0

اروند

 
nima1337
nima1337
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 355
محل سکونت : یزد

اروند

 

اروند

 

با جزر و مدی هولناک، با دو مسیر متفاوت، عمقی وحشتناک، خروشی همیشگی- اروند را رودی وحشی خوانده‌اند بهتر است بگویم اروند رودی وحشی بود، اما اینک بر خلاف ظاهر ناآرام و متلاطمش، درونی رام و مغموم دارد و بی‌تاب است، اروند! آرام باش، آرام! ما نیز داغداریم.

 

اروند آبی رنگ در میان دو امتداد سبز جای گرفته، این دو خط سبز نخلستان‌های اطراف اروند هستند. یکی در خاک ایران و دیگری در خاک عراق (بصره)، چه بسیار وصیت نامه‌ها زیر همین درختان نوشته شده است، چه بسیار رازها که پای همین نخل‌ها دفن شده است، چه بسیار ناله‌ها... .

 

ماه‌ها طول کشید تا مقدمات عملیات والفجر 8 فراهم گردد. مشکلات بسیاری در این راه بود. از جمله شناسایی منطقه، جریان نامنظم آب، گل و لای ساحل رودخانه،  جزر و مد، موانعی که دشمن ایجاد کرده بود و ... .

 

نیروهای شناسایی در حال تمرین و نیز شناسایی موانع و منطقه بودند. نیروهای مهندسی در این مدت کارها را آرام آرام به پیش می‌بردند تا دشمن متوجه قضیه نشود. غواصان درمنطقه‌های جداگانه، سخت مشغول تمرین بودند و همه این کارها چندین ماه به طول انجامید، تا این که شب عملیات فرا رسید.

 

شب بیستم بهمن 1356 است. هنگام وداع فرا رسیده بچه‌ها همدیگر را در آغوش می‌کشند و پیشانی‌بند یا زهرا(س) را بر سر هم می‌بندند تا ساعتی دیگر عده‌ای از اینان با خدایشان ملاقات دارند! با غروب آفتاب به آب می‌زنند تا خود را به آن سوی رودخانه برسانند. هیچ کسی از دشمن، نباید خبردار شود. کسی تا ساعت 22 حق تیراندازی ندارد. ساعت 22 و 10 دقیقه است، فرمان حمله می‌رسد؛ «بسم‌الرحمن‌الرحیم، ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم. و قاتلوهم حتی لا تکون الفتنه. یا فاطمه الزهرا، یا فاطمه الزهرا، یا فاطمه الزهرا...» و ناگهان سکوت اروند می‌شکند.

 

ساعت 9 صبح روز 21 بهمن است. محور عملیات تا شهر فاو به دست رزمندگان اسلام در آمده است. دشمن همچنان بهت زده است! چنان حیرت زده که حتی از انجام هر پاتکی فلج شده است. هیچ کس فکرش را هم نمی‌کرد! شب دوم عملیات، در انتظار جهادگران مهندسی بود. یکی تفنگ به دست می‌گیرد و یکی فرمان بولدوزر. هیچ فرقی ندارد. مهم آن است که جهاد فی سبیل الله باشد، که بود.

 

 

پاتک عراقی‌ها ساعت 3 بامداد روز 22 بهمن آغاز شد از شدت آتشی که بین طرفین رد و بدل می‌شد، شب به روز تبدیل شده بود. جنگ به حالت تن به تن درآمد. کماندوهای عراقی هر گاه هوس حمله به خاکریزها را می‌کردند، با جواب صف شکن بسیجیان مواجه می‌شدند! این درگیری همچنان ادامه داشت. همان صبح روز 22 بهمن، لشکر گارد عراقی با تانک‌ها و خودروهای نظامی خود در محور جاده البحار سعی می‌کرد خود را به خاکریزهای رزمندگان اسلام برساند. در این هنگام بالگردهای هوانیروز، سر رسیدند و سپاه دشمن از هم فرو پاشید و به عقب نشست.

 

این جنگ و گریزها 75 روز ادامه یافت است. تا آنکه نیروهای ایرانی جای خویش را تثبیت کردند. این یک آبرو ریزی بزرگ برای عراق بود.

 

غلامرضا طرق، از بچه‌های با صفای ارتش بود؛ فرمانده گردان شهادت لشکر 92 زرهی اهواز، وقتی داشت می‌رفت، گفت: «من شهید می‌شوم، مفقود می‌شوم، دنبالم نگردید، پیدایم نخواهید کرد.» دیگر جنازه‌اش پیدا نشد با اروند خیلی رفیق شده بود.

 

نام اروند با نام غواص عجین گشته است. شهادت غواص مظلومانه‌ترین شهادت‌هاست. چرا که نه راه پیش دارد و نه راه پس و نه حتی راه دفاع کردن.

 

در روایت آمده است: هر کسی در آب شهید شود، اجر دو شهید را دارد. یک بار برای یکی از دوستان غواصم این روایت را نقل کردم. گفت: راست می‌گویی، از فرط ترسی که جنگ در آب دارد، آن هم شب، در آب اروند خروشان، زیر آتش سنگینی که از بالای سرت می‌ریزد. شب عملیات والفجر هشت، تازه معنای این جمله را یافتم که هر کسی می‌خواهد به امام زمانش برسد، باید خودش را به آب و آتش بزند و در آن شب، هم آب بود هم آتش.

 

v
پنج شنبه 2 مهر 1388  10:53 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها