![قربانیان گودالهای آتشِ اصحاب اخدود قربانیان گودالهای آتشِ اصحاب اخدود](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw==)
شبیه به چیزی نبود که تا به حال کسی دیده و شنیده باشد؛ امّا زن میتوانست بگوید که پیش از آن، این انسانسوزی عجیب و سنگدلانه تنها برای پیامبر بزرگ خدا، ابراهیم(علیه السلام) رخ داده بود. با این تفاوت که ابراهیم نبی(ع) در آتش نسوخت، ولی از نعرهی دردمندانهی پیروان عیسی مسیح(ع)، میشد فهمید که میسوزند؛ سوختنی دردناک و بیرحمانه. می سوختند؛ آن هم درست در وسط میدان شهر «صنعا»،(1) در گودالی عمیق که گُرگُر آتش از آن به گوش میرسید و فریادهایی که مو بر تن انسان راست میکرد.
زن، فرزندش را تنگ به سینه چسباند. طفل شیرینش، ساکت بود؛ امّا زن، ترسیده بود. بوی سوختن گوشت انسانهای بیگناهی که از پیامبر حبشیِ مبلّغ دین مسیح(2) پیروی کرده بودند و حاضر نشده بودند از یکتاپرستی دست بکشند، مشام او را پر از درد و رنج آن زنان و مردان کرده بود. دود غلیظ و سیاهی از سوختن دهها زن و مرد و پیر و کودک، همچون ابری شوم و ناخواستنی، شهر صنعا را در بر گرفته بود.
کسی زن را به سمت گودال هل داد. با خشونت و بیاحترامی. آنگاه فریاد زد: «یا از دین بازگرد یا بسوز!»
زن، دردمندانه کودکش را به سمت سرباز گرفت، بلکه او را از این سوختن رنج آور رهایی بخشد؛ امّا نگاه خصمانه و فولادین سرباز، باعث شد که دستش را ناامیدانه بازگرداند. باید میسوخت؟ آن هم با این دردانه؟
زن پایش را نزدیک گودال برد. خاک کنار گودال، داغ داغ شده بود. چشمش به چشمان معصوم و بیگناه فرزندش خیره ماند. چه آیندهای که برای او نمیدید... شاید اگر از دینش به ظاهر بازمیگشت، خداوندش او را بعدها مورد عفو و بخشش قرار میداد. شاید هم نه؛ شاید باید مثل دیگر همکیشانش، میسوخت و داغ ننگ مظلومانه سوختن را بر پیشانی این ستمکاران بیرحم میگذاشت.
زن، یک قدم عقب رفت و یک قدم پیش گذاشت. ناگهان فرزند شیرخواره اش به سخن درآمد: «مادر جان! بیا با هم به درون آتش رویم. این کار در راه خدا بسیار ناچیز است...»(3)
قربانیان گودالهای آتشِ اصحاب اخدود
اصحاب اخدود، در واقع نام جنایتکارانی یهودی است که مردم دیندار مسیحی را هیزم گودالهای آتش کردند. در روایتی از حضرت امیرمؤمنان علی(ع) آمده است که این مردم، پادشاهی حبشی (اهل حبشه) داشتند که آنان را به دین یکتاپرستی میخواند. پادشاه آن زمان، او را تکذیب کرد و در گودالی از آتش انداخت و در پی او، همهی طرفداران او را نیز سوزاند. از جمله همین طفل و مادر را که داستانشان را در متن بالا خواندید.(4)
دربارهی اینکه این شهر دقیقاً کجا بود و مردمش بر چه آئینی بودند، روایتی بیان نشده است؛ امّا تاریخنگاران معتقدند که اصحاب اخدود یهودی و قربانیان، پیروان دین عیسی مسیح(ع) بودند و واقعه، در «صنعاء»، یکی از شهرهای سرزمین «یمن» رخ داد.(5)
پی نوشت:
1. ن. ک به: وهبة الزحیلی، 1992، «القصة القرآنیة هدایة وبیان»، دار الخیر للطباعة و النشر، به نقل از سایت موسوعة موضوع
2. همان.
3. برقى، احمد بن محمد بن خالد، «المحاسن»، قم، چاپ دوم، 1371 ق.، ج1، ص 250.
4. همان.
5. وهبة الزحیلی، 1992، «القصة القرآنیة هدایة وبیان»، همان.