هر چند عاشقان قدیمی
از روزگار پیشین تا حال
از درس و مدرسه
از قیل و قال
بیزار بوده اند
اما...
اعجاز ما همین است:
ما عشق را به مدرسه بردیم
در امتداد راهرویی کوتاه
در یک کتابخانه ی کوچک
بر پله های سنگی دانشگاه
و میله های سرد و فلزی
گل داد و سبز شد
آن روز، روز چندم اردیبهشت
یا چندشنبه بود
نمیدانم
آن روز هر چه بود
از روزهای آخر پاییز
یا آخر زمستان
فرقی نمیکند
زیرا
ما هر دو در بهار
ـ در یک بهارـ
چشم به دنیا گشوده ایم
ما هر دو
در یک بهار چشم به هم دوختیم
آنگاه ناگهان
متولد شدیم و نام تازه ای
بر خودگذاشتیم
فرقی نمیکند
آن فصل
ـ فصلی که میتوان متولد شدـ
حتما بهار باید باشد
و نام تازه ی ما، حتما
دیوانه وار باید باشد
فرقی نمیکند
امروز هم
ما هر چه بوده ایم، همانیم
ما باز میتوانیم هر روز ناگهان متولد شویم
ما...همزاد عاشقان جهانیم...
قیصر امین پور
محمد صالحي