در روز بیست و هشتم ماه صفر سال پنجاهم هجرت شیون ماتم ابتدا از خاندان نبوت و بعد از در و دیوار شهر مدینه برخاست. حضرت حسن بن علی علیهماالسلام سبط مطهر رسول اكرم صلی الله علیه و آله در این دنیا چهل و هفت سال و پنج ماه و سیزده روز زندگی كرده بود. وی این چهل و هفت سال و نیم را با صبر و حلم و متانت و مناعت بسر برده بود.
جهم بن ابی جهم می گوید: چون امام حسن مجتبی علیه السلام رحلت نمود، قبیله بنی هاشم همگی بسیج گردیدند و به تمام شهرها و روستاهای اطراف مدینه كه در آنها، انصار زندگی می كردند و رفتند و خبر شهادت آن حضرت را با حزن و اندوه اعلان داشتند، به مجرد شنیدن خبر رحلت آن بزرگوار، زن و مرد، كوچك و بزرگ همگی در تشییع جناره شركت نمودند، به طوری كه بر اثر كثرت جمعیت در میان بقیع اگر سوزن به روی زمین می افتاد بر زمین نمی رسید.
چهره کریه نفاق و فتنه آشکار میشود
در نیمروز بیست و هشتم صفر پیكر مقدس امام مجتبی علیه السلام را به غسلگاه بردند و به هنگام عصر جنازه اش برای تجهیز آماده شده بود. امام مجتبی علیه السلام وصیت كرده بود كه نعش مرا ابتدا به روضه رسول الله نزدیك سازید تا عهدم را با تربت جدم تجدید كنم.
و براساس همین وصیت دیده شده كه پیکر مطهر امام به سمت آرامگاه رسول الله صلی الله علیه و آله می رود.
فرماندار مدینه، مروان بن حكم به همراه آشوبگران جلو آمدند و فریاد برآوردند: شما میخواهید حسن بن علی را در كنار پیامبر دفن كنید؟ آیا سزاوار است عثمان در دورترین نقطه مدینه در قبرستان دفن شود و حسن بن علی در جوار
رسول الله؟ هرگز نمی شود، من شمشیر به دست می گیرم و حمله می كنم و ممانعت خواهم نمود.
امام حسین علیه السلام رو به مروان كرد و فرمود: اگر برادرم وصیت كرده بود كه در كنار جدش پیامبر صلی الله علیه و آله دفن شود، می فهمیدی تو كوچكتر از آنی كه بتوانی ما را برگردانی و جلو دفن جنازه او را در میان حرم پیامبر صلی الله علیه و آله بگیری.
رفته رفته دستها به سمت قبضه های شمشیر نزدیك می شد و خونها در شقیقه ها به موج می افتاد.
ناگهان عایشه را دیدند كه بر قاطر زین كرده مروان بن حكم سوار است و با سرعت پیش می تازد.
عایشه از راه رسید و بی درنگ فریاد كشید:
نحوا ابنكم عن بیتی فانه لا یدفن فیه شیی و لا یهتك علی رسول الله حجابه.
پسرتان را كنار ببرید در خانهی من جنازهی دفن نخواهد شد. من نمی گذارم به حرمت رسول الله تعدی شود.
عده ای از امویان و آشوبگران به دنبال بهانه بودند و می خواستند فتنه ای به پا كنند كه امام حسین علیه السلام با بردباری جنازه برادرش را به سوی بقیع برگرداند و بنی هاشم را آرام نمود و در جوار جده اش فاطمه بنت اسد در بقیع دفن نمود و به همان وضعی كه امام مجتبی علیه السلام وصیت نموده بود از خونریزی و فتنه جلوگیری كرد
ابنعباس خطاب به عایشه (در حالی كه چهل سواره در اطرافش بودند) گفت:
«واسواتاه جملت و بغلت و لو عشت لفیلت ، تریدین ان تطفیی نور الله و تقاتلی اولیاء الله ارجعی فقد كفیت الذی تخافین و بلغت ما تحبین و الله منتصر لاهل البیت و لو بعد حین؛
چه بیچارگی و بدبختی! آن روز سوار بر شتر گشتی (اشاره به جنگ جمل) و امروز بر استر سواری، و اگر زنده بمانی برای مبارزه با نور خدا بر فیل نیز سوار خواهی گشت. تو میخواهی نور خدا را خاموش كنی و با اولیای خدا بجنگی. برگرد، آنچه دیگران میخواستند انجام دادی و ماموریت خویش را به پایان رساندی، خداوند اهل بیت علیهم السلام را یاری خواهد كرد، گر چه زمانی بگذرد...»
در قسمتهایی از زیارات جامعه، خطاب به امامان معصوم علیهم السلام ماجرای شهادت آن بزرگوار را از زبان امام باقر علیه السلام چنین نقل میكند:
«یا موالی... انتم بین صریع فی المحراب قد فلق السیف هامته و شهید فوق الجنازه قد شكت بالسهام اكفانه اكفانه بالسهام... ؛
ای سروران من...! شما كسانی هستید كه بعضی جسدتان در میان محراب عبادت در حالی كه فرقتان شكافته بود، به شهادت رسیدید و بعضی از شما شهیدی هستید كه دشمنان اسلام بر جنازه شما تیراندازی كردند، به طوری كه كفنتان سوراخ سوراخ گردید... »
در روایت فوق، ابتدا اشاره به نحوه شهادت امام علی بن ابی طالب علیه السلام شده است و سپس ماجرای تیرباران شدن جنازه امام مجتبی علیه السلام را بیان می كند و در ادامه آن، ماجرای شهادت امام حسین علیه السلام و دیگر ائمه را بیان می دارد.
ابنشهر آشوب می گوید: به هنگام بردن جنازه امام مجتبی علیه السلام به سوی بقیع غرقد، افراد شرور و پست به پشتیبانی امویان به جنازه آن بزرگوار تیراندازی كردند ، به طوری كه هنگام دفن هفتاد تیر از بدن آن حضرت جدا نمودند.
عده ای از امویان و آشوبگران به دنبال بهانه بودند و می خواستند فتنه ای به پا كنند كه امام حسین علیه السلام با بردباری جنازه برادرش را به سوی بقیع برگرداند و بنی هاشم را آرام نمود و در جوار جده اش فاطمه بنت اسد در بقیع دفن نمود و به همان وضعی كه امام مجتبی علیه السلام وصیت نموده بود از خونریزی و فتنه جلوگیری كرد.
به مجرد شنیدن خبر رحلت آن بزرگوار، زن و مرد، كوچك و بزرگ همگی در تشییع جناره شركت نمودند، به طوری كه بر اثر كثرت جمعیت در میان بقیع اگر سوزن به روی زمین می افتاد بر زمین نمی رسید
اولین خاك ذلت و خواری
شهادت امام مجتبی علیه السلام كاری كرد كه عمرو بن نعجه گفت: رحلت حسن بن علی اولین خاك ذلت و خواری بود كه بر سر عرب پاشید و سیاه بختش گردانید.
امام باقر علیه السلام نسبت به انعكاس شهادت آن بزرگوار فرمود:
مكث الناس یبكون علی الحسن بن علی و عطلت الاسواق ؛ به هنگام شهادت امام مجتبی علیهالسلام مردم گریه و زاری داشتند، حزن آنان را فراگرفت و عزاداری نمودند و بازارها را تعطیل كردند.
سعد بن بكر گفت: در روز رحلت حسن بن علی علیهماالسلام ابوهریره جلو در مسجد النبی صلی الله علیه و آله ایستاده بود، گریه میكرد و با صدای بلند می گفت: و ای مردم! امروز محبوبترین كس به رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفته است، بر او گریه كنید.
ابن ابی نجیح میگوید: در مكه معظمه و مدینه منوره یك هفته عزای عمومی بود و همه مردم اعم از زنان، مردان و فرزندان خردسال، در فقدان آن حضرت اشک می ریختند.
عبیده بنت نایل از عایشه بنت سعد نقل می كند: زنان بنیهاشم به مدت یك سال برای حسن بن علی عزاداری كردند.
شهادت مظلومانه سبط اكبر رسول خدا صلی الله علیه و آله پردهی نفاق را از چهرهی كریه معاویه كنار زد؛ پرده نفاقی كه ذوالفقار امیرمومنان علیه السلام در صحرای صفین قادر بر دریدن آن نگردید.
منابع:
معصومین چهاردهگانه علیهم السلام، جواد فاضل.
حقایق پنهان: پژوهشی در زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی علیه السلام، احمد زمانی .