در هنگامی که امام حسن مجتبی علیه السلام حکومت را به معاویه سپرد، جلسه ای تشکیل شد که می توان نام آن را "مراسم تودیع و معارفه" گذاشت. معاویه می کوشید که در کنار کار نظامی، در بُعد فرهنگی و تبلیغاتی نیز کار کند و خود را در امر حکومت شایسته و حضرت را ناشایست معرفی کند. در اینجا گزارشی از گفته های معاویه و امام حسن علیه السلام ارائه می کنیم که برای شناسایی شخصیت با عظمت امام مجتبی علیه السلام راهگشاست.
خطابه ای که دنیا را در چشم دشمن تار کرد
در ابتدا معاویه، امام حسن علیه السلام را در جایگاهی پایینتر از خود قرار داد و بر بالای منبر رفت و گفت: ای مردم این حسن بن علی است و پسر فاطمه است که ما را برای برای خلافت، اهل دانست و خود را اهل خلافت ندانست و آمد که با میل خود با ما بیعت کند. سپس گفت: ای حسن بایست. حضرت مجتبی علیه السلام خطبه خود را با حمد خدا شروع کردند. امام حسن علیه السلام ایستاد و خطبه را با این جمله شروع کرد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُسْتَحْمِدِ بِالْآلَاءِ وَ تَتَابُعِ النَّعْمَاء ...» و بعد از حمد خدا چنان خطابه پُر شهامتی ایراد فرمود که نقشه معاویه کاملا بر آب شد، به طوری که معاویه در انتها گفت: به خدا قسم حسن با این خطبه خود زمین را بر من تیره و تار کرد. در آنجا خواستم که برخورد کنم اما دانستم که ساکت ماندن بیشتر مرا در امان نگه می دارد.
تبدیل شکست به پیروزی با یک خطبه
واضح است که معاویه بسیار می کوشید که خود را فردی شایسته معرفی کند و این جلسه را به هدف پاکسازی چهره خود و خاندانش برگزار کرده بود. امام حسن علیه السلام صراحتا اعلام نمود که هرگز معاویه را سزاوار سرپرستی امور مسلمانان نمی داند و فقط و فقط بخاطر نداشتن یاور از ادامه جنگ با او صرفنظر کردند. اعلام اینکه ترک جنگ در شرایط بی یاور بودن بر مبنایی الهی و طبق سنت رسول الله صلی الله علیه و آله بوده و در میان انبیاء گذشته نیز سابقه داشته است.
بیان اینکه رهبر باید عالمترین فرد باشد و فرد شایسته در آن زمان هیچکس جز خود ایشان و برادرشان حضرت حسین علیه السلام نبود.
نشان دادن سنت الهی در اینکه امت پیامبران را بدون راهنما نمی گذارد اما خود امتها سرنوشت خود را خراب می کنند.
بعد از حمد خدا چنان خطابه پُر شهامتی ایراد فرمود که نقشه معاویه کاملا بر آب شد، به طوری که معاویه در انتها گفت: به خدا قسم حسن با این خطبه خود زمین را بر من تیره و تار کرد. در آنجا خواستم که برخورد کنم اما دانستم که ساکت ماندن بیشتر مرا در امان نگه می دارد
باز معرفی فضایل امام علی بن ابیطالب علیه السلام و نشانه اینکه آن حضرت می دانستند که دروغ پردازی و خراب کردن چهره حضرت علی علیه السلام از سیاستهای آینده معاویه بود و حتی دستگاه تبلیغاتی معاویه به دنبال تخریب چهره ابوطالب، پدر امام علی علیه السلام نیز بودند.
بی اعتنایی صریح به ابهت معاویه در بیان و عمل. آنگونه که فرمودند: «بدانید که با این (اشاره به معاویه) بیعت کردم "وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِینٍ" ...».
گزارشی از آنچه در آن جلسه تاریخی گذشت
این خطبه حاوی نکات فراوان معارفی و تاریخی با اسلوبی زیبا و تأثیرگذار است. در اینجا فقط می توانیم گزارش کوتاهی از آن را بیاوریم.
در ابتدا معاویه، امام حسن علیه السلام را در جایگاهی پایینتر از خود قرار داد و بر بالای منبر رفت و گفت:
ای مردم این حسن بن علی است و پسر فاطمه است که ما را برای خلافت، اهل دانست و خود را اهل خلافت ندانست و آمد که با میل خود با ما بیعت کند. سپس گفت: ای حسن بایست.
حضرت مجتبی علیه السلام خطبه خود را با حمد خدا شروع کردند. سپس به معرفی جایگاه اهل بیت علیهم السلام و برگزیده بودن آنان و مبرا بودنشان از رجس و پلیدی پرداختند. اعلام کردند که نسَب خانوادگی اهل بیت علیهم السلام حتی قبل از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله نیز نسبتی ویژه و ممتاز بوده است.
سپس از فضیلتهای امام علی علیه السلام یاد کردند مانند سبقت در اسلام آوردن و اینکه منظور از "شاهد" در آیه "أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ" و آیات مختلفی که در شأن و مدح حضرت علی علیه السلام نازل شده است را تلاوت نمودند (1) و بیانات مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله درباره حضرت علی علیه السلام (2) را یادآور شدند. ایشان با ذکر مثالهایی به اهمیت و جایگاه وابستگان پیامبر صلی الله علیه و آله پرداختند و مثالهایی از شهیدان، زنان و مسجدها (3) زدند.
به مردم یادآور شدند که بر هر مسلمانی واجب است به همراه نام پیامبر صلی الله علیه و آله بر ما نیز صلوات بفرستند.
احکام اختصاصی دین که برای پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندان پیامبر علیهم السلام (4) بود را بیان کردند.
فرمودند: «آیه "فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِینَ" مربوط به مباهله بود که پیامبر صلی الله علیه و آله پدرم را در میان "انفس" و من و برادرم را در میان "فرزندان" و مادرم فاطمه علیهاالسلام را از میان همه زنان انتخاب کرد. ما اهل و گوشت و خون و نفس پیامبریم و از اوییم و او از ماست و خدای متعال فرموده است: "إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً".»
سپس توضیح دادند که آیه تطهیر درباره مقام خاصی است که شامل هیچیک از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله نمی شود و در این باره استدلال کردند.(5)
یادآور شدند که رسول خدا صلی الله علیه و آله صراحتا و به کرات آنها را به طور خاص به اسم اهل بیت علیهم السلام صدا زده است. مثال آوردند که: «پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از نزول آیه تطهیر هر طلوع فجر به سمت خانه ما می آمد و می فرمود: نماز! خدا به شما رحمت آورد "إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً".»
امام مجتبی علیه السلام سپس به صراحت ادعای معاویه را "دروغ" و خود را اهل و شایسته خلافت دانستند و به افشای ظلمها و توطئه هایی پرداختند که بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله بر اهل بیت علیهم السلام وارد شد (6) و قسم خوردند که اگر مردم از خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله اطاعت کرده بودند، آسمان بارانش و زمین برکتش را به آنها داده بود و هیچ جنگی در میان امت پیدا نمی شد و تا قیامت نعمتهای خدا را سبز سبز می خوردند.
معاویه بسیار می کوشید که خود را فردی شایسته معرفی کند و این جلسه را به هدف پاکسازی چهره خود و خاندانش برگزار کرده بود. امام حسن علیه السلام صراحتا اعلام نمود که هرگز معاویه را سزاوار سرپرستی امور مسلمانان نمی داند و فقط و فقط بخاطر نداشتن یاور از ادامه جنگ با او صرفنظر کردند
در ادامه فرمودند:
«معاویه، اکنون نیست که تو طمع خلافت را کرده ای... خلافت که از جایگاه اصلی اش که خارج شد، قریش آن را مانند توپ به یکدیگر پرتاب کردند تا اینکه تو و اصحابت بعد تو طمع آن را کرده اید و این در حالی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: "اگر مردی زمام امتی را به دست بگیرد که در میان آن امت از او داناتر وجود داشته باشد کارشان همواره به افول و نگونی می رود تا اینکه به آنچه رها کرده بود، بازگردند."
حضرت مجتبی علیه السلام به شباهت امت اسلام با امت یهود پرداختند و فرمودند:
«اصحاب موسی، هارون را که برادر و خلیفه و وزیر او بود رها کردند و به سراغ گوساله رفتند و از سامری خودشان اطاعت کردند، با اینکه می دانستند که هارون جانشین و وزیر موسی است و این امت نیز از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدند که فرمود که پدرم [امام علی علیه السلام] به منزله هارون نسبت به موسی است بجز آنکه بعد از او پیامبری نیست و رسول خدا صلی الله علیه و آله را در هنگامی که او را در غدیر خم نصب کرده بود دیدند که به ولایت او ندا داد و دستور داد که شاهدان به غایبان خبر دهند.»
سپس درباره بیعت خودشان فرمودند:
«بیعت من با تو جزو سنن و امثالی است که یکی بعد از دیگری تکرار می شوند.»(7)
در انتها نیز یادی از پدربزرگشان ابوطالب کردند که گویا جوابیه ای به دروغ پردازی های دستگاه تبلیغاتی معاویه باشد: «ابوطالب پدر علی علیه السلام نیز در حال مسلمانی از دنیا رفت.»(8)
آخرین سخن، توصیه ناامیدانه به مردم بود: «مردم، گوش دهید و تقوا داشته باشید و از این راه بازگردید. و شما به حق باز نخواهید گشت و شما (به حقیقت) پشت کرده اید و طغیان و انکار تخمیرتان کرده " أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ".»
البته الگوگیری از رک گویی امام حسن علیه السلام نیاز به فقاهت دارد و باید در جایگاه درست خود به کار رود تا آسیبهایش از سودش بیشتر نشود.
پی نوشت:
1. سبقت امام علی علیه السلام در ایمان و امین بودن و کاردار امور سخت پیامبر صلی الله علیه و آله بودن " السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ" و نیز اینکه نسبت به توان مالی خود از همه بیشتر خرج کرد و خدا می فرماید: "لا یَسْتَوِی مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً..." و مردم همه امتها برایش طلب مغفرت می کنند: "وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ" و نیز آیه "وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ" و او مومن مجاهدی است که آیه "أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ" در شأن اوست.
2. در جریان بردن سوره برائت به گفته پیامبر صلی الله علیه و آله "علی مردی از من" است و در جای دیگر فرمود: " أَمَّا أَنْتَ یَا عَلِیُّ فَمِنِّی وَ أَنَا مِنْكَ وَ أَنْتَ وَلِیُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِی"
3. اشاره به جایگاه حمزه سیدالشهداء و جعفر بن ابیطالب در میان سایر شهداء و نیز جایگاه خاص زنان پیامبر صلی الله علیه و آله که نیکوکارشان دو برابر پاداش دارد و بدکردارشان نیز دو برابر سنگینی دارد و نماز در مسجد النبی معادل هزار نماز در سایر مساجد (بجز مسجدالحرام) است و همه اینها بخاطر جایگاه رسول الله صلی الله علیه و آله نزد خداست. خدا واجب کرده که همه مومنان بر پیامبر درود فرستند و آن حضرت صلوات را اینگونه آموزش داده اند: " اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ"
4. خدا خمس را واجب کرد و آن را بر رسول خدا صلی الله علیه و آله حلال کرد و همین کار را برای ما نیز کرد و صدقه را بر او و بر ما حرام کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله همه درهایی که به مسجدش راه داشت را بجز در خانه ما مسدود کرد و وقتی مردم در این باره با او صحبت کردند فرمود: این کار به میل شخصی ام نبوده بلکه به امر خدا بوده است.
5. و هنگام نزول این آیه، پیامبر صلی الله علیه و آله من و برادرم و مادرم و پدرم را در اتاق ام سلمه رضی الله عنها به زیر کساء خیبری ام سلمه جمع کرد و گفت "اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ هَؤُلَاءِ أَهْلِی وَ عِتْرَتِی فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً" ام سلمه پرسید آیا من نیز داخل شوم؟ رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: «خدای بر تو رحمت آورد تو بر خیری و به سوی خیر و من از تو بسیار خوشنودم اما این آیه مخصوص من و آنهاست.»
6. از هنگام وفات پیامبر صلی الله علیه و آله ما اهل بیت همواره مورد ظلم و بی رغبتی و فشار بوده ایم (گویا) بر گردن ما افتادند و مردم را بر کتفهای ما سوار کردند و ما را از سهمی که در کتاب خدا از فیء و غنائم داشتیم منع کردند و مادرمان فاطمه را از ارثی که از پدرش داشت منع کردند. اسم از کسی نمی بریم ...
7. رسول خدا صلی الله علیه و آله آن هنگام که از آسیب و مکر قومش به غار رفت، یاوری نداشت و اگر یاور می داشت با آنها می جنگید ... به هارون نیز از جانب خدا اشکالی وارد نیست در آن هنگام که قومش او را ضعیف کردند و با او دشمنی کردند. من و پدرم نیز همینطوریم که امت ما را ترک کردند و با غیر ما بیعت نمودند و یاورانی نداشتیم.
8. پیامبر صلی الله علیه و آله در نزدیکی مرگ ابوطالب به او گفت "لا اله الا الله بگو تا روز قیامت شفاعتت کنم" و اگر ایمان ابوطالب یقینی نبود پیامبر صلی الله علیه و آله چنین نمی گفت و این فضیلت برای هیچکس بجز شیخ ما ابوطالب نیست (زیرا توبه در لحظه دیدن مرگ فایده ندارد) و خدا می گوید" وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَ لَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً".