زبان مردم استان کرمان فارسى با لهجه کرمانى است. این لهجه شباهت زیادى به لهجه شیرازى دارد.
علاوه بر زبان فارسى، اقلیتهاى مذهبى به زبانهاى خودشان تکلم مىنمایند. در بین عشایر زبانهاى ترکى و بلوچى نیز رایج است.
زبان کرمان از شاخه زبانهاى جنوبى ایران است. زبانهاى جنوبى با زبانهاى شمالى از حیث برخى آواها و دیگر مشخصه ها تفاوتهاى زیادى با هم دارند.
در این قسمت برخى از واژه هاى کرمان را مرور مىکنیم. البته باید توجه داشت که در اثر هجوم وسایل ارتباط جمعى، بسیارى از واژه هاى محلى به فراموشى سپرده شده است و نسل جدید بیشتر با زبان رسمى گفتگو و صحبت مىنماید.
اپو یا هپو: شخص ساده و زود باور.
اَتکلى: حدس و گمان.
اُسُلْلِرو: شیئى بىتناسب و بىقیافه.
چووش: آوازخوان جلوى کاروان.
اِشکِل: زانوبند شتر.
چیقوکردن: پاک کردن پنبه از پنبهتخم.
بُل: ابله، قابل ترحم.
چینه: دیوار گلى.
بَلْکَ: برگ.
خِرفت: کم هوش، کودن.
بَلوا: شورش.
خیت: سرافکنده، رسوا.
بُلیت: ساده، ابله، کم عقل.
داربند: داربست.
بَمبول باز: فتنهگر.
دُوْرى: بشقاب بزرگ.
بورهاى: پرشور، هوسناک.
روار: رویه لباس، رویه لحاف.
کُت: سوراخ.
سرابُرزى: سربالایى.
جاکت: ژاکت.
سراجَئرى: سرازیرى.
جال: جوان.
هم چى: این طور.
چُوْ: شایعه.
همسر: هم اندازه.
چورى: جوجه مرغ.
هولیلى: آى زکى.
ارداس: یکى از ابزار کشاورزى شبیه داس است اما دندانهدار مىباشد.
هر زبانی لهجههای مختلفی دارد و زبانها در نقاط جغرافیایی گوناگون توسط افراد طبقات مختلف اجتماعی، گروههای سنی مختلف و سوابق تحصیلاتی متفاوت تلفظ میشوند.
گروهی از مردم را که به زبان مشترک سخن میگویند و جملگی در یک یا چند منطقه جغرافیایی زندگی میکنند جامعه زبانی و زبانی را که در یک منطقه محدود جغرافیایی یک کشور رایج است گویش مینامند پس گویش را با زبان محلی میتوان مترادف دانست.
فرق گویش با زبان این است که گویش از سخنگویان کمتری برخوردار است، در منطقهای محدود بکار میرود و ممکن است صورت خطی و آثار مکتوب هم نداشته باشد.
معمولا به گونههای مختلف جغرافیایی یک زبان اعم از رسمی مثل فارسی یا انگلیسی یا زبان محلی مثل گیلکی، ترکی و لری لهجه میگویند.
یک مورخ و نویسنده معاصر کرمانی میگوید: کرمان لهجه خاص ندارد اما فارسی آن بسیار قدیمی است و همان است که در سیستان در آتشگاه کرکویه، سرود گرشاسب را بدان زبان میخواندند.
محمدابراهیم باستانی پاریزی در مقدمه کتاب “فرهنگ گویش” تالیف محمود صرافی نوشته است: زبانی که کرمانیها از هزار سال پیش و بیش از آن صحبت میکردند باید همین زبان باشد زیرا لهجه دیگری در کرمان نمیشناسیم که ربطی به پهلوی عصر ساسانی و یا اشکانی داشته باشد یا مثل لهجههای خاص اطراف کاشان (ابیانه) یا لهجه سمنان یا گیلک و لهجه خاص کردی و حتی لهجه شیرازی و کازرونی برای عامه غیرمفهوم باشد.
او مینویسد: لهجه خاص مردم کرمان همان لهجه “محله شهری” است و البته بسیاری از کلمات قدیم و فصیح فارسی در مورد بسیاری از اشیاء وجود دارد که تنها در کرمان هنوز کاربرد دارد و در سایر شهرستانها معمول نیست ولی این کلمات هم صورت لهجهای خاص ندارد بلکه جزء همان زبان فارسی کرمانی است که با تلفظ خاص محله شهری به کار برده میشود مثلا عبارت معروف کت حوض را بلچ یعنی سوراخ حوض را با یک لته یا وسیله دیگری ببند و محکم کن.
باستانی پاریزی مینویسد: ضبط لهجه یعنی فرم ادای کلمات فارسی کرمان، نه تنها با اعراب معمولی ممکن نیست بلکه با الفبای فونتیک هم به زحمت میتوان آن را تحریر کرد.
این استاد دانشگاه تهران میگوید: به همین سبب همه کتابها و مقالات و یادداشتهایی که تاکنون در اینباره چاپ شده این مقصود را آن طور که شایسته است بر آورده نمیکند.
وی در تشریح علت این امر میافزاید: علت آن این است که ترتیب کسره دادن یا ضمه دادن و نحوه طول دادن حرکتها و زیر و بمها و توقفها و تاکید روی حروف تا حدود زیادی با سایر نقاط ایران تفاوت دارد و در نتیجه فهم گفتگوی یک کرمانی با اصفهانی و گیلک تفاوت بسیاری پیدا میکند.
این مورخ و نویسنده در ادامه مقدمه کتاب فرهنگ گویشها نوشته: دو نکته عجیب در لهجه کرمان هست که دلیل آن را باید پیدا کرد ، نکته اول آن است که با اینکه در تمام طول تاریخ ایران لااقل بعد از اسلام با اینکه تمام حکام کرمان غیرکرمانی بودهاند و بیشتر آنان ترکان یا گیلک یا غز یا قراختائیان یا قزلباشان و بالاخره قاجارها بوده و اغلب آنها مامور گارد و سپاه ترک همراه داشتهاند با همه اینها بر خلاف بسیاری از نقاط ایران نه تنها هیچ کلنی ترکنشین مثل اطراف اراک یا همدان یا شمال خراسان در کرمان پدید نیامده بلکه همان ایل افشار و بچاقچی که ترک و مهاجر و احتمالا تبعیدی به کرمان بودهاند نه تنها لهجه ترکی خود را از دست داده بلکه از همه کرمانیها کرمانیتر شدهاند.
وی به عنوان مثال از طایفه شیخیه یاد میکند و میگوید: طایفه شیخیه و خانزادگان ابراهیمی که با اینکه آنها اصلا ترکمان قاجار بودهاند و همیشه گروهی ترک همراه داشتهاند امروز هیچ کدام از ابراهیمیهای کرمان که خانوادهای پرجمعیت هستند نه تنها یک کلمه ترکی نمیدانند بلکه لهجه آنها یک لهجه کرمانی محله شهری خیلی اصیل و قدیمی است.
او میگوید: این تحول زبانی در این است که چون عموما حکام ترک و ترکانی که به کرمان آمدهاند با کرمانیها ازدواج میکردند و زن کرمانی میگرفتهاند بچههای آنها طبعا به لهجه کرمانی با مادر صحبت میکردهاند و لهجه مرد بتدریج فراموش میشده و در نتیجه همه احفاد و اولاد آنها کرمانی خالص صحبت میکردهاند.
باستانی پاریزی میافزاید: این نکته حتی در همان عصر سلجوقیان و میان خود شاهزادگان سلجوقی کرمان نیز مصداق داشته است.
این مورخ و نویسنده معاصر کرمانی در خصوص دومین نکته عجیب در لهجه کرمانی به فاصله کوتاه بین دو شهر کویری کرمان و یزد اشاره میکند و تفاوت لهجه این دو شهر را از نکات عجیب میداند.
وی میگوید: همانطور که رنگ و نژاد مردم کرمان به دراویدیها و سیستانی ها و قندهاریها نزدیکتر است تا مردم یزد و اصفهان و بالاخره ری و تبریز و گیلان، همینطور زبان آنها هم این نزدیکی را حفظ کرده است.
باستانی پاریزی در مورد لهجه کرمان و قدمت آن میگوید: لهجه کرمان لهجه ای است بسیار قدیمی چنانکه وقتی آدم فارسی کرمان را مثلا در قریه “خونو پاریز” میشنود چنان مینماید که گویی دارد با فارسی مردم عصر سلمان فارسی صحبت میکند.
او میافزاید: مساله دوم غنای لهجه کرمان و زبان فارسی آن است ، زبان فارسی که در تهران و مراکز رسمی مملکت رایج است متاسفانه برای بسیاری از اصطلاحات و پدیدههای طبیعی و گیاهان و حیوانات کلمه خاص ندارد در حالی که در لهجههای ولایات از آن جمله لهجه کرمان بسیاری اصطلاحات هست که اگر ضبط شود هم به غنای زبان فارسی میافزاید و هم احتیاج نیست که معادل آن اصطلاحات از زبانهای خارجی اخذ شود.
به گفته این استاد دانشگاه تهران با امکانات فنی جدید به تدریج این لغات و اصطلاحات فراموش میشود و بالاتر از آن خود لهجهها و نحوه ادای کلمات هم از میان میرود.
وی تنها راه چاره را تهیه نوار و فیلم از نحوه بیان مردم میداند و میگوید: در این مورد باید دستگاههایی در اسرع وقت موظف شوند که خود را به روستاهای دوردست برسانند و با پیرزنان و پیرمردان پرحرف بنشینند و هرچه میگویند به طور طبیعی ثبت و ضبط کنند.