مدينه فاضله اسلامى - كه در عصر ظهور به دست مهدى آل محمد(ص) بنا مىشود - ويژگى ها و خصايصى دارد كه آن را از ساير مدينه هاى بيان شده، ممتاز و جدا مىسازد؛ كه در ذيل به بعضى از آنها اشاره مىشود
1. حاكم در عصر ظهور
پيشرفتها در عصر ظهور، معلول عواملى است كه يكى از آنها وجود رهبرى معصوم، پاك و منزّه از هر نوع عيب و نقص (از قبيل احساساتِ حيوانى، خشم، غضبِ بىجا، شهوت، كبر و غرور و خودخواهى) است. او فقط وابسته به خدا است و به همه ملتها، جمعيتها و نژادها، با چشم مهربانى و برابرى نگاه مىكند و فرقى بين اقوام و قبايل قائل نيست. بين سياه و سفيد، آسيايى و آمريكايى و اروپايى و آفريقايى فرقى نمىگذارد و به همه با ديد يكسان مىنگرد؛ در حالى كه رهبران ديگر دنيا چنين نيستند، و عالىترين همت آنان، استثمار ديگران و هضم يك جامعه در جامعه قوىتر و كوشش براى يك ملت است. آنها مى خواهند ملّتى را فداى ملت ديگر كنند و ذخاير طبيعى ملت ضعيف را به نفع ملت خود تصاحب نمايند.
اما رهبران الهى چون وابسته به جمعيت خاصى نبوده و خود را وابسته به خدايى مىدانند كه خالق و رازق همه است، هدفشان آسايش عمومى، آزادى گسترده و تشكيل يك سازمان عالى الهى است كه در سايه آن، بشر مانند افراد يك خانواده زندگى كنند و سفيد و سياه باهم برادر و برابر باشند.
آرى سرانجام اداره امور جهان، در كف با كفايت صالحترين افراد بشر قرار خواهد گرفت و به بركت وجود آن حاكِم معصومِ الهى، بشريت از آسيب ظلم و ستم نجات يافته، از ترس فقر، پريشانى، ناامنىهاى گوناگون و بى عدالتىها آزاد خواهد شد. اينك كه عالم به سوى يك آينده درخشان، تكامل روحانى و عقلانى، نظام مستحكم دينى و الهى، عصر صلح و صفا و برادرى و همكارى، پيش مىرود. ما نيز به اميد آن عصر نورانى، با نشاط فراوان و دلى زنده پا برجا ايستاده و انجام وظيفه مىكنيم و تنها آرزوى ما، زندگى در پناه حكومت آن راد مرد عالم بشريت حضرت مهدى(عج) است.
2. حكومت در عصر ظهور
حكومتى كه در مدينه فاضله اسلامى و در عصر حاكميت امام مهدى(عج) مستقر خواهد شد، در تمام جهات با حكومتهاى موجود در عالم فرق دارد. حاكم، نوع حكومت، قوانين و نظامات جارى در آن، هيچ شباهتى با حكومتهاى موجود در عالم ندارد: نوع حكومتش، الهى و بر مبناى ايمان به خداى يگانه و توحيد خالص است و هدفش متحد كردن جماعتها و ملتها، برداشتن ديوارهاى امتيازات و اعتبارات بيهوده، برقرار كردن توحيد كلمه، ايجاد همكارى و ارتباط بين مردم است. حاكم آن نيز امام معصوم، احيا كننده شريعت نبوى و مجرى قوانين اسلامى و دستورات الهى است. اسلام مىخواهد تمام اختلافات و جدايىها را كه به نامهاى گوناگون پديد آمده، به وسيله عقيده توحيدى، از ميان بردارد. تمامى اختلافات نژادى، طبقاتى، ملّى، وطنى، جغرافيايى، مسلكى، حزبى و زبانى بايد از ميان برود و سبب امتياز، افتخار و اعتبار نباشد و حتّى در آن حكومت، اختلاف دينى هم بايد كنار گذاشته شود و همه، در زير پرچم اسلام تسليم فرمان خدا باشند. اين همان حكومت واحد جهانى است كه كره زمين با يك حاكم، يك نوع حكومت و با يك شيوه و روش عادلانه اداره مىشود. اسلام براى بشر چنين حكومتى را پيش بينى كرده و در حدودى كه وظيفه تشريع است، مقدمات آن را فراهم ساخته و عملى شدن آن را موكول به آماده شدن زمينه كامل آن كرده است. اساساً حفظ يك انسان كامل به عنوان ولى الله الاعظم و نگهدارى آن در پشت پرده غيبت، براى تشكيل چنان حكومت واحد جهانى است؛ زيرا تشكيل چنان حكومتى، از عهده انسان هاى عادى خارج است.
3. عدل در عصر ظهور
در اسلام، مسأله عدل، از روز نخست در تمام زمينهها مورد توجه و عنايت بوده است؛ از بُعدِ عقيدتى و دينى گرفته تا بُعدِ فقهى و اجتماعى، از قرآن و سنت بر مىآيد كه عدل و مظاهر آن، پسنديده و موجب خشنودى حضرت حق است؛ اما قدر و منزلت آن، به علّت گستردگى و اقامه آن در سطح وسيع اجتماعى است؛ يعنى، مردم آن قدر به رشد معنوى و كمال روحى نايل گردند كه تمام افراد يا حداقل اكثر آنان، خواهان عدل باشند و خود عملاً آن را به اجرا گذارند.
پيامبران الهى، در مأموريت آسمانى خود، خواهان اقامه عدل در جهان و در بين همه انسانها بودهاند و مىخواستند مردم را طورى تربيت كنند كه آنان خود قسط و عدل را به پا دارند؛ نه آن كه به زور و قدرت حاكم به عدالت تن دهند. قرآن كريم مىفرمايد: ((لَقَدْ اَرْسَلنا رُسُلَنا بِالبَيّناتِ وَاَنْزَلْنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَاثكانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)). (17) از اين آيه استفاده مىشود كه پيامبران مىخواستند، مردم را طورى تربيت كنند تا خود، قيام به قسط نمايند و عدل را بر پا دارند؛ لذا فرمود: ((لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسطِ)) و نفرمود: ((لِيَقيمُوا النّاسَ بِالْقِسطِ)) تا معنايش اين باشد كه پيامبران به عنوان حاكم عادل، مانند ساير زمامداران عادل، مردم را با نيروى نظامى و انتظامى و قدرتهاى اجرايى، به رعايت عدل وا دارند؛ زيرا فرق است بين اين كه حاكمى خود عادل باشد و بخواهد در حكومت او عدل اجرا شود و به كسى ستم نگردد و بين آن كه مردم در جامعه، از نظر كمالات و درك عقلانى به جايى برسند كه خود اقامه عدل نمايند و بفهمند كه عدل برتر از ظلم است و در آنان كششى نسبت به ظلم نباشد.
به هر حال در اسلام و تعاليم الهى، عدل از جايگاه رفيعى برخوردار است تا جايى كه همه انسانها مأمور شدهاند در تمام زمينههاى زندگى خود - در اصول و فروع، در نظام اجتماعى و اقتصادى، سياسى و نظامى، در گفتار و كردار و عدالت را مراعات كنند: ((اِعْدِلُوا هُوَ اَقْرَب لِلتَّقْوى؛(18) عدالت ورزيد كه عدالت به تقوا نزديكتر است)).
و ((اِذا قُلْژُْ فَاعْدِلُوا؛(19) وقتى سخن گفتيد به عدالت سخن گوييد)).
و ((اِنَّ اللَّهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَالأِحسانِ؛(20) خداى متعال به عدل و احسان امر مىكند)).
و ((وَلا پَْرِمَنَّكُمْ شَنَأنُ قَومٍ عَط اَنْ لاتَعدِلُوا اِعدِلُوا هُوَ اَقرَبُ لِلتَّقوى؛(21) )).
رسول اكرم(ص) فرموده است:
((مَنْ رَْ بَْمِدَ عَدْلاً وَرَْ يَذُمَّ جَوراً فَقَدْ بارَزَاللَّهَ تَعاض بِالُارَبَةِ؛(22) هر كس عدل را تمجيد نكند و از جور و بيداد مذمّت ننمايد، به جنگ با خداى تعالى برخاسته است)).
آيات و روايات درباره شرافت، عظمت و اهميت ((عدالت)) به قدرى زياد است كه از گنجايش اين نوشتار خارج است.
بنابراين كلمه عدل، واژه غريبى نيست؛ امّا حقيقتى قريب هم نيست. بشر در طول تاريخ زندگى خود، همواره منتظر بوده كه روزى، اين خواب تعبير شود و عدل در جوامع بشرى حاكم گردد. انسانهاى بسيارى نيز با انديشه عدل و عدالتخواهى، به فكر تعبير اين رؤياى شيرين بشرى بر آمده و تلاش بسيار كرده اند؛ اما تلاش آنان در بيشتر موارد كم ثمر يا بىثمر مانده و عدالت در معناى حقيقى آن، همچنان در عالم رؤيا باقى مانده است. وَه چقدر سخت است تعبير نشدن اين رؤياى شيرين و دلپذير! رؤيايى كه تمامى اجزاى وجود انسان، در طول تاريخ، با آن عجين بوده و نگاه پُر انتظار او، در تعبير آن خسته و كم سو گشته است.
با همه اين احوال، هيچ گاه آرزوى تعبير شدن اين رؤيا، در اعماق دل و جان انسانها به يأس و نااميدى تبديل نشده است؛ اما هر چه بر شماره اوراق تاريخ افزون مىگردد، از شماره انتظار ما كاسته مىشود و اين همان چراغ اميدى است كه قرنها در دل انسانها، به عشق آمدنِ آن منجى، روشن و فروزان است. به عشق او كه نامش ((عدل)) است: ((السَّلامُ عَطَ الْعَدلِ اثُشْشََرِ)) و ((اَللَّهُمَّ صَلِّ عَط وَضِِّ اَمْرِكَ الْقاذِِ اثُؤَمَّلِ وَالْعَدْلِ اثُْنتَظَر)).(23) دو چيز از شاخصههاى اصلى حكومت او است:
1. حكومت واحد جهانى كه تنها او است كه چنين حكومتى را ايجاد مىكند.
2. عدل جهانى كه تنها در جامعهاى كه او تشكيل مىدهد و خود در رأس آن قرار مىگيرد، عدل با تمام ابعادش گسترده مىشود. همان گونه كه حكومت او جهانى است، عدل او نيز گسترده و جهانى است و در روايات، اين شاخصه از ساير شاخصه هاى ديگرِ حكومتِ حضرتِ مهدى(عج)، بارزتر و بيشتر مورد توجه قرار گرفته است. ((جَْلَأُ اللَّهُ الأرْض قِسْطاً وَعدْلاً كأ مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً)).
رسول خدا در حديثى فرمود: ((اُبَلاُِّكُمْ بِاثَهْدى يُبْعَثُ ص اُمَّط عَطَ اخْتِلافٍ مِنَ النّاسِ وَزَلازِلٍ فَيَمْلَأُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً كَأ مُلِئَتْ جَوراً وَظُلْماً، يَرْك عَنْهُ ساكِنُ الىَءِ وَساكنُ الأَرْضِ؛(24)
مژده مىدهم شما را به مهدى كه او در امت من، به هنگام اختلاف و سختى ها بر انگيخته مىشود. پس زمين را پر از قسط و عدل مى سازد؛ همان طورى كه از جور و ستم پر شده باشد. ساكنان آسمان و زمين از او راضى مىشوند و )). بنابراين در مدينه فاضله اسلامى و در عصر ظهور آن منجىِ عالم، عمدتاً از عدل و قسط سخن به ميان مىآيد. دامنه عدالت او تا اقصى نقاط منازل و زواياى ناپيداى جامعه، گسترده مىشود. عدالت همانند گرما و سرما در درون خانههاى مردمان نفوذ مىكند و مأمن و مسكن وجود آنان را سامان مىبخشد.(25) در حكومت آن حضرت هيچ ويژگى به اندازه ((عدل و قسط))، برجستگى و روشنى ندارد و مردم آن حضرت را عمدتاً از عدل او مىشناسند و الآن نيز آنچه در اولين لحظه از نام مبارك او در ذهن خطور مىكند، عدل او است.
4. علم در عصر ظهور
عصر ظهور، زمان گسترش و شكوفايى علم و دانايى است، و مدينه فاضله اسلامى، شهر علم و دانش است. با آمدن منجى عالم، همان گونه كه ظلم و بيداد جاى خود را به عدل و دادگرى مىسپارد، و نابسامانى هاى اجتماعى به سامان مىگرايد؛ جهل و نادانى نيز جاى خود را به علم و دانايى مىدهد و جهان از نور عقل و دانش آكنده مىشود. علوم و دانشهايى كه در طول اعصار و قرون در پشت پرده ها مكنون مانده بود، ابراز مىگردد و مرزِ دانايى و يادگيرى تا سراپرده منازل و اعماق وجود تك تك انسانها، گسترش مىيابد.
امام صادق(ع) در اين باره فرموده است: ((اَلْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَعِلاُْونَ حَرْفاً فَجميعُ ما جائَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرفان، فَلَمْ يَعْرِفِ النّاسُ حَطّ اليَومَ غَفَْ اگَْرفَغِ فَاِذا قامَ قاچُِنا اَخْرَجَ اگَمْسَةَ وَالْعَلاِْينَ حَرْفاً فَبَثَّها صِ النّاسِ وَََّ اِلَشَْا اگَْرفَغِ حَطّ يَبُثُّها سَبْعَةَ وَعِلاْينَ حَرْفاً؛(26) علم و دانش 27 حرف است و 27 شعبه و شاخه دارد. تمام آنچه پيامبران الهى براى مردم آوردند، دو حرف بيش نبود و مردم تا كنون جز آن دو حرف را نشناختهاند. اما هنگامى كه قائم ما قيام كند. 25 حرف و شاخه و شعبه ديگر را آشكار و در ميان مردم منتشر مىسازد و دو حرف ديگر را با آن ضميمه مىكند تا 27 حرف كامل و منتشر گردد)).
اين حديث به روشنى، جهش فوق العاده علمى عصر انقلاب مهدى(عج) را مشخص مىسازد؛ يعنى، تحوّل و پيشرفتى به ميزان بيش از دوازده برابر، نسبت به تمامى علوم و دانش هايى كه در عصر همه پيامبران راستين به بشريت اعطا شده است، پيش مىآيد و درهاى تمامى رشته ها و شاخه هاى علومِ مفيد و سازنده، به روى انسانها گشوده مىشود و راهى را كه بشر طىّ هزاران سال پيموده، به ميزان بيش از دوازده برابر آن در اندك زمانى پيموده مىشود.
حضرت امام باقر(ع) نيز فرموده است: ((اِذا قامَ قاچُِنا وَضَعَ اللّهُ يَدَهُ عَط رؤُوسِ العِبادِ فَجَمَعَ سِا عُقُواًَُمْ وَكَمُلَتْ سِا اَحْلامهُمْ؛(27) هنگامى كه قائم ما قيام كند، خداوند دست محبتش را به سر بندگان مىگذارد و عقول آنها را با آن كامل و افكارشان را پرورش داده تكميل مىكند)).
بدين ترتيب، در پرتو ارشاد و هدايت حضرت مهدى(عج) و در زير دست عنايت او، مغزها در مسير كمال به حركت در مىآيد و انديشه ها شكوفا مىشوند. كوته بينىها، تنگنظرىها و افكار پست و پليد - كه سرچشمه بسيارى از تضادها و برخوردهاى خشونت آميز اجتماعى است -، برطرف مىگردد. مردمى بلند نظر، با افكارى باز و سينه هايى گشاده و همّتى والا و بينشى وسيع، پرورش مىيابند، لذا هر 27 حرف علم پياده مىشود.
5. ارتباطات در عصر ظهور
در عصر ظهور، به جهت جهش علمى و پيشرفت فنّ آورى و صنعت، وسايل ارتباطات و اطلاعات آن قدر پيشرفته خواهد بود كه دنيا را همچون كف دست نشان مىدهد و براى آگاهى به اقصى نقاط كشور، نيازى به وسايل و ابزار ارتباطى امروزى نيست. از اين رو حكومت مركزى، نسبت به كل عالم - كه تحت حكومت واحد او هستند - تسلّط كامل دارد و به موقع و بدون فوت وقت، وارد عمل شده، مشكل را حل مىكند و هرگونه توطئه و فساد را در نطفه خفه مىسازد. بين امام مهدى(عج) و مردم، نامه رسانى وجود ندارد و مردم در هر نقطهاى از كره زمين، امام را مشاهده مىكنند و امام با آنان سخن مىگويد. اين مسأله، اختصاص به امام و رعيت ندارد؛ بلكه مردم عادى نيز با همديگر سخن مىگويند و همديگر را مشاهده مىكنند، در حالى كه يكى در مشرق عالم و ديگرى در مغرب آن است.
امام صادق(ع) مىفرمايد: ((اِنَّ قاچَِنا اِذا قامَ مَدَّ اللَّهُ لِشيعَتِنا ص اَىْعِهِمْ وَاَبْصارِهِمْ حَطّ لايَكُونَ بَيْشَُمْ وَبَغَ القاذِِ(ع) بَريدٌ، يُكَلِّمُهُمْ فَيَسمَعُونَ، وَيَنْظُرُونَ اليه وَ هُوَ ص مَكانِهِ؛(28) هنگامى كه قائم ما قيام كند، خداوند آن چنان گوش و چشم شيعيان ما را تقويت مىكند كه ميان آنان و آن حضرت (رهبر و پيشوايان) نامه رسان نخواهد بود، با آنها سخن مىگويد و آنان سخنش را مىشنوند و او را مىبينند؛ در حالى كه او در مكان خويش است [و مردم در نقاط ديگر جهان])).
وسايل انتقال صدا و تصوير، به طور همگانى، ساده و آسان در اختيار همه پيروان او قرار مىگيرد؛ آن چنان كه چيزى به نام اداره پست در آن عصر، چيز زايدى به حساب مىآيد و مسائل جارى آن حكومت، بدون نياز به كاغذ بازى، حل و فصل مىشود؛ زيرا همه دستورها و برنامهها با سيستم ((شهود و حضور)) ابلاغ و اجرا مىشود.
امام صادق(ع)، در گفتار ديگرى اين حقيقت را به طور بارزى تكميل فرموده است: ((اِنَّ اثُؤمِنَ صِ زَمانِ الْقاذِِ وَهُوَ بِاثَْلاِْقِ لَفَى اَخاهُ الَّذى صِ اثَغْرِبِ وَكَذَا الَّذى صِ اثَغرِبِ يَرى اَخاهُ الَّذى بِاثَلاِْقِ؛(29) مؤمن در زمان حضرت مهدى(عج) در حالى كه در مشرق است برادر خود را در مغرب مىبيند و همچنين كسى كه در مغرب است، برادرش را در مشرق مشاهده مىكند)).
بنابراين ارتباط مستقيم نه تنها در سطح حكومت؛ بلكه در ميان عموم نيز عملى مىشود. در اين زمان پيوندهاى ظاهرى، جسمانى و معنوى دلها را استحكام مىبخشد، به گونهاى كه جهان به راستى به شكل يك خانه و مردمش همچون اهل يك خانواده در مىآيند.
امام صادق(ع) مىفرمايد: ((اِذا تَناهَتِ الأُمُورُ اِض صاحِبِ هَذا الاَمرِ رَفَعَ اللَّهُ تَبارَكَ وَتَعاض لَهُ كُلُّ مُنْخَفَضٍ مِنَ الأَرضِ وَخَفَّضَ لَهُ كُلَّ مرتَفَعٍ حَطّ تَكُونَ الدُّنيا عِنْدَهُ جَِكِْلَةِ راحَتِهِ فَأيُّكُمْ لَوْ كانَتْ صِ راحَتِهِ شَعْرَةٌ رَْ يُبْيِْها؛(30) وقتى كارها به صاحب اصلى ولايت [حضرت مهدى(ع)] برسد، خداوند هر نقطه فرورفتهاى از زمين را براى او مرتفع و هر نقطه مرتفعى را پايين مىبرد. آن چنان كه تمام دنيا نزد او به منزله كف دستش خواهد بود. كدام يك از شماها اگر در كف دستش مويى باشد، آن را نمىبيند؟))
طبق اين حديث در عصر ظهور، يك سيستم نيرومند و مجهز، براى انتقال تصويرها به وجود خواهد آمد كه شايد تصوّر آن امروزه براى ما مشكل باشد. تمام جهان به منزله كف دست خواهد شد و پستى و بلندىهاى زمين، مانع از رؤيت موجودات روى زمين نخواهد بود. البته بدون يك چنين سلطه اطلاعاتى و ارتباطى بر تمام كره زمين، حكومت واحد جهانى و صلح، امنيت و عدالت به طور همه جانبه، امكانپذير نخواهد بود. براى اداره چنان حكومتى، امكانات زيادى لازم است كه خداوند آنها را در اختيار او و تشكيلاتش قرار مىدهد.
امام باقر(ع) نيز فرموده است: ((اِچَا حُِّىَ اثَْهدى لأَنَّهُ سُْدى اِض اَمْرٍ خَطٍِّ حَطَّ اَنَّهُ يَبْعَثُ اِض رَجُلٍ لايَعْلَمُ النّاسُ لَهُ ذَنْبٌ فَيَقتُلُهُ حَطّ اَنَّ اَحَدَكُمْ يَتَكَلَّمُ ص بَيْتِهِ فَيَخافُ اَنْ يَلاْكَدَ عَلَيهِ اكْدارُ؛(31) حضرت مهدى(عج) از اين جهت مهدى ناميده شده است كه به امور مخفى و پنهان هدايت مىشود، تا آن جا كه گاه او به سراغ كسى مىفرستد كه مردم او را بىگناه دانسته و به قتل مىرساند [زيرا از گناه نهانى او همانند قتل نفس كه موجب قصاص است آگاه است] و تا آن جا كه برخى از مردم هنگامى كه درون خانه خود سخن مى گويند، مىترسند ديوار بر ضد آنها شهادت دهد)).
اين حديث نيز گواه آن است كه در آن عصر، نيكان و پاكان در نهايت آزادى به سر مىبرند؛ خلاف كاران چنان تحت كنترلاند كه ممكن است امواج صوتى آنان، با وسايل پيشرفتهاى از ديوار خانه هايشان باز گرفته شود و به هنگام لزوم، مىتوان فهميد كه آنها در درون خانه چه گفتهاند؟!
گفتنى است كه اين پيشرفتهاى عظيم، محصول تكامل علمى عصر بعد از ظهور است، نه اعجاز؛ زيرا زندگى بشر در اين عالم، بايد مطابق سنّتهاى طبيعى باشد؛ نه اعجازى كه امرى استثنايى و براى موارد ضرورى و فوق العاده است، آن هم در مسير اثبات حقانيت دعوت نبوت يا امامت.
6. رفاه و آسايش در عصر ظهور
مدينه فاضله اسلامى، در حقيقت آرمان شهر آسايش و رفاه همگانى است. رفاه و تنعّم به گونه اى خواهد بود كه ديگر نيازمندى در سطح جامعه يافت نمىشود؛ چون توزيع عادلانه منابع و ثروت جايى براى فقر و طبقه ضعيف باقى نمىگذارد. در آن جامعه، مانند جوامع كنونى عمل نمىشود كه بيش از هشتاد درصد ثروت، در دست كمتر از بيست درصد و بيست درصد آن در دست هشتاد درصد مردم باشد و در نتيجه طبقه مرفّه و فقير پيدا شود.
به علاوه در آن عصر، به جهت اجراى عدالت، نه آسمان از ريزش بركات خود بر مردم دريغ مىورزد و نه زمين امساك مىكند؛ بلكه هرچه دارند در اختيار بشر قرار مىدهند. از اين رو در شهر عدالت كه حقوق انسانها محور توجّه و برنامه ريزى است، بالطبع بذر اين توجّه، محصولى چون رفاه و برخوردارى همگانى از موهبتهاى الهى را در پى خواهد داشت. اين موضوع در روايات اهل بيت(ع) به خوبى تبيين شده است:
((اِنَّهُ يَبْلُغُ سُلْطانُهُ اثَلاِقَ وَاثَْغرِبَ وَتَظْهَرُ لَهُ الْكُنوزُ وَلايَبط ص الأَرضِ خَرابٌ اِلاَّ يُعمِّرُهُ؛(32) حكومت او شرق و غرب جهان را فرا مى گيرد و گنجهاى زمين براى او ظاهر مىشود و در سرتاسر جهان جاى ويرانى باقى نخواهد ماند؛ مگر اين كه آن را آباد خواهد ساخت)).
امام صادق(ع) فرمود: ((اِذا قامَ القاذُِ حَكَمَ بِالْعَدلِ وَارْتفعَ ص اَيّامِهِ اكَْورُ وَآَمَنَتْ بِهِ السُّبُلُ وَاَخْرَجَتِ الأَرضُ بَرَكاسِا وَرُدَّ كُلُّ حَقٍّ اِض اَهلِهِ و حَكَمَ بَغَْ النّاسِ بُِكْمِ داوُد وَحُكْمِ تُمّدٍ(ص) فَحينَئذٍ تُظهِرُ الأَرْضُ كُنُوزَها وَتُبْدى بَرَكاسِا وَلاپَِدُ الرَّجُلُ مِنكُمْ يَوْمَئِذٍ مَوْضِعاً لِصَدَقَتِهِ وَلا لِقِِّهِ لِشُمُولِ الغظ حَيعَ اثؤمِنغَ ؛(33) وقتى كه قائم قيام كند، حكومت را براساس عدالت قرار مىدهد و ظلم و جور در دوران او برچيده مىشود و جاده ها در پرتو وجودش، امن و امان مىگردد، و زمين بركاتش را خارج مىسازد و هر حقى به صاحبش مىرسد، و در ميان مردم، همانند داود و محمد(ص) حكم و داورى مىكند. در اين هنگام زمين گنج هايش را آشكار مىسازد و بركات خود را ظاهر مىكند و كسى موردى را براى انفاق و صدقه و كمك مالى نمىيابد؛ زيرا همه مؤمنان بى نياز و غنى خواهند شد )).
بيان ظاهر شدن بركات زمين و خارج شدن گنجها، نشان مىدهد كه هم مسأله زراعت و كشاورزى به اوج ترقّى خود مىرسد و هم تمام منابع زير زمينى، كشف و مورد استفاده قرار مىگيرد. در آمد سرانه افراد، آن قدر بالا مىرود كه در هيچ جامعهاى، فقيرى پيدا نمىشود و همه به سر حدّ بى نيازى و خود كفايى مىرسند.
امام على(ع) فرمود: ((يَزْرَعُ الاِنسانُ مُدّاً، پَْرُجُ لَهُ سَبْعَمِأةَ مُدٍّ كَأ قالَ اللَّهُ تَعاض كَمَثَلِ حَبَّةٍ اَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ ص كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِأةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضاعِفُ ثَِنْ يَشاءُ؛(34) [در عصر حضرت مهدى انسان يك مُد مىكارد و هفتصد مُد برداشت مىكند، چنان كه مضمون آيه شريفه قرآن است)).
رسول خدا(ص) فرمود: وَپَرِجُ لَهُ الأرضُ اِفْلاذَ كَبِدِها وَبَْثُواثالَ حَثْواً وَلايَعُدُّهُ عَدّاً؛(35) زمين در آن عصر قطعات كبد خود را براى او بيرون مىفرستد و او ثروت بدون شماره و محاسبه در ميان مردم پخش مىكند.))
رسول خدا(ص) فرمود: ((اُبَلاُِّكُمْ بِاثَهدى جَلَأُ الاَرضَ قِسْطاً كَأ مُلِئَتْ جَوراً وَظُلْماً، يَرْك عَنْهُ سُكّانُ الىَء وَالأَرضِ يُقَىِْ اثالَ صَحاحاً فقال رَجُلٌ ما مَعظ صَحاحاً؟ قالَ: بالتَّسْوِيَةِ بَغَْ النّاسِ، وَجَْلَأُ قُلُوبَ اُمَّةِ تَُمَّدٍ غِظً وَيَسَعُهُمْ عَدْلهُ حَطّ يَأمُرَ مُنادياً يُنادى يَقُولُ: مَنْ لَهُ بِاثالِ حاجَةً فَلايَقوُمْ مِنَ النّاسِ اِلاَّ رَجُلٌ واحِدٌ دَُّ يَأمُرُ لَهُ بِاثالِ فَيأخُذَ دَُّ يَنْدِمُ وَيَرُدُّ؛(36) شما را به ظهور حضرت مهدى(ع) بشارت مىدهم كه زمين را پر از عدالت مىكند، همان گونه كه پر از جور و ستم شده است. ساكنان آسمانها و زمين از او راضى مىشوند و اموال و ثروتها را به طور صحيح تقسيم مىكند. شخصى پرسيد تقسيم صحيح ثروت چيست؟ فرمود: به طور مساوى در ميان مردم تقسيم شود و دلهاى پيروان محمد را پر از بى نيازى كند و عدالتش همه را فراگيرد، تا آن جا كه دستور دهد كسى با صداى بلند صدا زند كه هر كس نياز مالى دارد، برخيزد. هيچ كس جز يك نفر بر نمىخيرد، سپس امام دستور مىدهد مال قابل ملاحظهاى به او بدهند؛ اما او به زودى پشيمان مىشود كه چرا آزمند و حريص بوده است و مال را بر مىگرداند)).
7. سفر به فضا در عصر ظهور
در عصر ظهور، به جهت وسايل فوق مدرنى كه در اختيار مردم قرار مىگيرد، سفر به فضا و كرات بالا، همانند سفرهاى زمينى امرى عادى خواهد شد. البته روايات اين باب، سفر به آسمانها را براى خود آن حضرت مىدانند؛ لكن ظاهراً وضع آن زمان، به گونهاى خواهد بود كه سفر به آسمانها همانند سفر از قارّه اى به قارّه ديگر در عصر ما بوده و امكانات سفر به فضا، در اختيار همه قرار خواهد گرفت؛ يعنى، زندگى بر روى زمين در آن مدينه فاضله، وارد مرحله جديدى خواهد شد كه به طور كلى با وضعيت گذشته فرق دارد. همان گونه كه امروزه بشر به پيشرفتهايى در صنايع و نرمافزار دست يافته كه اگر در گذشته گفته مىشد، پذيرش آن تنها از طريق اعجاز مورد قبول واقع مىشد. از اين رو پيشرفتهاى آن عصر براى مردم امروز ما، به آسانى قابل قبول نيست و عدهاى هم آن را از باب اعجاز حضرت مهدى(عج) قبول مىكنند.
امام باقر(ع) در همين رابطه مىفرمايد: ((ذُخِرَ لِصاحِبِكُمُ الصَّعْبُ، قُلْتُ: وَمَا الصَّعبُ؟ قال ما كانَ مِنْ سَحابٍ فِيهِ رَعدٌ وَصاعِقَةٌ اَوْ بَرْقٌ، فَصاحِبُكُمْ يَرْكَبُهُ، اَما اِنَّهُ سَفَْكَبُ السَّحابَ وَيَرْص صِ الأَسبابِ اَسْبابِ الىَواتِ السَّبع وَالأَرضغَ السَّبعِ؛(37)براى صاحب و سرور شما حضرت مهدى(ع) آن وسيله سركش ذخيره شده است. راوى مىگويد: گفتم: منظور از وسيله سركش چيست؟ امام فرمود: ابرى است كه در آن غُرّش رعد و شدّت صاعقه يا برق است. او بر اين وسيله سوار مىشود، آگاه باشيد او به زودى بر ابرها سوار مىشود و به آسمانها و زمين هاى هفتگانه صعود مىكند)).
مسلّماً منظور از ابر، اين ابر معمولى نيست؛ چون ابرهاى معمولى وسيله اى نيستند كه بتوان با آنها سفر فضايى كرد؛ زيرا آنها در جوّ زمين در حركتاند و با زمين فاصله چندانى ندارند و نمىتوانند از آن بالاتر روند. پس منظور وسيله فوق العاده سريعى است كه در آسمان، به صورت تودهاى فشرده از ابر به نظر مىرسد و غرّشى همانند رعد و قدرت و شدتى همچون صاعقه دارد. به هنگام حركت، دل آسمان را با نيروى فوق العاده خود، مىشكافد و به پيش مىرود و مىتواند تا هر نقطه اى از آسمان حركت كند.
بدين ترتيب، آن وسيله اى فوق مدرن بوده و شبيه آن در وسايل كنونى وجود ندارد و از تصوّر ما بيرون است.
8. امنيّت و سلامت در عصر ظهور
از جمله نيازهاى اساسى بشر - كه در هِرَمِ نيازهاى وى جايگاه ويژهاى دارد - امنيت است. اين نياز در ابعاد مختلف تجلى مىيابد: امنيت اخلاقى، اقتصادى، حقوقى، اجتماعى، خانوادگى و از روايات ظهور استفاده مىشود، كه مدينه فاضله اسلامى، شهر امن و سلام است؛ آن هم در معناى واقعى و در تمامى ابعاد آن.
قرآن كريم به انسانها و مؤمنان مستضعف، وعده چنين شهر امن و سلامت را داده و فرموده است: ((زندگى شما پس از خوف تبديل به امن مىگردد))؛ ولى تا كنون چنين امنيّتى براى بشر در عالم تحقق پيدا نكرده است. و ائمه اطهار(ع) در تفسير اين آيه فرمودهاند: منظور، عصر ظهور حضرت مهدى آل محمد است.
قرآن مىفرمايد: ((وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصّاگِاتِ لَيَسْتَخْلِفَشَُمْ صِ الأَرضِ كَأَ اسْتَخَلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَجَُكِّغََّ اًَُمْ ديشَُمُ الَّذىِ ارْتَك اًَُمْ، وَلَيُبَدِّلَشَُمْ مِنْ بَعْدِ خَوفِهِمْ اَمْناً )) .(38)
در اين آيه، سه وعده صريح به مؤمنان وارسته داده شده است:
استخلاف در زمين؛ يعنى، حكومت در زمين به عنوان نمايندگى از خدا،(حكومت حق و عدل)؛
تمكين دين؛ يعنى، نفوذ معنوى و حكومت قوانين الهى بر تمامى عرصه هاى زندگى؛
تبديل خوف به امنيت؛ يعنى، بر طرف شدن تمامى عوامل ترس و ناامنى وجايگزين شدن امنيّت كامل و آرامش در همه روى زمين.
امام زين العابدين(ع) فرموده است: ((هُمْ واللّهِ شيعَتُنا اَهل البَيْتِ يَفْعَلُ اللَّهُ ذلِكَ سِِمْ عَط يَدَى رَجُلٍ مِنّا وَهُوَ مَهْدىُّ هذِهِ الأمَّة؛(39) اين گروه به خدا قسم همان پيروان ما هستند كه خداوند به وسيله مردى از خاندان ما، اين موضوع را تحقق مىبخشد و او مهدى اين امت است)).
امام صادق(ع) نيز فرمود: ((نَزَلَتْ صِ القاذِِ وَاَصْحابِهِ ))؛(40) اين آيه در شأن قائم آل محمّد و اصحاب او نازل شده است)).
از اين رو، مىگوييم مدينه فاضله عصر ظهور، همان مدينه امن و سلامت مورد وعده آيه ياد شده است.
9. تربيت در عصر ظهور
بشر در چندين قرن اخير، براى آسايش تن، هر چه فرمول اقتصادى و سياسى و هر چه امكانات علمى و تكنيكى در اختيار داشته، به استخدام در آورده است تا شايد بتواند آسايش اين جهانى انسان را بدو باز گرداند. حال آن كه او، پس از اين همه تلاش، هيچ گونه آرامشى در خود نمىيابد. جهان را تنگ و تاريك و سرد مىبيند و در آن احساس حقارت و پوچى مىكند و اين حالت به اعتقاد منتقدان درون اين نظام (انسان محورى و انسان مدارى)، جز به نابودى انسان نمىانجامد.
اما در مدينه فاضله اسلامى، تنها سخن از آسايش تن و وفور ثروت و رفاه مادى نيست؛ بلكه در تصوير مهندسان اين مدينه فاضله، انسان موجودى است داراى ابعاد مختلف كه تكامل و رشد او در گرو رشد متوازن تمامى آن ابعاد است. مدينه فاضله و بهشت زمينى موعود، تحقق نمىيابد؛ مگر آن كه بارقهاى از آسمان در آن حلول كند. تربيت و پرورش روح انسانها و توجه به اخلاق و فضايل معنوى - كه از اساسىترين برنامههاى ظهور است - در همين راستا معنا مىيابد. مدينه فاضله در عين اين كه شهر عدالت است، شهر رفاه، امنيت، تربيت، سجايا و فضايل انسانى نيز هست. در آن محيط، انسانهاى صالح تربيت مىيابند تا جامعه اى آرمانى و صالح بنا نهند. انسانها علاوه بر دستيابى به غناى مالى، از غناى قلبى و روحى نيز بهرهمند خواهند شد و در كنار اتمام نعمت و وفور ثروت، به اِكمال اخلاق و فضيلتهاى انسانى نيز راه خواهند يافت. كينههاى اخلاقى از قلبها ريشه كن مىگردد. دروغ، تزوير و نامردمى، در روابط اجتماعى، جاى خود را به يك رويى و يك رنگى مىبخشد. در واقع، در چنين بسترى رفاه و عدالت و امنيت نيز معنا پيدا مىكند و حقيقت خويش را باز مىيابد. جز با اين نگرش همه جانبه به انسان و در كنار هم چيدن اجزاى حقيقى او نمىتوان به تعبير رؤياى هميشگى انسان در تأسيس مدينه فاضله انسانى دست يافت.(41)
به هر حال ويژگىهاى آن مدينه فاضله، بيش از آن است كه در يك مقال بگنجد؛ ولى به جهت پرهيز از اطاله كلام، بيان ساير ويژگىهاى آن به وقت ديگرى موكول مىشود.
________________________________________
1) تذكر: گرچه بعضى از آيات مربوط به امم گذشته مثل قوم موسى(ع) است ولى اهل فن مىدانند كه مورد مخصّص نيست و آيه عام است و مربوط به امت اسلام نيز هست.
2) اعراف، آيه 128.
3) همان، آيه 137.
4) انبياء، آيه 21.
5) صف، آيه 8.
6) نساء، آيه 105.
7) قصص، آيه 5.
8) صافات، آيات 171 - 173.
9) انفال، آيه 7.
10) نور، آيه 55.
11) مجادله، آيه 21.
12) توبه، آيه 33 و فتح، آيه 28.
13) نهج البلاغه، حكمت 209، صبحى صالح.
14) منتخبالاثر، فصل2، باب1، ح4، ص 142.
15) همان، فصل 10، باب 2، ح 9، ص 491.
16) همان، ح 16.
17) سوره حديد، 25.
18) مائده، آيه 8.
19) انعام، آيه 152.
20) نحل، آيه 90.
21) مائده، آيه 8.
22) اسدالغابة، ج 4، ص 408.
23) مفاتيح الجنان، دعاى افتتاح.
24) معجمالاحاديث الامامالمهدى، جلد 1، ص 92.
25) بحارالانوار، ج 52، ص 362.
26) همان، ص 336.
27) همان، ص 328.
28) منتخب الاثر، ص 483.
29) بحارالانوار، ح 52، ص 391.
30) همان، ص 328.
31) همان، ص 390.
32) منتخب الاثر، ص 482.
33) بحارالانوار، ج 52، ص 338.
34) ]. عقدُ الدّرر، فصل 7، ص 211.
35) منتخب الاثر، ص 168.
36) معجمالاحاديث الامامالمهدى، ج 1، ص 95.
37) بحارالانوار، ج 52، ص 321.
38) نور، آيه 55.
39) مجمع البيان، ذيل آيه شريفه.
40) تفسير برهان ذيل آيه 55؛نور و كتاب الغيبة، ص 240.
41) مجله حوزه شماره 70 و 71،ص 7-176، مقاله مهدويت و مدينه فاضله.