داستان سریال کیمیا
کیمیا که در سه مقطع زمانی قبل از انقلاب، دوره جنگ و زمان حال روایت میشود، بیانگر داستانی است که در خلال آن تحولات جامعه، پدر و دختری را مقابل هم قرار داده است. دختر خانواده که کیمیا نام دارد پرسشگر و معترض است و در مقابل او پدری قرار دارد که نظامی، منضبط و پایبند به قانون است. سیر حوادثی که در زندگی این خانواده رخ میدهد آنها را درگیر توطئه و دسیسهای بزرگ و شیطانی میکند و کیمیا با تلاشی خستگی ناپذیر درصدد نجات خانواده برمی آید و به این ترتیب او تبدیل به زنی مقاوم و استوار میشود؛ زنی مشابه هزاران زن ایرانی مسلمان که برای حفظ خانواده از هیچ تلاشی فروگذار نمی کنند.
نقد من از این سریال
کیمیا دختری است که کارگردان سریال آقای جواد افشار قصد دارد آن را از بین 300 بازیگر و کارکتر این سریال شاخص نشان دهد برای همین منظور هم نام سریال نشانگر این ماجراست . داستان زیبای سریال و سه مقطع مختلفی را که بیان می کند بر کسی پوشیده نیست . اما بقول معروف سوتی های آشکار این سریال از جمله نشان دادن تبلیغات همراه اول در قسمتی که خانم آزیتا حاجیان با خانم دیگری که در حال خرید بودند کاملا نشان از بی دقتی عوامل دست اندرکار دارد البته این سوتی ها بسیار زیادند و اینها مورد نظر من نیست و از همه ی اینها به سادگی می شود گذشت . اما نکته ای که به هیچ عنوان مورد اغماض و چشم پوشی بیننده قرار نمی گیرد الگو گرفتن از این خانمی است که کارگردان و نویسنده سعی در الگو کردن او برای مخاطب دارند .
آیا سریال کیمیا قلب فروپاشی خانواده را نشانه نرفته است ؟
کدام منصفی در قضایای اتفاق افتاده برای آرش و پدرش (مشفق ) آرش را مقصراین حوادث می داند ؟
چرا کیمیا به این بهانه واهی از آرش طلاق می گیرد ؟
چرا خانواده کیمیا به سادگی با طلاق دخترشان موافقت می کنند ؟
آیا نشان دادن متلاشی شدن یک زندگی باید در رسانه ملی ما به این سادگی باشد ؟
آیا دختران ما از این الگوی غلط (کیمیا) درس بی وفایی نمی گیرند ؟
محبتی که آرش به کیمیا و دخترشان نشان می دهد آیا سزاوار این بی مهری هاست ؟
امیدوارم سازندگان برنامه ها دقت فراوانی در زمینه خانواده از خود نشان دهند چون الگو دادن غلط به جوانان گناهی است نابخشودنی و بسیار بزرگ .