0

منجي در آيين زردشت

 
salamat595
salamat595
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 19536
محل سکونت : مازندران

منجي در آيين زردشت

اشاره به اصل نجات بخشي 
در يکي از کتاب هاي مقدس آن ها مي خوانيم : « زندگان و آن هايي که بوده اند و خواهند بود نجاتي خواهند جست که از سوي او مي آيد ، آن که اميد مي دهد که روان پرهيزکاران در بي مرگي نيرومند بود و آن دروندان در رنج جاودان . اين ها را مزدا اهورا به شهرياري ( =نيروي) (خويش ) آفريد » . (1)

باز مي خوانيم : کسي که در اين راه با ديوان و مردمان که به نوبه ي خود با او (= زردشت ) مخالفت مي کنند، ستيزه کرده است . يعني از آن مردمي است که به او ( = زردشت ) وفا دارند . چنين کسي يا دينش (=وجدانش ) تو را دوست ، برادر يا پدر است . اهورا مزدا سرور خانه ي ما را نجات خواهد داد » . (2) 
و نيز در يکي ازکتاب هاي ديگر آنان آمده است : « ... از اين جهت سوشيانس (ناميده خواهد شد) زيرا که سراسر جهان مادي را سود خواهد داد » . (3)
و نيز در جاي ديگر مي خوانيم : « اي مزدا ! چه هنگام گاوهاي آسمان براي برقراري جهان راستي طلوع خواهند کرد؟ هدف هاي سوشيانس ها با آموزش هاي کامل تو هماهنگ است . به سوي که براي ياري دادن انديشه ي نيک بايد رفت ؟ به سوي من » . (4) 
درکتاب « زند» بعد از ذکر مقابله و مبارزه ي هميشگي ايزدان و اهريمنان آمده است : « در آن هنگام فتح ، و پيروزي و نصرت ايزدان و منقرض شدن نسل اهريمنان ، عالم به سعادت اصلي خود مي رسد ، و فرزندان آدم بر صندلي سعادت و برکت خواهند نشست » . (5) 
از برخي عبارات « جاماسب » در کتاب « جاماسب نامه » به نقل از زردشت استفاده مي شود که او اشاره به خروج حضرت مهدي عليه السلام در آخرالزمان کرده است . او از « زردشت » چنين نقل مي کند : « خروج مي کند مردي از سرزمين تازيان از ذريه ي هاشم ، مردي با سري بزرگ ، جسمي عظيم ، ساقي بلند ، بر دين جدش ، همراه با لشکري بسيار به ايران روي مي آورد و زمين را آباد مي کند و نيز آن را پر از عدل و داد خواهد کرد » . (6) 
در همان کتاب بعد از بشارت به نبوت رسول اکرم صلي الله عليه و اله آمده است: « و از ذريه ي دختر آن پيامبر که به خورشيد عالم و شاه زمان ( شاه زنان ) معروف است ، مردي به حکم يزدان حکومت مي کند که او آخرين خليفه ي آن پيامبر است. حکومت او در وسط عالم يعني مکه است . و دولت او تا روز قيامت متصل خواهد شد ... در آن هنگام تعداد بسياري از افراد خوش نفس و انبياء رجعت خواهند کرد...» . (7) 
جهان مطلوب 
از خلال اشارات مبهم و کنايه آميز « اوستا» مي توان دريافت که آنان پيوسته براي رسيدن به جهاني مطلوب در کوشش اند و منتظر رسيدن روزي که در آن، همه ي آرزوهاي مشروع برآورده شود و از دشمني ها و نادرستي ها و فريب ها و نيرنگ ها اثري نباشد. « زردشت » خود براي رسيدن به چنين خواستي مي کوشد و از « هرمزد » ياري مي طلبد و از او براي نابودي بدان و ناراستان کمک مي خواهد . 
« سوشيانس ها » که پيروان راستين و بر حق اويند نيز چنين هدفي را دارند و مي خواهند دنيايي بسازند که فساد و تباهي در آن نباشد .
در يکي از کتاب هاي مقدس آنان مي خوانيم : « ياران استوت ارت پيروزمند فراز آيند ... خشم خونين سلاح دژفره از پيششان بگريزد ، اشه ( = راستي ) ، دروغ بد دژچهر ( = بدذات ) در خود تاريکي را چيره خواهد شد . خرداد و مراد گرسنگي و تشنگي زشت را چيره شود . اهريمن ناتوان و بدکار بگريزد » . (8) و نيز مي خوانيم : « پس باشد که از آناني باشيم که جهان را نوراني کنيم اي مزدا ! و شما اي اهوره هاي ديگر که حمايت و راستي را بياوريم ، وقتي که انديشه ها آنجا يکي شوند. » (9) 
و نيز در جاماسبنامه آمده است : « همانا ( سوشيانس ) - منجي بزرگ - دينش را در تمام سطح عالم ترويج خواهد کرد ، و فقر و تنگدستي را از بين مردم زائل خواهد نمود. و مردم را بر يک عقيده و قول و عمل متفق خواهد کرد » .(10) 
اشاره به موعود 
در کتاب هاي مقدس زردشتيان به موعود جهاني اشاره شده است ، آنجا که مي گويد: « در اين سه هزاره هوشيدر و هوشيدرماه و سوشيانس که جدا جدا در سر هر هزاره از ايشان يکي آيد و همه ي کارهاي جهان را بازآرايد و پيمان شکنان و بت پرستان را در کشور بزند ( = بشکند ) » .(11) 
و نيز مي خوانيم : « پس هزاره ي پنجم هوشيدران بن بود ( = آغاز شد ) . هوشيدر زردشتيان نمودار ( دين ) و پيامبر راست از ( سوي ) هرمزد آيد چنان که زردشت ( دين ) آورد او نيز دين آورد و رواج دهد » . ( 12)
و نيز مي خوانيم : « به پايان هزاره ( هوشيدر ) هوشيدر ماه به سي سالگي به همپرسگي هرمزد رسد. خورشيد از آن روز بيست شبانه روز به بالست ( آسمان 
) ايستد . هنگامي که آن مرد سي ساله شود همپرسي کند با امشاسپندان ( که ) فرمانروايان خوب ( و) آفريدگان نيک ( هستند ) مزدا در روز روشن آشکار شود که جهان بي مست و بي کوي و بي کرپ است ، يعني به چيز ايزدان کوروکر نيستند ... و پر جان داده شده است يعني که باران بوده است...» . (13) 
و نيز مي خوانيم : « بدان هزاره ( =هزاره ي هوشيدر ماه ) ، هوشيدر ماه زردشت به پيامبري از (سوي) هرمزد آيد ، چنانکه زردشت دين آورد و اندر جهان روا کرد » . (14) 
و نيز مي خوانيم : « و آن گاه سي زمستان از آن دهمين سده سپري نشده ، کنيز ( ي) به آب نشيند که ( نامش ) « گواگ پد » است که مادر آن گواگ سوشيانش است که ( او) نمودار بردن پتياره اهريمن است واز دوده ي ايست و استر است ... آن گاه اندر آن آب نشيندکه پانزده ساله است ... (آن کنيز) نه پيش از آن با مردان خوابيد و نه پس از آن گاه که آبستن شد تا زماني که آن (سوشيانس) بزاد » . (15) 
و نيز مي خوانيم: «سوشيانس، آخرين آفريده ي هرمزدي در زمين است. آخرين کسي که به زمين مي آيد سوشيانس است که جهان را پاک کند».(16)
در آيين زردشت سه موعود ذکر شده که بر هر يک از آن ها اسم « سوشيانت » اطلاق شده است . هر سه نفر گر چه به عنوان موعود مطرح شده اند ولي آن چيزي که از اهميت بيشتري برخوردار است موعود سوم است که به او لقب « سوشيانت پيروز » داده اند . آنان مي گويند : « سوشيانت مزدکي به مثابه ي کريشناي براهمه و بوداي پنجم بودايي ها و مسيح يهودي ها وفارقليط عيسويان و به منزله ي مهدي نزد مسلمانان است » . 
زمينه سازان 
ظهور هوشيدر همزمان با آغاز هزاره ي پنجم است . اندکي پيش از اين قيام ، دو نجات بخش ديگر که هر يک نقش ويژه و رسالتي خاص بر عهده دارند ، قيام مي کنند. از متون موجود استنباط مي شود که اين دو تن زمينه را براي آمدن « هوشيدر » آماده مي کنند و نابساماني ها و آشوب هايي که آرامش مزديسنان را بر هم زده است فرو مي نشانند . بررسي موعود در دين زردشتي بدون گفت و گو پيرامون اين دو نفر کامل نخواهد بود.
الف - بهرام ورجاوند 
درباره ي او و تولد و رشد و قيامش اشارات نسبتا کافي در متون زردشتي آمده است . خروج او مژده ي پايان شب سياه دين و طلوع سپيده ي اميد گروندگان راستکار و درست پيماني است که سال ها سرزنش بي دينان را تحمل کردند ... او خواهد آمد تا دين زردشت را سامان دهد و آز و نياز و خشم و کين و کفر را ريشه کن کند و اهريمن و ديوان بدنژاد را سست و زبون گرداند . با آمدن او بار ديگر زندگي بر چهره ي نيکان لبخند خواهد زد.
در يکي از کتاب هاي مقدس زردشتيان مي خوانيم : « ... آن هنگام از سوي کابلستان يکي آيد که فره بدوست ( و) از همان دوره ي بغان ( منظور از بغان ، کيانيان است ) و ( او را ) کي بهرام خوانند و همه ي مردم با او باز شوند ( = به او بگروند) و نيز به هندوستان و روم و ترکستان و همه سوي پادشاهي کند و همه وارونه گروشان ( = بد اعتقادان ) را بردارند ( = نابود کنند ) (و) دين زردشت را سامان دهد...» . (17) 
ب - پشيوتن / پشوتن 
پشيوتن يا چهروميان فرزند گشتاسب نجات بخش ديگري است که براي ترويج و استحکام دين مزديسني از کنگدر ظهور مي کند.
در يکي از کتاب هاي آنان آمده است : « در همان زمان ( = در زمان هوشيدر ) پشيوتن گشتاسپان از سوي کنگدژ آيد با يکصد و پنجاه مرد پرهيزکار ، آن بتکده که رازگاه ايشان ( = ديوان ) بود بکند ( = خراب کند ) و به جاي آن آتش بهرام نشاند. دين را ( به ) همه درست بگويد و سامان دهد. پس هزاره ي پنجم ، هزاره ي هوشيدر آغاز شود » . (18)
قيام پشيوتن ، آخرين قيام نيمکردانه اي است که اندکي پيش از هزاره ي هوشيدر رخ مي دهد و هدف او بازسازي دين و برپا داشتن آيين هاي ديني و گسترش آموزش هاي آن است .
در جاماسبنامه مي خوانيم : « ... تا بعد از آن خداي تعالي رحمت کند و زمان دهد تا پشيوتن از کنگدژ بيايد به ياري ايرانشهر و بدي و گمراهي از جهان برخيزد و دين راستي روا شود و در مدت کم و بيش يک سال او شيدر بامي بيايد و دين روا بکند » . (19) 
جهان در پايان هر يک از هزاره ها 
نزد زردشتيان ، جهاني در پايان هر يک از هزاره ها ، جهاني است آکنده از همه ي تباهي ها و پريشاني ها ، جهاني خرابي که در آن ، همه کس و همه چيز راه نابود را مي پيمايد ...
الف - در زمينه هاي فردي و اجتماعي 
در زراتشت نامه مي خوانيم : 
ز مردم در آن روزگاران بد
ز صد يک نبيني که دارد خرد
نبيني در آن قوم رأي و مراد
نباشد به گفتارشان اعتماد (20)
و نيز آمده است : « و چشم آز ايشان از خواسته پر نشود و خواسته جهان گرد کنند و زيرزمين نهان کنند» . (21) 
ب- در زمينه هاي تاريخي و اسطوره اي 
وقايع تاريخي در پايان هزاره ها نيز مانند ديگر جنبه ها ، روي هم رفته جامه ي فاسدي را نشان مي دهد که روزنه هاي اميد در آن از همه سو بسته است و افق زندگي تيره و تار همه ي کوشش ها و تلاش ها بي نتيجه به نظر مي رسد. اشاره ي متون گاه آشکارا به وقايع مشخص تاريخي است همچون تسلط ترک و روم و عرب . 
در زراتشت نامه مي خوانيم : 
هميدون بيايند قوم عرب
برانگيخته شر و شور و شغب
تلي کشته گردد زهر دو گروه
زکشته به هر مرز بر ، کوه کوه (22)
و نيز مي خوانيم : « چون هزاره ي تو به سر رسد ( = به پايان رسد ) اي سپيتمان زردشت ! همه ي سرزمين هاي ايران به سم اسب ايشان کنده شود ، و درفش ايشان به پدشخوارگر رسد » . (23) 
ج - واژگوني اصول 
در جامعه ي مورد بحث ، نه تنها شيرازه ي امور فردي و اجتماعي گسيخته است، بلکه پديده هاي مختلف نيز واژگونه شده و جريان طبيعي خود را از دست مي دهد. 
در زند بهمن يسن مي خوانيم : « و ابر کامکار و باد پرهيزکار به هنگام و زمان خويش باران کردن نشايد » . ( 24) 
و نيز آمده است : 
برآيد بسي ابر بر آسمان
که باران نبارد به هنگام آن ( 25)
و نيز مي خوانيم : « و هوا آشفته ( شود ) و سرد باد و گرم باد وزد » . ( 26) 
و نيز مي خوانيم : « .. و تخم ميوه ندهد ، و ميوه ي دانه به ده ( دانه ) هشت ( دانه ) بکاهد و دو بيفزايد و آن که بيفزايد سفيد نباشد. و گياهان و دارو درخت بکاهد چون يکي بستاند نود بکاهد و ده بيفزايد و آن را که بيفزايد شادابي و مزه نباشد » . (27) 
موازين اخلاقي نيز وارونه شده است . در جاماسب نامه مي خوانيم : « پس مردماني که در آن هنگام ( پايان هزاره ) باشند همه به مهر دروجي ( = پيمان شکني ) ايستند» . (28) 
د- وضع خانواده ها 
خانواده و نظام ها و ضوابط حاکم بر آن نيز دگرگون است و هماهنگي لازم را ندارد. در زند بهمن يسن مي خوانيم : « مهر پدر از ( دل ) پسر ( و ) برادرر از ( دل ) برادر برود » . (29) 
و نيز آمده است : « و زن و شوي خويش را به مرگ ارزان ( اعدام ) بدهد » . (30) 
و نيز مي خوانيم : « و پسر و پدر و مادر رازند و ايشان را اندر زندگي از کد خدايي جدا کند » . (31) 
ه - آفات 
مهمترين و اساسي ترين وقايعي که رخ مي دهد وقايع آسماني و زميني گوناگوني است که زندگي آدميان و همه ي موجودات زميني را دست خوش دگرگوني و نابودي مي سازد . در جاماسب نامه آمده است : و « زمين لرزه بسيار بود و بسيار ويراني بکند » . (32) 
و نيز آمده است : و « و باران بي هنگام بارد و آنچه بارد بي سود و بد باشد » . (33) 
و نيز مي خوانيم : « و باران به هنگام خويش نيايد و آنچه ( بارد ) خرفستر و حشرات آورد » . (34) 
و- تحريف و تغيير در دين 
اساسي ترين تغييرات و دردآورترين آن ها ناهماهنگي و هرج و مرجي است که در امور ديني ، روحانيان و تشکيلات دين حاصل مي شود ، آن گاه که از مذهب تنها نامي باقي ماند و معنويت و صفايي که بايد بر آن حکمفرما باشد ، از ميان برود .
در زند بهمن يسن آمده است : « آنان که به هيربدي و هاوشتي نامورند به يکديگر خواهند و آهو ( = عيب ) ( يکديگر ) گويند ، و عيب بنگرند . ايشان را اهريمن و ديوان دشمني بيشتر برده اند و از گناه که مردمان کنند از پنج گناه سه گناه هيربدان ( و) هاوشتان کنند ... ويزشي ( = عبادت ) که پذيرند نکنند و بيم از دوزخ ندارند » . (35) 
_______________________________________
1- يسن /45 ، ب 7 .
2- يسن /45 ، ب 11.
3-بخشي از بند 139 ، فروردين يشت .
4-يسن ، 46 ، ب 3 .
5-بشارت العهدين ، ص 237 -238 ، به نقل از او .
6-بشارت العدين ، ص 242 -243 ، به نقل از او .
7-همان ، ص 273 .
8- بخشي از بندهاي 95 و 96 زامياديشت .
9- باب 9 ، يسن 30 .
10-جاماسبنامه ، ص 121 -122 .
11-مينوي خرد، پرسش 1 ، باب 95 .
12-بندهش ، ص 187 .
13-دينکرد سنجانا ، ج 70 ، ف 8 ، باب 23 . 
14-بندهش ، ص 188 .
15-دينکرد سنجانا ، ج 2 ، ف 9 ، ب 15-19 . 
16-پتيت ايراني ، باب 22 .
17-بندهش ، ص 181 .
18-بندهش ، ص 187 .
19-جاماسب نامه ي فارسي ، ص 89-88 .
20-زراتشت نامه ، 88 و 91 ، بيت 1400 و 1352 .
21-زند بهمن يسن ، ف 4 ، بند 62 .
22-زراتشت نامه ، ص 95 ، بيت 59 -1458 .
23-زند بهمن يسن ، ف 5 ، ب 8 .
24-همان ، ف 4 ، ب 42 .
25-زراتشت نامه ، ص 90 ، بيت 1383 .
26-جاماسب نامه ، ف 1 ، ب 5 .
27-زند بهمن يسن ، ف 4 ، ب 18 . 
28- جاماسب نامه ، ف 1 ، ب 1 .
29-زند بهمن يسن ، ف 4 ، ب 15 . 
30-جاماسب نامه ، ف 1 ، ب 4 .
31-زند بهمن يسن ، ف 4 ، ب 15 . 
32-جاماسب نامه ، ف 1 ، ب 5.
33-همان.
34-جاماسب نامه ي فارسي ، ص 85 .
35-زند بهمن يسن ، ف 4 ، ب 39-41 .

سه شنبه 22 دی 1394  5:55 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها