0

تفسير آيات 41-62 سوره نجم

 
kimia1356
kimia1356
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 88
محل سکونت : خراسان جنوبی

تفسير آيات 41-62 سوره نجم

 (آيه 41)- «سپس (در برابر عملش) به او جزاى كافى داده خواهد شد» (ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى‏).
منظور از «جزاء اوفى» جزائى است كه درست به اندازه عمل باشد، البته اين منافات با تفضّل الهى در مورد اعمال نيك به ده برابر، يا صدها، و هزاران برابر ندارد.
در آيات فوق اشاره به سه اصل از اصول مسلم اسلامى شده، كه در كتب آسمانى پيشين نيز به عنوان اصول مسلمى شناخته شده است:
الف- هر كس مسؤول گناهان خويش است.
ب- بهره هر كس در آخرت همان سعى و كوشش اوست.
ج- خداوند به هركس در برابر عملش جزاى كامل مى‏دهد.
و به اين وسيله قرآن خط بطلان بر بسيارى از اوهام و خرافات كه عوام مردم دارند، و يا احيانا در بعضى از مذاهب به صورت يك عقيده درآمده است مى‏كشد.
 (آيه 42)- تمام خطوط به او منتهى مى‏شود! قرآن در ادامه بحثهاى گذشته پيرامون مسأله جزاى اعمال مى‏فرمايد: آيا انسان خبر ندارد كه در صحف موسى و ابراهيم آمده است «كه همه امور به پروردگارت منتهى مى‏گردد» (وَ أَنَّ إِلى‏ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‏).
نه تنها حساب و ثواب و جزا و كيفر در آخرت به دست قدرت اوست كه در اين جهان نيز سلسله اسباب و علل به ذات پاك او منتهى مى‏گردد، تمام تدبيرات اين جهان از تدبير او نشأت مى‏گيرد، و بالاخره تكيه‏گاه عالم هستى و ابتدا و انتهاى آن ذات پاك خداست.
در بعضى از روايات در تفسير اين آيه از امام صادق عليه السّلام چنين مى‏خوانيم:
 «هنگامى كه سخن به ذات خدا مى‏رسد سكوت كنيد».
يعنى در باره ذات او سخن نگوئيد كه عقلها در آنجا حيران است و به جائى نمى‏رسد، و انديشه در ذات نامحدود براى عقول محدود غير ممكن است، چرا كه                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 595
 هر چه در انديشه گنجد محدود است و خداوند محال است محدود گردد.
اين تفسير با آنچه گفتيم منافات ندارد و هر دو مى‏تواند در معنى آيه جمع باشد.
 (آيه 43)- سپس براى روشن ساختن حاكميت او در امر ربوبيت، و منتهى شدن همه امور اين جهان به ذات پاك او، مى‏افزايد: و نيز آمده است «اوست كه خنداند و گرياند» (وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى‏).
 (آيه 44)- «و اوست كه ميراند و زنده كرد» (وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا).
 (آيه 45)- «و اوست كه دو زوج نر و ماده را آفريد» (وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‏).
 (آيه 46)- «از نطفه‏اى هنگامى كه خارج مى‏شود» و در رحم مى‏ريزد (مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى‏).
چند آيه فوق در حقيقت بيان جامع و توضيح جالبى است براى مسأله انتهاى همه امور به ربوبيت و تدبير پروردگار، زيرا مى‏گويد: مرگ و حيات شما به دست اوست، تداوم نسلها از طريق آفرينش زوجين نيز به تدبير اوست همچنين تمام حوادثى كه در طول زندگى انسان رخ مى‏دهد از ناحيه اوست، او مى‏گرياند يا مى‏خنداند، مى‏ميراند يا زنده مى‏كند، و به اين ترتيب سر رشته زندگى از آغاز تا انجام، همه به ذات پاكش منتهى مى‏گردد.
در حديثى مفهوم خنده و گريه در اين آيه توسعه داده شده و در تفسير آن چنين مى‏گويد: «خداوند آسمان را با باران مى‏گرياند، و زمين را با گياهان مى‏خنداند»!
 (آيه 47)- بعد از ذكر امورى كه مربوط به ربوبيت و تدبير پروردگار است به امر معاد پرداخته مى‏گويد: آيا انسان خبر ندارد كه در كتب پيشين آمده «كه بر خداست ايجاد عالم ديگر» تا عدالت اجرا گردد! (وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى‏).
 (آيه 48)- سپس مى‏افزايد: «و اين كه اوست كه (بندگان را) بى‏نياز كرد و سرمايه باقى بخشيد» (وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى‏ وَ أَقْنى‏).
خداوند نه تنها در جنبه‏هاى مادى نيازمنديهاى انسان را با لطف عميمش                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 596
 بر طرف ساخته، سرمايه‏هاى مستمرى در اختيار او گذارده، كه در زندگى معنوى نيز احتياجات انسانها را در امر تعليم و تربيت و تكامل از طريق اعزام رسولان، و انزال كتب آسمانى، و عطاى مواهب معنوى مرتفع ساخته است.
 (آيه 49)- سر انجام در اين آيه مى‏فرمايد: آيا انسان نمى‏داند كه در كتب پيشين آمده «كه اوست پروردگار ستاره شعرا»؟! (وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى‏).
تكيه بر خصوص «ستاره شعرا»- علاوه بر اين كه اين ستاره درخشنده‏ترين ستارگان آسمان است كه معمولا به هنگام سحر در كنار صورت فلكى «جوزا» در آسمان ظاهر مى‏شود و كاملا جلب توجه مى‏كند- به خاطر اين است كه گروهى از مشركان عرب آن را مى‏پرستيدند، قرآن مى‏گويد: چرا شعرا را مى‏پرستيد؟ آفريدگار و پروردگار آن را بپرستيد.
 (آيه 50)- اين همه درس عبرت كافى نيست؟ در آيات گذشته ده مطلب در طى دو فراز ذكر شده بود، فراز اول ناظر به مسؤوليت هر كس در مقابل اعمالش مى‏باشد، و فراز دوم در باره منتهى شدن تمام خطوط به پروردگار سخن مى‏گويد، و در اينجا كه تنها به ذكر يك مطلب مى‏پردازد سخن از مجازات و هلاكت دردناك چهار قوم از اقوام ستمگر پيشين است كه هشدارى است براى آنها كه از دستورات گذشته سرپيچى مى‏كنند و به مبدأ و معاد ايمان ندارند.
نخست مى‏فرمايد: آيا انسان خبر ندارد كه در كتب پيشين آمده است «كه خداوند قوم عاد نخستين را هلاك كرد»؟! (وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى‏).
توصيف قوم عاد به «الاولى» (نخستين) يا به خاطر قدمت اين قوم است و يا به خاطر آن است كه در تاريخ، دو قوم «عاد» وجود داشته‏اند و قوم معروف كه پيامبرشان حضرت هود (ع) بود همان عاد نخستين است.
 (آيه 51)- سپس مى‏افزايد: «و همچنين قوم ثمود را (بر اثر طغيانشان هلاك كرد) و كسى از آنها را باقى نگذارد» (وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى‏).
 (آيه 52)- سپس در باره قوم نوح مى‏فرمايد: «و نيز قوم نوح را پيش از آنها» هلاك كرد (وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ).                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 597
 «چرا كه آنان از همه ظالمتر و طغيانگرتر بودند» (إِنَّهُمْ كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‏). چرا كه پيامبرشان نوح در مدتى طولانى‏تر از تمام انبياء به تبليغ آنان پرداخت، با اين حال جز تعداد كمى به دعوت او پاسخ نگفتند، و در شرك و بت‏پرستى و تكذيب و آزار نوح پافشارى و سرسختى فوق العاده‏اى داشتند، چنانكه شرح آن به خواست خدا در تفسير سوره نوح خواهد آمد.
 (آيه 53)- قوم لوط چهارمين قومى هستند كه به آنها اشاره كرده، مى‏گويد:
 «و نيز شهرهاى زير و رو شده (قوم لوط) را فرو كوبيد» (وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى‏).
در ظاهر زلزله شديدى اين آباديها را به آسمان پرتاب كرد و واژگون ساخت و بر زمين كوبيد، و طبق روايات جبرئيل آنها را به قوت خداداد از زمين بركند و وارونه كرد و بر زمين افكند.
 (آيه 54)- سپس «آنها را با عذاب سنگين پوشانيد» (فَغَشَّاها ما غَشَّى).
آرى! بارانى از سنگهاى آسمانى بر آنها فرو ريخت و سراسر اين شهرهاى زير و رو شده را زير آوارى از سنگ مدفون ساخت.
 (آيه 55)- در پايان اين بحث به مجموعه نعمتهائى كه در آيات گذشته آمده است، اشاره كرده و در شكل يك استفهام انكارى مى‏فرمايد: «در كداميك از نعمتهاى پروردگارت ترديد دارى» (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى‏).
آيا در نعمت حيات، يا اصل نعمت آفرينش، و يا اين نعمت كه خداوند كسى را به جرم ديگرى مجازات نمى‏كند و خلاصه آنچه در كتب پيشين آمده و در قرآن نيز تأكيد شده است شك و ترديد دارى؟
درست است كه مخاطب در اين آيه شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است. ولى مفهوم آن همگان را شامل مى‏شود، بلكه هدف اصلى از آن بيشتر افراد ديگرند.
 (آيه 56)- به دنبال آيات گذشته كه سخن از هلاكت اقوام پيشين به خاطر ستمگرى و طغيان آنها مى‏گفت، در اينجا روى سخن را به مشركان و كفار و منكران دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مى‏گويد: «اين (پيامبر يا قرآن) بيم دهنده‏اى از بيم دهندگان پيشين است» (هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى‏).                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 598
 اين كه مى‏گويد: پيامبر (يا قرآن) از نوع انذار كنندگان نخستين است، مفهومش اين است كه رسالت محمد صلّى اللّه عليه و آله و كتاب آسمانيش قرآن موضوع بى‏سابقه‏اى نيست، شبيه آن در گذشته بسيار بوده است، چرا مايه تعجب شماست؟
 (آيه 57)- آنگاه براى اين كه مشركان و كافران به خطرى كه در پيش دارند توجه بيشتر كنند، مى‏افزايد: «آنچه بايد نزديك شود نزديك شده است» و قيامت فرا مى‏رسد (أَزِفَتِ الْآزِفَةُ).
نامگذارى قيامت به اين نام علاوه بر آيه مورد بحث در آيه 18 سوره غافر نيز آمده است، و تعبيرى است گويا و بيدار كننده، همين مفهوم را به صورت ديگرى در آيه 1 سوره قمر مى‏خوانيم: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ قيامت نزديك شده است» و به هر حال نزديكى قيامت با توجه به كوتاهى عمر دنيا قابل درك است به خصوص اين كه هر كس مى‏ميرد، قيامت صغرايش برپا مى‏شود.
 (آيه 58)- سپس مى‏افزايد: مهم اين است كه «هيچ كس جز خدا نمى‏تواند در آن روز سختيهاى آن را برطرف سازد» (لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ كاشِفَةٌ).
حاكم و مالك و صاحب قدرت در آن روز (و هميشه) خداست، اگر نجات مى‏خواهيد دست به دامن لطف او زنيد، و اگر آرامش مى‏طلبيد در سايه ايمان به او قرار گيريد.
 (آيه 59)- در اين آيه مى‏افزايد: «آيا از اين سخن تعجب مى‏كنيد» (أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ).
اين جمله ممكن است اشاره به مسأله رستاخيز باشد كه در آيات قبل آمده، يا اشاره به قرآن، چرا كه در آيات ديگر از آن تعبير به «حديث» شده و يا سخنانى كه در باره هلاك اقوام پيشين گفته شد و يا همه اينها.
 (آيه 60)- سپس مى‏گويد: «و مى‏خنديد و نمى‏گرييد»؟ (وَ تَضْحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ).
 (آيه 61)- «و پيوسته در غفلت و هوسرانى به سر مى‏بريد»؟! (وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ).                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏4، ص: 599
 در حالى كه اينجا نه جاى خنده است و نه جاى غفلت و بى‏خبرى، جاى گريه بر فرصتهاى از دست رفته، طاعات ترك شده، و معاصى و گناهانى است كه از شما سر زده است، جاى بيدارى و جبران امورى است كه از دست رفته، و بالاخره جاى توبه و انابه و بازگشت به سايه لطف خداست.
 (آيه 62)- همه براى او سجده كنيد! در آخرين آيه اين سوره، و به دنبال بحثهاى فراوانى كه پيرامون اثبات توحيد و نفى شرك بيان شد، مى‏گويد: «اكنون كه چنين است براى خدا سجده كنيد و او را بپرستيد» (فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا) «1».
اگر مى‏خواهيد در صراط مستقيم حق گام برداريد تنها براى او كه تمام خطوط عالم هستى به ذات پاكش منتهى مى‏گردد سجده كنيد، و اگر مى‏خواهيد به سرنوشت دردناك اقوام پيشين كه بر اثر شرك و كفر و ظلم و ستم در چنگال عذاب الهى گرفتار شدند گرفتار نشويد تنها او را عبادت كنيد.
جالب توجه اين كه در روايات زيادى نقل شده است كه وقتى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به هنگام تلاوت اين سوره به اين آيه رسيد همه مؤمنان و كافرانى كه آن را شنيدند به سجده افتادند.
و اين نخستين بار نيست كه قرآن در قلوب منكران نيز اثر مى‏گذارد و آنها را بى‏اختيار مجذوب خود مى‏كند چنانكه در داستان وليد بن مغيره آمده است كه وقتى آيات سوره «فصّلت» را شنيد هنگامى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اين آيه را تلاوت فرمود:
 «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ» «2» از جا برخاست لرزيد و مو بر تنش راست شد، به خانه آمد به گونه‏اى كه مشركان پنداشتند او كاملا مجذوب آئين محمد صلّى اللّه عليه و آله شده است.

چهارشنبه 25 آذر 1394  7:02 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها