- نحت کلمات:
نحت در لغت به معنی تراشیدن است و در اصطلاح عبارتست از «ساختن کلمه ای جدید از دو کلمه یا بیشتر بگونه ای که دلالت بر معنای آن کلمات کند» (1)برای مثال در زبان عربی فصیح : بَسْمَلَه (منحوت از بسم الله)، حَمْدَل (منحوت از الحمد لله)،سَبحل (منحوت از سبحان الله)، حوقل (منحوت از لاحول و لا قوه الاّ بالله )، حَسْبَل (منحوت از حسبنا الله)، سَمْعَل (منحوت از سمع الله لمن حمده) و ... می باشد.
نحت در گویش عربی خوزستان نیز زیاد است و ذیلاً به برخی از آن اشاره می کنیم:
«علیش»: چرا (علی أی شی ء).
«مامش»: هیچ چیزی نیست (ما مِن شیء) .
«رسمال»: سرمایه (رأس المال).
«بلاش»: مفت و مجانی (بلا شی ء).
«اشلونه»: چطور (أی شی ء لونه).
«اشبیک»: تو را چه شده (أی شی ء بک).
«علشان»: به خاطر (علی شأن).
«معلیک»: کاری نداشته باش(ما علیک شی ء).
در کتاب لحن العامه آمده است که : بعضی کلمات منحوت شده از بیش از یک کلمه می باشند، مثلاً گفته می شود :«إیش» و درست آن «أی شیء» و می گویند : بمحمَّد» و درست آن :«أبومحمّد» و می گویند :« مدریک» و درست آن : «مایدریک»(2). ابن فارس ، نحت را نوعی اختصار به شمار آورده است (3).
فرهنگستان عربی مصر این نوع اشتقاق (نحت) را در زمینه های مختلف علمی و ادبی روز جایز دانسته و در هشتمین جلسه خود در دوره ی سی و چهارم در سال 1968 به تصویب رسانده است
2- قلب مکانی حروف:
قلب بین دو کلمه : یکی اصل و دومی فرع ، که در لفظ ومعنی بدون ترتیب حروف، با هم تناسب دارند، صورت می گیرد ، مانند: «جذب و جَبَذ» «حَمَد و مَحَد» ،«اضمحَلَّ و امضحَلّ» ، «عمیق و معیق».
این پدیدة زبانی نیز در لهجه ی عربی خوزستان همانند لهجه های قدیم عربی متداول می باشد و نمونه های قلب در لهجه ی عربی خوزستان عبارتند از:
«تَصَنَّت» : مقلوب از «تَنَصَّت».
«نعل» : مقلوب از «لعن».
«فعص»: مقلوب از «فصع».
«جضّ»: مقلوب از «ضجّ».
«حس»: مقلوب از «سَحَّ».
عشطان : مقلوب از «عطشان».
صگد: مقلوب از «صدگ».
حمد: مقلوب از «مدح».
«أیس»: مقلوب از «یئس». ابن جنی می گوید: « أیسْتُ من کذا مقلوب از یئستُ می باشد». وعلت آن همانطور که ابو علی فارسی می گوید، «أیست» مصدری ندارد و مصدر «یأس و الیآسه» برای «یئست» می باشد (4).
قلب در کلمات سماعی است نه قیاسی.
3- قطع کردن (ترخیم) کلمات:
ترخیم یا قطع کردن کلمات، حذف حرف آخر لفظ به طریقی معیّن که به انگیزه های مختلف صورت می گیرد. در لهجه ی عربی خوزستان گاهی شنیده می شود که کلمه را قبل از ادای کامل آن، قطع می کنند ، مانند:
«گِلِتْ لمحمَّ»: «گِلِتْ لمحمَّد» : به محمد گفتم.
«وِلَ»: «ولَک» (5): های
«کلساع»: «کل ساعه»: هر لحظه
این حالت در لهجه که به «قطع» نامگذاری شده است ، در لهجه های قدیم عرب نیز مشاهده شده و بعضی آن را به قبیله ی طی نسبت داده اند (6). البته در لهجه ی عربی خوزستانی غالباً قطع کلمات زمانی انجام می گیرد که به هنگام ادای کلمه ذهن شخص گوینده متوجه چیز دیگری بشود وکلمه خود را ناتمام بگذارد یا اینکه به هنگام سخن گفتن متوجه اشتباه خود بشود، و کلمه خود را ناتمام رها کند.
4- إدغام حروف:
إدغام در لغت یعنی داخل کردن چیزی در چیز دیگر. و در اصطلاح عبارت است از: داخل کردن حرفی در حرف دیگر، به عبارتی قرار دادن دو حرف در یک حرف مشدّد.
ادغام یا بین دو حرف متجانس، مانند: «رَدّاه» و«مَدَّاه» ؛ و یا بین دو حرف قریب المخرج صورت می گیرد و این نوع دوم( یعنی دو حرف قریب المخرج) با ابدال حرف اول برای متجانس شدن با حرف دوم ، مانند : «اطّوه» در اصل : «اعطوه»، یا ابدال حرف دوم برای متجانس شدن با حرف اول، مانند : «ادّعه» در اصل : «ادتعی» می باشد.
در لهجه ی عربی خوزستان همانند گفتار عرب، هرگاه در کلمه ای «واو» و «یاء» به دنبال یکدیگر بیایند، ونخستین آنها ساکن باشد ، در یکدیگر ادغام می گردند، مانند : جمع یَوم، ایّام که اصل آن «اَیْوام» بوده است (7).
5- تغییر دادن حرکات:
در لهجه ی عربی مردم خوزستان همانند لهجه های دیگر عربی که بی شک همگی زاده زبان عربی فصیح می باشند، بسیاری از کلمات با تغییر دادن حرکات آنها به کار برده می شوند ،مثلاً «جِمَل» را به جای «جَمَل» به کار می برند.
گاهی در لهجه ها، پس از تغییر دادن حرکت کلمه، وزنی به وجود می آید که در زبان عربی فصیح کاربرد ندارد، مانند: «خَنْرِیر» به جای «خِنْزِیر» : خوک و «بَرطِیل» به جای «بِرطِیل»: رشوه،که هر دو مثال بر وزن «فَعلیل» به جای «فِعلیل» آمده اند.
ونیز اسمهایی که بر وزن فُعلول (مانند کُلثوم و مُصران) هستند در لهجه بر وزن فعلول به فتح فاء و کسر آن «کَلثوم و مِصران» می آیند.
مکسور کردن حرف مضارعه: در لهجه ی عربی خوزستان و بسیاری از لهجه های عربی دیگر حرف مضارعه مکسور می شود، مانند : یِلْعَب (بازی می کند) ،که به این حالت «تلتله» می گویند و آن را به قبیلة بهراء نسبت می دهند(8). ابوحیان آن را به قبایل قیس ،تمیم، أسد و ربیعه نیز نسبت می دهد، همچنین به نقل از جعفر طوسی آنرا به هذیل نسبت داده است(9).
دکتر ابراهیم انیس این پدیده را چنین تفسیر کرده که «بعضی از قبایل تحت تأثیر زندگی شهر نشینی و حضری ، کسره را ترجیح می دهند»(10).
6- وام گیری (اقتباس لغت) از زبان های دیگر:
زبانها همچون بازاری هستند که واژه ها در آن داد وستد می شوند و بر اثر ارتباطات روزمره، این واژه ها از زبانی وارد زبان دیگری شده، آن را جزء گنجینه لغوی خود به شمار می آورند.
گویش عربی مردم خوزستان نیز واژه های زیادی را از زبان رسمی کشور (زبان فارسی) و تعداد کمی از زبان های انگلیسی و ترکی در خود جای داده است. تعداد و میزان واژه های دخیل در گویش عربی خوزستان از منطقه ای تا منطقۀ دیگر و از شهری تا شهر دیگر متفاوت است و معمولاً در شهرها به مراتب خیلی بیشتر از روستاها دیده می شود.
واژه های دخیل فارسی یا همانگونه که هستند، در لهجه به کار می روند، مانند: «شهرداری ، دبیر، تالار، بیمارستان، فلکه، آدرس، جنگل».و یا اینکه با تغییراتی جزئی در لهجه به کار برده می شوند ، مانند: ماطور (موتور)، دانشگه (دانشگاه)، هَسِتْ(هست).
تأثیر زبان فارسی در لهجه ی عربی مردم خوزستان، جنبه ی دستوری نیز دارد. اکنون اغلب افراد (و بیشتر در شهرها) بر خلاف زبان عربی که واژگانش بر اساس اشتقاق قرار دارند، افعال را همانند زبان فارسی به شکل ترکیبی، که از ویژگی های زبان فارسی است، به کار می برند: طگّیت تلیفون (تلفن زدم) و الصحیح: "اتصلت" یا "خابرت". إنطگ قدم (قدم می زنیم) و الصحیح: "نتمشی".
از دیگر پدیده های رایج در گویش عربی مردم خوزستان، «جمع بستن عربی» واژه های فارسی یا «مؤنث کردن» آنهاست، همانند: سنگر: صناگر. پادگان: پادگانات. کوچه: إکوچ.
ودر زمینه تانیث ،دهاتیه مؤنث «دهاتی » ودسماله مؤنث «دسمال» می باشد .
تعدادی از فعلهای فارسی نیز در لهجه ی عربی این منطقه باصیغه های عربی به کار می روند مانند :فعل «بَنَّد» که بر مبنای «فَعَّل » از مصدر فارسی «بستن» درست شده و معنای خوزستانی آن «بست» و «بند آمدن» است. همچنین واژه «تگزر» که از مصدر فارسی «گذشتن» و بر وزن «تِفْعَل» یعنی فعل مضارع عربی درست شده و معنی عربی محلی آن «می گذرد» است.
منابع:
1- یعقوب ، امیل بدیع : موسوعه النحو و الصرف و الاعراب ،ترجمه قاسم بستانی و محمدرضا یوسفی،چ1، قم، اعتصام، 1420 هـ . ق، ، ص 598 .
2 - مطر، عبدالعزیز: لحن العامه فی ضوء الدراسات اللغویه الحدیثه، القاهره، الدار القومیه، 1966م، ص 195.
3- مختار طلیمات، غازی: أحمد بن فارس اللغوی ،ط 1، دمشق، دارطلاس للدراسات و الترجمه، 1999م، ص78.
4- نورالدین ، عصام: ابنیه الفعل فی شافیه ابن الحاجب، ط1، بیروت، المؤسسه الجامعیه للدراسات و النشر و التوزیع ،1402 هـ . ق ، ص 119.
5- گفته می شود که این کلمه منحوت شده از «ویلٌ لک» می باشد.
6- محمد ابراهیم، مجدی ابراهیم: اللهجات العربیه ، ط1، القاهره ،مکتب النهضه المصریه، 1426 هـ . ق ، ص 10.
7- ابن خالویه ، حسن بن احمد: لیس فی کلام العرب ، ترجمه ماشاالله کامران، چ1، تهران، پژوهنده، 1378 هـ . ش، ص17.
8- الراجحی، عبده: اللهجات العربیه فی القراءات القرآنیه، الإسکندریه، دارالمعرفه الجامعیه، بلاتا، ص 125.
9- همان، ص 126
10- انیس، ابراهیم: فی اللهجات العربیه، القاهره ، مطبعه الأنجلو المصریه، 1973م، ص 127.
دکتر رسول بلاوی، متخصص زبان و ادبیات عربی و استاد دانشگاه در خوزستان است.