علل سقوط دولت مهندس بازرگان
مهدي بازرگان در سال ۱۲۸۶ هجري شمسي در تهران متولد شد. پدرش مرحوم حاج عباسقلي بازرگان (تبريزي)، از تجار ديندار و روشنفكر و سرشناس زمانش بود، كه عليرغم استبداد رضا شاهي، در پايه گذاري برخي فعاليتهاي ديني و اجتماعي، با همكاري مرحوم سيد ابوالحسن طالقاني (پدر آيت الله طالقاني) نقش مؤثري داشت و در دوران نهضت ملّي نيز، در ائتلاف نيروها و جلب حمايت روحانيون و بازاريان نسبت به دكتر مصدق كوشش فراوان نمود.
مهدي بازرگان، تحصيلات ابتدائي خود را در مدرسه سلطاني و دوره متوسطه را در دارالمعلمين مركزي كه از اولين مدارس به سبك جديد بود بپايان رسانيد. او در سال ۱۳۰۶ شمسي، بهمراه گروه محصلين ممتاز اعزامي دولت، به كشور فرانسه رفت و بمدت هفت سال در آن ديار اقامت نمود. بازرگان در ميان دانشجويان اعزامي، اولين ايراني بود كه پس از گذراندن دوران مقدماتي و قبولي در كنكور سراسري وارد تحصيلات عالي در خارج از كشور ميشد، و بخاطر همين موفقيت، مورد تشويق وزير فرهنگ وقت ( مرحوم مرآت) قرار گرفت. نامبرده، علاوه بر اشتغالات درسي در آن دوران، به تحقيق و تتبع در مباني اعتقادي خود كه متأثر از تعليم پدر و تفسير مرحوم ميرزا ابوالحسن خان فروغي در دوران دبيرستان بود، ادامه ميداد و بهمراه مرحوم دكتر يدالله سحابي و مرحوم دكتر محمد قريب، تلاشهايي در اين زمينه مينمود.
سوغات بازرگان از فرانسه چمداني انباشته از تکنيک، دانش فني و عملي و آموزههاي بسيار از رمز و راز پيشرفت اروپائيان بود دانشي که برخلاف تصور رايج، دين او را نيز استوارتر و پذيرفتنيتر ساخته بود. بازرگان در طول حيات خود مسئوليتهاي خطيري چون رياست دانشکدهٔ فني دانشگاه تهران مديريت عامل شرکت ملي نفت و ... را بر عهده داشت.
برخي اقدامات سياسي بازرگان قبل ازانقلاب:
1.تشکيل نهضت آزادي:
در سالهاي آغازين دهه چهل، شاه به اميد اجراي اصلاحات ارضي و خلع سلاح رقباي خود، از فشار سياسي کاست و فضاي سياسي کشور را باز کرد. مهندس بازرگان در اين مقطع حساس تاريخي، با بهرهگيري از تجارب نهضت مقاومت ملي و با همياري عدهاي از ياران خود، در ۲۵ ارديبهشت ۱۳۴۰، نهضت آزادي ايران را بنيان نهاد..
تفاوت عمدهي نهضت آزادي با نهضت مقاومت ملي در اين بود که تفکر مذهبي در نهضت آزادي به مراتب قويتر و ريشهدارتر از نهضت مقاومت ملي بود و هويت اسلامي جامعه ايران، در آن پذيرفته شدهتر بودو شعار آنها نيز مصدقي بودن بود. در بهمن همانسال بازرگان بازداشت و پس از محاكمه طولاني
پس از واقعه 15 خرداد که امام (ره )دستگير شدند دکتر بازرگان و چند تن ديگر از سران نهضت آزادي دز زندان به سر مي بردند اين نهضت اعالميه هايي در حمايت از روحانيت صادر مي نمودو بعد از آزادي امام از زندان نيز عده اي از دانشجويان عضو اين گروه به خدمت امام مشرف شدند که امام آنها را دلداري دادند و گفتند که نگران مهندس ويارانشن نباشند.
پس ازفضاي باز سياسي مهندس بازرگان و چند تن ديگر از يارانس فرصت مقاله نويسي يافتند و اقداماتشان در روزنامه هاي کيهانواطلاعات چاپ مي شد.
2.عضويت در شوراي انقلاب :
از ديگر اقدامات سياسي مهندس بازرگان عضويت در شوراب انقلاب بود.که در22 دي 1357 بنا به فرمان امام خميني (ره) تشکيل شدو به عنوان اساسي ترين رکن قدرت سياسي و اجرايي انقلاب اسلا مي بودکه هدف از تشکيل آن ازديدگاه امام خميني (ره) بررسي شرايط براي براي تاسيس دولت انتقالي و فراهم ساختن شرايط اوليه آن بود.
حضرت امام ره ، آيت الله مرتضي مطهري ، آيت الله دکتر سيد محمد بهشتي ، آيت الله سيد عبدالکريم موسوي اردبيلي ، دکترمحمد جواد باهنر و حجت الاسلام والمسلمين اکبر هاشمي رفسنجاني را به عنوان هسته اوليه شوراي انقلاب تعيين کردند و اجازه دادند که افراد ديگر بااتفاق نظر اين پنج نفر اضافه شوند و در جلسات ابتدايي تصميم بر اين شد که حتي الامکان ترکيب شورا از اعضاي روحاني و غير روحاني به نسبت مساوي و نزديک به هم باشد . اعضاي ديگر اين شوراعبارت بودند از : حجت الاسلام والمسلمين سيد علي خامنه اي ، آيت الله سيد محمود طالقاني ، آيت الله مهدوي کني ، احمد صدر حاج سيد جوادي ، مهندس مهدي بازرگان ، دکتر يدالله سحابي ، مهندس مصطفي کتيرايي ، سرلشکر ولي الله قرني و سرتيپ علي اصغر مسعودي.
مهندس بازرگان اقدامات سياسي بسياري در اين مدت انجام دادند که در اين جا مجال بازگويي آن نيست.
در اين جا فقط به بررسي تشکيل دولت موقت واعمال و رفتار و وقايع آن مي پردازيم تا شايد در اين بين به علل سقوط آن پي ببريم :
تشکيل دولت موقت:
در روز 15 بهمن 1357 با پيشنهاد شوراي انقلاب در مدرسه علوي در جنوب تهران ،محل سکونت موقت امام خميني (ره)،مهندس بازرگان رسما به سمت نخست وزيري از جانب امام برگزيده شد ورسما مامور تشکيل کابينه شد .
وظيفه دولت موقت از ديدگاه امام خميني انجام مقدمات لازم براي رفراندوم تغيير رژيم ،برگزاري مجلس موسسان و انجام انتخابات مجلس بود و در واقع بازرگان وظيفه فراهم کردن بستر قانوني براي انقلاب را بر عهده داشت.
امام خميني براي گرفتن راي اعتماد دولت مهندس بازرگان از ملت از مردم خواستند تا از طريق مطبوعات و تظاهرات آرام وي را تاييد کنند و گفتند :"من او را سالهاي طولاني است که مي شناسم و مردي است فاضل و معتقد به دين و امين به ملت و او را بدون گرايش به چيزي که برخلاف مقررات شرعي است انتخاب کردم و يک نفر عادي ديگر نيست بلکه رييس يک دولت شرعي است و ملت ملتزم به اطاعت از وي مي باشند."
جامعه روحانيت مبارز تهران نيز مردم را براي انجام يک راهپيمايي در 19 بهمن 1357 به نشانه حمايت از دولت موقت فراخواندند واعلام داشت چون رهبر انقلاب چنين درخواستي نموده اند بايد با راهپيمايي حمايت خود را از وي ثابت کنبم.مردم نيز به خيابانها ريختند و با شعارهايي حمايت خود را از مهندس بازرگان عنوان کردند..
شرايط سیاسی آن زمان :
بازرگان در شرايطي به سمت نخست وزيري انتخاب شد که شاه از کشور خارج شده بود و دولت بختيار روي کار بود و مردم نيز دست به اعتصاب هاي گسترده اي زده بودند و اغلب امور از جريان عادي افتاده بود.
وقتي خبر انتصاب بازرگان به بختيار رسيد گفت:"ما يک مملکت داريم و يک مملکت به يک حکومت نياز دارد و اين حکومت نيز يک ارتش دارد و تهديد کرد اگر بازرگان وارد عمل شود ،ضرر خواهد کرد چون ما او را متوقف خواهيم نمود .”
ولي بازرگان در جواب سعي در آرام کردن اوضاع داشت و مايل به تشديد بحران نبودو گفت:"اميدوارم مشکلات از طريق مذاکرات حل شود وکار به مراحل خطرناک کشيده نشود." (2)
ولي دولت بختيار هر چه تلاش کرد نتوانست خود ار به مردم بقبولاند و وقتي ديد تلاشهايش به نتيجه نمي رسد قبول کرد که با اين شرط نخست وزيري را رها کند که دوباره او را انتخاب کنند و براي انتخاب اعضاي کابينه از مشورت رهبري انقلاب بهره ببرد که اين پذيرفته نشد و سرانجام نيز با افزايش مقاومت مردم در برابر دولت بختيار و نيز تمرد همافران ،افسران ودرجه داران از فرماندهان ارشد خود و اعلام همبستگي آنها با امام و مردم حکومت بختيار را سرنگون کرد وارتش با امام و انقلاب اعلام وفاداري کرد و بختيار نيز مخفيانه از کشور خارج شد و به فرانسه گريخت.با خروج بختيار ،دولت بازرگان عملا اختيار امور اجرايي کشور را در دست گرفت.
دولت موقت و رهبري انقلاب:
اختلاف نظر بازرگان و امام خميني (ره) به اختلافات شخصي محدود نمي شد و تفاوتهاي فکري و ايدئولوژيکي آنها ريشه در ساليان قبل از انقلاب داشت.بازرگان بيشتر سعي در ايجاد سنخيت ميان اسلام و مليت داشت به نوعي که اجراي سياستهاي ناسيونال-ليبرال آسيب نبيند وي در کتاب «انقلاب ايران در دو حرکت»مي گويد:
"هدف اتخاذي دولت موقت ،خدمت به ايران از طريق اسلام و بدستور اسلام بود؛در حالي که آقاي خميني براي انقلاب و براي رسالت خود خدمت به اسلام از طريق ايران را اختيار کرده بودند..." (1)
ايدئولوژي اسلامي موردنظر وي ،تفاوتهاي زيادي با اسلام مورد نظر امام خميني که مبتني بر اصل ولايت فقيه بود داشت .
ديدگاه بازرگان هيچگاه دلالت بر اعتقاد نهضت وي به ولابت مطلقه فقيه نداشته است. البته بازرگان نيز همانند بسياري از روشنفکران و مبارزان، رهبري معنوي آيتالله خميني را در انقلاب اسلامي پذيرفته بود اما به اصل ولايت به شيوهاي که شخص آيتالله تبيين کنندهي آن بود و بعدها بسط يافت، معتقد نبود..
بازرگان اما م خميني را فارغ از رهبري مذهبي و معنوي، يک شخصيت چالشپذير سياسي و با اختيارات محدود ميدانست و گاهي حتي از انتقادات و طرح ديدگاههاي آيتالله در امور گوناگون به تنگ ميآمدبه عنوان یک نمونه در زیرگفت: «نه تنها طبقات مختلف به دولت فشار ميآورند، بلکه آقا هم ما را تحت فشار ميگذارند. آقا که يکپارچه احساس و انقلاب و عطوفت و هميشه از قلب و دل و مغز و زبان، مدافع و طرفدار طبقه ضعيفان و بينوايان و به قول خودشان پابرهنگان هستند، احساسات ايشان را برميانگيزند و آن وقت، آقا وادار ميشوند، طاقت نميآورند، از بالاي سر ما، بدون مراجعه و مشاوره با دولت، بدون
1 مسائل و مشکلات اولین سال انقلاب از زبان مهندس بازرگان ، انتشارات نهضت آزادی ، ص 2
اينکه از ما بپرسند، اعلاميه و دستور صادر ميفرمايند. يک دفعه دست و پاي ما را توي پوست گردو ميگذارند. شب جمعه اخير، هشت نفر از هيات وزراء، خدمت آقا رسيديم. صاف و پوست کنده گفتيم ؛ خدا عمر و توفيق آقا را زياد کند، شما هم که ما را کلافه کرديد» (1)
قبل از پيروزي انقلاب رابطه بازرگان و امام حالتي دوستانه و محترمانه داشت و اين دو شخصيت هر چند ارتباط مستقيمي با هم نداشتند اما با استفاده از اعلاميه ها و سخنرانيها حمايت خود را از همديگر اعلام مي کردند البته تفاوتهاي ايدئولوژيکي در روشهاي مبارزه نيز داشتند
در آغاز امام (ره) به طرفداري از بازرگان برخاستند و سعي داشتند به دولت قوت قلب بيشتري بدهند وبقيه را به همکاري با دولت تشويق مي کردند بازرگان نيز به تمجيد از رهبري انقلاب پرداخت و بدون هيچ شک وشبهه اي رهبري بلا منازع امام را پذيرا شد ,ولي خيلي زود اختلافات عقيدتي و ايدئولوژيکي ميان وي و امام پيدا شد که نخستين آن بر سر تدوين پيش نويس قانون اساسي بود .
امام خميني خاستار راي گيري عمومي براي تاييد يا رد اين پيش نويس بود ولي بازرگان بر ضرورت تشکيل يک مجلس موسسان پا فشاري مي کرد وي همچنين در تلاش بود تا پيش نويس اين قانون از قانون اساسي فرانسه تبعيت کند و موارد اسلامي را در بسياري از اصول آن ناديده بگيرد. (2)
که امام در اين مورد به انتقاد شديد از عملکرد دولت پرداخت .
با اقدامات بازرگان رابطه امام و بازرگان روز به روز متشنجتر مي شد و به اين ترتيب بازرگان پايگاه خود در نزد امام را نيز کم کم از دست داد.
دولت موقت و توده مردم:
هرچند که نهادها و گروههاي انقلابي در برابر دولت بازرگان ايستادگي کردند و اجازه زور آزمايي بيشتر را از آن صلب کردند ولي در واقع اين توده مردم بودند که سرنوشت دولت بازرگان را رقم زدند
زماني که وي به نخست وزيري انتخاب شد همين مردم با شعار هاي "بازرگان بازرگان حکومتت مبارک"و"مهندس بازرگان نخست وزير ايران"و... از وي حمايت کردند و وي را تاييد کردند ولي خيلي زود صف دولت بازرگان از صف مردم جدا شد و برعکس وي رهبران انقلابي مخصوصا روحانيون شوراي انقلاب به مردم نزديک تر شدند و در ميان اقشار مختلف محبوب واقع شدند البته اين طبيعي بود زيرا مردم انقلابي در پي کارهاي اساسي و تغييرات زير بنايي بودند و خواهان دولتي انقلابي بودند که با طرح هاي سريع و انقلابي اين کارها را انجام دهد ولي دولت موقت در عمل در خلاف جهت اين مسير گام بر مي داشت و آنچه اجرامي شد نه طر حهاي انقلابي بلکه روش کند وغير انقلابي "سياست گام به گام"بو د که پيش از نيز ناکارامدي آن در مبارزه با رژيم ستم شاهي اثبات شده بود.
بازرگان نه مي خواست با جريان انقلابي مردم همسو شود و نه احتمال مقاومت را در برابر آنان ممکن و منطقي مي ديد،بنابراين موج انفلاب را از دست داد.
به اين ترتيب بازرگان يک پايگاه ديگر را که همان مردم انقلابي بودند از دست داد.
دولت موقت و آمريکا:
موضوع ديگر که در مورد دولت بازرگان مهم است روابط آن با امريکا است که آنرا مورد بررسي قرار ميدهيم.
موضوع و نحوه و سطح روابط دولت تازه تاسيس جمهوري اسلامي با دولت ايالات متحده آمريکا در زمره ي اولين تنش هاي بين دولت بازرگان وانقلابيون مذهبي به رهبري امام خميني بود .
درست در زماني که ناگهان آمريکا، از سوي رهبري انقلاب به شيطان بزرگ ملقب شده بود و ملت، آمريکا را منبع بزرگ و بيپايان توطئه عليه خود تلقي ميکردند، مهندس بازرگان ، رابطه با آمريکا را هرگز بد و طرد شده نميدانست.
برخي از سخنان بازرگان در مورد آمريکا:
« گذشته، گذشته است و ايرانيان مردان عمل هستند و زمينههاي بسياري براي همکاري وجود دارد. ايران نيز به مرور زمان نيازمند تکنولوژي و محصولات کشاورزي آمريکا خواهد بود»1
«دولت انقلابي ايران مشتاق است روابط خوب خود را با آمريکا از سر بگيرد»2
«ما روابط دوستانهاي با ايالات متحده داشتهايم و ميل داريم روابط دوستانهمان را با ايالات متحده و تمامي کشورهاي جهان حفظ نماييم»3
وي معتقد بود که مخالفت و مبارزه با آمريکا و غربي ها فرع بر حمايت آنان از شاه بود و به شرط عدم حمايت آمريکايي ها از شاه و عدم دخالت در امور داخلي ما بايد روابطمان با آنها دوستانه باشد در حالي که همانطور که در بالا ذکر شد امام و انقلابيون آمريکارا شريک شاه مي دانستند و مقابله با آمريکا و استبداد ستيزي را در دستور کار خود قرار داده بودند.
از ديدگاه بازرگان و ليبرال ها بدون رابطه با کشورهاي سرمايه داري و امپرياليستي زندگي براي کشورهاي جهان سوم نظير ايران ميسر نبود به همين دليل از تيرگي روابط با آمريکا وحشت داشتند و علي رغم نظر حضرت امام سياست خارجي دولت بر مبناي حفظ روابط سياسي و اقتصادي وحتي نظامي با آمريکا قرار گرفت .
در بينش دولت موقت مبارزه با آمريکا معنايي نداشت تا جايي که حتي پيروزي انقلاب اسلامي را نتيجه مذاکرات با مقامات سفارت آمريکا مي پنداشت.
بدين ترتيب بازرگان و همفکرانش در دولت موقت از هر فرصتي براي عادي سازي روابط و مذاکره با مقام هاي آمريکايي استقبال مي کردند در حالي که انقلابيون مذهبي از هر گونه تماس با مقامهاي آمريکايي پرهيز مي کردند .حتي بازرگان و يارانش شوروي را خطرنامک تراز آمريکا مي پنداشتند .ابراهيم يزدي وزير امور خارجه دولت موقت نيز سياست خارجه خود را بر روي دو محور موازنه منفي دکتر مصدق در روابط با قدرت هاي بزرگ و بي طرفي مثبت يا عدم تعهددر صحنه بين المللي و اتخاذ سياست کج دار و مريز در رابطه با آمزيکا قرار داد ه بود .حتي برخي از آنها از جمله امير عباس انتظام سعي کرد اطلاعات مورد نياز را از ايلات متحده بدست آورد.
اوج نارضايتي مردم از اين روابط دولت با آمريکا هنگامي بود که در الجزاير بازرگان و يزدي که از طرف ايران براي شرکت در جشن سالگرد انقلاب الجزاير به آنجا رفته بودند با برژينسکي ،مشاورامنيت ملي کارتر ملاقات کردند و تلويزيون ايران آنرا پخش کرد که اعتراض شديد مردم را نسبت به اين عمل در پي داشت .
واقعه تسخير سفارت آمريکا در ايران توسط دانشجويان:
به دنبال ملاقات بازرگان و يزدي با برژينسکي که همان طور که در بالا گفته شد مردم ايران بسيار خشمگين شدند و تحمل انقلابیون مذهبی را طاق کرد و فرصتی به آنان دادتا دست به اشغال سفارت بزنند.
این جدیترین مسئلهای بود که در تاریخ دولت موقت اتفاق افتاد و بازرگان و انقلابیون تندرو را به صراحت در مقابل یکدیگر قرار داد، تصرف سفارت آمریکا در تهران باعث گردید که اعتبار دولت موقت و حامیانش نزد افکار عمومی به شدت و بیش از پیش آسیب ببیند .
فضای سیاسی کشور کاملا در جهت مخالفت با استرتژی محافظه کارانه دولت موقت قرار گرفت و آنچه بیش از همه به انزوای دولت موقت کمک کرد وباعث گردیددو روز بعداز اشغال سفارت آمریکا استعفا دهد ،حمایت صریح و قاطع امام از عمل دانشجویان بود .
در اسناد بدست آمده که بعضا توسط خود دانشجویان به انتشار رسید مشخص گردید که در این سفارت ملاقاتها و مکاتباتی در جهت خلاف اهداف انقلاب صورت گرفته است .بنا براین نزدیکی محسوس آمریکاییان به میانه روهای اوایل انقلاب که به قصد تقویت آنان و تصرف انقلاب اسلامی صورت گرفت ،نتیجه عکس بخشید . زیرا باعث جدیت و قاطعیت و از آن مهمتر هوشیاری امام و نیروهای انقلابی و تضعیف بیش از پیش دولت موقت گردید.
به هر حال دولت موقت تنها دو روز پس از اشغال سفارت آمریکا و در اعتراض به آن سقوط کردبه طوری که حتی ناظران خارجی نیز بر تاثیر مستقیم حمله به سفارت واشغال آن بر سقوط دولت بازرگان اذعان کردند.
دربارهی علت استعفای دولت موقت نیز، برخی نیروهای انقلابی این اقدام را یکترفند سیاسی میدانند و معتقدند با توجه به آنکه امام بارها استعفای دولت بازرگان را ردکرده بود، آنان بر این باور بودند که این بار نیز چنین اتفاقی خواهد افتاد. دولت موقتمیتواند اینبار با گذاشتن شرط و شروطی از جمله آزادی جاسوسان آمریکایی و نیزرهایی از مداخلهی نیروهای انقلابی در امور کشور، دوباره به قدرت بازگردد. اما اینترفند با هوشیاری امام خنثی شد. چراکه بنا به گفتهی حجهٔالاسلام موسوی خوئینیها،امام از مصاحبهی «رئیس دولت موقت» و توضیحاتی که وی در توجیه ملاقات خود با«برژینسکی» داده بود ناراحت به نظر میرسیدند. .
به این ترتیب کار دولت موقت پایان پذیرفت که البته با توجه به تو ضیحاتی که داده شد این امر قابل پیش بینی بود.
با دقت در کار دولت موقت می توان فهمید که دولت موقت آن دولتی نبود که بتواند خود را با شرایط انقلاب تطبیق دهد و انتظارات مردم را که در پی کارهای اساسی بودند برآورده سازد مهندس بازرگان خود نیز کابینه خود را به فولکس واگنی تشبیه کرده بود که مانند بولدوزری پر قدرت است تولنایی انجام کارهای سریع و انقلابی را ندارد و نباید از آن چنین انتظاری داشت.
در نهایت با مرور وقایع و رفتار های دولت بازرگان با توجه به سخنانی که گفته شد می توان علل سقوط دولت موقت بازرگان را به صورت زیر خلاصه کرد البته اینها شماری از علل آن هستند و بسیاری علل دیگر وجود دارد که به آنها پرداخته نشده است.
علل سقوط دولت بازرگان:
1.عدم هماهنگی با ارزشهای انقلابی
2.عدم تفاهم با رهبری انقلاب
3.پایان ماموریت دولت موقت:
دولت موقت همان گونه که از نامش پیداست برای انجام ماموریتی و برای زمانی محدود انتخاب شده بود و باید این ماموریت را در زمانی محدود به انجام می رساند.که از جمله ماموریت های آن عبارت بودند از:انجام همه پرسی قانون اساسی و رفراندوم جمهوری اسلامی ،تنظیم پیش نویس قانون اساسی و فراهم ساختن مقدمات برای انتخابات مجلس شورای اسلامی .
بازرگان با تمام وجود تلاش کرد که این ماموریت را به نحو احسن انجام دهد .رفراندوم جمهوری اسلامی را برگزار کرد ،مجلس خبرگان قانون اساسی تشکیل شدو از همه مهمتر تنظیم و ثبات لازم بدست آمد و اگر این دولت در مواردی ناموفق بود ه کاملا روشن گردید که مدت زمان هیچ کمکی به آن نخواهد کرد و بهتر است که کنار کشیده و مملکت را به دیگران بسپارد.
4.تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام
5.عدم هماهنگی با نهاد های انقلابی
6.از دست دادن پایگاه مردمی
علل و عوامل دیگری نیز مثل مخالفت گروههای چپ با دولت موقت وعدم هماهنگی میان اعضای دولت موقت نیز بودند و بسیاری از عوامل دیگر که باعث سقوط دولت مهندس بازرگان شدند.
نتیجه گیری:
در بررسیچگونگی به قدرت رسیدن بازرگان به این نتیجه می رسیم که انتخاب وی به عنوان نخست وزیر براساس ضرورتهای تاریخی صورت گرفته بودچون روحانیون نزدیک امام تجربه و تمایلی برای به دست گرفتن قدرت نداشتند و در بین نیروهای خارج از طیف رو حانیون نهضت آزادی بهترین گزینه بود چون در میان گروههای غیر روحانی بیشترین قرابت و نزدیکی را چه از نظر فکری و چه از نظر سیاسی باامام (ره)وگرایشهای امام داشتند.
پس از بدست گرفتن قدرت بوسیله بازرگان فضا برای فعالیت وی مهیا بود ولی بعد از مدتی شکاف سیاسی و ایدئولوژیکی عمیقی بر کشور حکمفرما شد به شکلی نه تنها کارگزاران بلکه در میان توده مردم نیز احساس شد وعملا جامعه را به دو قطب اکثریت انقلابی و اقلیت محافظه کار تبدیل نمود.
نکته دیگر این است که این دو گروه به هم اعتمادی نداشتند و همکاری و هماهنگی نسبی جای خود را به جدال سیاسی و جنگ روانی داد.
در مجموع هر چه زمان می گذشت توان دولت در اعمال طرق حاکمیت در مجموعه قلمرو ملی و پاسداری از انقلاب ناتوان تر به نظر می رسید.
اینجا بود که نیروهای انقلابی قصد کنار زدن دولت را کردند که آخرین عمل آنها تسخیر لانه جاسوسی آمریکا بود که ضربه نهایی را بر پیکر دولت موقت زد.
دانشجویان با تسخیر سفارت آمریکا دولت بازرگان را به کلی ریشه کن کردند چون از یک جهت مردم با این حادثه از دولت دلزده شدند و از سوی دیگر آمریکاییها نیز نسبت به دولت موقت ناامید شدند.
7 - از بین علت های سقوط دولت بازرگان کدام یک ضربه نهایی را به دولت موقت وارد کرد؟(در همین تاپیک جواب دهید)
جهت پاسگویی به همه سئوالات هر روز به ( این تاپیک )مراجعه فرمایید.(روزی یک سوال بارگذاری میگردد)
در ضمن تاپیک (ویژه نامه فجر انقلاب +جوایز +امتیازات وِیژه) که شامل ده تاپیک مستقل می باشد یادتان نرود