0

آغاز نهضت امام

 
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8838
محل سکونت : اصفهان

آغاز نهضت امام


بحث را از قیام 15 خرداد 1342 ملت ایران آغاز می کنم و سپس اشاره کوتاهی به شکل گیری نهضت اسلامی به رهبری امام بزرگوار و اشاره ای هم به شرایط سیاسی امروز کشورمان در حدّ فرصت، خواهم نمود.(1)
می دانید که رژیم گذشته و پهلوی دوم، زمانی که حکومت را در دست گرفت، جوانی خام و بی تجربه بود و زمانی که خواست کم و بیش به اوضاع سیاسی کشور آشنا شود، با دوران قیام مردم برای ملی شدن صنعت نفت و شرایط خاص آن زمان مواجه شد که درنهایت به فرار وی از کشور منجر شد. بعد از کودتای 28 مرداد هم تا رفت به خود بیاید، با حرکت و قیام فداییان اسلام و شهید نواب صفوی مواجه شد و سپس زمانی که به فکر آن افتاد تا برنامه قدرت های بزرگ به ویژه امریکا را در این کشور پیاده کند، با یک قدرت دینی- سیاسی بزرگی تحت عنوان مرجعیت و حوزه علمیه قم به رهبری آیه الله العظمی بروجردی(ره)مواجه گردید.

آغاز نهضت اسلامی

با رحلت مرجع عالیقدر شیعیان آیه الله العظمی بروجردی در فروردین سال 1340، رژیم فکر کرد شرایط برای اجرای توطئه های آنان مهیا شده است و می تواند به راحتی طرح های خود را اجرا کند. چون دیگر مرجع واحد و قدرتمندی در داخل کشور وجود نداشت و مرجعیت بین چند نفر تقسیم شده بود و مراجع تنها در داخل حوزه علمیه قم نبودند، بلکه برخی از آنان در نجف و حتی برخی در مشهد و تهران سکونت داشتند. بنابراین شرایط را برای اجرای توطئه های استعمارگران در کشور عزیز اسلامی ایران مناسب دیدند. این همان مسئله ای است که شاه در یکی از نوشته های خود اشاره کرد که مقام غیرمسئول و قدرتمندی که در برابر ما بود، از میان رفت و امروز شرایط برای برنامه های ما آماده شده است. مقصودش از آن مقام غیرمسئول، آیه الله بروجردی مرجع شیعیان جهان بود. امام در این زمینه در یکی از سخنرانی های خود می فرماید:«از زمان مرحوم آقای بروجردی این نقشه را داشته اند، منتهی با بودن ایشان می دیدند که مفسده دارد اگر بخواهند کارهایی را انجام بدهند. بعد از اینکه ایشان تشریف بردند به جوار رحمت حق تعالی، از همان اول، اینها شروع کردند.»(2)
حدود یک سال و نیم بعد از رحلت مرحوم آیه الله العظمی بروجردی، با مسئله لایحه«انجمن های ایالتی و ولایتی» مواجه شدیم که در آن لایحه، دولت رسماً مبارزه با احکام اسلام و مبارزه با اخلاق و فضایل و عفت عمومی را آغاز کرده بود؛ که در آن هم بحث حذف قرآن برای قسم بود که به جای قرآن، کتاب آسمانی آمده بود و این سرآغاز توطئه ای بود که من در این فرصت نمی خواهم وارد آن شوم و هم بحث حضور زنان در جامعه بود- البته نه به مفهوم مثبت آن که بانوان به حقوق اجتماعی و سیاسی خود برسند، بلکه به مفهوم منفی آن و برای ایجاد شرایط اختلاط زن و مرد در جامعه آن روز کشور- و هم بحث حذف اسلام در شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان بود.
بنابراین، نهضت اسلامی از نیمه دوم سال 1341 شروع شد. گرچه حرکت اولیه نهضت با یک فراز و فرودی، در اواخر پاییز(آذرماه) آن سال به ظاهر به نفع نهضت اسلامی پایان یافت، اما این ظاهر داستان بود. در باطن، توطئه بزرگ تری به طور دقیق تر علیه احکام اسلام و حوزه و استقلال کشور طراحی شده بود که در زمستان همان سال آغاز گردید. داستان به اصطلاح انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم و رفراندوم شش ماده ای از دی ماه 1341 شروع شد و رفراندوم در ششم بهمن همان سال برگزار گردید. نهضت درواقع از دی ماه 1341 اوج گرفت. در بهمن ماه شرایط سخت تر شد و در دوم فروردین 1342 با کشتار طلاب و علما در مدرسه فیضیه قم، به نقطه اوج خود رسید.
در اسفند 1341 امام طی اعلامیه ای بیان کرده بودند که ما امسال عید نداریم. بعد از حادثه فیضیه، شرایط رعب و وحشتی را در قم به وجود آورده بودند که امام با اعلامیه و سخنرانی خود آن جوّ را شکستند و ندای مظلومیت روحانیت را به گوش ملت رساندند. امام در یکی از نامه های خود خطاب به علمای تهران فرمودند:« اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب، ولو بلغ ما بلغ»(3). وقتی به ماه محرم نزدیک می شدیم، امام اعلامیه مفصل و معروف خود را صادر کردند و علما، مبلّغین و طلاب و هیئت های عزاداری را به بیان حقایق مکلف کردند. حضور در صحنه را واجب دانستند و فرمودند: «سکوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است.»(4) بنابراین فضا و شرایط جدیدی در ماه محرم در حرکت نهضت اسلامی به وجود آمد.

نقطه عطف نهضت اسلامی

در ماه محرم آن سال در قم، تهران و سایر شهرهای کشور، حال و هوای دیگری حاکم بود. دسته های عزاداری در قم با نوحه های جدید و شعارهای محرک فضای جدیدی را به وجود آورده بودند. شعار «قم شده کربلا، فیضیه نینوا، شد موسم یاری مولانا الخمینی» یکی از نوحه ها و شعارهای معروف آن سال دسته های عزادار بود. درواقع گرچه نهضت اسلامی از سال 1341 آغاز شده بود، اما اوج آن در محرم سال 1342 بود. در دهه اول محرم در منزل امام، هر روز سخنرانی و اجتماع بود، تا اینکه در روز تاسوعا اعلام شد که امام در روز عاشورا در مدرسه فیضیه به ایراد سخنرانی خواهند پرداخت. این خبر برای همه دوستداران امام و انقلاب شوق و شعف زیادی برای شنیدن آن سخنرانی، توأم با اضطراب و نگرانی فراوانی به همراه داشت. چون همین فیضیه شاهد حمله کماندوها و کشتار طلاب در فروردین آن سال بود، به خصوص که در روز تاسوعا کماندوهای زیادی از تهران به قم آمده بودند. تعداد زیادی اتوبوس که کماندوها را از تهران به قم آورده بودند در خیابان باجک قم نزدیک شهربانی مشاهده می شدند و مشخص بود که شرایط، عادی نیست. دوستداران امام در قم و عده ای هم از فداییان امام از تهران به قم آمده و در روز عاشورا همه در مدرسه فیضیه اجتماع کرده بودند و آماده دفاع بودند. دوستداران امام برای مقابله در برابر کماندوهای رژیم کاملاً خود را آماده کرده بودند تا هم نظم مجلس را حفظ کنند و هم از جان امام حفاظت کنند.
امام عصر روز عاشورا بعد از ورود به صحن عتیق قم و از درب قبله، وارد مدرسه فیضیه شدند. امام با آن سخنرانی برگ زرّینی را به تاریخ نهضت اسلامی افزودند.تا آن روز، بحث مبارزه با شخص شاه مطرح نبود. بحث مبارزه با لوایح ضداسلامی، مقابله با دولت، با نخست وزیر یا با برخی وزرا مثل وزیر کشاورزی مطرح بود. اما امام در خطابه آن روز برگ جدیدی را در مبارزه مطرح کردند. وی خطاب به شاه فرمودند:« آقای شاه! جناب شاه! من به تو نصیحت می کنم، دست بردار از این کارها» بعد فرمود «تو را اغفال می کنند، من میل ندارم که اگر یک روز بخواهند که تو بروی، همه شکر کنند». بعد اضافه کردند« من داستانی را برای شما نقل می کنم که در جنگ جهانی دوم که شوروی، انگلستان و امریکا به کشور ما حمله کرده بودند و کشور اشغال شده بود، ولی خدا می داند که مردم شاد بودند برای اینکه پهلوی رفت. من نمی خواهم تو این طور باشی!».
در بخش دیگری امام فرمود:«آقای شاه نفهمیده می رود بالای آنجا و می گوید: تساوی حقوق زن و مرد». بعد امام خطاب به شاه فرمود «بدبخت! نکن این طور». در بخش دیگری از این سخنرانی امام نسبت به شاه فرمودند:« بیچاره! نمی دانی آن روزی که یک صدایی درآمد، همه از اطرافت می روند.» امام در همین سخنرانی فرمود ساواک از وعاظ و منبری ها تعهد گرفته که راجع به سه موضوع سخنی نگویند و به آنها گفته است«یکی شاه را کار نداشته باشید؛ یکی هم اسرائیل را کار نداشته باشید؛ یکی هم نگویید دین در خطر است». بعد امام فرمود: ربط بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت می گوید از اسرائیل و از شاه حرف نزنید؟ مگر شاه اسرائیلی است؟(5)
درواقع در این سخنرانی امام، ابّهت شاه را شکست و برنامه مبارزه با شخص شاه را با شجاعت و قاطعیت آغاز نمود. البته معلوم بود که رژیم وضع جدید را تحمل نخواهد کرد. رژیم علی رغم همه توطئه هایی که علیه امام و انقلاب طراحی و اجرا کرد، نتوانست آثار این سخنرانی و ضربه ای را که به شاه وارد شده بود، جبران کند. گرچه سخنرانی امام کوتاه بود و حدود 20 دقیقه بیشتر طول نکشید، اما سخنرانی بسیار مهمی بود و از آن پس، موج جدیدی در قم و تهران و سراسر کشور به وجود آمد.

قیام 15 خرداد

روز یازدهم محرم همانند روزهای قبلی، در منزل امام مراسم عزاداری بپا بود و سخنرانان مطالب لازم را مطرح کردند و مراسم بدون حادثه ای پایان یافت. در شب پانزده خرداد، برای دستگیری امام تعدادی از مأمورین از تهران به قم رفتند و امام را قبل از اذان صبح در منزلش دستگیر و به تهران منتقل کردند. وقتی مأمورین از دیوار منزل بالا می روند و وارد حیاط منزل می شوند، امام از اتاق خود خارج می شود و می گوید خمینی من هستم. ما قبل از طلوع آفتاب از ماجرا باخبر شدیم و با تعدادی از طلبه ها به سمت منزل امام حرکت کردیم. نزدیک منزل امام، دیدیم فرزند امام، حاج آقا مصطفی(ره) با تعداد زیادی از مردم به سمت صحن حضرت معصومه(س)در حال حرکت هستند. جمعیت انبوهی از مردم وارد صحن شدند و به تدریج مراجع و علما و بزرگان در ایوان شرقی صحن اجتماع کردند.
در اینجا لازم است به این نکته اشاره کنم که 15 خرداد شروع قیام عمومی مردم در نهضت اسلامی است. بنابراین سرآغاز نهضت اسلامی سال 1341 بود، ولی آغاز قیام عمومی مردم 15 خرداد 1342 بود. جالب توجه است که در این قیام، خانم ها در کنار آقایان به صحنه آمدند؛ و این نکته بسیار مهمی در نهضت اسلامی است. در روز 15 خرداد حدود ساعت 8 صبح زن های پایین شهر قم در حالی که چادرها را به گردن گره زده بودند و در یک دست عکس امام و در دست دیگر، شمشیر به دست داشتند، وارد صحن حضرت معصومه شدند. ورود زنان با آن منظره تکان دهنده، جمعیت را به حرکت درآورد و غیرت همه را به جوش آورد و ولوله ای ایجاد کرد که درواقع همه بی تاب برای یک عکس العمل تند و سریع بودند. چند نفر سخنران، سخنرانی های کوتاهی ایراد کردند، از جمله آقای ورامینی که ماجرای دستگیری امام را شرح دادند. مرحوم آیه الله حاج آقا مصطفی روی پله سوم منبر نشسته بود و عده ای از مراجع هم در ایوان شرقی صحن جدید نشسته بودند. مردم اجازه می خواستند که به خیابان ها بریزند. وقتی اصرار مردم زیاد شد، مرحوم حاج آقا مصطفی با دست اشاره ای کردند، بدان معنا که مردم می توانند از صحن خارج شوند. به محض این اشاره، مردم مثل سیل خروشان به سمت خیابان تهران به حرکت درآمدند.
من هم با تعدادی از دوستان طلبه با جمعیت حرکت کردیم. وقتی به چهارراه راه آهن رسیدیم با کامیون های مسلح که ظاهراً از پادگان منظریه قم آمده بودند، مواجه شدیم. مردم با پرتاب سنگ به کامیون ها می خواستند مانع حرکت آنها شوند، ولی کامیون ها با چراغ روشن و با بوق ممتد با سرعت جمعیت را می شکافتند و به سمت رودخانه به پیش می رفتند. سپس در کنار رودخانه متوقف شدند و سربازان وارد رودخانه شدند؛ و از رودخانه به عنوان سنگر استفاده کردند و بلافاصله تیراندازی را شروع کردند. ابتدا تصور می شد تیراندازی هوایی است و یا از گلوله های غیرجنگی استفاده می کنند، اما با نقش بر زمین شدن تعدادی از مردم، روشن شد که رژیم قصد کشتار مردم را دارد. در همان لحظات اول تیراندازی، در کنار من یک جوان حدود 20 ساله، که گلوله بر پیشانی او اصابت کرده بود، نقش بر زمین شد، که ما پیکر بی جان او را در کوچه کنار خیابان گذاشتیم. دوست طلبه عزیز همراه من یعنی حجه الاسلام هبت الله طالقانی هم آن روز به شهادت رسید. تعدادی از بانوان قم هم در آن روز مجروح و یا شهید شدند.
در تهران، قم و ورامین در آن روز تعداد زیادی از مردان و زنان به شهادت رسیدند. بنابراین 15 خرداد سرآغاز قیام عمومی مردم بود؛ و در واقع شروع قیامی بود که درنهایت بعد از فراز و فرودهای فراوان به 22 بهمن 1357 و پیروزی انقلاب اسلامی منتهی شد.

ویژگی های مهم نهضت اسلامی

در اینجا لازم می دانم به چند نکته به اختصار اشاره کنم:
1.درگذشته، در نهضت های اسلامی در ایران و از جمله نهضت مشروطه، عمدتاً حوزه علمیه نجف رهبری را برعهده داشت. اساساً حوزه اصلی شیعه در گذشته، حوزه علمیه نجف بود. مرجعیت شیعیان نیز در نجف بود. نهضت اسلامی سال های 1341 و 1342 نهضتی بود که برای اولین بار، حوزه علمیه قم رهبری آن را برعهده گرفت. حوزه قم، حوزه جوانی بود، چه اینکه حوزه قم در سال 1340هجری قمری به دست آیه الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری(ره)تأسیس شده بود. اما در این نهضت، مرجعیت از قم بود و حوزه علمیه قم به رهبری امام(ره)بزرگ ترین نهضت اسلامی را در تاریخ کشورمان رهبری و هدایت کرد. این نکته بسیار مهمی است. اگر این نهضت هم از راه دور و توسط نجف رهبری می شد، بعید بود به نتیجه موردنظر برسد.
2.مراجع و علما چه در دوران مشروطه و چه بعد از آن، معمولاً در زمینه اعتراض به دولت از وسیله نامه و یا پیام خصوصی استفاده می کردند. اما اینکه مرجع تقلیدی، برای مردم سخنرانی کند و پیام هایش را به صورت اعلامیه چاپ و منتشر کند، کمتر سابقه داشت. اما امام با مردم به طور مستقیم و رو در رو سخن می گفت و حرف می زد و هر آنچه به عنوان نامه و پیام برای مقامات دولتی می فرستاد نیز فوراً چاپ و منتشر می کرد و در معرض افکار عمومی می گذاشت. این برای اولین بار بود که نهضت اسلامی و حرکت اسلامی روحانیت از ابتدا با ارتباط مستقیم با مردم و با حضور عامه مردم شروع شد و ادامه یافت. البته رابطه روحانیت و دانشگاه هم از همین نهضت شکل گرفت. این نهضت بود که بین دانشگاه و روحانیت که فاصله زیادی بود، رابطه نزدیک و تنگاتنگی را به وجود آورد. اساساً این نهضت بود که حوزه و علما را از انزوا خارج کرد.
3.در حوزه علمیه قم مباحث سیاسی و حقوقی کمتر مطرح بود. اینکه چرا قانون اجرا نمی شود؟ چرا مجلسین تعطیل هستند؟ موردتوجه نبود. اینکه مصوبات دولت در چارچوب قانون و یا حتی در چارچوب قانون اساسی هست یا نه؟ مورد بحث فضلای حوزه قرار نمی گرفت. در واقع، این امام بود که اصطلاحات حقوقی و سیاسی را وارد فضای فکری حوزه کرد. قبلاً در حوزه چنین فضایی نبود. کسی رادیو نداشت، کسی روزنامه نمی خواند. کمتر افرادی بودند که از ویژگی های مجلس شورای ملی، مجلس سنا و وظایف هیئت وزیران مطلع باشد. امام چون از جوانی در فضای سیاسی بود، به تهران رفت و آمد داشت و حتی گاهی از مجلس شورای ملی آن زمان بازدید می کرد و به عنوان ناظر و تماشاچی در جلسات مجلس شرکت می کرد، لذا با این اصطلاحات و با روند مصوبات مجلس و وظایف ارکان حکومت کاملاً آگاه بود. در همین راستا امام با شهید مدرس رفت و آمد داشت و به ایشان خیلی علاقه مند بود. درواقع امام درس های اولیه سیاست را از مرحوم مدرس آموخته بود و به مرحوم مدرس عشق می ورزید. همان طور که به استاد درس عرفان و فلسفه اش مرحوم آیه الله شاه آبادی و به استاد فقه و اصولش مرحوم آیه الله حاج شیخ عبدالکریم حائری ارادت می ورزید، به آیه الله مدرس هم به عنوان استاد سیاست و مبارزه اجتماعی و جهاد و فداکاری نیز بسیار علاقه مند بود. بنابراین امام با راهبری و جامعیت خود فضای جدیدی را در حوزه علمیه قم و در سراسر کشور به ویژه برای متدینین و نسل جوان به وجود آورد.
قیام 15 خرداد بسیار اهمیت داشت. اگر این قیام و حوادث بعدی و هجرت علما به تهران نبود، اگر تعطیلی بازار تهران و قم و شهرهای مهم ایران نبود، اگر این قیام و فداکاری مردم نبود، جان امام در خطر بود و قطعاً رژیم امام را محاکمه می کرد. حفظ نهضت و مرجعیت و ضمانت تداوم آن،‌ در سایه قیام بزرگ 15 خرداد سال 1342 بود.

 

*******************************************************

 ساواک از وعاظ و منبری ها چه تعهدی گرفته بود؟

الف:شاه را کار نداشته باشید

ب:هم اسرائیل را کار نداشته باشید

ج: نگویید دین در خطر است

د: هرسه مورد

 

برای ثبت گزینه مورد  نظر و ارسال پاسخ  ؛ اینجا را کلیک کنید

 

 

 
       
شنبه 10 بهمن 1394  5:47 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh moonj59 rozgol zahra_53 taha_h omiddeymi1368 iraj_b arash_b2 amirali123 shirdel2 bayati0011 ali_81 khodaeem1 fsmuosavi alireza110 shabnam22 farnaz_s jahan22 sajjadalizadehs unknown amayen yarabyarabyarab fanid1960 aminmohamad farid2005 g_alidoost m_alidoost ehsan007060 mobina27 zahra28 samad1355 galaxy_gerash
دسترسی سریع به انجمن ها