0

اهل بيت مشتاق ديدار مهدي (ع)

 
salamat595
salamat595
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 19536
محل سکونت : مازندران

اهل بيت مشتاق ديدار مهدي (ع)

بي‌ترديد همة آشنايان به ساحت آن وليّ معظم الهي، خواهان ارتباط چهره به چهره با حضرتش هستند. پيش از آن كه از امكان ديدار بگوييم، به گوشه‌اي از رفعت شأن آن حجت بالغه الهي از ديدگاه ائمه اطهار(ع) كه خود درخواست ديدار آن عزيز را داشته‌اند، مي‌پردازيم.

اهل بيت مشتاق ديدار مهدي (ع)

اولياي الهي هميشه خواهان ديدار امام عصر(ع) و طالب وصال آن واصل بالله تعالي بوده‌اند. اينك به برخي از اين درخواست‌هاي شورانگيز، اشاره‌اي گذرا خواهيم داشت.
پيامبر رحمت، حضرت محمد مصطفي(ص) از ديدار انوار ائمه اطهار(ع) در شب معراج خبر مي‌دهد و آن‌گاه مي‌فرمايد:
و حجت قائم را ديدم كه همچون ستاره‌اي پرنور در ميان ايشان مي‌درخشيد. آن‌گاه از جانب رب‌العالمين خطاب آمد: اي محمد، او را دوست بدار؛ همانا كه من او و دوستداران او را دوست مي‌دارم.1
شايد از همين روست كه حضرت رسول(ص) از خداوند متعال تقاضاي ديدار ياوران حضرت مهدي(ع) را داشته2 و ايشان را برادران، دوستان3، محبوبان و گرامي‌ترين افراد امت در نزد خويش معرفي مي‌نمايد:
آنان رفيقان من، مورد علاقه و محبت شديد من و گرامي‌ترين افراد امتم نزد من مي‌باشند.4
از حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) خطاب به كميل‌بن زياد نخعي، عباراتي در باب مقام پرعظمت امام مهدي(ع) و يارانش بيان شده كه هر يك به تنهايي اهل تدبر را كافي است. به اين عبارت حيرت‌انگيز بنگريد:
علم به آن‌ها هجوم آورده، به گونه‌اي كه حقايق امور بر آنان آشكار گرديده است. پس آن‌ها با روح يقين همراه شده ا‌ند... و آن‌ها بدانچه نادانان از آن وحشت دارند، انس گرفته‌اند. بدن‌هاي آن‌ها در دنياست، اما ارواحشان به محل اعلي تعلق دارد. آن‌ها خلفا و جانشين خداوند و دعوت‌كنندگان به سوي دين اويند. آه آه چه فراوان مشتاق و شيفته ديدارشان هستم!5
از اين گفتار والهانه مولايمان علي(ع) آيا جز مدح و ثنا و درخواست ديدار مهدي صاحب‌الزمان(ع) در وصف امام زمان(ع) مي‌فرمايد:
پناه دهي او از همه شما گسترده‌تر و دانش او از همه شما بيشتر و رسيدگي او به خويشان از همة شما برتر است... چقدر مشتاق ديدن اويم.6
جابر جعفي گويد، از حضرت امام محمد باقر(ع)، شكافندة علوم نبوي، شنيدم كه امام علي(ع) در پاسخ كسي كه از اوصاف مهدي سؤال كرد، اين‌گونه فرمود:
پدرم فداي آن پسر بهترين كنيزان باد!7
آيا در اين بيان مولي الموحدين(ع) جز سر و جان نثار كردن بهر دوست، اشارة ديگري آمده است تا ازآن بگوييم.
قندوزي حنفي آورده است: پس از جنگ نهروان بود كه حضرت امير(ع) به ايراد سخن پرداخت و در فرازهايي از آن، از رخدادهاي آينده قدري پرده برداشت: از جمله از قيام امام مهدي(ع): «آن فرمان خداست كه در هنگامه مناسب خود، به طور قطع روي خواهد داد.» و آن عزيز را اين‌گونه توصيف فرمود:
هان! اي فرزند بهترين بانوان، تا كي براي دريافت فرمان ظهور از جانب خدا به انتظار خواهي ماند؟ بشارت باد تو را به پيروزي بزرگ و نزديك از جانب پروردگار بخشايش‌گر! پدر و مادرم به فداي آن گروه كه از نظر شمار اندكند و در شكوه و عظمت بسيار، و نامشان در روي زمين ناشناخته است.8
از نام ما مگوييد، وزما نشان مجوييد
بي‌نام و بي‌نشانيم، ما را كه مي‌شناسد
ما همنشين ياريم، از خلق بركناريم
هرچند درميانيم، ما را كه مي‌شناسد9
نه تنها مولايمان مهدي(ع) مورد نظر مولاي متقيان و امير پاكان است، بلكه تعداد ياران اندك ناشناخته‌اش نيز هم! خدايا، تو را به امام نيكان، ما را نيز از اين ناشناختگان اندك قرار ده!!
هنگامي كه از امام حسين(ع) سؤال شد، آيا مهدي(ع) به دنيا آمده است؟ فرمود:
نه اما اگر او را درك كنم، تمام روزگار زندگي‌ام را به خدمتگزاريش خواهم گذراند.10
دل مي‌رود ز دستم، صاحب‌زمان خدا را
بيرون خرام از غيب، طاقت نماند ما را
ده روز مهر گردون، افسانه است و افسون
يك لحظه خدمت تو، بهتر ز ملك ما را
امام زين‌العابدين(ع) در دعايي پرشرافت كه به حرز آن حضرت مشهور است، از خداوند متعال اين چنين ديدار حضرت مهدي(ع) را تمنا مي‌كند:
و ديدار قائم آل محمد را روزي‌ام گردان.11
ابوحمزة ثمالي كه افتخار ديدار اهل بيت پيامبر(ص) را داشته است، مي‌گويد: روزي در محضر امام باقر(ع) بودم در حالي كه جمعي گرداگردش حضور داشتند. هنگامي كه حاضران رفتند و مجلس خالي شد، امام فرمودند:
اي ابوحمزه، از رخدادهايي كه خداوند وقوع آن را قطعي كرده، قيام قائم ماست. پس اگر كسي به آن‌چه مي‌گويم ترديد كند، به حال كفر، خداوند را ملاقات خواهد كرد. سپس فرمود:
پدر و مادرم فداي او كه هم‌نام و هم‌كنية من است و هفتمين امام پس از من است. پدرم فداي كسي كه زمين را لبريز از عدل و داد مي‌كند، همان‌گونه كه پر از ستم و بيداد شده باشد.
اي ابوحمزه، هر كس سعادت ديدار او را يافت و با آن حضرت قيام كرد و تسليم پيامبر(ص) و علي(ع) بود، بهشت بر او واجب مي‌گردد، و هر كس كه از آن وجود گرانمايه فرمانبرداري نكرد، البته خداوند بهشت را بر او حرام كرده و جايگاهش را در آتش قرار خواهد داد، و براي ستمگران چه بد جايگاهي است.12
دعاي ندبه، آشناي دوران سحرخيزي جوانان جامعه اسلامي ماست كه طنين خوش‌الحانش همراه نسيم صبحگاهي، هر جمعه بر دل مي‌نشيند. عاشقان حضرتش با فرازهاي اين دعا چه عاشقانه هر صبح جمعه ترنم كرده‌اند و بر فراقش ناليده‌اند:
آن عزيز باقيماندة الهي كجاست؟
پدر و مادرم به فداي تو و جانم سپر بلاي تو باد،
اي كاش مي‌دانستم كجايي، و در چه وادي و سرزميني هستي،
بر من سخت است كه خلايق را ببينم و شما را نبينم.
كي شود شما ما را ببيني و ما نيز شما را؟13
اگر اين ناله و شكوه از دوري و هجران نيست، پس ناله از درد فراق، كدام است؟
ام‌هاني، بامدادان به ديدار امام باقر(ع) شرفياب شد. پس از آن كه بحثي دربارة ظهور امام حجت بن الحسن العسكري(ع) به ميان آمد، آن حضرت ام‌هاني را چنين نويد دادند:
خوشا به حالت اگر او و زمان او را درك كني! و خوشا به حال كسي كه او را درك كند!
آن حضرت در جايي ديگر آن‌گاه كه نشانه‌هايي ويژه را در آستانه ظهور حضرت صاحب‌الزمان(ع) برمي‌شمارد، چنين مي‌فرمايد:
اگر آن زمانه را درك مي‌كردم، خود را براي خدمت و ياري صاحب‌الامر آماده نگه مي‌داشتم.15
در دعاهايي كه از اهل بيت(ع) درباره آن امام منتظر وارد شده، عباراتي آمده كه لبريز از تمناي ديدار است:
پروردگارا، آن طلعت زيباي رشيد و آن تابنده پسنديده را به من بنماي! و چشمم را به ديدارش سرمه‌كش!16
پروردگارا، ولي مباركت را در زندگي و بعد از مرگ ما، به ما بنمايان!17
اي خواهر و اي برادر! در حرف حرف كلام ولي مطلق الهي بنگر كه چگونه شوق ديدار و تمناي وصال را در دل همگان نشانده است!
امكان ديدار
در عصر حضور و ظهور ائمه اطهار(ع) ديدار امام به طور
اجمال براي همگان ميسر بوده، ولي در دوران امامت حضرت هادي(ع) و حضرت عسكري(ع) اقداماتي براي آماده‌سازي شيعه و تغيير اين نوع ارتباط به گونه‌هاي ديگر صورت گرفت تا اين‌كه پرده‌پوشي‌ بر علاقه‌مندانش سخت و ناگوار نيايد. مسعودي مي‌گويد:
امام هادي(ع) از بسياري از مواليان خود، به جز معدودي از خواص، دوري مي‌گزيد، و زماني كه امر امامت به امام حسن عسكري(ع) منتهي شد، آن حضرت از پس پرده با خواص و غير آنان سخن مي‌گفت، مگر در اوقاتي كه به قصد خانه سلطان سوار بر مركب مي‌شد.18
بعد از آن و در دوران غيبت صغراي ولي عصر(ع) مردم از طريق نائبان با آن حضرت ارتباط برقرار مي‌كرده‌اند اما در دوران غيبت كبراي آن يگانه، دو مسئله اساسي مطرح مي‌شود: نخست نيابت، و ديگري زيارت. آن‌چه بر اساس روايات، در دوران غيبت كبرا به طور كلي نفي مي‌شود، داعيه نيابت و سفارت خاص از جانب آن حضرت است اما امكان زيارت آن حضرت در اين دوران، از طرق متعدد قابل اثبات است.

نفي نيابت
تكذيب و رد نيابت خاص حضرت ولي عصر(ع) در عصر غيبت كبرا از تكاليف و وظايف مؤمنان است. شيعة اماميه معتقد است كه با وفات آخرين نايب خاص آن حضرت در دوران غيبت صغرا ـ شيخ علي بن محمد سمري(ره) ـ وكالت و نيابت خاص از جانب امام زمان(ع) خاتمه يافته است. در توقيعي شريف كه آخرين نايب خاص امام از ساحت مقدس ولي عصر(ع) دريافت داشت، اين‌گونه آمده است:
به نام خداوند بخشاينده مهربان. اي علي پسر محمد سمري، خداوند اجر برادرانت را در مصيبت (رحلت) تو عظيم بدارد! تا شش روز ديگر از دنيا مفارقت خواهي كرد. پس كارهاي خود را جمع كن و كسي را براي پس از وفاتت وصي و قائم خود مگردان زيرا غيبت دومين واقع شد، و بعد از اين ظاهر نخواهم بود، مگر به اذن خداوند عزوجل، و آن بعد از زماني طولاني خواهد بود كه دل‌ها سخت و زمين پر از ستم شود. و بعد از اين جمعي از شيعيان ادعاي مشاهده [ما را] خواهند كرد. آگاه باشيد، كسي كه ادعاي ديدار [مرا] پيش از خروج سفياني و صداي آسماني كند، البته او دروغگوي افترا زننده است، و هيچ نيرو و قوه‌اي نيست مگر از آن خداوند بلند مرتبه بزرگ.19
آن‌چه بي‌ابهام، از اين روايت شريف به دست مي‌آيد، اين است كه ديگر در دوران غيبت كبراي امام مهدي(ع) نيابت و سفارت خاصي كه در دوران غيبت صغرا وجود داشت، هرگز ممكن و ميسر نخواهد گشت. با اين بيان، حضرت ولي عصر(ع) راه را بر مدعيان نيابت و سفارت خويش به طور كلي بسته‌اند تا ديگر كسي نتواند مدعي شود كه واسطه بين حضرت و مردم است و هرگاه بخواهد مي‌تواند با امام ارتباط برقرار كند و دستورات آن حضرت را به مردم ابلاغ نمايد.
امكان زيارت
با توجه به فراواني و تعداد افرادي كه در دوران غيبت صغرا و كبراي امام عصر(ع) آن حضرت را زيارت كرده‌اند، شكي نيست كه ديدار امام زمان(ع) امري شدني و ممكن است. در اين فراز، نظر برخي از علماي بزرگ شيعه را در اين‌باره مورد توجه قرار مي‌دهيم:
مرحوم «سيد مرتضي» در كتاب تنزيه الأنبيا در جواب كسي كه پرسيد اگر امام غايب باشد و كسي نتواند به خدمت او برسد و از بركات وجودش بهره ببرد، پس چه فرقي بين وجود و عدم آن حضرت است، نوشته است: «اول چيزي كه در پاسخ مي‌گويم اين كه ما قطع نداريم كه كسي خدمت او نرسد و آن حضرت را ملاقات نكند... اين امري است كه قطعي نشده... و نيز در جواب مي‌توان گفت: هرگاه علت پنهان شدن امام، خوف از ظالمان و تقيه از معاندان باشد، اين علت در حق مواليان و شيعيان زايل مي‌گردد.»20 عارف واله و بزرگ قرن اخير، در پاسخي عارفانه به اين سؤال كه آيا ديدار امام زمان(ع) در دوران غيبت امكان دارد، فرموده است: «وقتي خدا را مي‌شود ديد، امام را كه مخلوق خداست، چگونه نمي‌شود ديد؟»22
و اينك پاسخ اين پرسش را از زبان مبارك خود امام زمان(ع) جويا مي‌شويم. علامه حلي طي سفري از حله به كربلا، به محضر نوراني امام عصر مي‌رسد، اما حضرت را نمي‌شناسد. در طول مسير، عصا از دست علامه به زمين مي‌افتد. امام زمان(ع) خم مي‌شوند، عصاي علامه را برمي‌دارند و به دست ايشان مي‌دهند. در همين هنگام سؤالي در ذهن علمه القا مي‌شود و از محضر امام(ع) مي‌پرسد: در اين عصر و زمان كه دورة غيبت كبراست، آيا مي‌توان حضرت صاحب‌الامر(ع) را ملاقات كرد؟ حضرت در پاسخ مي‌فرمايند:
چگونه نمي‌توان و حال آن‌كه دست او هم‌اكنون در دست توست؟!
به محض اين‌كه علامه اين پاسخ را مي‌شنود، بي‌اختيار خود را به زمين مي‌اندازد تا پاي مبارك حضرت را ببوسد كه در اين هنگام از كثرت شوق مدهوش مي‌شود.23
انواع ديدار
ديدار امام زمان(ع) در دوران غيبت براي همگان در يك سطح و مرتبه اتفاق نمي‌افتد، بلكه بر دو گونه تحقق مي‌يابد: الف) عام (ملاقات بدون شناخت)، ب) ديدار خاص (ملاقات امام همراه با شناخت). ناگفته نماند كه هرگونه ديدار خود داراي مراتب و درجاتي است كه هر مرتبه‌اي بستگي تامي به شخص ديداركننده و سطح كمالي او دارد.
الف) ديدار عام (ملاقات بدون شناخت): امام زمان(ع) علاوه بر حضور روحاني در تمام عوالم، در سراسر اقطار عالم مادي نيز حضور جشماني دارند؛ چنان‌كه قطب عرفان ـ مولانا اميرالمؤمنين، علي(ع) ـ در اين‌باره مي‌فرمايد:
صاحب اين امر در ميان آن‌ها راه مي‌رود، در بازارهايشان رفت و آمد مي‌كند، روي فرش‌هايشان گام برمي‌دارد، ولي او را نمي‌شناسند، مگر خداوند به او اجازه دهد تا خودش را به ايشان معرفي كند.24
بدين سان غيبت امام زمان(ع) به معناي نفي ديدار آن حضرت نيست، بلكه مي‌تواند به معناي نفي شناخت آن حضرت باشد. چه بسيار افرادي كه در دوران غيبت آن حضرت به شرف ديدارش نايل مي‌شوند، ولي او را نمي‌شناسند. چه بسيار افرادي كه سلام جان‌فزاي آن حضرتش را مي‌شنوند و حتي به سلام حضرتش پاسخ مي‌گويند اما صاحب سلام را نمي‌شناسند: «به پروردگار علي سوگند! حجت خدا در ميان آنان است، در كوچه و بازار ايشان گام بر مي‌دارد، بر خانه‌هاي آنان وارد مي‌شود، در شرق و غرب عالم به سياحت مي‌پردازد. گفتار مردمان را مي‌شنود، بر اجتماعات ايشان وارد مي‌شود و سلام مي‌دهد. او مردمان را مي‌بيند در حالي كه ديده نمي‌شود...»25
شبيه همين گفتار از امام صادق(ع) به ما رسيده است كه فرمود:
چگونه اين امت انكار مي‌كنند كه خداوند بزرگ و عزيز با حجت خويش آن‌گونه رفتار مي‌نمايد كه با يوسف رفتار كرد؟ (امام زمان(ع) به شكل ناشناس) در بازارهايشان حركت مي‌كند و بر فرش‌هايشان گام مي‌نهد تا اين كه خداوند در اين‌باره به او اجازة ظهور دهد.26
چه بسيار مردمي كه امام زمان(ع) را در طول مراسم حج ديده‌اند ولي نشناخته‌اند. چه بسيار افرادي كه آن حضرت را به هنگام حضورش به ياد مي‌آورند و مي‌گويند به خدا سوگند او را بارها در مكان‌هاي متعدد ديده‌ايم، اما نشناخته‌ايم:
به خدا سوگند كه صاحباين امر در مراسم حج هر سال حضور مي‌يابد و يكايك مردمان را مي‌بيند و مي‌شناسد، مردم نيز آن حضرت را مي‌بينند، ولي نمي‌شناسند.27
از امام صادق(ع) نقل است كه فرمود: «مردم امام خويش را نمي‌يابند. پس امام هنگام حج در مراسم حج حضور مي‌يابد و ايشان را مي‌بيند ولي آن‌ها وي را نمي‌بينند.»28
ديدار خاص (ملاقات همراه با شناخت): دانستيم كه آن‌چه عموم مردمان در دوران غيبت امام عصر(ع) از آن محروم مي‌مانند، شناخت آن حضرت است و نه ديدار او.29 در اين ميان، مهم آن است كه انسان به چنان لياقتي دست يابد كه به هنگام ديدار، امام خويشرا بشناسد و از روي شناخت و معرفت عرض ارادت نمايد:
ديده‌اي خواهم كه باشد شه‌شناس
تا شناسد شاه را در هر لباس
رادمرداني چون سيد بن طاووس(ره) به چنان منزلت و قربي دست يافته‌اند كه حتي تن صدا و لهجة امام زمان را مي‌شناسند و راه يافتگاني همچون سيد بحرالعلوم به هنگام شنيدن لحن قرآن آن حضرت بدين سرود مترنم مي‌شوند كه:
چه خوش است صوت قرآن، ز تو دلربا شنيدن
به رخت نظاره كردن، سخن خدا شنيدن
پاك‌دلاني چون حاج شيخ محمدعلي فشندي به چنان درجه‌اي از صفا و صميميت دست يافته‌اند كه حتي به نحوة راه رفتن امام و صداي پاي آن حضرت آشنايند و مي‌گويند: با امام زمان(ع) آن قدر آشنايم كه آن حضرت را حتي از صداي كفش مباركش مي‌شناسم.31
دلباختگاني چون سيد عبدالكريم كفاش، چنان غرق عشق روي يار مي‌گردند كه امام عصر(ع) هر هفته به ديدارشان مي‌آيند و ايشان را مي‌نوازند، چرا كه به اعتراف خودشان: اگر هفته‌اي بر من بگذرد و روي مولايم را نبينم، به خدا سوگند كه جان مي‌دهم.31
عارفاني چون آيت حق سيد علي آقاي قاضي(ره)، چنان مست شهود و معرفت مي‌گردند كه به ديدار آن طلعت رشيد بار مي‌يابند و ناباوران را با اين گفتار تأديب مي‌كنند: «كور است چشمي كه صبح از خواب بيدار شود و در اولين نظر نگاهش به امام زمان(ع) نيفتد.»32
و سرو قامتاني چون ملاعلي نوري همداني(ره)، چنان جرعه‌نوش صهباي ولايت و معرفت مي‌گردند كه به محض ياد كردن آن حضرت خود را در محضرش حاضر مي‌يابند و افتخارشان اين است كه: چنان مقامي به من عطا فرمودند كه هرگاه ديدار آن حضرت را اراده مي‌كردم خود ار در محضرش حاضر مي‌ديدم.33
با نگاهي گذرا به شرح حال كساني كه در طي دوران غيبت كبراي مولا امام زمان(ع)، سعادت شرفيابي به محضر مقدمش را يافته و يا از كرامات و عنايات حضرتش بهره‌مند گشته‌اند، مي‌توان دريافت كه ديدار امام زمان(ع) بيش از آن كه به شخص، زمان يا مكاني خاص بستگي داشته باشد، به عوامل روحي و معنوي ويژه‌اي وابسته است كه مهم‌ترين آن‌ها در حصول اين توفيق الهي، توجه قلبي، مواظبت عملي، رعايت تقوا و استمرار بر گونه‌اي خاص از عبادت خداوند و اطاعت اوليائش بوده است. با اين همه، نقش زمان‌هاي خاص چون شب‌هاي جمعه، نيمة شعبان، نيمة رجب و مكان‌هايي خاص چون مكه مكرمه، مدينة منوره، مسجد سهله، مسجد كوفه و مسجد جمكران را براي حصول ديدار خاص و ملاقات همراه با شناخت قائم آل محمد(ص) و بهره‌مندي از عنايات و الطاف ويژة آن حضرت، نبايد ناديده گرفت.
آخرين تحليل ما نكته‌اي عرفاني است، و آن اين كه، در واقع امام(ع) را هيچ كس به آن‌گونه كه هست درك نمي‌كند زيرا او در قالبي نگنجد. مرحوم حاج آقا اسماعيل دولابي(ره) از اين زاويه به اين مسئله عالي نگريست كه فرمود: «اين كه در روايت آمده است كه هر كس ادعاي مشاهدة امام زمان(ع) را كرد تكذيبش كنيد، به اين معناست كه آن‌چه ديده است فقط پرتو مختصري از امام زمان(ع) است و مطلب خيلي بالاتر از اين است. از طرف ديگر كسي كه چيزي را ديد، نبايد به ديگران بگويد. لذا ما وظيفة تكذيب داريم، گرچه ممكن است راست بگويد.»34

بركات ديدار امام(ع)
ديدار امام عصر(ع) خود جزئي از فرج آن سرور عزيز است. براي روشني اين نكته، آن‌چه را كه از آيات و روايات برمي‌آيد به اختصار مي‌آوريم، باشد كه از بركات ديدار، ما را نيز حظي وافر عايد آيد.
طبق يك تقسيم‌بندي كلي مي‌توان گفت فرج به دو قسم است:
الف) فرج شخصي، كه خود بر دو گونه است: فرجي كه بتواند انسان را از رذايل اخلاقي و صفات ناپسندي كه قرآن و اهل بيت(ع) از آن نهي فرموده‌اند، به دور دارد، و فرجي كه انتساب به حضرت ولي عصر(ع) دارد و اين نيز بر دو گونه است:
اول، شناخت امام به مقام نورانيت و ولايت الهي، كه به همراه آن كمالات معنوي عديده‌اي پديدار مي‌گردد.35
دوم، توفيق درك محضر امام(ع)، كه به همراه آن پيمودن راه كمالات معنوي نيز آسان و ميسر مي‌گردد؛ چنان‌چه از پيامبر گرامي اسلام(ص) نقل شده است:
خوشا به حال كسي كه او امام زمان(ع)‌را ملاقات كند.36
ب) فرج عمومي، كه در آن به رهبري امام زمان(ع) كل نظام بشري سامان يافته، بشر از ظلم و جور خلاصي مي‌يابد. اين همان دولت كريمه‌اي است كه عزت اسلام و ذلت كفر و نفاق در آن نهفته و وعده الهي و نهايت آرزوي سالكان راه بوده و هست:
بارخدايا، از تو اميد آن داريم كه دولت با كرامت آن امام را به ظهور آوري و اسلام و اهلش را بدان عزت بخشي و نفاق و اهلش را ذليل و خوار گرداني.37
ترديدي نيست كه گشايش در جميع انواع نامبرده، به تلاش و كوشش سالكان راه بستگي تام دارد. گو اين‌كه فيض و لطف خداوند متعال و حضرت ولي‌الله الاعظم(ع) نيز نكته‌اي اميدبخش و غيرقابل انكار است، ليكن از مجموعه دانسته‌هاي خود بر اين باورم كه اندك تلاشي مي‌توان به ارتباط قلبي با آن جناب دست يافت، و سپس راه گشايش ديدار و لقاي خارجي را نيز هموار ساخت، همان‌گونه كه براي بسياري اين سير الهي حاصل گشته است.
بر هم زنيد ياران اين بزم بي‌صفا را
مجلس صفا ندارد بي‌يار مجلس‌آرا
بي‌شاهدي و شمعي هرگز مباد جمعي
بي‌لاله شور نبود مرغان خوش‌نوا را
اي هر دل از تو خرم، پشت و پناه عالم
بنگر دچار صدغم، يك مشت بينوا را
اي رحمت الهي درياب مفتقر را
شاها به يك نگاهي بنواز اين گدا را38
پي‌نوشت‌ها:
1. مجلسي، بحارالانوار، ج36، ص323؛ و الحجّة القائم، كأنّه كوكب درّيّ في وسطهم. يا محمّد، أحببه فإنّي أحبّه و أحبّ من يحبّه.
2. بصائرالدرجات، باب 14، ص83.
3. همان.
4. مجلسي، همان، ص129؛ أولئك رفقائي و ذووا ودّي و مودّتي و اكرم امّتي عليّ.
5. ابن ابي‌الحديد، شرح نهج‌البلاغه، ج18، باب 143، ص347؛ هجم بهم العلم علي حقيقة البصيرة؛ و باشروا روح اليقين و آنسوا بما استوحش منه الجاهلون صحبوا الدّنيا بأبدان أرواحها معلّقة بالمحلّ الأعلي أولئك خلفاء الله و الدّعاة إلي دينه آه آه شوقاً إلي رؤيتهم.
6. مجلسي، همان، ج51، ص115.
7. همان، ج51، ص36؛ بأبي ابن خيرة الإماء.
8. ينابيع المودة، باب 99، ص512؛ ذلك أمر الله و هو كائن وقتاً مريحاً. فيا ابن خيرة الإماء متي تنتظر؟ أبشر بنصرٍ قريبٍ من ربّ رحيم. فبأبي و أمّي عدة قليلة أسمائهم في الأرض مجهولة... .
9. فيض كاشاني.
10. موسوعة كلمات الإمام الحسين(ع)؛ لا ولو أركته لخدمته أيام حياتي.
11. محدث قمي، مفاتيح‌الجنان، حرز امام سجاد(ع)؛ ... و ارزقني رؤية قائم آل محمد.
12. مجلسي، همان، ج24، ص241؛ يا أبا حمزه من المحتوم الذي حتمه الله قيام قائمنا، فمن شكّ فيما أقول لقي الله و هو كافر؛ ... بأبي من يملأ الأرض قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً. يا أبا حمزه من أركه فيقم له و سلّم لمحمّد و عليّ فقد وجبت له الجنّة و من لم يسلّم فقد حرّم الله عليه الجنة و مأواه النّار و بئس مثوي الظّالمين.
13. سيد بن طاووس، الإقبال، ج1، ص508ـ511.
14. شيخ صدوق، كمال‌الدين، ج1، ص330؛ ... فيا طوبي لك إن أدركته و يا طوبي لمن أدركه.
15. مجلسي، همان، ج52، ص243؛ إني لو أدركت لأبقيت نفسي لصاحب هذا الأمر.
16. محدث قمي، مفاتيح‌الجنان، فرازي از زيارت حضرت صاحب‌الزمان(ع)؛ اللّهمّ أرني الطّلعة الرّشيدة، و العزّة الحميدة. و اكحل ناظري بنظره منّي إليه.
17. همان؛ اللّهمّ أرنا وجه وليّك الميمون في حياتنا و بعد المنون.
18. مسعودي، علي‌بن الحسن، اثبات الوصيّة، ص262.
19. شيخ صدوق، همان، باب 45. ص526، ح44.
20. ميرزا حسين نوري، نجم الثاقب: در احوال حضرت ولي عصر(ع)، ص721.
21. عالم رباني مرحوم آيت‌الله محمد جواد انصاري همداني در سال 1380 ق. ولادت يافته و رحلتش در سال 1339 ش. اتفاق افتاده است. مقبره ايشان در مقابل صحن حضرت علي بن جعفر(ع) در شهر مقدس قم است.
22. مهدي طيب، مصباح‌الهدي، ص318.
23. تنگابني، ميرزا محمد، قصص العلماء، ص355ـ364.
24. مجلسي، همان، ج52، ص255.
25. كليني، الكافي، ج8، كتاب الحجّة، ص124، ح885.
26. مجلسي، همان.
27. همان، ج51، ص350.
28. حر عاملي، وسائل‌الشيعة، ج8، ص96، ج9.
29. مجلسي، همان، ج52، ص169.
30. روزي سيد بحرالعلوم(ره) وارد حرم اميرمؤمنان(ع) مي‌شود و به ناگاه اين دو مصراع را بر زبان جاري مي‌سازد و چون از علت آن مي‌پرسند، مرحوم سيد مي‌گويد: چون به حرم وارد شدم، حضرت حجت(ع) را ديدم كه بالاي سر حضرت با صدايي بلند قرآن تلاوت مي‌كند. از اين رو اين بيت بر زبانم جاري گشت. علي لو، سيد بحرالعلوم درياي بي‌ساحل، ص99.
31. حسين گنجي، ارتباط معنوي با حضرت مهدي(ع)، ص22.
32. مهدي طيب، همان، ص321.
35. حر عاملي، اثبات الهداة، ج3، ص495.
36. شيخ صدوق، همان، ص268.
37. فرازي از دعاي افتتاح.
38. اين اشعار از فقيه و اصولي بزرگ جناب آيت‌الله شيخ محمد حسين غروي اصفهاني متخلص به «مفتقر» است.

ماهنامه موعود شماره 67

یک شنبه 18 بهمن 1394  9:40 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها