0

مسیرهای انقلابی

 
sadegh123
sadegh123
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اسفند 1391 
تعداد پست ها : 912
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

ميدان آزادی (شهياد سابق): پاسخ به:مسیرهای انقلابی
از اين ميدان اتوبوس‌هايی بود كه آدم را مي‌برد هرجايی دورتر از آزادی، يا حتي فرودگاهی كه سوار هواپيماهايش مي‌شدی و مي‌رفتی فرسخ‌ها دورتر. راه برای رفتن زياد بود. اما مردم نخواستند بروند. ماندند و خون‌هايشان نام شاه را از اين ميدان شست. جنگيدند و يك روز با هم آزادی را جشن گرفتند.

 

ميدان انقلاب (24 اسفند سابق): پاسخ به:مسیرهای انقلابی
هر روز صبح كه از خانه بيرون مي‌زنی، دلت مي‌خواهد خورشيد را ببينی يا چشم بچرخانی و منظره‌ای را ببينی كه حالت خوب شود، نه اين‌كه چشم باز كنی و هيبت سياه و سنگی كسی را ببينی كه جايش آن بالا در مسير ديد‌ها نيست، بايد انقلاب كنی.

 

مدرسه‌ی رفاه (خيابان ايران): پاسخ به:مسیرهای انقلابی
توی دنيا چهار ديواری‌های كوچكی هستند كه يك دنيا شور در دل خود انباشته‌ دارند. چهار ديواری كوچكی كه چند روز اشتياق و شور مردم را به چشم خود ديد و ديوارهايش در امتداد دست‌های مشتاق ديدار، از خيابان ايران تا آسمان قد كشيد.

 

ساختمان نيمه‌كاره: پاسخ به:مسیرهای انقلابی
چه كسي فكرش را می‌كرد خانه‌ای با شور و شعور ساخته ‌شود و تنه به تنه‌ی همه‌ي كاخ‌های عالم بزند؟ ساختمانی كه روزی هزار هزار ايرانی از پله‌هايش بالا مي‌رفتند تا با فرياد‌هايشان آجر به آجر بنايی را بسازند كه عالم و آدم متحير از نمای زيبايش شود.

 

دست‌های خونی: پاسخ به:مسیرهای انقلابی
بيا يكبار از اول مرور كنيم؛ كسی فرياد می‌زد و ظلم ظالمان روزگار را مورد عتاب قرار می‌داد و از آن طرف، گلوله‌ای سينه‌اش را به ظلم مي‌دريد. خونی كه مي‌ريخت، شهيدی اوج مي‌گرفت و دستی ديگر به عظمت خونش آغشته می‌شد و روی ديوارهای شهر منتشر می‌شد. آن دست‌ها، آن‌پنجه‌ها و آن خون‌ها، آيه‌ آيه‌های عظمت خالق بودند كه رنگ سرخشان روزگار ظالمان را تيره و تار كرد.

 

دوشنبه 19 بهمن 1394  1:49 PM
تشکرات از این پست
khodaeem1
abofazl
abofazl
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1390 
تعداد پست ها : 222
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

در سال 1357، وقتي که نهضت اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني به اوج خود رسيده بود، رژيم شاه پس از آنکه از سکوت امام نا اميد شد، دست به فعاليت‌هاي سياسي براي محدود کردن ايشان و يا اخراج ايشان از عراق زد. به همين جهت رژيم عراق منزل ايشان را در نجف محاصره کرد و رفت و آمد‌ها کنترل و محدود گرديد. امام که به هيچ وجه حاصر به ترک مبارزه نبودند تصميم به مهاجرت از عراق به سمت سوريه گرفتند اما به علت تيرگي روابط عراق و سوريه، قرار شد که از طريق کويت عازم سوريه شوند. با آنکه جهت ورود به کويت، ويزا صادر شده بود، پس از رسيدن به مرز کويت، مقامات دولت کويت دستور جلوگيري از ورود ايشان به خاک کويت را صادر کردند. امام شب را در بصره گذراندند و تصميم گرفتند به پاريس هجرت کنند. به هنگام هجرت به پاريس در پيامي به ملت ايران، دلايل اين هجرت را چنين بيان نمودند. "اکنون که من به ناچار بايد ترک جوار اميرالمؤمنين عليه السلام را نمايم و در کشورهاي اسلامي دست خود را براي خدمت به شما ملت محروم که مورد هجوم همه جانبه اجانب و وابستگان به آنان هستيد، باز نمي‌بينم و از ورود به کويت با داشتن اجازه، ممانعت نموده‌اند، به سوي فرانسه پرواز مي‌کنم. پيش من مکان معيني مطرح نيست؛ عمل به تکليف الهي مطرح است. مصالح عاليه اسلام و مسلمين مطرح است. ما و شما، امروز که نهضت اسلامي به مرتبه حساسي رسيده است، مسؤول هستيم. اسلام از ما انتظار دارد." به اين ترتيب، عصر روز 14 مهر ماه 1357، امام و همراهان به بغداد منتقل شده و روز بعد، هجرتي تاريخي را در راه رضاي خدا انجام دادند و در آنجا پس از توقفی کوتاه در پاريس در دهکده‌اي به نام «نوفل لوشاتو» اقامت کردند. اقامت ايشان در فرانسه بر خلاف تصور رژيم شاه، باعث تسريع در انقلاب شد و هر روز سيل خبرنگاران و عکاسان و ... به ديدار امام مي‌شتافتند؛ به طوري که، اين دهکده کوچک به کانون مهمترين اخبار جهان تبديل شد و پس از چند ماه منجر به پيروزي انقلاب اسلامي گرديد

سه شنبه 20 بهمن 1394  9:44 AM
تشکرات از این پست
khodaeem1
ayeneh
ayeneh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 2761
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

امام امت درخمین و قم و نجف ونوفل لوشاتو و تهران زندگی کرده است در کشور ایران ترکیه عراق و فرانسه و مجددا در ایران ساکن بوده اند امام در مدرسه رفاه و علوی اقامت داشتند در بهشت زهرا سخنرانی داشتند برای مردم استقبال کننده و شهیدپرور ایران. در حسینیه جماران سکونت یافتند و سالها سخنرانی ایشان از آنجا بود که مردم برای زیارت و دیدن ایشان صف می بستند

اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم

سه شنبه 20 بهمن 1394  3:39 PM
تشکرات از این پست
khodaeem1
0749556366
0749556366
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1393 
تعداد پست ها : 54
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

پاسخ به:مسیرهای انقلابیبیانات تاریخی امام خمینی(ره) علیه كاپیتولاسیون در 4 آبان 1343

 

پنج شنبه 22 بهمن 1394  1:53 PM
تشکرات از این پست
khodaeem1
r1234567
r1234567
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1393 
تعداد پست ها : 34
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

حضرت امام در پی کسب اجازه از ایشان برای ساخت مصلی تهران

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

پنج شنبه 22 بهمن 1394  2:57 PM
تشکرات از این پست
khodaeem1
SABOORI
SABOORI
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1393 
تعداد پست ها : 4222
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

نقش روحانیت در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی

 

روحانیت و امنیّت:

پس از هر حرکت عظیم و تحولی ژرف و گذرا دورانی به دوران دیگر، بسیاری از قید و بنده، می گسلد و برخی خود را رها می پندارند و به هرج و مرج دامن می زنند. این ناهنجاری اجتماعی، شدت می یابد اگر نیروهای مرموز و ماجراجو، هیزم بیار معرکه باشند.

در انقلاب اسلامی ایران، که عظیم ترین دگرگونی قرن بود، چنین وقایعی به وقوع پیوست و دامن گسترد. عوامل مزدور و خرابکار، برای ناامن جلوه دادن اوضاع کشور، بازداشتن حرکت انقلاب از پیش روی و فتح سنگرهای جدیدتر، دست به خرابکاری آلودند. کمیته ها و تشکلهای مردمی، برای دفع این حرکت فاشیستی، پاگرفتند. روحانیت که از مردم بود ودر متن مردم می زیست به طور طبیعی در این حرکت عظیم دفاعی نقشآفرین بود و جلودار. امام با تأیید و پشتیبانیهای کارساز خود، به این حرکت شتابی بیشتر داد:

امروز، روزی است که مملکت باید حفظ بشود. در هر شهر، بایستی کمیته هایی تشکیل شود با نظر علما و معتمدین که از شهر حفاظت شود

روحانیت، در این عرصه، بازویی بود توانمند برای انقلاب و رهبری. در این سنگر مقدس، توانست به محافظت از ذخائر کشور و دستاوردهای، انقلاب، مردم و... بپردازد و دشمن را زمین گیر کند و مأیوس.

روحانیت و قضاوت:

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، خیانتکاران، جفاپیشگان، عاملان رعب و وحشت، غارتگران اموال عمومی، وابستگان به اجانب و... در دست صالح مردان گرفتار آمدند. می بایست با موازین شرع به کیفر اعمال ضد انسانی خود برسند. مرجعی لازم بود که تکلیف این گونه افراد سرسپرده به رژیم و مهره های نظام پیشین را مشخص سازد. رهبر انقلاب، با فرمان تشکیل دادگاههای انقلاب، مرجع این امور را مشخص کرد. در رأس این دادگاهه، عالمان وارسته و آشنای به قضای اسلامی قرار داشتند. اینان با شناختی که از اسلام و قوانین حیاتبخش آن داشتند، مفسدان فی الارض را محاکمه و به کیفر رساندند.

روحانیت در این سنگر، عمیق ترین زخم را بر پیکر استکبار جهانی زد و شفابخش ترین مرهم را بر سینه های مجروح پابرهنگان و مظلومان.

از این سنگر، در هم شکست توان و نیروی دشمن را و مهره های فسادآفرین و شرگستر را از زمین خدا محو کرد، تا نیروهای صالح بتوانند ببالند و رشد کنند.

امام خمینی، ضمن تشکر از علمای بزرگ دست اندرکار قضا می گوید:

موجب سرافرازی یک ملت است که در مدت بسیار کم، با همه مشکلات و با این که مهیا نبودند علمای ما برای قضاوت، امر قضاوت ارتباط با آنها نداشته است، مع ذلک، موفق شده اند و تاکنون خدمتهای فراوان کرده اند.

علی رغم این خدمت بزرگ علما از طریق دادگاههای انقلاب اسلامی به مردم و این مرز و بوم، گروهی دایه از مادر مهربان تر، همواره آیات (رأفت) و (رحمت) اسلامی را می خواندند، بر کار دادگاههای انقلاب و روحانیت، خرده می گرفتند.

اینان، به زیر تیغ گرفتن (مفسدان فی الارض) را با رحمت خداوندی و رأفت اسلامی، به پندار خود، ناسازگار می دیدند و این را مایه برگشت مردم از اسلام و روحانیت می پنداشتند. به امام نامه نوشته و بر مرگ جنایت پیشگان، افسوس خوردند:

جای بسی تأسف و تأثر است که آیین (رحمة للعالمین) را چنین تغییر چهره داده و از گروندگان و شیفتگان انقلاب، ضدانقلاب، ساخته ایم و به جای درختان رحمت، تیغهای شقاوت و خصومت نشانده، اسلام عزیز، مطرود و منفور از آب درآید.

اینان، فکر نکرده اند یا فکرشان نرسیده که اگر از به عدالت سپردن مجرمان، دست برداریم، باید قضای اسلامی را کنار بگذاریم. چگونه می شود با کسانی که در هلاکت و نابودی (حرث) و (نسل) گام بر می دارند، با رحمت و رأفت برخورد کرد و بر آنان دل سوزاند.

این نوع دلسوزاندنه، برخلاف پندار به اصطلاح رأفت مداران، به زیان اسلام و روحانیت و مردم است. رأفت نابج، دامنه شر را می گسترد و انسانهای شرور را بی باکانه به میدان می آورد و مایه سلب آسایش و امنیت مردم و جامعه می شود.

بالآخره روحانیت در سنگر دادگاههای انقلاب، از آغاز تا به امروز، با همه آن کارشکنیها و بهتانه، به کار خود ادامه داد و مایه افتخار ملت و دین شد.

روحانیت و اسلامیت انقلاب:

انقلاب اسلامی، حرکتی است بنیادی و ژرف، به سوی ارزشهای اسلامی و حاکمیت دین. در این انقلاب مبارزه هدف نیست، بلکه وسیله ای است برای رسیدن به تحقق و عینیّت بخشیدن ارزشهای دینی در میدان عمل و اجرا.

شعار مردم که از شعور آنان بر می خاست نیز این بود: (استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی). در واقع مردم در راهپیماییهای باشکوه و تظاهرات سراسری، به طور طبیعی، به اسلام و حکومت اسلامی رأی داده بودند و احتیاجی به برگزاری رفراندم نبود. اما برای اثبات این حقیقت از لحاظ حقوقی و سیاسی در سطح جهان، امام خمینی به دولت موقت مأموریت داد که زمینه برگزاری رفراندم را فراهم سازد تا مردم شِکل نظام اسلامی را برگزینند. و آنان نیز برگزیدند: )جمهوری اسلامینه یک کلمه کم نه کلمه زیاد).

گروهها و افرادی که در جهت (نفی اسلامیت انقلاب) حرکت می کردند، دست به کار شدند و با جوّسازی و ایجاد شک و تردید و ترسیم آینده مبهم و نامعلوم از حاکمیت اسلام، می خواستند درصد آرای مردم را پایین بیاورند، تا بتوانند نام دیگری بر آن نهند: جمهوری دموکراتیک یا... از تریبونهایی که در اختیار داشتند، گفتند:

با آن که مذهب اسلام و به خصوص آیین شیعه و روحانیون... سلسله جنبان این نهضت عظیم اجتماعی است و با آن که رهبری و پیشوایی انقلاب در دست بزرگمردی است روحانی، به بیراهه خواهیم رفت اگر این انقلاب ملی و ضداستعماری را صرفاً یک جنبش مذهبی بدانیم

یا:

برای م، اصول مذهبی و مسلکی هدف نیست، بلکه وسیله رهایی از استبداد و فساد و اختناق و وابستگی از نفوذ بیگانگان است

یا:

اگر ما فکر می کنیم تمام مسائل سیاسی و اقتصادی و قضایی را می توانیم در قالب اسلامی بسازیم... این امر، در شرایط حاضر، نه مقدور است، نه ممکن و نه مفید

یا:

آیا ایران، می تواند با یک حکومت اسلامی اداره شود

گروهی، با اظهار نگرانی از کلمه (اسلامی)، به دنبال واژه (نهضت)، عنوان )جمهوری اسلامی) را مجهول مطلق نامیدند و با اعلام خطر و هشدار، نوشتند:

فاجعه پس از انقلاب، در راه است

هر چه بر زمان انتخابات و رفراندم، برای تعیین شکل و قالب نظام نزدیک تر می شدیم، تلاش برای دلسرد کردن مردم، از راهی که در پیش گرفته بودند و به انحراف کشاندن آنان، بیشتر می شد:

اگر آمادگی ندارید، ملت را به بیراهه نکشانید

جهنم تاریک، به نام اختناق

انقلابیون ایران، سانسور را در جنین خفه کنید.

به دهان هیچ کس نباید قفل زد.

چون ایران نباشد، تن من مباد

در برابر این حمله سنگین و همه جانبه جبهه قوی ضدانقلاب وابسته، امام خمینی و روحانیت راستین، با تمام توان از اسلام و اسلامیت انقلاب دفاع کردند و رشته های وابستگان را پنبه کردند:

بعضی از اشخاص خیلی مبتذل از خارج آمدند و این جا صحبت می کنند ... که اسلام نمی شود پیاده شود. خوب، غلط می کند این، که این حرف را می زند

قضیه چنان حساس بود و دشمن کامل یراق و مترصد تسخیر سنگرها که امام، از طلاب و علمای حوزه های علمیه خواستند که درسها را رها کنند و بروند برای بیدار کردن مردم و دفع ترفند های دشمن:

دعوت کنند به این که: رأی بدهید به جمهوری اسلامی. این هم، با همین کلمه، نه یک حرف زیادتر و نه یک حرف کمتر. برای این که الآن شیاطین افتاده اند، دنبال این که جمهوری محض، همین جمهوری باشد. جمهوری دموکراتیک باشد و از این حرف ها در پی حرکتهای قوی و انقلابی امام، روحانیت به روشنگری مردم پرداخت و با استدلال و منطق، ابهامات را زدود. استاد شهید مطهری، در پاسخ این سئوال که جمهوری اسلامی گنگ و با حاکمیت مردم در تضاد است:

(اشتباه آنها که این مفهوم را مبهم دانسته اند، ناشی از این است که حق حاکمیت ملی را مساوی با نداشتن مسلک و ایدئولوژی و عدم التزام به یک سلسله اصول فکری درباره جهان و اصول علمی درباره زندگی دانسته اند.

آیة الله شهید بهشتی نیز، در جواب حسن نزیه که پیاده شدن احکام اسلام را ناممکن و بی فایده و غیرمقدور دانسته بود، با صراحت و قاطعیّت گفت:

اقلاً بگذارید ماها بمیریم.ماها که از نزدیک در بحثهاتان بوده ایم، دیگر نباشیم بعد بیائید خودتان را به عنوان متولیان انقلاب ایران جا بزنید... امروز روی سخن من با ملت انقلابی ایران است. اعلام می کنم: ملت عزیز انقلابی مسلمان، هشیار باش افراد و گروههایی.... نغمه هایی را آغاز کرده اند که این نغمه ها برای انقلاب ما و انقلاب تو و جهت اسلامی انقلابی تو خطرناک است. آگاه و هشیار و مصمم باش که میدان را برای گسترش این نغمه ها باز نگذاری... اگر بخواهد این اظهار نظره، آغاز یک توطئه باشد هشدار باش می دهیم: ما با همان آمادگی که در طول انقلاب برای شهادت افتخار آمیز در راه خدا داشتیم، در برابر این توطئه ها با همان روحیه، حتی گرم تر و داغ تر و مصمم تر آماده هستیم

روحانیت و لیبرالیسم:

انقلاب اسلامی، در آستانه پیروزی قرار گرفت. امام به وطن بازگشت. هنوز دولت غیرقانونی بختیار، بر سر کار بود که امام، به بازرگان، مأموریت تشکیل دولت موقت را داد.

آنچه در این گزینش مورد نظر بود، ایمان و اعتقاد مهندس بازرگان به اسلام و سابقه مبارزاتی وی بود55.

امّا دیری نگذشت که ماهیت دولت بازرگان، روشن شد. روشن شد که مشی و برنامه های دولت موقت، با جوهر انقلاب، ناسازگار است و همخوانی ندارد. رئیس دولت، به چیزی جز (ایران) نمی اندیشید. البته به ایران اندیشیدن گناه نیست. امّا حرکت مردم، فراتر از ایران بود. اسلام بود و اعتلای کلمه حق و رهایی مستضعفان از یوغ بردگی و بندگی و بسط و گسترش اسلام، حضور فعال در جبهه جهانی حق، مبارزه با استکبار جهانی و... حال اگر این حرکت جهان شمول و بنیادی را در مسیری غیر از این قرار دهیم و مانع رسیدن این مردم، به اهداف خدا پسندانه شان شویم، گناه نیست؟ حرکت بر ضد جبهه حق نیست.

هدف بازرگان، با آنچه امام در پی آن بود و مردم در راه آن جان نثار کرده بودند، تفاوت اساسی و بنیادی داشت:

برای بنده، مأموریت و هدف و تعهد، خدمت به ایران بود، از طریق اسلام. برای امام، هدف و برنامه انقلاب، خدمت به اسلام بود از طریق ایران.

براساس این بینش، در دوران کوتاه مأموریت خود، با بی تفاوتی از کنار انقلابیون، مبارزان، شکنجه دیدگان، حزب اللهیان و ... گذشت، شعار نه شرقی و نه غربی را به موازنه منفی مصدق تفسیر کرد، به روحیه انقلابی مردم و اصول انقلابی که مردم برای آنها تلاش کرده و شهید داده بودند، وقعی ننهاد، با اصرار عفو جنایتکاران و غارتگران بیت المال را می طلبید58 و حتی بر تغییر نام برخی از جایها و نهادهای وابسته به رژیم ستمشاهی معترض بود:

چرا نام بنیاد پهلوی را به بنیاد علوی تغیر دادید. این مرض اسم عوض کردنها چیست؟

از اعدام مهره های طاغوت، نگران بود و ناخرسندی خود را از مجازات آنان، بدین گونه اعلام کرد:

از اعدام ژنراله، از طریق روزنامه مطلع شدم.

در پاسخ مردم معترض و انقلابیون عاصی از اعمال واپس گرایانه و سیاستهای جاهلی و گام به گام او، می گفت:

آنچه در این فرمان [امام] نیامده و خواسته نشده و عدم اشاره به آن معنی دار می باشد، عبارت است از انقلابی عمل کردن، به معنای قاطعیّت و خصومت، یا برنامه تضاد و طرد و تخریب، تبلیغ اسلام و اجرای شریعت به عنوان برنامه حکومت، صدور انقلاب و در افتادن با کفر و استکبار جهانی، نجات مستضعفان و کفرستیزی.

بدین سان، دولت موقت، زمینه احیای جاهلیت را فراهم آورد و زمینه بازگشت طاغوتیان را بر سر کار فراهم ساخت و کار را به جایی رساند که ساواکیها هم مدعی شدند و با اجتماع در مقابل نخست وزیری خواهان حقوق از دست رفته خود گردیدند!

آقای بازرگان، همه چیز را تمام شده می دانست و از مردم خواست به سرکارهایشان بازگردند و از علما و روحانیت هم، مصرانه می خواست که به حوزه ها برگردند!

روحانیت، کمیته ه، دادگاههای انقلاب و... را سدّ راه می دانست و مزاحم دولت. کار را به جایی رساند که در برابر امام و موضع گیریهای او، اظهار ناراحتی می کرد و سخنان امام را بر خاسته از احساسات می پنداشت:

)از دولت به امام، بدگویی می کنند و احساسات امام را تحریک می کنند و ما را در پوست گردو می گذارند. رفتیم به امام گفتیم: شما هم ما را کلافه کردید.)

در این دوران، روحانیت راستین، به خاطر انقلاب اسلامی، توهینها را شنید، بی مهریها را دید، ولی از اصول خویش دست بر نداشت و با تمام توان، حضور چشمگیر خویش را در همه نهادهای جوشیده از انقلاب حفظ کرد و جهت و سمت و سوی انقلاب را برای مردم نمایاند. هر حرکت خلافی می دید، به نحوی فریاد بر می آورد و اعلام برائت می کرد.

یکی از حرکتهای نابخردانه و ناسنجیده دولت موقت، ملاقات رئیس و چند نفر از وزرای وی، با برژینسکی، وزیر امور خارجه آمریک، در الجزایر بود. عجب این که دکتر یزدی، پس از این ملاقات اعلام کرد:

شورای انقلاب، با رفتار کجدار و مریز با آمریکا موافق است. این ملاقات، برخاسته از همان اندیشه است.

روحانیت، این حرکت صریح ضدانقلابی را تاب نیاورد و از طرف او و تمامی ملت ایران، مقام معظم رهبری، آیة اللّه خامنه ای، که عضو شورای انقلاب بود، با صراحت در پاسخ دکتر یزدی اعلام کرد:

اول، شورای انقلاب، کی وطی چه حکمی به آقای دکتر یزدی گفته بود که با آمریکا کجدار و مریز رفتار کند که ایشان این اظهار را کردند؟ من این را به عنوان عضوی از شورای انقلاب، تکذیب می کنم. هرگز، شورای انقلاب، چه مستقیم و چه غیر مستقیم، چه به دولت و چه به وزیر امور خارجه، نگفته است و نفهمانده است که با آمریکا کجدار و مریز رفتار کند. اگر این طور بوده و می توانند، باید ثابت کنند.

برخورد روحانیت با دولت سازشکار و غیر انقلابی، روز به روز، شدت می گرفت که با تصرف لانه جاسوسی به اوج خود رسید. دولت موقت، بد عمل کرد. بی پرده با انقلابیون در افتاد که شکر خدای را ور افتاد.

روحانیت و تدوین قانون اساسی:

پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی و رأی قاطع و مثبت مردم مسلمان به آن، برای فراهم آمدن زمینه های عملی حاکمیت اسلام و ارزشهای دینی، در ابعاد گوناگون، می بایست، قانونی تدوین گردد که بیان کننده بنیادهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و اقتصادی جامعه ایران، براساس اصول اسلامی باشد.

بدین جهت، در تاریخ 28/5/58، تقریباً هفت ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مجلس خبرگان قانون اساسی، متشکل از فقها و روحانیت بلند پایه و اسلام شناسان برجسته، با رأی مردم آغاز به کار کرد.

روحانیت در این سنگر، لیاقت و شایستگی و دانش خود را نمایاند. کار سترگی انجام داد. پایه های نظام را با قوانین حیاتبخش اسلام، پی ریخت وکاری ماندگار از خود به یادگار گذارد.

روحانیت، علاوه بر این که در این کار پر مشقت و راه ناسُفته و ناهموار، به پیش می رفت و بر ناهمواریها و سنگلاخه، غلبه می کرد و در ژرفای منابع دینی به کندوکاوی عمیق می پرداخت، تا گوهر ناب را بیابد و عرضه کند. مراقب بود و هوشیار که دشمن، شبیخون نزد و دستاوردهای ناب ملت شجاع و غیور ایران را به باد نسپارد.

دشمن، با تمام قوا به میدان آمد و با ترفندهای گوناگون، نمی خواست این درخت میمون، پابگیرد و قد برکشد. اینک نگاهی می افکنیم به ترفندهای دشمن، که در مراحل گوناگون، علیه مجلس خبرگان قانون اساسی به کار بست.

مخالفت با قانون اساسی

روحانیت دریافته بود به تجربه و عبرت از گذشته که رمز ماندگاری اسلام و انقلاب حیاتی که به پشتوانه مردم، پدید آورده، در به سریان و جریان انداختن احکام اسلام، در قالب قانون، به کالبد جامعه است.

دشمن، هدف را خوب خوانده بود. پی برده بود که روحانیت در پی چه کاری است. درک کرده بود که روحانیت، بنای مرصوصی را می خواهد پی ریزد و آینده اسلام را تضمین کند. از این روی، به مخالفت برخاست و ایادی وی و قلم بمزدها در روزنامه ها و جراید وابسته با تیترهای درشت نوشتند:

غروب قانونگذاری.

جزئیات قوانین اسلامی را نمی توان پذیرفت.

هدف انقلاب، پیدایش قشر ممتاز مذهبی نبود.

و...

قدرتهای استعمارگر، واقف بودند اگر مجلسی برای تدوین قانون اساسی تشکیل شود، روحانیان آگاه و حقوقداران متعهد، به کرسیها دست خواهند یافت.

روشن است قانونی که اینان وضع کنند، مورد پسند کُفار جهانخوار و شهوت پرستان عبادت گریز نخواهد بود. از این روی سعی داشتند که چنین مجلسی شکل نگیرد و گاهی با مقایسه انقلاب اسلامی با دیگر انقلابها: کوب، الجزایر... که پس از پیروزی به تدوین قانون اساسی نپرداخته اند، آنها را به عنوان الگو معرفی می کردند68 و توهین آمیز نوشتند:

ما در ایران، که انقلاب با سرعتی بی سابقه به پیروزی رسیده است و آگاهی و شعور و وجدان انقلابی در همه اقشار توسعه نیافته و نیروهای ارتجاعی و وابسته به استعمار، ریشه عمیق و نفوذ گسترده دارند... چگونه به خود اجازه دهیم که سرنوشت قانون اساسی و مکتب و انقلاب را به مجلسی بسپاریم که در همان شرایط استعمار و ارتجاع زدگی انتخاب و تشکیل می شود

اصرار بر تشکیل مجلس مؤسسان

وقتی که دشمن دید، علی رغم خواسته او، ملت مسلمان ایران، بر آن است که به خبرگان مسلمان، اختیار دهد، تا فرصت کافی برای مقابله با آن را پیدا کند. از این روی، با ترفند دیگری به میدان آمد و عنوان (مجلس مؤسسان) را به جای (مجلس خبرگان) مطرح ساخت. این پیشنهاد، بدان لحاظ که دائره را بگستراند و ایادی خود را به داخل مجلس وارد کند و زمام را از دست خبرگان، اسلام شناسان و حقوقدانان واقعی بیرون آورد، تا بتواند قانون تصویب کند که درضمن، منافع او هم تضمین شود. قانونی با چهره ای غیراسلامی و سمت و سوی غربی یا شرقی. از این روی، گفتند و نوشتند:

فقط مجلس مؤسسان، قانون اساسی را باید تصویب کند.

در این بازی، با اهدافی از پیش تعیین شده، بنی صدر، در لباس روشنفکری و شریعتمداری در لباس مرجعیّت! نیز شرکت جستند.بنی صدر موافقت خود را با مجلس مؤسسان، اعلام کرد و شریعتمداری، عدم تشکیل مجلس مؤسسان را اشتباه بزرگی خواند..

تلاش برای جلوگیری از حضور روحانیت در مجلس خبرگان

گروههای معارض نظام و مخالفان سر سخت اسلام و وابستگان به شرق و غرب، هنگامی که از دو مرحله قبلی مأیوس شدند، در صدد برآمدند، کاری کنند تا روحانیت راستین به مجلس خبرگان، راه نیابند و یا حداقل تعداد کمتری وارد آن شوند. از این روی، در تبلیغات و نوشته هاشان روی این مسأله انگشت می گذاردند و با طرح مسائلی چون: (مجلس خبرگان انحصاری خواهد شد، یک قرن عقب راندن کشور انقلاب هدفهای بزرگتری را دنبال می کرد که اکنون مسیر آن منحرف شده است و... جنبش مسلمانان مبارز! نوشت:

مردم در این باره، چیز زیادی نمی دانند. آنها اشخاص را بیشتر از اصول می شناسند ولذا مرجع آنها شخصیتها و عناوین خاص می باشد، نه اصول و ضوابط مکتب. حقیقت این است که توده، قبل از هر کس روحانیون را ملاک و مرجع خود قرار داده است.

مخالفت با اصول اساسی

با همه نیرنگها و کارشکنیه، مجلس خبرگان، تشکیل شد. اسلام شناسان، اصول برجسته و بنیادینی را از دل احکام اسلام استخراج کردند و عرضه داشتند. این حرکت سترگ، افراد زیادی را برانگیخت. مخالفتها شدت گرفت. هر اصلی که به تصویب می رسید، رشته ای از دوران جاهلیت گسسته می شد و پیوند عمیقی به اسلام زده می شد. استکبار، خشمگین از این رویداد، به مقابله با اصول حیاتی برخاست. از اصولی که جان استکبار جهانی را به لب رساند و آمال و آرزو و نقش های مخالفان را نقش برآب کرد، اصل ولایت فقیه بود.

عده ای در قالب دلسوزی از مکتب اسلام، گفتند:

(ولایت فقیه ممکن است به مکتب ما لطمه بزند.

گروهی آن را با جمهوری اسلامی در تعارض می دیدند:

طرح و تصویب ولایت فقیه، در قالب جمهوری اسلامی، به علت تعارضات و تضاد ماهوی و شکلی در بین دو مفهوم، موجد اشکالات فراوانی در مرحله اجرا خواهد شد.

برخی، فقاهت را با ولایت فقیه خلط کردند.

حزب خلق مسلمان، با تمام توان علیه اصل ولایت فقیه، به مقابله برخاست.

بالآخره بعضی از فرصت طلبان به بهانه این که روحانیت و فقیه دارای عصمت نیست و سپردن ولایت به دست او هیچ گونه تضمینی ندارد و ممکن است به استبداد بینجامد، نوشتند:

اگر روحانیت به خاطر معصوم نبودنش و احتمال اشتباهش در رأس یک قدرت قرار گیرد و اشتباهی مرتکب شود، بی شک آن را به حساب اسلام می گذارند... مواظب باشید. به اسم دین، مستبدین بر شما مسلط نشوند.

فقهای زمان شناس و اسلام شناس و انسان شناس، با استدلال و منطق این اصل را به کرسی نشاندند و آن را در راستای حاکمیت مردم دانسته و هیچ گونه تضادی بین ولایت فقیه و آزادی مردم نمی دیدند. از این روی، این اصل را با زیر مجموعه های پربرکتش به تصویب نهایی رساندند.

امام خمینی، در تأیید این اصل بلند اظهار داشت:

پشتیبان ولایت فقیه باشید، تا آسیبی به این مملکت نرسد. شما که درست از اسلام مطلع نیستید، کارشکنی نکنید... آنها که مسائل را با دید غرب حساب می کنند آنها خطا کارند.

توطئه انحلال مجلس خبرگان

هر چه بر عمر مجلس خبرگان می گذشت و قوانین اسلامی، به تصویب می رسید، دشمنان و مخالفان به توطئه های جدیدتری دست می زدند. یکی از نقشه های خائنانه و خام و در عین حال حساب شده و ظریف، مسأله (انحلال مجلس خبرگان) بود. دولت موقت که در آن زمان، زمام کشور را در دست داشت و از کمیّت و کیفیت مجلس خبرگان ناخرسند بود، بر این مسأله تأکید بیشتری داشت. امیر انتظام، نامه ای را تهیه کرد و پانزده نفر از وزرای کابینه بازرگان هم قرار شد آن را امضا کنند و به اطلاع امام برسانند که ایشان یا مجلس خبرگان را منحل سازد و یا آنان دسته جمعی استعفا می دهند.

این مسأله، در هیأت دولت مطرح شد. فقهای عضو شورای انقلاب، هم در آن جلسه حضور داشتند که با کمال شهامت و شجاعت، در برابر این ترفند ایستادند، مقام معظم رهبری، آن ماجرا را چنین شرح می دهد:

بنده آن شب، حضور داشتم و گفتم: مجلس، نماینده مردم است و باید بماند و قانون اساسی را تمام کند. البته آقایان تندی کردند، حتی به ما اهانت کردند، امّا بالآخره اظهارات ما مانع کارشان را روشن کرد و فهمیدند که م، قبل از این که به امام برسد، در مقابل توطئه هایی که علیه مجلس خبرگان، ممکن است انجام گیرد، ایستاده ایم.

بدین ترتیب، روحانیت همیشه مبارز و بیدار، بار دیگر جلو یک خیانت تاریخی را گرفت و در برابر توطئه گران، سخت ایستادگی و مقاومت کرد. امام بزرگوار نیز که در رأس جریانها بود و از افق بالا به مسائل می نگریست و بررسی می کرد، در این باره گفت:

مسأله انحلال مجلس خبرگان، روی این زمینه بود که دیدند مجلس خبرگان یک مجلس اسلامی شد، یک مجلسی که اکثرش از علما هستند. اینها از این می ترسند. از علمای خوب می ترسند و ضربه خوردند. دیدند که مجلس علما هست، اگر قانون بنویسند یک قانونی می نویسند که با مزاج شرق و غرب سازش ندارد.

در تمام این مراحل، روحانیت، سنگری بود تسخیر ناشدنی. دشمن نتواست بر این باور، بالا رود. اگر توفیق می یافت، روزگار به گونه ای دیگر ورق می خورد، بدون شک.

روحانیت و آمریکا ستیزی

نیاز روزافزون ایالات متحده آمریکا به موادّ خام ارزان قیمت، بازار مصرف برای کالای تولیدی خود، منطقه ای با ثبات برای سرمایه گذاری و اهمیت استراتژیکی ایران سبب شد که آمریکا توجه ویژه ای به ایران داشته باشد.

گرچه حضور آمریکا در ایران بعد از جنگ جهانی دوم به چشم می خورد، اما از اوایل دهه 1960، این روابط بسیار صمیمی و نزدیک شد و در سالهای 1971 ـ 1972، ایران به پایگاه امنیتی غرب تبدیل شد85.

حضور و نفوذ آمریکا در ایران بر سلطه سیاسی، نظامی، و فرهنگی او روزبه روز می افزود و ملت ایران را به وابستگی و ذلّت سوق می داد. طرح احیای اسارت بار کاپیتالیسیون در سال 1342ش.ق. و مسأله وام دو ملیون دلاری دولت ایران از آمریک، از نمونه های روشن این ذلت و وابستگی است.

در این دوران، تنها فریادی که بلند شد، فریاد امام خمینی بود. او، با بینش سیاسی و دینی عمیق و دقیق، همه چیز را پیش بینی می کرد و به دولت سرسپرده هشدار می داد که زیر بار اسارت و بردگی آمریکا و اسرائیل نرود:

ایران خودش را فروخت برای این دلارها. دولت ایران، استقلال ما را فروخت، ما را جزء دول مستعمره حساب کرد. ملت مسلم ایران را پست تر از وحشیها در دنیا معرفی کرد.

یا با شجاعت و جسارت تمام گفت:

رئیس جمهور آمریکا بداند این معنی را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما  و...

حرکتهای بیدارگرانه او، فریادهای روحانیون پیرو او، در جای جای کشور اسلامی، اقیانوسی از اراده ها به خروش آورد و موجهای خشمگین، درهم کوبیدند اقتدار امپریالیسم جهانی را. با پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا غافلگیر شد. کشوری را که برای آن حساب ویژه ای بازکرده بود و آن را جزیره ثبات می خواند، به مخاطره انگیزترین و نگران کننده ترین کشور نسبت به منافع و امنیّت غرب تبدیل شد.

به گفته حامد الگار:

انقلاب اسلامی ایران، بزرگترین شکستی است که استعمار غرب در قرن حاضر خورده است و به مراتب بیشتر از زیانی است که در اثر شکست فاحش آمریکا در ویتنام به استعمار جهانی وارد آمده است.

البته آمریک، خود را کنار نکشید که رگ حیات او از ایران مایه می گرفت. علاوه بر برنامه های نظامی که علیه ایران انقلابی تدارک دیده بود، در صدد برآمد، روزنه ای بیابد و در داخل جبهه حق، نفوذ کند.

با روی کار آمدن دولت موقت و سیاست کجدار و مریز آن با آمریک، دولت آمریکا امیدوار بود که بتواند در راه سازش با دولت موقت و پیوند با دیگر گروههای سیاسی مخالف، در برابر انقلاب و روحانیت مبارز و راستین سدّ استواری ایجاد کند و به تدریج از قدرت آنان بکاهد و دوباره به منافع از دست رفته اش دست بیابد و سلطه خود را بر این کشور تحمیل کند:

مادامی که جهت سیاسی دقیق ایران اتخاذ نشده و مادامی که قدرت روحانیّت توسط دیگر گروهها کم نشده، ما باید طوری رفتار کنیم که با جناح روی کار آمده بتوانیم سازش کنیم و این در حالی است که یک پیوند محکم بتوانیم بادیگر گروههای مخالف سیاسی برقرار کنیم.

حکومت آمریکا خود را قانع کرده بود که رژیم جمهوری اسلامی، برای گذر ایران از استبداد به دموکراسی ضروری است. قدرت روحانیت را نیز مرحله ای انتقالی و کوتاه مدت می شمرد.

در عین حال، برای انحراف نهضت و انقلاب از هیچ کوششی دریغ نمی کرد. از تحلیل جاسوسان آمریکایی کاملاً می توان دریافت که آمریک، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در پی پایگاه و جایگاه جدیدی در میان ملیون و برخی از روحانیان بوده است:

(هنوز رهبران سیاسی، بخصوص روحانیون در گفت وگو با ما دلسردند.

هیچ یک از این گروهها [گروهها و جریانهای مخالف انقلاب] به واسطه قدرت نابودکننده ای که دست روحانیون قرار دارد، جرأت درگیری ندارند چرا که روحانیون از حمایت بی دریغ توده ها برخوردارند.

در این تحلیل، روحانیان به دو دسته تقسیم شده اند و دسته اول به چند شاخه:

دسته اول روحانیونی که در مقابل آمریکا سرسخت بوده و آمریکا نتوانسته است نظر آنها را جلب کند.... خمینی و روحانیت در قدرت هستند و خمینی می خواهد فرهنگ اسلامی را جانشین فرهنگ غرب بکند. یک تحلیل از ساخت قدرت در ایران بعد از انقلاب (امام) خمینی و دیگر آیت الله ها را در رأس می گذارد و بهمراه دیگر روحانیون شیعه که برای مجلس انتخاب شده اند که اکنون در حال تدوین قانون اساسی است.

سپس نوبت ملاهایی می رسد که در داخل دولت موقت، دادگاههای انقلاب، کمیته و تشکیلات شبه نظامی قرار دارند.

و در پایان ملاهایی که ساده جای می گیرند که به توده ها در دهات و شهرها خدمت می کنند، که پشتیبانی متعصبانه آنها بزرگترین منبع قدرت خمینی و آیة الله ها می باشند... اگر خمینی بمیرد نفوذ روحانیون کم خواهد شد ولی ازبین نخواهد رفت.

در این تحلیل، تحلیل گر آمریکایی اعتراف می کند: با روحانیت راستین و در خط امام که سرسختانه در برابر آمریکا و برنامه های او مقاومت می کنند، نمی توان ایستاد، چون آنان پایگاه و نفوذ روحی دارند و مردم آنان را به عنوان انسانهای متعهد و خدمتگزار می شناسند؟

اما در باره دسته دوم از روحانیان گزارش می دهد:

(دسته دوم، روحانیت میانه رو [سازشکار] که آمریکا توانسته بود با برخی از آنها ملاقات کند... آیةالله شریعتمداری در رابطه با روابط آینده مابین ایران و آمریکا خیلی مهربان و خوشبین بود... او گفت: ایران برای محفوظ ماندن در مقابل شوروی به کمک آمریکا احتیاج دارد.

کاملاً پیداست که دولت آمریک، پس از پیروزی انقلاب، تمام توان خودش را به کار گرفته بود که حکومتی مبارز و سازشکار متمایل به غرب و ارزشهای غربی روی کار بیاید و گفته بود:

ما می خواهیم برای ایرانی کار کنیم که میانه رو باشد و ناسیونالیستهای مخالف روحانیت تسلط بیشتری در اداره مملکت داشته باشند.

دخالتهای پیدا و پنهان آمریکا و برخورد انفعالی دولت موقت و حرکتهای سازشکارانه لیبرالهای در مصدر قدرت، مردم پرشور و انقلابی ایران را به خشم آورد و این خشم مقدس، در دانشجویان پیرو خط امام، متبلور شد و آنان به پشتیبانی امام و روحانیت آشتی ناپذیر، لانه جاسوسی را تسخیر کردند و جاسوسان نابکار را در بند کشیدند و اسناد توطئه آمریکا را علیه انقلاب اسلامی نشر دادند.

این حرکت عظیم و انقلابی، سبب تحقیر آمریکا شد و سربلندی مسلمانان انقلابی ایران.

آمریکا در جهان مفتضح شد و به عنوان قدرتی مداخله گر و سلطه جو، معرفی شد. از این روی شهید بهشتی، مظهر روحانیت بیدار، از تریبون مقدس مجلس خبرگان، این شور و حرکت مقدس و جسورانه را ستود:

جوانان با ایمان، بیش از این تاب نیاوردند، و به عنوان اعتراض، سفارت آمریکا را تصرف کردند... گویا آمریکا و قدرتهای دیگر جهانی، فقط زبان دیپلماسی را آموخته اند و هنوز، زبان انقلاب را یاد نگرفته اند... امید ما این است که درس عبرت بگیرند که دیگر جوانان ما برای گفت وگو با شما ناچار به استفاده از این زبانها نشوند.

امام، به این غیورمردانی که پنجه در پنجه جهان خوار بزرگ افکنده بودند و اقتدار او را درهم کوبیده بودند، اهمیت ویژه ای داد و انقلاب آنان را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول خواند:

اقدام دانشجویان، یک انقلاب بزرگتر از انقلاب اول است.

جائی را گرفته اند که مرکز جاسوسی بوده است.

در برابر این حرکت توفنده، پرشتاب و عزت آفرین، عده ای که سر و سرّی داشتند با ایالات متحده آمریکا و امیدها بسته بودند به نویدها و وعده های او، به خشم آمدند و موضع گرفتند.

حاج سید جوادی نوشت:

هموطنان، اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری اعضای سفارت، آنچه از نتایج آن، نصیب شما شد، یک خیانت آشکار و مسلّم به انقلاب و آزادی و استقلال ایران و به نفع آمریک، در جهت نابودی دستاوردهای انقلاب ایران بود.

بنی صدر گفت:

دانشجویان خود کامه عمل می کنند و حکومت در حکومت به وجود آورده اند.

گروههایی که به خود لقب ضد امپریالیسم داده بودند، گیج و حیران بودند، بعد تسلیم جوّ شدند و بناگزیر، به تأیید دانشجویان پرداختند.

ملی گراها و از همه بیشتر دولت موقت و رئیس آن، آقای بازرگان، سخت به خشم آمده بودند، از این که همه رشته ها خود را پنبه می دیدند و آمال و آرزوها را برباد!

آری، روحانیت سازش ناپذیر، اعلام کرد و پای آن هم ایستاد که آمریکا وقتی می تواند طرحهای خود را اجرا کند که روی جنازه روحانیان سازش ناپذیر و مبارز، رَدْ شود.

روحانیّت و تحول فرهنگی

انقلاب اسلامی پیش از هر ویژگی دیگر، انقلابی است معنوی و فرهنگی. فرهنگ در این انقلاب، سنگ زیرین است. به عبارت دیگر، انقلاب اسلامی، اوّلاً و بالذات، انقلاب فرهنگی است. ایجاد جانهای شیفته و شید، در پرتو ایمانی فزاینده و نیرو دهنده، در میدان سیاست و اجتماع و در برابر مذهب گریزان و معنویت ستیزان شرق و غرب در این قرن، از ویژگیهای فرهنگی و معنوی این انقلاب است.

این ویژگی، برخاسته از تفکر الهی است که اصالت را به قلب می دهد، نه به قالب و ارزش را به دِل می دهد، نه گلِ.

مقصود از فرهنگ در این جا معنای خاص آن نیست، بلکه:

کلی یا کلیت درهم آمیخته و به هم پیوسته ای از ارزشها و اعتقادات و آداب و سنن و احساسات و گرایشها و افکار و اندیشه ها و به طور کلی، عناصر سازنده و شکل دهنده شخصیت و اخلاق و اعمال هر قوم و هر ملت.

وجود آدمی، استعدادهای سرشار و فراوانی را در خود جای داده است که فرهنگ آن استعدادها را شکوفا می سازد و می پروراند. از این روی می توان گفت: در مجموع، فرهنگ، هویّت ساز و گوهر پرداز است و جریانی است که از گدازه های آتشفشان کوهستان آدمی طلای ناب و خالص می سازد: (الناس معادن کمعادن الذهب والفضة.

نقش فرهنگ در میان افراد جامعه و در برخوردهای افراد با امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، نقشی است زیربنایی و سرنوشت ساز. به همین جهت، همواره مستکبران در گام نخست، فکر و فرهنگ جامعه را نشانه رفته اند، سپس آنان را به بردگی بندگی و ذلت کشانده اند: (فاستخف قومه فأطاعوه).

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در نظام سلطنتی یکی ازاموری که حساب شده انجام می گرفت، این بود که فرهنگ ایرانی، فرهنگی وابسته و متناسب با فرهنگ حاکم بر جهان باشد. از این روی، عملاً تحولات اجتماعی و دخالت و سیاستگذاری دولت در امر فرهنگ، به گونه ای بود که بُعد دینی و اسلامی آن به حاشیه رانده شده بود. زنده کردن آداب و سنن پیش از اسلام و احیای تاریخ کهن ایران زمین، کورش گرایی، تغییر تاریخ و اصرار فراوان بر پارسی گرایی، همه و همه برخاسته از این امر بود. رژیم سلطنتی، باورهایی را رواج می داد و از آن تبلیغ و ترویج می کرد که مرز باورهای دینی و فرهنگی و سنتی مردم ر، که مبتنی بر اسلام بود، درهم می شکست. اواخر حکومت پهلوی، وابستگی فرهنگی و حاکمیت فرهنگ غرب در ایران، به اوج خود رسیده بود و بازار مصرف گرایی و گرایش به ارزشهای غربی (حرث) و (نسل) را به هلاکت و سقوط نزدیک ساخته بود. در این دوران سیاه و ظلمانی، جرقه ای به وجود آمد و (انفجار نور) شد.

ابرهای تیره کنار رفت، باران رحمت الهی بارید و نسیم خداوندی وزیدن گرفت و غبار ظلم و ستم و وابستگی و ذلت و تسلیم در برابر بیگانگان، برطرف شد. استعدادها شکوفا گشت و انسان مسلمان ایرانی به خویشتن خویش بازگشت و خود واقعی را پیدا کرد. پیک و پیام امام، که همسو و هماهنگ با فطرت بود، جانها را به وجدآورد و پیامهای عزت بخش و انسان سازش، تحول عمیق و همه جانبه در جان و روان مسلمانان به وجود آورد.

امام، ثابت کرد که در مصاف با فرهنگهای بیگانه و توجه به فرهنگ خودی، از هیچ اقدامی فروگذار نمی کند.

او، اساس و مبدء تمام خوشبختیها و بدبختیها را در فرهنگ می دانست.

از (استحاله فرهنگی) ملل مسلمان رنج می برد و آثار سوء فرهنگ استعماری: (بد بینی به خود)، (بی تفاوتی)، (تأثیرپذیر)، (نومیدی)، (سستی و ناپایداری) و... را گوشزد می کرد.

روحانیت در خط امام، نقش مؤثر و کارسازی در رشد و بالندگی فرهنگ انقلاب و اسلام داشته که اینک به برخی از جلوه های آن اشاره می کنیم:

1 ـ در حوزه پیام رسانی: در میان مردم نفوذ داشتند و امین امام بودند. پیام حیاتبخش او را به دورترین نقاط این مرز و بوم رساندند تا بیدار شدند آن خفتگان که در خواب قرون بودند و پابند فسون. به تفسیر شریعت پرداختند و آیات آسمانی را برای زمینیان تشریح کردند و فرعونیان را شناساندند و مردم را به راه و رسم امام خمینی آشناکردند و علیه ناراستیها و کژیها برخیزاندند.

رساندن این پیامه، به آسانی میسور نبود، مرگ بود و زندان و تبعید و آوارگی. در مرگ بار ظلم و جور و تحجر، هرگونه تهمت و ناسزا را به جان پذیرا شدند. امّا از آرمانها و اهداف مقدس خویش، دست برنداشتند و با پشتکار و ایثار و تلاش، پیام روحبخش روح خدا را به قلب مشتاق مردمان مسلمان، فراخواندند و به صف انقلاب و مبارزه با رژیم ضد خدایی پهلوی، پیوندشان دادند.

2. حضور در مراکز فرهنگی: عناصر فرهنگی حوزه، با حضور جدی در مراکز فرهنگی و دانشگاهی در زمان طاغوت، بذر اندیشه اسلام و انقلاب را در ذهنها فشاندند و راه را از چاه برای خیل فرهنگیان و دانشجویان و اساتید، نمایاندند. شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید مفتح و... این گونه بودند و چنین رسالتی داشتند که نقش هم آفریدند.

پس از انقلاب، روحانیت در گسترش فرهنگ و معنویت، ساختن انسانهای با فرهنگ و معنویت، عظیم نقشی داشته است.

غبار جهل و بی سوادی و بی فرهنگی را با تلاش و حضور در مراکز علمی و فرهنگی. مساجد، بازار، کارخانه ه، ادارات و مؤسسات، روستاها و شهرها و... از چهره کشور اسلامی ایران زدود و بر بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی فائق آمد و عطر اسلام ناب را در اجتماع و خانواده فشاند و تمدنی نو، بر اساس معارف اسلامی پی ریخت.

3. در عرصه تألیف و نشر: از جمله خدمات فرهنگی روحانیت و حوزه که تأثیری به سزا در تحول فرهنگی کشور داشته تألیف کتاب، مقاله و رساله های مفید و علمی در زمینه مسائل گوناگون: اجتماعی، سیاسی، تاریخی، اخلاقی، فقهی و حقوقی، کلامی، تفسیری، حدیثی و... است.

پژوهشگران و محققان و نویسندگان بسیاری در این عرصه مشغول فعالیتند و جمعها و تشکیلات مبارکی دست اندکار.

روحانیت بیدار و آگاه، پس از انقلاب، از طریق مجلات و روزنامه هایی که خود بنیادگزارد و یا از طریق دیگر نشریات و مجلاتی که مدیریت و سرپرستی و اداره آن را به عهده گرفت، معارف اسلامی را به نحو احسن تبیین و نشر داد و بسیاری از مسائل فقهی، کلامی و فلسفی را به زبان ساده به مشتاقان معارف اسلامی عرضه داشت.

4. امامت جمعه: سنگر اساسی دیگر روحانیت که نقش اساسی در هدایت مردمان و تحول فرهنگی جامعه داشت، نماز جمعه بود. این مراسم سیاسی و عبادی، یکی از شورانگیزترین و شکوهمندترین ابتکارات اسلام است، که بعد از انقلاب اسلامی، پس از قرنها بپانداشته شدن، بپاداشته شد.

این نماز مانور سیاسی اسلام و مسلمانان و مظهر حاکمیت سیاسی اسلام و قدرت حکومت اسلامی است. خطیب جمعه وظیفه دارد که ضمن پالایش جانه، با موعظه به تقوا و وارستگی به پرورش افکار و اندیشه های نمازگزاران بپردازد و آنان را از مسائل جهان اسلام و رخدادهای سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی با خبر سازد.حوادث واقعه را تحلیل کند و راهبر زندگی آنان در طول یک هفته باشد، این پایگاه دینی و سنگر فرهنگی، همواره مورد بغض و عداوت منافقان و مخالفان اسلام و انقلاب بوده و هست و انسانهای والایی از روحانیت اصیل و مخلص و مبارز در این سنگره، به دست منافقان کوردل به درجه شهادت نائل آمدند.

5. انقلاب فرهنگی: همه انسانها در حقیقت در فضای فرهنگی متأثر از محیط خود می زیند و نمی توانند خود را جدای از فضای فرهنگی محیط، تصور کنند.

اصلی ترین تأثیر پذیریهای انسان، از راه فرهنگ است. فرهنگ به این معنای عمیق و گسترده، مرزهای مشترکی با بسیاری از علوم انسانی دارد.

مراد از انقلاب فرهنگی، دگرگونی در چنین فضایی است. جانمایه انقلاب اسلامی، انقلاب فرهنگی، در فضای فرهنگی بود که آمریکا در دوران حاکمیت خود بر ایران، ایجاد کرده بود.

در دوران حاکمیت آمریکا بر ایران، فرمها و هنجارهایی به جامعه، عرضه می شد که فرهنگ و ارزشهای اسلامی را می زدود و یا کم رنگ می کرد و زمینه را برای سلطه و اقتدار او فراهم می آورد.

این فرهنگ، که از آن به عنوان (فرهنگ جهانی) و دارای اصول و قوانین خدشه ناپذیر، در دانشگاه و مراکز علمی و فرهنگی، در تحلیل و تفسیره، در تبیین تاریخ، هنر، ادبیات و... نام برده می شد، معیار بود و همه چیز با آن سنجیده و ارزیابی می شد و روی گردانی از آن، ارتجاع بود و بازگشت به عقب.

از طریق این فرهنگ، به مردم ما و دیگر مردم جهان سوم، می آموختند که از چه خوشتان بیاید و از چه بدتان بیاید.

چگونه سلیقه خود را تنظیم کنید، چگونه غذا بخورید، چگونه لباس بپوشید و با حکومت و جامعه چه برخوردی داشته باشید. از این روی، انقلاب اسلامی بر آن شد که فرهنگی را که آمریکا برای گستردن و پایدار کردن قدرت و سلطه خود، به اعماق جامعه و دانشگاهها و علوم دانشگاهی نفوذش می داد، براندازد و فرهنگی بر اساس ارزشهای انسانی اسلامی بنا نهد.

این حرکت، در زوایای گوناگون اجتماع، با اولین جرقه های انقلاب، شروع شده بود و در دانشگاهه، به خاطر حساسیت و ویژگیها و عمق وابستگی به فرهنگ به اصطلاح جهانی و در واقع آمریکایی، دست پرورده های این فرهنگ، به کمک قدرتهای خارجی که حفظ منافعشان ایجاب می کرد که این فرهنگ بماند و دامن بگسترد، جنجال و هیاهو به راه انداختند و در این مراکز حساس سنگر گرفتند علیه ارزشهای اسلامی و حاملان آنها. اینان، نمی خواستند که انقلاب اسلامی، تاروپود فرهنگ آمریکایی را در دانشگاهها ازهم بگسلد. زیرا خوب دریافته بودند که اگر این مغز متفکر جامعه، از زیر سلطه آمریکا خارج شود، دوران حاکمیت او بر ایران، به پایان خواهد رسید.

امام، با درایت خاص، افزون بر روشنگری و سخنرانیهای جهت دهنده و افشای چهره آمریکا و هدف و برنامه او از کار فرهنگی، نیروهای صالح و اسلام شناس و آشنای با فرهنگ اسلامی را بسیج کرد، تا طرحی نو درافکنند و بنیاد فرهنگی جامعه را بر پاشنه دَر اسلام بچرخانند، تا زنجیرهای وابستگی قطع گردد و انقلاب عمیق در جانها و دلها و ذهنها پدیدآید و دانشگاه، که به عنوان مغز متفکر جامعه در تلاش است و تکاپو، جهت اسلامی بگیرد و برای این مُلک مفید افتد.

6. مبارزه با غرب زدگی: گام دیگری که روحانیت در راستای تحول فرهنگی برداشت و رنجها برد و مبارزات طولانی را پشت سرنهاد، مسأله مبارزه با غرب زدگی و غرب گرایی بود.

با نگاهی به نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، در می یابیم که عالمان پاک نهاد و فرزانه اسلام، از پیشگامان مبارزه با این بلای خانمانسوز بوده اند و در برابر هجوم و شبیخون فرهنگی شرق و غرب، ایستادگی کردند.

سردارانی که در لباس روحانیت، در راه مبارزه با غرب زدگی و حاکمیت باورهای دینی، بر سر دار رفتند، اما سر تسلیم در مقابل بیگانگان و بیگانه پرستان فرود نیاوردند، کم نیستند.

از جمله در نهضت مشروطه، در مقابل توطئه غرب باوران و غرب زدگان ایستاد و بر مشروطه مشروعه پای فشرد و به همین جرم، پیشاهنگ این مبارزه، بر سر دار رفت.

به گفته جلال آل احمد:

از آن روز که نقش غرب زدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و من نعش آن بزرگوار را بر سر دار، همچون پرچمی می دانم که به علامت استیلای غرب زدگی، پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد و اکنون، در لوای این پرچم، ما شبیه قومی از خود بیگانه هستیم، در لباس و خانه و خوراک و ادب و مطبوعاتمان. و خطرناک تر از همه، در فرهنگمان، فرنگی مآب می پروریم، و فرنگی مآب راه حل هر مشکلی را می جوییم.

در نهضت اسلامی امام خمینی نیز، این ویژگی وجود داشت و دارد. امام، از همان آغاز نهضت، مردم را به سرمایه های ملی و فرهنگی و مذهبی خودشان توجه می داد و از غرب زدگی به عنوان (اُم الاٌمراض) یاد می کرد.

او، که حامل و شاهد نزدیک به یک قرن خیانت غرب زدگی و روشنفکران خودفروخته بود، در هر فرصت و زمان مناسبی خطر نفوذ و رخنه غرب زدگان را در انقلاب اسلامی، گوشزد می کرد و از حاکمیت ارزشهای غرب (بر آموزش و پرورش) و نامگذاری ها و انعکاس آن در نشست و برخاستها و معاشرت ها در رنج بود. امام با تفکر اسلامی ناب، بر بازگشت ملتهای مسلمان به (هویت اسلامی) و خویشتن خویش تأکید وافر داشت و از روشنفکران غرب و شرق زده قطع امید کرده بود.

در پیامی به حجاج مسلمان سراسر جهان فرمود:

\ای مسلمانان جهان که به حقیقت اسلام ایمان دارد... به فرهنگ اسلام تکیه زنید و با غرب و غرب زدگی مبارزه نمایید و روی پای خودتان بایستید و بر روشنفکران غرب زده و شرق زده بتازید و هویت خویش را دریابید که روشنفکران اجیر شده بلایی بر سر ملت و مملکتشان آورده اند که تا متحد نشوید و دقیقاً به اسلام راستین تکیه ننمایید بر شما آن خواهد گذشت که تاکنون گذشته است. امروز زمانی است که ملته، چراغ راه روشنفکران شوند و آنان را از خودباختگی و زبونی در مقابل شرق و غرب نجات دهند.

* * *

نقش روحانیت در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی :
نقش روحانیت در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی در پنج­ بخش ذیل بررسی می­شود :
گفتار اول: نقش روحانیت در سازماندهی و بسیج توده ها
گفتار دوم: نقش روحانیت در تبیین و ترویج ایدئولوژی انقلاب اسلامی .
گفتار سوم: روحانیت و شیوه­های مبارزه .
گفتار چهارم: نقش روحانیت در هم­بستگی میان نیروهای مخالف .

نقش روحانیت در سازماندهی و بسیج توده­ها
1ـ از طریق مساجد :
امام (ره) در یكی از مصاحبه­های خویش با حامد الگار درباره­ی نقش روحانیت و مسجد در بسیج انقلابی توده­ها چنین می­گویند: «در تمام مراحل، روحانیت نقش اول (را) داشت... همه­ی این­ها بودند لكن آن­كه ملت را بسیج كرد، آن روحانیون بودند، یعنی هر مرحله­ای یك مسجد یا چهار مسجدی كه دارد، چهار تا روحانی دارد مردم به آن اعتقاد دارند... اگر این روحانیت را از این نهضت از اول برمی­داشتیم، اصلاً نهضتی نمی­شد، مردم به كس دیگری گوش نمی­دادند...».[1]
به نقش مساجد و روحانیون در بسیج توده­ها، حتی مخالفان هم اقرار می­كردند. داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهان­گردی كابینه­ی آموزگار، گفته بود: «من احتمالاً باید بگویم اوایل حكومت آموزگار كه خودم در آن حكومت بودم، در جلسه­ای اظهار نگرانی كردم... . كه چه خبر است كه این همه مسجد دارد در همه­ی ایران باز می­شود... به هر حال از میانه­های سال 1356 پیدا بود كه نیروی مذهبی دارد قدرت می­گیرد». نیكی كدی هم به این نكته توجه داشته می­گوید: «طبقه­ی وسیعی از تحصیل­كرده­ها، دانشجویان­ طبقه­ی سیاسی جدید و تهیدستان شهری تحت تأثیر و سازماندهی مساجد ستون فقرات سیاست نوین مردمی را فراهم ساختند».[2]
این گونه جاذبه­ها در واقع تحت تأثیر روحانیون برجسته­ای صورت می­گرفت كه جوانان به آن­ها اعتقاد و اعتماد داشتند. برای مثال دكتر محمد مفتح، در مسجد امیرالمؤمنین امیرآباد، واقع بین دانشگاه تهران و خوابگاه دانشجویان نماز می­گذارد كه این فرصت مناسبی برای دانشجویان كوی دانشگاه بود.
جان استمپل، از وابستگان سفارت امریكا در ایران، در كتاب خود درباره­ی این موضوع می­نویسد: «یك جنبه­ی مهم رشد حركت انقلابی، مشاركت دایمی و فزاینده­ی سازمان­های شیعی مذهب ایرانیان در جنبش توده است. در كشور 35 میلیونی ایران تقریباً 80 تا 90هزار مسجد و 180 تا 200هزار روحانی وجود دارند. سریع­ترین و مطمئن­ترین راه برای رساندن پیام از شهری به رهبران شهر دیگر، از طریق شبكه­ی مسجد انجام می­گرفت كه توسط روحانیون رده بالا، سازمان می­یافت».[3]
مسجد در انقلاب اسلامی، عمده­ترین مكان شروع تظاهرات و راه­پیمایی­ها بود. در واقع تجمع جمعیت كه عمده­ترین عامل شكل­گیری توده­هاست، عنصر اصلی شكل­گیری اعتراضات توده­ای علیه نظام حاكم بوده، تحركات و فعالیت­های فردی مخالفت­آمیز بلافاصله و با كمترین هزینه از سوی نظام سیاسی مستقر سركوب می­شود؛ اما هنگامی كه تعداد زیادی از جمعیت، به­طور سیل­آسا در خیابان­ها به حركت درآیند، سركوب یا كنترل آن­ها برای نظام مستقر هزینه­ی بالایی دارد. به­طور معمول، در اكثر انقلاب­ها، مكان­های عمومی نظیر باشگاه­ها در انقلاب فرانسه و یا شبكه­های مخفی حزبی عامل تجمع افراد هستند. اما نكته­ی شایان توجه در انقلاب اسلامی آن است كه مساجد به­طور كاملاً آشكار همین كار ویژه را در انقلاب اسلامی ایران ایفا نمودند.
مساجد همچنین عامل مهمی در تكثیر و ارسال پیام رهبران انقلاب به پیروان در اقصی نقاط كشور بودند. «نوار موعظه­ها و سخنرانی­های (امام) خمینی از محل اقامت ایشان در عراق توسط شبكه­ی مسجد به شهر مقدس قم، محل سكونت (امام) خمینی قبل از تبعید برده می­شد. نوارها از قم به شهرهای دیگر ارسال می­گردید... این نوارها و جزوه­ها در مساجد دست به دست مردم می­گشت...».[4]


2ـ از طریق اطلاع­رسانی و آگاه كردن مردم :
مقدمه­ی هر بسیج سیاسی، شبكه­های اطلاع­رسانی برای سازماندهی نیروهای انقلابی است. شبكه­ی اطلاع­رسانی نیز چند كار ویژه­ی مهم انجام می­دهد:
1ـ پیام­ها و رهنمودهای رهبر انقلاب را به سایر رهبران در نقاط مختلف كشور منتقل می­كند.
2ـ رهبری را از میزان منابع و حمایت­های مردمی آگاه می­كند.
3ـ میان افراد انقلابی، برای تجمع و یا اقدام مشترك، ارتباط برقرار می­كند.
4ـ پیام­ها و سخنرانی­های هدایت­كننده­ی رهبران را به توده­های پراكنده می­رساند.
بدون وجود سازمان­ها و افراد اطلاعرسان، بین نیروهای مخالف و رهبران آنها هماهنگی برای اقدامات انقلابی به وجود نیامده، در نتیجه نیروهای پراكنده به صورت انفرادی به دست رژیم حاكم سركوب میشوند. در هر بسیج سیاسی، نهادها و افراد خاصی این كار ویژه مهم را انجام میدهند؛ در انقلاب اسلامی روحانیون به واسطه جایگاه و ابزارهایی كه در اختیار داشتند از عوامل اصلی پیام رسانی محسوب میشدند و چون رهبری انقلاب اسلامی در خارج از مرزهای سیاسی كشور قرار داشته، بنابراین تنها راه برقراری رابطه میان رهبری و انقلابیون از طریق شبكه اطلاع رسانی بود.
اعلامیه، اطلاعیه و پیام كه غالباً به گونه نوشتار یا صوتی تهیه میشدند، عمدهترین ابزارهای اطلاعرسانی در انقلاب اسلامی بودند. روحانیون عمدهترین گروه تهیه كننده و تكثیر كننده اعلامیهها و اطلاعیههای انقلاب اسلامی بودند. روشهای متعدد اطلاعرسانی در جریان بسیج تودهای عبارت بودند از:
1. اطلاعیه: در مواردی مانند دعوت به سخنرانی یا دعوت به تجمع و یا برگزاری مراسم خاص، اطلاعیه مانند ابزار خبررسانی استفاده میشد. همچنین اگر روحانیون قصد میكردند درباره موضوعی خاص، نظر خود را به عموم مردم یا به دولت اعلام نمایند، به این منظور از اطلاعیه استفاده مینمودند. اطلاعیههای مراجع، علما و روحانیون مختلف درباره مسایلی مانند مخالفت با تبعید امام، مخالفت با حق رأی زنان و... از این دسته بود. در واقع روحانیون با صدور اطلاعیه، نظر خود را به عموم مردم ابلاغ میكردند و آنها را علیه یا له موضوعی بر میانگیختند.
2. اعلامیهها: به طور معمول سخنرانیها و پیامهای رهبری انقلاب و سایر رهبران درباره مسایل انقلاب و مبارزه بود كه اغلب برخلاف اطلاعیهها، به صورت مخفی چاپ، تكثیر و توزیع میشد و گرچه عامل توزیع آن اغلب نوجوانان و جوانان بودند، گرداننده اصلی تهیه و توزیع، روحانیون مخالف بودند.

3. تلگرافها: در مناسبتهای مختلف مذهبی و غیر مذهبی، برخی پیامهای روحانیون به مردم از طریق تلگرافهایی كه بعداً متن آن برای عموم منتشر میشد، منتقل میگردید. برای نمونه اگر یكی از علما قصد اعلام حمایت از امام را داشت، در تلگرافی به ایشان و طرح موضوعی خاص، نظیر تبریك یا تسلیت به مناسبت ایام به خصوص، این مسئله را به اطلاع عموم میرساند.
4. نوار: سخنرانیهای امام و سایر فعالان انقلاب از طریق نوارهای كاست، در عراق و یا در داخل تهیه و تكثیر شده. در اختیار عموم قرار میگرفت و حتی بسیاری از اعلامیهها از روی نوارها نگاشته میشد.
5. رادیو: بخشی از اطلاعرسانی انقلاب، از طریق شبكه رادیویی كه در اختیار ایرانیان مخالف در عراق بود، انجام میشد و بخشی نیز از طریق خبرگزاریهای خارجی پخش میشد.

 

3. روحانیت و پخش اعلامیهها :
اگر چه در تهیه و صدور اعلامیه، روحانیون درجه اول و دوم بیشترین نقش را ایفا نمودهاند، در پخش و توزیع آنها طلبههای جوان نقش مهمتری داشتند.

 

4. از طریق مراسم مذهبی و عزاداری :
از جمله عوامل دیگری كه روحانیت برای بسیج سیاسی در انقلاب اسلامی از آن به طور گسترده استفاده نمود، مراسم گوناگون مذهبی از قبیل دهه اول محرم و اعیاد مذهبی بودند. استفاده از مراسم مذهبی دارای دو ویژگی خاص بود كه روحانیون میتوانستند به منظور مبارزه، از آنها استفاده كنند:
اولاً: پوشش مراسم مذهبی برای فعالیتهای سیاسی از یك طرف عامل مخفیسازی فعالیت بود و از طرف دیگر برخورد مأموران رژیم را با آن تقریباً غیر ممكن میكرد؛ زیرا رژیم كمتر چنین جرئتی به خود میداد كه با مراسم مذهبی مردم مخالفت كند و یا بخواهد جلوی آن را بگیرد.
ثانیاً: در هر مراسم مذهبی، مردم بدون دعوت و برای اجرای مراسم، در مساجد و تكایا و یا اماكن مقدس دیگر حضور مییافتند و خود به خود جمعیت عظیمی بدون سازماندهی قبلی در یك جا تجمع میكردند و این فرصت خوبی برای برانگیختن تودهها و اقدامات انقلابی نظیر پخش اعلامیه و... بود. در بسیاری از شیوههای انقلابی، تجمع مردمی كه مخالف اقدامات رژیم هستند، از مشكلترین كارهای بسیج است؛ اما در انقلاب اسلامی مراسم مذهبی با كمترین هزینه، این فرصت را در اختیار انقلابیون قرار میداد.
ثالثاً: به دلیل اعتقاد اكثریت مردم ایران به مذهب تشیع و ویژگی خاصی كه مراسم عاشورا و تاسوعا و دهه اول محرم در این مذهب دارد، امكان بهتری برای مبارزه در ایران فراهم بود؛ زیرا مراسم این ماه هم از لحاظ الگوی فرهنگی برای مبارزه و هم از نظر الگوی عملی مبارزه، بسیار اهمیت دارد. خصوصاً مراسم عاشورا كه غالباً هیئتهای مذهبی در شهرهای بزرگ گرد هم میآیند.
روحانیت علاوه بر استفاده از مراسم عزاداری و ایام الله، همچنین از مراسم مذهبی دیگری نظیر مراسم چهلم و هفتم شهدا نیز حداكثر بهرهبرداری را مینمودند. بر طبق سنت عزاداری در ایران، پس از مرگ شخص اطرافیان وی مراسمی در روز سوم، هفتم و چهلم فرد فوت شده برگزار میكنند. از جمله مواردی كه در طول انقلاب اسلامی فراوان از آن استفاده شد، مراسم چهلم شهدا بود.
جان فوران در تحلیل خود از نقش مراسم مذهبی چهلم در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی مینویسد:
«دولت آمادگی اعتراضهای ادواری را كه به مناسبت چهلمها برگزار میشد، نداشت. ایرانیان بر طبق سنت مذهبی خویش، چهلمین روز درگذشت شهیدان را گرامی میداشتند. 18 فوریه (29 بهمن) به مناسبت برگزاری چهلم شهدای قم (9 ژانویه / 19 دی)، در تبریز، قم، مشهد و نُه شهر دیگر، مراسمی برپا شد. پلیس در تبریز جوانی را به ضرب گلوله از پای درآورد و جماعت خشمناك... بیش از یك صد نفر در این جریان جان باختند. با برگزاری چهلم شهیدان تبریز در بهار، روزهای 28 ـ‌30 مارس (8 ـ 10 فروردین) در بیش از 55 شهر بار دیگر مردم با پلیس درگیر شدند...»[5]
این مراسم چهلمها آن قدر ادامه یافت كه عملاً كنترل اوضاع از دست نیروهای دولت خارج شد. در واقع در سال آخر مبارزه، چهلم شهدای هر حادثه، مقدمه‌مبارزه و مخالفت دیگری علیه رژیم پهلوی بود. حتی جرقه‌ اولین مخالفتها نیز در مراسم ختم فرزند امام در سال 1356 زده شد.
در واقع آخرین ضربه به رژیم، در عاشورای سال 1357 زده شد. چنان كه «دو تا سه میلیون نفر در تهران، 700 هزار نفر در مشهد و 500 هزار نفر در اصفهان راهپیمایی كردند.»[6]
چنان كه آمد،‌روحانیت تنها نهاد و گروهی بود كه میتوانست از امكان بالقوه مراسم مذهبی در تجمیع مردم و برانگیختن آنها علیه رژیم استفاده نماید و البته به خوبی نیز از آن بهرهبرداری نمود.


5. روحانیت و فعالیت انقلابی در خارج از كشور :
به طور سنتی،‌روحانیون شیعه در ایام خاصی نظیر محرم و صفر و یا ماه مبارك رمضان از طرف مراجع قم یا نجف برای وعظ و تبلیغ به كشورهای هم جوار یا دورتر فرستاده میشدند. با شروع مبارزات سیاسی روحانیون قم، كار ویژه جدیدی برای وعاظی كه عازم خارج از كشور بودند، ایجاد شد. حسن فعالیتهای خارج از كشور روحانیون آن بود كه فشار و مراقبت دولتی در این كشورها كمتر بود و بنابراین امكان بیشتری برای فعالیت وجود داشت كشورهای عربی همسایه، نظیر كویت، عراق و كشورهای ضد اسراییلی منطقه خاورمیانه، عمدهترین فعالیتهای ضد رژیمی ایران را در خود جای داده بودند. انقلاب اسلامی، علاوه بر بعد ضد استبدادی، بعدی ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی نیز داشت و اغلب مبارزان ایران با مبارزان عرب منطقه، علیه اسراییل دارای آرمان مشتركی بودند و اردوگاههای فلسطینی در مصر، اردن و لبنان از مهمترین پایگاههای آموزش چریكهای ایرانی بود.
روحانیت ایران با آگاهی از امكانات موجود در خارج از كشور و در پوشش تبلیغ دینی، استفاده فراوانی از این موضوع نمود. خصوصاً كه عراق، مركز روحانیت تشیع و حوزه علمیه نجف، پایگاه رهبری انقلاب نیز بود و این امكان رابطه با رهبری را برای سایر روحانیون آسانتر میكرد.
به این ترتیب ملاحظه میشود كه روحانیت، مبارزه را در چارچوب مرزهای ملی خلاصه نمیكرد و از هر فرصتی و در هر جایی كه امكانی برای مبارزه مییافت،تلاش مینمود.

نقش روحانیت در تبیین و ترویج ایدئولوژی انقلاب اسلامیایدئولوژیها، ابزار اصلی بسیج سیاسی در انقلابها مطرح میشوند. «ایدئولوژیها همراه با به دست دادن توضیحی از واقعیات اجتماعی، حاوی یك رشته عقاید سیاسی نیز هستند كه بهترین شكل ممكن سازماندهی اجتماعی را به تفصیل شرح میدهند و همراه نقشهای از واقعیات، تصویری از جامعه‎‎ای مطلوب هم در برابر مینهند.»[7]بدین ترتیب برای انقلابیون برنامه عمل و آرمان شهر ترسیم میكنند :


1. نقش عمومی روحانیت در ترویج ایدئولوژی اسلامی
انقلاب اسلامی نیز مانند هر انقلاب دیگری دارای ایدئولوژی فراگیر در حكم الگوی مبارزه بود و این ایدئولوژی بیش از هر عامل دیگری بر مذهب تشیع استوار بود. شیعیان هم قادر بودند به وسیله دستورها و پیامهای خود، وضعیت موجود را با عنوان دوران حكومت غصبی امام معصوم، وضعیت نامطلوب جلوه دهند و هم قادر بودند با الگوهایی نظیر مبارزات امامان معصوم، خصوصاً امام حسین ـ علیه السّلام ـ، شیوه مبارزه را به پیروان بیاموزند. در نهایت به وسیله این ایدئولوژی، وضعیتی آرمانی از حكومت فقیه جامع الشرایط به نیابت از امام معصوم عرضه میگردید.
به هر حال، ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران از یك سو، در بردارنده طرد و نفی ارزشهای حاكم بر جامعه گذشته ایران، به ویژه از نظر فرهنگی و اخلاقی بود و از سوی دیگر، در بردارنده ایده و آرمان تأسیس سامان سیاسی جدید مبتنی بر ارزشها و اصول اسلامی بود[8]كه توسط رهبران و ایدئولوگهای انقلاب اسلامی تدوین شد.
حمید عنایت درباره امكان بالقوه تشیع برای عرضه ایدئولوژی مبارزه، بر طبق نیازهای جامعه امروز و سر زندگی و تحرك شیعه در سالهای اخیر معتقد است كه «این موضوع در درجه اول با توجه به بعضی امكانات كه برای انطباق با تحولات اجتماعی و سیاسی دارد تبیین میگردد. اساسیترین این امكانات، اصل اجتهاد است، كه طرح و تدبیری برای تكمیل منابع فقهی و بالقوه تعبیهای انقلابی در برابر قدرتهای دنیوی است. نظامی عقیدتی كه بدین سان عقیده و اجتهاد آزادانه فردی را، حتی در مسایل دارای اهمیت درجه دوم هم تصویب میكند، آشكارا توانایی بیشتری برای انطباق با مسایل پیش بینی نشده در منابع دارد...»[9]
آن بخش از علما و روحانیون كه از توانایی و سطح علمی و فقهی بالاتری برخوردار بودند، همراه امام، ایدئولوگهای اصلی انقلاب بودند.
1. 1. امام (ره) ایدئولوگ اصلی انقلاب اسلامی
امام خمینی (ره) به منزله رهبر اصلی انقلاب، از عنصر آگاهی و اندیشه و برنامه بدون مبارزه غافل نبوده، خود بیشترین تلاش را برای آگاهی بخشی به تودهها انجام داد و با تأكید بر این كه «آقایان موظفاند ملت را آگاه كنند، علما موظفاند ملت را آگاه كنند...»[10]خود با اولین سند سیاسی كه در دهه بیست، خطاب به روحانیون اسلام، علمای ربانی و سایر طبقات مردم نوشت، مبارزه را با آگاهی بخشی آغاز نمود.
عمدهترین فعالیت امام (ره) در این زمینه، تدریس و تألیف كتاب «ولایت فقیه یا حكومت اسلامی» است كه در دوران تبعید در نجف اشرف تهیه و منشور مبارزاتی ایشان گردید.

در این كتاب، همه كار ویژههای مربوط به ایدئولوژی انقلابی مطرح شده، نیز از وضع موجود به وضعی نا به هنجار یاد شده، همچنین وضعیت آرمانی از حكومتی ایدهآل ترسیم شده، راه مبارزه برای رسیدن به آن جامعه آرمانی مطرح شده است. كتاب مشتمل است بر پنج قسمت:
ـ قسمت اول: دلایل لزوم تشكیل حكومت؛ كه در این قسمت امام (ره) سه دلیل عمده برای ضرورت تشكیل حكومت اسلامی مطرح میكنند: 1. عمل پیامبر در تشكیل حكومت. 2. ضرورت استمرار اجرای احكام الهی كه فقط در زمان پیامبر ضرورت ندارد،‌بلكه برای همیشه است. 3. ماهیت و كیفیت قوانین اسلام كه بدون حكومت اجرا شدنی نیست.[11]
ـ قسمت دوم: بررسی نمونههایی از احكام اسلامی نظیر احكام مالی، دفاعی، احقاق حقوق و... كه نیاز به حكومت دارند.
ـ قسمت سوم: طرز حكومت اسلامی، در این قسمت ابتدا اختلاف طرز حكومت اسلامی با سایر حكومتها چنین مطرح میشود.
«حكومت اسلامی هیچ یك از انواع طرز حكومتهای موجود نیست. مثلاً استبدادی نیست... حكومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه، بلكه مشروطه است. البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آن... مشروطه از این جهت كه حكومت كنندگان در اجرا و اداره، مقید به یك مجموعه شرط هستند كه در قرآن كریم و سنت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ معین گشته است...»[12]
سپس امام وضعیت زمامداری ایده آل از نظر اسلام را بررسی كرده، علاوه بر شرطهای عامی، نظیر عقل و تدبیر دو شرط علم به قانون و عدالت را از شرایط اساسی زمامدار اسلامی ذكر میكند.[13]
ایشان درباره شروط زمامدار در دوره غیبت امام معصوم از نظر تشیع معتقدند كه «اگر خدا شخص معینی را برای حكومت در دوره غیبت تعیین نكرده است، لكن آن خاصیت حكومتی را كه از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب الزمان (عج) موجود بود برای بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت كه عبارت از علم به قانون و عدالت باشد، در عده بیشماری از فقهای عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع كنند میتوانند حكومت عدل عمومی در عالم تشكیل دهند.»[14]
امام (ره) جامعهآینده و آرمانی را كه باید برای آن مبارزه كرد،‌با دقت تمام ترسیم میكند و علاوه بر تعیین خصوصیات این حكومت، مشخصاً نوع آن را تحت عنوان حكومت یا ولایت فقیه جامع الشرایط مطرح كرده، نحوه تشكیل و اختیارات آن را بیان میكند:
«اگر فرد لایقی كه دارای این دو خصلت باشد، به پا خاست و تشكیل حكومت داد، همان ولایتی را كه حضرت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در امر اداره جامعهداشت دارا میباشد و بر همه مردم لازم است از او اطاعت كنند.»[15]
این فرد با عنوان ولی فقیه «همان اختیارات و ولایتی كه حضرت رسول و دیگر ائمه، صلوات الله علیهم، در تدارك و بسیج سپاه، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حكومت فعلی قرار داده است»[16]و ائمه و فقهای عادل موظفاند كه از نظام و تشكیلات حكومتی برای اجرای احكام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده كنند.»[17]
ـ قسمت چهارم: در این قسمت حضرت امام، نظریه ولایت فقیه خود را به استناد اخبار و احادیث فقهی ثابت میكند. از جمله مقبوله عمر بن حنظله، روایت تحف العقول از سیدالشهدا و... كه ایشان پیشتر نیز در كتاب كشف الاسرار به آن اشاره نموده بودند.[18]
ـ قسمت پنجم: برنامه مبارزه كه مهمترین بخش هر ایدئولوژی است منظور توجه خاص امام (ره) بوده، برای پیروان خود توصیهها و راهنماییهایی برای موفقیت مبارزه و تشكیل حكومت اسلامی مطرح میكنند:
«اولین فعالیت ما در این راه، تبلیغات تشكیل میدهد. تبلیغات و تعلیمات دو فعالیت مهم و اساسی ماست. وظیفه فقهاست كه عقاید و احكام و نظامات اسلام را تبلیغ و به مردم تعلیم دهند تا زمینه برای اجرای احكام و برقراری نظامات اسلامی در جامعهفراهم شود.»[19]
مقدمه آن این است كه حوزههای روحانیت اصلاح شود؛ «اما باید در اصلاح فكری و اخلاقی افراد حوزه كوشش كنیم.»[20]
پس از آگاهی بخشی از فعالیت عمده مبارزان، مبارزه منفی با رژیم حاكم خواهد بود، زیرا «برانداختن طاغوت، یعنی قدرتهای سیاسی ناروایی كه در سراسر وطن اسلامی برقرار است وظیفه همه ماست.»[21]پس باید «روابط خود را با مؤسسات دولتی آنها قطع كنیم با آنها همكاری نكنیم. از هرگونه كاری كه كمك به آنها محسوب میشود پرهیز كنیم. مؤسسات قضایی و مالی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جدیدی به وجود آوریم.»[22]
به این ترتیب امام (ره) علاوه بر سخنرانیهای مختلف و پیامهای متعدد كه در مجموع، ایدئولوژیهای انقلاب اسلامی را به وجود آوردند، در مجموعهای مدون منشور انقلاب اسلامی را مطرح و چارچوب فكری، ایدئولوژیكی انقلاب را بیان نمودند.
در این جا لازم است به ابعاد دیگری از نقش امام، در بسیج نیروهای انقلابی اشاره نمود كه وی را از سایر رهبران انقلابی متمایز میكند. شخصیت قاطع امام (ره)، در مبارزه با رژیم از ایشان علاوه بر فردی ایدئولوگ و رهبری نمادین، رهبری آشتی ناپذیر و آهنین ساخته بود كه رهبری عملی انقلاب را نیز در دست داشت و به قول حامد الگار:
«گرچه گاهی اوقات توصیههای اشخاص داخل ایران را در زمینه جزئیات استراتژی میپذیرفت؛ اما كلیه‌تصمیمات اساسی را خودش میگرفت. با اصراری آمرانه بر انحلال رژیم سلطنتی و بنیانگذاری یك حكومت اسلامی، كلیه مدافعان و طرفداران سازش با شاه را ساكت كرد. بدون پافشاری امام و بدون قابلیت او در حفظ وفاداری و اطاعت تودههای مردم ایران، آنچه به یك انقلاب پیروزمند ختم شده میتوانست به عنوان مورد دیگری از تقابل میان نیروهای مخالف دولت، بدون اخذ نتیجه ای قطعی به بایگانی تاریخ ایران سپرده شود.»[23]
2 ـ 1. نقش روحانیون برجسته
الف) شهید مطهری
استاد مطهری در جایگاهی دیگر، از جمله روحانیون مبارزی بود كه سنگراندیشه فلسفه و ایدئولوژی را برای مبارزه علیه نظام حاكم برگزیده بود. ایشان به دلیل تدریس در محیطهای دانشگاهی و حوزوی، نفوذ فكری گستردهای در میان مبارزان داشت. آیت الله خامنهای درباره شخصیت اجتماعی، سیاسی آن شهید میفرمایند:
«به نظر من مرحوم مطهری با دو ابزار میتوانست تفاهم و نزدیكی بین دو قشر روحانیون و تحصیل كردههای جدید را به وجود بیاورد: یكی تلاش علمی و دیگری غنای شخصیت خود ایشان. از لحاظ تلاش علمی، ایشان در دانشگاه تدریس كردند و با دانشجویان انس پیدا كردند. در مجامع تحصیل كردهها، مهندسین، پزشكان شركت نمودند و یك قطب و ملجاء و پناهی برای تحصیل كردههای جدید شدند و ایشان موفقترین چهره روحانی در میان محیطهای فرهنگ جدید بودند.»[24]
عمده فعالیت شهید مطهری سخنرانیهای علمی و سیاسی در مجامع مختلف، تألیف مقالات و كتابهای مختلف بود. برای نمونه، در سالهای 1337 و 1338 كه انجمن اسلامی پزشكان تشكیل شد، استاد مطهری از سخنرانهای اصلی این انجمن بود. به طوری كه در طول سالهای 1340 تا 1350 تقریباً سخنران منحصر به فرد انجمن بودند.[25]
نمونه دیگر نقش ایشان در تغذیه فكری و ایدئولوژیكی گروههای انقلابی بود. شهید اسدالله لاجوردی، درباره نقش ایشان در هدایت جمعیتهای مؤتلفه میگویند: «در حقیقت میشود گفت كه تغذیه فكری جمیعتهای مؤتلفه از ناحیه ایشان بود. كتابهایی كه بعداً به چاپ رسید، خیلی از آنها زمینهاش در همان هیأتهای مؤتلفه بود كه ایشان مطالبی را میفرمودند و به صورت پلی كپی منتشر میشد و بعداً‌ به صورت كتاب در میآمد.»[26]
شهید مطهری نه تنها دست اندركار ادامه ایدئولوژی اصیل اسلامی بود، بلكه از منتقدین اصلی سایر ایدئولوژیهای انحرافی نیز به شمار میآمد. در حقیقت ضرورت تدوین ایدئولوژی اسلامی از نظراستاد مطهری با توجه به احساس نیازی بود كه استاد در این زمینه داشتند و خلاء آن كاملاً در جامعهمحسوس بود، ایشان در كتب مختلف سعی نمودند چارچوب نظری چنین ایدئولوژی مبارزاتی را بر مبنای اصول اعتقادی اسلام تدوین نمایند، كه این كتابها به دو دسته كلی تقسیم میشود: دسته اول، كتابهایی هستند كه استاد برای پاسخگویی یا رفع شبهه و یا نقد سایر ایدئولوژیهای غیر اسلامی به رشته تحریر در آورده است. نظیر «خدمات متقابل اسلام و ایران» كه دیدگاه انتقادی در برابر ناسیونالیستهای افراطی است. دسته دوم، كتاب‎‎هایی هستند كه استاد در آنها ایدئولوژی اسلامی بر مبنای جهان بینی خاص را طراحی نموده است. مانند «مجموعه جهان بینی اسلامی» كه در ادامه، بخشهایی از آن را به منظور آگاهی از نوع ایدئولوژی منظور نظر ایشان مطرح میكنیم.
از نظر شهید مطهری، از آنجا كه اسلام دین كاملی بوده، بر فطرت انسانی منطبق است و «به حكم این كه در جهان بینیاش قایل به فطرت یگانه است، هم طرفدار ایدئولوژی یگانه است و هم طرفدار فرهنگ یگانه.»[27] «اسلام كه بر چنین جهان بینی بنیاد شده است، مكتبی است جامع و واقعگرا. در اسلام به همه جوانب نیازهای انسانی، اعم از دنیایی یا آخرتی، جسمی یا روحی، عقلی و فكری یا احساسی و عاطفی،‌فردی یا اجتماعی توجه شده است.»[28]
ب) شهید بهشتی، متفكر و سازمان دهنده انقلاب اسلامی
شهید بهشتی كه به اعتراف دشمنانش، نویسندهای اسلامی با قدرت سازماندهی بالا بود، نقش مهمی در شكلدهی فكری و عملی در انقلاب اسلامی داشت.

دكتر بهشتی به نمایندگی از طرف مراجع وقت به مركز اسلامی هامبورگ در آلمان رفت، در آنجا هسته اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان را به وجود آورد.
نقش مهم دیگر ایشان در تألیف برخی از كتابهای درسی دینی بود كه بدون ذكر نام خود برای مدارس چاپ میشد و برای آشنایی نسل جدید با مفاهیم اسلامی بسیار با اهمیت بودند.
عمده فعالیتهای شهید بهشتی مربوط به طرح موضوعهای اسلامی روز برای دانشجویان و طلبههای جوان بود كه مقدمات ایدئولوژی را فراهم مینمود.
همچنین ایشان همكاریهایی برای نظم بخشیدن به علوم حوزوی و روزآمد كردن آنها كردند كه در نهایت به تأسیس مدرسه حقانی انجامید.
ایشان در سال 1348 به خدمت امام رسیده، پس از سر و سامان دادن كارها در خارج از كشور، سال 1349 به ایران برگشته، كار برنامهریزی كتابها و فعالیتهای علمی را به منظور ارتقای آگاهی طلاب و دانشجویان دنبال میكند. تا این كه در سال 1355 هستههایی برای كارهای تشكیلاتی به وجود آورده، در سال 1356 نیروها را در تشكیلات جامعه روحانیت مبارز، ساماندهی میكنند و در سال 1357 به پاریس خدمت امام رفته، شورای انقلاب را به دستور امام تشكیل میدهند كه این شورا تشكیل شده بود از آقای مطهری، آقای هاشمی رفسنجانی و آقای موسوی اردبیلی و آقای باهنر و شهید بهشتی كه بعدها به آنها اضافه شدند. [29]
شهید بهشتی در كنار مبارزات سیاسی و سازماندهی نیروهای مبارز، مسایل مربوط به ایدئولوژی اسلامی را تألیف و تدریس نمود از جمله از سال 1350 تا 1354 روزهای شنبه با عنوان مكتب قرآن، كه مركزی برای تجمع 400 تا 500 جوان فعال بود، تفسیر قرآن داشتند.[30]
چارچوبهای ایدئولوژیك شهید بهشتی، از خلال كتابهای ایشان مشخص میشود. برخی از كتابهای مهمی كه ایشان تألیف نمودهاند بدین قرار است:

1. خدا از دیدگاه قرآن.

2. نماز چیست؟

3. بانكداری و قوانین عالی اسلام در یك مجموعه

. 4. یك قشر جدید در جامعه

. 5. روحانیت در اسلام و در میان مسلمین در یك مجموعه.

6. مبارز پیروز.

7. شناخت دین.

8. نقش ایمان در زندگی انسان

. 9. كدام مسلك.

10. شناخت.

11. مالكیت.

12. ایدئولوژی اسلامی.


علاوه بر كتابهای ذكر شده كه هر یك نقش به سزایی در آگاهی بخشی انقلاب داشتند، كتاب دیگری نیز پس از شهادت ایشان با عنوان «حكومت در اسلام» از وی به چاپ رسید كه در آن به نوعی، منشور مبارزه و هدف مبارزه انقلابی را تدوین نموده بودند و ما به منظور بیان بخشی از فعالیتهای ایدئولوژیك ایشان، به طور خلاصه آن را بررسی میكنیم:
ـ حكومت در اسلام از دیدگاه شهید بهشتی
از نظر شهید بهشتی، اسلام مشوق و حامی زندگی اجتماعی است و تعالیم عالی اسلام بر اساس حفظ پیوندهای اجتماعی و مستحكم كردن آنها و جلوگیری از سقوط جامعهاست. «عالیترین صفات انسانی از نظر اسلام وقتی ارزش واقعی خود را دارد كه با حفظ پیوندهای اجتماعی توأم با انجام وظایف فرد نسبت به اجتماع كسب شده باشد.»[31]
بعد از این مقدمه، درباره زندگی جمعی انسانها، ایشان انواع حكومت را نام برده، در نهایت حكومت تئوكراسی را نوع آرمانی حكومت منظور نظر خود دانسته، بیان میدارد كه در حكومت تئوكراسی، علاوه بر نقش مردم، خداوند نیز نقش اساسی دارد.
«این جا سخن از تأمین مصالح مردم به وسیله خالق آنها و حكومت برگزیده خدای متعال است... تئوكراسی از آن جهت كه اراده مردم در انتخاب حكومت مؤثر نیست و یك نفر بی آن كه از جانب مردم برگزیده شده باشد بر آنها حكم میراند، به دیكتاتوری یا استبدادی قابل تشبیه است. ولی اولاً منظور اصلی از دخالت اراده مردم در تعیین حكومت در روش كار آن این بود كه دستگاههای حكومتی، ملزم به مراعات خواستههای مردم باشند و تأمین مصالح عمومی به این طریق ضامنی داشته باشد و این منظور را در تئوكراسی تأمین شده است. چون به راستی اگر كسی از جانب خدا به حكومت منصوب شود، دیگر جای تردید نمیماند كه مصالح عمومی را به بهترین وجه ممكن تأمین میكند. ثانیاً اگر چه هنگام تعیین حكومت، اراده مردم دخیل نبوده؛ ولی پس از آن كه به اراده خدا تعیین شده، اراده مردم نیز جز او نخواهد خواست...»[32]
دكتر بهشتی در فصل سوم كتاب خود به اهداف حكومتهای مختلف اشاره كرده، معتقد است كه سه نوع هدف را برای هر حكومتی میتوان تصور كرد: 1. حكومتی كه هدف آن تأمین نیازهای هیئت حاكمه است. 2. حكومتی كه هدف اصلی آن، تأمین خواستههای مردم است. 3. حكومتی كه هدف اصلی آن، تأمین مصالح مادی و معنوی، اخلاقی و دینی برای همه افراد، همه طبقات و همه ملتها و همه نژادها و نسلهاست؛ از این روی فقط حكومت الهی چنین هدفی را دنبال میكند:
«در حكومت عالی الهی، هدف حكومت، سازمانهای دولتی، نظامها و مقررات اجتماعی، آن است كه عالم انسانیت را به طرف كمال سوق دهد... در حكومت عالی الهی، عنایت به تأمین خواستههای مادی مردم در حدودی است كه فرد و جامعهنه در فشار و محرومیتهای مادی خرد و منحرف شود و نه همه نیروهایش در راه هوی و هوس و شهوت متمركز گردد و از كمالات عالی معنوی محروم بماند...»[33]
سرانجام، در فصل چهارم برای بیان نمونه ایدهآل، به حكومت پیغمبران و ویژگیهای آنها اشاره میكند. خلاصه این كه شهید بهشتی نیز كه هم متفكری دارای مدرك دكترای دانشگاهی و هم طلبه حوزه بود و به علوم قدیم و جدید آگاهی داشت، نقش مهمی در عرضه ایدئولوژی اسلامی فراگیر برای اقدام عملی همه گروههای مبارز، اعم از روحانی و غیر روحانی فراهم نمود و خود نیز ساماندهی نیروها را انجام داد.
ج) شهید مفتح عامل وحدت حوزه و دانشگاه
دكتر مفتح پس از امام، شهید مطهری و شهید بهشتی، از جمله روحانیون فعالی بود كه برای عرضه و گسترش یك ایدئولوژی انقلابی مبتنی بر اسلام، تلاش فراوانی در محیطهای دانشگاهی و حوزوی نمود و از آنجا كه استاد دانشكده الهیات دانشگاه تهران بود، توانست نقش وحدت بخش دو گروه عمده مخالفین، یعنی روحانیت و دانشگاه را ایفا نماید.
ایشان در زمان تحصیل و تدریس مقالات متعددی در مجلات مختلف نوشته، سعی در نشر تشیع اصیل و انقلابی در سطح جامعهداشت و تألیفات و تحقیقات زیادی در این زمان در موضوعات اجتماعی، سیاسی انجام داد. از جمله فعالیتهای مهم ایشان، تشكیل مجمع «جلسات علمی اسلام شناسی» بود كه برای شناساندن چهره اسلام واقعی به مردم، اقدام به چاپ كتاب با این عناوین نمود: 1. اسلام پیش رو نهضتها. 2. با ضعف مسلمین دنیا در خطر سقوط. 3. شیعه و زمامداران خودسر. 4. جهانبینی و جهان داری علی ـ علیه السّلام ـ. 5. دعا عامل پیشرفت یا ركود. 6. ره آوردهای استعمار. 7. همسران رسول خدا. 8. زیارت ما، خرافه یا حقیقت.[34]
از جمله اقدامات دیگر ایشان، تشكیل كتابخانه و كلاسهای مختلف عقیدتی، فلسفی، تفسیر،‌تاریخ ادیان و... به طور منظم و در سطحهای مختلف برای برادران و خواهران برای بالا بردن سطح آگاهی ایدئولوژیك و شعور سیاسی قشرهای روشن فكر جامعهبود. البته روحانیون مختلفی در این كلاسها شركت میكردند كه محتوای غنی و روشن فكرانه مسایل طرح شده در كلاسها و سخنرانیها و پخش اعلامیههای مختلف در سطح وسیع و فعالیت شدید و وسیع ایشان در مسجد باعث تعطیلی آن شد.[35]
پس از بسته شدن مسجد جاوید، دكتر مفتح در مسجد قبا «در سطحی وسیعتر دست به تشكیل كلاسهای ایدئولوژیكی و سخنرانیهای روشنفكرانه زد و در كنار آن كتابخانه و صندوق ذخیره‌ قبا را بنیاد نهاد و با استفاده از صحن كتابخانه در تابستان، اردوهایی جهت دانشآموزان تشكیل داد. این برنامههای مسجد قبا، سرآغاز فعالیتهایی بود كه سرانجام مسجد قبا را بزرگترین مركز انقلابی تهران در انقلاب اسلامی كرد...»[36]
شهید مفتح علاوه بر فعالیتهایی كه ذكر شد، مقالات زیادی برای مجلات مذهبی آن زمان نوشته، در شكل دهی ایدئولوژی فعال اسلامی شیعی، نقش مهمی ایفا نمود. ایشان به منزله پل ارتباطی روشنفكران دانشگاهی و روحانیون حوزوی بود.


روحانیت و شیوههای مبارزه :
در انقلاب اسلامی از لحاظ شیوه مبارزه، از چندین روش استفاده شد كه عمدهترین آنها استفاده از روشهای تودهای بر اساس سنت اعتراض مذهبی بود.[37]
حضور تودههای مردم به نشانه اعتراض در خیابانها از جمله روشهای جدید در پیروزی انقلاب بود كه البته به صورت مراسم خاص مذهبی آغاز شده، در نهایت شكل سیاسی به خود میگرفت و از این نظر منحصر به فرد تلقی میگردید. استفاده از مراسم عاشورا، تاسوعا، چله شهدای هر شهر و... از جمله این شیوهها بودند. همچنین برگزاری نمازهای جماعت در خیابانها، مانند نماز عید فطر از جمله این فرصتها برای تجمع اعتراضآمیز مردم بود.
1. روحانیون و مبارزه مسلحانه
از جمله روحانیونی كه از روشهای مسلحانه در كنار سایر روشها استفاده مینمودند میتوان به شهید سید علی اندرزگو و شهید محمد منتظری اشاره نمود كه به دلیل مخفی بودن فعالیتهایشان اطلاعات زیادی نیز از نحوه عملكرد آنها وجود ندارد؛
این نكته نیز باید مدنظر قرار گیرد كه گرچه روحانیون به طور مستقیم كمتر در مبارزات مسلحانه شركت میكردند؛‌الهام بخش فكری و ایدئولوژیكی و نیز مشوق و گاهی كمك كننده مالی به آنها بودند.

 

2. روحانیون و شیوههای مسالمتآمیز مبارزه
مخالفت مسالمتآمیز به صورت مقاومت منفی،‌از عمدهترین روشهای مبارزاتی روحانیون محسوب میشد. روشهایی نظیر اعتصاب، تعطیل نمودن نماز جماعت، تعطیل نمودن دروس حوزوی و تعطیلی بازارها از جمله مهمترین شیوهها بود.
ـ شهید محلاتی در خاطرات خود به اعتصاب روحانیون در دانشگاه تهران اشاره میكنند.[38]
ـ از عمدهترین روشهای شهید صدوقی در مبارزه، شیوه تعطیل كردن نماز جماعت و مجلس روضه، همراه درخواست تعطیلی بازار و اصناف و از خانه بیرون نیامدن و حتی گاه، تأكید بر آن با مشخص كردن ساعات خاصی و استفاده از این شیوه در بسیاری از بزرگداشتها و چهلمها بود.[39]
ـ شهید صدوقی،‌با تأكید بر عدم درگیری مردم با مأموران و بیان روشهایی نظیر عدم شعار دادن و عدم خروج از خانهها ، این نوع مبارزه را «جنگ سرد» مردم علیه رژیم میخواند.[40]
ـ هنگامی كه رژیم، در سال 1344، قرآنهایی را به چاپ رسانید و برای عوامفریبی، آنها را برای روحانیون شهرهای دیگر فرستاد تا برای خود كسب مشروعیت كند، روحانیت برای مقاومت منفی و مخالفت با چاپ دولتی و درباری قرآن و عدم استقبال از مراسم اهدای آن، حتی الامكان از پذیرفتن آن سرباز زدند و یا این كه آن را پس از تحویل بلافاصله به مجامع مذهبی هدیه كردند و برخی از علما نیز به بهانه‎‎های مختلف از شهرها خارج شدند تا مجبور به شركت در مراسم نشوند و برخی نیز به دعوت رژیم بیتوجهی نمودند.[41]
ـ امام (ره) در سخنرانیها و رهنمودهای مختلف، بر روشهای غیر خشونتآمیز تأكید‌كردهاند.
امام (ره) در مصاحبه با خبرنگار فیگارو كه از ایشان سؤال نمود: «در مراحل اولیه، مبارزه علیه رژیم شاه اعتصابات و تظاهرات نسبتاً مسالمتآمیز داشته است و علیه ارتش و پلیس به هیچ وجه اسلحه و سنگ به كار نرفته است. آیا شما فكر نمیكنید كه اكنون زمان این روش نیست؟ و به طور دیگری آیا نمیشود عمل كرد، مثلاً به مبارزه مسلحانه متوسل شد؟» امام قاطعانه پاسخ میدهند:
«حتی پس از روز جمعه در تهران كه آن همه هم كشتار به جا گذاشت، ما همان شكل مبارزه را حفظ كردیم. همان طور كه دنیا میداند، قیام ما با وجود ضربههایی كه خورده است. هرگز درهم شكسته نشده است و آن قیام با همان روش ادامه دارد؛ ولی از من پرسیدهاند آیا وقت تغییر روش و رو آوردن به مبارزه مسلحانه به جهت پاسخ دادن به قدرت ارتش كه شاه آن را به كار گرفته است، نرسیده است؟ من گفتهام «نه». معذالك امروزه در این مورد از خود میپرسم كه نمیتوان تا بینهایت سینههای عریان را جلوی لوله تفنگ قرار داد. تاكنون من رهنمودهای خود را مبنی بر مسالمتآمیز بودن عملمان بود تغییر ندادهام؛ ولی شاید مجبور شوم این كار را بكنم.»[42]


نقش روحانیت در هم بستگی میان نیروهای مخالف
ائتلاف مردمی نیروهای مخالف، مهمترین عامل پیروزی انقلاب اسلامی محسوب میشود. یرواند آبراهامیان، درباره نقش گروههای مخالف در انقلاب اسلامی معتقد است «در حالی كه طبقه متوسط سنتی با سازمان كشوری خود به مخالفان كمك میكرد، طبقه متوسط جدید، جرقه انقلاب را زد، بر آتش آن دامن زد و آخرین ضربهها را فرود آورد. حقوقدانان، قضات و روشنفكران، نامههای سرگشاده نوشتند و انجمن حقوق بشر پدید آوردند. دانشجویان، تظاهرات خیابانی را شروع كردند. كارگران یقه سفید، به ویژه كارمندان بانكها، كارمندان اردارات و مأموران اقتصاد را فلج كردند...»؛ اما «با این حال ستون فقرات نهضت (آیت الله) خمینی، طبقه متوسط سنتی،‌به خصوص بازاریان و روحانیت بود.» بنابراین از نظر آبراهامیان، روحانیت با بسیج و همكاری سایر گروههای جامعهموفق به بسیج سیاسی علیه رژیم شد.
چنان كه از چند نمونه پیامهای امام (ره) مشخص است، ایشان در هر فرصت تأكید میكند كه «مخالفتها را كنار بگذارید و با هم دوست باشید. همه با هم، هم قدم باشید... ما همه باید دست به هم دهیم...»[43]و حتی الامكان تمامی نیروهای انقلابی را دعوت به مبارزه و همكاری میكند. نقش وحدت بخش و تمركز دهنده این پیامها در بسیج تودهها بسیار تعیین كننده بود و امكان ائتلافی فراگیر، میان مخالفین متعدد رژیم را فراهم نمود.
نتیجه گیری
در این پژوهش، نگارنده سعی نمود فقط به این سؤال پاسخ دهد:
«روحانیت در مقام مهم اجتماعی كه نفوذ در خور توجهی در جامعهایران از دیرباز داشته است، در فرایند بسیج سیاسی مخالفین شاه، طی سالهای 1342 تا 1357 چه نقشی ایفا نموده است؟»
با تجزیه و تحلیل دادههای اطلاعاتی به این نتایج دست مییابیم:
ـ روحانیت در انقلاب اسلامی نقش قاطعی داشته است.
ـ روحانیون مبارز با یكدیگر همبستگی محكمی داشتند و این از عوامل مهم موفقیت روحانیون بود.
ـ روحانیون از قدرت سازماندهی و بسیج بالایی برخوردار بودند و در این راه از مساجد، اعیاد و مراسم مذهبی حداكثر استفاده را نمودند.
ـ روحانیون از مهمترین گروههای ایدئولوژی پرداز برای انقلاب اسلامی بودند.
ـ روحانیون در حد امكان از شیوههای مسالمتآمیزی مانند اعتصاب، تظاهرات تودهای و تحصن برای مبارزه بهره میجستند؛ اما برخی از روحانیون از مبارزات مسلحانه حمایت كرده، برخی به طور مستقیم به آن اقدام مینمودند.
ـ روحانیون نقش تمركز بخش و اتحاد میان گروههای مبارز مختلف را با رهبری واحد امكان پذیر نمودند و یك ائتلاف بزرگ سیاسی از مخالفان را زیر یك پرچم گرد آوردند و خود رهبری آن را به عهده گرفتند.

نقش روحانیت در تبیین و ترویج ایدئولوژی انقلاب اسلامیایدئولوژیها، ابزار اصلی بسیج سیاسی در انقلابها مطرح میشوند. «ایدئولوژیها همراه با به دست دادن توضیحی از واقعیات اجتماعی، حاوی یك رشته عقاید سیاسی نیز هستند كه بهترین شكل ممكن سازماندهی اجتماعی را به تفصیل شرح میدهند و همراه نقشهای از واقعیات، تصویری از جامعه‎‎ای مطلوب هم در برابر مینهند.»[7]بدین ترتیب برای انقلابیون برنامه عمل و آرمان شهر ترسیم میكنند :


1. نقش عمومی روحانیت در ترویج ایدئولوژی اسلامی
انقلاب اسلامی نیز مانند هر انقلاب دیگری دارای ایدئولوژی فراگیر در حكم الگوی مبارزه بود و این ایدئولوژی بیش از هر عامل دیگری بر مذهب تشیع استوار بود. شیعیان هم قادر بودند به وسیله دستورها و پیامهای خود، وضعیت موجود را با عنوان دوران حكومت غصبی امام معصوم، وضعیت نامطلوب جلوه دهند و هم قادر بودند با الگوهایی نظیر مبارزات امامان معصوم، خصوصاً امام حسین ـ علیه السّلام ـ، شیوه مبارزه را به پیروان بیاموزند. در نهایت به وسیله این ایدئولوژی، وضعیتی آرمانی از حكومت فقیه جامع الشرایط به نیابت از امام معصوم عرضه میگردید.
به هر حال، ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران از یك سو، در بردارنده طرد و نفی ارزشهای حاكم بر جامعه گذشته ایران، به ویژه از نظر فرهنگی و اخلاقی بود و از سوی دیگر، در بردارنده ایده و آرمان تأسیس سامان سیاسی جدید مبتنی بر ارزشها و اصول اسلامی بود[8]كه توسط رهبران و ایدئولوگهای انقلاب اسلامی تدوین شد.
حمید عنایت درباره امكان بالقوه تشیع برای عرضه ایدئولوژی مبارزه، بر طبق نیازهای جامعه امروز و سر زندگی و تحرك شیعه در سالهای اخیر معتقد است كه «این موضوع در درجه اول با توجه به بعضی امكانات كه برای انطباق با تحولات اجتماعی و سیاسی دارد تبیین میگردد. اساسیترین این امكانات، اصل اجتهاد است، كه طرح و تدبیری برای تكمیل منابع فقهی و بالقوه تعبیهای انقلابی در برابر قدرتهای دنیوی است. نظامی عقیدتی كه بدین سان عقیده و اجتهاد آزادانه فردی را، حتی در مسایل دارای اهمیت درجه دوم هم تصویب میكند، آشكارا توانایی بیشتری برای انطباق با مسایل پیش بینی نشده در منابع دارد...»[9]
آن بخش از علما و روحانیون كه از توانایی و سطح علمی و فقهی بالاتری برخوردار بودند، همراه امام، ایدئولوگهای اصلی انقلاب بودند.
1. 1. امام (ره) ایدئولوگ اصلی انقلاب اسلامی
امام خمینی (ره) به منزله رهبر اصلی انقلاب، از عنصر آگاهی و اندیشه و برنامه بدون مبارزه غافل نبوده، خود بیشترین تلاش را برای آگاهی بخشی به تودهها انجام داد و با تأكید بر این كه «آقایان موظفاند ملت را آگاه كنند، علما موظفاند ملت را آگاه كنند...»[10]خود با اولین سند سیاسی كه در دهه بیست، خطاب به روحانیون اسلام، علمای ربانی و سایر طبقات مردم نوشت، مبارزه را با آگاهی بخشی آغاز نمود.
عمدهترین فعالیت امام (ره) در این زمینه، تدریس و تألیف كتاب «ولایت فقیه یا حكومت اسلامی» است كه در دوران تبعید در نجف اشرف تهیه و منشور مبارزاتی ایشان گردید.

در این كتاب، همه كار ویژههای مربوط به ایدئولوژی انقلابی مطرح شده، نیز از وضع موجود به وضعی نا به هنجار یاد شده، همچنین وضعیت آرمانی از حكومتی ایدهآل ترسیم شده، راه مبارزه برای رسیدن به آن جامعه آرمانی مطرح شده است. كتاب مشتمل است بر پنج قسمت:
ـ قسمت اول: دلایل لزوم تشكیل حكومت؛ كه در این قسمت امام (ره) سه دلیل عمده برای ضرورت تشكیل حكومت اسلامی مطرح میكنند: 1. عمل پیامبر در تشكیل حكومت. 2. ضرورت استمرار اجرای احكام الهی كه فقط در زمان پیامبر ضرورت ندارد،‌بلكه برای همیشه است. 3. ماهیت و كیفیت قوانین اسلام كه بدون حكومت اجرا شدنی نیست.[11]
ـ قسمت دوم: بررسی نمونههایی از احكام اسلامی نظیر احكام مالی، دفاعی، احقاق حقوق و... كه نیاز به حكومت دارند.
ـ قسمت سوم: طرز حكومت اسلامی، در این قسمت ابتدا اختلاف طرز حكومت اسلامی با سایر حكومتها چنین مطرح میشود.
«حكومت اسلامی هیچ یك از انواع طرز حكومتهای موجود نیست. مثلاً استبدادی نیست... حكومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه، بلكه مشروطه است. البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آن... مشروطه از این جهت كه حكومت كنندگان در اجرا و اداره، مقید به یك مجموعه شرط هستند كه در قرآن كریم و سنت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ معین گشته است...»[12]
سپس امام وضعیت زمامداری ایده آل از نظر اسلام را بررسی كرده، علاوه بر شرطهای عامی، نظیر عقل و تدبیر دو شرط علم به قانون و عدالت را از شرایط اساسی زمامدار اسلامی ذكر میكند.[13]
ایشان درباره شروط زمامدار در دوره غیبت امام معصوم از نظر تشیع معتقدند كه «اگر خدا شخص معینی را برای حكومت در دوره غیبت تعیین نكرده است، لكن آن خاصیت حكومتی را كه از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب الزمان (عج) موجود بود برای بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت كه عبارت از علم به قانون و عدالت باشد، در عده بیشماری از فقهای عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع كنند میتوانند حكومت عدل عمومی در عالم تشكیل دهند.»[14]
امام (ره) جامعهآینده و آرمانی را كه باید برای آن مبارزه كرد،‌با دقت تمام ترسیم میكند و علاوه بر تعیین خصوصیات این حكومت، مشخصاً نوع آن را تحت عنوان حكومت یا ولایت فقیه جامع الشرایط مطرح كرده، نحوه تشكیل و اختیارات آن را بیان میكند:
«اگر فرد لایقی كه دارای این دو خصلت باشد، به پا خاست و تشكیل حكومت داد، همان ولایتی را كه حضرت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در امر اداره جامعهداشت دارا میباشد و بر همه مردم لازم است از او اطاعت كنند.»[15]
این فرد با عنوان ولی فقیه «همان اختیارات و ولایتی كه حضرت رسول و دیگر ائمه، صلوات الله علیهم، در تدارك و بسیج سپاه، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حكومت فعلی قرار داده است»[16]و ائمه و فقهای عادل موظفاند كه از نظام و تشكیلات حكومتی برای اجرای احكام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده كنند.»[17]
ـ قسمت چهارم: در این قسمت حضرت امام، نظریه ولایت فقیه خود را به استناد اخبار و احادیث فقهی ثابت میكند. از جمله مقبوله عمر بن حنظله، روایت تحف العقول از سیدالشهدا و... كه ایشان پیشتر نیز در كتاب كشف الاسرار به آن اشاره نموده بودند.[18]
ـ قسمت پنجم: برنامه مبارزه كه مهمترین بخش هر ایدئولوژی است منظور توجه خاص امام (ره) بوده، برای پیروان خود توصیهها و راهنماییهایی برای موفقیت مبارزه و تشكیل حكومت اسلامی مطرح میكنند:
«اولین فعالیت ما در این راه، تبلیغات تشكیل میدهد. تبلیغات و تعلیمات دو فعالیت مهم و اساسی ماست. وظیفه فقهاست كه عقاید و احكام و نظامات اسلام را تبلیغ و به مردم تعلیم دهند تا زمینه برای اجرای احكام و برقراری نظامات اسلامی در جامعهفراهم شود.»[19]
مقدمه آن این است كه حوزههای روحانیت اصلاح شود؛ «اما باید در اصلاح فكری و اخلاقی افراد حوزه كوشش كنیم.»[20]
پس از آگاهی بخشی از فعالیت عمده مبارزان، مبارزه منفی با رژیم حاكم خواهد بود، زیرا «برانداختن طاغوت، یعنی قدرتهای سیاسی ناروایی كه در سراسر وطن اسلامی برقرار است وظیفه همه ماست.»[21]پس باید «روابط خود را با مؤسسات دولتی آنها قطع كنیم با آنها همكاری نكنیم. از هرگونه كاری كه كمك به آنها محسوب میشود پرهیز كنیم. مؤسسات قضایی و مالی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جدیدی به وجود آوریم.»[22]
به این ترتیب امام (ره) علاوه بر سخنرانیهای مختلف و پیامهای متعدد كه در مجموع، ایدئولوژیهای انقلاب اسلامی را به وجود آوردند، در مجموعهای مدون منشور انقلاب اسلامی را مطرح و چارچوب فكری، ایدئولوژیكی انقلاب را بیان نمودند.
در این جا لازم است به ابعاد دیگری از نقش امام، در بسیج نیروهای انقلابی اشاره نمود كه وی را از سایر رهبران انقلابی متمایز میكند. شخصیت قاطع امام (ره)، در مبارزه با رژیم از ایشان علاوه بر فردی ایدئولوگ و رهبری نمادین، رهبری آشتی ناپذیر و آهنین ساخته بود كه رهبری عملی انقلاب را نیز در دست داشت و به قول حامد الگار:
«گرچه گاهی اوقات توصیههای اشخاص داخل ایران را در زمینه جزئیات استراتژی میپذیرفت؛ اما كلیه‌تصمیمات اساسی را خودش میگرفت. با اصراری آمرانه بر انحلال رژیم سلطنتی و بنیانگذاری یك حكومت اسلامی، كلیه مدافعان و طرفداران سازش با شاه را ساكت كرد. بدون پافشاری امام و بدون قابلیت او در حفظ وفاداری و اطاعت تودههای مردم ایران، آنچه به یك انقلاب پیروزمند ختم شده میتوانست به عنوان مورد دیگری از تقابل میان نیروهای مخالف دولت، بدون اخذ نتیجه ای قطعی به بایگانی تاریخ ایران سپرده شود.»[23]
2 ـ 1. نقش روحانیون برجسته
الف) شهید مطهری
استاد مطهری در جایگاهی دیگر، از جمله روحانیون مبارزی بود كه سنگراندیشه فلسفه و ایدئولوژی را برای مبارزه علیه نظام حاكم برگزیده بود. ایشان به دلیل تدریس در محیطهای دانشگاهی و حوزوی، نفوذ فكری گستردهای در میان مبارزان داشت. آیت الله خامنهای درباره شخصیت اجتماعی، سیاسی آن شهید میفرمایند:
«به نظر من مرحوم مطهری با دو ابزار میتوانست تفاهم و نزدیكی بین دو قشر روحانیون و تحصیل كردههای جدید را به وجود بیاورد: یكی تلاش علمی و دیگری غنای شخصیت خود ایشان. از لحاظ تلاش علمی، ایشان در دانشگاه تدریس كردند و با دانشجویان انس پیدا كردند. در مجامع تحصیل كردهها، مهندسین، پزشكان شركت نمودند و یك قطب و ملجاء و پناهی برای تحصیل كردههای جدید شدند و ایشان موفقترین چهره روحانی در میان محیطهای فرهنگ جدید بودند.»[24]
عمده فعالیت شهید مطهری سخنرانیهای علمی و سیاسی در مجامع مختلف، تألیف مقالات و كتابهای مختلف بود. برای نمونه، در سالهای 1337 و 1338 كه انجمن اسلامی پزشكان تشكیل شد، استاد مطهری از سخنرانهای اصلی این انجمن بود. به طوری كه در طول سالهای 1340 تا 1350 تقریباً سخنران منحصر به فرد انجمن بودند.[25]
نمونه دیگر نقش ایشان در تغذیه فكری و ایدئولوژیكی گروههای انقلابی بود. شهید اسدالله لاجوردی، درباره نقش ایشان در هدایت جمعیتهای مؤتلفه میگویند: «در حقیقت میشود گفت كه تغذیه فكری جمیعتهای مؤتلفه از ناحیه ایشان بود. كتابهایی كه بعداً به چاپ رسید، خیلی از آنها زمینهاش در همان هیأتهای مؤتلفه بود كه ایشان مطالبی را میفرمودند و به صورت پلی كپی منتشر میشد و بعداً‌ به صورت كتاب در میآمد.»[26]
شهید مطهری نه تنها دست اندركار ادامه ایدئولوژی اصیل اسلامی بود، بلكه از منتقدین اصلی سایر ایدئولوژیهای انحرافی نیز به شمار میآمد. در حقیقت ضرورت تدوین ایدئولوژی اسلامی از نظراستاد مطهری با توجه به احساس نیازی بود كه استاد در این زمینه داشتند و خلاء آن كاملاً در جامعهمحسوس بود، ایشان در كتب مختلف سعی نمودند چارچوب نظری چنین ایدئولوژی مبارزاتی را بر مبنای اصول اعتقادی اسلام تدوین نمایند، كه این كتابها به دو دسته كلی تقسیم میشود: دسته اول، كتابهایی هستند كه استاد برای پاسخگویی یا رفع شبهه و یا نقد سایر ایدئولوژیهای غیر اسلامی به رشته تحریر در آورده است. نظیر «خدمات متقابل اسلام و ایران» كه دیدگاه انتقادی در برابر ناسیونالیستهای افراطی است. دسته دوم، كتاب‎‎هایی هستند كه استاد در آنها ایدئولوژی اسلامی بر مبنای جهان بینی خاص را طراحی نموده است. مانند «مجموعه جهان بینی اسلامی» كه در ادامه، بخشهایی از آن را به منظور آگاهی از نوع ایدئولوژی منظور نظر ایشان مطرح میكنیم.
از نظر شهید مطهری، از آنجا كه اسلام دین كاملی بوده، بر فطرت انسانی منطبق است و «به حكم این كه در جهان بینیاش قایل به فطرت یگانه است، هم طرفدار ایدئولوژی یگانه است و هم طرفدار فرهنگ یگانه.»[27] «اسلام كه بر چنین جهان بینی بنیاد شده است، مكتبی است جامع و واقعگرا. در اسلام به همه جوانب نیازهای انسانی، اعم از دنیایی یا آخرتی، جسمی یا روحی، عقلی و فكری یا احساسی و عاطفی،‌فردی یا اجتماعی توجه شده است.»[28]
ب) شهید بهشتی، متفكر و سازمان دهنده انقلاب اسلامی
شهید بهشتی كه به اعتراف دشمنانش، نویسندهای اسلامی با قدرت سازماندهی بالا بود، نقش مهمی در شكلدهی فكری و عملی در انقلاب اسلامی داشت.

دكتر بهشتی به نمایندگی از طرف مراجع وقت به مركز اسلامی هامبورگ در آلمان رفت، در آنجا هسته اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان را به وجود آورد.
نقش مهم دیگر ایشان در تألیف برخی از كتابهای درسی دینی بود كه بدون ذكر نام خود برای مدارس چاپ میشد و برای آشنایی نسل جدید با مفاهیم اسلامی بسیار با اهمیت بودند.
عمده فعالیتهای شهید بهشتی مربوط به طرح موضوعهای اسلامی روز برای دانشجویان و طلبههای جوان بود كه مقدمات ایدئولوژی را فراهم مینمود.
همچنین ایشان همكاریهایی برای نظم بخشیدن به علوم حوزوی و روزآمد كردن آنها كردند كه در نهایت به تأسیس مدرسه حقانی انجامید.
ایشان در سال 1348 به خدمت امام رسیده، پس از سر و سامان دادن كارها در خارج از كشور، سال 1349 به ایران برگشته، كار برنامهریزی كتابها و فعالیتهای علمی را به منظور ارتقای آگاهی طلاب و دانشجویان دنبال میكند. تا این كه در سال 1355 هستههایی برای كارهای تشكیلاتی به وجود آورده، در سال 1356 نیروها را در تشكیلات جامعه روحانیت مبارز، ساماندهی میكنند و در سال 1357 به پاریس خدمت امام رفته، شورای انقلاب را به دستور امام تشكیل میدهند كه این شورا تشكیل شده بود از آقای مطهری، آقای هاشمی رفسنجانی و آقای موسوی اردبیلی و آقای باهنر و شهید بهشتی كه بعدها به آنها اضافه شدند. [29]
شهید بهشتی در كنار مبارزات سیاسی و سازماندهی نیروهای مبارز، مسایل مربوط به ایدئولوژی اسلامی را تألیف و تدریس نمود از جمله از سال 1350 تا 1354 روزهای شنبه با عنوان مكتب قرآن، كه مركزی برای تجمع 400 تا 500 جوان فعال بود، تفسیر قرآن داشتند.[30]
چارچوبهای ایدئولوژیك شهید بهشتی، از خلال كتابهای ایشان مشخص میشود. برخی از كتابهای مهمی كه ایشان تألیف نمودهاند بدین قرار است: 1. خدا از دیدگاه قرآن. 2. نماز چیست؟ 3. بانكداری و قوانین عالی اسلام در یك مجموعه. 4. یك قشر جدید در جامعه. 5. روحانیت در اسلام و در میان مسلمین در یك مجموعه. 6. مبارز پیروز. 7. شناخت دین. 8. نقش ایمان در زندگی انسان. 9. كدام مسلك. 10. شناخت. 11. مالكیت. 12. ایدئولوژی اسلامی.
علاوه بر كتابهای ذكر شده كه هر یك نقش به سزایی در آگاهی بخشی انقلاب داشتند، كتاب دیگری نیز پس از شهادت ایشان با عنوان «حكومت در اسلام» از وی به چاپ رسید كه در آن به نوعی، منشور مبارزه و هدف مبارزه انقلابی را تدوین نموده بودند و ما به منظور بیان بخشی از فعالیتهای ایدئولوژیك ایشان، به طور خلاصه آن را بررسی میكنیم:
ـ حكومت در اسلام از دیدگاه شهید بهشتی
از نظر شهید بهشتی، اسلام مشوق و حامی زندگی اجتماعی است و تعالیم عالی اسلام بر اساس حفظ پیوندهای اجتماعی و مستحكم كردن آنها و جلوگیری از سقوط جامعهاست. «عالیترین صفات انسانی از نظر اسلام وقتی ارزش واقعی خود را دارد كه با حفظ پیوندهای اجتماعی توأم با انجام وظایف فرد نسبت به اجتماع كسب شده باشد.»[31]
بعد از این مقدمه، درباره زندگی جمعی انسانها، ایشان انواع حكومت را نام برده، در نهایت حكومت تئوكراسی را نوع آرمانی حكومت منظور نظر خود دانسته، بیان میدارد كه در حكومت تئوكراسی، علاوه بر نقش مردم، خداوند نیز نقش اساسی دارد.
«این جا سخن از تأمین مصالح مردم به وسیله خالق آنها و حكومت برگزیده خدای متعال است... تئوكراسی از آن جهت كه اراده مردم در انتخاب حكومت مؤثر نیست و یك نفر بی آن كه از جانب مردم برگزیده شده باشد بر آنها حكم میراند، به دیكتاتوری یا استبدادی قابل تشبیه است. ولی اولاً منظور اصلی از دخالت اراده مردم در تعیین حكومت در روش كار آن این بود كه دستگاههای حكومتی، ملزم به مراعات خواستههای مردم باشند و تأمین مصالح عمومی به این طریق ضامنی داشته باشد و این منظور را در تئوكراسی تأمین شده است. چون به راستی اگر كسی از جانب خدا به حكومت منصوب شود، دیگر جای تردید نمیماند كه مصالح عمومی را به بهترین وجه ممكن تأمین میكند. ثانیاً اگر چه هنگام تعیین حكومت، اراده مردم دخیل نبوده؛ ولی پس از آن كه به اراده خدا تعیین شده، اراده مردم نیز جز او نخواهد خواست...»[32]
دكتر بهشتی در فصل سوم كتاب خود به اهداف حكومتهای مختلف اشاره كرده، معتقد است كه سه نوع هدف را برای هر حكومتی میتوان تصور كرد: 1. حكومتی كه هدف آن تأمین نیازهای هیئت حاكمه است. 2. حكومتی كه هدف اصلی آن، تأمین خواستههای مردم است. 3. حكومتی كه هدف اصلی آن، تأمین مصالح مادی و معنوی، اخلاقی و دینی برای همه افراد، همه طبقات و همه ملتها و همه نژادها و نسلهاست؛ از این روی فقط حكومت الهی چنین هدفی را دنبال میكند:
«در حكومت عالی الهی، هدف حكومت، سازمانهای دولتی، نظامها و مقررات اجتماعی، آن است كه عالم انسانیت را به طرف كمال سوق دهد... در حكومت عالی الهی، عنایت به تأمین خواستههای مادی مردم در حدودی است كه فرد و جامعهنه در فشار و محرومیتهای مادی خرد و منحرف شود و نه همه نیروهایش در راه هوی و هوس و شهوت متمركز گردد و از كمالات عالی معنوی محروم بماند...»[33]
سرانجام، در فصل چهارم برای بیان نمونه ایدهآل، به حكومت پیغمبران و ویژگیهای آنها اشاره میكند. خلاصه این كه شهید بهشتی نیز كه هم متفكری دارای مدرك دكترای دانشگاهی و هم طلبه حوزه بود و به علوم قدیم و جدید آگاهی داشت، نقش مهمی در عرضه ایدئولوژی اسلامی فراگیر برای اقدام عملی همه گروههای مبارز، اعم از روحانی و غیر روحانی فراهم نمود و خود نیز ساماندهی نیروها را انجام داد.
ج) شهید مفتح عامل وحدت حوزه و دانشگاه
دكتر مفتح پس از امام، شهید مطهری و شهید بهشتی، از جمله روحانیون فعالی بود كه برای عرضه و گسترش یك ایدئولوژی انقلابی مبتنی بر اسلام، تلاش فراوانی در محیطهای دانشگاهی و حوزوی نمود و از آنجا كه استاد دانشكده الهیات دانشگاه تهران بود، توانست نقش وحدت بخش دو گروه عمده مخالفین، یعنی روحانیت و دانشگاه را ایفا نماید.
ایشان در زمان تحصیل و تدریس مقالات متعددی در مجلات مختلف نوشته، سعی در نشر تشیع اصیل و انقلابی در سطح جامعهداشت و تألیفات و تحقیقات زیادی در این زمان در موضوعات اجتماعی، سیاسی انجام داد. از جمله فعالیتهای مهم ایشان، تشكیل مجمع «جلسات علمی اسلام شناسی» بود كه برای شناساندن چهره اسلام واقعی به مردم، اقدام به چاپ كتاب با این عناوین نمود: 1. اسلام پیش رو نهضتها. 2. با ضعف مسلمین دنیا در خطر سقوط. 3. شیعه و زمامداران خودسر. 4. جهانبینی و جهان داری علی ـ علیه السّلام ـ. 5. دعا عامل پیشرفت یا ركود. 6. ره آوردهای استعمار. 7. همسران رسول خدا. 8. زیارت ما، خرافه یا حقیقت.[34]
از جمله اقدامات دیگر ایشان، تشكیل كتابخانه و كلاسهای مختلف عقیدتی، فلسفی، تفسیر،‌تاریخ ادیان و... به طور منظم و در سطحهای مختلف برای برادران و خواهران برای بالا بردن سطح آگاهی ایدئولوژیك و شعور سیاسی قشرهای روشن فكر جامعهبود. البته روحانیون مختلفی در این كلاسها شركت میكردند كه محتوای غنی و روشن فكرانه مسایل طرح شده در كلاسها و سخنرانیها و پخش اعلامیههای مختلف در سطح وسیع و فعالیت شدید و وسیع ایشان در مسجد باعث تعطیلی آن شد.[35]
پس از بسته شدن مسجد جاوید، دكتر مفتح در مسجد قبا «در سطحی وسیعتر دست به تشكیل كلاسهای ایدئولوژیكی و سخنرانیهای روشنفكرانه زد و در كنار آن كتابخانه و صندوق ذخیره‌ قبا را بنیاد نهاد و با استفاده از صحن كتابخانه در تابستان، اردوهایی جهت دانشآموزان تشكیل داد. این برنامههای مسجد قبا، سرآغاز فعالیتهایی بود كه سرانجام مسجد قبا را بزرگترین مركز انقلابی تهران در انقلاب اسلامی كرد...»[36]
شهید مفتح علاوه بر فعالیتهایی كه ذكر شد، مقالات زیادی برای مجلات مذهبی آن زمان نوشته، در شكل دهی ایدئولوژی فعال اسلامی شیعی، نقش مهمی ایفا نمود. ایشان به منزله پل ارتباطی روشنفكران دانشگاهی و روحانیون حوزوی بود.


گفتار سوم: روحانیت و شیوههای مبارزه :
در انقلاب اسلامی از لحاظ شیوه مبارزه، از چندین روش استفاده شد كه عمدهترین آنها استفاده از روشهای تودهای بر اساس سنت اعتراض مذهبی بود.[37]
حضور تودههای مردم به نشانه اعتراض در خیابانها از جمله روشهای جدید در پیروزی انقلاب بود كه البته به صورت مراسم خاص مذهبی آغاز شده، در نهایت شكل سیاسی به خود میگرفت و از این نظر منحصر به فرد تلقی میگردید. استفاده از مراسم عاشورا، تاسوعا، چله شهدای هر شهر و... از جمله این شیوهها بودند. همچنین برگزاری نمازهای جماعت در خیابانها، مانند نماز عید فطر از جمله این فرصتها برای تجمع اعتراضآمیز مردم بود.
1. روحانیون و مبارزه مسلحانه
از جمله روحانیونی كه از روشهای مسلحانه در كنار سایر روشها استفاده مینمودند میتوان به شهید سید علی اندرزگو و شهید محمد منتظری اشاره نمود كه به دلیل مخفی بودن فعالیتهایشان اطلاعات زیادی نیز از نحوه عملكرد آنها وجود ندارد؛
این نكته نیز باید مدنظر قرار گیرد كه گرچه روحانیون به طور مستقیم كمتر در مبارزات مسلحانه شركت میكردند؛‌الهام بخش فكری و ایدئولوژیكی و نیز مشوق و گاهی كمك كننده مالی به آنها بودند.

 

2. روحانیون و شیوههای مسالمتآمیز مبارزه
مخالفت مسالمتآمیز به صورت مقاومت منفی،‌از عمدهترین روشهای مبارزاتی روحانیون محسوب میشد. روشهایی نظیر اعتصاب، تعطیل نمودن نماز جماعت، تعطیل نمودن دروس حوزوی و تعطیلی بازارها از جمله مهمترین شیوهها بود.
ـ شهید محلاتی در خاطرات خود به اعتصاب روحانیون در دانشگاه تهران اشاره میكنند.[38]
ـ از عمدهترین روشهای شهید صدوقی در مبارزه، شیوه تعطیل كردن نماز جماعت و مجلس روضه، همراه درخواست تعطیلی بازار و اصناف و از خانه بیرون نیامدن و حتی گاه، تأكید بر آن با مشخص كردن ساعات خاصی و استفاده از این شیوه در بسیاری از بزرگداشتها و چهلمها بود.[39]
ـ شهید صدوقی،‌با تأكید بر عدم درگیری مردم با مأموران و بیان روشهایی نظیر عدم شعار دادن و عدم خروج از خانهها ، این نوع مبارزه را «جنگ سرد» مردم علیه رژیم میخواند.[40]
ـ هنگامی كه رژیم، در سال 1344، قرآنهایی را به چاپ رسانید و برای عوامفریبی، آنها را برای روحانیون شهرهای دیگر فرستاد تا برای خود كسب مشروعیت كند، روحانیت برای مقاومت منفی و مخالفت با چاپ دولتی و درباری قرآن و عدم استقبال از مراسم اهدای آن، حتی الامكان از پذیرفتن آن سرباز زدند و یا این كه آن را پس از تحویل بلافاصله به مجامع مذهبی هدیه كردند و برخی از علما نیز به بهانه‎‎های مختلف از شهرها خارج شدند تا مجبور به شركت در مراسم نشوند و برخی نیز به دعوت رژیم بیتوجهی نمودند.[41]
ـ امام (ره) در سخنرانیها و رهنمودهای مختلف، بر روشهای غیر خشونتآمیز تأكید‌كردهاند.
امام (ره) در مصاحبه با خبرنگار فیگارو كه از ایشان سؤال نمود: «در مراحل اولیه، مبارزه علیه رژیم شاه اعتصابات و تظاهرات نسبتاً مسالمتآمیز داشته است و علیه ارتش و پلیس به هیچ وجه اسلحه و سنگ به كار نرفته است. آیا شما فكر نمیكنید كه اكنون زمان این روش نیست؟ و به طور دیگری آیا نمیشود عمل كرد، مثلاً به مبارزه مسلحانه متوسل شد؟» امام قاطعانه پاسخ میدهند:
«حتی پس از روز جمعه در تهران كه آن همه هم كشتار به جا گذاشت، ما همان شكل مبارزه را حفظ كردیم. همان طور كه دنیا میداند، قیام ما با وجود ضربههایی كه خورده است. هرگز درهم شكسته نشده است و آن قیام با همان روش ادامه دارد؛ ولی از من پرسیدهاند آیا وقت تغییر روش و رو آوردن به مبارزه مسلحانه به جهت پاسخ دادن به قدرت ارتش كه شاه آن را به كار گرفته است، نرسیده است؟ من گفتهام «نه». معذالك امروزه در این مورد از خود میپرسم كه نمیتوان تا بینهایت سینههای عریان را جلوی لوله تفنگ قرار داد. تاكنون من رهنمودهای خود را مبنی بر مسالمتآمیز بودن عملمان بود تغییر ندادهام؛ ولی شاید مجبور شوم این كار را بكنم.»[42]


گفتار چهارم: نقش روحانیت در هم بستگی میان نیروهای مخالف
ائتلاف مردمی نیروهای مخالف، مهمترین عامل پیروزی انقلاب اسلامی محسوب میشود. یرواند آبراهامیان، درباره نقش گروههای مخالف در انقلاب اسلامی معتقد است «در حالی كه طبقه متوسط سنتی با سازمان كشوری خود به مخالفان كمك میكرد، طبقه متوسط جدید، جرقه انقلاب را زد، بر آتش آن دامن زد و آخرین ضربهها را فرود آورد. حقوقدانان، قضات و روشنفكران، نامههای سرگشاده نوشتند و انجمن حقوق بشر پدید آوردند. دانشجویان، تظاهرات خیابانی را شروع كردند. كارگران یقه سفید، به ویژه كارمندان بانكها، كارمندان اردارات و مأموران اقتصاد را فلج كردند...»؛ اما «با این حال ستون فقرات نهضت (آیت الله) خمینی، طبقه متوسط سنتی،‌به خصوص بازاریان و روحانیت بود.» بنابراین از نظر آبراهامیان، روحانیت با بسیج و همكاری سایر گروههای جامعهموفق به بسیج سیاسی علیه رژیم شد.
چنان كه از چند نمونه پیامهای امام (ره) مشخص است، ایشان در هر فرصت تأكید میكند كه «مخالفتها را كنار بگذارید و با هم دوست باشید. همه با هم، هم قدم باشید... ما همه باید دست به هم دهیم...»[43]و حتی الامكان تمامی نیروهای انقلابی را دعوت به مبارزه و همكاری میكند. نقش وحدت بخش و تمركز دهنده این پیامها در بسیج تودهها بسیار تعیین كننده بود و امكان ائتلافی فراگیر، میان مخالفین متعدد رژیم را فراهم نمود.
نتیجه گیری
در این پژوهش، نگارنده سعی نمود فقط به این سؤال پاسخ دهد:
«روحانیت در مقام مهم اجتماعی كه نفوذ در خور توجهی در جامعهایران از دیرباز داشته است، در فرایند بسیج سیاسی مخالفین شاه، طی سالهای 1342 تا 1357 چه نقشی ایفا نموده است؟»
با تجزیه و تحلیل دادههای اطلاعاتی به این نتایج دست مییابیم:
ـ روحانیت در انقلاب اسلامی نقش قاطعی داشته است.
ـ روحانیون مبارز با یكدیگر همبستگی محكمی داشتند و این از عوامل مهم موفقیت روحانیون بود.
ـ روحانیون از قدرت سازماندهی و بسیج بالایی برخوردار بودند و در این راه از مساجد، اعیاد و مراسم مذهبی حداكثر استفاده را نمودند.
ـ روحانیون از مهمترین گروههای ایدئولوژی پرداز برای انقلاب اسلامی بودند.
ـ روحانیون در حد امكان از شیوههای مسالمتآمیزی مانند اعتصاب، تظاهرات تودهای و تحصن برای مبارزه بهره میجستند؛ اما برخی از روحانیون از مبارزات مسلحانه حمایت كرده، برخی به طور مستقیم به آن اقدام مینمودند.
ـ روحانیون نقش تمركز بخش و اتحاد میان گروههای مبارز مختلف را با رهبری واحد امكان پذیر نمودند و یك ائتلاف بزرگ سیاسی از مخالفان را زیر یك پرچم گرد آوردند و خود رهبری آن را به عهده گرفتند.

منابع:

قسمت اولیه آن متبع راسخون

[1]- صحیفه­ی نور، جلد 11، ص 130.
[2]- نیكی كدی، بررسی تطبیقی انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی، ترجمه­ی حسینعلی نوذری، روزنامه­ی ایران شماره­ی 465، 18 شهریور1375، ص 6.
[3]- جان. دی. استمپل، درون انقلاب اسلامی، ترجمه­ی منوچهر شجاعی، تهران، رسا، 1377، ص 70.
[4]- استمپل، همان، ص 71.

[5]. فوران، منبع پیشین، صص 560 ـ 559.
[6]. همان، ص 564.
[7]. رابرت اكلشال و دیگران، مقدمهای بر ایدئولوژی های سیاسی، ترجمه ی م. قائد، تهران، نشر مركز، 1375، صص 12 ـ 11.
[8]. شجاع احمدوند، فرایند بسیج سیاسی در انقلاب اسلامی ایران، مجموعه مقالات انقلاب اسلامی و ریشههای آن، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اساتید، 1374، ص 69.
[9]. حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران، خوارزمی، 1362،‌ص 375.
[10]. صحیفه نور، ج 1، ص 107.

[11]. ولایت فقیه، پیشین، مقدمه.
[12]. همان، ص 36 و 32.
[13]. همان، صص 38 و 37.
[14]. همان، ص 40.
[15]. همان، ص 40.
[16]. همان، ص 40.
[17]. همان، ص 46.
[18]. كشف الاسرار، پیشین، صص 188 و 187.
[19]. ولایت فقیه، پیشین، صص 116 و 115.
[20]. همان، صص 126 ـ 125.
[21]. همان، ص 138.
[22] . همان، ص 138.
[23] . حامد الگار، نیروهای مذهبی در ایران قرن بیستم، مجموعه مقالات سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ كمبریج، ترجمه عباس مخبر،‌تهران، طرح نو، 1372، ص 323.
[24] . آیت الله خامنهای، مطهری احیاگر تفكر دینی، مجله كلمه دانشجو، شمارههای 4 و 5 1374، صص 75 ـ 74.
[25] . علی باقی نصرآبادی، سیری در اندیشههای اجتماعی شهید آیت الله مطهری، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه، 1377، ص 88.
[26] . محمد حسین واثقی راد (گردآورنده)، مصلح بیدار،‌تهران، صدرا، 1378، ص 155.
[27] . همان، صص 232 ـ 223.
[28] . همان، ص 229.

[29]. همان، صص 47 و 46.
[30]. همان، ص 46.
[31]. سید محمد بهشتی، حكومت در اسلام، تهران، سروش، 1367، ص 29.
[32]. همان، صص 50 ـ 49.
[33]. همان، صص 68 ـ 67.
[34]. محمد مفتح،‌آیات اصول اعتقادی قرآن، تهران، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور، 1360 ص 52.
[35]. همان، ص 57.
[36]. همان، ص 59.
[37]. جان فوران، پیشین، ص 525.

[38]. شهید محلاتی،‌ص 109.
[39]. بختیاری، پیشین، ص 85.
[40]. بختیاری، پیشین، صص 86 ـ 85.
[41]. مهناز میزبانی، علمای اسلام و چاپ قرآن از طرف شاه، فصل نامه 15 خرداد، شماره 25،‌بهار 1376، صص 168 ـ‌167.
[42]. صحیفه نور، ج 2، ص 36.
[43]. صحیفه نور، ج 1، ص 599.

 

 

 

مجله:حوزه-مرداد و شهریور - مهر و آبان 1373، شماره 63 و 64

 

[1]- صحیفه­ی نور، جلد 11، ص 130.
[2]- نیكی كدی، بررسی تطبیقی انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی، ترجمه­ی حسینعلی نوذری، روزنامه­ی ایران شماره­ی 465، 18 شهریور1375، ص 6.
[3]- جان. دی. استمپل، درون انقلاب اسلامی، ترجمه­ی منوچهر شجاعی، تهران، رسا، 1377، ص 70.
[4]- استمپل، همان، ص 71.

[5]. فوران، منبع پیشین، صص 560 ـ 559.
[6]. همان، ص 564.
[7]. رابرت اكلشال و دیگران، مقدمهای بر ایدئولوژی های سیاسی، ترجمه ی م. قائد، تهران، نشر مركز، 1375، صص 12 ـ 11.
[8]. شجاع احمدوند، فرایند بسیج سیاسی در انقلاب اسلامی ایران، مجموعه مقالات انقلاب اسلامی و ریشههای آن، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اساتید، 1374، ص 69.
[9]. حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران، خوارزمی، 1362،‌ص 375.
[10]. صحیفه نور، ج 1، ص 107.

[11]. ولایت فقیه، پیشین، مقدمه.
[12]. همان، ص 36 و 32.
[13]. همان، صص 38 و 37.
[14]. همان، ص 40.
[15]. همان، ص 40.
[16]. همان، ص 40.
[17]. همان، ص 46.
[18]. كشف الاسرار، پیشین، صص 188 و 187.
[19]. ولایت فقیه، پیشین، صص 116 و 115.
[20]. همان، صص 126 ـ 125.
[21]. همان، ص 138.
[22] . همان، ص 138.
[23] . حامد الگار، نیروهای مذهبی در ایران قرن بیستم، مجموعه مقالات سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ كمبریج، ترجمه عباس مخبر،‌تهران، طرح نو، 1372، ص 323.
[24] . آیت الله خامنهای، مطهری احیاگر تفكر دینی، مجله كلمه دانشجو، شمارههای 4 و 5 1374، صص 75 ـ 74.
[25] . علی باقی نصرآبادی، سیری در اندیشههای اجتماعی شهید آیت الله مطهری، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه، 1377، ص 88.
[26] . محمد حسین واثقی راد (گردآورنده)، مصلح بیدار،‌تهران، صدرا، 1378، ص 155.
[27] . همان، صص 232 ـ 223.
[28] . همان، ص 229.

[29]. همان، صص 47 و 46.
[30]. همان، ص 46.
[31]. سید محمد بهشتی، حكومت در اسلام، تهران، سروش، 1367، ص 29.
[32]. همان، صص 50 ـ 49.
[33]. همان، صص 68 ـ 67.
[34]. محمد مفتح،‌آیات اصول اعتقادی قرآن، تهران، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور، 1360 ص 52.
[35]. همان، ص 57.
[36]. همان، ص 59.
[37]. جان فوران، پیشین، ص 525.

[38]. شهید محلاتی،‌ص 109.
[39]. بختیاری، پیشین، ص 85.
[40]. بختیاری، پیشین، صص 86 ـ 85.
[41]. مهناز میزبانی، علمای اسلام و چاپ قرآن از طرف شاه، فصل نامه 15 خرداد، شماره 25،‌بهار 1376، صص 168 ـ‌167.
[42]. صحیفه نور، ج 2، ص 36.
[43]. صحیفه نور، ج 1، ص 599.

 

 

 

مجله:حوزه-مرداد و شهریور - مهر و آبان 1373، شماره 63 و 64

 

 

 

 
عجیب است که:
پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم !

بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !
بعد از چند روز به دوستی !
بعد از چند ماه به همکاری !
بعد از چند سال به همسایه ای !
اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم ...!

 

جمعه 23 بهمن 1394  11:44 AM
تشکرات از این پست
khodaeem1
SABOORI
SABOORI
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1393 
تعداد پست ها : 4222
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

 

 

 

 

      

 

 

 

 

بازخوانی حیات علمی و نقش استاد مطهری در انقلاب اسلامی

 


 

شهید مطهری اعتقاد داشت که « عمل سیاسی» بدون پشتوانة « ایدئولوژیک» نتیجة مطلوب نخواهد بخشید و از این رو به موازات همکاری در فعالیت های مخفی سیاسی، با سخنرانی های پر محتوای خود به روشنگری نسل جوان پرداخت و با آثار علمی، فلسفی، اجتماعی خود در تداوم و تکامل این روشنگری کوشید.از ویژگی های بارز استاد اهمیت به اندیشه و تفکر بود...

 

مقدمه:
شکل گیری، رشد و پیروزی انقلاب اسلامی مرهون تلاش‌های متعدد و همه جانبه‌ی جریان مذهبی است که به رهبری حضرت امام خمینی (ره) توانست انقلاب اسلامی ایران را با چند ویژگی عمده به  نتیجه ‌ای غیر منتظره برساند. از میان همه‌ی ویژگی های این انقلاب، یکی این بود که انقلاب اسلامی ایران از ماهیتی مذهبی برخوردار بود و شکل گیری و تداوم انقلابی بر مبنای مذهب به منزله‌ی حرکت برخلاف مسیر رودخانه جهانی محسوب می‌شد که ویژگی بارز حرکتی آن رسوخ سکولاریسم در ابعاد مختلف آن بود . تشکیل نظام جمهوری اسلامی ایران حرکت خلاف مسیر رودخانه‌ی جهان را تشدید نمود. اما ویژگی دیگر انقلاب این بود که تمام اقشار مردم ایران در این انقلاب مذهبی نقش آفرینی نمودند و در پیشبرد اهداف نهضت اسلامی همت گماردند.
در این میان قشر روحانیت در مسند رهبری نهضت اسلامی انجام وظیفه نمود و به مقتضای ماهیت وجود جریان مذهبی سیر حیات جدید این جریان سیاسی را در ربع آخر قرن بیستم در سطح جهان و ایران رقم زد. نهضتی که با رهبری پیامبر گونه، حضرت امام خمینی آغاز گردید و با مدد سایر شخصیت های طراز اول انقلاب اسلامی به بار نشست . این نوشتار مروری اجمالی بر حیات عملی و تأثیر گذار شخصیت آیت ا... شهید دکتر مرتضی مطهری- از پیش قراولان و تئوریسین های نهضت اسلامی ایران-خواهد داشت.

 

 

حیات اجتماعی استاد مطهری از تولد تا شهادت را می توان از جهات مختلف و در ابعاد متفاوت مورد بحث و بررسی قرار دد.


* حیات اجتماعی استاد مطهری
1- دوران کودکی( 1311- 1298 شمسی)
استاد شهید آیت ا... مطهری فرزند شیخ محمد حسین مطهری در سیزدهم بهمن ماه 1298 هـ .ش  (12 جمادی الاول 1338 هـ ق) در شهرستان فریمان از استان خراسان در خانواده‌ای اصیل و نجیب و روحانی دیده به جهان گشود. دروس ابتدایی را در مکتب و در نزد پدر بزرگوار خود آموخت. حرکات و رفتار استاد از همان اَوان کودکی حکایت از آینده‌ای درخشان داشت. او نه تنها با میل و رغبت به مکتب می‌رفت بلکه شیفته کتاب و درس و استاد بود.

 


2- دوران تحصیل در حوز‌ة علمیة مشهد (1315 – 1311 شمسی(
استاد مطهری پس از آشنایی با مقدمات زبان فارسی و علوم اسلامی در سن دوازده سالگی از دیار خود به مشهد مقدس عزیمت نمود. در این دوران، تحولی در وجودش رخ داد که همه افکار و اندیشه‌ها و اعمال و حرکاتش را تحت الشعاع خود قرار داد. بهتر است اهمیت تحولات روحی استاد مطهری را در آن دوران از زبان خودش بشنویم : تا آنجا که از تحولات روحی خود به یاد دارم؛ از سن سیزده سالگی این دغدغه، یعنی مسئله اثبات خدا در من پیدا شد و حساسیت عجیبی نسبت به مسائل مربوط به خدا پیدا کردم . پرسش ها – البته متناسب با سطح فکری آن دوره- یکی پس از دیگری بر اندیشه ام هجوم می آورد. در سالهای اول مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات عربی فارغ نشده بودم که چنان در این اندیشه ها غرق شدم که شدیداً میل به «تنهایی » در من پدید آمد؛ وجود هم حجره را تحمل نمی کردم مایل بودم تنها با اندیشه‌هایم بسر ببرم. مقدمات عربی و یا فقهی و اصولی و منطقی را از آن جهت می‌آموختم که به تدریج آماده بررسی اندیشة فیلسوفان بزرگ در این مسئله بشوم»
از همین جا می توان به ذهن نقاد استاد و در ریشه‌یابی مسائل و تشخیص اصول از فروغ او پی برد.
استاد مطهری در مدت اقامت حدود پنج ساله خود در حوزة عملیة مشهد، تحصیلات سطح از قبیل: ادبیات، منطق، فقه را در آن حوزه فراگرفت.

 

3- دوران تحصیل در حوزة علمیه قم (1331 – 1316 شمسی(
استاد در طی پانزده سال اقامت در حوزة علمیة قم وکسب فیض از محضر استادان بزرگ، بر اندوخته‌تهای علمی و معنوی خود افزود. تحصیلات خود را در علوم و فنون مختلف اسلامی  ارتقاء بخشید. یکی از فرازهای حساس این دوران که در شخصیت روحی استاد مطهری تأثیر بسزایی داشت آشنایی با مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی (قدس سره) بود که در سال 1320 در اصفهان رخ می دهد.

 


4- دروان اقامت در تهران (1358 – 1331 شمسی(
این دوران از عمر ایشان را به سه بخش مهم تقسیم می کنیم:
الف) از سال 1331 تا 1341:
استاد با مهاجرت به تهران، فصل پر فراز و نشیب دیگری از زندگی علمی خود را آغاز می نماید. ایشان در سال 1332 مقدمه و پاورقی بر جلد اول «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را به پایان رسانده و در سالهای 1337 و 1338 که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل شد از سخنرانان اصلی این انجمن بود و مسائل مهم فکری، فلسفی، فقهی و ایدئولوژیک اسلام را مورد بحث و بررسی قرار می‌دادند. اکنون بخش کوچکی از آن سخنرانی ها به صورت کتاب «مسئله حجاب» در دسترس عموم قرار گرفته است.
در بین سالهای 1339 تا 1341 فعالیت های اسلامی گسترش می‌یابد و استاد مطهری در کنار روحانیون فعال دیگر، به روشنگری و تبلیغ و کنفرانس در دانشگاه‌ها، مساجد، جلسات مکتب توحید و دیگر جلسات می‌پردازند. بنابراین دوران اقامت استاد مطهری در تهران از پربارترین دوره‌های حیات ایشان است. در این دوره است خدمات ارزنده ایشان از تحقیق و تدریس و تألیف گرفته تا خطابه و وعظ و تبلیغ و کوشش در حل مشکلات و نابسمانی های‌ اجتماعی صورت می‌گیرد.

 

ب) از سال 1342 تا 1351
در این دوره فعالیت های سیاسی، اجتماعی ، خدمات علمی و فرهنگی استاد ابعاد گستره تری می یابد. در سال 42 که ارتباط امام خمینی (ره) و مردم قطع شد، بزرگترین مسئولیت متوجه افرادی همچون شهید مطهری گردید. زیرا او فردی مبتکر و کاردان بود و در محیط روحانیت از احترام خاصی برخوردار بود.
که بخشی از خدمات علمی، فرهنگی استاد مطهری در این سال ها شامل تهران و همچنین ایراد سخنرانی در دانشگاهها، انجمن اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد نارمک و دیگر مساجد. انتشار مقالات مختلف مانند اجتهاد و اخباریگری، اخلاق جنسی، ایران و اسلام و برخی از مقالات دیگر که بعد ها به صورت کتاب انتشار یافت، می باشد.

 

ج) از سال 1351 تا 1357
در سال 51 بعد از تعطیلی برنامه های مسجد الجواد و حسینیه ارشاد، استاد مطهری دستگیر و پس از مدتی کوتاهی آزاد می گردد و سخنرانی های خود را در « مسجد جاوید» و « ارک» و... دنبال می کند. بعد ازمدتی « برنامه های مسجد جاوید» نیز تعطیل و در حدود سال 1353 استاد مطهری ممنوع المنبر می شود این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. از مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات اجتماعی اش ارایه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق تدریس و سخنرانی و تألیف کتاب است.
پس از مهاجرت امام خمینی (رض) به پاریس ایشان به پاریس عزیمت نموده و حضرت امام در مورد مسائل مهم انقلاب با استاد مشورت می نمودند. پیش از پیروزی انقلاب، از طرف امام، مسئولیت شورای انقلاب بر عهده استاد مطهری گذاشته شد و استاد در این امر، به نحو شایسته ای انجام وظیفه نمودند تا اینکه امام به تهران بازگشتند؛ پس از بازگشت امام خمینی (ره) و استقرار ایشان در دبیرستان علوی همواره در کنار امام بودند و با ایشان همکاری می کردند.
اساتید شهید مطهری
 از تألیفات استاد مطهری بر می آید که پدر متقی و بزرگوارشان ، بنای استوار شخصیت ربانی ایشان را پی ریزی کرده اند و پس از آن محضر یازده نفر از علمای راستین و فقهای نامدار بهره فراوان برده اند که عبارتند از:

1- امام خمینی (ره(
2- 
آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی (ره(
3- 
مرحوم علامه طباطبایی
4-  مرحوم آیت الله میرزا علی آقا شیرازی
5-  آیت الله  محمد تقی خوانساری
6- آیت الله  سید محمد حجت
7-  آیت الله سید صدرالدین صدر
8-  آیت الله محمد داماد
9- آیت الله میرزا مهدی آشتیانی
10- آیت الله حاج آقا حسین بروجردی
11- آیت الله سید احمد خوانساری

 


استاد مطهری در گفتار و آثار خویش عمده تعلیمات و پیشرفتهای خود را مدیون پدر بزرگوار و رهبر فقیه انقلاب و علامة طباطبایی و آیت الله العظمی بروجردی و آیت الله شیرازی می دانست و بارها به نیکی از آنها یاد می کرد.
تواضع شهید مطهری در مقابل استاد:
تواضع درمقابل استاد، از خصوصیات بارز شهید مطهری است به طوری که در مورد حضرت امام خمینی (ره) می فرماید:
استاد بزرگم آیت الله العظمی امام خمینی ؛ پس ازمهاجرت به قم، گمشده خود را در شخصیتی دیگر یافتم، فکر کردم که روح تشنه ام از این شخصیت سیراب خواهد شد. گرچه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود به این جلسات را نداشتم، اما درس اخلاقی که به وسیله شخصیت مجموع در هر پنجشنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود ، نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سیراب می کرد. بدون هیچ اغراق و مبالغه ای، این درس مرا آنچنان به وجد آورد که تا دوشنبه و سه شنبه،  هفته بعد خودم را شدیداً تحت تاثیر آن می یافتم. بخش مهمی از شخصیت من در ان درس و سپس در درسهای دیگری که در طی دوازده سال از این استاد الهی فراگرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم راستی که او روح قدس الهی بود.

 


« من که قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده ام باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم؛ چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه کرد. وقتی برگشتم، دوستانم گفتند چه دیدی؟ گفتم چهار تا « آمَنَ» دیدم.
آمَنَ یَهدَفِهِ، به هدفش ایمان دارد، دنیا اگر جمع بشود نمی تواند او را از هدفش منصرف کند.
آمَنَ بَسبلیِهِ، به راهی که انتخاب کرده  ایمان دارد امکان ندارد بتوان او را از این راه
منصرف کرد.
آمَنَ بِقَومِهِ، احدی مثل ایشان به روحیه مردم ایران ایمان ندارد.
آمَنَ بِرَبَْه. در یک جلسه خصوصی به من فرمود: این ما نیستیم که چنین می کنیم من دست خدا را به وضوح حس می کنم  » کنایه از عمق اعتقاد امام (ره) به توحید افعالی است.
در مورد شیخ محمد حسین مطهری (ره)-پدر شهید مطهری می فرماید:
این مرد بزرگ و شریف هیچ وقت خواب خود را به تأخیر نمی اندازد. شام را سر شب می خورد و سه ساعت از شب گذشته می خوابد و حداقل دو ساعت به صبح مانده بیدار می شود.
یک جزء از قرآن را تلاوت می کند و با چه فراغت و آرامشی نماز شب می خواند. تقریباً صد سال از عمرش می گذرد و هیچ وقت من ندیدم که یک خواب ناآرام داشته باشد. شبی نیست که پدر و مادرش را دعا نکند. شبی نیست که نزدیکان و خویشاوندان را یاد نکند. این لذت معنوی است که او را سر حال نگه داشته است.

 


دربارة آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی می فرماید:
آیت الله بروجردی- اعلی الله مقامه- به راستی فقیه بود. من عادت ندارم از کسی نام ببرم. تا زمانی که ایشان زنده بود در سخنرانی هایم از ایشان نام نبرده ام ولی حالا که ایشان رفته اند می گویم، این مرد به راستی یک فقیه ممتاز و مبرز بود. بر همه رشته ها از تفسیر و حدیث، رجال و درایه و فقه و سایر فرق اسلامی احاطه و تسلط داشت. او کسی بود که اساساً توحید را در زندگی خودش لمس می کرد و یک اتکا و اعتماد عجیبی به خدا داشت.
دربارة علامه سید محمد حسین طباطبایی (ره) می فرماید:
حضرت استادنا الاکرم علامه طباطبایی، روحی فداه، این مرد واقعاً یکی از خدمتگزاران  بسیار بسیار بزرگ اسلام است. او به راستی مجسمة تقوا و معنویت است. در تهذیب و تقوا، مقامات بسیار عالی و معنوی را طی کرده، حضرت آقای طباطبایی از نظر کمالات روحی به حد تجرد برزخی رسیده اند، می توانند صیور غیبی را که افراد عادی از دیدن آنها ناتوان اند مشاهده کنند.
من سالیان دراز از فیض محضر پر برکت این مرد بزرگ بهره مند بوده ام. کتاب «تفسیر المیزان» ایشان یکی از بهترین تفاسیری است که در مورد قرآن مجید نوشته شده است. من می توانم ادعا کنم که بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است. او بسیار مرد عظیم و جلیل القدری است. مردی است که صد سال دیگر، تازه باید بنشینند و افکار او را تجزیه و تحلیل کنند و به ارزش او پی ببرند. ایشان در دنیای اسلام چهرة شناخته شده ای هستند. نه تنها در دنیای اسلام بلکه در اروپا و آمریکا نیز مردم ایشان را به عنوان یک متفکر بزرگ می شناسند.
ویژگیهای نقش استاد مطهری در انقلاب اسلامی.

 


 الف) مطهری ایدئولوگ انقلاب
شهید مطهری اعتقاد داشت که « عمل سیاسی» بدون پشتوانة « ایدئولوژیک» نتیجة مطلوب نخواهد بخشید و از این رو به موازات همکاری در فعالیت های مخفی سیاسی، با سخنرانی های پر محتوای خود به روشنگری نسل جوان پرداخت و با آثار علمی، فلسفی، اجتماعی خود در تداوم و تکامل این روشنگری کوشید.
از ویژگی های بارز استاد اهمیت به اندیشه و تفکر بود. او یک متفکر واقعی بود و از هر موقعیتی برای نشر اندیشه استفاده می کرد. ایشان معتقد بود « خود بزرگ نشان دادن» هنر نیست، نشر « هدف» مهم است چه در لباس داستان راستان و چه در پوشش اصول فلسفه و روش رئالیسم.
شهید مطهری به عنوان یک اندیشمند پر مایه در واقع ایدئولوگ انقلاب اسلامی، پس از حضرت امام (ره) بود و نقش سازنده ایشان از دوران مهاجرت به تهران و نشر اندیشه و فرهنگ اسلامی در دانشگاه و مسجد و حسینیه آغاز و زمینه ساز پیروزی حرکت اسلامی ایران بود. ایشان پلی بین دانشگاه ها و فیضیه و وسیله ای برای جلوگیری از انحراف و حفظ عقاید خالص اسلامی در جامعه بود. ایشان اول جهان را شناخته بود و بر اساس جهان شناسی خود، ایدئولوژی اش را انتخاب، و بر اساس آن ایدئولوژی، خط مشی اجتماعی اش را تنظیم کرده بود. ایشان تجسم عینی بود. شهید مطهری هشیارانه پیشاپیش سئوالات اساسی جامعة را دربارة اسلام می دانست. به طور نمونه زمانی که رژیم پهلوی بیشترین تکیه را بر ناسیونالیسم داشت و ارزشهای ناسیونالیستی را در کشور از سطح خانواده تا دانشگاه رواج می داد و گروههای چپ هم بر این مسئله تکیه می کردند؛ او متوجه خطرات رشد این احساسات ناسیونالیستی شد وکتاب « خدمات متقابل اسلام و ایران» را نوشت؛ و نشان داد که اسلام و ایران در فرهنگ ملی و اسلامی، دو مقوله جدا از هم نیستند و همه چیزهایی که ما به آنها افتخار می کنیم نشأت گرفته از اسلام است. در صد سال اخیر کتاب او اولین کتابی بود که به طور مستقیم به این مسئله مهم می پرداخت. در آن زمان به نظر می رسید که مسئله حجاب، مسئله ای روبنایی و کوچک است ولی او دقیقاً احساس خطر کرد و بحثهای مفصلی دراین زمینه انجام داد. در دورة مشخصی که گرایشهای مارکسیستی در سازمان باصطلاح مجاهدین خلق ( منافقین) رسوخ کرد و این گرایشهای التقاطی باعث شد تا گروهی از آنها رسماً مارکسیست شدند؛ استاد هم به شدت شروع به فعالیت کرد و کتابها و جزوات دو- سال آخر حیاتش را تدوین کرد؛ در حقیقت آن کتابها پایه ای برای اعتقادات فلسفی اقشار مختلف مردم شد. کتابهایی دربارة‌ توحید، نبوت ، قیام حضرت مهدی( عج)، فلسفه تاریخ، اقتصاد و... نوشت و در ضمن به تمام شبهاتی که آن گرایشها به وجود می آورند، عمیقاً پاسخ داد.

 


در خاتمه سخن رهبر فرزانه انقلاب حسن ختام خوبی در این جهت خواهد بود:
«
تصور من این است که مرحوم آیه الله مطهری باید به عنوان یکی از چهره هایی که در احیاء تفکر اسلامی بیشترین نقش را داشتند، جزو یکی از پرچمداران این بینش نوین اسلامی و طرح دوباره اسلام در فضای فرهنگ امروزی جهان بشمار آید»
ب: نقش استاد مطهری در به ثمر نشاندن انقلاب
شهید مطهری یکی از زمینه سازان بزرگ انقلاب اسلامی است. وی با اقشار مختلف در ارتباط بود و با توجه به پیشرفت کارها و آگاهی مردم، فعالیتهای خود را گسترش می داد. چه در ابعاد فرهنگی- ایدئولوژیک و چه در ابعاد تشکیلاتی؛ در رابطه با روحانیت و روشنفکران مذهبی آن روز. ایشان سخت معتقد به مسائل مذهبی و دشمن التقاط بودند. چون اعتقاد راسخ به فقه جعفری داشتند، تمام تلاششان در این بود که جامعه ای سالم ومذهبی ایجاد کنند. نقش سازنده ایشان را در پیروزی انقلاب می توان در ابعاد زیر جستجو کرد:

 


1- طرح ایدئولوژی اسلامی
یکی از چند دانشمند معدودی است که برای رهایی ملت ایران، ایدئولوژی اسلامی را مطرح و سالیان دراز، با بیان وقلم آن را پرورش داد. و در هماهنگ ساختن اسلام با تحولات سیاسی جهان و جلوه دادن آن بعنوان مکتبی مستقل و کارآ نقش ارزنده ای داشتند.
2-
سازمان دادن به جامعه روشنفکران
هر چند قبل از استاد مطهری، مجامع اسلامی در میان اقشار روشنفکر وجود داشت و خود ایشان نیز در تأسیس و سازمان دادن و هماهنگ کردن آنها مؤثر بود، اما نقش عمده وی جهت دادن و توجیه این مجامع به سمت اسلام راستین انقلابی و هدایت آنها در کانال واقعی و جلوگیری از انحرافات و برداشتهای غلط، از غرب گرایی بوده است.
3-
سازمان دادن به روحانیت مبارز
اگرچه افراد انقلابی در روحانیت بخصوص در میان طلاب جوان وجود داشته اند اما فعالیت آنها پراکنده بود. و هیچگاه سازمان مرتب و هدایت یافته ای به صورت شبکه وسیعی در سراسر کشور و حوزه های علمیه وجود نداشت. برای اولین بار پس از قیام امام خمینی (ره) چنین سازمانی تدریجاً شکل گرفت. استاد مطهری یکی از مغزهای متفکر و از سازمان دهندگان اصلی آن بود.

 


4- پیوند و ایجاد رابطه میان روشنفکران مسلمان و روحانیت مبارز
استاد مطهری در میان در هر دو قشر مبارز ( روحانی و روشنفکر) مقام و موقعیت والایی داشت و این دو قطب مهم را که سیاست استعماری در برابر هم وجدای از یکدیگر قرار داده بود، به همدیگر نزدیک کرد. ایشان در این رابطه بسیار موفق بود، تا حدی که آنان در خط مشی سیاسی، احساس وحدت کردند و دو بازوی توانای انقلاب را تشکیل دادند.
5-
ایجاد رابطه و وساطت بین امام و گروههای مبارز
رابطه و سابقه 35 ساله مرحوم مطهری با امام (ره) و اعتماد کامل امام (ره) به وی، او را در سالهای مبارزه به صورت یکی از صاحبان اسرار امام و رازدار انقلاب در آورده  بود و او نقش خود را در این رهگذر به خوبی ایفا می کرد. یکی از بهترین افرادی بود که می توانست رابط میان امام و قشرهای مبارز، اعم از روحانی و روشنفکر باشد و آگاهیهای لازم و خط مشی امام (ره) را به گروهها و گرایش ها و افکار و همچنین پیام های گروهها را به اطلاع امام برساند.

 

6- طراحی و چاره جویی در پیشبرد انقلاب
شهید مطهری بسیار تیزهوش و کاردان و مدبر بود و در کارهای انقلابی مانند اعتصابها، راه پیمایی ها، اعلامیه ها، جبهه گیری ها و برخوردها صاحب نظر بود. ایشان در موضع تصمیم گیری و جهت دادن به انقلاب در کادر مرکزی جای داشتند. او را باید یکی از چاره اندیشان در کار انقلاب و حلال مشکلاتی دانست که سد راه انقلاب می گردید. زمانی که بعضی از افراد خود را در مقابل این شداید می باختند، ایشان با همتی والا به مبارزه با مشکلات قد بر می افراشتند و آن را در کوتاهترین زمان ممکمن چاره جویی می کردند.

 


ج. نقش استاد در برقراری و تحکیم پیوند بین حوزه و دانشگاه
مقام معظم رهبری در زمینه نقش سازنده استاد مطهری در خنثی کردن توطئه خطرناک جدایی روحانی و دانشجو می فرماید:
«
به نظر من مرحوم مطهری با دو ابزار توانستند تفاهم و نزدیکی بین دو قشر روحانی و دانشگاهی به وجود بیاورند، یکی تلاش علمی و دیگری غنای شخصیت ایشان».
ار لحاظ تلاش علمی، ایشان در دانشگاه تدریس می کردند و با دانشجویان انس و الفتی داشتند. ایشان از موفق ترین چهره های روحانی درمیان محیط های دانشگاهی بودند، تحصیل کرده های جدید می دیدند که یک روحانی عالم، متفکر و فاضلی در بین خود دارند، که می تواند به شبهات آنها دربارة اسلام پاسخ درست و قانع کننده ای بدهد. استاد از رویارویی با افقهای جدید نهراسید، عرصه نگاه خود را گسترده تر کرد و از حوزه به دانشگاه آمد، با داشنجویان جوشید و فرقه های منحرف و الحادی و التقاطی را با روشی صحیح و اصولی مورد نقد قرار داد و به حق در این راه موفقیت شایانی به دست آورد که می تواند سرمشق خوبی برای روحانیون و فضلای برجسته حوزوی باشد. چون ایشان هم فردی برخاسته از روحانیت ، مجتهد و آگاه به علوم اسلامی بود و هم استاد دانشگاه. استاد دانشگاهی که فرهنگ رایج آن زمان و فرهنگ حاکم بر دانشگاه و ذهنیت جوانان ما را می شناخت و خطرهای آینده را خوب پیش بینی می کرد. به خاطر ایمان و باور عمیقش، باوجود جوسازی های گوناگونی که آگاهانه و ناآگاهانه صورت می گرفت، با دید وسیع خود نسبت به آیندة اسلام و قرآن تلاش می کرد و سعی می کرد در راهی گام بردارد که به حقیقت اسلام نزدیکتر باشد. رژیم پهلوی تلاش زیادی کره بود تا رابطة حوزه و دانشگاهها را قطع کند. شهید مطهری در برقراری این رابطه نقش ممتاز وموقعیت خاصی داشت او در مقایسه با دیگر اساتید در سطح بسیار گسترده ای حرکت می کرد. از سوی دیگر با روحیه حاکم بر دانشگاهها ودانشجویان و دردها و مشکلاتشان آشنا بود. مخصوصاً مشکلاتی که در ابعاد ایدئولوژیک و فرهنگی وجود داشت. او با جاذبه هایی که می تواند دانشجو و دانشگاهی را جذب کند به خوبی آشنا بود. از طرف دیگر آن قدر آگاه بود که در این جاذبه ها بین آنهایی که از سوی غرب یا رژیم شاه دامن زده می شد و آنها که اصالت داشتند و ناشی از روحیه حق گرایی و خیرخواهی و زیبا دوستی دانشجویان بود، فرق بگذارد به دومی پاسخ مثبت دهد و به ایشان بگوید که اسلام می تواند به روحیه تعالی جویانة بشری بهترین جوابها را دهد، این خود پایه ای شد برای آنکه دانشجویان به سمت حوزه های علمیه تمایل پیدا کنند.

 


از طرفی منطق روشن و زبان ساده و آگاهی وسیعش به مسائل روشنفکری و دانشگاهی باعث شد که همین تأثیر را در روحانیت بگذارد. این نقش دو جانبه در ارتباط با دانشجویان و روحانیت ، جزو نقاط درخشان زندگی او محسوب می شود .
ه. استاد مطهری و هدایت نسل جوان
دربارة این نقش سازنده استاد، امام راحل (ره) می فرماید:
«
مرحوم آقای مطهری یک فرد بود. جنبه های مختلف در او جمع شده بود، خدمتی که به نسل جوان و دیگران کرده، کمتر کسی کرده است. آثاری که از او هست بی استثناء همه آثارش خوب است و من کسی دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بگویم بی استثناء آثارش خوب است
استاد شهید مطهری در شمار معدود جامعه شناسان اسلامی بود، کا با آشنایی کامل به زبان و نیاز نسل جوان، به موقع کتاب می نوشت، سخنرانی می کرد، و به آنها آگاهی لازم را در مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن می داد. او بیشترین تلاش و همت خود را صرف رهبری نسل جوان نمود. حیات علمی استاد مطهری، حاکی از تلاش خالصانه او برای رهبری اندیشه نسل جوان است. روش استاد، روشی توأم با انتقاد صرف و مذمت نبود، بلکه با روی گشاده و آغوش باز پذیرای آنها بود وبا بیانی آکنده از محبت راه راست اسلامی را به آنها نشان می داد . استاد رمز انحراف جوان را در عدم پاسخگویی به نیازهای او می داند و می فرمایدریشه بیشتر انحرافات دینی و اخلاقی نسل جوان را در لابه لای افکار و عقاید آنان باید جست، فکر این نسل از نظر مذهبی چنان که باید راهنمایی نشده و از این نظر فوق العاده نیازمند است».

 


استاد مطهری « الگوی عملی نسل جوان » بود . او بنا به سفارش قرآن و سنت، عمل به دستورات اسلامی را سرّ اقبال وروی آوری نسل جوان به دین اسلام می دانست بنابراین آن را سرلوحة امور خود قرار داد. رهبران نسل جوان ، قبل از اینکه الگوی فکر دینی باشند باید الگوی عمل دینی باشند تا نسل جوان بین گفتار و کردارشان تضادی نبیند، تا براحتی به آنها اعتماد و از اندیشه های آنان پیروی کنند.


ح: اهداف و ارزشهای انقلاب اسلامی به بیان شهید مطهری
استاد شهید مطهری معتقد است که انقلاب اسلامی ایران دارای همان اهدافی است که حضرت علی (ع) در حرکت اصلاحی خود در نظر داشت و با استفاده به سخنان ایشان چهار هدف اصلی را برای انقلاب اسلامی در نظر می گیرد:

 


1-« نَرُدّ المعالم من دینک» نشانه های محو شده خدا را- که جز همان اصول واقعی اسلام نیست- بازگردانیم و این یعنی بازگشت به اسلام نخستین و اسلام راستین ، بدعتها را از میان بردن و سنتهای اصیل را جایگزین کردن، یعنی اصلاحی در فکرها و اندیشه ها و تحولی در روحها و ضمیرها و قضاوتها.
2- «
تطهر الاصلاح فی بلادک» اصلاح اساسی و آشکار که نظر هر بیننده را جلب نماید و علایم بهبودی در وضع زندگی مردم در شهرها و مجامع کاملاً هویدا باشد در حقیقت نوعی تحول بنیادین در اوضاع زندگی مردم را در نظر دارد.
3- «
یأمن المظلومین من عبادک» بندگان مظلوم خدا از شر ظالمان در امان باشند و دست تطاول ستمکاران از سر ستمدیدگان کوتاه شود و این نوعی اصلاح در روابط اجتماعی انسانهاست.
4- «
تقام المعطّلعه من حدودک» مقررات تعطیل شده خدا و قانونهای نقض شدة اسلام بار دیگر بپا داشته شوند و حاکم بر زندگی مردم گردد و این تحولی ثمربخش و اسلامی ساختن نظام مدنی و اجتماعی است.
استاد مطهری معتقد است که هر مصلحی که موفق شود این چهار اصل را عملی سازد، به حداکثر موفقیت نایل آمده است.
ط: اصول حاکم بر نگرش استاد نسبت به انقلاب اسلامی

 


مهمترین اصولی که حاکم بر تفکر سیاسی استاد بوده است عبارتند از:
1-
اصل عزت مسلمین، مسلمان عزیز است و حق ندارد تن به ذلّت دهد. این اصل را بارها و بارها استاد مطهری در کتابهای « فلسفه اخلاق» و« تعلیم و تربیت در اسلام» و « حماسه حسینی» مطرح نموده اند.
2- 
عدم جدایی دیانت از سیاست، دین از منظر استاد ، شامل سیاست هم هست، جدا کردن سیاست از دیانت مصداق « یؤمن ببعض و یکفر ببعض» است. دین امر« صامت» و « موهوم» نیست که نسبتی با عمل نداشته باشد. در نزد استاد دین ایدئولوژی دارد، راهنمای عمل است و از باید ها و نبایدها سخن می گوید.
3-
اصل عدالت در پدیده های اجتماعی ، از نظر ایشان با ترجمه های یونانی این جملهافلاطون که« عدالت، ما در همه فضایل اخلاقی است» معروف شد در حالی که دو قرن پیش از شناخته شدن سخن افلاطون مسلمین از زبان قرآن این سخن را شنیده بودند، بیشترین آیات مربوط به عدل دربارة عدل جمعی و گروهی است از شرایط ضروری حاکم  «عدالت» است. عدالت آنجا که به توحید یا معاد مربوط می شود به نگرش انسان به هستی و آفرینش شکل خاص می دهد و نوعی جهان بینی است، آنجا که به تشریع و قانون مربوط می شود یک « مقیاس و معیار» قانون شناسی است. آنجا که به امامت و رهبری مربوط می شود یک « شایستگی» است. آنجا که پای اخلاق به میان می آید، آرمان انسانی است و آنجا که به اجتماع کشیده می شود یک « مسئولیت» است.
5-
وجود حکومت صالح قبل از قیام و انقلاب مهدی ( عج) ، به عقیده ایشان، شیعه مسئولیت دارد که برای تشکیل این حکومت تلاش کند.

 مقاله حاضر می کوشد به شبهه ای که برخی درباره غیرمبارز و غیرانقلابی بودن شهید مطهری مطرح کرده و می کنند پاسخ دهد.

البته آیت الله مشکینی(رحمت الله علیه) به آن پاسخ کوتاه و کلی داده اند، ولی ما بر آنیم پاسخی مفصل تر بر پایه خاطراتی که از مبارزان برجای مانده است ارایه دهیم.

آیت الله مشکینی در این باره گفته اند: یکی از اشکالاتی که بعضی ها می گیرند این است که می گویند ایشان (شهید مطهری) در مبارزات شرکت نکردند، در صورتی که ایشان از همان اول با آیت الله خمینی هماهنگ و هم صدا بودند و روابط شان با ایشان برقرار بود و کارهای سری می کردند. وقتی که امام در نجف بودند با ایشان روابط داشتند. وقتی هم که امام در پاریس بودند ایشان به دیدن آیت الله خمینی می رفتند. در پانزده خرداد ۴۲ وقتی آیت الله خمینی را بازداشت کردند ایشان هم از کسانی بودند که بازداشت شدند.

واعظ زاده خراسانی مبارزات عقیدتی و سیاسی شهید مطهری را در سه محور جبهه سیاسی و مبارزه با رژیم، جبهه مبارزه با طرفداران اسلام سنتی، جبهه مبارزه با همرزمان خام خلاصه کرده است. ولی به نظر می آید گستره تاثیر شهید مطهری بر پیدایش انقلاب اسلامی بسیار گسترده تر از این موارد است. با مروری بر بعضی از خاطرات همرزمان آن شهید بزرگوار در محورهای زیر می توان به عمق تاثیر وی بر وقوع انقلاب اسلامی پی برد؛ مطهری و رهبری نهضت امام خمینی رحمه الله، مطهری و تشکل های انقلابی و مبارزاتی مطهری و مبارزان در راه خدا، مطهری و حضور در دیگر عرصه های مبارزه ما به طور مشروح به هر یک از این محورها می پردازیم و برای هر مورد شواهدی از یاران امام رحمه الله نقل می کنیم.

الف) مطهری و رهبری نهضت

۱- تبعیت از رهبری: آیت الله طاهری خرم آبادی در این باره می گوید: نکته ای که می خواهم یادآوری کنم این است که اگر چه دارالتبلیغ کارش را بعد از تبعید امام شروع کرد اما آن رونقی که باید می گرفت پیدا نکرد و آخرش هم به جایی نرسید؛ چون مهر تایید امام به مساله دارالتبلیغ زده نشد و از این موسسه این مطلب انتزاع می شد که یک حرکتی است در مقابل امام و نهضت امام مخصوصا این که مقدمات آن مصادف بود با مخالفت امام و همان زمانی که امام تبعید شدند. این ها یک سری مسایل را تداعی می کرد که اینجا یک مرکزی است در برابر نهضت و در برابر امام. در هر حال یک جوی نسبت به دارالتبلیغ پیدا شده بود که هر کس می خواست به آنجا برود انگشت نما می شد. می گفتند این شخص دارالتبلیغی است یک نوع سرافکندگی برای او در پی داشت. چند سال بعد که به مرحوم استاد مطهری اصرار کرده بودند که یک درس در آنجا برقرار کند، ایشان با امام مشورت کرد و از امام اجازه گرفت و پس از کسب اجازه از امام بود که به آنجا رفت. والا همین طوری خودش برای تدریس به دارالتبلیغ نرفت؛ یعنی با این که مساله آن شدت و حدت خودش را از دست داده بود و جنبه عادی پیدا کرده بود و یک موسسه ای شده بود برای تربیت مبلغ ولی باز شهید مطهری در برابر اصرار آنها به تنهایی تصمیم نگرفته بود و از طریق نامه یا پیام با امام مشورت کرده بود. امام هم فرموده بود که رفتن شما مانعی ندارد و اجازه داده بودند.

 

۲- علاقه مندی به رهبری: یکی از نزدیکان بیت حضرت امام در نجف اشرف می گوید، بسیاری از افرادی که در رابطه با مسایل ایران عراق و یا جهان اسلام می خواستند با امام ملاقات و گفت وگو کنند و از دیدار ایشان در نجف اشرف واهمه و هراس داشتند - چون شایع بود که منزل امام و رفت و آمدهای افراد در آن جا تحت مراقبت و کنترل عوامل سفارت ایران و رژیم بعث عراق قرار دارد - با استفاده از ازدحام و شلوغی کربلا و سهل الوصول بودن ملاقات با ایشان ترجیح می دادند در کربلا با امام دیدار و گفت وگو داشته باشند؛ مثلا اولین ملاقات و گفت وگوی آیت الله شهید مطهری رحمه الله با معظم له در کربلا بود. البته مرحوم مطهری در نجف اشرف مکررا با امام به گفت وگو می نشست و حتی جلوس و دید و بازدید خود را با موافقت حضرت امام در بیرونی ایشان گذاشت؛ مساله ای که صرفا در مورد شهید مطهری اتفاق افتاد و نشان دهنده عمق علاقه مندی و احترامی بود که امام نسبت به مرحوم مطهری ابراز می داشتند.

 

۳ - طرف مشورت رهبری: نکته ای را که باید در اینجا توضیح بدهم این مطلب است که در جریان نهضت پیشنهادهای فراوانی از سوی افراد به حضرت امام ارایه می شد. امام این پیشنهادها را تجزیه و تحلیل کرده و در نهایت تصمیم می گرفتند که به آن پیشنهاد عمل کنند یا خیر. پیشنهاد با مشورت تفاوت دارد، اگر چه ممکن است در همان پیشنهاد هم یک نوع مشاوره و تبادل نظری وجود داشته باشد. تاسیس و تشکیل کمیته های انقلاب اسلامی را برای حراست از نظام نوپای اسلامی مرحوم شهید مطهری به امام پیشنهاد کرد.

 

۴ - حلقه وصل رهبری: از آن زمان به بعد همواره ارتباط بین امام و حوزه علمیه قم و مدرسین و علما و روحانیون مبارز انقلابی بیشتر شد. در تهران آیت الله مطهری و چند نفر با امام مع الواسطه در ارتباط بودند و آنها بودند که پیغام ها را به کل افراد انقلابی در سطح تهران می رساندند . پیام ها معمولا در قم گرفته می شد، اما یک سالی را که در ترکیه بودند ارتباطی با خارج نداشتند. ولی در زمانی که در عراق بودند تا پیروزی انقلاب ولو با واسطه ارتباط برقرار می کردند. افراد می رفتند پیام ها را شفاهی از امام می گرفتند و می آمدند و عمل می کردند و یا به وسیله مکاتبه و یا نامه ارتباط انجام می شد اما در واقع این ارتباط وجود داشت. بدون تشبیه بگویم دوران تبعید امام از ترکیه به عراق تا سال ۵۷ و بازگشت امام به ایران تقریبا مثل غیبت صغرای ولی عصر (روحی له الفداء) بود که ملت ایران در میان خودشان امام را نداشتند اما کسانی که نایب امام بودند وکیل و رابط بین امام و مردم بودند، هر چند که این وکالت و نیابت نبود اما مردم می دانستند و می شناختند که این ها افراد مورد اعتماد امام هستند و از این طریق رهنمودها و پیام ها را می گرفتند و عمل می کردند.

 

ب) مطهری و مبارزه سیاسی

۱ - نظارت بر مبارزه: برخی از طلاب و جوانانی که از دوستان دوران مبارزه ما هستند در حال حاضر هم ارتباط خود را با انقلاب و نظام قطع نکرده اند. تعدادی از آنها در مجمع نمایندگان طلاب مشغول فعالیت هستند . یک بار هم به خاطر دارم که جمعی را در مدرسه فیضیه راجع به مسایل مربوط به مجلس شورای اسلامی تشکیل دادیم. در این برنامه که هر هفته جمعه ترتیب می یافت عده ای از همان دوستان قدیمی دوران مبارزه به طور مرتب شرکت می کردند. محور اصلی همه تشکلها در تهران بود و زیر نظر بزرگانی همچون شهید مطهری و شهید بهشتی اداره می شد که در حال حاضر بازماندگان آنها جامعه روحانیت مبارز را عهده دار هستند. در مقابل روحانیون مبارز و انقلابی ما آخوندهایی بودند که چوب لای چرخ انقلاب می گذاشتند و در صدد کارشکنی بودند. رژیم هم به این امر وقوف داشت. بنابراین روحانیون مجاهد را به نقاطی تبعید می کرد که در آنجا آخوندهای موافق رژیم یا مخالف امام یافت شوند و وجود چنین افرادی در یک محل بزرگترین مانع بر سر راه هواداران انقلاب بود.

 

۲- انسجام بخشی به مبارزه: امام پیامی به من دادند که برای آیت الله مطهری برسانم. این پیام در دو محور بود؛ مطلب اول در ارتباط با تشکل و انسجام هرچه منظم تر جامعه روحانیت مبارز در تهران و شهرستانها بود که ارتباط اینها با هم نزدیک تر و فشرده تر شود و مطلب دوم در ارتباط با آگاه کردن مردم و توجه دادن آنها به این نهضت که یک نهضت اسلامی است و همواره روحانیت باید در صحنه باشد و روحانیت، مبارزه جریانها و گروه های دیگر را جلو نیندازد و خود روحانیت نهضت و انقلاب را رهبری کند. علت این که امام این پیام را به آیت الله مطهری فرستاد این بود که بدون تردید ایشان یکی از کسانی بود که در ارتباط با جامعه تهران محوریت داشت. اگر چنانچه هسته های اصلی جامعه روحانیت مبارز را پنج یا ده نفر در نظر بگیریم شهید مطهری از افراد شاخص جامعه روحانیت بود. البته افراد دیگری نظیر شهید بهشتی و آقای هاشمی رفسنجانی و کسان دیگری نیز بودند اما عنایتی که امام به شهید مطهری داشت به نظرم بیش از دیگران بود. امام شهید مطهری را از لحاظ بینش اسلامی و قاطعیت او در رابطه با مواضع اصولی و اسلامی و مکتبی خوب می دانست.

 

۳- ارتباط دهی به مبارزه: تصور ما این بود که هم با انتشار مقالات متنوع این نشریه (مکتب تشیع) که در آن همه ابعاد عبادی و سیاسی و اجتماعی اسلام مطرح بود افکار مردم را آماده می کنیم و هم شبکه ای را در اختیار داریم که به هنگام نیاز می توانیم از آن بهره برداری کنیم. شبکه ای تنظیم شد (علاوه بر شبکه طبیعی حسینیه ها مسجدها و هیاتهای مذهبی) که دفتری در قم داشت و در آن اسامی نمایندگی ها و همه کسانی که با ما رابطه مالی داشتند ثبت می شد بدون آن که دستگاه ظنین شود و با حساسیت سیاسی ما را تعقیب کند. ما از همین وسیله برای طرح مساله فلسطین که می رفت به فراموشی سپرده شود استفاده کردیم، ضمن آن که از این طریق ارتباط مان با بیرون (فراسوی مرزها) ایجاد و تقویت شد؛ در داخل هم روابط خوبی با مذهبی های جبهه ملی آیت الله طالقانی، مهندس بازرگان و. . . پیدا کردیم. در این زمینه آیت الله شهید آقای مطهری نقش بسیار موثری داشتند.

 

۴ - هدایت در عرصه مبارزه: آقای مطهری در تحصن دانشگاه نیز نقش اساسی داشتند. یادم می آید شبی که در مدرسه رفاه جمع شده بودیم که چه باید بکنیم و چه نباید بکنیم پیشنهاد یک تحصن مطرح شد. دکتر بهشتی، آقای مطهری، آقای خامنه ای و خیلی های دیگر بودند. قرار شد فردا در دو نقطه شهر اجتماع شود یکی در بهشت زهرا و دیگری در میدان آزادی. احتمال می رفت که امام بیایند و به بهشت زهرا بروند. از طرف دیگر احتمال می رفت که مردم از میدان آزادی به طرف فرودگاه حرکت کنند. . . بعضی از دوستان اعتقاد داشتند تحصن (باید) در مسجد امام فعلی (مسجد شاه سابق) کنار بازار باشد. اما آقای مطهری گفتند که تحصن در دانشگاه باشد و بالاخره هم همان شد. . . آن تحصن درآمدن امام خیلی مهم بود. حکومت ناچار شد که راه را باز کند و دو روز بعد امام تشریف آوردند. وقتی هم که امام تشریف آوردند آقای مطهری با اتومبیل رفتند به فرودگاه و تا بهشت زهرا در کنار امام بودند. در طول اقامت امام در مدرسه رفاه تا زمان رفتن ایشان به قم نیز در کنار ایشان نقش موثری داشتند.

 

ج) مطهری و مبارزان در راه خدا

۱- ارکان مبارزه و مبارزان: مرحوم شهید مطهری بدون شک یکی از ارکان مبارزه در هنگام اوج گیری آن در تهران بود و نیز یکی از دو - سه نفر افرادی که امام نهایت اطمینان و اعتماد را در اداره قضایای ایران و تهران - که مرکز همه مسایل بود - به ایشان داشتند. هنگامی که من از تبعید برگشتم آمدم به تهران و بعد به مشهد رفتم. باز بعد از مدت کوتاهی به تهران آمدم و با ایشان در ارتباط بودم تا این که در هفته های آخر قبل از پیروزی انقلاب که شورای انقلاب تشکیل شده بود ایشان پیغام داد که من فورا به تهران بیایم. در آن موقع به مناسبت ماه محرم رفته بودم مشهد و اقامتم در آنجا دو، سه هفته ای طول کشیده بود. ایشان پیغام داد که با من کاری دارد. باز دو، سه روز دیگر تاخیر شد مجددا ایشان پیغام داد و موکدا خواست من بیایم. به تهران آمدم، به من اطلاع داد که امام دستور فرموده اند بنده هم جزو شورای انقلاب باشم. . . مرحوم شهید مطهری بینش عمیقی داشت؛ یعنی عمق طبیعی و فکری ایشان در میدان سیاست هم آشکار می شد. همین عمق و امانت شهید مطهری بود که باعث می شد امام به ایشان در معرفی و شناسایی افراد بیش از همه اطمینان کنند. تعدادی از اشخاصی که امام آنها را در شورای انقلاب یا بعضی از مسوولیت های دیگر گماشتند با معرفی آقای مطهری و به خاطر اطمینانی بود که امام به آقای مطهری داشتند و انصافا هم به حق بود.

 

۲- سنت تشویق گری مبارزان: در دو مورد آقای مطهری - بر سر مسایل عقیدتی - به من تبریک گفت؛ یکی به خاطر همین نقدی که به کتاب فلسفه تاریخ دکتر پیمان نوشته بودم که پس از آزادی از زندان به من گفتند وقتی دیدم شما این اشکالات آن کتاب را مطرح کردید خیلی خوشحال شدم. چون فکر می کردم که بینش روشن فکری و مادی حاکم بر زندان هر کسی را تحت تاثیر قرار می دهد. دوم پس از دریافت خبر بحث ما با بهرام آرام بود که در خاطرات گذشته به آن اشاره کردم. در آستانه سفر به خارج از کشور وقتی بحث طولانی شد او - که با بی ادبی و با ژست قهرمانی خاصی نشسته بود و حرف می زد - گفت: ما مگر با شاه مبارزه نمی کنیم من گفتم بله، گفت: شما هم با شاه مبارزه می کنید گفتم: بله گفت: پس ما یک نقطه مشترک داریم. به خاطر آن نباید کمک به ما را قطع کنید . در اینجا من گفتم: ما با شاه مبارزه می کنیم تا خدا را جایگزین کنیم. شما می خواهید استالین را به جای شاه بنشانید. ما به مبارزه ای که نتیجه آن نشستن استالین به جای شاه باشد کمک نمی کنیم. این برخورد صریح با یک فرد مسلح خشن در شرایطی که در تصفیه عقیدتی چند همرزم خود را کشته بود و ممکن بود در عصبانیت دست به هر اقدامی بزند برای آقای مطهری خیلی جالب بود.

۳- ژرف نگری به ابعاد مبارزه: فراموش نمی کنم که در آن روزها به مدرسه مروی - پیش از شروع مبارزه در مرحله جدید - برای کاری رفته بودم که با آقای مطهری صحبت کنم. ایشان به من فرمودند: این دفعه مثل گذشته نیست. مبارزه بسیار دشوار است. این ها رفته اند در جلد اصلاحات عمیق اجتماعی و شعارهایی را مطرح کرده اند که رد آن کار مشکلی است. واقعیت هم همین بود. اگر کسی می گفت اصلاحات ارضی نه از آن مفهوم گیری می شد که به طرفداری از سرمایه داران و مالکین بزرگ موضع گیری کرده است. این برداشت در واقع درست نبود. معلوم بود که ما با سرمایه داران و مالکان بزرگ مخالفیم و راه مان از آنها جداست. کسی مخالف فروش سهام کارخانه های دولتی و یا غیر دولتی به کارگران نبود. مخالفت با ملی شدن جنگل ها از نظر ما معنی نداشت. برنامه ریزی حساب شده ای بود، با شعارهایی جالب و پرجاذبه که رژیم تصور می کرد در برابر آن زبان روحانیت بسته است و اگر در مخالفت حرفی بزنند از چشم مردم می افتند. تحلیل رژیم این بود که پایگاه اصلی روحانیت در روستا و در میان طبقات ضعیف و محروم جامعه است و می تواند با گرفتن این پایگاه ها روحانیت را ساقط کند.

 

۴- مساعدت فکری به مبارزان: پس از مدت کوتاهی که از اقامت ما در زندان کرمانشاه گذشت آهسته آهسته با محیط زندان آشنا شدیم. یک هفته بعد از اقامت به ما هواخوری دادند و اجازه یافتیم که روزی یک بار به حیاط پایین برویم و چرخی بزنیم. در آنجا من با یکی از منافقین که کار مبارزه با دستگاه ستم شاهی را با اهداف غیرمذهبی دنبال می کرد آشنا شدم و سر صحبت را باز کردیم. بحث کاملا حالت تند و طلبگی به خود گرفت و به هر چیز که به فرهنگ و دین و اعتقادات مربوط می شد راه یافت. من به دلیل آن که کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم مرحوم علامه طباطبایی را با توضیحات شهید مطهری خوانده بودم آمادگی خوبی برای بحث های اعتقادی داشتم. گاه آنقدر گرم مناظره و مباحثه می شدیم که متوجه اتمام وقت هواخوری و تاریک شدن هوا نمی شدیم. گاه زندانبانان به ما می گفتند: همه به سلولهای شان رفته اند چرا شما نمی روید، اینجا بود که از آن زندانی منافق ! خداحافظی می کردم و قرار می گذاشتیم تا باقی صحبت ها را در دیدار بعد ادامه دهیم.

 

۵- رفع ابهام از مبارزه: در خصوص اعدام حسنعلی منصور و مشابه او در مجموع آنگونه که اطلاعات بنده اجازه می دهد از سوی مرحوم آیت الله میلانی (قدس سره) در مشهد صادر می شد. آن مرحوم کسی بود که حضرت امام در بسیاری از مسایل انقلاب او را قبول داشت. مرحوم میلانی در ردیف آیات عظام و هدایت کنندگان انقلاب بود. افرادی که در نماز یا درس ایشان شرکت می کردند به وضوح متوجه می شدند که حساب او از حساب سایر مراجع مستقر در مشهد جداست. بنده چندبار توفیق داشتم که در حلقه درس ایشان شرکت کنم و مشاهده می کردم که صفوف جلوی شاگردان بیشتر از افراد انقلابی تشکیل می شود و به نظر می رسید که حضور برخی از آنها در درس تنها برای تحکیم موقعیت ایشان است. در قضایای مربوط به اعدام سرسپردگان رژیم نوعا با ایشان مشورت و در قالب استفتا خواسته می شد تا مشکل شرعی ترورهایی از این دست برطرف شود. ایشان هم به راحتی و با مراجعه به مبانی شان تصمیم می گرفتند و فتوای لازم را صادر می کردند، اما در خصوص گرفتن مجوز اعدام از شخص حضرت امام بنده شک دارم. البته حضرت امام برای شهیدان گرانقدر مطهری و بهشتی احترام ویژه قائل بودند و راهنمایی های آنان را قابل قبول می دانستند. چه بسا در برخی موارد که برای گرفتن مجوز مزبور دسترسی به امثال آیت الله میلانی میسر نبوده است از طریق شهید مطهری و شهید بهشتی رفع اشکال شرعی می شده است.

 

۶- تصمیم گیری قاطع مبارزاتی: در جلسات روحانیت مبارز مثلا پیرامون سخنرانی برنامه ریزی و صحبت می شد. از جمله از سال ۵۶ به بعد زمانی که شور انقلابی پیدا شد و شهادت آقا مصطفی پیش آمد و جلسات هفتم و چهلم گرفته شد و راهپیمایی هایی در شهرهای مختلف انجام شد، در جلسه ها بحث و مذاکره صورت می گرفت و سرانجام به یک جمع بندی می رسیدند. کسی که معمولا در تصمیمات حرف آخر را می گفت معمولا شهید مطهری یا شهید بهشتی بود. . . یادم است که در یکی از جلسات اواخر سال ۵۶ یا اوایل سال ۵۷ بود که از طرف گروه ها و جریانات ملی، مذهبی مانند نهضت آزادی تلاش می شد که ائتلافی بین نهضت آزادی و جامعه روحانیت مبارز صورت گیرد. از طرف نهضت آزادی؛ بازرگان و دکتر سحابی پیگیری می کردند و از این طرف بعضی از آقایان موافق بودند اما در اقلیت بودند. جلسه ای در منزل شهید مفتح برقرار بود که اتفاقا دکتر سحابی هم شرکت کرده بود و کار به جایی رسید که ائتلاف جامعه روحانیت و نهضت آزادی منتفی گردید.

 

د) مطهری در همه میدان های مبارزه

۱- همکاری در پخش اطلاعیه ها: امام علاوه بر آن سخنرانی یک اعلامیه بسیار تندی هم در خصوص همین مساله کاپیتولاسیون صادر کردند. در آن اعلامیه از جمله افسران و کادر ارتش را مورد خطاب قرار دادند که چرا غیرت ندارید، چرا ساکت نشسته اید، چرا به جوش نمی آیید، دارند بر سر شما می زنند. البته این تعبیرات از بنده است. امام در این اعلامیه پرده از روی خیانت ننگین شاه در ارتش برداشت و فرمود: آیا ملت ایران می داند که افسران ارتش به جای سوگند به قرآن مجید سوگند به کتاب آسمانی که به آن اعتقاد دارم یاد کردند؟ اطلاعیه مفصل ایشان که تقریبا یک صفحه بزرگ بود در یک شب و به طور شگفت انگیزی در تهران پخش شد که وحشت و نگرانی رژیم را دوچندان کرد. آن شب این اطلاعیه چون خطابش به ارتش هم بود، به درجه داران، افسران و تیمسارهای ارتش و وزرا رسید و همین طور در کوچه و خیابان بین مردم عادی پخش شد. عامل توزیع این اطلاعیه نیروهای هیات موتلفه بود که بعد از ۱۵ خرداد به طور مخفیانه تشکیل شده بود. برخی از دوستان مانند دکتر بهشتی و استاد مطهری در هیات موتلفه بودند.

 

۲- مطهری و قیام سال :۴۲ ما هم در حال خفا بودیم و هر روز جای مان را عوض می کردیم و هر شب در منزل یکی از دوستان جمع می شدیم. اخبار و گزارشات شهرهای دیگر نیز کم کم به گوشمان می رسید. از تهران خبر رسید که آقای فلسفی را که شب عاشورا در یک سخنرانی پرشور دولت را استیضاح کرده بود بازداشت کردند. گروهی از علما و وعاظ تهران را نیز دستگیر کردند که آقای مکارم شیرازی و مرحوم شهید مطهری نیز جزو دستگیر شدگان بودند. عده ای دیگر از آقایان تهران برای بررسی اوضاع جلسه ای می گیرند که نیروهای پلیس می ریزند داخل این جلسه و یکجا حدود سی نفر از علمای پیرمرد را دستگیر می کنند. البته بیشتر آنها را پس از چند روزی آزاد کردند ولی افرادی مثل آقای فلسفی شهید مطهری آقای مکارم و عده ای که در ایام عاشورا سخنرانی کرده بودند و دارای نقش زیادی در حرکت پانزده خرداد بودند تا یکی دو ماه در حبس نگه داشتند.

 

۳- بازداشت ها و زندان ها: زندان موقت شهربانی در واقع زندانی بود که جمع بیشتری در آنجا زندانی بودند؛ هم از علمای تهران و هم از علما و شخصیت های شهرستان های مختلف که آنجا محلی بود که بازداشتی های آن شامل کسانی می شد که بازجویی را پس داده یا می خواستند با قرار آزاد شوند یا این که پرونده شان به دادگاه ارجاع شود. ما که به زندان موقت شهربانی رفتیم دیدیم که چهل نفر آنجا زندانی هستند که با ما نه نفر چهل و نه نفر شدیم. در زندان موقت شهربانی شخصیت های زیادی زندانی بودند. تا آن جایی که به یاد دارم شهید بزرگوار آیت الله مطهری (رضی الله عنه) شهید بزرگوار دانشمند محترم آقای هاشمی نژاد و دو آقازاده مرحوم حاج شیخ عباس قمی محدث بزرگوار و معروف، آقای اعتمادزاده یکی از وعاظ تهران و خطیب محترم و دانشمند آقای فلسفی و از زنجان امام جمعه زنجان و مرحوم طباطبایی قمی واعظ که او هم از سادات و داماد مرحوم حاج شیخ عباس قمی بود و ایشان از منبری های معروف بود.

 

۴- نفی خط انحراف: ما اختلافاتی داشتیم، البته در بین خود روحانیون - من همه مسایل را نمی توانم بگویم - ولیکن بینش های مختلف وجود داشت. بعضی بینش شان مثل شهید مطهری بود. ایشان معتقد بودند که ما باید از حالا همه آنهایی را که یک نوع انحراف فکری دارند کنار بگذاریم. حتی در مورد جریانات منافقین و موضع گیری هایی که آنها در زندان علیه آیت الله منتظری و مرحوم آیت الله طالقانی و سایر روحانیون داشتند اعلامیه ای تنظیم و قرار شد ما موضع خودمان را در مقابل آنان مشخص کنیم و آنها را محکوم کنیم، متاسفانه بسیاری این فکر را نپسندیدند و آن اعلامیه ای هم که تنظیم شده بود منتشر نشد. یا در ارتباط با جبهه ملی و نهضت آزادی اختلاف نظر بود. طرز فکر ما با طرز تفکر آنها نمی خواند. مرحوم مطهری به خصوص یک مقدار موضع گیری داشت در مقابل اینها و بیشتر با جبهه ملی، ولی بعضی دوستان دیگر معتقد بودند که باید با اینها همکاری داشت.

 

۵- مطهری در حسینیه ارشاد: در زمان حاکمیت طاغوت و موج اشاعه فحشا و تباهی در ایران تعدادی از متدینین متمول که عده قابل توجهی از آن ها در شمال شهر تهران سکونت داشتند به نظرشان رسید که خوب است محل مناسبی را برای تبلیغات اسلامی در نظر بگیرند و به فعالیت در این رابطه بپردازند . تنی چند از دوستان متمول مرحوم آیت الله شهید مطهری (رضی الله عنه) در میان آن جمع بودند. این افراد در جلسات سیار مرحوم مطهری شرکت می کردند و تحت برنامه ایشان بودند. قصد آنها این بود که محل مزبور ترجیحا مسجد نباشد تا خانم ها و آقایان بتوانند در تمام ایام و همه حالات در آنجا شرکت کنند. از سوی دیگر محلی باشد که به اصطلاح دارای تالار سخنرانی و مجهز به امکانات صوتی و وسایل پیشرفته آن روز باشد تا قابلیت جذب افرادی را که به این جنبه ها اهمیت می دهند داشته باشد. جای مزبور با همت افراد یاد شده تاسیس و به نام حسینیه ارشاد نامگذاری شد. مرحوم شهید مطهری در شمار کسانی بودند که در این حسینیه به طرح مباحثی در موضوعات مختلف پرداختند. شیوه ارایه مطالب آن مرحوم بسیار شفاف و مجاب کننده بود و در روشن کردن اذهان جوانان نسبت به مسایل انقلاب نیز نقش تعیین کننده داشت. طولی نکشید که جلسات حسینیه بسیار پر جمعیت گردید. برای این که جلسات آنجا از تنوع سخنران برخوردار گردد تصمیم بر این شد که از افرادی همچون دکتر شریعتی برای ایراد سخن دعوت نمایند.

 

۶ - جذب نسل جوان و روشن فکر: حضرت امام رحمه الله با عنایت خاصی موضوع ارتباط خود و حوزه ها را با محیط های علمی، فرهنگی، دانشگاهی و نسل جوان در دستور کار قرار دادند و با ارسال نامه و پیام برای نشست ها، کنفرانس ها و اجتماعات آنان در اروپا، آمریکا و هندوستان و تکثیر و ارسال آن به داخل کشور و توزیع در دانشگاه های داخل عملا حوزه و روحانیت را با نسل جوان و طبقه روشن فکر متعهد پیوند زدند و آنان را درگیر مسایل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی این نسل نو و پرقدرت نمودند. دانشگاهیان نیز وقتی جذبه و کشش خدایی حضرت امام رحمه الله را از قلب حوزه های علوم اسلامی با تمام وجود و عواطف خود احساس کردند به این کانون نور و آسمانی متمایل شده و روی آوردند. در این میان نقش شاگردان ارزشمند و پرورش یافتگان مکتب امام رحمه الله همچون آیات بزرگوار: مطهری، مفتح، بهشتی، موسی صدر، سعیدی، هاشمی نژاد، دکتر باهنر و. . . دیگر بزرگان در میان دانشگاه ها و مجامع و محافل روشن فکری و نسل جوان بر کسی پوشیده نیست. آنان در کنار حرکت فراگیر امام پاسخگوی سوالات و نیازهای فکری، سیاسی و اعتقادی این قشر بودند.

 

۷ - شعاع تاثیرگذاری مطهری: مدتی بعد از آن به زندان بوشهر منتقل شدم. رییس زندان از شاگردان شهید آیت الله مطهری قدس سره بود. بنابراین با ما با احترام برخورد می کرد و اتاق بهتری را در آنجا برای ما در نظر گرفت. زندان بوشهر در واقع یک خانه قدیمی بزرگ بود که وضع رقت باری داشت. من در یکی از اتاق ها با یک قاتل تبعیدی همنشین بودم ! ظواهر اتاق خوب بود و از یک پتو به عنوان فرش در آنجا استفاده می شد. سه، چهار روز بعد رییس زندان ما را صدا کرد و گفت: عده ای زندانی در اتاق روبه رو هستند و به من گفتند: این آشیخ بیاید پیش ما. من هم راحتی شما را می خواهم، هر جا راحت ترید می توانید اقامت کنید. من عرض کردم: آنها چه کاره اند؟ گفت: فرقی نمی کند آن آقا قاتل بود و این ها قاچاقچی! من سری به اتاق جدید زدم و احساس کردم ساکنین آن اهل نماز و دعا و روزه هستند. اینجا بود که موافقت کردم همنشین قاچاقچی های تبعیدی باشم! معتقدم که همین حضرات قاچاقچی سهم بسزایی در تهیه کتاب آیات الاحکام دارند ! من هر بار که می خواستم در امور روزمره به آنها کمک کنم - مثلا سبزی خوردن را پاک کنم - می گفتند: نه تو به کارت برس . من هم مجدانه به کار تدوین آیات الاحکامی پرداختم و تمام وقتم به این کار مصرف می شد. انصافا کار پربرکتی بود.

۸ - موضع گیری در قبال دولت بازرگان: راجع به دولت موقت یادم است یک تعبیری مرحوم شهید مطهری می کرد، می گفت: هر دولتی یک اسمی دارد، یک دولت اسم خودش را دولت آشتی ملی گذاشته بود. حالا من عین جمله ایشان را یادم نیست ولی مضمون آن این بود که ایشان می گفت اگر یک اسم بخواهند برای این دولت موقت بگذارند باید بگذارند دولت بی عرضه ها. یک چنین تعبیری می کرد، ایشان همیشه اعتراض داشت به دولت موقت. البته شدت و ضعف داشت بعضی این طور بودند. در قبل از انقلاب هم ایشان روی این ها خیلی حساسیت و موضع گیری داشت روی منافقین خیلی موضع گیری داشت. مرحوم شهید مطهری که اصل جامعه روحانیت هم ایشان بود و مرحوم شهید بهشتی و روی اینها خیلی حساب می شد در جامعه خیلی حساسیت روی این ها داشتند و در مورد هر فردی که یک نوع انحراف فکری از اسلام اصیل داشت ایشان حساسیت داشت. روی گروه فرقان حساسیت داشت. یادم هست جلسه ای داشتیم که ایشان جزوه این ها را آورده بود و می گفت: اینها آخر ما را می کشند و نابود می کنند؛ خطر اینها هستند. در مورد منافقین هم می گفت: خطر اینها هستند، ما از دشمن خارجی نباید زیاد بترسیم. در این مسایل جامعه روحانیت هماهنگی داشت، در عین حالی که خیلی هماهنگ نبود با دولت موقت.

 

نکته پایانی

ظاهرا با طرح خاطرات و دیدگاه های برخی از همرزمان شهید دیگر شبهه ای در مبارز بودن مطهری باقی نمانده است. ولی شاید تحلیلی که جناب آقای رفسنجانی از مطهری ارایه می کند می تواند دلیل متقن دیگری بر مبارز بودن معلم شهید باشد: «شاید بی جهت هم نبود که ایشان (مطهری) اولین شهید از میان ما بودبا توجه به این که همه می دانند ایشان فرد هیجانی، پرخاشگر و غوغا آفرین نبود، بلکه آرام و متین و شمرده حرکت می کرد. طبعا دیرتر نیز باید مورد توجه دشمن قرار بگیرد اما این که اول سراغ ایشان رفتند نشانه شناخت دقیق دشمنان از ایشان و همین طور عمق کارشان بود. بنابراین دشمنان وقتی تصمیم گرفتند حرکت انقلاب را بی محتوا کنند اولین کسی را که می بایستی می زدند ایشان بود. مطهری به مثابه اولین خاکریز و اولین دیوار اسلام در نظر دشمنان جلوه گر شده بود و طبعا همه تلاش شان متوجه شکستن این سد عظیم بود ... با شهادت آقای مطهری نفاق و شرک و کفر و الحاد و به طور کلی استکبار از این جنایت خشنود شد، اما برای ما این اثر را داشت که ملت و جامعه ما را بیدار کرد. اهداف مطهری را خون و کتاب ها و گفته هایش به انجام می رسانند. بنابراین شهید مطهری استوانه انقلاب و شاگرد بسیار فهمیده ای برای امام و آیینه بسیار خوبی برای انتقال افکار امام و واسطه خوبی برای انتقال اسلام به مردم بود و امروز هم خون و آثارش ترکیب بسیار مقدسی برای تداوم انقلاب است. 

منابع

1-با استفاده از کتاب پیرامون انقلاب اسلامی شهید مطهری

2. حمید رضا سید ناصری و امیر؟؟؟،پاره ای از خورشید،

3. محمد رضا احمدی،خاطرات آیت ا...طاهری خرم آبادی،مرکز اسناد انقلاب اسلامی

4.  اکبر محتشمی،خاطرات سید علی اکبر محتشمی،سازمان تبلیغات اسلامی،تهران

5. علی پناهی،خاطرات مرحوم حجت الاسلام موحدی ساوجی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

6-محمد یزدی خاطرات آیت الله محمد یزدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی تهران

 

 
عجیب است که:
پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم !

بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !
بعد از چند روز به دوستی !
بعد از چند ماه به همکاری !
بعد از چند سال به همسایه ای !
اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم ...!

 

جمعه 23 بهمن 1394  11:45 AM
تشکرات از این پست
khodaeem1
mojdeh1
mojdeh1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 635

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

دیدار مردم با امام در قم پس از آزادی ایشان از زندان

 

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

 

 

اللَّـــهُمَّ صَــلِّ عَلَـى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّــلْ فَرَجَـهُمْ‏ و فَرَجَنا بِهِم

جمعه 23 بهمن 1394  7:35 PM
تشکرات از این پست
khodaeem1
mojdeh1
mojdeh1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 635

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

رژه نظامیان از مقابل امام در قم

 

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

 

اللَّـــهُمَّ صَــلِّ عَلَـى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّــلْ فَرَجَـهُمْ‏ و فَرَجَنا بِهِم

جمعه 23 بهمن 1394  7:35 PM
تشکرات از این پست
khodaeem1
mojdeh1
mojdeh1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 635

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

مراسم جشن در قم بمناسبت آزادی امام از زندان

 

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

 

 

دیدار روحانیون و مردم با امام در قم پس از آزادی ایشان از زندان

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

 

اللَّـــهُمَّ صَــلِّ عَلَـى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّــلْ فَرَجَـهُمْ‏ و فَرَجَنا بِهِم

جمعه 23 بهمن 1394  7:36 PM
تشکرات از این پست
khodaeem1
mojdeh1
mojdeh1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 635

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

بیت امام خمینی (ره) در نجف
 
به گزارش بلاغ، در مهرماه 1344، امام خمینی(ره) و فرزندش آیت الله حاج آقا مصطفی به تبعید گاه دوم خود یعنی عراق اعزام می شوند . ایشان به مدت سیزده سال در شهر نجف اشرف اقامت داشتند. این منزل در جنوب شهر قديم نجف قرار دارد.
 
 
پاسخ به:مسیرهای انقلابی
 
پاسخ به:مسیرهای انقلابی
 
پاسخ به:مسیرهای انقلابی
 
پاسخ به:مسیرهای انقلابی
 
پاسخ به:مسیرهای انقلابی
 
پاسخ به:مسیرهای انقلابی
 
پاسخ به:مسیرهای انقلابی
 
پاسخ به:مسیرهای انقلابی
 
پاسخ به:مسیرهای انقلابی
 
پاسخ به:مسیرهای انقلابی
 
پاسخ به:مسیرهای انقلابی
 
پاسخ به:مسیرهای انقلابی
 
پاسخ به:مسیرهای انقلابی
 
پاسخ به:مسیرهای انقلابی
 
پاسخ به:مسیرهای انقلابی
 
پاسخ به:مسیرهای انقلابی
 
 
 
منبع : بلاغ
 

اللَّـــهُمَّ صَــلِّ عَلَـى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّــلْ فَرَجَـهُمْ‏ و فَرَجَنا بِهِم

جمعه 23 بهمن 1394  10:25 PM
تشکرات از این پست
khodaeem1
mojdeh1
mojdeh1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 635

پاسخ به:مسیرهای انقلابی

مدرسه سپهداری اراک
 
 
پاسخ به:مسیرهای انقلابی
 
 
حوزه علمیه اراک، با نام مدرسه امام خمینی بیش از 200 سال قدمت دارد. این مدرسه در بافت قدیمی بازار واقع است و همزمان با ساخت بازار اراک و به سبک معماری دوران صفوی ساخته شده است و نام قبلی آن سپهداری بوده است.
این مدرسه از معماریهای دیدنی بازار اراک است و پس از 200 سال گذر از ساخت آن، همچنان پذیرای طلبه های جوان استان مرکزی است.
 
این بنای تاریخی که متعلق به دوره قاجاریه است ، اکنون محل استقرار حوزه علمیه اراک است و بزرگانی مانند آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، آیت الله العظمی امام خمینی (ره)، آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی، آیت الله احمد گلپایگانی خوانساری، مرحوم گواری و ذوالفنون در آن به تحصیل و تدریس علوم دینی پرداخته و معارف، علوم عقلی و عملی کسب کرده اند. 
 
مدرسه سپهداری واقع در بافت قدیمی شهر اراک و قلعه سلطان آباد، قریب دو قرن است که در نشر احکام دینی و تربیت طلاب فعالیت دارد و در زمان حیات خود خاطرات تلخ و شیرین بسیاری را از رخدادها ساکنانش بر پیکره خود حک کرده است. 
این مدرسه قدیمی از اوایل سال 74پس از بازسازی، مرمت و تجهیز با نام حوزه علمیه امام خمینی (ره) فصل جدیدی را در تربیت و پذیرش طلاب جوان آغاز کرده است. 
 
از بزرگترین افتخارات این حوزه که مادر حوزه علمیه قم محسوب می شود این است که بنیانگذار جمهوری اسلامی و مرد بزرگ تاریخ قرن 21 را در دامانش پرورش داده و هنوز حجره بی الایش و زیبا و صمیمی امام راحل در این بنا حفظ شده است. 
این بنا از نوع مدارس چهار ایوانی مستطیل شکل است که مانند بسیاری از مدارس علمیه قدیمی دارای حجره هایی در گرداگرد حیاط است. 
 
سردر حجره های این بنای تاریخی با کاشی های خشتی با رنگ زرد و نقوش گل و بوته ای به رنگ های سبز، آبی، سیاه و کرم مزین شده است و مجموعه جنوبی آن به ایک ایوان بلند و رفیع که به وسیله دری به بخش مرکزی راه دارد منتهی می شود. 
 
در بخش مرکزی مدرسه سپهداری، یک محراب با کتشی کاری خشتی ، ایوان و جملات ˈالصلوه عمودالدینˈ و ˈیاغفارˈ تعبیه شده که نظر هر بیننده را جلب می کند. 
 
بخش مرکزی مدرسه از طریق سه گذرگاه به دو نمازگاه کوچکتر در سمت راست و چپ منتهی می شود که وجود ستون های هشت ضلعی و گره بندی ها و کاربندی های آجری از ویژگی های آن است. 
 
معماری بنای مدرسه سپهداری تابلویی گویا از ذوق و قریحه هنرمندان ایرانی است و ویژگی های معماری آن تا حدزیادی از مدارس دوره صفویه پیروی کرده و مشتمل بر مسجد، آب انبار و سایر امکانات رفاهی است. 
 
در صحن وسیع و مصفای مدرسه سپهداری حوضی سنگی قرار دارد که درست در وسط حیاط قرار گرفته آب زلال آن با فواره های زیبایش جلوه ای خاص به این بنا داده است. 
 
دو در ورودی و خروجی این مدرسه به مجموعه بازار و گذر سپهداری منتهی می شود که قلب اراک محسوب می شود. ک/4 
 
 
 تدریس امام خمینی در حوزه علمیه اراک
 
پاسخ به:مسیرهای انقلابی
 
امام خمینی (ره) علاوه بر اینکه در مدرسه دینی اراک درس خوانده است، در این مدرسه تدریس هم کردند و شاگردانی داشتند.
 محل اقامت ایشان در حجره جنب ایوان ضلع شرقی بوده است. همچنین علمای بزرگواری همانند مرحوم آیت الله محمدرضا گلپایگانی و آیت الله اراکی دراین مدرسه تدریس کردند.
 
 
 
 بزرگترین گنبد آجری اراک در حوزه علمیه
 
 
پاسخ به:مسیرهای انقلابی
 
 مدرسه نامبرده یک پوش بوده و در نوع خود بزرگترین گنبد آجری در بافت قدیمی اراک محسوب می شود. سطوح بیرونی کاسه گنبد ساده و پوشش آن از کاهگل است. اما قسمتی از سطوح داخلی گنبد و نیز دیوارهای فضای مربع شکل با کاشیهای خشتی و معرق و با نقوش هندسی و کتیبه تزئین شده است.
 
هر چند این مدرسه مسجد جامع نیست اما در طول حیات خود به ویژه در دوره قاجار و پهلوی، بدلیل حضور فراوان نمازگزاران به ویژه از طبقه بازاریان در روزهای جمعه و نیز شرکت آنها در مراسم سوگواری عملاً از اعتبار و اهمیت مسجد جمعه بر خوردار بوده است.
 
امام خمینی پس از تحصیلات مقدماتی خود در خمین به سال ۱۲۹۹ خورشیدی، برای تکمیل تحصیلات خود راهی اراک شد. او در آن‌جا وارد مدرسهٔ سپهدار شد. در آن سال‌ها اراک به دلیل حضور آیت‌الله عبدالکریم حائری یزدی به مرکز مهمی برای یادگیری علوم دینی تبدیل شده بود. یکسال بعد بدنبال مهاجرت آیت‌الله حائری به حوزه علمیه قم، امام خمینی نیز راهی این شهر شد.
 
 
منابع: خبرگذاری جمهوری اسلامی - سایت جماران - ویکی پدیا
 
 

اللَّـــهُمَّ صَــلِّ عَلَـى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّــلْ فَرَجَـهُمْ‏ و فَرَجَنا بِهِم

جمعه 23 بهمن 1394  11:29 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها