0

دوباره و دوباره

 
Mehdi__alizadeh
Mehdi__alizadeh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 490
محل سکونت : مازندران

دوباره و دوباره

دوباره عکس تو را دیدم و
دلم هوایی شد و
دستم قلم را گرفت و
روی کاغذ لغزاند و
اشک من جاری شد

دوباره عکس تو را دیدم و
اشک من جاری شد و
قلبم شکست و
چشمانم سنگین شد و
غمت در بندم کرد

دوباره عکس تو را دیدم و
غمت در بندم کرد و
سخت در آغوشم کشیدم و
یاد هر چیز را از من ربود و
یاد تو در ذهنم جاری شد

دوباره عکس تو را دیدم
از خدایم خواستم و
گفتم :
خدایم
مرا ذره ی گرد و غباری کن
به خاک پاک پای یارم
گفتم :
خدایم
من حقیرم
چگونه این چنین یاری کردی عطایم

عشقم
از خداوند خواسته ام :
هر روز برایت جان دهم
و
روز دیگر از نو
از خداوند جانی بگیرم و
تا قیام قیامت باز هم جانم را برایت دهم
که
شاید لایق یک خنده ات شوم
یا
همراه یک قدمت
پنج شنبه 2 مهر 1388  6:34 AM
تشکرات از این پست
nafasz
nafasz
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 16
محل سکونت : همدان

پاسخ به:دوباره و دوباره

دوباره ما رو هم هوایی کردی
پنج شنبه 2 مهر 1388  8:42 AM
تشکرات از این پست
rain555
rain555
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 114
محل سکونت : کرمانشاه

پاسخ به:دوباره و دوباره

آخي...
بلنداي آسمان جايگاه ماست.
پنج شنبه 2 مهر 1388  10:39 AM
تشکرات از این پست
hesse_gharib
hesse_gharib
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 266
محل سکونت : تهران

پاسخ به:دوباره و دوباره

بسیبار زیبا بود..نویسنده اش کیه؟
 
تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی!

 عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت، چه بیخیال نشستیم؛ نه کوششی نه وفایی!

 فقط نشسته و گفتیم :

خدا کند که بيايي!

پنج شنبه 2 مهر 1388  1:44 PM
تشکرات از این پست
azarsang
azarsang
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 65
محل سکونت : اذربايجان شرقي
جمعه 3 مهر 1388  3:11 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها