بنام خدا
شيوه هاي دشمن شناسي با استفاده از فرهنگ دفاع مقدس
دفاع مقدس يكي ازمهم ترين مقاطع تاريخ كشور ما ست كه بركات بسياري براي كشور ما داشته است . ازجمله پيامدها و اثار مثبت دفاع مقدس، دشمن شناسي است كه بر اساس اين تجربه ما هم دشمنان داخلي(منافقين) و هم دشمن خارجي مان(استكبارجهاني ) را شناختيم و اگر اين تجربه دفاع مقدس نبود مردم كشور ما به اين صورت با دشمن شناسي و ضرورت ان اشنا نمي شدند اما بهترين وسيله براى دشمنشناسى، مراجعه به قرآن است كه دشمنان مختلف را در آيات نورانى خويش معرفي كرده است. برخى از دشمنان انسان عبارتند از: 1- شيطانهاى جن و انس، 2- هواهاى نفسانى، 3- كافران و اهل كتابى كه در صدد مقابله با مسلمانان باشند، 4-جهل و نادانى و... .
طبق آيات وروايات انسان دو گونه دشمن دارد:
1-دشمن دروني يا دشمن نزديك
2 -دشمن بيروني يا دشمن دور عبارتند از شيطان هاي جن و انس
دشمن دروني :
نزديك ترين دشمن به آدمي نفس اوست كه به فرمايش امام اميرالمومنين (ع) :«اعدي عدوك نفسك التي بين جنبيك --- دشمن ترين دشمنان نفس توست كه دركنار توست »اين روايت از پيامبر(ص)نيز نقل شده(نهج الفصاحه,ص66،ح338 )
اين نفس اماره كه آدمي را دائما به بدي دعوت مي كند و دشمن نزديك اوست. اما هواي نفس و نفس اماره، چيزي خارج از وجود انسان و موجودي مستقل همانند شيطان نمي باشد بلكه مرحله اي و بخشي از وجود خود انسان است. در حقيقت نفس اماره كه به زشتي ها و گناهان و پستي ها امر مي كند و هواي نفس با فرمان و خواست و اراده او شكل مي گيرد، مرتبه پايين و پست و تربيت نيافته از نفس و حقيقت انسان است. اگر گفته مي شود، نفس خود را تقويت كن و پرورش بده، مراد مرتبه انساني نفس است و اگر گفته مي شود او را سركوب و مغلوب و كنترل كن مراد مرتبه پايين حيواني او است. بين اين دو «خود» يا دو مرتبه وجودي نفس كشمكش دائم وجود دارد. اگر خود انساني و ملكوتي در اين مبارزه چيره گردد، ارزش هاي انساني زنده مي شود و انسان را به مقام شامخ قرب الي الله صعود مي دهد و اگر خود حيواني غالب گردد، چراغ عقل انسان را خاموش مي سازد و او را در وادي ضلالت و گمراهي ساقط مي گرداند.
دشمن بيروني:
الف_شياطينِ جن:
اما دشمن بيروني و دور شيطان است ؛ شيطان موجودي حقيقي است كه با وسوسه و دگرگون ساختن واقعيت امور و زينت بخشيدن به زشتي ها و گناهان و ناگوار جلوه دادن نيكي ها و طاعات سعي در اغوا و انحراف انسان دارد. در واقع حوزه اصلي فعاليت شيطان در حالات رواني انسان و جنبه تخيل و توهم او است كه حقايق را وارونه و بر خلاف واقعيت آنها جلوه مي دهد و انسان را به خيال و توهم در مورد واقعيات وادار مي سازد.
از منظر قرآن كريم شيطان تنها وسوسه مي كند و در قوه خيال و وهم انسان تصرف مي كند و حقايق را دگرگون مي سازد. « فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُرِيَ عَنْهُما» ( اعراف/20) و « فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ»(طه/120). شيطان زشتي ها را زيبا جلوه مي دهد و اعمال ناپسند را زينت و آرايش كرده و آن را پسنديده و درست در اذهان ظهور مي دهد: « وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»( انعام/43) و « وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النّاسِ»( انفال/48). بت پرستي ها و تكبرها و ايستادن در برابر حق و حقيقت نمونه هايي از اعمال نفوذ و تصرف شيطان در وهم و خيال انسان است كه بخشي از حوزه فعاليتهاي رواني انسان هستند.
ب)شياطين انس
1-منظور از شياطين انس ، انسانهايي هستند كه مانند شياطين جنّ، بر ضدِّ خدا و دين او اقدام نموده ، انسانها را با انواع فريبها از راه خدا دور مي سازند يا اعمالي شيطاني انجام مي دهند.
بر همين مبنا بود كه امام خميني ـ قدس سرّه ـ حكومت آمريكا را شيطان بزرگ لقب دادند. پس شياطين انس از حيث بشر بودن تفاوتي با انسانهاي عادي ندارند و تنها از نظر فكري و اعتقادي و عملي در مسير شياطين جنّ قرار داشته ، دانسته يا نادانسته كارمندان شيطان مي باشند.
2-هر كسي يا از جنود خداست يا از جنود شيطان؛ يا حزب الله است يا حزب الشيطان ؛ چرا كه بين حقّ و باطل راه ديگري وجود ندارد.
پس هر كه از خدا و راه حقّ و حقيقت خارج شود، از جنود شيطان خواهد بود. آيات شريفه اي كه ذيلاً به آنها پرداخته مي شود ، راز اين حقيقت را روشن مي سازند كه چگونه برخي انسانها جزء حزب شيطان يا حزب الله مي شوند.
«وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون ___و كسانى كه ولايت خدا و پيامبر او و افراد باايمان را بپذيرند، پيروزند؛ (زيرا) حزب و جمعيّت خدا پيروز است. »(المائده:56)
در نتيجه؛ بهترين راه دريافتن دسيسه هاي دشمنان و شيطان و آگاه ساختن ديگران از كيود آنان، رجوع به آيات قران كريم و احاديث معصومين (عليهم السلام) مي باشد. چرا كه بهترين كساني كه مي توانند آنان را بشناسند ،خود خداوند ومعصومين(عليهم السلام) مي باشند.
به عنوان مثال:
1-« وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُموَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً --- و گمراهشان مىكنم و آرزومندشان مىسازم و وادارشان مىكنم، تا به عنوان تحريم گوشت حيوانات حلال گوشت گوش آنها را بشكافند و دستورشان مىدهم تا خلقت خدا را دگرگون سازند،- اين است دعوت شيطان- و هر كس به جاى خدا، شيطان را دوست بگيرد، زيانى آشكار كرده»(نساء:119 )
2-رسول خدا(ص) فرمودهاند:
«زماني موسي(ع) نشسته بود كه ناگهان شيطان سوي او آمد و كلاه دراز رنگارنگي به سر داشت، چون نزديك موسي(ع) رسيد، كلاهش را برداشت و خدمت موسي(ع) ايستاد و به او سلام كرد. موسي گفت: تو كيستي؟!گفت: من شيطانم.
موسي به او فرمود: اين كلاه چيست؟ گفت: به وسيله اين كلاه دل آدمي زاد را مي ربايم.(گويا رنگهاي مختلف كلاه، نمودار شهوتها و زينتهاي دنيا، و عقايد فاسد و اديان باطل بوده است).
موسي(ع) گفت: به من خبر بده از گناهي كه چون آدمي زاد مرتكب شود، بر او مسلط شوي؟شيطان گفت: هنگامي كه او از خودش خوشش آيد و عملش را زياد شمارد و گناهش در نظرش كوچك شود.(اصول كافي، ج۳، ص ۴۲۹٫)
راه مقابله با دشمنان را نيز خود قرآن بيان مي فرماييد.به عنوان مثال :
«إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ --- پرهيزگاران هنگامى كه گرفتار وسوسههاى شيطان شوند، خدا را ياد مي كنند؛ و ناگهان بينا مىگردند.» (الأعراف:201)
در اين آيه راه خلاصي از دام شيطان تعليم داده شده؛ به اين صورت كه انسان هر گاه خود را گرفتار دام شيطان ديد بايد بلافاصله باطن خويش را متوجّه خدا نمايد. چرا كه حقّ و باطل در يكجا جمع نمي شوند ؛ پس هر كه رو به خدا نمود يقيناً از صف شياطين خارج مي شود.
منبع : پایگاه پرسمان دانشجوئی، طیبه پوراوند