نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت به غمــزه مسأله آموز صــــــد مدرس شد.
پيامبر گرامی اسلام (ص) خاتم رسولان ، بزرگ مرد تاریخ و بزرگترین معلم انسانها است، که نظیر او نه قبلا بوده ونخواهد آمد. علم او جامع تمام علومی است که انسان اجازه در یافت آن را دارد. در عظمت علم او همین بس که علی(ع) راه ورود به علم آن حضرت است. [انَا مدینةالعلم وعلی بابها] (1) یعنی علم حضرت علی(ع) در واقع همان علم نبی اکرم است، وامیر مؤمنان دری است برای ورود به آن علم عظمی، همان علی که همگان در علم وعظمت او در حیرتند، ودر طول تاریخ حتی دانشمندان غیر مسلمان به عظمت و علم او اعتراف کرده اند، چنانچه جرج جرداق مسیحی گفته است : [کاش همه مادران بشر تمام توانای خود را به کار می بردند ، ودر هر صد سال یک فرزندی مثل علی به جامعه بشری تحویل می دادند.]
اما همین علی شاگرد پیامبر است، وعلم خود را از نزد او کسب نموده است. علم و حکمت با تفضل و عنایت الهی وبا تعلیم جبرئیل امین به رسول گرامی اسلام (ص) عطا شده است. در قرآن نیز به این مطلب اشاره شده است.
باهمه این اوصاف، در قرآن در چند جای مختلف از پیامبر(ص) با وصف (اُمّی) یاد شده است. مثل: [الذین یتبعون الرسول النبی الامی ...] (2) وآیه بعدی [فآمنوا بالله ورسوله النبی الامی...] (3)
در اینکه وصف (اُمّی) بودن به چه معنا ست ، نظرات گوناگونی داده شده است. برای ورود به این بحث، ابتدا مفهوم واژه (اُمّی) را بیان می کنیم . برای این کلمه سه معنی ذکر شده است:
1- منسوب به " اُمّ " است، به معنی درس نخوانده ومکتب نرفته همانطور که فرزند، از مادر متولد شده ، درس نخوانده واستادی را ندیده است.
2- منسوب به" ام القری " که همان شهر مکه است، چون به شهر مکه ام القری اطلاق شده است، در اینصورت به معنی کسی است که در سر زمین مکه متولد شده واز مکه بر خاسته است.
3- منسوب به " اُمّت " به معنی کسی که از میان امت وتوده مردم قیام کرده است. البته به مردم مکه نیز اُمیین گفته اند، چون بیشتر مردم اهل مکه بی سواد بودند . یعنی توانای بر خواندن ونوشتن را نداشتند، چنانکه ذکر شده، در زمان آغاز بعثت فقط هفده نفر سواد خواندن و نوشتن را داشتند . از این سه معنای ذکر شده هرکدام را برای واژه (اُمّی) بیان کنیم ، اشکالی نخواهد داشت. اما بهتر است که معنی اول را اخذ کنیم ، که در اینصورت ، پیامبر امی : یعنی کسی که درس نخوانده و استاد ندیده است ، چون این معنی با موارد ذکر شده در قرآن سازگار تر است. در اینجا باید بدین نکته توجه کنیم که در قرآن وقتی پیامبر را باوصف (اُمّی) ذکر کرده فقط بیانگر این موضوع است ، که نبی اکرم (ص) درس نخوانده و پیش استادی نرفته است ، نه اینکه او را بی سواد یا کسی که توانایی بر خواندن ونوشتن را ندارد ، معرفی کند. چون علم داشتن غیر از توانای بر نوشتن است ، اگرچه پیامبر(ص) این توانایی را داشته ولی از آن استفاده نمی کرده است.
واز طرفی نیز این دور از شأن پیامبری است ، که عقل کل است وبالاتر از علم او در عالم بشریت نیست. تفاوت است میان درس نخواندن و بی سواد بودن زیرا درس خواندن و پیش استاد رفتن وسیله ای است برای رسیدن به کمالات علمی ، ونیازمندی ما به چنین وسیله ای سبب شده است که
تصور کنیم که درس نخواندن، یعنی بی سواد بودن در حالی که پیامبر اسلام نیازمند به این وسیله نبوده است. زیرا علم او از ناحیۀ پروردگار عالم و با تعلیم جبرئیل امین بوده است. همان طور که علم، با عنایت خاص خداوند به پیامبر عطا شده است، هیچ مانعی ندارد، که او به تعلیم الهی خواندن و نوشتن را بداند، بی آن که نزد انسانی فرا گرفته باشد. شاهد این سخن روایاتی است که از ائمه معصومین (ع) نقل شده است، وفرموده اند: پیامبر(ص) می توانست بخواند ویاهم توانایی بر خواندن و نوشتن را داشت، اما برای این که جایی برای کوچکترین تردید برای دعوت او نماند، از این توانایی استفاده نکرد.(4)
این مطلب در قرآن نیز آمده است، و به عنوان سندی بر حقانیت پیامبر گرامی اسلام ذکر شده است. [وما کنت تتلوا من قبله من کتاب ولاتخطه بیمینک اذاً لارتاب المبطلون] (5) " پیش از این نه کتابی می خواندی نه با دست خود چیزی می نوشتی، تا موجب تردید دشمنانی که می خواهند، سخنان تو را ابطال کنند، گردد. " در این آیه با صراحت بیان شده که نبی اکرم (ص) قبل از بعثت نه کتابی خوانده ونه مکتوبی را نوشته است. برای اینکه چنین تصور و تردیدی به وجود نیاید، که پیامبر این دین وآئین را از کسی دیگر آموخته است. وبعد از بعثت، نیز هیچ گزارشی از منابع تاریخی بر کتابت و خواندن مکتوب توسط پیامبر (ص) نقل نشده است، جز در مسند احمد یک روایت ضعیف در قضیه صلح حدیبیه آمده است، که رسول گرامی اسلام خود شخصا این صلح نامه را کتابت نموده است. البته این روایت در مقابل روایت های زیادی که معارض با این روایت است ، نادیده گرفته می شود.
آنچه مسلم است ، این است که رسول الله (ص) در طول زندگانی خود، هیچ چیز مکتوبی را نخوانده است و نه با دستانش مکتوبی را نوشته است. در اینجا بعضی ها با استناد به آیاتی که در آنها آمده است که رسول گرامی اسلام (ص) قرآن را برای مردم تلاوت می کرد.(6)
چنین برداشت کرده اند که قرآن را از روی مکتوبی خوانده است. این سخن درست نیست چون تلاوت همانطور که بر خواندن از روی نوشته به کار می رود ، در اغلب موارد برای خواندن از حفظ به کار رفته است. پس در این آیات تلاوت یعنی خواندن از حفظ ، نه از روی مکتوب و چیزی نوشته شده .
آنچه تا کنون به آن رسیده ایم، این است که پیامبر(اُمّی): یعنی کسی که درس نخوانده و پیش استادی نرفته است. در عین حال در طول حیات خود هیچگاه نه کتابی خوانده ونه مکتوبی را نوشته است، وفرض ما نیز بر این شد که نبی اکرم (ص) توانائی بر خواندن ونوشتن را داشته اما از این توانائی استفاده نکرده است . در صورتی که ما این فرض را بپذیریم ، هیچ مشکلی وجود ندارد. اما فرض دیگری که اینجا وجود دارد این است که گفته شده ، پیامبراسلام(ص) توانائی بر خواندن ونوشتن را نداشته است. دراینکه آیا چنین فرضی مورد قبول است یا خیر؟ ویا درصورت پذیرفتن این فرض آیا عدم توانائی پیامبر(ص) بر خواندن ونوشتن نقص نیست؟ چون ما معتقدیم که اوانسان کاملی است و هیچ نقص انسانی در او راه ندارد. در اینجا دو نظریه وجود دارد.
1- بعضی گفته اند که توانائی خواندن ونوشتن کمالی محسوب نمی شود، بلکه این دو کلیدی برای رسیدن به کمالات علمی هستند وکمال حقیقی نیز ، خود علوم است. که نبی اکرم (ص) آنرا دارد. 2- بعضی دیگر گفته اند ، که توانائی بر خواندن ونوشتن کمال است. چون آگاهی از وسیلۀ کمالات ، کمالی روشن است. لذا چنین فرضیه را قبول ندارند .
در اینجا باید گفت که پیامبر گرامی اسلام (ص) مطمئناً توانائی خواندن ونوشتن را داشته است. و مؤید این مطلب ، نیز روایات است. اما در صورتیکه هم بپذیریم که او چنین توانائی را نداشته است، این نیز نقص نیست. زیرا این دو(خواندن ونوشتن) وسیله ای است برای رسیدن به کمالات
علمی، و آگاهی از وسیلۀ کمالات، برای ما که نیازمند به این وسایل
هستیم ، کمال محسوب می شود. ولی برای نبی اکرم (ص) که نیازمند به چنین وسایل نیست، عدم آن نقص محسوب نمی شود. چون او بدون احتیاج به این وسایل ، علوم و معارف را از نزد پروردگار خور ، دریافت کرده است.
نتیجه کلام :
1- پیامبر (اُمّی) یعنی کسی که درس نخوانده و پیش استادی نرفته است.
2- هیچ دلیل معتبری در دست نداریم که پبامبر (ص) قبل از نبوت یا بعد از آن عملاً چیزی را خوانده یا نوشته باشد.
3- در عین حالیکه پیامبر اُمّی بود یعنی درسی نخوانده و مکتبی نرفته بود ، بازهم علم او بالا ترین درجه علم بشر است. 4- درس نخواندن پیامبر، هیچ منافاتی با آن ندارد ، که او به تعلیم الهی ، قادر بر خواندن یا نوشتن بوده باشد.
5- بر فرض اینکه عدم توانائی بر خواندن و نوشتن را برای رسول گرامی اسلام (ص) قبول کنیم ، این نقصی برای او نیست.
صاحب اثر : رحمت الله احمدي
منبع : وبلاگ طلوع فجر
پی نوشتها :
1- الشیخ صدوق-الامالی-425
2- سوره اعراف/157
3- " " " " /158
4- تفسیر برهان-ج-4-ص-332
5- سوره عنکبوت/ 48
6- سوره جمعه/ 2