از «هفت گنج» یا عجایب بارگاه خسروپرویز بارها در منابع مختلف نامی به میان آمده است. «ساسانیان» اثر «کریستین سن» یکی از منابعی است که به این عجایب اشاره کرده است.
خسرو اول (۵۳۱-۵۷۹) را یونانیان خوسروئس و اعراب كسری مینامیدند. این واژه به همین شكل از عربی وارد زبان فارسی شده و رواج یافت. از آنجا كه وی پادشاهی قدرتمند بود و باعث پیشرفت و قدرت یافتن بسیار زیاد ایران در آن دوران گردید، نام او بر سایر پادشاهان ایران غلبه یافت و ابتدای اسامی آنها با نام خسرو آغاز میشد. به عنوان مثال: خسرو انوشیروان، خسرو پرویز و ... لذا اعراب شاهان ایران را با نام اولشان میخواندند.
خسروپرویز یا خسرو دوم لقبش پرویز بوده که به معنای فاتح و پیروز است. این عنوان به خاطر پیروزیهای بزرگش در غرب به او داده شده بود. خسرو دوم یا خسرو پرویز (از ۵۹۰ تا سال ۶۲۸ میلادی)، بیست و چهارمین پادشاه ساسانی و از نامدارترین شهریاران دودمان ساسانیان است. «خسرو دوم» نامی است که رومیها به وی دادهاند و مورخین ایرانی وی را خسرو پرویز (ابرویز) گفتهاند. وی به جای پدر هرمز چهارم برتخت پادشاهی نشست و در ابتدای به تخت نشستن با مخالفت بهرام چوبین مواجه شد و پس از شکست از سپاه وی به روم گریخت. مدّتی بعد با حمایت قیصر روم و با سپاهی که وی در اختیارش گذاشته بود به ایران بازگشت و بر تخت نشست. او آخرین شاهنشاه قدرتمند ساسانیان بود که آوازه شهرتش عالمگیر روزگار آن دوره بوده است.
نگارگری از خسرو پرویز و تخت تاقدیس و باربد از اشعار نظامی
این شهرت نه به خاطر جنگها، بلکه به خاطر ثروت عظیم او بود. درآمدهای دولت ساسانی علاوه بر مالیات، بر پایه سیستم پررونق کشاورزی و دامداری و جاده ابریشم-شاهراه تجارت ایران و روم و چین - بوده است. این شاهراه برای دولت ساسانی بسیار سودآور بود. علاوهبراین تجارت طلا و فرشهای بافتهشده، پارچه، پشم و ظروف کافی بود تا ساسانی دولتی ثروتمند باشد. در دوران خسرو پرویز خزانه شاهی پر زر و سیم بود و شاید بتوان گفت ثروت هیچ دورهای به اندازه او نرسد. اینها نه از فشار بر مردم بلکه به خاطر سیستم پررونق اقتصادی دولت ساسانی بود. ازاینرو نام این پادشاه ساسانی در ادبیات ایران نیزبسیار آورده شدهاست. یکی از آوازههای خسرو پرویز هفت گنج او است که در شاهنامه نیز از آن نام بردهشده و در نگارگری ایران نیز از آنها آثاری وجود دارد .
تخت تاقدیس
تخت طاقدیس از عجایب بارگاه اوست. شکل این تخت مانند طاق، جنسش از عاج و نردههایش از نقره و طلا بود. بر سقف این تخت صورت پادشاهان و مجالس بزم و شکار و ستارهها حک شده بود. روی آن وسیلهای برای تعیین ساعات روز نصب و چهار یاقوت هم به مانند تناسب یکی از فصول سال دیده میشد. در ادبیات فارسی قدیم ایران نیز بارها از تخت معروف "طاقدیس"متعلق به خسروپرویز، پادشاه ساسانی یاد شده است كه روی آن چهار تخته فرش نفیس گسترده شده بود و هر كدام یكی از فصول چهارگانه سال را نشان میداد.
برای شناخت بیشتر این بنا که ریشه در اسطورهها دارد، از دو مأخذ بهره گرفتهایم: شاهنامه فردوسی و آثار مورخان و محققان تاریخ ایران و باستانشناسان.
تخت تاقدیس در شاهنامه به شکل زیبایی توصیف شده و بر این پایه، ساخت بنای مذکور به دوران فریدون (فرمانروای اسطورهای ایران) میرسد. وی پس از پیروزی بر ضحاک، فرمان ساختن این تخت را داد واز آن پس هر که به شاهی رسید، بر این تخت گوهری افزود:
هر آن کس که او تاج شاهی بسود
بر آن تخت چیزی همی برفزود
چو آمد به کیخسرو نیکبخت
فراوان بیفزود بالای تخت
بر این هم نشان تا به لهراسب شد
و زو همچنین تا بگشتاسب شد
در زمان پادشاهی گشتاسب به تخت تاقدیس توجه فراوان شد. او به کمک وزیرش ـ جاماسب حکیم ـ بر آن افزودنیها افزود.
ز شاهان هر آن کس که آن تخت دید
همی برفزودی بر آن چند چیز
ز زرّ و ز سیم و ز عاج و ز شیز
چنین تا به گاه سکندر رسید
این تخت همچنان پابرجا بود و شاهان در زیبایی و تکمیلش کوشیدند تا آنکه با چیرگی اسکندر بر ایران، این تخت نابود شد.
مر آن را سکندر همه پاره کرد
ز بیدانشی، کار یکباره کرد
از آن پس تا زمان اردشیر، نشانی از تخت تاقدیس نبود و کسی در پی ساخت دوبارهاش برنیامد:
بسی زان بزرگان نهان داشتند
همی دست بر دست بگذاشتند
بدین گونه بُد تا سر اردشیر
کجا گشته بُد نام آن تخت، پیر
از آن تخت جایی نشانی نیافت
بدان آرزو سوی دیگر شتافت
بکرد و نیامد چنان چون سزید
و زو نیز او شادمانی ندید
بمرد او و آن تخت از او بازماند
از آن پس که کام و بزرگی براند
پس از اردشیر هم دیگر کوششی در یافتن تخت تاقدیس و بازسازی آن انجام نشد تا نوبت شاهی به خسرو پرویز رسید. او دوباره در پی ساختن این تخت برآمد که فردوسی چگونگی ساخت آن و زیورها و گوهرهایی را که بر آن آویختند، شرح داده است.
چو بر تخت بنشست پرویز شاه
همه مهتران شد و را نیکخواه
از آن تخت شاهی سخن راندند
گذشته سخنها همی خواندند
چنین گفت پرویز کای مهتران
همی آرزو خواهم از کهتران
که آن نامور تخت را نو کنیم
همه در جهان یاد خسرو کنیم
به طوری که از اشعار فردوسی برمیآید، خسرو پرویز، پس از بازسازی تخت تاقدیس، در عید نوروز بر آن نشست و به تعبیر امروز آن بارگاه را افتتاح کرد. باز بر پایه سخن فردوسی، پرویز نشان شاهان پیشین ایران را در بنای مذکور به یادگار نهاد و این بدان روی بود که در تخت تاقدیس اولیه (که فریدون ساخته و اسکندر ویران کرده بود)، همه شاهان ایران زیوری به یادگار میآویختند.
نگارگری از تخت تاقدیس از اسناد خارج از ایران
تصویر زیربه عنوان نمونهای از تخت شاهان که با جواهرات تزئین شده، برای شناخت بیشترارائه شده است.ولی تخت تاقدیس که از زمان فریدون به گفته شاهنامه میباشد نیست. چون تخت تاقدیس تختی بوده که هر شاهی در ایران این تخت را به شاه بس از خود داده و شاه جدید گوهری به آن می افزود.به نظر نویسنده "گوهر نشانی تمثیلی از زیبایی بر تخت است که به ایران افزوده میشود.«این تصویر صرفا جهت نمونه ای از جواهرات کارشده روی تخت شاهان قاجار را نمایش میدهد.
( این تخت به فرمان فتحعلیشاه در سال ۱۲۱۶ قمری و با جواهرات و طلای موجود در خزانه ساخته شد و به دلیل وجود نشان خورشید در بالای تخت، به تخت خورشید معروف شد)
تاج خسروانی
تاج خسروانی بیشک یکی دیگر از عجایب در گاه اوست. تاج خسرو پرویز از مقداری طلا و مروارید ساخته شده بود. یاقوتهایی که در تاج به کار رفته در شب مثل روز میدرخشیدند. این تاج آن قدر سنگین بود که زنجیرههایی از طلا آن را از سقف آویزان کرده بود. تاج را بر این زنجیرههای طلا بسته بودند تا هنگام نشستن شاه، تاج روی سرش قرار بگیرد و سنگینی وزن تاج را حس نکند.
نقش برجسته تاق بستان
نقش برجسته تاق بستان خسرو پرویز و شاهان ساسانی
دستمال نسوز
شاه پس از غذاخوردن با دستمال دستهای خود را پاک میکرد؛ چون چرب میشد آن را درون آتش میانداخت تا آتش آن را تمیز کند و دستمال پاک میشد اما نمیسوخت. جنس آن از پنبه کوهی بود.
طلای مشت افشار
خسرو پرویز قطعه طلایی شگفتانگیز داشت که آن را طلای مشت افشار مینامید. این قطعه طلا به اندازهٔ مشت پادشاه و مثل موم نرم بود. این قطعه طلا را از معدنی در تبت استخراج کرده بودند و دویست مثقال وزن داشت.
گردنبند طلای ساسانی با نگین هایی از سنگ لاجورد، که بر یکی از آنها چهره خسرو پرویز و آن دو دیگر به نقش سر شیر
خسرو پرویزپادشاه ساسانی (از موزه فیلد، عکس از ران تستا)
گنج بادآورد
هنگامی که ایرانیان اسکندریهی مصر را محاصره کردند، رومیان ثروت شهر را در کشتیهایی قرار دادند تا به مکانی امن فرستاده شود اما با تغییر وزش باد، کشتی به دست ایرانیان افتاد و آن را گنج را بادآورد گفتند.
شطرنجی از یاقوت وزمرد
این شطرنج از جنس یاقوت و زمرد بود.
گنج گاو
روزی کشاورزی در مزرعه خود شروع به کندن زمین کرد که ناگاه در حفرهای کوزههایی پر از طلا دید. کشاورز از حسن نیت، یافتن طلاها را به دربار گزارش داد. موقعی که به محل گنج آمدند، صدها کوزه پر از طلا دیدند. خسرو پرویز دستور داد یک کوزه از گنج را به کشاورز بدهند و بقیه کوزههای پر از طلا را به کاخش بفرستند و نامشان را گنج گاو نامید.
خسروپرویز شاید از معدود پادشاهانى باشد كه از همسرش نیز در برخى از منابع تاریخى به عنوان یكى از عجایب دربار او نامبرده شده است. در تاریخ ثعالبى به جز آنچه كه در بالا اشاره شد، از زن او شیرین، قصرش تیسفون، درفش كاویانی، رامشگران دربار ساسانی، اسب خسرو به نام شبدیز و فیل سفید دربار نیز به عنوان گنجهاى خسرو و عجایب دربار او یاد شده و درباره برخى از آنها توضیحاتى آمده است.
در تاریخ ثعالبى آمده است: «شیرین و خسرو در جوانى دلباخته یكدیگر شدند، اما وقتى خسرو به پادشاهى رسید، شیرین را فراموش كرد. شیرین كه بار دیگر در پى جلب عشق خسرو برآمده بود، روزى در سر راه شكار او قرار گرفت و آتش عشق فراموششده در دل خسرو روشن شد. او در همان لحظه او را به زنى گرفت. شیرین بعد از راهیابى به كاخ پس از چندى مریم، بانوى اول زرتشتیان را مسموم كرد و خود زن اول دربار شد.
نگارگری دربار شاه ساسانی خسرو - مجلس بزم و نوازندگان
صحنه شکار خسرو پرویز در نزدیکی شکار گاه او تاق بستان
سایت باستانی کنار تاق بستان شکارگاه خسرو پرویز
اسب خسرو «شبدیز» هم از دیگر عجائب كاخ اوست كه در تاریخ ثعالبى از آن نامى به میان آمده است. خسرو گفته بودکه اگر كسى خبر مرگ «شبدیز» را بدهد، او را خواهد كشت. هنگامى كه «شبدیز» مرد، تنها «باربد»توانست چاره ای اندیشیده و این خبر را به گونهای به خسرو پرویز بدهد که از کلام خود شاه سخن به زبان آید. به این ترتیب جرات كرد نغمهاى را بخواند و در آن خبر مرگ شبدیز را بدهد. او خواند: «دیگر شبدیز نمىخواند و نمىچرد.» شاه گفت: «مگر او مرده است». وباربد گفت: «شاه چنین فرماید».
«باربد» خود نیز از عجائب دستگاه پرویز بود. «سركس» از خنیاگران دربار كه به او حسادت مىكرد در فرصتى مناسب او را كشت. خسرو وقتى دانست باربد به دست سركس كشته شده است، دستور قتل «سركس»را هم داد.
شبدیز اسب خسرو پرویز
از «هفت گنج» یا عجایب بارگاه خسروپرویز بارها در منابع مختلف نامی به میان آمده است. «ساسانیان» اثر «کریستین سن» یکی از منابعی است که به این عجایب اشاره کرده است. فرش بهارستان یکی دیگر از عجایب دربار خسرو پرویز بود که متعلق به دوره امپراطوری جهان شمول ساسانی که با نامهای بهارخسرو و بهارکسری نیز شناخته میشود، یکی از مهمترین آثار هنری ایران است که بر اثر حمله بیگانگان ( لشگری از روم و اعراب و بربرها) به ایران و انتقال آن به مدینه تکهتکه شد. این فرش در ایوان کسری قرار داشته و دارای ۱۴۰ متر طول و ۲۷ متر پهنا بوده است. در بافت فرش مذکور از ابریشم، طلا، نقره و جواهراتی چون زمرد و مروارید استفاده شدهاست و طرح آن یکی از باغهای بهشت را نشان میدهد. در تاریخ طبری که توسط ابوجعفرمحمد جریر طبری (۳۱۱ – ۲۵۵هجری قمری) نوشته، این فرش ذکرشده و نویسنده ابعاد آن را به طول ۴۵۰ قدم و عرض ۹۰ قدم در قصر تیسفون توصیف کرده است و همچنین «دکتر ربرت بامبان» نویسنده و پژوهشگر ایرانی مقیم آمریکا در کتابی با نام «آیا می دانید که» ابعاد فرش را ۲۴ * ۲۶ متر و آن را مزین به جواهرات گرانبها توصیف کرده است.
در زمان حمله اعراب به ایران علاوه بر چپاول اشیاء گرانقیمت و جواهرات بسیار زیبا، فرش منحصربهفردی توسطاعراب (که همیشه به جاهلیت معروف شده اند) به یغما برده شد كه اندازه آن۱۱۷۰ متر مربع بود و عظمت و زیبایی آن چنان عمر(از خلفای راشدین) مسلمین را تحت تاثیر و متحیر ساخت كه دستور داد آن فرش را به عنوان یكی از بزرگترین غنایم و شكوه و جلال فتوحات اسلام در جایی نگاه دارند. ازآنجا كه آن فرش باید بین انصار و آل رسول تقسیم میشد، این اثر هنری گرانقیمت و شاهكار تكه تكه شد. فرشی كه با این مشخصات در تاریخ طبری آمده به راحتی از بین رفته و نابود شد. فرش بهارستان برای خسرو انوشیروان در مدت ۲۵ سال بافتهشده و تا زمان یزدگرد سوم در موارد خاص در قصر مداین گسترده میشد. طول آن ۳۰ گز( تقریبا۳۴.۲۰ متر) و عرض آن نیز ۳۰ گز بوده است. در بافت آن از ابریشم و نخهای زرین طلایی و سیمین نقرهای استفاده شده بود. گلها و میوه جات آن که بنا بر برخی اقوال، تصویری از یکی از باغهای بهشتی را داشت، از انواع جواهرات گرانبها بافته شده بود. زمینه آن نخ ابریشم بوده، صنعتکاران سلطنتی برای نشان دادن نقش زمین از نخهای طلا و برای نشان دادن نقش آب از الماس استفاده کرده بودند. ترنج آن تصویر حوض آبی بود و در کنار جویها گلهای رنگارنگ از لعل و یاقوت و مروارید و سایر سنگهای قیمتی نصب ومرصع شده بود. متن قالی نیز باغ و گلستان را نشان می داد که با درختان سرسبز و انواع غنچه و شکوفه تزیین شده بود. این فرش که در منابع فارسی از آن به عنوان بهار کسری یا بهار خسرو نیز نام برده شده است، فرش کاخ بیستون در تیسفون بود که تالار بارعام، کاخ مداین خسرو انوشیروان را مفروش کرده بود و تا زمان یزدگرد سوم ، آخرین امپراطور ساسانی ، در اوقاتی خاص در تالار بزرگ کاخ تیسفون استفاده میشد.
منابع
فرای، ریچارد. تاریخ باستانی ایران (انتشارات فارسی)، ۱۳۸۰. تهران
جریر طبری، محمد. تاریخ طبری (انتشارات بنیاد فرهنگ ایران)، چاپ دوم ۱۳۶۵. تهران