0

مرگ غریبانه منجی بنی اسرائیل

 
khodaeem1
khodaeem1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 89277
محل سکونت : خراسان رضوی

مرگ غریبانه منجی بنی اسرائیل

مرگ غریبانه منجی بنی اسرائیل

 

هارون (علی نبینا و آله و علیه السلام) مُرده بود؛ در دامنه ی کوهی که سالها پیش، از آن گذشته بودند.(1) درست چند سال بعد از آنکه موسای نبی(ع)، آن قوم سرکش و عصیانگر را به حال خودشان رها ساخته بود. بعد از تمام آن رنج کشیدن ها، بعد از تاب ایرادها و نافرمانی های آنها، بعد از آنکه نپذیرفتند با او وارد دروازه های فلسطین شوند.(2)
موسی فرزندان عمران(ع)، بنی اسرائیل را سالها پیش ترک گفته بود؛ وقتی که گفته بودند: «ما هرگز وارد این شهر نمی شویم. تو و خدایت به جنگ آنان بروید و ما اینجا می نشینیم.»(3)
نفرینشان کرده بود. نفرینی که نتوانند هرگز پیدایش کنند. نه او را و نه هارون، برادرش را. دست به دامان خدا زده بود و گفته بود: «پروردگارا!...میان ما و میان این قوم نافرمان جدایى بینداز.»(4) و خدا برایشان، 40 سال پریشانی نوشت. 40 سال سرگردانی و سر در گریبانی.
موسی(ع)، نفرینشان کرد؛ ولی رهایشان نکرد. «یوشع بن نون» را خوانده بود و سفارشها را به او کرده بود. «تابوت عهد» را به او سپرده بود و تأکید کرده بود که نگذارد کسی از بنی اسرائیل به وصیّ بودن او پی ببرد تا زمانی که وقتش برسد.(5)
سالها گذشته بود. سالها از همه چیز گذشته بود. سالها از ملاقاتش با ملک الموت(علیه السلام) گذشته بود. روزی که او را دید و پرسید: «برای چه به اینجا آمده ای؟»
حضرت عزرائیل (ع) پاسخ داده بود: «آمده ام تا روحت را قبض کنم.»

- روحم را از کجای بدنم خارج می سازی؟
- از دهانت....
- چرا از دهانم؟ با اینکه من با همین دهان با خدا گفتگو کرده ام؟!
- از دست هایت.
- چرا از دستهایم؟ با وجود اینکه تورات را با همین دستها گرفته ام؟!
- از پاهایت.
- چرا از پاهایم؟ با اینکه با همین پاها به کوه طور برای مناجات با خدا رفته ام؟!
- از چشمهایت.
- چرا از چشمهایم؟ با اینکه همواره چشمهایم را به سوی امید پروردگار می دوختم؟!
- از گوشهایت.
- چرا از گوشهایم؟ با اینکه سخن خداوند متعال را با گوشهایم شنیدم؟!
و فرشته رفته بود. خدایش به او مهلتی دیگر داده بود.(6) ولی امروز، بعد از مرگ هارون(ع)، بعد از پریشانی آن قوم نافرمان... شاید زمانش رسیده بود.
مردی را دید که در «کوه طور»، گوری می کند. عصا از دست انداخت و عبا از دوش برداشت و به کمک مرد شتافت. کسی کمک بخواهد و موسای نبی(ع) به کمک نشتابد؟! وقتی که کندن گور تمام شد، در قبر خوابید تا درستی اندازه اش معلوم شود. وقتی سر بر بالش خاک گذاشت، آسمان رنگ عوض کرد. بالای سرش، نَه آسمان، که بهشت را می دید. به دلش الهام شد که جایگاهش در بهشت است. روحش پر کشید همان دم که گفت: «خدایا روحم را به سوی خود بازگردان!»
مرد قبرکَن، ملک الموت(ع) بود. در تنهایی موسی عمران(ع)، بر پیکرش خاک ریخت و بر قبرش نوشت: «مزار موسی بن عمران(ع)». آنگاه بانگی از آسمان رسید. بانگی از پروردگار قهّار: «موسی، کلیم الله مُرد؛ کیست که طعم مرگ را نچشد؟»(7)

مرگ موسی نبی(ع) در تنهایی
حضرت موسی(ع) پس از نافرمانی های مکرّر بنی اسرائیل، به همراه هارون(ع) از میان قوم رفت. قوم بنی اسرائیل، پس از رفتن پیامبرشان، به چهل سال سرگردانی دچار شدند.(8) آنها در بیابان «تیه»، پشت دروازه های فلسطین ماندند؛ نه می توانستند، داخل شوند و نه می توانستند به جای دیگری بروند. این وضعیت تا عوض شدن نسل ادامه پیدا کرد (9) و در این زمان، حضرت یوشع بن نون که مخفیانه در میان آنان راه و روش موسای نبی(ع) و تورات را تبلیغ می کرد و وصیّ حضرت موسی(ع) بود، رهبری آنها را بر عهده گرفت. در این باره در مطلب بعد توضیح بیشتری خواهیم داد؛ ان شاء الله.
امّا حضرت موسی(ع) و هارون(ع) پس از جدا شدن از قوم، چندین سال در شهرهای مختلف اقامت گزیدند و با افراد مختلفی دیدار کردند. بعد از وفات حضرت موسی(ع)، بنی اسرائیل هرگز قبر ایشان را نیافتند و تا امروز نیز مکان این قبر مشخّص نیست.(10)
نکته ی مهم در مرگ حضرت موسی(ع)، علاوه بر حیرت انگیزی ماجرای مرگشان، این بود که حضرت موسی(ع) با اینکه قومشان را نفرین کردند، آنها را بی وصیّ و حجّت رها نساختند. ایشان تابوت عهد یا همان «تابوت سکینه» را به یوشع بن نون که در آن زمان 7 سال بیشتر نداشت،(11) سپرد و ایشان را به مقام وصایت رساند و به ایشان تاکید نمود که پس از خودش، وصیّ ای برای بنی اسرائیل بگمارد تا سنّت خداوند درباره ی وجود حجّت در میان همه ی اقوام همواره جاری باشد.(12)
تابوت عهد، صندوقچه ای بود که مادر حضرت موسی(ع) ایشان را در آن به نیل سپردند. این تابوت برای بنی اسرائیل بسیار عزیز و محترم بود و در داخل آن «عصای حضرت موسی(ع)» و «وسیله ای از سوی خداوند متعال برای پیامبران الهی(ع)» قرار داشت که آن را «سکینه؛ آرامش بخش» می خواندند.(13)
رسم بنی اسرائیل این بود که نبوّت و وصایت کسی را بپذیرد که تابوت را در اختیار داشته باشد.(14) بدین ترتیب با رونمایی از تابوت توسط یوشع بن نون(ع)، آنها گرد او جمع شدند تا بار دیگر ایمان خود را در فرمانبری و اطاعت محک بزنند.
گفتنی است که این تابوت، در یکی از جنگ‌ های بنی اسرائیل از دستشان خارج شد و به عبارتی بنی اسرائیل آن را گم کردند. مکان این تابوت، تنها برای میراث بر نهایی انبیا و اولیا(ارواحنا له الفداء) مشخص است و با ظهور حضرت(عجل الله تعالی فرجه)، بار دیگر رونمایی خواهد گردید.(15) به امید آن روز.

پی نوشت:
1. جزائرى، نعمت الله بن عبد الله، داستان پیامبران یا قصه‏های قرآن از آدم تا خاتم - تهران، انتشارات هاد، چاپ اوّل، 1380، ص346. با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور 3/5.
2. با استفاده از آیات 20- 26 سوره ی مائده.
3. سوره ی مائده، آیه ی 24.
4. سوره ی مائده، آیه ی 25.
5. ابن بابویه، محمّد بن على، کمال الدین، ترجمه پهلوان، قم، چاپ اوّل، 1380، ج‏1، ص303- 304؛ روایتی از امام صادق علیه السلام به نقل از عمادة. با استفاده از همان نرم افزار.
6. همان.
7. همان.
8. سوره ی مائده، آیه 26.
9. طائب، مهدی، «تبار انحراف»، قم، ولاء منتظر، ویراست سوم، چاپ نهم، ص130.
10. همان؛ به نقل از کمال الدین، ص 153.
11. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج، ترجمه جعفرى، تهران، چاپ اوّل، 1381، ج‏1، ص571؛ روایتی از امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام. با استفاده از همان نرم افزار.
12. امام باقر علیه السلام فرمودند: «به خدا سوگند از زمانى که خدا آدم را قبض روح نمود، زمینى را بدون امامى که به وسیله ی او به سوى خدا رهبرى شوند، وانگذارد و او حجّت خداست بر بندگانش و زمینى بدون امامى که حجّت خدا باشد بر بندگانش وجود ندارد. (کلینى، محمّد بن یعقوب، «أصول الکافی»، ترجمه مصطفوى، تهران، چاپ اوّل، 1369، ج‏1، ص252) با استفاده از همان نرم افزار.
13. محمبدی اشتهاردی، محمّد، «قصه های قرآن»، ذیل عنوان سپردن موسى علیه‏السلام صندوق عهد را به یوشع، با منبع اقتباس مجمع البیان، ج 2،ص 353. آدرس اینترنتی صفحه در کتاب ‏
14. روایتی از امام صادق(علیه السلام) کلینى، محمد بن یعقوب، «أصول الکافی»، ترجمه کمره‏اى، قم، چاپ سوم، 1375، ج‏2، ص219؛
15. همان.

 

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست

چهارشنبه 16 دی 1394  8:24 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها