0

متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

 
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها (دوستان برای کامل شدن این بخش کمک کنند)
لطفا روضه ها رو ببینید که تکراری نباشه.

جمعه 9 بهمن 1394  8:53 AM
تشکرات از این پست
nazanin53
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

به خدایی ِ خداوند در این صحنه ی ایجاد

 علی دوست تر از فاطمه نبود

 به پیمبر قسم از فاطمه بایست بگیریم

 همه درس ولایت

 به علی دوستی فاطمه سوگند

 بخوانید به تاریخ و ببینید

 که با پهلوی بشکسته و بازوی ورم کرده

 و با سقط جنینش ز فشار در و دیوار

 و کبودی رخ چون گل یاسش

 به دفاع علی از جا حرکت کرد

 سپس یک تنه استاد و ندا داد

 که من در دل دشمن تک و تنها

 به علی یاور و یارم

 نگذارم نگذارم که شود یک سر مو از سر او کم

 منم و مهر و ولایش سر و جانم به فدایش

 ز ازل گفتم و گویم که علی هست من و من همه اویم

 به خدا یا که علی را به سوی خانه برم

 یا که چو شش ماهه ی خود کشته در این راه شوم

 این من و این بازو این صورت و این سینه و این محسن مظلوم

 بگیرم جلو ی ِ فتنه و بیداد شما را 

شاعر:حاج غلامرضا سازگار

***

وای كنار ِ خونه

وای با تازیونه

وای افتاده یاسی

كه غرق ِخونه

وای مظلوم ِ بی یاور

وای حبیبه ی حیدر

وای ای بی حرم مادر

***

*در آرام آرام آتش گرفت، از لابه لای درزهای در دود وارد خانه شد،خونه رو دود پوشاند، مادر كه پشت در بود دیگه معلوم نبود پشت در چه خبره، یه مرتبه از میان ِ دود و آتش صدای ِ شكسته شدن در آمد،ناله ی مادر آمد، ابتا،علی.فضه: بیا، علی نیاد بچه ام رو كشتن.*

در ِ آتیش گرفته رو صورت مادر افتاد

در ِآتیش گرفته روی ِ گل ِ پر پر افتاد

بوسه های سرخ آتیش رو چادر مادر افتاد

*من یه سئوالی ازتون دارم،دیگه حرفی نمی زنم،وقتی چهل نفر می خوان وارد خانه بشن،با ازدحام، اونم اراذل و اوباش ِ مدینه، نه ادبی نه نزاكتی،اگه ادب داشتن در می زدن،اگه ادب داشتن اصلاً نمی اومدن، همه حمله كردن، وارد خونه شدن،یه كسی كه پشت در باشه،اصلاً در هم نیوفتاده باشه بین در و دیوار،نوشتن مادر افتاد، در روی مادر افتاد. اینجا به خانه ی علی حمله كردن:*

آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم

کردند رو به خیمه ی سلطان کربلا

*امام سجاد فرمود:یا عمتی علیكن بالفرار، همه فرار كنید، ای حسین....*

وای مظلوم ِ بی یاور

وای حبیبه ی حیدر

وای ای بی حرم مادر

*خدا با همین قبر نامعلوم، خدا این مادر و از ما نگیره،فاطمه مادر همه ی ماست، همه برا مادرشون گریه كنند، آی بچه شیعه ها مادر  ما هجده سال بیشتر نداشت.*

وای مظلوم ِ بی یاور

وای حبیبه ی حیدر

وای ای بی حرم مادر

وای مادر،مادر،مادر

*بحق ِ بانوی ِ امیرالمؤمنین، بحق مادر امام زمان،بحق بهانه ی خلقت،ناموس ِ خودت یا الله، فرج آقامون برسان.*

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 9 بهمن 1394  11:15 AM
تشکرات از این پست
nazanin53
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

اللهم صل علی صدیقة الطاهره،فاطمةالزهرا،سیدة النساءالعالمین

مادر برای عمر کمت گریه می کنیم

هر شب برای قد خمت گریه می کنیم

هر روز ِ ما برای شما فاطمیه است

پس لحظه لحظه پای غمت گریه می کنیم

ما بچه های مادر ِ پهلو شکسته ایم

از رفتن ِ قدم به قدم گریه می کنیم

هر جا که دود و آتش و مسمار دیده ایم

از غصه های دم به دمت گریه می کنیم

ما بی خیال سیلی مادر نمی شویم

پس تا ظهور منتقمت گریه می کنیم

*ان شاءالله میآد اون كسی كه باید انتقام بگیره،علامه ی امینی فرمود:تا بین در و دیوار قرار گرفت،فضه رو صدا زد،باباش رسول خدا رو صدا زد، اما تا زمین افتاد صدا زد: مهدی بیا*

چادر نماز فاطمه حصن ِ حصین ماست

ما زیر سایه ی علمت گریه می کنیم

توفیق گریه را تو خودت می دهی به ما

پس پای سفره ی کرمت گریه می کنیم

ایوان طلا و گنبد و گلدسته ات کجاست؟

حالا که گم شده حرمت گریه می کنیم

شاعر:حسین ایزدی

گریه ی میكنم برای مادری كه مردم مدینه یه بار حالش رو نپرسیدن، بعد از واقعه ی در یه نفر نیومد احوال  بپرسه، عوض ِ اینكه احوال بپرسن جلوی ِ علی رو گرفتن، گفتن:به زهرا بگو،دیگه بسه،چرا اینقدر گریه میكنه.فرمود:*

گردد اگر چه غرق به خون پای تا سرم

به زان كه بنگرم غم غربت به شوهرم

مرگ من از فشار و در و دیوار خانه نیست

این غصه می كشد كه غریب است شوهرم

...

ای آسمان عاطفه ؛پرواز بی کران

بعد از تو ناتوان شده بال کبوتران

 خیر النسایی و به خودت می شناسمت

دنیا نداشت غیر خودت از تو بهتران

 دینم حرام اگر که به غیر تو رو کنم

تو مال ما بهشت خدا مال دیگران

 شایسته است بعد بیابان نشینی ات

گوشه نشین شوند تمام پیمبران

 دستش شکسته باد هر آنکه تو را شکست

نانش حرام باد هر آنکه تو را در آن.....

 ....کوچه فقط به خاطر یک قطعه خاک زد

باید از این به بعد بمیرند نوکران

 این روزها که حرمت رویت شکسته شد

خوب است گوشواره درآرند مادران

 اینها تو را زدند و غرور علی شکست

آری شکستنی است غرور دلاوران

بعد از تو احترام ندارد قبیله ات

مادر که رفت وای بر احوال دختران

 شاعر:علی اکبر لطیفیان

 *خدا ان شاءالله هر كی مادر داره، خدا براش نگه داره، بخدا اگه یه روزی بری خونه ببینی مادرت حالش خوب نیست دست و پات رو گم میكنی،اگه یه روز ببینی سخت نفس بكشه دست و پات رو گم میكنی،اگه یه روز ببینی بابات گوشه ی خونه زانوی ِ غم بغل گرفته كاری نمیتونه بكنه،همه غصه های عالم رو دلت میآد،الهی مادر برات بمیرم كه بعد از درو دیوار هر روز آب میشدی،ان شاءالله هیچ وقت تو خونه مادر مریض نشه بخوای مریض داری كنی،یه وقت یه كسی مادرش مریضه میگن سن وسالی ازش گذشته،الهی برات بمیرم هجده ساله بودی یه كاری كردن مثل پیر زن ها دست به دیوار میگرفتی،قربون كسایی برم كه برا مادر بلند بلند گریه می كنند،داد بزن،اگه بهت گفتن چرا داد می زنی؟بگو:آخه مادرم سنی نداشت،مادر زمین بخوره ، اما جلو چشم بچه اش زمین نخوره،بمیرم برات كه جلو بچه هات كتك خوردی مادر،اسماء میگه: تا صدای در می اومد، دیدی تا صدای در میاد مادر میگه:باباست،داداشه، دایی است، زود مادر تشخیص میده،تا صدا در می اومد می گفت: من و كمك كن، خانم جان من خودم هستم، می فرمود:نه علی اومده،علی غریب ِ، من خودم می خوام در و بروش باز كنم،اوج روضه ی من اینه: روزهای اول می گفت: زیر بغل هاش رو می گرفتم آروم آروم می اومد جلوی در ، در رو باز می كرد، اما روزهای آخر نوك پاهاش به زمین كشیده می شد، می خوای دادت رو بلند كنم؟یه روز مادر با یه چشمش نگاه كرد،چرا می گم یه چشم؟آخه بعد ِ كوچه دیگه یه چشمش باز نمی شد،یه نگاه كرد گفت:علی جان یه چیزایی شنیدم آقا، چه چیزی عزیز ِ دلم؟ آقاجان شنیدم مردم ِ مدینه سلامت نمی كنند، علی برا زهرا یه مصیبت خونده هیچ كسی نخونده،صدا زد: زهرا جان من ِ علی سلام میدم روشون رو برمی گردونند،غریب آقا....*

دو دستم بسته بود،اما دو چشم من تماشا كرد

كه یارم عشق را بین ِ درو دیوار معنا كرد

*انگار دوست داری روضه ی كوچه بشنوی،اگه اهلشی من برات بگم؟ كسی كه پهلوش میشكنه نمی تونه خوب نفس بكشه، اما مادر ما دوید وسط كوچه،" من آروم میگم تو بلند داد بزن" همه رو كنار زد، یه نگاه كرد گفت: علی جان مگه زهرا مرده پا برهنه بیرونت ببرن؟دستش رو دراز كرد، كمر بند علی رو گرفت، چنان كمربند  رو كشید چهل نفر به زمین افتادن،نانجیب یه نگاه كرد، گفت:قنفذ. چه كنم امیر؟ گفت: مگه نمی بینی یه زن با پهلوی ِ شكسته همه رو زمین انداخته؟ چه كنم؟گفت:یه كاری كن دیگه نتونه قدم از قدم برداره،چنان غلاف به بازوی مادر...حسینی ها،می خوای بریم كربلا؟تو كربلا یه نامردی یه نگاه كرد،گفت:حرمله چرا بیكار ایستادی؟چه كنم امیر؟ گفت: مگه سفیدی ِگلوی ِ علی رو نمی بینی؟ یه تیر به حلقوم ِ این بچه زد...حسین....*

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 9 بهمن 1394  11:16 AM
تشکرات از این پست
nazanin53
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

در و ببند پسر عمو، بیا كنار ِ من بشین

من تو رو سیر نگاه كنم، كه تنها میشی بعد از این

بیا با هم گریه كنیم، برا غم ِ فردای  تو

تو برای دردای من، من برای دردای تو

بیا با هم گریه كنیم، محرم ِ گریه های من

من برا تو گریه كنم،تو گریه كن برای من

*إبكنی وَ ابك للیتامی.....، زنها اومدند دیدن فاطمه،یه عده ناراحت،یه عده خوشحال، اومدن هنر ِ دست شوهراشون رو ببینن، خیالشون راحت بشه، بیرون كه می رفتند با اشاره یه نفرشون به بقیه گفت: كار فاطمه تموم ِ *

تو گریه كن برای این زخمی كه درمون نداره

اشكاتو من پاك می كنم، با دستی كه جون نداره

*امشب روضه خون نمی خواهیم، فقط بگیم:وای،وای...*

فاطمه ات و می بخشی كه رفیق نیم راه شده

می خوام بمونم نمیشه، آسمونم سیاه شده

فاطمه ات و می بخشی كه خنده رو لبها نداره

میخوای جلو پاهات پاشم،پاهام دیگه نا نداره

*زانو بغل نگیر،این جوری نشین ،پهلوان ِ من، قهرمان ِ من، مرد ِمن، آقای ِ من*

فاطمه ات و می بخشی كه از پا نشستم آقاجون

مدتی ِ لباساتو خودم نشستم آقاجون

من كه میرم به جای من دست سر بچه هات بكش

بمیرم آشفته شدی یه دستی به موهات بكش

حالا بیا با هم گریه كنیم تو برا من ، من برا تو

خدا نكرده نبینه فردا كسی گریه هاتو

بیا با هم گریه كنیم،قربون ِ گریه كردنت

دارم میمیرم برای ِ،زانو بغل گرفتنت

بیا با هم گریه كنیم،حالا كه امشب با منی

شبا سر ِ مزار ِ من نمیشه فریاد بزنی

بیا با هم گریه كنیم،حرف بزنیم با چشمامون

یه لحظه ساكت گمونم بیدار شدن بچه هامون

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 9 بهمن 1394  11:16 AM
تشکرات از این پست
nazanin53
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

بیا با هم گریه كنیم،پسر عمو دارم میرم

فردا می فهمی كه چرا، از تو دارم رو می گیرم

بیا با هم گریه كنیم،فدای تو  اباالحسن

راستی دادم به زینبم،سه تا كفن یه پیروهن

حالا بیا گریه كنیم، برای حال زینبین

گریه كنیم برا حسن، زار بزنیم برا حسین

حسین.....

حالا بیا گریه كنیم، با هم بریم كرب و بلا

قرار ِ بعد ِ روضه مون، روز ِ دهم تو قتلگاه

*راستی علی جان، هر شب بالا سر ِ حسینم یه ظرف آب بذار، "معمولاً این اخلاق بچه رو مادر بهتر می دونه، مادر اخلاق بچه رو بهتر از بابا می دونه،احوال شخصیه رو توی خونه مادرها بهتر از بابا ها می دونن" علی جان حسینم خیلی عطش می گفت، هر شب یه ظرف آب بالا سرش بذار، اگه دیدی ظرف آبش خالیه پرش كن.*

گریه كنیم برای اون سری كه از بدن جداست

گریه كنیم برای اون سری كه روی نیزه هاست

گریه كنیم برا حرم، گریه برای دخترام

گریه برا عروسام، گریه برای ِ نوه هام

گریه برا دختری كه، موی سرش سفید میشه

مثل خودم كبود میشه،مثل خودم شهید میشه

*امشب گذشت،سلمان پرسید: كیف اَصبحت ِ یا بنت رسول الله؟...كیف اَصبحت ِ معولاً برای كسی كه مریض ِ بیشتر استفاده میشه، چرا میگن: اَصبحت ِ. چه جوری به صبح رسوندی، معمولاً شب درد سراغ آدم میآد، همه ی شهر خوابند، فاطمه بیداره،بچه هاش بیدارن، فاطمه از بس رو بستر افتاده، عبارتی كه فرمودن: اسماء بیا صورت ِ من رو برگردون. معمولاً كسی نمی تونه سرش رو تكون بده كه با ضایعه ی نخاعی روبرو شده باشه،دیگه حس ِ گردوندن سر هم نداره، بابا فاطمه حق داره والله، در كه روی ِ فاطمه افتاد، یه نفرم از روی در رد شده باشه، دو نفرم رد شده باشه، سیل جمعیت وارد خانه شد، اون عشق علی بود فاطمه رو، نمیگم از زیر در،باشه از پشت در بیرون آورد، گفت:علی رو كجا بردن؟ عشق علی مرده رو زنده میكنه*

عشق باعث شد كه دل سامان گرفت

پشت درب خانه زهرا جان گرفت

*اما به مرور فاطمه تحلیل رفت، سرش رو هم نمی تونست تكان بده، لذا می بایست بر می گردوندن زهرا رو به شانه ی چپ و راست، برای اینكه كسی به قفا بخواب ِ، كمر درد، پا درد، همه ی اینها اضافه میشه، درد یكی دو تا كه نیست، یكی كه عمل جراحی میكنه بهش دارو میدن، سرفه نكنه،ریه اش تحریك نشه، اما هر دارویی كه باشه، این ریه،این سینه تحریك شده، گفت:سلمان، عمو جان، به علی نگو،هر موقع گریه میكنم، از جای زخم میخ خون جاری میشه،نه به پهلوی راست،آی بازوم، نه به پهلوی چپ،وای پهلوم، سلمان این رو شنید، رفت توی ِ نخلستونا،دید داره می میره، گفت:برم یه جایی داد بزنم،میگه رفتم توی ِ نخلستون دیدم یكی زودتر از من داره داد میزنه*

الا ای چاه یارم را گرفتند

گلم، باغم ،بهارم را گرفتند

الا ای چاه با یك ضربه ی در

همه دارو ندارم را گرفتند

...

آمدی قامت كشیده

می روی با قد ِ خمیده

...

ببین می توانی بمانی بمان

عزیزم تو خیلی جوانی بمان

اگر راه دارد بمانی بمان

...

بمون حسنت و داماد كن،بمون حسینت و داماد كن،بمون زینبت رو عروس كن، بمون نوه هات رو ببین، ای كاش فاطمه بود علی اكبرش رو می دید. آی رفقا امام زمان ما خیلی تنهاست،پیغمبر فرمود: مهدی ِ من آواره است، وای بر ما كه تو آوراه ای، آقا جان بیا تا شیعه راحت بشه، بیا تا من شیعه ی خوبی بشم، آقا جان،آقاجان، مادرشم صدا زد :مهدی بیا مادرت رو كشتن، مرحوم علامه ی امینی فرمود:اولین ناله ای كه مادر زد، صدا زد:مهدی جان به داد مادر برس، لذا وقتی آقا بیا این ناجیب ها رو از قبر بیرون میآره به درخت می بنده، می فرمایند:بگو ببینم مادرمن با شما چه كرده بود، چرا محسنش رو كشتید؟چرا مادرم رو كشتید؟میگه: من این كار رو نكردم. آقا می فرمایند:نامه اش رو بیارید،  توی نامه نوشته: معاویه وقتی فهمیدم فاطمه پشت ِ در ِ، یه لگدی به در زدم، ازصدای ناله اش ترسیدم اومدم كنار برم، یاد ِ علی افتادم، برگشتم،"سادات ببخشند" چنان نواختم سیلی رو از زیر مقنعه گوشواره ریخت رو زمین، ای وای.... آقا جان ما فدای سرت، عالم فدا سرت، آن ذره كه در حساب نآید ماییم، آقا به خاطر ما نه، مادرت صدا زد بیا، حالا دعا كنید منتقم فاطمه بیاد، اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج.

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 9 بهمن 1394  11:16 AM
تشکرات از این پست
nazanin53
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

الا كه صاحب عزای ِ تمام غم هایی

دوباره فاطمیه آمده، نمی آیی؟

به ما نگاه كن ای ساحل ِ نجات بشر

تو را طلب كند این دیده های ِ دریایی

كجا سیاه به تن كرده ای غریبانه

كجا به سینه ی خود می زنی به تنهایی

كجا شبیه ِ علی سر به چاه ِ غم بردی

كجا شبیه ِ علی روضه ِ خوان ِ زهرایی

برای گریه به غم های مادرت آقا

نه اینكه فكر كنم، مطمئنم اینجایی

شنیده ایم كه گفتید روضه خوان باشید

به روی چشم هر آنچه شما به فرمایی

*فرمود:برای مادر ما آه بكشید،آه*

شنیده ایم زمین خورده است مادرتان

در آن دمی كه به در خورد ضربه ی پایی

***

هزار بار شکستند رکن ِ مولا را

یکی نگفت چرا می‌زنید زهرا را

همین که فاطمه‌اش بر روی زمین افتاد

سیاه دید علی روی آسمان‌ها را

کسی که شیعه بود، مادرش بود زهرا

خدا گواست که کشتند مادر ما را

فراق فاطمه بر کشتن علی بس بود

روا نبود ببندند دست مولا را

هزار مرتبه نفرین بر آن ستمگر كه

که کشت حامی تنها امام تنها را

*این روزها توی مدینه:*

برای مادر سادات گریه منع شده

که بهر گریه گرفته‌ است راه صحرا را

*یه روز علی دید فاطمه اش توی ِ بیت الاحزان، كه یه سایه بانی درست كرده بود فاطمه بره اونجا بشینه گریه كنه،سایه بان رو هم خراب كردن، تبلیغات بر علیه اونها بود به ضرر اونها بود، علی دید فاطمه اش نیست، گشتن یه نفر گفت:آقا جان دارن از سمت اُحد میان، علی دوید،دید صورت حسنین از شدت آفتاب سوخته، مادر داره میآد، زیر بغل های مادرشون رو گرفتن، قدم قدم،هر یه قدم فاطمه یه آه میكشه، خانم جان اُحد رفتید چه كنید؟ میگم. تو راه رفتن كه نمیتونه حرف بزنه،آمد خانه رو بستر آرام آرام خوابوندنش،علی جان، سایه بانم رو خراب كردن،رفتن سر ِ قبر عموم حمزه شروع كردم گریه كردن،بچه ها شما چرا اینطوری شدید؟ گفتند:بابا آفتاب خیلی سوزان بود، مادرم زیر ِ آفتاب داشت گریه می كرد، ماجلوی ِ آفتاب ایستادیم مادر اذیت نشه*

علی چگونه ببیند بر آن رخ نیلی

شرار تابش خورشید و سوز گرما را

کنار سایه ی نخلی در آفتاب گریست

شب از عناد بریدند نخل خرما را

رواست عالمیان جان دهند از این غصه

که جای پنجه ی دیو است روی حورا را

قسم به سوره ی یاسین و هل ‌اتی «میثم»

که پیش چشم علی می‌زدند طاها را

*صورتی كه توی ِ آفتاب سوخته باشه حتماً دیدید، ابی عبدالله و امام مجتبی، با مادر آمدند،صورت ِ بچه ها تو آفتاب سوخته شد، یك بار اینجا صورت حسین... یك بار جلوی آفتاب ایستاد،آفتاب به زینب نتابه،یك بارم زینب صدا زد:عزیز ِ دل ِ برادر، علی جان، كشته های خودشون رو دفن كردن،بدن ِ امام زمان روی زمین،عریان،پاره پاره،سه روز و دو شب، توی بیابان كربلا،شب ها وحوش می آمدند،درندگان،چرندگان می آمدند، هیچ حیوانی به هم كار نداشت، همه می آمدند كنار بدن ِ پاره،پاره،آی رفقا قبل از ما اونها اومدن،سینه زدن،گریه كردن، تا روز سوم بنی اسد اومدن دیدن بدن ها روی زمین،خدایا اینها كی هستند؟بدن ها یا به لباس شناخته میشه یا به سر شناخته میشه، یا یه آثاری تو انگشت و بدن شناخته میشه، رسیدن كنار ِ یه بدنی كه هزار و نهصد و پنجاه زخم،امام سجاد فرمود:این بدن ِ حجت ِ خدا حسین ِ...حسین...*

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 9 بهمن 1394  11:17 AM
تشکرات از این پست
nazanin53
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

جزداغ تو،هیچ کس مرا پیرنکرده است

فاطمه جانم.....

اینگونه، شکسته و زمین گیر نکرده است

*بچه یتیم های خانم، تسلیت می گم بی مادر شدنتون رو ،آی خانم،آی خانم، آی خانم...اصلا نیاز به خوننده و روضه خون ندارید،آدمی که بعد از شش،هفت روز اومده کنار قبر مادرش ؛ نه تنها نیاز به روضه خون نداره دیگران میان هی آرامش می کنن ؛ آی حسین ،آی حسن ،آی زینب ،آی ام کلثوم ......کار یه جوری می شد کنار قبر فاطمه، بچه ها می اومدن زیر بغل علی رو می گرفتن ،بابا ؛ ما که بی مادر شدیم نکنه می خوای ما رو بی بابا کنی .....خوش به حالتون ، دلاتون می سوزه برا زهرای مرضیه(س) .....*

از داغ تو،جز داغ تو،هیچ کس مرا پیر نکرد

اینگونه شکسته و زمین گیر نکرد

بی بی جان....

کاری که غم تو کرد ،با سینه ی من

فاطمه جان ،تو میدونی علی مرده ی رزم ِ

کاری که غم تو کرد ،با سینه ی من

شمشیر و سپاه و نیزه و تیر نکرد

*شاید وقت گریز نباشه اما ما تابع این قوانین نیستیم دلمون هر جا بره دنبالش میریم ،حقیقتش رو بخوای حسین هم تو گودال همین رو می گفت......*

مادر... کاری که غم تو کرد،با سینه من

شمشیر و سپاه و نیزه و نعل اسب و ....

برگردم مدینه ...

شب آمد و به سرت آمدم ،برار سری

فاطمه جانم ... رفتی چراغ خونم رو خاموش کردی

شب آمد و به سرت آمدم برار سری

یه حرفی با من بزن ،دلم برات تنگ شده زهرا جانم ،هم گریه کن باش هم روضه خون...

شب آمد و به سرت آمدم برار سری

نبود شرط وفا خود روی مرا نبری.....

*برا اهل محبت، خدا شاهده کشندست چه کردند با آقامون علی اون سید بزرگوار  بعد از سال های طولانی عمر وقتی می پرسند چرا سکوت می کنی می گه همش تو این فکرم اینا با ،بابام چه کردند،اینا با مادر ما زهرا (س)چه کردند یکیش رو بگم دیگه ....فاطمه جانم...*

به روز لحظه شماری کنم که شب برسد

*ای آقام ای آقام  یعنی چی علی جان، یعنی می ترسم روز بیام کنار قبرت جای قبرت رو پیدا کنند....اینا خیلی بی تربیت اند فاطمه جان .....چی می دید علی ،علی می دید اون روزی که اینا جای بدن حسین رو پیدا کردند؛ ده نفر داوطلب شدند گفتند یه کاری کنیم دیگه از این بدن چیزی باقی نمونه.....حسین ...... * 

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 9 بهمن 1394  11:17 AM
تشکرات از این پست
nazanin53
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

اسماء بنت عمیس میگه:دیدم با تمام عجله ای كه علی برای غسل دادن داشت، زود آب بریز. غسل رو از كجا شروع می كنند؟ از سر. سر و گردن رو غسل بده؟! همچین كه چادر ِ زهرا رو باز كرد، اسماء بیا ببین صورتش سیاهه، ببین چشمش كبوده،"امشب یه غسل دادنی برات بخونم كه خودت حظ كنی." غسل می دهم میت ِ ی حاضر را به نیابت ِ سمت ِراست، اسماء میگه همچین كه آب ریختم روی ِ كتفش دیدم غسل رو تعطیل كرد، سر به دیوار گذاشت،آقا چرا كارو تموم نمی كنید؟ گفت:اسماء بیا ببین این استخوان نابجا جوش خورده. آقا بیا كارو تموم كن، با هم بشینیم گریه كنیم،همچین كه اومد سمت چپ رو غسل بده، اینجا دیگه همه طاقت ِ علی رو تاب شده دیدند،آخه پهلو سوراخ ِ، وقتی اومدن دنبال ِ سلمان،سلمان میگه: من وقتی اومدم از خونه بیرون، سلمان قریب به 300 سال سن داره، یه پیر مرد وقتی از خونه بیاد بیرون یواش یواش راه میاد، اما بچه می دوه، دید حسن و حسین دارن با عجله می دون، سلمان صدا زد آقا زاده ها صبر كنید من پا به پاتون نمی تونم بیام،آهسته برید منم بیام، حسن برگشت گفت: سلمان بابام داره می میره، سلمان،سلمان،"می خوام این روضه رو برات در بسته بخونم، سر بسته نمی دونم چه جور می خونن" تا كنار ِ قبر هم اگر جنازه ای رو بیارن، ببینند خون از كفن بیرون زده باید برگردونند، كفن عوض كنند، گفت: سلمان تا حالا دو بار كفن عوض كردم،بیا،بیا. شاید بگی من دارم زبانحال میگم، اما وقتی اون نامرد دومی تو صورت مقداد زد،مقداد رو خاك ها افتاد، مقداد گفت: به من زدی طوری نیست، ولی دیشت خون از پهلوش می اومد، تو چه با فاطمه كردی؟...اصبغ بن نُباته میگه: نیمه شب صدام زد ، گفت:اصبغ پاشو، گفتم: خانم چه وقت ِ از شب ِ؟ گفت:شب از نیمه گذشته،گفتم:چی میگی؟ گفت:پاشو دارن گریه می كنند. گفتم: زن بگیر بخواب مادر مرده اند، علی زن مرده است،بگیر بخواب آروم باش، همسایه ی ما هستند، حالا دو شب دارن گریه می كنند طوری نیست تموم میشه. گفت: اصبغ تو مادر نیستی، من مادرم، من طاقت ندارم صدای ِ بچه ی بی مادر بشنوم،پاشو. اصبغ بن نباته همسایه ی دیوار به دیوار علی میگه بلند شدم، اومدم در ِ خونه ی علی رو در زدم، تا در زدم در ِ خونه رو دیدم آرام شد صدا"بذار یه دعایی بكنم اینجا:الهی هیچ آبرو مندی رو بی آبرو نكن،الهی هر كسی یه آبرویی رو پیش مردم حفظ كرده،آبروش رو نریز" آرام شد، در و كه باز كرد، یه نگاه كرد،اصبغ ببخشید،خیلی اذیتت كردم، تا فاطمه كه زنده بود كه خودش، حالا هم كه رفته بچه هاش، مارو ببخش. دستم رو گذاشتم روی شونه هاش ، گفتم:علی چی شده؟ بغض كرده بود علی، گفتم:بلند گریه كن، من همسایه شما هستم اومدم ببینم چی شده؟ علی نشت در آستانه در،گفت:اصبغ یه شب حسن گریه میكنه، من وزینب و حسین آرومش می كنیم، یه شب زینب گریه میكنه، من و حسین و حسن آرومش می كنیم، یه شب من گریه می كنم اونها من و آروم می كنند. گفتم :امشب چی شده طولانی شده؟ زنم نخوابید، گفت: امشب حسین بهانه گرفته، هر وقت حسین گریه می كنه همه ی ما بی طاقت میشیم"امشب می خوام روضه ی زنونه بخونم، مردونه گریه كنیم"مادر، امشب حسین مادر مادر میكنه، همه ی ما بهم ریختیم،گفتم:آقا بچه است، چرا نمی بریش كنار قبر مادرش، ببرش آروم میشه،گفت:قول دادم ببرمش، صداش كرد: حسین، حسین جان. می آیی بریم كنار قبر مادرت؟ بلند شد، گفت:شرط داره نباید بلند بلند گریه كنی، آروم.چشم. روی چشمم، ببین علی چه طوری روضه می خونه، علی میگه دست ِ كوچكش رو گرفتم، آمدیم، همچین كه نزدیك ِ قبر رسیدیم گفت:بابا دستم رو رها كن، علی میگه: من گفتم الان میره رو قبر مادر، شیون می كنه، ناله می زنه، اما همچین كه دستش رو رها كردم،قربون ِ ادبت برم حسین، دستش رو گذاشت رو سینه اش، السلام علیك ِ یا اُماه ، مادر سلام، زهرا....علی میگه:به اون خدایی كه جان علی در ید قدرت اوست،تا حسین سلام داد،شنیدم از دل ِ قبر فاطمه صدا اومد: وعلیك السلام یا ولدی یا حسین... مادر سلام، مادر سلام

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 9 بهمن 1394  11:18 AM
تشکرات از این پست
nazanin53
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

به حال ما، در و دیوار خانه می گرید

برای غربت ما آشیانه می گرید

فرشته های خدا و هرآنکه مادر شد

به یاد مادر ما عاشقانه می گرید

نه آشنا، نه رفیقی، ولی در این کوچه

گذشت هر که از این آستانه می گرید

*هر كی در ِ خونه ی مارو نگاه میكنه گریه می كنه،با خودش تصور میكنه نكنه یه وقت یه بانوی ِ بارداری پشت در این خونه بوده،چرا میخ های در همه بیرون زده؟چرا این در با ضربت لگد جابه جا شده؟چرا آستانه ی در قطرات خون روی زمین ریخته؟نكنه دختر پیغمبر رو زدن؟نكنه مظلومه ی علی رو كتك زدن؟*

لباس رزم به تن کرده، ذوالفقار به دست

علی نشسته و در بین خانه می گرید

*آخه وقتی بی بی خطبه خوند امیرالمؤمنین، "یتطلّع طلوعها" هی داخل كوچه سرك می كشه، خانم خونه اش بر می گرده یا نه؟ "وَ یَتَوَقَّعُ رُجُوعَهَا"  ، منتظر ِ زهرا به خون برگرده،همچین كه بی بی وارد خانه شد،علی یه گوشه ی منزل زانوی غم بغل كرده صدا زد: یا علی "اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ؟" مثل جنین در رحم مادر زانو بغل كردی؟" وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِین؟ِ "مثل متهم ها یه گوشه نشستی، یه وقت فرمود:یا زهرا،اگه می خوای این صدای اذان رو بشنوی  باید صبر كنی*

علی؛ دلاور میدان، علی؛ ولیّ خدا

به یاد آتش و دود و زبانه، می گرید

*یه وقت علی آمد صحن خانه، نگاه كرد دید امانت رسول خدا روی زمین افتاده*

چه رفته بر تو مگر مادرم! بگو با من

که در مصیبت تو هر کرانه می گرید؟

بهار آمده آری ... بهار فاطمه، آه...

نسیم و غنچه و جوی و جوانه می گرید

برای غربت ما آشیانه می گرید

به حال ما، در و دیوار خانه می گرید...

شاعر: حسن صنوبری

*همین دو سه جمله روضه ی من،هر جا زنی باردار باشه،حامله باشه، همه رعایت حالش رو می كنن، اگه خبر بدی باشه ازش پنهان می كنند، اگه كسی در بین اقوام از دنیا بره خبر و بهش نمیدن،این بی بی بزرگ ترین داغ ِ این عالم رو دیده، پیغمبر رو از دست داده، حالا من یه سئوال دارم،امام زمان،اگه زنی باردار باشه،اگر بزرگ ترین مصیبت عالم رو ببینه، دیگه بهش سیلی نمی زنند،دیگه در خونه اش رو آتش نمی زنند،دیگه گوشواره اش رو روی زمین پراكنده نمی كنند،خونه اش رو آتیش نمی زنند،جسارت از همین جا شروع شد، كربلایی ها، صل الله علیك یا مظلوم،یا حسین، گذشت،گذشت، همون آتشی كه مدینه به خانه ی مادرش زدن،یه وقت زینب نگاه كرد، دامن دختر بچه ها آتش گرفته،یه وقت صدا زد: "علیکُنّ بالفَرار"، همه فرار كنند.*

آتش گرفته خیمه،یا تارو پود ِ زینب

سوزد میان آتش، بود و نبود ِ زینب

مظلوم حسین،حسین جان...

عجب خاطراتی یاد زینب آمد

میان ِ دود و آتش،برس به داد ِ زینب

خاطره ی مدینه آمد بیاد زینب

از درب آستانه آتش زبانه می زد

قنفذ گُل ِ علی را با تازیانه می زد

*اگه مادر رو بین در و دیوار نمی زدن، اگه مادر رو تو كوچه ی مدینه نمی زدن، كی جرات می كرد كنار بدن ِ پاره پاره دختر ِ امیرالمومنین رو بزنه،صدا زد بابا پاشو ببین عمه ی من رو دارن می زنند. "انظر علی عمتی المظلومه"،یه نگاه به اون بدن پاره پاره كرد صدا زد:بابا*

با همان دستی كه زهرا را زدند

در كنار ِ پیكرت ما را زدند

*حسین.....*

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 9 بهمن 1394  11:18 AM
تشکرات از این پست
nazanin53
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

قصه ی عشق آخری دارد

 عاشقی روی دیگری دارد

گاه آن روی عشق پنهان است

 گاه راه از میان طوفان است

گاه فرمان دهد زمین بخوری

 سیلی از دست بدترین بخوری

سر هجده بهار پیر شوی

 بین دیوار و در اسیر شوی

یا که در شعله ی پریشانی

 مثل پروانه پر بسوزانی

عشق گاهی سر جنون دارد

داستانی به رنگ خون دارد

ریشه عشق اگر چه افلاکی است

 گاه در بند چادری خاکی است

عشق بازوی ِ پر ورم دارد

 عشق بانوی بی حرم دارد

گاه چشم تر از تو می خواهد

 زخمِ میخ در از تو می خواهد

گاه شیرین ترین محدثه ای

 گاه زخمی سخت ِ حادثه ای

هم قرار است کوثرش باشی

 هم فدایی حیدرش باشی

عشق گرچه هزار غم دارد

 ماه پهلو گرفته کم دارد

دوست دارد که بی قرار شوی

 روی دل زخم ذوالفقار شوی

پیش محبوب دست و پا بزنی

 جای او فضه را صدا بزنی

*یا فضّةخذینی و الله قد قتل ما فی أحشائی*،فضه به دادم برس محسنم رو كشتند،بچه ام رو كشتند*

باید اینجا جوان بمیری گاه

 روی از محرمت بگیری گاه

زهرا چرا جلوی علی روی ِ خودت رو می گیری؟عزیز ِ دلم. من میگم چرا،این روضه ی من ِ:وقتی آمدند در كوچه ی بنی هاشم  و ماجرای فدك پیش اومد خیلی بی احترامی كردند، بعضی ها فكر می كنند سیلی اونجا نزدن،فكر میكنند سیلی زدن برای پشت در ِ خانه بوده، برید مقتل الإختصاص، شیخ مفید رو نگاه كنید، از امام صادق روایت نقل كرده: *فَخَرَجَتْ وَ الْكِتَابُ مَعَهَا*، بی بی از پیش ِ اولی آمد بیرون،سند فدك دستش بود،اون ملعون ِ ازل و ابد(دومی)رو ملاقات كرد، *یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ مَا هَذَا الْكِتَابُ الَّذِی مَعَكَ،* این سند چیه؟این دست تو چه میكنه؟این سند ِ فدك ِ *هَلُمِّیهِ‏ إِلَیَ* بده به من، نمیدم،نمیدم *فَأَبَتْ أَنْ تَدْفَعَهُ* بی بی سند ِ فدك رو پس نداد،یه كاری كرد  من نمی دونم چه جوری بگم،دلش رو ندارم، *فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ،*با پا لگد به فاطمه زد،روایت میگه: *وَ كَانَتْ حَامِلَةً* بی بی باردار بود، امام صادق فرمود:* ثُمَّ لَطَمَهَا*،سیلی به صورت فاطمه زد،امام صادق می فرمایند: انگار دارم مادرم رو می بینم،گوشواره در گوشش شكسته،یه پرده ی دیگه ی روضه رو بخونم:یازهرا همه ی روضه خون ها میگن:اگه مدینه بی احترامی نمی كردند،كربلا كسی جرأت نمی كرد،بی بی جان عصر عاشورا شد،دخترك ها با گوشواره و دست بند در بیابان می دویدند،گوش ها همه خونی شده،حسین.....

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 9 بهمن 1394  11:18 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

 بسم الله الرحمن الرحیم

یا رب الحسین بحق الحسین اِشف صدر الحسین بظهور الحجة

یا رب الحجة بحق الحجة اِشف صدر الحجة بظهور الحجة

...

چه غصه ها که نخوردی برای همسایه

هنوز هم که تو داری هوای همسایه

کمی به فکر خودت باش در قنوت شبت

چقدر زمزمه كردی به جای همسایه

تو ناله کردی و همسایه را دعا کردی

ز گریه ی تو در آمد صدای همسایه

*علی، از صدای گریه ی زهرا خسته شدیم،علی*

دعای توست که مرگت سریعتر برسد

همین شده است عزیزم دعای همسایه

*خدایا مارو از دست زهرا راحت كن،خدا ما از این خانواده بدمون میآد. "ای خاك بر این مردم ناسپاس" *

به زخم دست تو پاشید آن نمک را که

گرفته بود ز دستت گدای همسایه

*امشب می خوام برات بگم چه طور نمك ریختند به زخم بی بی*

به خانه ریخته اند و گمان نمی کردم

به خانه وا شود اینگونه پای همسایه

*همسایه ها همه اومدند به ما سر بزنند،شاید اومدن سر سلامتی بدن،تسلیت بگن،نه،نه،نه*

چه غربتی است که همسایه بی خبر باشد

ز داغ مرگ عزیز و عزای همسایه

قسم به سرخی خونهای چادرت دیگر

برام رنگ ندارد حنای همسایه

***


جریان مواجهه فاطمه زهرا سلام الله علیها با دشمنان پشت درب خانه از زبان خلیفه دوم:

*مرحوم مجلسی در بحار الأنوار روایتی رو از دلائل الامامه طبری نقل كرده،دومی ِ ملعون نامه نوشته به معاویه لعنت الله علیهما، وقایعی رو براش تشریح كرده،نامه مفصل ِ، اول ِ نامه ضروریات دین رو انكار كرده.میگه  به در خونه ی علی حمله بردم. خودش مناقب ِ علی رو میدونه. *وَ لَقَدْ وَثَبْتُ وَثْبَةً عَلَى شِهَابِ بَنِی هَاشِمٍ الثَّاقِبِ، وَ قَرْنِهَا الزَّاهِرِ، وَ عَلَمِهَا النَّاصِرِ، وَ عِدَّتِهَا وَ عُدَدِهَا الْمُسَمَّى بِحَیْدَرَةَ*"اینها علی رو میشناسند بعد توصیف میكنه،میگه: تو خونه ی علی كی بوده،علی وفاطمه بودند،حسن و حسین بودند،زینبین بودند،فقط فضه كمك كار اینها بود،حالا من با كی رفتم" *وَ مَعِی خَالِدُ بْنُ وَلِیدٍ وَ قُنْفُذٌ مَوْلَى أَبِی بَكْر*من با یه جماعتی رفتم*وَ مَنْ صَحِبَ مِنْ خَواصِّنَا،* رفقای صمیمی ِ ما هم بودند،اولین كاری كه كردم معاویه *فَقَرَعْتُ الْبَابَ عَلَیْهِمْ قَرْعاً شَدِیداً* ،محكم به در زدم،فضه آمد پشت در چه خبره؟ برو به علی بگو این كارهای بیهوده رو رها كنه،در خلافت طمع نكنه،علی باید بیاد بیعت كنه،حامی ِ ولایت بلند شد،زهرای مرضیه پشت در آمد،صدا زد: *أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ! مَا ذَا تَقُولُونَ؟ وَ أَیَّ شَیْ‏ءٍ تُرِیدُونَ؟ *ای گمراهان ِ دروغ گو،چی میگید؟چی می خواهید؟ "چی به بی بی گفت این ملعون؟" چرا پسر عموت در دهلیز خون نشته تو رو فرستاده؟ فرمود:*طُغْیَانُكَ یَا شَقِیُّ* طغیان و سركشی ِ تو ای بدبخت، من رو از خانه به در آورده. به علی بگو بیاد،مگر نه اون كاری كه نباید بشه میشه،*أَبِحِزْبِ الشَّیْطَانِ تُخَوِّفُنِی وَ كَانَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ ضَعِیفاً.* داری مارو از چی میترسونی؟اگه علی بیرون نیاد هیزم میارم،خون رو آتیش می زنم،اهل خونه رو می سوزونم،حالا شروع كرد اولین كارو * وَ أَخَذْتُ سَوْطَ قُنْفُذٍ فَضَرَبْتُ‏* میگه تازیانه ی قنفذ رو گرفتم شروع كردم زدن و دوم* وَ قُلْتُ هَلُمُّوا فِی جَمْعِ الْحَطَبِ* گفتم:برید هیزم بیارید *فَقُلْتُ: إِنِّی مُضْرِمُهَا.* میخوام خونه رو بسوزونم *فَقَالَتْ: یَا عَدُوَّ اللَّهِ* ای دشمن خدا *وَ عَدُوَّ رَسُولِهِ وَ عَدُوَّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ،*حالا بی بی چه كرد؟حامی ِ ولایت ِ *فَضَرَبَتْ‏ فَاطِمَةُ یَدَیْهَا مِنَ‏ الْبَابِ*‏ بی بی در رو با دست ها نگه داشت *تَمْنَعُنِی‏ مِنْ فَتْحِهِ* اجازه نمی داد در خونه رو باز كنم *فَضَرَبْتُ كَفَّیْهَا بِالسَّوْطِ* شروع كردم به دست هاش تازیانه زدن *فَأَلَّمَهَا*،بی بی دردش گرفت..نانجیب میگه:وقتی به دست هاش زدم  *فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِیراً وَ بُكَاءً*. شنیدم داره داد می زنه، گریه میكنه،خواستم برگردم،دلم داشت نرم می شد،یه وقت یاد ِ كینه های بدر افتادم، دوباره برگشتم.*

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 9 بهمن 1394  11:19 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

امان از شعله وای مادر

امان از دیوار وای از در

گرفته آتش جان ِ حیدر

مدینه

...
چها کردی با جان ِ زهرا

امان از خنده از تماشا

*دارن می خندن،دارن نگاه میكنن،یه روزی هم ایستادن وقتی شمر سر از بدن عزیزت جدا میكنه،همه می خندیدن كف میزدن *

چها کردی با جان ِ زهرا

امان از خنده از تماشا

از آن مسمارِ بی مدارا

مدینه

...
می خندند

به اشک ِ من و داغ و روی ِ زردم

همانها که هر شب دعاشان کردم

پر از آه و دردم... پر از آه و دردم...

...
به دست بسته دیدم ابوتراب

به پیش چشمم شد از خجالت آب

گره به کارش افتاده با طناب

مولاحیدر... زهرا فدای تو

...
من و اشکِ غربت ِ من

چه کردی با قامت ِ من

چه کردی با صورت ِ من

مدینه

*ابراهیم ِ خلیل وارد آتش شد،ولی آتش بر او حرام شد،آتش گلستان شد،اما خود بی بی حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:آتش زبانه می كشید،صورت من رو می سوزوند.*

غم حیدر کی گذارد؟

که چشمانم خون نبارد

که یاری جز من ندارد

مدینه

...
افتاده چرا تازیانه به دست و پایم

*بی بی تازیانه افتاده به دست و پات تا بوسه بزنه*

افتاده چرا تازیانه به دست و پایم

فدای علی هستی و دنیایم

علی کن دعایم ...علی کن دعایم

...
بگو بدانند زهرا فدای توست

همه وجودم در زیر پای توست

عبادت ِ حق تنها ولای توست

مولاحیدر... زهرا فدای تو

شاعر: رضا یزدانی

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 9 بهمن 1394  11:32 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

بلند میكنم از سوز سینه آهم را

امام صادق علیه السلام فرمودند: خدا رحمت كند آن كسی را كه در عزای مادر ما حضرت زهراسلام الله علیها بلند بلند گریه كنه.

نگاه میكنم از دور نور ماهم را

تو غرق در غمی امروز حضرت باران

به سمت چشم تو انداخت اشك راهم را

دلم حسینیه مادراست این شب ها

ببین به سر در دل بیرق سیاهم را

همیشه چادر زهراست سقف روی سرم

مگیر از من آواره سر پناهم را

خوشبحال اونی كه همیشه،جا و مكانش معلومه،مادرش نمیذاره آواره بشه،توی این شهر غربت،شهری كه خیلی جاها اصلاً رنگ و بوی فاطمیه نداره،توی این وانفسا،بی بی دستت رو گرفته، آورده تو رو،نمی دونم قدر و منزلت خودت رو میدونی؟ مثل امشبی كه بی بی سفارش كرد:كسی با خبر نشه علی جان. یك به یك شمارو خبر كردند،گفتند:شما با همه فرق دارید،شما بیایید ناله بزنید برا فاطمه،اونا نامحرم بودند،اما شما محرم هستید شما میتونید بگید وای مادر.

از این به بعد فقط بر علی ببار كه گفت

گرفته اند زمن لشكرم سپاهم را

....

گریه های مخفیانه

غسل و تشییع شبانه

یك مزار بی نشانه

آتشم زد آتشم زد

مانده ام با چشم گریان

میكشم آه از دل و جان

رفتی و شام غریبان

آتشم زد آتشم زد

میگذارم وقت غسل پیكر تو سر به دیوار

تازه فهمیدم چه كرده وای من با سینه مسمار

تا حالا خود مولا همه رو آروم میكرد،می فرمود آروم تر گریه كنید،نذارید دشمن شاد شیم،مادرتون راضی نیست،اسما میگه یه وقت دیدم خود آقا سر به دیوار گذاشته،بلند بلند ناله میزنه

میگذارم وقت غسل پیكر تو سر به دیوار

تازه فهمیدم چه كرده وای من با سینه مسمار

تازه دیدم زخم پهلو

تازه دیدم خون بازو

سادات

مثل من زهرا شكست در این مدینه حرمتت ای داد بی داد

بشكند دستی كه زد سیلی به روی صورتت ای داد بی داد

الوداع ای فاطمه جان

كن حلالم فاطمه جان

بر دل من داغ جانكاه

مثل گل عمر تو كوتاه

چیده ام رویت لحد آه

داد بی داد، داد بی داد

وای من از جان بر لب

بعد تو دیگر از امشب

خانه دارم گشته زینب

داد بی داد، داد بی داد

مانده ام بالای قبر تو چرا من زنده هستم

از پیمبر با امانت داریم شرمنده هستم

روی زخم دل نمك خورد

پیش من زهرا كتك خورد

عالمی حیران شده از صبر من از صبر تو ای داد بی داد

عده ای فردا روند دنبال نبش قبر تو ای داد بی داد

......

لزره به دست حیدر كرار افتاد

چشمی به چشم بسته ی دلدار افتاد

همه ی قریش همه ی مدینه چشم انتظار همچین لحظه ای هستند، لرزه به دستان علی ببینند،لحظه به پاهای علی ببینند

حال زمان شستن زهرا رسیده

حیدر كنار سنگ غسل یار افتاد

می گفت من افتادنم با داغ زهراست

زهرا هم از زخم نوك مسمار افتاد

جای غلاف روی بازو را كه حس كرد

این بار دستان علی از كار فتاد

نگاه كرد دید بچه ها گوشه ی حیاط مثل جوجه های لرزان دست گردن هم انداختند، می خواد بدن مادرشون رو غسل بده،بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله.....

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 9 بهمن 1394  11:38 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

آن خیره سر كه نعره ز هر سو كشید و رفت

از دست فاطمه سند او كشید و رفت

در كوچه ای كه جای طلوع و غروب نیست

خورشید را به كنده ی زانو كشید و رفت

وقتی كه دید سیلی او هم اثر نكرد

انگار تازه نقشه ی بازو كشید و رفت

انگار پشت در ثمر مصطفی نبود

ضرب لگد به سینه و پهلو كشید و رفت

از دور عده ای به تماشای آن پلید

دیدند هُرم شعله به گیسو كشید و رفت

افتاده بود مادرمان زیر دست و پا

گرگی رسید و پنجه به ابرو كشید رفت

می گفت زیر لب به علی،روز بیعت است

او را به ریسمان هیاهو كشید و رفت

گفتند:این روضه رو مرحوم چمنی رحمة الله علیه(رئیس هیئت حسین جان تهران) هر وقت می خوند گریه میكرد زار زار،می گفت: هر وقت آب می آوردند برا فضه،با هیچكس كه حرف نمی زد،مگر كاری بود آیه قرآن می خواند، آب می آوردند تا وضو بگیره، دستاشو كه بالا می زد وضو بگیره اینقدر به این دست ها نگاه می كرد زار زار گریه می كرد، می گفتند آخه چی شده فضه تو هر وقت به این دست ها نگاه میكنی، آتیش میگیری، می فرمود:آخه فاطمه بین این دست هام دست و پا می زد.

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 9 بهمن 1394  11:39 AM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:متن روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها

حاج منصور ارضی

حال تو اصلاً نیست رو به راه مادر

گریه نكن جان رسول الله مادر

بی حال در یك گوشه ی بستر می افتی

وقتی میآیی از زیارتگاه مادر

تا اُحد خیلی راه بود، غروب كه بر می گشتند، صورت ها سوخته بود،خسته

پوشیه می بندی و برمی خیزی از جا

 وقتی كه می آید پدر از راه مادر

مادر چراصورتت  رو میپوشونی،وقتی بابام می آید

حرفی بزن تا خانه ی ما گرم گردد

حتی به قدر لحظه ای كوتاه مادر

واقعاً همینطوره ، آدم وقتی مادرش باهاش یك دقیقه حرف بزنه كیف میكنه

كُل شبانه روز در حال ركوعی

مانند ماه اول هر ماه مادر

با درد پهلوی تو وقت راه رفتن

باید كسی با تو شود همراه مادر

یعنی یكی باید دستت رو بگیره،یا تو باید دست رو شانه ی كسی بذاری

اوضاع و احوال تو را فهمید بابا

از خون مانده روی دلو چاه مادر

زانوی غم را بین آغوشش گرفته

خیبر شكن،مرد عدالتخواه مادر

بچه هایی كه مادرتون رو دوست دارید حتی اونهایی هم كه مادر پدرشون رو از دست دادن،همینطوریه..

با جمله ی بس كن نزن هم مجتبایت

از خواب شب ها می پرد ناگاه مادر

نزن نزن،نانجیب نزن

شب ها كه تشنه می شود سیراب گردد

از اشك چشمان تو ثارالله مادر

من هم كنار بسترت مشغول ذكرم

با ناله های آه بابا آه مادر

در پشت در اصلاً مراعاتت نكردند

با این كه بودی تو پا به ماه مادر

سیلی، لگد، آتش ،غلاف و تازیانه

سهم من و تو بین قتلگاه مادر

یه وقت اومد وارد قتلگاه شد،آیا بین شما یه مسلمان نیست،یه عده ای داشتند حسینش رو می زدند، همچین كه داد و فریاد زینب رو شنیدند، برگشتند همون ضربات رو به زینب زدند.

یا صاحب الزمان علیه السلام

جمعه 9 بهمن 1394  11:39 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها