ایمان و دین مدارى
از مـنـظـر قـرآن ایـمـان بـه خـدا و دیـن مدارى ، بهترین بستر آرامش و امنیت روانى و سکینه دل شـمـرده شـده اسـت . انسان با ایمان ، هم خود آرامش دارد و هم جامعه را به سوى آرامش و امنیت هدایت مى کند.
اِنّ الّذینَ قالُوا رَبُّنا اللّهُ ثُمّ اسْتَقامُوا فَلا خَوفٌ عَلیهِم وَ لا هُم یَحزَنُون . (احقاف : 13)
کسانى که مى گفتند: ((پروردگار ما اللّه است ))، سپس استقامت کردند، نه ترسى براى آنان است و نه اندوهگین مى شوند.
در عـصـر حـکـومـت حـضـرت مـهـدى (ع ) انـسـان هـا بـا مـیـل و رغبت به عبادت خدا روى مى آورند؛ ((یُقبل النّاسُ عَلى العِباداتِ وَالشَّرعِ وَالدِّیانَةِ وَالصَّلا ةَ فِى الجَماعاتِ)).
بنابراین افراد مؤ من و خداجوى که از مبداء شرّ یعنى شیطان فاصله گرفته و به مبداء خـیر و نیکى و پاکى یعنى خداوند نزدیک مى شوند، پیوسته احساس آرامش و امنیت مى کند، همانند فرزندى که مادرش را پیدا کرده و خود را در آغوش او مى اندازد.
اَلا اِنّ اَولیاءَ اللّهِ لا خَوفٌ عَلیهِم وَ لا هُم یَحزنُونَ. (انعام : 48)
کمال اخلاقى
رذایـل اخـلاقـى از بـسـتـرهـاى مـهـمّ بحران هاى روحى و روانى به شمار مى آیند. فساد و فـحـشـاء، شـراب ، قـمـار، زنـا و نـاهـنـجـارى هـاى اخـلاقـى از عـمـل شیطان شمرده شده است و شیطان نیز پیوسته پیروان خود را از این راهها به ناامنى روحى و روانى دعوت مى کند. قرآن مى فرماید:
اِنـّمـا یـُریـدُ الشیطانُ اَن یُوقِعَ بَینَکُم العَداوَةَ وَ البَغْضاءَ فِى الْخَمرِ وَ المَیسرِ (مائده : 91)
پـرهـیـز از نـاهـنـجـارى هـاى اخـلاقـى و روى آوردن بـه ارزش هـاى اخـلاقـى ، مـهـم تـرین عـامـل امنیت روحى و روانى اند. کینه توزى ، عیبجویى ، سخریه ، تجسّس ، القاب زشت ، گمان بد، غیبت ، تهمت و... هر کدام عاملى هستند براى شکستن حرمت و شخصیت افراد، از این رو خـداوند با تحریم خون و مال و آبروى مسلمان ، امنیت او را تضمین و تاءمین کرده است و هر چیزى که این موارد را به خطر بیفکند، امنیت و آرامش را از فرد گرفته است .
بـه عـنـوان مـثـال : بـدبینى (سوء الظنّ) نه تنها به حیثیت و آبروى افراد لطمه مى زند بلکه براى خود انسان نیز دنیایى وحشتناک و آکنده از غربت و انزوا فراهم مى سازد. امام على (ع ) فرمود: ((مَن لَم یَحسُن ظَنُّه اَستوحَش مِن کُلّ اَحد))؛ افراد بدبین از همه چیز و همه کس مى ترسند، و نگرانى و هراس جانکاهى بر روانشان چیره شده که پیوسته احساس غربت و تنهایى مى کنند.
در عـصـر حکومت مهدوى (ع ) اخلاق رذیله از دل بندگان بیرون رفته و اخلاق خوب جاى آن مى نشیند.
امـام على (ع ) فرمود: لَو قامَ قائِمُنا اَذهبتِ الشَّحناءُ مِن قُلوب العِباد؛ هـرگـاه قـائم آل مـحـمـد قـیـام کـنـد کـیـنـه هـا از دل بندگان بیرون مى رود.
در آن عـصـر طـلایـى زنـا اتفاق نمى افتد، شرابخوارى از میان مى رود و بغض نسبت به اهل بیت محو مى شود.
بالندگى عقل
در حـکـومـت مـهـدى (ع ) عـقـل و اندیشه بندگان خدا به برکت آن حضرت رشد مى یابد امام بـاقـر(ع ) فـرمـود: ((اِذا قامَ قائِمُنا وَضَع یَدهُ عَلى رُؤ وسِ العِبادِ فیُجمَع بِها عقُولَهم وَ تـکـُمل بِها اَحلا مُهم ))؛ آن گاه که قائم ما قیام کند، دست خود را بر سر بندگان (خدا) مى نهد، پـس عـقـل هـایـشـان مـتـمـرکـز مـى شـود و افـکـارشـان را کامل مى کند.
شـایـد مـراد از تـمـرکـز عـقـول ، کـه حـجـت بـاطـنـى اسـت ، ایـنـکـه عـقـل ها، مقهور و مغلوب هوس ها و خواسته هاى نفس نمى شوند، بلکه غالبند، لذا در عصر حـضـرت مـهدى ، ((عقلانیت حقیقى غالب )) حاکم مى شود. همچنان که در روایتى مى خوانیم : اگر عقل آدمى بر هوس او غالب شد، او برتر از فرشته ها مى شود و اگر عقلش مغلوب هوس هایش شد از حیوانات پست تر مى گردد.
ایـن عـقل در ارزیابى خوبى ها و بدى ها، زیبایى ها و زشتى ها، خوبى ها و زیبایى ها را بـر مـى گـزیـند و راهى مى رود که خدا ترسیم کرده و به آن دستور داده است . و آدمى را بـه سـوى خـداونـدى هـدایـت مـى کـند که سرچشمه امنیت هاست همچنان که از امام صادق (ع ) پرسیده شد، عقل چیست ؟
فـرمـود: مـا عـُبـِدَ بـِهِ الرَّحـمـنُ وَ اکـْتـَسـِبَ بـِهِ الجـِنـانُ.
عقل آن است که به واسطه آن خداوند رحمن پرستیده شود و بهشت به دست آید.
امیر مؤ منان (ع ) فرمود: جبرئیل بر آدم فرود آمد و گفت : اى آدم ! ماءمورم تو را در انتخاب یکى از سه چیز مخیّر سازم ، یکى را برگزین و دو تاى دیگر را رها کن .
آدم گفت : آن سه کدام اند؟
جبرئیل گفت : عقل ، حیاء و دین .
آدم گفت : عقل را برگزیدم .
جبرئیل به حیاء و دین گفت : باز گردید و عقل را واگذارید.
آن دو گفتند: اى جبرئیل ! ما ماءموریم هر جا عقل باشد، همراه او باشیم .
جـبـرئیـل گـفـت : خـود دانـیـد و بـالا رفـت .
حـاصـل ایـن دو روایـت آنـکـه هـرگـاه عـقـل و انـدیـشـه بـنـدگـان خـدا کـامـل و رشـد یـافت و حیاء و دین نیز همراه او شدند، دیگر جایى براى بسترهاى ناامنى و تنش باقى نمى ماند.