0

قصه هاى تربيتى چهارده معصوم

 
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

عفو و بخشش امام عليه السلام

 

عفو و بخشش امام عليه السلام

 
امام حسن عليه السلام غلامى داشت. او مرتكب خلافى شد كه بايد تنبيه مى شد. حضرت دستور داد كه غلام را تازيانه زنند.
غلام به امام عليه السلام عرض كرد: اى مولاى من در قرآن آمده است:

والعافين عن الناس (آنان كه خطاى ديگران را مى بخشند).
حضرت فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى و دو برابر آنچه به تو مى دادم خواهم داد.
(58)

 

- پى‏ نوشت‏ها -


58 - مجمع البيان ، ج 6، ص 526.

 

سه شنبه 11 اسفند 1394  8:58 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

گره گشائى از مومن

 

گره گشائى از مؤمن  


مردى خدمت امام حسن عليه السلام رسيد و عرض كرد: پدر و مادرم فدايت باد مرا به بر آوردن حاجتى يارى نما.
امام عليه السلام براى بر آوردن نياز او بدنبالش حركت كرد تا در بين راه به امام حسين عليه السلام رسيدند كه به نماز ايستاده بود. امام عليه السلام به آن مرد فرمود: چرا از ابى عبداللّه (حسين بن على عليه السلام ) كمك نگرفتى؟
آن مرد عرض كرد: پدر و مادر فدايت باد به او مراجعه كردم فرمود مشغول اعتكاف است .
امام عليه السلام فرمود: اگر تو را يارى مى كرد از يك ماه اعتكاف برايش بهتر بود.
(59)

 

- پى‏ نوشت‏ها -


59 - بحارالنوار، ج 43، 352.

 

 

چهارشنبه 12 اسفند 1394  8:23 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

روش تهنيت

 

روش تهنيت  


خداوند پسرى را نصیب امام حسن عليه السلام كرد. قريش براى تهنيت مولود به محضر آن حضرت آمدند و گفتند: قدم اين پهلوان بر تو مبارك باد. امام عليه السلام فرمود: اين چه حرفى است شايد پهلوان نباشد.
جابر گفت: يابن رسول اللّه! چگونه بگوييم؟
امام عليه السلام فرمود وقتى خداوند پسرى به شما داد و براى مباركباد او رفتيد بگوئيد: خداى بخشنده را شكرگزار باش مبارك است. خداوند او را به دوران جوانى رساند و نيكوكاريش را نصب تو گرداند.
(60)

 

- پى‏ نوشت‏ها -


60 - اصول كافى ، باب السمعى فى حاجة المومن .

 

 

 

پنج شنبه 13 اسفند 1394  8:11 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

يك موعظه

 

يك موعظه  


امام حسن عليه السلام در يك روز عيد فطر بر مردمى گذر كرد كه بازى مى كردند و مى خنديدند. حضرت بالاى سر آنها ايستاد و فرمود: راستى كه خداوند ماه رمضان را ميدان مسابقه خلق خود ساخته است تا به وسيله اطاعت از او بر رضايتش پيشى كردند و نااميد گشتند.
تعجب بسيار است از انسانهاى خندان و بازيگر در امروز كه به نيكوكاران در آن پاداش دهند و بيهوده كاران زيان ببيند به خدا سوگند اگر پرده برداشته شود خوب بفهمد كه نيكوكار در كنار نيك خويش است و بدكار گرفتار بدكارى خود مى باشد، آنگاه از آنهاگذشت.
(61)

 

- پى‏ نوشت‏ها -


61 - تحف العقول ، بخش مربوط به امام حسن عليه السلام .

 

 

شنبه 15 اسفند 1394  10:14 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

موعظه امام حسن عليه السلام

 

موعظه امام حسن عليه السلام  


مردى به محضر امام حسن عليه السلام رسيد و از او خواست تا وى را موعظه كند.
امام عليه السلام فرمود: مبادا مرا مدح كنى كه من خود را بهتر از تو مى شناسم و يا تكذيبم نمائى كه دروغگر راءى و نظرى ندارد، يا نزد من از كسى غيبت كنى.
آن مرد گفت: اجازه مى دهيد برگردم؟
حضرت فرمود: بله هرگاه بخواهى مى توانی برگردى.
(62)

 

- پى‏ نوشت‏ها -


62 - تحت العقول .

 

یک شنبه 16 اسفند 1394  11:26 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

شيعه حقيقى

 

شيعه حقيقى

 
مردى به امام حسن عليه السلام گفت: من از شيعيان شما هستم.
امام عليه السلام فرمود: اى بنده خدا اگر مطيع امر و نهى ما هستى راست مى گوئى و اگر اين گونه نيستى با ادعاى مقام بلند تشيع كه از آن بهره مند نيستى بر گناهان خود نيفزا و به من
نگو از شيعيان شما هستم. بلكه بگو من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم و تو در نيكى و بسوى نيكى هستى.

 

سه شنبه 18 اسفند 1394  10:20 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

كمك به اندازه معرفت فقير

 

امام حسين عليه السلام:
سلام كردن بر سخن گفتن مقدم است .
(63)

 


كمك به اندازه معرفت فقير  


روزى امام حسين عليه السلام در گوشه اى از مسجد پيامبر صلى اللّه عليه و آله نشسته بود. مردى عرب نزد او آمد و گفت: يابن رسول اللّه من بايد يك ديه كامل بپردازم و توان اداى آن را ندارم. نزد امام خودم مى روم و از كريمترين مردم درخواست مى كنم و كسى را كمتر از اهلبيت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله نمى شناسم.
امام حسين عليه السلام فرمود: اى برادر عرب من سه سوال مى كنم اگر يكى از آنها را جواب دادى يك سوم بدهى تو را مى پردازم و اگر دو مساءله را پاسخ دادى دو ثلث آن را ادا مى كنم و اگر هر سه سوال را جواب دادى تمام بدهى تو را مى پردازم.
مردعرب گفت: يابن رسول اللّه آيا مانند شما از مانند من (كه عربى جاهل و بى سواد هستم ) سوال مى كند؟ شما كه اهل علم و شرف و بزرگى هستيد؟
امام حسين عليه السلام فرمود: بله شنيدم كه جدم رسول اللّه خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: ( المعروف بقدر المعروفة ) (به اندازه معرفت احسان شود.)
مرد عرب گفت: هر چه مى خواهيد سوال كنيد اگر دانستم جواب مى دهم و اگر ندانستم از شما مى آموزم .
((و لاقوة الاباللّه ))
امام عليه السلام پرسيد: (اى الاعمال افضل
)) (كدام اعمال بهترند؟)
جواب دادن
((الايمان باللّه ) (ايمان به خدا))
حضرت پرسيد: ((فما النتجاة من المهلكة )) (راه نجات از مهلكه كدام است؟)
پاسخ داد: (الثقة باللّه ) (اعتماد و توكل بر خداوند.)
امام عليه السلام سوال كرد: (فمايزين الرجل ) (چه چيزى به مرد زينت مى بخشد؟)
مرد عرب جواب داد:
((علم معه حلم )) (توكل توام با بردبارى)
حضزت فرمود: اگر علم و حلم نداشت چه چيزى او را زينت مى دهد؟ مرد عرب:
((فقر معه مروة )) (مال همراه با مروت ))
امام عليه السلام : اگر از فقر و صبر هم بر خوردار نبود چه؟
مرد عرب:
(( صاعقة تنزل من السماء و تحرفه فانه اهل لذلك ))(( صاعقه اى از آسمان پائين آيد و او را آتش زند كه مستحق چنين عذابى است
)) امام عليه السلام خنديد و كيسه اى را كه در آن هزار دينار زر سرخ بود به او داد و انگشترى را كه دويست درهم ارزش داشت به او بخشيد و فرمود: طلاها را به طلبكارانت بپرداز و پول انگشتر را صرف مخارج زندگى نما.
مرد عرب آنها را برداشت و گفت :(
اللّه اعلم حيث يجعل رسالته )) يعنى : يعنى خداوند بهتر مى داند که رسالتش را ذر کجا قرار دهد. (64)

 

 

- پى‏ نوشت‏ها -


63 -  تحت العقول .
64
-  بحارلنوار، ج 68، ص 156.

 

دوشنبه 24 اسفند 1394  9:56 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

بخشش

 

بخشش


((انس )) گويد: نزد امام حسين عليه السلام بود كه كنيزى بر او وارد شد و يك دسته گل به او تقديم كرد.
امام عليه السلام به او فرمود: تو را بخاطر خدا آزاد كردم.
انس گويد: من گفتم: او يك دسته گل كه بهائى ندارد براى تو آورد آنگاه او را آزاد مى كنى؟
امام عليه السلام فرمود: خداوند اين گونه ما را ادب كرده و در قرآن فرموده است:

و اذا خييتم بتحية فحيوا باحسن منها اوردوها
يعنى: هرگاه مورد تحيتى قرار گرفتيد بهتر از آن تحيت كنيد يا همان گونه پاسخ گوئيد.
و بهتر از اين تحيتى كه او به من داشت آزادى او مى باشد.
(65)
 

- پى‏ نوشت‏ها -


65 - تحت العقول ، بخش مربوط به امام حسين عليه السلام .

 

شنبه 21 فروردین 1395  8:48 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

دعوت فقرا به صرف غذا

 

دعوت فقرا به صرف غذا


روزى امام حسين عليه السلام از كنار مساكين عبور مى كرد كه ديد پلاسى پهن كرده و تكه نانى بر گذارده اند و مشغول خوردن هستند. حضرت به آنها سلام كرد و ايشان هم جواب سلام او را دادند. آنگاه وى را دعوت كردند تا با آنها غذا بخورد. امام عليه السلام هم كنار آنها نشست فرمود: اگر غذاى شما صرقه نبود با شما هم غذا مى شدم . سپس فرمود: به منزل من بيايید. فقرا هم به منزل آن حضرت رفتند و امام عليه السلام به آنها غذا و لباس داد و دستور داد مبلغى پول هم به آنها داده شد.  (66) 

 

- پى‏ نوشت‏ها -


66 -  بحارالنوار، ج 44، ص 196و 197.

 

 

یک شنبه 22 فروردین 1395  8:27 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

بزرگوارى امام حسين عليه السلام

 

بزرگوارى امام حسين عليه السلام  


شخصس به نام (عصام بن مصطلق ) گويد: روزى به مدينه وارد شدم و حسين بن على عليه السلام را با قيافه اى جذاب مشاهده كردم و به شگفت آمدم آنگاه هر چه از حسادت نسبت به پدرش در دل داشتم آشكار كردم. گفتم: تو فرزند ابوتراب هستى؟ جواب داد: آرى، من هم او و پدرش را مورد بدگوئى بسيار قرار دادم.
آنگاه از روى عطوفت و مهربانى به من نگاه كرد و اين آيات را تلاوت كرد:
و امر به نيكى كن و از انسانهاى جاهل درگذر، و اگر وسوسه اى از شيطان در تو ايجاد شد به خدا پناه آور كه او بسيار شنوا و آگاه است. وقتى طايفه اى از شيطانها پرهيزكاران را وسوسه كنند خدا را به ياد آورند و همان لحظه آگاه و بينا شوند، شيطانها برادرشان ( افراد فاسق و هواپرست ) را به گمراهى مى كشانند.
سپس به من گفت: آرام باش و براى خودت از خداوند طلب مغفرت كن. اگر از ما يارى بخواهى تو را يارى خواهيم كرد و اگر كمك بخواهى كمك مى كنيم و اگر طلب هدايت نمائى تو را هدايت خواهيم كرد.
من با اين بر خورد نيكوى حضرت از گفته ها و رفتار خود پشيمان شدم در اين هنگام حضرت فرمود:

لاتثريب عليكم اليوم يغفراللّه لكم و هوارحم الراحمين .
( يوسف به برادران شرمنده خود گفت ) امروز هيچ ملامتى بر شما نيست ( و من عفو كردم ) خداوند شما را مى بخشد او مهربانترين مهربانان است .
سپس فرمود: آيا اهل شام هستى؟
گفتم : بله
فرمود: اين خود طبيعى است كه معاويه در ميان مردم شام شايع كرده است. درود خدا بر ما و تو باد. نيازمنديهاى خود را بگو كه مرا بهتر از آنچه گمان برده اى خواهى يافت، انشاءاللّه تعالى.
عصام گويد: با اين برخورد بزرگوارانه او زمين با همه پهناورى كه داشت برايم تنگ شد و دوست داشتم كه مرا در خود فرو برد آنگاه خود را از وى دور كردم و از آن پس كسى محبوبتر از او و پدرش نزد من نبود.
(67)

 

- پى‏ نوشت‏ها -


67  بحار النوار، ج 44، ص 191.

 

 

سه شنبه 24 فروردین 1395  9:10 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

صلح طلبى

 

صلح طلبى

 
در بين امام حسين عليه السلام و برادرش محمد حنفيه نزاعى پيش آمد. محمد حنفيه نامه اى به او نوشت و در آن نامه آورد: اى برادر! پدر من و تو على عليه السلام است، بنابراين نه تو از اين جهت بر من فضيلت دارى و نه من بر تو فضيلتى دارم. اما مادر تو فاطمه عليه السلام دختر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله است و اگر سراسر زمين پر ازطلا از آن مادر من باشد هرگز با مادر تو برابرى نمى كند. پس هنگامى كه نامه مرا خواندى نزد من آى تا مرا راضى گردانى كه تو به فضل و برترى شايسته ترى. والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته.
امام حسين عليه السلام پس از خواندن نامه او به پيشنهاد برادرش محمد جامعه عمل پوشانيد و به نزد او رفت و از آن پس هيچگاه بين آنها كدورتى پيش نيامد.
(68)

 

- پى‏ نوشت‏ها -


68 - سوره اعراف ، آيه 199 تا 202.

 

سه شنبه 7 اردیبهشت 1395  8:47 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

برخورد با ظالم

 

برخورد با ظالم

 
عصر حكومت معاويه بود و وليد بن عقبه از سوى او فرماندار مدينه بود. روزى امام حسين عليه السلام و وليد بر سر مزرعه اى باهم نزاع كردند. امام عليه السلام دستار از سر وليد برداشت و به گردنش پيچيد.
مروان فاسق كه شاهد ماجرا بود گفت: من تابه حال نديده بودم كه مردى اين گونه بر امير خود جرات داشته باشد كه حسين بر تو جسارت كرد. وليد كه از نيت تحريك آميز مروان آگاه بود گفت: به خدا سوگند اين حرف را بخاطر دفاع از من نمى گوئى بلكه بخاطر حسادت بر حلم من مى گوئى كه نسبت به حسين دارم. آنگاه گفت: مزرعه از آن حسين است.
امام عليه السلام به وليد فرمود: مزرعه از آن تو باشد و برخاست و رفت .  
(69) 

 

- پى‏ نوشت‏ها -


69 - سفيتة البحار، ج 1، ص 421.

 

شنبه 18 اردیبهشت 1395  10:40 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

عفو و بخشش

 

عفو و بخشش  


يكى از غلامان امام حسين عليه السلام مرتكب لافى شد و امام عليه السلام دستور داد او را تازيانه زنند.
غلام گفت : اى مولاى من قرآن مى فرمايد: (الكاظمين الغيظ
)) (مومنين غضب خود را فرو مى نشانند)
حضرت فرمود: رهايش كنيد.
غلام ادامه داد:
(( والعافين عن الناس )) ((خطاى مردم را مى بخشند.))
حضرت فرمود: تو را بخشيدم .
غلام ادامه داد:
(( واللّه يحب المحسنين )) ((خداوند نيكوكاران را دوست دارد.
))
امام عليه السلام فرمود: تو را آزاد كردم و براى تو دو برابر آنچه مى دادم مقرر كردم .  (70) 

 

- پى‏ نوشت‏ها -


70 -  بحارالنوار، ج 44، ص 191.

 

شنبه 18 اردیبهشت 1395  10:42 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

سلام مقدم است

 

سلام مقدم است  


مردى به امام حسين عليه السلام رسيد و قبل از هرچيز گفت: حالت چطور است، خداوند سلامتى دهد.
امام عليه السلام فرمود: سلام كردن بر سخن گفتن مقدم است. خداوند به تو سلامتى دهد. آنگاه فرمود: به كسى اجازه سخن دهد تا اول سلام كند.

 

 

شنبه 18 اردیبهشت 1395  10:42 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها