0

همنشینى با اهل گناه ممنوع!

 
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

همنشینى با اهل گناه ممنوع!

همنشینى با اهل گناه ممنوع!

بنام خدا

همنشینى با اهل گناه ممنوع!

بحثى درباره سقوط جامعه ‏ها در اثر آلودگى به گناه‏

فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ. (انعام/ 44)

پس هنگامى كه فراموش كردند آنچه را كه به آنان تذكّر داده شده بود، به روى آنها درهاى همه چیز را باز مى‏ كنیم تا وقتى از آنچه كه به آنها داده شده دچار فرح و غرور میشوند. ناگهان آنها را مى‏ گیریم و آنها دچار سرافكندگى می‏شوند.

خداوند متعال در این آیه مباركه بیان میكند كه این مردم بت‏ پرست و مشرك در اثر علاقه به زندگى، غرض از آفرینش خود و دعوت پیامبران را فراموش نمودند تذكرات و انذار پیامبران خود را فراموش كردند ما هم درهاى رزق را از هر جهت بر آنها گشودیم و نعمات زمینى و آسمانى را به آنها بخشودیم و از جهت استدراج و امتحان از هیچ گشایشى براى آنها دریغ و مضایقه ننمودیم تا اینكه از آنچه به آنها داده شده بود خوشحال شدند و غرق در لذائذ و شهوات گشتند و همه چیز را از یاد بردند و آنچه مى‏توانستند ظلم و ستم كردند. ما هم ناگهان آنها را به كیفر اعمالشان گرفتار كردیم و آنها هم بیخبر و ناامید از نجات و رحمت حق و با حال حسرت به عقوبت كرده ‏هاى خود رسیدند.      

یكى از آفتهاى بزرگ جوامع و تمدّنهاى بشرى پیدایش دو گروه مرفه و محروم در جامعه و رفاه زدگى ببحدّ و حصر طبقه ثروتمند است. جامعه ‏اى كه در آن گروهى آنچنان محروم و وامانده باشند كه نتوانند نیازهاى اوّلیه زندگى خود را تأمین كنند و گروهى دیگر آنچنان متنعّم باشند كه براى تفریح و تفنّن به فكر ایجاد نیازهاى كاذب بیفتند، آرى، چنین جامعه ‏اى نمیتواند پایدار باشد و محكوم به فنا است.

اساساً ثروت و مال و احساس بى‏نیازى، طغیان‏ آور است و این در طبیعت انسان است، اما نه به حدّ الزام كه انسان نتواند با آن مبارزه كند ولى به هر حال، وقتى انسان به حدّ اشباع و سیرى رسید، تنها ایمان به خدا و ارزشهاى معنوى است كه مى‏تواند او را نجات دهد و در انسانیّت خود نگاه دارد، وگرنه جنون سیرى او را به طغیان و فساد خواهد كشید و روز به روز بر طغیان او افزوده خواهد شد و سرانجام به مرحله نابودى و انفجار خواهد رسید و چنین است نتیجه ناسپاسى در مقابل نعمتهاى خدا:

وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتِیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا یَصْنَعُونَ(نحل/ 112)؛ و خداوند مَثَل مى‏زند آبادى‏ اى را كه آسوده و آرام بود و روزى آن به فراوانى از هر طرف می‏رسید. پس به نعمتهاى خدا كفر ورزید. پس خداوند به خاطر كارهایى كه انجام داد تلخى لباس گرسنگى و ترس را به او چشانید.

وَ كَذلِكَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى(طه/ 127)؛ و این چنین مجازات میكنیم كسى را كه اسراف كرد و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد و البته عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است.

گاهى اسراف و فساد و طغیان در یك جامعه به اوج خود میرسد و تمام ارزشهاى معنوى و تعالیم پیامبران به دست فراموشى سپرده میشود و در عین حال آن جامعه داراى اقتصادى شكوفا و قدرتى برتر است و در كمال آسایش و رفاه بسر مى‏برد و از قدرت و برترى و علم و صنعت خود مغرور است و از هر طرف بر شكوفایى و توان آن افزوده میشود و به نظر میرسد كه جامعه‏ اى است شكست ناپذیر و هیچ عاملى نمیتواند آن را از پاى در آورد، امّا غافل از اینكه این یك امتحان بلكه یك دام است و این جامعه در عین قدرت و شكوفایى به آخر خط رسیده است و ناگهان پایه‏ هاى آن فرو مى‏ریزد و آن مردم طغیانگر و مفسد و خوش خیال، ناباورانه سقوط جامعه بظاهر قدرتمند خود را مشاهده میكنند:

ثروت و رفاه اگر با ایمان و معنویّت همراه نباشد باعث طغیان و فساد میشود. این است كه قرآن كریم ضمن بیان این مطلب كه احساس بى‏ نیازى طبعاً طغیان‏ آور است، به صاحبان ثروت قاطعانه هشدار میدهد كه از نعمتهاى خدا به نحو صحیح استفاده كنند و دچار طغیانگرى و فساد نشوند.

همنشینى با اهل گناه‏

وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذینَ یَخُوضُونَ فی‏ آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی‏ حَدیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّكَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ (68/ انعام)

در تفسیر مجمع البیان از امام باقر(علیه السلام) نقل شده كه چون این آیه نازل گردید، مسلمانان از همنشینی  با كفار و استهزاءكنندگان آیات الهى نهى شدند.

این یك دستور بسیار مؤثر و یكى از مصادیق امر به معروف است، در جلسه‏ اى كه ارزشهاى والاى توحید مسخره میشود یا باید با اعتراض و آگاهى دادن چهره آن مجلس را عوض كرد و یا به عنوان اعتراض آنجا را ترك نمود.

در روایات متعدّدى از پیامبر اکرم(صلى اللَّه علیه و آله) و ائمّه معصومین(علیهم السلام) از همنشینى با اهل گناه، یا شركت در جلسه‏ اى كه در آن  گناه میشود و انسان قدرت جلوگیرى از آن را ندارد نهى شده است، حتّى اگر آنان از بستگان انسان باشند.

حضرت على(علیه السلام) به فرزندش وصیّت كرد: خداوند بر گوش واجب كرده كه راضى به شنیدن گناه و غیبت نشود. (تفسیر نور الثقلین)

رسول خدا(صلى اللَّه علیه و آله) با استناد به این آیه فرمودند: كسى كه ایمان به خدا و روز قیامت دارد، در مجلسى كه در آن امامى سبّ میشود و یا از مسلمانى عیب‏جویى میگردد نمى‏ نشیند. (وسائل الشیعه، ج 16)

حضرت على(علیه السلام) فرمودند: «مجالسة الاشرار تورث سوء الظن بالاخیار»؛ همنشینى با بدان، سبب سوء ظنّ به نیكان میشود. (وسائل الشیعه، ج 16)

تكذیب و مسئولیت‏

وَ كَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَ هُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَیْكُمْ بِوَكیلٍ. (66/ انعام)

قوم تو، قرآن را دروغ شمردند، در حالى كه سخنى است بر حق، به آنان بگو: من مسئول (اعمال) شما نیستم.

انسان در برابر حق سه گونه موضعگیرى دارد: 1- قبول   2- رد   3- بى‏ تفاوتى. در این آیه نظر قرآن به موضعگیرى دوم است. و مى‏گوید: « بگو: من مسؤؤل اعمال شما نیستم

انسان خود مسئول مستقیم نظر خود است كه حق را بپذیرد یا قبول كند. بسیار اتفاق مى‏ افتد كه علم انسان به مسئولیت خود در برابر اعمال و رفتارش او را به موضعگیرى سالم و درست یارى دهد، ولى اگر چنین تصور كند كه میتواند خود را بى‏ تفاوت نشان دهد و مسئولیت خود را به گردن این و آن اندازد كم كم به جایى میرسد كه به اصل حقیقت بى‏ توجه و بى‏ اعتنا میشود.

از آیات متعددى كه این تعبیر و مانند آن در آنها آمده است (مانند 107- انعام و 108- یونس و 41- زمر و 6- شورى) استفاده میشود كه منظور از «وكیل» در این موارد كسى است كه مسئول هدایت عملى و ضامن دیگران بوده باشد، به این ترتیب پیامبر(صلی الله علیه و آله) به آنها اعلام میكند كه این شما هستید كه باید تصمیم نهایى را در مورد قبول و یا رد حقیقت بگیرید، و هدایت را بپذیرید و من تنها مامور ابلاغ رسالت و دعوت الهى هستم‏.

منابع:

تفسیر كوثر، ج 3

انوارالعرفان فی تفسیر القرآن، ج 12

تفسیر احسن الحدیث، ج 3

تفسیر نمونه، ج 5

تفسیر نور، ج 3

تفسیر هدایت، ج 3

منبع : گروه دین و اندیشه تبیان ، آمنه اسفندیاری

پنج شنبه 8 بهمن 1394  11:24 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها