0

نامه‌ی عاشقانه ثریا به استاد شهریار و پاسخ شیرین او ...

 
farnaz_s
farnaz_s
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1392 
تعداد پست ها : 7586
محل سکونت : اردبیل

نامه‌ی عاشقانه ثریا به استاد شهریار و پاسخ شیرین او ...

 💝 نامه‌ی عاشقانه ثریا به استاد شهریار و پاسخ شیرین او

 

روزی استاد شهریار نامه‌ای دریافت می‌کند که روی پاکت یا داخل آن نشانی از فرستنده اش نبود:

شهریار! عکست را در مجله ای دیدم، خیلی شکسته شده‌ای، سخت متاثر شدم.

گفتم: خدای من این چهره‌ی دلداده‌ی من است؟ این همان شهریار است؟

این قیافه‌ی نجیب و دوست داشتنی دانشجوی چهل سال پیش مدرسه دارالفنون است؟ نه من خواب می بینم...

سخت اشک ریختم...

 

و روز بعد استاد پاسخ نامه دوست جوانيش را که پري خطاب مي کرد، چنين سرود:

“پير اگر باشم چه غم، عشقم جوان است اي پري

وين جواني هم هنوزش عنفوان است اي پري

‌هر چه عاشق پير تر عشقش جوانتر اي عجب

دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است اي پري

پيل ماه و سال را پهلو نمي کردم تهي

با غمت پهلو زدم، غم پهلوان است اي پري

هر کتاب تازه اي کز ناز داري خود بخوان

من حريفي کهنه ام درسم روان است اي پري

ياد ايامي که دل ها بود لبريز اميد

آن اوان هم عمر بود اين هم اوان است اي پري

روح سهراب جوان از آسمان ها هم گذشت

نوشدارويش، هنوز از پي دوان است اي پري

 

☆ شهریار ☆

 


☆☆ خداوندا، اراده ام را به زمان کودکی بازگردان ☆☆

 

☆☆ همان زمان که برای یکبار ایستادن هزار بار می افتادم اما نا امید نمی شدم ☆☆

 

ツ وبلاگ لبخند زیبای زندگیツ

 

 ☆☆  مدیر تالار ادبیات ☆☆

 

سه شنبه 22 دی 1394  8:10 PM
تشکرات از این پست
fatemeh74 mhzahraee siryahya
دسترسی سریع به انجمن ها