0

ايمان ياوران مهدي (عج)

 
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

ايمان ياوران مهدي (عج)

ايمان ياوران مهدي (عج)

 

 ايمان ياوران مهدي (عج)

 

 

آرزوی شهادت

آرزوي بزرگ ياران خاصّ امام مهدي ـ ارواحنا فداه ـ به دوش کشيدن بار مسئوليت و به انجام رساندن وظايف و جهاد و شهادت در راه خداست چرا که معنا و مفهوم حقيقي شهادت را به شايستگي دريافته و ارزش آن در بارگاه خدا را آنگونه که بايد، شناخته اند.

حضرت صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند:

«يدعون بالشهادة ويتمنّون أن يقتلوا في سبيل اللّه، شعارهم يالثارات الحسين»

براي خود و ديگران [ طلب شهادت مي کنند و آرزو دارند که در راه خدا کشته شوند و شعار آنان خونخواهي حسين ـ عليه السلام ـ است.

ياران او همه از جوانان خواهند بود

با نگاهي گذرا به تاريخ جوامع بشري، نقش دوران‏ساز و کليدي جوانان در غالب حرکت‏هاي فرهنگي و اجتماعي و نيز نهضت‏هاي حياتبخش پيامبران الهي کاملا آشکار و روشن است.

تجربه تاريخ بيانگر اين مهم است که در هر حرکتي از استعدادهاي فکري و نهفته قشر جوان به صورت اصولي و صحيح بهره‏برداري شده است، دستاوردهاي بسيار مهم و ارزشمندي به دست آمده است.

در مقابل، زماني که هدايت و رهبري گروه‏هاي جوان به دست افراد هوسران و قدرت‏طلب افتاده است، جنايات و تراژدي‏هاي بسيار دهشتناکي به وقوع پيوسته است. در حالي که، در تفکر ديني بها دادن و شخصيت دادن و اهتمام به جوانان بسيار توصيه شده است.

براي روشن شدن اين حقيقت، سزاوار است، سيره و عملکرد يکي از انبياء الهي در اين زمينه، با بهره‏برداري منفي رهبران مستبد از نيروهاي جوان در جنگ‏هاي جهاني اول و دوم مقايسه شود تا آن‏گاه پيامدهاي استفاده از ظرفيت‏هاي قشر جوان و نيز عدم استفاده و غفلت از آن آشکار گردد.

از اين‏نظر، وقتي مجموعه روايات مربوط به قيام حضرت مهدي (عج) را مطالعه مي‏کنيم، با اين حقيقت آشنا مي‏شويم که زمينه‏سازان اصلي ظهور و اصحاب و ياران خاص آن حضرت در جريان تلاش براي تشکيل حکومت عدل جهاني، جوانان خواهند بود.

به عنوان مثال، يکي از شخصيت‏هاي وارسته و شجاعي که در آخرالزمان با هدف اصلاح وضع نابسامان جوامع اسلامي قيام خواهد کرد، فردي به نام «سيد حسني‏» است.

به روايت امام صادق‏عليه السلام حسني يک جوان خوش‏چهره و نوراني است که علي‏رغم به دست آوردن قدرت و امکانات بسيار زياد، آن‏گاه که از ظهور حضرت مهدي‏عليه السلام آگاه مي‏شود، خود را به همراه سپاهيانش به امام‏عليه السلام مي‏رساند و با آن حضرت بيعت مي‏کند.

به يک روايت، امام زمان (عج) به وسيله ايشان براي مردم مکه چند روز پيش از قيام پيامي مي‏فرستند...

گذشته از اين، وقتي حضرت علي‏عليه السلام به مناسبتي از ياران و اصحاب امام عصر (عج) سخن مي‏گويند، در توصيف ويژگي‏هاي آنان اين چنين مي‏فرمايند: ياران قائم (عج) همه از ميان جوانان خواهند بود.

سالخورده در بين آنها بسيار کم است و نسبت‏سالخوردگان بر جوانان در بين اصحاب آن‏حضرت همانند سرمه‏اي براي چشم و نمک براي غذاست و کمترين بخش غدا را نمک تشکيل مي‏دهد. (1)

اين امر، ناشي از اين است که جوان به دليل داشتن فطرت پاک و صفاي باطن در درجه اول، از استعداد و ظرفيت‏بالاي درک و توان شناخت‏حقيقت‏برخوردار است.

علاوه بر آن، به واسطه شجاعت و شهامت زيادي که دارد زودتر پذيراي حقايق مي‏شود و در مقابل آنها لجاجت و سرسختي بي‏مورد به خرج نمي‏دهد.

اوصاف منتظران جوان

در خصوص ياران حضرت حجت (عج) ويژگي‏ها و اوصاف ذيل بيان شده است:

برخورداري از علم و معرفت کامل و ايمان استوار، شهامت و شجاعت‏بي‏نظير، گذشت و فداکاري، شهادت‏طلبي، فروتني و تواضع در اوج برخورداري از قدرت و امکانات، حق‏مداري، عشق به امام‏عليه السلام، تبعيت و پيروي کامل از رهنمودهاي حضرت حجت (عج) و خيرخواهي به همنوعان و صفا و صميميت و...

 آگاهي و شناخت ياران

از ويژگيهاي آنان، اوج آگاهي و عمق دانايي و درايت آنهاست دلهاشان به نور معرفت درخشنده و نور باران است. به راهي که مي روند يقين کامل داشته لذا همچون کنيزي که از مولاي خود اطاعت مي کند، از امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ فرمانبرداري مي نمايند.

امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند:

«ورجال کانّ قلوبهم زبر الحديد، لا يشوبها شک في ذات اللّه أشد من الحجر . . . هم أطوع له من الأُمّة لسيّدها کالمصابيح . . . کانّ قلوبهم القناديل»

مرداني که دلهاشان بسان پاره ي آهن است. در ايمانشان به خدا و وعده ي او ذرّه اي ترديد ندارند و باور آنان از کوه سخت تر است . . . ايشان در فرمانبرداري از سالار خويش مطيع تر از کنيز نسبت به مولاي خود مي باشند. آنان بسان چراغهاي روشنگرند . . . دلهايشان بسان مشعلهاي پر نور است.

زيبا و ژرفترين توصيف براي يارن آن حضرت را در اين سخن زيبا مي توان ديد که مي فرمايد: هرگز قلب آنان به ذره اي از شک آلوده نمي شود. و اين مقامي فراتر از فهم و درکهاست.

 آمرين به معروف و پيکارکننـدگان بـا منکر

رسالت حضرت مهدي و ياران باوفايـش احياء ديـن خـدا و اتمام رسالت انبيا و اوليا و اصلاح زميـن که ظالمان و فاسدان با بدعت ها و ظلم هايشان روز خاکيان را مبـدل به شب ديجـوري کرده با شراره سـم ستمشان, سيماي سپيده را روشنـي بخشند و نقاب تزوير را از چهره مزوران برکشنـد و رسالتـش را در دو عنـوان سبز بسط در ((قسط)) و ((عدل)) خلاصه گـردانـد.

((يملا الارض قسطـا و عدلا کما ملئت ظلما و جـورا)). سيره رسـول گرامي اسلام و همه معصوميـن(ع) بر امر به معروف و نهي از منکر بود, و از بدو دوران کودکي تا واپسيـن لحظات حيات آن را پاس داشته اند. يعقـوب سراج, خدمت امام صادق(ع) مي رسد در حالـي که حضرت در کنار گهواره فـرزنـدش حضـرت مـوسـي بـن جعفـر(ع) ايستاده و با او سخـن مي گويد. يعقوب گويد:

مـن نشستم تا امام از سخـن گفتـن با فرزندش فارغ شد, پـس بـرخـاستـم, امـام صـادق(ع) به مـن فـرمـود:

نزديک سرورت بيا و او را سلام گوي. مـن نزديک گهواره رفتـم و به کـودک سلام کردم, امام موسي بـن جعفر(ع) از درون گهواره با زباني فصيح و گويا سلام را پاسخ گفت فـرمـود:

((اذهب و تغيـر اسم ابنتک التـي سميتها امـس فانه اسـم يبغضه الله)) برو و آن نام را که ديروز بـر دختـرت نهاده اي تغيير ده زيرا ايـن اسم را خدا دشمـن دارد.

آن گاه امام صادق(ع) فرمود: به دستور فرزندم عمل کـن تـا هـدايت يـابـي. مـن نيز به دستـور آن حضـرت عمل کـردم و نـام ((حميرا)) دختر يک روزه ام را تغيير دادم.))

بنابرايـن, يکي از اوصاف بارز ياران حجت, امر به معروف و نهي از منکـر مـي باشـد. امام صادق(ع) در تفسير آيه ((الذيـن ان مکناهـم فـي الارض اقامـوا الصلاه و آتـوا الزکاه و امـروا بالمعروف و نهو عن المنکـر و لله عاقبه الامـور)). مـي فـرماينـد:

بـراي آل محمـد(ص) مهدي(ع) و اصحـاب او, خـداونـد متعال مشارق و مغارب زميـن را به تصرف آن ها درآورد, و ديـن را آشکار سازد, و خـداونـد متعال به وسيله او و يارانش بدعت ها و باطل را از بيـن مي برد, هم چنان که سفيهان حق را ميرانده باشند, تا جايي که اثري از ظلـم ديده نشـود و امر به معروف و نهي از منکر خـواهنـد نمـود و عاقبت کـارهـا به دست خـداست.

  ايمان استوار ياران

ياران خاصّ حضرت مهدي ـ ارواحنا فداه ـ از نظر معنويّت و ايمان کامل و استوار و نداشتن ذرّه اي ترديد در دلها بي نظيرند. آنان در اوج يقين و اخلاصند و بخاطر قوّت و استواري و کمال ايمان به خدا، ذرّه اي ترس و دلهره در کران تا کران وجودشان نيست چرا که انسان به هر اندازه اي که ايمانش به خدا افزون گردد، به همان اندازه توان و تلاش او افزون مي گردد.

بر اين اساس ياران آنحضرت به هنگامي که به ميدان کارزار گام مي نهند نه کسي توان ايستادن در برابر آنان را دارد و نه پديده اي مي تواند مانع اجراي برنامه هاي نجات بخش و دستورات صادر شده از سوي فرماندهي بلند مرتبه ي آنان گردد.

از امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ آمده که فرمودند:

«کانّهم ليوث قد خرجوا من غاباتهم مثل زبر الحديد، لو انّهم همّوا بازالة الجبال الرواسي لازالوها عن مواضعها فهم الذين وحّدوا اللّه حقّ توحيده» .

آنها همچون شيراني که از بيشه ي خود خارج شده اند بر گرد آن حضرت حلقه مي زنند آنان براستي مانند پاره آهني هستند که اگر بر متلاشي نمودن کوهها تصميم بگيرند آنها را نابود مي سازند. آنان خداي را آنگونه که شايسته است به يگانگي مي پرستند.

اگر در اين جمله که ـ کأنّهم ليوث قد خرجوا من غاباتهم ـ براستي دقت شود وقتي شير از بيشه ي خود خارج مي شود ديگر چه کسي جرأت مقابله با او را دارد.

امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند:

«إذا ساروا يسيرا الرعب امامهم مسيرة شهر»

هنگامي که به حرکت در مي آيند امواج رعب و وحشت يک ماه پيشتر از ايشان حرکت مي کند.

 ايمان و اطاعت از رهبري

امامت و رهبري, از ارکان دين مبيـن اسلام و محـور و اساس همه کارها اعم از عبـادي و غيـرعبـادي است: ((و انه ليعلـم ان محلـي منها محل القطب من الرحا...)) و همه اعمال اعم از فـردي و اجتماعي به نـوعي وابسته به امامت است. لذا ايمان به رهبـري زمينه سـاز فلاح و رستگـاري مسلمـانان است.

هميـن ايمان و اطاعت از رهبري و پيامبر بـود که در مدتي بسيار کـم مسلمانان صدر اسلام از حضيض ذلت به اوج عزت رسيدنـد و پـوزه ظالمان و متکبران را به خاک ماليدند چرا که به فرمان خـدا به آن چه پيامبر مي فرمـود گردن مـي نهادنـد:

((و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکـم عنه فانتهوا)) و بعد از رسـول خدا شيعيان اهل بيت همان عقيـده و ايمان را نسبت به ائمه اطهار داشته و ياران حجت(ع) در بالاتـريـن درجه آن نسبت به امام زمان ـ عليه السلام ـ دارنـد که ايـن عشق و ايمان در وجـود آن حضرت متمرکز گرديده:

(( يتمسحـون بسرح الامام عليه السلام يطلبـون بذلک البـرکه)) ايـن عشق به امـام است که سـر از پــا نشناخته براي اطاعت و اجراي فراميـن او شب و روز را نمـي شناسنـد و در راه فرمان بـرداري او از يک کنيز نسبت به مـولايـش مطيع ترانـد و در هنگام خطرات بـراي دفاع از وجـود او جـانشـان را فـدا مـي کننـد:

((و يخفـون به يقـونه باءنفسهم في الحروب و يکفونه ما يويد... هم اطوع له مـن الامه لسيدها)) از وجـود مبـارکـش و آن چه متعلق به اوست تبـرک و شفـا مـي جـويند:

کيســت کـاشفتـه آن زلــف چـليپا نشود

ديده اي نيست که بيند تـو و شيـدا نشود

ناز کن ناز که دل ها همه در بند تو اند

غمزه کن غمزه که دلبر چو تو پيدا نشود

سر به خاک سر کوي تــو نهد جان از دست

جان چه باشد که فــداي رخ زيبا نشــود

ايـن عشق و علاقه امام و يارانـش به حدي به هـم گره خورده که ((آن چه شخص امام بـدان وصف شده اند, آنان نيز به آن تـوصيف گشته اند:

((انهم اذا ساروا الرعب امامهم سيره شهر; هنگامي که به طرف مکانـي حـرکت مـي کننـد, تـرس از آنان پيشاپيـش در دل مـردمان افتـد.)) ((لايکفـون سيـوفهم حتـي يرضـي الله عزوجل; آنان دست از شمشيرهاي خـود در پيکار با دشمنان ديـن باز نمـي گيرند تا آن که خداي تعالي راضـي شـود.)) ايـن همه به سبب آن است که ياران مهدي شيعه کاملـي براي مـولاي خـود بـوده و افعال و صفاتشان مطابق افعال و صفات امام عليه السلام مي باشد.

 ايمان ياوران مهدي (ع)

ايمـان از مهم تـريـن مـايه هـاي يک انسـان خـداجـــو است. پـايـداري, شجاعت, رشادت, ايثـار, فـداکاري و... يک انسان مـومـن ريشه در ايمان وي دارد. ياوران مهدي از مـومنانـي هستنـد که ايمانشـان آن ها را به مرحله اي رسانـده است که هرگـونه شک و ريبـي در دلشان راه نمـي يابـد.

همان کسانـي که به نقل روايات در ترنـم روح بخـش تلاوت قرآن و مناجات شبانه آن ها هم چـون صداي زنبـوران عسل درهـم پيچيده و شب را تا به صبح به راز و نياز با خـداي خويـش مشغولنـد.

و خودخـواهـي ها و منيت ها را در زير آسياب تهجـد سورمه کرده و با آن چشـم دل را روشـن نموده اند. خدا را با معرفت شناخته و ايمان به خـدا در اعماق جانشان نفـوذ کرده است. لذا در راه ايمان و اجراي فراميـن الهي از هيچ مانعي هراس ندارند و از سرزنش هيچ سرزنش کننده اي بيم به دل راه نمي دهند. چنان که صادق آل محمد(ص) از قرآن کريـم اوصاف آن ها را بيان داشته و به ايمان آن ها و راهشـان سفـارش مـي کننـد:

سليمان بـن هارون مي گويد: به آن جناب عرضه داشتـم بعضي از ايـن عجليان گويند که شمشير رسول خدا(ص) نزد عبدالله بـن حسـن است! فرمود: به خدا سـوگند, نه او و نه پدرش با هيچ يک از دو چشمانـش آن را نديده, مگر آن که پدرش آن را نزد حسيـن(ع) ديده باشد, و البته براي صاحب ايـن امر محفـوظ است, پـس, مبادا به راست و چپ روي آوري, که به خدا سوگند امر روشـن است.

به خدا سوگند اگر اهل آسمان و زمين هم دست شوند که ايـن امر را از جايگاهي که خداوند آن را در وي قرار داده بـرطرف سازند نخـواهند تـوانست, و چنان چه همه مردمان کفر ورزنـد تا جايي که هيچ کـس باقي نماند; همانا خداوند براي ايـن امر کساني را خـواهد آورد که او شايستگان آن باشنـد.

سپـس فـرمـود: آيا نمـي شنـوي که خـداونـد مـي فرمايد: ((اي کسانـي که ايمان آورده ايد هر کدام از شماها از ديـن خـود مرتد شـويد پـس به زودي خداوند قومي را که دوست مي دارد و آن ها نيز خدا را دوست مي دارند و نسبت به مـومنان فروتـن و بر کافران سرافراز و مقتدرند به نصـرت اسلام بـر مـي انگيزد...)) تا آخـر آيه را تلاوت فرمـود و در آيه ديگر فرمود: ((پـس اگر ايـن قوم به آن کفر ورزند, همانا قـومي را که هرگز به آن کافر نشوند بر آن برگماريم)).

سپـس حضرت فرمود: همانا (اهل) ايـن آيه همان اهل آن آيه مي باشند.)) آيه اي که امام صادق ـ عليه السلام - آن را تلاوت فـرمـوده انـد اوصاف مـومنانـي که بـايـد ايـن رسـالت بزرگ را انجـام دهنـد چنيـن بيـان مـي دارد:

1ـ آن ها به خـدا عشق مي ورزند و جز به خشنـودي او نمـي انديشنـد: ((يحبهم و يحبونه

2ـ در برابر برادران دينيشان خاضع و فروتـن هستند: ((اذله علي المـومنيـن

3ـ نسبت به کـافـران ستـم گـر و کج انـديـش, سـرسخت, خشـن و سـرافـرازنـد:

((اعزه علي الکافرين)); 4ـ براي بسط عدل و اجراي فراميـن الهي همـواره در راه جهاد فـي سبيل الله هستنـد: ((يجـاهـدون فـي سبيل الله)); 5ـــ در جهت نابـودي کافران و برچيدن بساط ستـم گران کوشا و از هيچ ملامتي پروا ندارند: ((و لايخافون لومه لائم)).

ايـن ها همه از اعتقاد به خـدا و ايمان به مقصـد و ميل به هـدف آن ها نشاءت گرفته و از آن ها انسان هايـي ساخته که در حقيقت علاوه بر قدرت جسمانـي چنان شهامتي دارند که از شکستـن سنت هاي غلط و مخالف با اکثريتـي که راه انحراف را پيـش گـرفته انـد, و با تکيه بـر کثـرت عددي خـود ديگـران را به استهزا مي گيرند, پروايـي ندارنـد. بسياري از افراد را مـي شناسيـم که صفات ممتازي دارنـد, اما در مقابل غوغاي محيط و هجـوم افکار عوام و اکثـريت هاي منحـرف بسيار محافظه کار, ترسـو, و بـي جرئتند, و زود در مقابل آن ها ميدان را خالي مـي کنند, در حالـي که براي يک رهبر سازنـده و افرادي که بـراي پياده کردن افکـار او وارد ميـدان مـي شـونـد, قبل از هـر چيز چنيـن شهامتـي لازم است.

عوام زدگـي, محيطزدگـي, و امثال آن که همگـي نقطه مقابل ايـن امتياز عالـي روحي هستند, سد راه بيش تر اصلاحات محسوب مي گردند.)) آري به دست آوردن ايـن امتيازات و موفقيت ها در هر درجه اي که باشد علاوه بر کوشـش خـود فرد, مرهون فضل خـداوند است که به هر کـس بخـواهد و شايسته بيند عطا کنـد و حاصل لطف اوست: ((ذلک فضل الله يـوتيه مـن يشـاء)).

 

سه شنبه 29 دی 1394  2:01 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها