فارس/ ولی امر چنانچه مصلحتی مهمتر از مصلحت خالینشدن خانه خدا از زائر اقتضاء کند، میتواند به تعلیق یا تعطیلی آن حکم کند.
به موجب روایات، وظیفه ایجاد فضای مناسب برای انجام تکالیف دینی و عبادی، از جمله فریضه مهم حج، بر عهده حاکم اسلامی است. بر این اساس، از طرفی بر ولیّ امر مسلمین واجب است، چنانچه مسلمانان حج را ترک کردند، گروهی را به حج بفرستد؛ هرچند که از بیتالمال در این مقصود هزینه نماید و فرقی نمیکند که ترک حج به خاطر عدم امنیت راه یا ناامنی حرم یا صدِّ مسجدالحرام و یا به دلیل عدم استطاعت مالی و یا امتناع افراد مستطیع از حکم الهی باشد. از طرف دیگر، بنا بر مفاد ادله اثبات ولایت فقیه، حاکم اسلامی بر تمام اموری که حفظ اسلام و جامعه اسلامی منوط به آن است، ولایت دارد. لذا چنانچه مصلحتی مهمتر از مصلحت خالینشدن خانه خدا از زائر اقتضاء کند، میتواند به تعلیق یا تعطیلی آن حکم کند. تقابل این حکم با تکلیف حاکم مبنی بر اعزام مسلمانان به حج، تقابل حکم حکومتی با حکم اولی شرعی است.
به رغم اهمیت و وجوب حج، ممکن است مسلمانان برخی مناطق، آن را بنا به دلایلی ترک کنند. ترک حج، گاه جنبه فردی و گاه جنبه حکومتی دارد. دلیل فردی ترک حج، دلیلی شخصی است که تشخیص آن به خود مکلف برمیگردد؛ مثل بیماری. دلیل حکومتی ترک حج نیز اموری هستند که مربوط به مصالح عمومی اسلام و مسلمین بوده و تشخیص آن بر عهده حاکم اسلامی است؛ چنانکه امام خمینی(ره) در این باره فرموده است: «حکومت [حاکم اسلامی] مى تواند از حج که از فرایض مهم الهى است، در مواقعى که مخالف صلاح کشور اسلامى دانست، موقتاً جلوگیرى کند»(1) (امام خمینی، بیتا، ج 20، ص453). اموری از قبیل تهدید تمامیت جانی مسلمین یا تشیع، عزّت نظام اسلام و تشیع و ... از دلایل ترک حج است که متناسب با شرایط، ممکن است حجِ گروهی از مسلمانان را به تعطیلی کشانده یا انجام آن معلّق به حصول شرایط مورد نظر گردد.
در دوران پیشین، مسلمانان مناطق مختلف، برای رسیدن به مکه در قالب کاروانهای یکپارچه و متحد به سوی مکه رهسپار میشدند (سباعی، 1404ق، ص218). گاهی کاروان حج به دلایل گوناگون، از رسیدن به حرم مکه یا مناسک حج باز میماند و حج آن کاروان تعطیل میشد. این امر موجب کاهش شمار حجگزاران میگشت که کتابهای تاریخی با عنوان «تعطیل حج» از آن یاد کردهاند. گاهی این گزارشها به صورت مطلق و با عباراتی چون «لَم یحج احد» آمده است که از آن برمیآید که حج در آن سال برگزار نشده است؛ از جمله گزارش مربوط به تعطیلی حج در سال 317هجری قمری است (الذهبی، 1410ق، ج23، ص374؛ بردی، 1392ق، ج3، ص227)، اما به نظر میرسد این گزارشها منحصر به منطقهای است که نویسنده از آن گزارش میدهد و به معنای تعطیل عمومی حج، حتی نسبت به اهالی مکه نیست و برخی منابع از برگزاری حج در همان هنگام یاد کردهاند (الرشیدی، 1980م، ص110).
تعطیل حج در اثر عوامل گوناگونی بوده است. بر پایه گزارشات منابع تاریخی، مهمترین اسباب تعطیلی حج، ناامنی طریق و باجخواهی قبایل در مسیر حج (ابن فهد، 1408ق، ج2، ص433-428 و 483؛ ابن الجوزی، 1369ق، ص267؛ ابن اثیر، 1385ق، ج9، ص76؛ ابن کثیر، 1408ق، ج1، ص337 و ج12، ص45؛ هدایتی، 1343، ص49)، ناامنی حرم و مسجدالحرام در اثر درگیری نظامی؛ مثل شورش «اسماعیلبنیوسف علوی» در مکه، به سال251هجری قمری و حمله «قرامطه» در سال317 هجری قمری به مکه و کشتار مسلمانان به دست «ابوطاهر قرمطی» در مکه و بهیغمابردن «حجرالاسود» و ناامنی ناشی از آن در حرم، اولین گزارش تاریخی در این راستا است (طبری، 1387ق، ج9، ص347-346؛ مسعودی، 1409ق، ج4، ص311؛ الفأسی، 1421ق، ج2، ص411، 417، 418، 431 و 432).
سوء رفتار با حُجاج (جعفریان، 1379، ج2، ص840؛ نوایی، 1360، ص29؛ حجازی، 1378، ص285؛ قاضیعسگر، 1388، ص14-13؛ محقق، 1379، ص124-107؛ جمعی از نویسندگان، 26/5/1366، ش13104)، اختلاف حاکمان (ابن اثیر، 1385ق، ج4، ص350؛ الحنبلی، 1420ق، ج1، ص397 و 400؛ دوغان، 1389، ص222-221)، اختلافهای مذهبی (دحلان، 1305ق، ص75 و 328؛ السنجاری، 1419ق، ج4، ص182؛ البتنونی، 1381، ص196؛ رعفتپاشا، 1344ق، ص511؛ طبسی، 1386، ص108)، نبود متولی اعزام حجاج (کلیفوردباسورت، 1381، ص510؛ ابن فهد، 1408ق، ج3، ص390، 482 و 574) و قحطی و رواج بیماری در مکه (ابن کثیر، 1408ق، ج11، ص265؛ الجبرتی، بیتا، ج3، ص606؛ البتنونی، 1381، ص166-165) از دیگر عوامل تعطیل حج بوده است.
به باور مشهور فقیهان امامی (بحرانی، 1405ق، ج14، ص80؛ نجفی، 1404ق، ج17، ص251؛ نراقی، 1415ق، ج11، ص25-24؛ یزدی، 1409ق، ج4، ص396-362) و بسیاری از فقیهان اهل سنت (ابن قدامه، بیتا، ج3، ص173-169؛ نووی، بیتا، ج7، ص71-63) استطاعت با حدود و شرایط خاص، شرط وجوب حَجَّهالاسلام بر مکلّفان است و از پشتوانههای این حکم، آیه «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ البَیتِ مَنِ استَطاعَ إِلَیهِ سَبیلاً» (آل عمران(3): 97) است که در صورت استطاعت، مسلمانان را به حجگزاردن مکلّف کرده است.(2) از طرف دیگر، در احادیث معتبر از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) همانند این روایت: «انظروا بیت ربّکم فلا یخلونّ منکم فلا تناظروا» (کلینی، 1407ق، ج4، ص270)؛ خانه خدا را بنگرید، پس از شما خالی نماند که اگر چنین شود مهلت داده نمیشوید، بسیار وارد شده است(3) که بر این مطلب دلالت میکنند که یکی از مصالح وجوب حج، تکریم بیت الله الحرام است تا هیچ وقت خالی از حجاج نباشد (مؤمن، 1425ق، ج1، ص328).
بنابراین، در مورد اینکه نباید کعبه معظمه خالی از حجّاج باشد، تردیدی نیست تا جایی که برخی فقهاء با توجه به روایات، معتقدند حج، وجوب کفایی دارد و می بایست هرساله عده ای به حج بروند تا حج تعطیل نشود (علامه حلی، 1412ق، ج13، ص221؛ فاضل هندی، 1416ق، ج5، ص9؛ حر عاملی، 1409ق، ج11، ص18).
«سیدکاظم یزدی» در این باره می نویسد:
فإنّه لا یبعد وجوب الحجّ کفایه على کلّ أحد فی کلّ عام إذا کان متمکّنا بحیث لا تبقى مکّه خالیه عن الحجّاج، لجمله من الأخبار الدالّه على أنّه لا یجوز تعطیل الکعبه عن الحجّ (یزدی، 1409ق، ج2، ص419)؛ بعید نیست وجوب حج برای هر مکلفی که تمکن دارد، در هر سال واجب کفایی باشد تا مکه [مکرمه] از حجاج خالی نماند، [این حکم] به خاطر روایاتی است که میگویند: تعطیلی حج کعبه جایز نیست.
با مراجعه به حواشی و تعلیقات فقهاء بر کتاب «العروه الوثقی» تنها یکی از ایشان بر عبارت «لا یبعد وجوب الحج کفایه» تعلیقی نگاشته است: «علی الأحوط» (شارحان، 1428ق، ج2، ص268) و روشن است که این تعبیر، احتیاط واجب بوده و در مخالفت با اصل حکم «وجوب کفایی حج» صریح نیست. بنابراین، در میان فقهایی که بر کتاب مذکور حاشیه زدهاند، این حکم مخالفی ندارد.
برخی پا را فراتر گذاشته و معتقدند حج در هر سال، بر سرمایه داران واجب عینی است. «شیخ صدوق» در «علل الشرایع»، پس از نقل روایتی مبنی بر اینکه حج در طول عمر، تنها یکبار بر مستطیع واجب است، چنین می نویسد:
جاء هذا الحدیث هکذا و الذی أعتمده و أفتی به أن الحج على أهل الجده فی کل عام فریضه (صدوق، 1385، ج 2، ص405)؛ این حدیث با این مضمون وارد شده، ولی آنچه من به آن اعتماد دارم و طبق آن فتوا میدهم این است که حج بر سرمایهداران در هر سال واجب است.
در هر حال، آنچه در این بحث مهم است، این است که بر فرض، اگر در سالی کسی از مسلمانان به حج مشرف نشود و مسجدالحرام و کعبه معظّمه خالی از حجّاج باشد یا به دلیل عدم وجود استطاعت (مالی، بدنی، طریقی و زمانی) برای آنها و یا به خاطر طُغیان و سرکشی افراد مُستطیع در ادای حج واجب یا مستحب، آیا حاکم و ولی امر جامعه اسلامی، در قبال آن وظیفه ای دارد؟
در ادامه با اشاره به تکلیف حاکم اسلامی نسبت به اعزام مسلمانان به حج، وظیفه و مسؤولیت او در قبال تعطیلی حج و عوامل آن بررسی می شود و در نهایت، تعطیلی حج توسط حاکم اسلامی با اشاره به پیشینه و تبیین تقابل آن با تکلیف او مبنی بر اعزام مسلمانان به حج، بیان می شود.
وظیفه ایجاد فضای مناسب برای انجام تکالیف دینی و عبادی بر عهده ولی فقیه به عنوان حاکم جامعه اسلامی است. «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاه وَآتَوُا الزَّکَاه وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَه الْأُمُورِ» (حج(22): 41)؛ همان کسانی که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا میدارند، و زکات میدهند، و امر به معروف و نهی از منکر میکنند، و پایان همه کارها از آنِ خداست. از جمله شعائر و تکالیف دینی، فریضه مهم حج است که می بایست حاکم اسلامی با استفاده از تمامی ظرفیت ها، انجام آن را به بهترین نحو فراهم کند و این امر جز با ایجاد ساختار تشکیلاتی و ستادی منسجم امکانپذیر نیست.
آنچه از تتبع در کلمات فقهای شیعه به دست می آید، این است که اگر مسلمانان حج را ترک کنند، بر حاکم و والی جامعه اسلامی واجب است گروهی را اجباراً به حج اعزام کند.
شیخ طوسی (طوسی، 1387ق، ج1، ص385؛ همو، 1400ق، ص285)، ابن ادریس (ابن ادریس، 1410ق، ج1، ص647) و علامه حلی (علامه حلی، بیتا، ج2، ص113) در کلماتی مشابه می نویسند: «إذا ترک الناس الحج وجب على الإمام أن یجبرهم على ذلک»؛ وقتی مردم حج را ترک کنند، بر والی و حاکم اسلامی واجب است که آنها را بر ادای حج اجبار نماید.
صاحب مدارک (موسوی عاملی، 1411ق، ج8، ص280و426)، محقق سبزواری (محقق سبزواری، بیتا، ج3، ص549)، صاحب حدائق (بحرانی، 1405ق، ج14، ص22)، صاحب ریاض (طباطبایی، 1418ق، ج7، ص160)، کاشف الغطاء (کاشفالغطاء، 1422ق، ج2، ص428)، محقق نراقی (نراقی، 1415ق، ج13، ص330) و صاحب جواهر (نجفی، 1404ق، ج20، ص51) با اشاره به کلام شیخ طوسی و برخی روایات، بر وظیفه مذکور تصریح کرده اند.
میتوان دو دلیل برای این وظیفه حاکم اسلامی اقامه نمود:
دلیل اول
یکی از اهداف وجوب حج آن است که کعبه معظمه از حجاج خالی نماند، از طرف دیگر، حاکم جامعه اسلامی موظف است شرایطی برای بندگان فراهم کند تا آنها بتوانند اهدافی را که شارع مقدس از ایشان طلب نموده است به دست آورند. بنابراین، اگر زائر و حاجی به مقدار تحقق هدف مذکور وجود داشته باشد، ـ چنانچه امروزه وجود دارد ـ حاکم اسلامی نسبت به تحقق این هدف، مسؤولیتی ندارد، اما اگر چنین نباشد، بر ولی امر مسلمین واجب است، گروهی را به حج اعزام کند؛ هرچند که از بیت المال در این مقصود هزینه نماید تا اقتضای ولایت بر مسلمانان که همان فراهمنمودن شرایط برای بندگان، جهت کسب اهداف شارع است، محقق شود (مؤمن، 1425ق، ج1، ص329).
برای اثبات اینکه یکی از اهداف حج، خالینماندن کعبه معظمه از حجاج است، به چند نمونه از احادیث و مدلول آنها اشاره می شود:
1. نقل کلینی در صحیح «حماد» از ابیعبدالله(ع):
کان علیّ (صلوات الله علیه) یقول لولده: «انظروا بیت ربّکم فلا یخلونّ منکم فلا تناظروا» (کلینی، 1407ق، ج4، ص270)؛ امام علی (درود خدا بر او) به فرزندانشان می فرمودند: خانه خدا را بنگرید، پس از شما خالی نماند که اگر چنین شود، مهلت داده نمی شوید.
2. مرسله شیخ صدوق از «سلیمبهقیس» از امیرالمؤمنین(ع):
«و اللّه اللّه فی بیت ربّکم لا یخلون منکم ما بقیتم فإنّه إن ترِک لم تناظروا»؛ [صدوق، 1413ق، ج4، ص190؛ نهج البلاغه، نامه47)؛ خدا را! خدا را! درباره خانه پروردگارتان، مبادا که تا باقی باشید، آن خانه از شما خالی گردد؛ زیرا اگر آن بیت مقدس متروک شود، شما از آن پس مهلتی نیابید و منقرض خواهید شد.
در این دو نقل، حضرت امیر(ع) از خالیماندن بیت الله الحرام نهی فرموده و بیان کرده که اگر خانه خدا خالی ماند، مکلّفان مهلت داده نمی شوند و عذاب الهی نازل میشود. پس این روایات به روشنی دلالت میکنند بر اینکه خالینماندن کعبه معظمه از حجّاج و زوّار، هدفِ مطلوب شارع است؛ بهطوری که نمیتوان از آن دست کشید.
3. نقل صدوق در صحیح «عبدالرحمن» از ابیعبدالله(ع):
قلت لأبی عبد اللّه(ع) إنّ ناساً من هؤلاء القصّاص یقولون إذا حجّ رجلٌ حجّه ثمّ تصدّق و وصل کان خیراً له فقال: «کذبوا لو فعل هذا النّاس لعطّل هذا البیت إنّ اللّه تعالى جعل هذا البیت قیاماً للنّاس »؛ (صدوق، 1385ق، ج 2، ص452)؛ محضر مبارک حضرت امام صادق(ع) عرضه داشتم، گروهى از این معرکه گیرها مى گویند وقتى شخص یکبار حج بجا آورد و دیگر به حج نرود و به جاى آن پولش را صدقه داده و صله رحم کند، از حج برایش بهتر است؟ حضرت فرمودند: دروغ میگویند، اگر مردم این کار را بکنند، این بیت تعطیل مى شود؛ در حالى که خداوند متعال کعبه را براى استوارى و سامانبخشیدن به کار مردم قرار داده است.
این حدیث، هرچند در خصوص حج غیر واجب است، منتها ظاهر آن دلالت میکند بر اینکه اراده خداوند تبارک و تعالی بر این تعلق گرفته که مسلمانان، کعبه معظمه را که محل قیام مردم و سامانبخشیدن به کار آنهاست، تعطیل نکنند و خالی نگذارند.
خلاصه آنکه این روایات، بهروشنی دلالت می کنند که تعطیلنشدن کعبه معظمه از حجّاج و زوّار، مطلوبِ واجب شارع مقدّس است و از آنجا که ولایت امر بر امت اسلامی جعل شده تا اهداف و مصالح احکامِ شارع برای مسلمانان تحقق یابد و آنها بتوانند آن را کسب کنند، اگر بیت الله الحرام خالی از زائر و حاجی شود، وظیفه حاکم اسلامی آن است که این هدفِ تأکیدیافته را با اعزام عده ای از مسلمانان به آنجا و اَدای حج، محقق سازد؛ هرچند از بیت المال در این راه خرج کند.
دلیل دوم
احادیث خاصی در این باره از حضرات معصومین(ع) نقل شده است:
صاحب وسائل، در ضمن بابی با عنوان «باب عدم جواز تعطیل الکعبه عنِ الحجّ» ده روایت در این زمینه مطرح کرده است (حر عاملی، 1409ق، ج11، ص20)، ولی در ادامه، تنها به دو روایت که از نظر سند صحیح بوده و هر سه شیخ بزرگوار (کلینی، صدوق و طوسی) آن را مطرح کردهاند و دلالت روشنی دارند، اشاره میشود:
روایت اول: صحیح فضلاء از ابیعبدالله(ع):
قال(ع): «لو أن النّاس ترکوا الحجّ لکان على الوالی أن یجبرهم على ذلک و على المقام عنده و لو ترکوا زیاره النّبیّ(ص) لکان على الوالی أن یجبرهم على ذلک و إن لم یکن لهم أموالٌ أنفق علیهم من بیت مال المسلمین» (حر عاملی، 1409ق، ج 11، ص23)؛ اگر مردم حج را ترک کنند، بر والی [امت اسلامی] است که آنان را به انجام حج و اقامت در کنار کعبه مجبور کند. همچنین اگر زیارت قبر رسول خدا(ع) را کنار بگذارند، بر والی است که آنان را به این کار مجبور کند و اگر مردم اموالی برای این کار نداشتند، از بیت المال مسلمانان برای این کار هزینه کند.
روایت دوم: صحیح عبداللهبنسنان از ابیعبدالله(ع):
قال(ع): «لو عطّل النّاس الحج لوجب على الإمام أن یجبرهم على الحجّ إن شاءوا و إن أبوا فإنّ هذا البیت إنّما وضع للحج»؛ (همان)؛ اگر مردم حجّ را تعطیل کنند، بر امام است که آنها را بر رفتن حج مجبور کند؛ چه بخواهند و چه اباء و امتناع ورزند؛ زیرا این خانه تنها براى انجام حج وضع شده است(4).
البته در صحیح «فضلاء»، کسی که وظیفه دارد تا مسلمانان را به حج بفرستد، «والی» معرفی شده است و در صحیح «عبداللهبنسنان»، «امام»، منتها روشن است که مراد از امام در امثال این روایات، ولی امر مسلمین و حاکم جامعه اسلامی است.
پس با توجه به این دو حدیث، بر حاکم اسلامی واجب است که عدهای را اجباراً به حج اعزام کند تا حج تعطیل نشود و بر طبق صحیح فضلاء، اگر مسلمانان توان مالی لازم را برای ادای حج نداشتند، وجوهی از بیت المال برای این امر اختصاص می یابد و همچنین روشن می شود، اگر کسی به زیارت قبر شریف حضرت رسول اکرم(ص) نرود، حاکم اسلامی مکلف است او را به زیارت بفرستد (طوسی، 1400ق، ص285؛ همو، 1387ق، ج1، ص385).
شیخ صدوق، زیارت حضرات ائمه معصومین(ع) را نیز در حکم زیارت رسول خدا(ص) دانسته است و در ذیل صحیح عبداللهبنسنان مینویسد: «إن من حج و لم یزره فقد جفاه و زیاره الأئمه تجری مجرى زیارته» (صدوق، 1385ق، ج 2، ص460)؛ کسی که حج گذارد و قبر پیامبر را زیارت نکند به او جفا کرده است و زیارت حضرات معصومین(ع) نیز حکم زیارت پیامبر را دارد.
طبق این دیدگاه ولی فقیه وظیفه دارد برای خالی نماندن کعبه و حرم های حضرت پیامبر اکرم و ائمه اطهار(ع) از حجاج و زائرین، عدهای را ـ هرچند با هزینه بیت المال ـ به حج و زیارت بفرستد(5).
تا اینجا روشن شد که حاکم اسلامی و ولی امر مسلمانان در قبال تعطیلی حج مکلّف است و برای اینکه حج تعطیل نشود باید گروهی را هرچند با هزینه بیت المال به حج بفرستد، منتها سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که اگر مسلمانان به دلیل ناامنی طریق یا حرم یا منازعات سیاسی و مذهبی و یا حتی صدّ مسجدالحرام و ... نتوانند به حج مشرف شوند، ولی فقیه در قبال آن چه وظیفهای دارد؟
به عبارت دیگر، ترک حج توسط مسلمانان یا به دلیل عدم وجود استطاعت مالی، بدنی، طریقی و زمانی است و یا به خاطر طغیان و سرکشی افراد مُستطیع در ادای حج واجب یا مستحب، آیا ولی امر و حاکم جامعه اسلامی نسبت به هر دو گروه وظیفه دارد و باید آنها را به حج بفرستد و یا این وظیفه متوجه گروه دوم و مسلمانانی است که استطاعت مالی ندارند؛ یعنی چنانچه مسلمانان به دلیل ناامنی طریق یا حرم یا صد مسجدالحرام، امکان بجاآوردن حج را ندارند، آیا ولیّ امر در قبال آنها وظیفه ای دارد؟
در بررسی سؤال فوق لازم است میزان دلالت دلیل اول و دلیل دوم بررسی شود تا محدوده تکلیف ولیّ امر روشن شود.
آنچه از دلیل دوم (روایات)، بهدست میآید این است که تعبیر «لو ان الناس ترکوا» و «لو عطَّل الناس» اطلاق دارند و مفاد آنها این است که اگر مسلمانان به هر دلیلی حج را ترک کنند... که ترک حج میتواند به خاطر عدم امینت راه، یا ناامنی حرم یا صد مسجدالحرام و یا به دلیل عدم استطاعت مالی و یا طغیان افراد مستطیع و سرکشی از حکم الهی باشد. بنابراین، مفاد این روایات اطلاق و شمولیت دارند.
البته از آنجا که تعبیر «ان یجبرهم علی ذلک» بر همان سرکشی و طغیان دلالت دارد، نمی توان برای این روایات اطلاقی فرض کرد.
اگر هم کسی بگوید: وقتی امام (ع)در ادامه روایت، دستور پرداخت هزینه از بیتالمال را در فرض عدم تمکن مالی مسلمانان «إن لم یکن لهم أَموالٌ» میدهد، پس گویا در غیر فرض سرکشی و طغیان نیز وظیفه حاکم اسلامی را مشخص می کند.
در پاسخ باید گفت چه بسا امام(ع) تنها تعطیلی به دلیل عدم استطاعت مالی را در عرض طغیان و سرکشی مطرح می کند و روایات، ناظر به استطاعت طریقی و ... نیستند. بنابراین، روایت اطلاق ندارد.
در هر حال و فارغ از این دلیل، بی تردید دلیل اول، عمومیت داشته و تمام فروض ترک مسلمانان را شامل می شود.
وقتی با توجه به احادیث، مشخص شد خالیشدن کعبه معظمه از حجّاج و زوّار، مبغوض شارع مقدّس است و مطلوبِ واجب او خالینشدن آن مکانِ معظّم از حجاج است، فرقی نمی کند که به چه دلیل کعبه معظمه تعطیل شده است؛ به دلیل ناامنی طریق، ناامنی حرم، نزاعات سیاسی و مذهبی و غیره باشد. از آنجا که ولایت امر، بر امت اسلامی جعل شده تا اهداف و مصالح احکام شارع برای مسلمانان تحقق یابد و آنها بتوانند آن را کسب کنند، پس اگر بیت الله الحرام خالی از زائر و حاجی شود، وظیفه حاکم اسلامی آن است که این هدفِ تأکیدیافته را با اعزام عده ای از مسلمانان به بیتالله الحرام و اَدای حج محقق سازد؛ هرچند از بیت المال در این راه هزینه کند.
البته از آنجا که امروزه مسلمانان از اقصینقاط جهان؛ اعم از شیعه و سنی، با شور و ازدحام برای زیارت خانه خدا در قالب حج و عمره عازم می شوند، این وظیفه حاکم اسلامی عملاً مورد ندارد.
پی نوشت:
1. در نامه خطاب به آیهالله العظمی خامنه ای(دامت برکاته)؛ رئیس جمهور موقت، در مورخ شانزدهم دیماه سال شصت و شش.
2. در احادیث (محمدبنیعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص267؛ محمدبنحسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج11، ص35؛ میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج1، ص442) مقصود از استطاعت در این آیه، استطاعت شرعی، دانسته شده است. استطاعت شرعی، دارای شاخهها و اجزایی است که هر یک احکامی ویژه دارد: الف) استطاعت مالی، ب) استطاعت بدنی، ج) استطاعت طریقی و امنیتی، د) استطاعت زمانی. [برای مطالعه بیشتر ر.ک: حسنبنیوسفبنمطهر اسدی، علامه حلی، قواعد الاحکام، ج1، ص403؛ ملامهدی نراقی، مستند الشیعه، ج11، ص23؛ سیدمحمدکاظم یزدی، العروه الوثقی، ج4، ص363و416؛ محمدحسن نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج17، ص308).
3. این روایات، در کتاب شریف کافی، باب «انه لو ترک الناس الحج لجاءهم العذاب» آمده است.
4. عبداللهبنسنان در ضمن روایت صحیح دیگری همین مضمون را با عبارت متفاوت نقل می کند (محمدبنیعقوب کلینی، الکافی، ج 4، ص260).
5. البته برخی (محمدبنمنصوربناحمدبنادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج1، ص647) معتقدند از آنجا که اصل زیارت حضرات واجب نیست و از مستحبات به شمار میرود، اجبار در مستحبات معنا ندارد و مقصود روایات، تنها شدت استحباب است و همین اشکال در حج مستحبی وارد است، اما برخی دیگر (محمدبنعلیبنبابویه صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص460) معتقدند با توجه به روایات، ترک زیارت، جفای در حق حضرت است و حرمت جفای بر حضرت از مسلمات است. بنابراین، ترک جفا واجب است (نجمالدینجعفربنحسن حلی (محقق حلی)، شرایع الاسلام، ج1، ص252؛ حسنبنیوسفبنمطهر اسدی(علامه حلی)، مجمع البحوث الاسلامیه، ج13، ص217؛ محمدبنمکی عاملی (شهید اول)، الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه، ج2، ص5)؛ البته واضح است که لازمه این کلام آن است که قائل به وجوب عینی زیارت رسول خدا9 باشیم و حال آنکه کسی چنین فتوایی نمیدهد. بنابراین، بهتر است در پاسخ به این اشکال بگوییم ترک زیارت حضرت، توسط همه مسلمانان، سستشمردن یکی از بزرگترین مستحبات بوده و حرام است. بنابراین، در واقع زیارت حضرت، واجب کفایی است (علیبنحسین عاملی کرکی (محقق ثانی)، جامع المقاصد، ج3، ص273؛ زینالدینبنعلی شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ج2، ص374؛ احمدبنمحمد اردبیلی (مقدس اردبیلی)، مجمع الفائده و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج7، ص427).