رویکرد بختیار نسبت به امام خمینی و روحانیون
بختیار در مصاحبهای اعلام کرد که «هیچگاه مخالف روحانی که کار روحانیت خویش را صرفاً انجام دهد نیست و خلاف این را مغایر با اصول آزادی میداند. او با روحانیتی که میخواهد بر تمام کشور حکومت کند و در امور سیاسی دخالت ورزد به شدت مخالفت است و این جزء موضوعاتی است که به هیچوجه قبول نخواهد کرد.»[۸۶] بختیار وعدهٔ ساخت واتیکانی را در قم داد تا روحانیون بتوانند تنها در آنجا شبکهٔ اجتماعی و حیطهٔ قدرت خود را گسترش دهند.[۸۷][۶۷][۸۸] او در این خصوص گفت: «خمینی میتواند به ایران بازگردد[یادداشت ۷] و دولت اسلامی تنها در شهر قم آزاد است. ما برای خمینی در شهر قم دیواری خواهیم کشید که او هم در آنجا واتیکان کوچکی داشته باشد.»[۸۹]
بختیار در مصاحبه با روزنامهٔ لومتن گفت:
جمهوری اسلامی خمینی یک مجهول مطلق است، اگر کسی برای فهمیدن این موضوع به متون گذشته مراجعه کند پشتش به لرزه در میآید. او نه تعدد گروههای سیاسی را میپذیرد و نه دموکراسی را، میخواهد روحانیت قانونی الهی را اجرا کند. همه چیز اینجا شروع میشود و اینجا تمام میشود.[۹۰]
وی در مقایسه منش سیاسی خود با امام چنین گفت:
ایشان (امام) از یک موضعی صحبت میکنند که آنچه را که من میگویم باید بشود. من از یک موضع دیگر صحبت میکنم و آن این است که هرچه من میگویم بسنجید با معیار اصول فلسفی و اخلاقی و تعقل، بدون هیجان روحی، بدون داد و فریاد (با مشاوره با هر گونه حزب و اجتماعی که دارید) و بعد راه خودتان را انتخاب کنید...[۹۱][۹۲]
او معتقد بود که علمای شیعه در صورت به قدرت رسیدن حکومتی استبدادی و فاشیستیتر از گروههای نظامی تشکیل خواهند داد و چندین بار با لحنی غمبار این مطلب را به مردم ایران بیان میداشت. عباس میلانی مینویسد وی مکرراً بیان میداشت که از هیچ گونه کوششی برای جلوگیری از ورود روحالله خمینی به حیطه قدرت در ایران فرو گذار نخواهد کرد. بختیار تلاشهای زیادی انجام داد تا با روحانیون میانه رو تماس حاصل کرده و از آنان بخواهد تا در ایزوله کردن امام به وی کمک کنند. این روحانیون با وجود اینکه نگرانی خود را از استبداد روحانیتی ابراز میداشتند، اما درخواست بختیار را رد کردند به این علت که نقد کردن امام به صورت آشکارا در جامعه در آن برهه از زمان از لحاظ عملی ممکن نبود. علاوه بر آن بر طبق گفته بختیار، آنان پول زیادی را در قبال عوض کردن رأیشان به نفع بختیار از وی مطالبه کردند که دادن چنین پولی در قوه و اختیارات بختیار نبود.[۶۷]
درخواست دیدار با امام
کاریکاتور شاپور بختیار و محمد مصدق در ۲ بهمن ۱۳۵۷ در روزنامه اطلاعات در جریان انقلاب
بختیار به گفتهٔ خود قصد داشت قبل از به تغییر رژیم و امام برای حفظ منافع مملکت و جلوگیری از سقوط جنبش مردم در دست روحانیون، در خصوص مسائل و مصائب کشور با امام گفتگویی دوبهدو ترتیب دهد.[یادداشت ۸] بختیار مقصود خود را از گفتگوی دوبهدو اینطور بیان کرد: «این ملاقات صرفاً از جانب دو شخص به عنوان شاپور بختیار و روحالله خمینی است و من هیچ تعهدی مبنی بر پذیرش استعفا یا پذیرش امام به عنوان رهبر ملت ایران نمیدهم.» به رغم عدم مخالفت امام، بازرگان، بهشتی و مطهری با این دیدار، در لحظات آخر برخی نیروهای سیاسی نزدیک به امام نظیر بنیصدر، سنجابی و داریوش فروهر نظر امام را تغییر دادند و ملاقات شاپور با امام را منوط به استعفای بختیار کردند.[۹۳][۹۴][۹۵][۹۶] بختیار با توجه به این شرط از این دیدار صرف نظر کرد. بنیصدر در این خصوص به یک روزنامهٔ فرانسوی گفت: «اگر نفس بختیار به خمینی میرسید امکان داشت که آقا خیلی از این شدتی که داشت کاسته بشود و جا بزند و نفع ما در این نبود. انقلاب اسلامی بایستی میشد و لازم بود که این ملاقات را به هم بزنیم.»[۹۷]
دولت موقت انقلاب
تضاد امام و بختیار در عدم مشروعیت و غیرقانونی بودن نخستوزریری بختیار و درخواست استعفای او پیش از پیش نمایان شد. امام پس از ۱4 سال تبعید در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به ایران بازگشت و در همان روز در بهشت زهرا اعلام کرد «در دهان بختیار و دولتاش میزند و دولت تعیین خواهد کرد.»[۹۸] در ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ امام با استناد به حق شرعی و قانونی خود، دولت اپوزسیونی با نخستوزیری مهدی بازرگان تشکیل داد[۹۹] و اعلام کرد که هر دولت منصوب شاه غیرقانونی است و پیروی از بختیار همانند پیروی از ارباب او -شیطان- است.[۱۰۰]
بازرگان انتصاب خود توسط روحالله خمینی را منشأ مشروعیت مقام خود شمرد.
بختیار و بازرگان هر دو در پی اثبات مقام مشروعیت خود و ارائهٔ ادله در خصوص عدم مشروعیت رقیب برآمدند. بازرگان منشأ مشروعیت مقام نخستوزریریش را، انتصاب توسط فرمان امام میدانست و با این توجیه مشروعیت ملی مقام نخستوزریری بختیار را رد کرد.[۱۰۱][۱۰۲] او در این مورد گفت:
مگر قانون اساسی زاییدهٔ انقلاب مشروطیت و معرف ارادهٔ ملت نیست؟ ملت آمده به شاه گفتهاست که آقا آنچه که ادعا میکنی موهبتی است الهی که از مردم، از ناحیهٔ ملت به شاه واگذار میشود، خوب ما این موهبت را و این واگذاری را پس گرفتیم... آخر این چطور دکتر در حقوق است و آزادیخواه، هزار بار مردم این مملکت این قانون اساسی را با آن زوائدش نفی کردند، طرد کردن، پارهپاره کردند. حالا ایشون میخواهد این را زنده کند.[۱۰۳]
بختیار مشروعیت حکومت خود را صرفاً نه مبتنی بر فرمان شاه یا رأی اعتماد از مجلسینی که نمایندگانشان در انتخابات غیر آزاد تعیین شده بودند بلکه پشتوانه خودش را بیشتر بر اساس قانون اساسی مشروطه (که خود حاصل اعمال حاکمیت ملی در انقلاب مشروطه بود) میدانست.[۱۰۴] او در ۱۷ بهمن ۱۳۵۷ در سخنرانی در شورای ملی در جواب بازرگان چنین گفت:
افرادی را میشناسم که تا دیروز طرفدار جدی قانون اساسی و امروز آن را منسوخ میدانند غافل از اینکه قانون گناهی نکرده، بلکه مجریان آن گناهکار بودهاند... قانون اساسی که شما و مرا به اینجا آورده و به آن گرانی تمام شده، برای آن مجاهدتها شده، حالا باطل شده؟ چه کسی باطل کردهاست؟ چگونه مصدق و بقیه نخستوزیر شدند و فرمان آنها صحیح بود ولی فرمان من غلط بود... وقتی گفتیم رو به دموکراسی میرویم، مقصود این بود که باید با آزادی همراه باشد نه با آزادی یک عده، وقتی صحبت از قانون اساسی میکنیم، صحبت از اجرای صحیح قانون اساسی میکنیم.[۱۰۵]
بختیار به درخواست استعفا از جانب امام، نه مطلق گفت و هر گونه سازشی را رد کرد. او امکان هر گونه تغییر را فقط در چارچوب قانون و از طریق انتخابات آزاد و رأی عدم اعتماد مجلس به او پذیرفت.[۱۰۶][یادداشت ۹] در دیدگاه بختیار این تنها مقامی بود که حق پذیرش یا رد استعفا او را داشت.[۱۰۷][۱۰۸][۱۰۹]بختیار اعلام کرد: اوضاع امروز نتیجه 25 سال دیکتاتوری شاه است.
پایان ۳۷ روز
اعتصابات و تظاهرات مردم ایران و اتحاد طبقهٔ متوسط شهری و طبقهٔ کارگر با فراخوان امام بیش از پیش گسترش یافت. روحیهٔ ارتش که بر اثر ۱۶ ماه درگیریهای خیابانی، ۶ ماه راهپیمایی تودهای و ۵ ماه اعتصاب فلج کننده، به شدت تضعیف شده بود.[۱۱۰] از مهمترین اقدامات امام تشکیل یک شورای انقلاب مخفی[۱۱۱][یادداشت ۱۰] برای گفتگوهای پنهانی و متعاقد کردن رؤسای ستاد ارتش، در جهت عدم حمایت از بختیار بود. در ساعت ۲ بعدازظهر ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، رئیس ستاد کل ارتش اعلام کرد که در مبارزهٔ میان بختیار و شورای انقلاب، ارتش بیطرف است و به یگانهای نظامی دستور داده شد که به پادگانهای خود برگردند.[۱۱۲] بختیار اعلام بیطرفی ارتش را یک ننگ بزرگ دانست و امیرانی که این فرمان را صادر کرده بودند به خیانت متهم کرد.[۱۱۳] شواهدی وجود دارد که نشان میدهد دولتهای غربی و به خصوص آمریکا تمایل داشتند که بختیار از ایران برود و کشور را به امام و بازرگان تحویل دهند.[۱۱۴] در همین راستا، در ۱۵ دی ۱۳۵۷ جیمی کارتر بدون اطلاع شاه یا بختیار، رابرت هایزر را به ایران فرستاد. وظیفهٔ او این بود که به فرماندهان ارتش ایران تفهیم کند، اگر بخواهند عکسالعملی در برابر انقلاب امام از خود نشان دهند، دولت آمریکا دیگر توان حمایت از آنان را ندارد.[۱۱۵][یادداشت ۱۱]
عباس میلانی مینویسد اصلاحات، سخنان و تهمیداتی که ناشی از ترس بختیار از قشر متوسط جامعه بود نتوانست باعث ثبات قدرتش شود. نه تنها وی نتوانست که مخالفان سرشناس امام را به کابینه خود ملحق کند، بلکه وزیران بختیار نیز به علت اعتصابهای کارکنان و کارگران، نتوانستند در پست تعیین شده خود شروع به امام به پاریس رفته بود، به محض ورود به پاریس از سمت خود استعفا نمود.[۶۷]
سرانجام در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از آنکه ارتش بیطرفی خود را اعلام نمود، از بعد از ظهر به بعد، بختیار میتوانست صدای شادی مردم را که به دفتر نخستوزیری نزدیک میشدند را بشنود.[۶۷] او یک ربع مانده به ساعت ۲ بعدازظهر ساختمان نخستوزیری را قبل از آنکه به دست انقلابیان بیفتد ترک کرد و بدین ترتیب دوران ۳۷ روزهٔ نخستوزریریش به پایان آمد.[۱۱۶] بختیار چارهای نداشت جز اینکه با هلی کوپتری به مخفیگاه خود برود و چند هفتهای در آنجا باشد. بختیار معتقد بود که اگر ارتش چند هفته بیشتر از وی حمایت میکرد، میتوانست اوضاع را آرام کرده و قدرت را در دست گیرد. به گفتهٔ عباس میلانی، بختیار بعد از اینکه مدتی در مخفیگاه خود در تهران ماند، به کمک سرویس جاسوسی خارجی و دوستانش (حتی احتمالاً به کمک مهدی بازرگان که در دولت جدید نخستوزیر شده بود) از ایران گریخته و دیری نگذشت که یکی از قدرتمندترین مخالفان جمهوری اسلامی گردید.[۶۷]
6-در روزهای نخست وزیری بختیار ماموریت رابرت هایزر در ایران چه بود؟(در همین تاپیک جواب دهید)
جهت پاسگویی به همه سئوالات هر روز به ( این تاپیک )مراجعه فرمایید.(روزی یک سوال بارگذاری میگردد)
در ضمن تاپیک (ویژه نامه فجر انقلاب +جوایز +امتیازات وِیژه) که شامل ده تاپیک مستقل می باشد یادتان نرود