0

بررسی سیره اجتماعی – سیاسی حضرت امام حسن عسکری(ع)

 
khodaeem1
khodaeem1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 89277
محل سکونت : خراسان رضوی

بررسی سیره اجتماعی – سیاسی حضرت امام حسن عسکری(ع)

هفت راهبرد سرنوشت ساز
 
خراسان : دوران امامت امام حسن عسکری(ع)، در حالی آغاز شد که خلفای عباسی محدودیت‌های فراوانی برای آن حضرت، در ابعاد مختلف، ایجاد کرده‌بودند. علت اتخاذ این رویکرد، گرایش عمومی مردم به امام حسن عسکری(ع) و افزایش چشمگیر پیروان آن حضرت در سرزمین‌های اسلامی، به ویژه در عراق و ایران، بود. در چنین شرایطی، امام(ع) با اتخاذ شیوه‌های مؤثر و راهبردهای کارا، به هدایت شیعیان می‌پرداختند و به شبهاتی که از طرف مخالفان و معاندان مطرح می شد، پاسخ می‌دادند. آن‌چه در پی می‌آید، گزیده‌ای از بخشی از کتاب ارزشمند «سیره پیشوایان»، اثر استاد «مهدی پیشوائی» است که در آن، راهبردهای هفت گانه امام حسن عسکری(ع) برای هدایت شیعیان و اداره امور آنها مورد بررسی قرار گرفته‌است.
 
راهبرد نخست: کوشش‌های علمی‏
گرچه امام حسن عسکری(ع)، به دلیل قرار گرفتن در شرایط نامساعد و محدودیت بسیار شدیدی که حکومت عباسی برقرار کرده بود، موفق به گسترش دانش در تمام جامعه نشد، اما، در میان آن همه خفقان و فشار توانست شاگردانی تربیت کند که هر کدام، به سهم خود، در نشر و گسترش معارف اسلام و دفع شبهات دشمنان، نقش مؤثری داشتند. شیخ توسی تعداد شاگردان آن حضرت را بیش از صد نفر ثبت کرده است  که در میان آنها، شخصیت های برجسته‌‏ای مانند احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری، عبدا... بن جعفر حمیری، ابو عمرو عثمان بن سعید عَمری، علی بن جعفر و محمد بن حسن صفّار، به چشم می‏خورند که شرح خدمات آنها در این مختصر نمی‏گنجد. علاوه بر تربیت این شاگردان، گاه مشکلات و تنگناهایی برای مسلمانان پیش می‏آمد که جز امام حسن عسکری(ع)، شخصیتی از عهده حل آنها بر نمی‏آمد. آن حضرت(ع) در این مواقع، با علم الهی خود، بن بست به وجود آمده را می‏شکست و مشکل را حل می‏کرد. ابن شهر آشوب می‏نویسد: «اسحاق کِندی» که از فلاسفه اسلام و عرب به شمار می‏رفت و در عراق اقامت داشت، کتابی به نام «تناقض‌های قرآن» تألیف کرد. او مدت زیادی در منزل نشسته و به نگارش آن کتاب مشغول بود. روزی یکی از شاگردان او به محضر امام عسکری(ع) شرفیاب شد.
 هنگامی که چشم حضرت به او افتاد، فرمود:  آیا در میان شما مردی رشید وجود ندارد که گفته‏های استادتان، «کندی»، را پاسخ گوید؟ شاگرد عرض کرد: ما همگی از شاگردان او هستیم و نمی‏توانیم به اشتباه استاد اعتراض کنیم. امام(ع) فرمود: اگر مطالبی به شما تلقین و تفهیم شود می‏توانید آن را برای استاد نقل کنید؟ شاگرد گفت: آری. امام(ع) فرمود: از اینجا که برگشتی به حضور استاد برو و با او به گرمی و محبت رفتار و سعی کن با او انس و الفت پیدا کنی. سپس به او بگو: مسئله‏ای برای من پیش آمده است که غیر از شما، کسی شایستگی پاسخ دادن به آن را ندارد و آن مسئله، این است که آیا امکان دارد گوینده قرآن از گفتار خود، معنایی غیر از آنچه شما حدس می‏زنید، اراده کرده باشد؟ او در پاسخ خواهد گفت: آری، ممکن است چنین منظوری داشته باشد. در این هنگام بگو: شما چه می‏دانید؟ شاید گوینده قرآن معانی دیگری، غیر از آنچه شما حدس می‏زنید، اراده کرده باشد و شما الفاظ او را در غیر معنای خود به کار برده‏اید؟ امام(ع) افزود: او آدم باهوشی است، طرح این نکته کافی است که او را متوجه اشتباه خود کند.شاگرد به حضور استاد رسید و طبق دستور امام(ع) رفتار کرد تا آنکه زمینه برای طرح مطلب مساعد شد. آن‌گاه سوال امام عسکری(ع) را به این نحو مطرح کرد. فیلسوف عراقی، با کمال دقت، به سوال شاگرد گوش داد و گفت: سوال خود را تکرار کن. شاگرد سوال را تکرار کرد. استاد تأملی کرد و گفت: آری، هیچ بعید نیست؛ امکان دارد که چیزی در ذهن گوینده سخن باشد که به ذهن مخاطب نیاید و شنونده از ظاهر کلام گوینده، چیزی بفهمد که وی خلاف آن را اراده کرده باشد. استاد که می‏دانست شاگرد او نمی تواند چنین سوالی را از پیش خود مطرح کند و در حدّ اندیشه او نیست، رو به شاگرد کرد و گفت: تو را قسم می‏دهم که حقیقت را به من بگویی، چنین سوالی از کجا به ذهن تو خطور کرد؟ شاگرد پاسخ داد: چه ایرادی دارد که چنین سوالی به ذهن خود من آمده باشد؟ استاد گفت: نه، تو هنوز زود است که به چنین مسائلی رسیده باشی، به من بگو این سوال را از کجا فرا گرفته‏ای؟ شاگرد پاسخ داد: حقیقت این است که، «ابومحمد» (امام حسن عسکری(ع)) مرا با این سؤال آشنا کرد. کندی گفت: اکنون واقعیت را گفتی؛ سپس افزود: چنین سوال‌هایی تنها زیبنده این خاندان است.
 
راهبرد دوم: ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان‏
در زمان امام عسکری (ع)، تشیع در مناطق مختلف جهان اسلام گسترش یافته بود. شهرها و مناطقی مانند کوفه، بغداد، نیشابور، قم، آبه (آوه)، مدائن، خراسان، یمن، ری، آذربایجان، سامرا، جرجان و بصره ،از پایگاه‌های شیعیان به شمار می‏رفتند. در میان این مناطق، به دلایلی، سامرا، کوفه، بغداد، قم و نیشابور از اهمیت ویژه ای برخوردار بودند. گستردگی و پراکندگی مراکز تجمع شیعیان، وجود سازمان ارتباطی منظمی را ایجاب می‏کرد تا پیوند شیعیان را با حوزه امامت از یک سو و ارتباط  آنها را با هم، از سوی دیگر، برقرار کند و از این رهگذر، شیعیان را از نظر دینی و سیاسی، رهبری و سازماندهی کند. این نیاز، از زمان امام نهم احساس می‏شد و شبکه ارتباطی وکالت و نصب نمایندگان در مناطق مختلف، به منظور برقراری چنین سیستمی، از آن زمان اجرا شده بود. این برنامه در زمان امام عسکری(ع) نیز پی گرفته‌شد. به گواهی اسناد و شواهد تاریخی، آن حضرت نمایندگانی از میان شخصیت‌های برجسته شیعه برگزید، در مناطق متعدد منصوب کرد و با آنها در ارتباط بود و از این طریق، شیعیان را در همه مناطق هدایت می‌کرد. از میان این نمایندگان، می‏توان از «ابراهیم بن عبده»، نماینده امام در «نیشابور»، یاد کرد. امام(ع) طی نامه مفصلی خطاب به «اسحاق بن اسماعیل» و شیعیان نیشابور، پس از توضیح نقش امامت در هدایت امت اسلامی، تشریح ضرورت و اهمیت پیروی از امامان و هشدار نسبت به سرپیچی از فرمان امام، نوشت:«... ای اسحاق! تو فرستاده من نزد ابراهیم بن عبده هستی تا وی به آنچه من در نامه‏ای که به وسیله محمد بن موسی نیشابوری فرستاده‏ام، عمل کند. تو و همه کسانی که در شهر تو هستند، موظفید بر اساس آن نامه عمل کنید. ابراهیم بن عبده این نامه مرا برای همه بخواند تا جای سوال و ابهامی باقی نماند... درود و رحمت فراوان خدا بر ابراهیم بن عبده و بر تو و همه پیروان ما باد!» «محمد بن جریر طبری» می‏نویسد: احمد بن اسحاق قمی اشعری، استاد شیخ صدوق، نماینده امام، ابو محمد عسکری(ع) بود. وقتی که آن حضرت به شهادت رسید، وکالت حضرت صاحب الزمان(عج) را به عهده گرفت. از طرف آن حضرت، نامه هایی خطاب به او صادر می‏شد و او وجوه و حقوق مالی قم و اطراف آن را گرد آوری می‌کرد و به امام می‏رساند. «ابراهیم بن مهزیار» اهوازی نیز، یکی دیگر از وکلای امام حسن عسکری(ع) بود و در رأس سلسله مراتب وکلای امام(ع)، «محمد بن عثمان عَمری» قرار داشت که وکلای دیگر، به وسیله او با آن حضرت در ارتباط بودند.
 
راهبرد سوم: فعالیت‌های سرّی سیاسی‏
امام عسکری(ع)، با وجود محدودیت‌هایی که از طرف دستگاه خلافت ایجاد شده‌بود، یک سلسله فعالیت‌های سرّی سیاسی را رهبری می‏کرد که با گزینش شیوه‏های بسیار ظریفِ پنهان‌کاری، از چشم جاسوسان دربار دور می‏ماند. در این زمینه، نمونه‏های فراوانی وجود دارد.«عثمان بن سعید عَمری» که از نزدیکترین و صمیمی‏ترین یاران امام(ع) بود، زیر پوشش روغن فروشی فعالیت می‏کرد. شیعیان و پیروان امام حسن عسکری(ع)، اموال و وجوهی را که می‏خواستند به امام(ع) تحویل دهند، به او می‏رساندند و عثمان، آنها را در ظرف‌ها و مشک‌های روغن قرار می‌داد و به حضور امام می‏رساند . «داوود بن اسود»، خدمتگزار امام حسن عسکری(ع) می‏گوید: امام(ع) به من فرمود این چوب را بگیر و نزد «عثمان بن سعید» ببر و به او بده. من چوب را گرفتم و روانه شدم. در راه به یک نفر سقّا برخوردم. قاطر او راه مرا بست. سقا از من خواست حیوان را کنار بزنم. من چوب را بلند کردم وبه قاطر زدم. چوب شکست و من وقتی محل شکستگی آن را نگاه کردم، چشمم به نامه هایی افتاد که در داخل چوب بود. به سرعت چوب را زیر بغل گرفتم و برگشتم و سقا مرا به باد فحش و ناسزا گرفت.
 
راهبرد چهارم:  حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان‏
یکی دیگر از موضع‌گیری‌های امام عسکری(ع)، حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان بود. با یک مطالعه در زندگانی آن حضرت، این مطلب به خوبی آشکار می‏شود که گاهی برخی از یاران امام(ع)، از تنگناهای مالی، در محضر امام شکوه می‏کردند و آن حضرت، گرفتاری مالی آن‌ها را برطرف می‏کرد و گاه، حتی پیش از آن‌که اظهار کنند، این کار را انجام می‌داد. این اقدام امام(ع) مانع از آن می‏شد که آنان زیر فشار مالی، جذب دستگاه حکومت عباسی شوند. «ابو هاشم جعفری» می‏گوید: از نظر مالی در مضیقه بودم. خواستم وضع خود را طی نامه‏ای به امام‌عسکری(ع) بنویسم، اما خجالت کشیدم و صرف نظر کردم. وقتی به منزل خود بازگشتم، امام(ع) صد دینار برای من فرستاد و طی نامه‏ای نوشت: هر وقت احتیاج داشتی، خجالت نکش و پروا مکن، از ما بخواه که به خواست خدا به مقصود خود می‏رسی.
 
راهبرد پنجم: تقویت و توجیه سیاسی رجال شیعه‏
از جالب‌ترین فعالیت‌های سیاسی امام عسکری(ع)، تقویت و توجیه سیاسی رجال مهم شیعه در برابر فشارها و سختی‌های مبارزات سیاسی در راستای حمایت از آرمان‌های بلند تشیع بود. از آنجا که شخصیت‌های بزرگ شیعه در فشار بیشتری قرار داشتند، امام(ع) به تناسب مورد، هر یک از آنان را به نحوی دلگرم و راهنمایی می‏کرد و روحیه آنها را بالا می‏برد تا میزان صبر و آگاهی‌شان در برابر فشارها، تنگناها و فقر و تنگدستی، فزونی یابد و بتوانند مسئولیت بزرگ اجتماعی و سیاسی و وظایف دینی خود را به خوبی انجام دهند. «محمد بن حسن بن میمون» می‏گوید: نامه‏ای به امام عسکری(ع) نوشتم و از فقر و تنگدستی شکایت کردم، اما بعد پیش خود گفتم: مگر امام صادق(ع) نفرمود که فقر با ما، بهتر از توانگری با دیگران است و کشته شدن با ما بهتر از زنده ماندن با دشمنان ماست. امام(ع) در پاسخ نامه «محمد بن حسن» نوشت: هرگاه گناهان دوستان ما زیاد شود، خداوند آنها را به فقر گرفتار می‏کند و گاهی از بسیاری از گناهان آنان در می‏گذرد. همچنان که پیش خود گفته‏ای، فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران است. ما برای کسانی که به ما پناهنده شوند، پناهگاهیم و برای کسانی که از ما هدایت بجویند، نوریم. ما نگهدار کسانی هستیم که [برای نجات از گمراهی] به ما متوسل می‏شوند. هر کس ما را دوست بدارد، در رتبه بلند [تقرّب به خدا] با ماست و کسی که پیرو راه ما نباشد، به سوی آتش خواهد رفت.  
 
راهبرد ششم: استفاده گسترده از آگاهی غیبی
می‏دانیم که امامان(ع)، در پرتو ارتباط با پروردگار، از آگاهی غیبی برخوردار بودند و در مواردی که اساس حقانیت اسلام یا مصالح عالی امت اسلامی در معرض خطر قرار می‏گرفت، از این آگاهی به صورت «ابزار» هدایت استفاده می‏کردند. پیشگویی‌ها و گزارش‌های غیبی امامان(ع)، بخش مهمی از زندگینامه آنان را تشکیل می‏دهد. با این حال، مطالعه در زندگی امام عسکری(ع) نشان می‌دهد که آن حضرت بیش از امامان دیگر، آگاهی غیبی خود را بر دیگران آشکار کرده‌است.
 بر اساس تحقیق یکی از دانشمندان معاصر، از کرامات و گزارش‌های غیبی و اقدامات خارق‌العاده امام عسکری(ع)، «قطب راوندی» در کتاب «خرائج»، جمعاً چهل مورد، «سید بحرانی» در «مدینة المعاجز» صد و سی و چهار مورد، «شیخ حر عاملی» در «اثبات الهداة» صد و سی و شش مورد و «علامه مجلسی» در «بحار الأنوار»، هشتاد و یک مورد را ثبت کرده‏اند و این، به خوبی روشنگر فزونی بروز کرامات و گزارش‌های غیبی از ناحیه آن حضرت است. 
به نظر می‏رسد علت این امر، شرایط نامساعد و جوّ پر اختناقی بود که امام یازدهم و پدرش امام هادی(ع) در آن زندگی می‏کردند؛ زیرا از وقتی امام هادی(ع) با اجبار، به سامرا منتقل شد، به شدّت تحت مراقبت و کنترل بود. از این رو، امکان معرفی فرزندش، امام حسن عسکری(ع)، به عموم شیعیان، به عنوان امام بعدی، وجود نداشت و اصولاً این کار، حیات او را از ناحیه حکومت وقت، در معرض خطر جدی قرار می‏داد. به همین جهت، کار معرفی امام عسکری(ع) به شیعیان و گواه گرفتن آنها در این باب، در ماه‌های پایانی عمر امام هادی(ع) انجام شد؛ به طوری که هنگام شهادت آن حضرت، هنوز بسیاری از شیعیان ازامامت امام حسن عسکری(ع) آگاهی نداشتند. «محمد بن حمزه سروی» می‏گوید: توسط «ابوهاشم جعفری» که از نزدیکترین یاران حضرت عسکری(ع) بود، نامه‏ای به آن حضرت نوشتم و در خواست کردم دعایی در حق من بکند تا توانگر شوم. امام(ع) به خط خود جواب داد: مژده باد بر تو! خداوند به این زودی تو را بی نیاز گردانید. پسر عموی تو «یحیی بن حمزه» درگذشت و وارثی ندارد. 
دارایی او که صد هزار درهم است به زودی به دست تو خواهد رسید. «ابو هاشم جعفری» می‏گوید: زندانی بودم. از فشار زندان و سنگینی غل و زنجیر به آن حضرت شکایت کردم. امام(ع) در پاسخ نوشت: امروز نماز ظهر را در منزل خود خواهی خواند. طولی نکشید از زندان خلاص شدم و نماز را در منزل خواندم. شخصی به نام «حلبی» می‏گوید: در سامرا گرد آمده بودیم و منتظر خروج ابو محمد (امام عسکری(ع)) از خانه بودیم تا او را از نزدیک ببینیم. در کنار من جوانی ایستاده بود، به او گفتم: از کجایی؟ گفت: از مدینه. گفتم: اینجا چه می‏کنی؟ گفت: آمده‏ام تا امام(ع) را ببینم و سخنی از او بشنوم یا نشانه‏ای ببینم تا دلم آرام گیرد، من از نوادگان «ابوذر غِفاری» هستم. در این هنگام، امام حسن عسکری(ع)، همراه خادمش بیرون آمد. وقتی که روبه‌روی ما رسید، به جوانی که در کنار من بود، نگریست و فرمود: آیا تو غِفاری هستی؟ جوان پاسخ داد: آری. امام(ع) فرمود: مادرت «حمدویه» چه می‏کند؟ جوان پاسخ داد: خوب است. امام(ع) پس از این سخنان کوتاه از کنار ما گذشت. رو به جوان کردم و گفتم: آیا او را قبلاً دیده بودی؟ پاسخ داد: خیر. گفتم: آیا همین نشانه برای تو کافی است؟ گفت: کمتر از این نیز کافی بود.
 
راهبرد هفتم: آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت
از آنجا که غایب شدن امام و رهبر هر جمعیتی، یک واقعه نامأنوس و باور کردن آن و نیز تحمل مشکلات ناشی از آن، برای مردم دشوار است، پیامبر اسلام(ص) و امامان پیشین(ع)، به تدریج مردم را با این موضوع آشنا و افکار را برای پذیرش آن آماده می‏کردند.  
این تلاش در عصر امام عسکری(ع) که به دوران غیبت نزدیک‌تر بود، بیشتر به چشم می آمد. امام(ع) از یک طرف، با وجود تأکید بر تولد حضرت مهدی(عج)، او را تنها به شیعیان خاصّ و بسیار نزدیک نشان می‏داد و از طرف دیگر، تماس مستقیم شیعیان با خود آن حضرت، روز به روز، محدودتر و کمتر می‏شد؛ به طوری که حتی در شهر سامرّا، به مراجعات و مسائل شیعیان از طریق نامه یا به وسیله نمایندگان خود پاسخ می‏داد و به این ترتیب، آنها را برای تحمل اوضاع و شرایط و تکالیف عصر غیبت و ارتباط غیر مستقیم با امام(عج) آماده می‏کرد. 

 

بررسی سیره اجتماعی – سیاسی حضرت امام حسن عسکری(ع)

 

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست

یک شنبه 29 آذر 1394  8:00 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها