0

صنایع دستی ایران

 
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:صنایع دستی ایران

چلنگری یعنی آهنگری سبک و محلی که در آن اشیاء سبک‌وزنی مانند میخ‌طویله، میخ سرکج، نیم‌ذرع بزازی، انبر و سیخ و سه‌پایه‌ی آهنی، زنجیر و سیخانک، قلم، سنبه، منقل آهنی، چفت‌و‌ریزه، تملیک، اسکنه، مقار، درفش، جوالدوز و امثال این‌ها می‌ساختند. چلنگرها معمولاً تنها و بدون شاگرد کار می‌کردند.از جمله کارهای دیگر این چلنگران، ساختن انواع نعل بود. از نعل‌های کوچک (مثل نعل الاغ یا نعل‌های پاشنه‌ی کفش و گیوه و میخ‌های مربوطه) و نعل‌های سوراخ‌دار میخ‌خور تا نعل‌های سه‌پایه‌ی میخ سرخود . نعل‌های بی‌سوراخ (که به کار جادو و خرافات می‌آمد).

برای انجام کار چلنگر ی فلز بریده شده یا قطع شده به شکل موردنظر را در کوره نهاده تا داغ و کمی نرم شود . سپس تکه آهن را با انبر گرفته و روی سندان می گذارند و با چکش روی آن می کوبند تا شکل افزار مورد نظر را بگیرد . در صورت لزوم بارها تکه ی فلز را در کوره می نهند تا دوباره نرم شده و روی آن می کوبند تا بالاخره به شکل مورد نظر و دلخواه در بیاید . برای دسته بیل و کلنگ و … معمولا از چوب تراش خورده ، استفاده می کنند . برای محکم تر شدن قطعه فلز آن را در حالی که داغ است در آب می نهند و به اصطلاح آن را آبدیده می کنند .

چلنگری

چلنگری

چلنگری

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 16 آذر 1394  11:00 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:صنایع دستی ایران

چلنگری یعنی آهنگری سبک و محلی که در آن اشیاء سبک‌وزنی مانند میخ‌طویله، میخ سرکج، نیم‌ذرع بزازی، انبر و سیخ و سه‌پایه‌ی آهنی، زنجیر و سیخانک، قلم، سنبه، منقل آهنی، چفت‌و‌ریزه، تملیک، اسکنه، مقار، درفش، جوالدوز و امثال این‌ها می‌ساختند. چلنگرها معمولاً تنها و بدون شاگرد کار می‌کردند.از جمله کارهای دیگر این چلنگران، ساختن انواع نعل بود. از نعل‌های کوچک (مثل نعل الاغ یا نعل‌های پاشنه‌ی کفش و گیوه و میخ‌های مربوطه) و نعل‌های سوراخ‌دار میخ‌خور تا نعل‌های سه‌پایه‌ی میخ سرخود . نعل‌های بی‌سوراخ (که به کار جادو و خرافات می‌آمد).

برای انجام کار چلنگر ی فلز بریده شده یا قطع شده به شکل موردنظر را در کوره نهاده تا داغ و کمی نرم شود . سپس تکه آهن را با انبر گرفته و روی سندان می گذارند و با چکش روی آن می کوبند تا شکل افزار مورد نظر را بگیرد . در صورت لزوم بارها تکه ی فلز را در کوره می نهند تا دوباره نرم شده و روی آن می کوبند تا بالاخره به شکل مورد نظر و دلخواه در بیاید . برای دسته بیل و کلنگ و … معمولا از چوب تراش خورده ، استفاده می کنند . برای محکم تر شدن قطعه فلز آن را در حالی که داغ است در آب می نهند و به اصطلاح آن را آبدیده می کنند .

چلنگری

چلنگری

چلنگری

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 16 آذر 1394  11:00 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:صنایع دستی ایران

یکی از بازماندگان حقیقی صنعت سفالسازی ۶۰۰۰ ساله ، پیشهٔ مهره سازی است که چیزی جز مهره های فیروزه ای رنگ تولید نمی کند . یکی از استادان این فن در قم دوازده کارگر دارد و مصرف سالانه قلیای او بیش از پنجاه تن است . خمیر سنگی گل آن مانند چیزی است که سنگینه سازها درست می کنند . بچه های کوچک روی زمین چمباتمه زده و یا چونه خاک سنگ ، در کف دست خود مهره هایی به قطر دو سانتیمتر درست کرده و در سینیهایی که در کنار آنهاست می گذارند ، و یک کارگر جوان با چرخ مته ، توی آنها را سوراخ می کند .
وقتی که خشک شدند آنها را در لعاب قلیایی که رنگیزهٔ آن اکسید مس است فرو می برند . بنا به گفته یکی از استادان هر بار بیست و چهار عدد مهره تازه ساخته شده و آنها را سوراخ کرده در بشقاب تختی که ته آن آمیخته ای از جوهر شیشه و اکسید پاشیده اند می گذارند . مهره ها را تکان می دهند و در کاسه می گردانند و این گرد لعاب روی آنها را به خوبی می پوشاند . پس از پختن ، همه این مهره ها به رنگ فیروزه ای درمی آیند . استادکاران قم نمی خواستند جزییات بیشتری در این مورد بدهند و بگویند مثلاً چگونه مهره را با گرد خشک لعاب می پزند . شاید از رقابت می ترسیدند زیرا ساختن این مهره ها انحصار قم است و از آنجا به همه ایران فرستاده می شود و به همین مناسبت هم اطلاعات من درباره طرز پختن آن ناقص است .

خرمهره سازی

خرمهره سازی

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 16 آذر 1394  11:00 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:صنایع دستی ایران

خامه به معنای:قلم و کلک (برهان قاطع و فرهنگ جهانگیری)و ابریشم،نخ کم تاب از ناظم الاطباء و خامه دوزی نیز در لغت نامۀ دهخدا چنین توصیف شده است:گلدوزی کردن روی پارچه با خامه(ابریشم نتابیده)را بنابراین خامه به معنای ابریشم و دوختن فعل باشد.جمع آن نشان دهندۀ نوعی از هنر سنتی با ارزش است. پس خامه دوزی یا خام دوزی که با نخ ابریشم خام (نتابیده)انجام می شود و به همین دلیل هم به این نام شهرت یافته صرفنظر از شیوۀ تولید بی شباهت به سوزن دوزی بلوچ نیست .با این تفاوت که در آن فقط از نخ ابریشم یک رنگ که معمولاً سفید است استفاده به عمل می آید.
قدمت خامه دوزی ،همزمان با قدمت ابریشم دوزی می باشد و این دوخت در طول گذشت زمان تحولات شگرفی را پشت سر گذاشته است . خامه دوزی در حال حاضر فقط در روستا های زابل به حد کامل رواج دارد و نقوش آن بیشتر متشکل از خطوط منحنی گردان است و به منظور تزئین جا نماز،سجاده،پیش سینه لباس،سمبوسه،عرقچین،جلیقه،رومیزی،روتختی،سفره
،روکوسنی و غیره از آن استفاده می شود.از نقوش رایج در این هنر می توان به:
حصیر دوزی،توردوزی،خامه کشی،بته جقه ای،نرگسی،گلی،نقوش ستاره ای،نقوش هندسی،انواع گره ها ،خطوط منحنی،الگوهای مختلف تخم خربزه و یا دم ماهی و غیره اشاره نمود که حصیر دوزی و بته جقه ای معمولاً در وسط و بقیه نقوش در اطراف دوخته می شوند.
این دوخت علاوه بر روستاهای زابل در یزد نیز به صورت خانگی رواج دارد و برای تزئین بقچه،جانماز،روطاقچه ای و غیره استفاده می شود.دوخت به شیوۀ دومی گلدوزی به نام پردوزی است و نوع نخ ابریشم رنگ نشده و سفید است که در اصطلاح به آن خامه می گویند.نقئش به صورت حاشیه در دور کار،گل به صورت بوته با برگهای فراوان و تک گل در قسمت مرکز کار بر پارچه می نشینند و نقش زدن اکثراً با قالب های چوبی که به ج.هر آغشته می شود بر روی پارچه انجام می گردد.گاه نقش به وسیله مداد و یا کاغذ کپی کشیده می شود خامه دوزی در شهرستان تفت نیز رواج کامل دارد.

خامه دوزی خامه دوزی خامه دوزی

 

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 16 آذر 1394  11:01 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:صنایع دستی ایران

از آنجا که تالشان در گذشته مردمی کوچ نشین بوده اند، بیشترین نیازشان را خود تهیه می کردند.بافت شال نیز یکی از نیاز های آنها بوده است چرا که زندگی شبانی و عشایری آنها در فصلهای سرد سال ایجاب می کرد که از پشم گوسفندان خود، برای تهیه پوشاک و…استفاده نمایند.آنها برای بیشتر نیاز های خود از پشم استفاده می کرده اند ، حتی طناب های تالشیان نیز از جنس پشم بوده است. شال بافی در استان های کردستان و کرمانشاه نیز رواج دارد.

شال نوعی پارچه زمخت و تک رنگ است که از پشم گوسفندان در دستگاه شال بافی بافته می‌شود. شال بافی از هنرهای اصیل و سنتی تالشی‌ها و ییلاق نشینان گیلان بوده است. بهترین نوع شال در دهی به نام کوبولان بافته می‌شود که حتی قابل رقابت با پالتوهای خارجی است اما متأسفانه این هنر امروز در این منطقه رو به زوال است. (فرهنگ دهخدا)، در فرهنگ عمید می‌خوانیم که شال نوعی پارچه ساده یا گلدار است که از پشم یا کرک می‌بافند و یا بالاپوشی که از پارچه پشمی خشن درست می‌کنند و کشاورزان شال را مانند پارچه‌ای دراز و کم پهنا و دور کمر یا دور سر خود می‌پیچند.

مواد اولیه شال بافی فقط پشم است .بیشتر پشم مورد مصرف در شال از پشم گوسفندان محلی است و کمتر خریداری می شود،چون اکثر بافندگان شال افرادی هستند که خود گله دارنيستند.تار و پود شال که بصورت پارچه بافته می شود از پشم است و پنبه یا مواد دیگر در آن استفاده نمی شود مگر در بافت سیاه چادر که مقداری موی بز به آن اضافه می کنند.

دستگاه شال بافی:
در منطقه کلور دو وردی است دستگاه به صورت افقی و روبه‌روی بافنده روی زمین قرار می‌گیرد. و این دستگاه شبیه دستگاه جاجیم بافی است، به این صورت که دو پایه چوبی به فاصله یک متر از یکدیگر در زمین محکم می‌شود. دو سر این پایه‌های چوبی به صورت u ساخته شده تا وردنه که شال بعد از بافته شدن به دور آن می‌پیچد روی آن قرار می‌گیرد.

دوک: برای ریسیدن نخ پشم بکار می رود. دوک از جنس چوب ، سبک و در اندازه های 30-40 سانتی متر می باشد که قابل جابجایی است.

شانه یا “شونه سر خود”: برای حلاجی پشم بکار می رود. این وسیله به شکل شانه ای با دندانه های فلزی به طول 15 الی 20 سانتی متر است که به شکل عمودی بر روی یک پایه چوبی یا فلزی افقی سوار است.

چرخ: از یک دوک و یک چرخ و تسمه گرداننده چرخ تشکیل شده است و برلی ریسیدن نخ پشم بکار می رود.در اصطلاح به چرخ” جهره” می گویند.

دفه: شانه ای فلزی یا چوبی نسبتا سنگین که بعد از رد کردن هر پود آن را با دفه می کوبند تا پودها بطور مرتب بر روی هم قرار گیرند.

دستگاه شال بافی: این دستگاه چوبی است و شامل دو ردیف نورد و دو پدال می باشد که در داخل گودال کنده شده قرار می گیرد دستگاه شال بافی هم اکنون بیشتر در روستاهای ” آرده” تالشدولاب ، پره سر و مناطق کوهستانی به تعداد بسیار محدود وجود دارد که مناطق اطراف را پوشش می دهد.

ماکو: یک تخته چوب سبک که در یک سر آن سوراخی برای در گیر کردن پود تعبیه شده و برای عبور دادن نخ یا همان پود از میان دو ردیف تار بکار می رود.

وش تهيه شال بدين صورت است كه ابتدا پشم لازم را از پشم گوسفندان انتخاب و تهيه مي كنند كه خودرنگ مي باشند (سفيد، شيري، قهوه اي، سياه)

در اين انتخاب ها سعي مي گردد تا الياف نرم و بلند مورد استفاده قرار گيرد. سپس پشم را شسته و خشك مي كنند و پس از حلاجي بوسیله شانه، آنرا بصورت نخ مي ريسند. براي رسيدن نخ شال از دوك دستي يا چرخ مخصوص كه در اصطلاح محلي به آن (جهره) مي گويند استفاده مي كنند. اين كار تماماً توسط دختران و زنان انجام مي گيرد.سرانجام نخهاي بدست آمده را كه در اصطلاح تالشي «رشته پو» يا پشم رشته شده ناميده مي شود را به شكل گلوله هاي نخي در مي آورند و اين نخ آمادة بافتن شال يا جوراب مي باشد

دستگاه شال بافي شامل دو رديف نورد بوده و داراي دو پدال نيز مي باشد كه در داخل گودال كنده شده قرار مي گيرد و دراين حالت بافنده روي زمين مي نشيند و ماكو را از بين نخهاي كشيده شده عبور مي دهد و با فشار پدال رديف نورد را تعويض مي كند و دوباره عمل بالا را تكرار مي نمايند و با «دَفِه» يا «شانه سرخورد» رديف هاي بافته شده را با ضربه محكم مي كند. عرض شال معمولاً حدود 40 سانتي متر است كه بصورت پارچه اي بافته

مي شود و سپس آن را از عرض به هم دوخته و با آب صابون پا مي زنند تا بصورت كر كدار و پارچه اي زمخت درآيد و شبكه هاي آن گرفته شود. در اين حالت امكان نفوذ برف و بوران در اين پارچه بسيار كم است. شال مهمترين و بلكه اساسي ترين پوشش شبانان در سرما و كولاك فراوان كوهستان هاي سرزمين تالش است.

نژاد گوسفندان منطقه تالش با نژاد ترکی تفاوت عمده دارد که البته شرایط آب و هوایی هم در آن بی تاثیر نیست.به همین خاطر جنس پشم گوسفندان تالش تمیزتر وسفید تر از سایر مناطق است.رنگ این پشم ها سفید ، عاجی و سیاه است.در تالش شال نقش خاصی ندارد و کاملا یکدست سیاه یا سفید است.

شال بافی

شال بافی

شال بافی

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 16 آذر 1394  11:01 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:صنایع دستی ایران

چوقا یا چوخا، بالاپوش مردان روستایی و عشایر بختیاری در غرب ایران است که همواره دارای آستین کوتاه است. این پوشش در بین مردم شهر نشین این قوم نیز در مراسم گوناگون رواج دارد و توسط زنان بختیاری از موی گوسفند بافته می‌شود.

چوقا نه پوششی سفید است و نه سیاه، بلکه پوششی است با دو رنگ سیاه و سفید. معمولاً بلندیِ چوقا باید به حدی باشد که تا زیر زانو برسد. نقشِ چوقا همواره دارای شکلی ثابت است و در آن خطوط سیاه به صورت عمودی وارد خطوط سفید می‌شوند. درباره چراییِ نگاره این بالاپوش چند نظریه وجود دارد اما هنوز پیشنهاد همه پسندی درباره خاستگاه یا مضمون این نقش از سوی صاحب نظران انجام نشده‌است. ترکیب رنگ‌های دیگر چوقا کرم – آبی، کرم – سرمه‌ای و یا کرم – قهوه‌ای است. آستین کوتاه چوقا بیشتر حالت نمایشی دارد و به عنوان جیب نیز می‌توان از آن استفاده کرد.

در شمال شرقی دزفول دهی به نام لیوس وجود دارد که چوقاهای بافته شده در آن بتدریج به «چوقا لیویسی یا لیواسی» مرسوم شدند و بر همین اساس به این بالاپوش چوقالیوسی هم می‌گویند. تاریخ بافت این پوشش کمتر از صد سال است. برای بافتِ چوقا از دارِ خوابیده استفاده می‌کنند و تکنیک بافت آن نیز مانند تکنیک گلیم بافی است با این تفاوت که خیلی ریز بافت تر است و تار و پود نازک دارد. طول پارچه مخصوص چوقا ۲٫۵ الی ۳٫۵ متر و عرض آن ۵۰ الی ۷۰ سانتیمتر است و با تاری از جنس پنبه (گاه پشم) و پود پشمی بافته می‌شود. قطعات را پس از بافتن به اندازه لازم می‌برند و کنار هم می‌دوزند. پشم به کار رفته باید کیفیت بالایی داشته باشد.

این پوشش فقط مخصوص مردان است. مردان در تابستان در زیر چوقا پیراهن و در زمستان کت می‌پوشند. مردان لر (لرستان و جنوب استان) و مردان بختیاری (چهارمحال و بختیاری و خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد، غرب استان اصفهان) این پوشش را بر تن می‌کنند.

چوقا بختیاری بافته‌ای است از جنس پشم که مخصوص مردان است طرح آن بر گرفته از معبد چغازنبیل بزرگترین معبد عیلامیان می‌باشد. چوخا را زنان بر روى دستگاه‌هاى ساده‌اى که ۷۰ سانتى‌متر عرض دارند، مى‌بافند. تکنيک بافت بسيار ابتدايى و وقت‌گير است. معمولاً بافت چوخا ۱۰ تا ۱۵ روز طول مى‌کشد و بهترين نمونهٔ آن در قريه‌اى به نام کارس بافته و دوخته مى‌شود که به چوخاى کارسى شهرت دارد

چوقا را بصورت نواری به عرض ۵۰ سانتیمتر وبلندی حدود ۵/۲ متر می‌بافند. این نوار از دو قسمت مساوی ومتفاوت تشکیل می‌شود. بافت آن ساده‌است ودر طول آن نوارهایی به عرض یک سانتیمتر با بافت یک ردیف نازک نخ مشکی جدا می‌شوند. در یک قسمت همین بافت ساده که راه راه است، ادامه می‌یابد ودر قسمت دیگر نقش پله‌ای که رنگ آن مشکی است بافته می‌شود. مدت زمان لازم برای بافت یک قطعه چوقا حدود ۲۰ روز است. پس از بافت چوقا آن قسمت را که بافت ساده دارد برای پایین تنه وقسمتی را که دارای نقش پله‌ای مشکی است برای بالاتنه بکار برده وآن را می‌دورند. پود چوقا از خامه پشمی است که توسط زنان ایل بوسیله پره ریسیده می‌شود وتار آن از نخ پنبه‌ای بسیار ظریف است که از بازار خریداری می‌شود. چوقا در کلیه فصول سال مورد استفاده قرار می‌گیرد. هنگامی که هوا سرد باشد چوقا را با بستن شالی در کمر به دور آن به بدن محکم می‌بندند تا باد وسرما در آن نفوذ نکند. بافت چوقا به علت متراکم بودن وپشمی بودن آن تا حدودی مانع نفوذ باران می‌شود. هنگام گرما ویا در حال کوه پیمایی دامن چوقا را از پایین تا کرده به کمر یا شانه حائل می‌کنند تا دامن آن دست وپای فرد رانگیرد.

برای بافت یک چوقای متوسط حدود یک کیلو گرم نخ پنبه‌ای (پود) ویک کیلو خامه پشمی بکار می‌رود. ارزش ومرغوبیت چوقا بسته به منزلت اجتماعی افراد ایل متفاوت است. بهترین نوع چوقا نوعی است که در طایفه بهداروند در تش کیارسی بافته شدن وبه چوقا «کیارسی» معروف است. بعد از آن چوقای«موری» که در طایفه موری بافته می‌شود شهرت دارد

قیمت این پوشش بستگی به خوش بافت بودن آن دارد.

پوشاک چوقا در لرستان مرسوم نبوده تنها لرهای بختیاری که در شرق لرستان (عموماً الیگودرز) از گذشته ساکن بوده‌ان همانند دیگر بختیاری‌های ایران از آن استفاده می‌کنند.

چوقا بافی (چوغا بافی)

چوقا بافی (چوغا بافی)

چوقا بافی (چوغا بافی)

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 16 آذر 1394  11:01 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:صنایع دستی ایران

آجیده در فارسی به معنایبخیه زدن، سوزن زدن، خلائیدن سوزن یا درفش یا نشتر در چیزی است (فرهنگ عمید ص ۴۴). آجیده دوزی یعنی دوخت ریز و ظریف بر روی پارچه ای دو لایه با لایه ی نازکی از پنبهدر وسط آن.

آجیده دوزی یا پنبه دوزی نوعی از رودوزی های سنتی ایران است و ریشه یعمیقی در هنرهای سنتی ایران دارد. در باره ی سابقه ی آن اطلاعات دقیقی در دست نیستاما قدیمی ترین مدرک، مربوط به زمان هخامنشیان است به این علّت که قسمت زیرتسمه های تیردان های عصر هخامنشی با یک لایه پارچه پنبه دوزی شده آستر داده می شودتا سنگینی وزن آن باعث آزار شانه ی حمل کننده نشود (کتاب نگرشی بر سوزن دوزی هایسنتی ایران، منتخب صبا، ص ۱۰۴). از آن دوران به بعد نمونه های متعددی در حجاری هایدوران اشکانی و ساسانی به چشم خورده و همچنین در دوره ی اسلامی تا زمان صفوی ایندوخت از رواج نسبی برخوردار بوده که در این دوران و همچنین در زمان های افشاریه،زندیه و قاجاریه هنرمندان آجیده دوز برای رویه ی پارچه قلمکار نقشی ریز انتخابمی کردند و آن را به آجیده دوزی می کردند و این نوع دوخت بیشتر برای تزیینرو بالشی، لحاف، رو تختی، البسه، کلاه های درویشی، بقچه سوزنی ( نوعی زیراندازاست که در زمان های گذشته وقتی به حمام می رفتند همراه خود می بردند و بعد ازاستحمام برای پوشیدن لباس ها آن را زیر پای خود پهن می کردند)، سجاده، روانداز و … استفاده می شده و نقوش مختلفی توسط این دوخت روی پارچه ایجاد می شود.

آجيده دوزی (لایه دوزی، پنبه دوزی)

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 16 آذر 1394  11:01 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:صنایع دستی ایران

حصير بافي از برگ درخت نخل شاهكار دستان هنرمند زنان بلوچ

هنرحصيربافي شاهكار دستان هنرمند زنان بلوچي‌است كه هنرمندانه درشهرستان نيكشهر از برگ درختان داز (نوعي نخل خرماي وحشي) اين اثر هنري را خلق مي‌كنند.

هنر حصيربافي در سيتان وبلوچستان قدمتي به اندازه تاريخ اين قوم دارد، اين هنر سينه به سينه توسط شير زنان و مردان به نسل‌ها منتقل شده است .

استقبال بازارهاي داخلي و خارجي از هنر حصيربافي بلوچستان كه متاسفانه به صورت غيرقانوني خريد و فروش مي‌شود،حكايت از جذابيت اين هنر بي‌بديل در نزد اقوام مختلف است .

با توجه به‌اين كه مسوولان در كشورهاي در حال توسعه براي جهاني شدن صنايع دستي و محلي خود تلاش مي‌كنند در اين ميان صنايع دستي ايران آن گونه كه بايد براي جهانيان شناخته شده نيست .

خريد و فروش غير قانوني انواع صنايع دستي در كشورهاي همسايه و حاشيه خليج فارس، متاسفانه بازار پر رونق دلالان را كاملا گرم نگه داشته است .

دلالان اكثر صنايع بومي و محلي از جمله حصيربافي اين منطقه كه از جذابيت خاصي برخوردار است با قيمت بسيار پايين خريداري مي‌كنند و آن سوي مرز اين صنايع را با سود كلان به فروش مي‌رسانند.

دسترنج حصيربافان نيكشهري در اين آشفته بازار تنها با پنج هزار ريال از سر ناچاري به دلالان حراج داده مي‌شودو هنر دست زنان و مردان بلوچ در بازار هاي داخلي و خارجي به صورت غير قانوني چند برابر قيمت خريده شده ، به فروش مي‌رسد.

با توجه به قدمت و جذابيت هنرهاي دستي اين منطقه جا دارد مسوولان در جهت حمايت و معرفي اين آثار گامهاي موثري بردارند .

مسوول تعاوني حصيربافان شهرستان نيكشهر گفت: هنر حصير بافي در بلوچستان شايستگي جهاني شدن دارد و مسوولين بايد با توجه به‌اينكه حصيربافان از قشر كم درآمد جامعه هستند تلاش بيشتري براي رفع مشكلات آنان انجام دهند.

“محمد رييسي” افزود: اگر بي‌توجهي به هنر حصيربافي ادامه يابد ديگر نسل اين هنر كه از زمان پيامبران و حتي قبل از اسلام كاربرد بسياري داشته از بين خواهد رفت.

او با بيان اينكه بافت حصير ‪ ۱۲‬متري يك هفته‌طول مي‌كشد ادامه داد: زنان روستايي و عشايري زحمات يك هفته خود را درقبال دريافت پنج هزار ريال مي فروشند.

وي افزود: وضعيت معيشتي اين افراد به گونه‌اي است كه اين پنج هزار ريال را در مقابل كارهاي هنرمندانه خود دريافت مي‌كنند و اعتراضي در برابر آن نمي كنند.

او با ابراز نگراني از وضعيت موجود و نابسامان حصيربافان اظهار داشت:
وقتي كه دسترنج حصيربافان با چنين قيمت پاييني از آنان خريداري مي‌شود انگيزه‌اي براي آنها جهت گسترش و ادامه اين هنر باقي نمي‌ماند.

وي افزود: توجه نكردن به اين هنر باعث شده تا زنان و مردان هنرمند نيكشهري انگيزه خود را از انتقال تجربياتشان در زمينه حصيربافي به دختران و پسرانشان از دست بدهند و اين موضوع زنگ خطري براي نابودي اين هنر به شمار مي‌رود.

او سرمايه‌گذاري بر روي هنر حصيربافي توسط سرمايه‌گذاران شهرستاني را ضروري دانست و گفت: سرمايه‌گذاري بر روي اين هنر نه تنها باعث دلگرمي حصير بافان مي‌شود بلكه زمينه خارج شدن اين صنعت از ركود را فراهم مي‌سازد.

رييسي گفت: درصورت حمايت مسوولان صنايع دستي از حصيربافي در نيكشهر مي توان آينده روشن و درخشاني را براي اين هنر پيش بيني كرد.

وي با بيان اينكه هنر حصير بافي در نيكشهر فقط به بافت حصير محدود نمي شود افزود: از برگ‌هاي درخت داز (نوعي نخل خرما وحشي) كه ماده اوليه اين هنر به شمار مي‌رود كالاهاي ديگري نظير جاي دستمال كاغذي، گلدان، انواع اسباب بازي كودكان، انواع كلاه، وسايل تزييني منزل، جارو، كيف و كفش توسط دستان هنرمند مردم نيكشهر ساخته مي‌شود.

وي اظهار داشت: ادارات مختلف نيكشهر بيش از شش ميليون ريال به تعاوني حصيربافان بدهكار هستند و تاكنون نسبت به پرداخت بدهي خود هيچ اقدامي نكرده‌اند.

مسوول صنايع‌دستي نيكشهر هم، علت اصلي بي‌انگيزه شدن حصيربافان را حمايت نشدن از سوي مسوولان ذيربط عنوان كرد.

“خيرنساء اميري” افزود: با توجه به وضعيت كنوني ايجاد تعاوني‌هاي حصير بافي مي‌تواند در رفع اين مشكل نقش سازنده‌اي داشته باشد.

وي ادامه داد: درآمد پايين حاصل از فروش هنر حصيربافي موجب شده تا زنان و مردان هنرمند نيكشهري روز به روز از اين هنر فاصله بگيرند.

وي با بيان اينكه صنايع دستي نيكشهر هرساله برنامه‌هايي را در يك چارچوب و غالب خاصي برگزار مي‌كند گفت:درسالجاري ساماندهي صنعت گران صنايع دستي از جمله برنامه‌هاي اجرايي صنايع دستي است.

حصیر بافی نخل

حصیر بافی نخل

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 16 آذر 1394  11:02 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:صنایع دستی ایران

چهل تکه دوزی در ایران به نام های مختلفی شناخته می شود از جمله خاتمیدوزی، لندره دوزی و گاهی هم با عنوان تکه دوزی از آن یاد می شود. آنچه که ازاسناد و مدارک محدود بر می آید بیانگر این است که چهل تکه دوزی مخصوصاً زمانی که باآجیده دوزی یا مطلسه دوزی همراه باشد در گروه رودوزی های سنتی ایران جای می گیرد. اصطلاح «رودوزی» یا «روکاری» (Embriodery) به هنری گفته می شود که طی آن نقوش مختلفبر روی پارچه های بدون نقش از طریق دوختن یا کشیدن قسمتی از نخ های تار و پود پارچهبه وجود می آید (منتخب صبا). هر چند که زمان پیدایش «رودوزی» که در آغاز برایتزئیین البسه بوده دقیقاً مشخص نیست اما اسناد و مدارک موجود و نمونه های به دستآمده حکایت از رواج رودوزی ها در دوران ایران باستان دارد.
این نوع دوخت ازدوران گذشته در ایران رایج بوده با این حال تاریخ مشخصی برای پیدایش آن در دستنیست، اما آثار باقی مانده در موزه های ارمیتاژ لنینگراد و مترو پولیتن و موزه یایران باستان حکایت از رواج خاتمی دوزی در دوره ی سلجوقی دارد (منتخب صبا ص۲۴۳).
به طور کلی این کار در ایران در زمان های متفاوت رایج بوده به طوری کهقطعات مختلف پارچه با مهارت هر چه تمامتر و با توجه به هماهنگی کامل رنگ ها در کناریکدیگر دوخته می شدند و روی بخیه ها را هم با گل دوزی های ابریشمی (آجیده دوزی) زیبا می ساختند.
این کار زحمت زیادی داشته و افراد در ازاء آن در گذشته دستمزددریافت می کردند. در این زمینه از محمد علی جمالزاده در کتاب گنج شایگان نقل است که:
«خاتمی دوزی سابقاً در ایران بسیار رواج داشته و امروزه روز به روز از میانمی رود و آن عبارت است از مقداری خرده پارچه های مختلفه اللون و مختلفه الشکل که ازروی استادی طوری پهلوی یکدیگر دوخته می شود که شباهت کامل به شال های کشمیر پیدامی کند و بخیه دوزی ها را نیز با گلدوزی های ابریشمی ملمون می پوشانند و یک قطعهپنج تا شش ذرعی این نوع کار ۵۰ تا ۶۰ تومان قیمت دارد و بعضی پرده ها را از ۱۰۰ تا۲۵۰و یک زین پوش را از ۲۰ تا ۱۲۰ تومان می فروشد (گنج شایگان اثر محمد علیجمالزاده ص ۷۹) .
بنابر این بر اساس اسناد محدودی که در دست است ملاحظه شد کهچهل تکه دوزی در ایران رواج داشته اما اینکه دقیقاً به چه زمانی بر می گردد و درگذشته دقیقاً به چه صورتی انجام شده اطلاعات مشخصی در دست نیست. تنها می توان بهاین نکته اشاره کرد که این کار در ایران موارد استفاده ی مختلفی داشته که عبارتنداز رویه لحاف، رویه کرسی، رختخواب پیچ، سجاده، رویه پشتی، رو قوری، رو تختی،کوسن، پشتی، رو مبلی، پرده های مختلف، بقچه سوزنی و تابلوهای تزئینی …
همچنینمراکز اصلی که در ایران این دوخت را انجام می دادند عبارتند از رشت، اصفهان، یزد، تبریز، کاشان، کُردستان، و آذربایجان غربی که امروزه هیچ اطلاعاتی پیرامون اینآثار در این مراکز وجود ندارد. ما هم به دنبال این هستیم تا در جریان این تحقیق بهنمونه هایی از چهل تکه دوزی در برخی از این مراکز دست پیدا کنیم و سپس به بررسی آنبپردازیم.

چهل تکه دوزی در استان اصفهان
همان طور که گفته شد، یکی ازاهداف این تحقیق دستیابی به نمونه هایی از چهل تکه دوزی در چند استان مختلف است تابتوان این آثار رادر بطن جامعه مورد نظر بر اساس چهار چوب نظری تحقیق از منظرمردم شناسی مورد بررسی قرار داد.
استان اصفهان یکی از انتخاب های ما برای مطالعهبود. چون همان طور که مشهود است اصفهان از قدیم الایام در زمینه ی هنر ایرانی درجهان زبانزد بوده و هست و دیگر اینکه بر اساس مطالعات اسنادی دریافته بودیم که اینکار در گذشته در اصفهان هم انجام می شده اما امروزه اطلاع دقیقی از آن در دست نیستبه همین منظور جهت مطالعه ی میدانی عازم اصفهان شدیم.
آنچه برای مطالعه مد نظربود، نمونه های قدیمی سنتی چهل تکه دوزی بودند که روزگاران زیادی در صندوق هایقدیمی پنهان شدند و کسی به آنها هیچ توجهی نکرده و نمی کند و همچنین آثاری که هنوزهم بدون هیچ گونه الگو و روش خاصی دوخته می شود و مورد استفاده قرار می گیرد غافلاز اینکه چقدر این آثار می تواند جهت مطالعات فرهنگی و مردم شناسی برای ما ارزشمندباشند.
با این اوصاف بعد از چند روز جستجوی مستمر در شهر اصفهان نتیجه ای حاصلنشد، تا اینکه در موزه ی هنرهای تزئینی اصفهان کاملاً تصادفی با یک خانم قشقاییساکن اصفهان برخورد کردیم که جهت مطالعه ی این آثار، شهرستان سمیرم را به ما معرفیکردند در نتیجه با راهنمایی مفید این خانم و کسب اطلاعات لازم عازم سمیرم شدیم.

چهل تکه دوزی در شهرستان سمیرم
در بدو امر باید متذکر شد کهتمام خانم ها در این منطقه در سنین مختلف با این کار آشنا هستند، حال چه خودسابقه ای در این زمینه داشته باشند چه کاملاً بی تجربه باشند، مهم این است که وقتیاز چهل تکه نام می بری همه می دانند که یعنی وصل کردن تکه پارچه ها به یکدیگر (ساده ترین تعریف ممکن). با وجود این کسی از گذشته ی این کار در این منطقه اطلاعیندارد و فقط مادران و مادر بزرگهاشان نسل به نسل آموخته اند که اگر تکه پارچهداشتند جهت صرفه جویی اقتصادی به نحو احسن می توان از این طریق آنها را به کار بستو استفاده های متفاوتی از آنها کرد.
با این وجود در این شهرستان افراد محدودی دراین زمینه سابقه داشتند و کارهای زیادی دوخته بودند. چون پارچه که ابزار اصلی اینکار است همیشه در دسترس همه ی زن ها نیست.
«مگر ما چند بار در سال لباس می دوزیمکه پارچه داشته باشیم، آنها هم که دارند خودشان چهل تکه دوزی می کنند و این افرادمعمولاً خیاط هستند و برای همین همیشه پارچه دارند، اما ما خیلی کم پیش می یاد کهپارچه داشته باشیم.» (خانم سمیرمی، ۴۳ ساله)
نهایتاً با یکی از خانم های جوان (صدیقه) که عمه و مادربزرگش در زمینه ی چهل تکه دوزی شهرت داشتند همراهشدیم.
بی بی خانم (مادر بزرگ) پیرزنی ۸۰ ساله اما کاملاً سالم و سرحال بود کهاز دوران گذشته چهل تکه دوزی کرده و هنوز هم با این سن اگر پارچه ای داشته باشداین کار را انجام می دهد و حاصل کارش را به دیگران هدیه می دهد و تمام عمر وسیله ایکه برای این کار استفاده کرده و پارچه ها را به هم وصل می کرده سوزن و نخبوده.
«زمانی که جوان بودم ۶ تا بچه ی کوچک داشتم که باید از آنها مراقبتمی کردم و غیر از آن کارهایی بود که باید هر روز انجام می دادم مثلاً روزی چند بارمشک می زدم. ولی شب ها که کار کمتری داشتم می نشستم و تمام خورده پارچه هایی کهداشتم و از دیگران گرفته بودم رو با نخ و سوزن و با کوک به هم وصل می کردم.»
عمهخانم هم مانند مادر خود در زمینه ی چهل تکه دوزی شهرت دارد و هنوز هم این کار راانجام می دهد. او یکی از خیاط های معروف سمیرم است که بدون دریافت دستمزد برایاهالی شهر لباس می دوزد.
«شوهرم هیچ وقت دوست نداشت که من مزد بگیرم و همیشهمی گفت مزدت رو از خدا باید بگیری».
گذشته از این داماد عمه خانم، پارچه فروشاست و همیشه پارچه های زیادی برای وی می آورد. بنابر این عمه خانم بر خلاف زن هایدیگر سمیرم همیشه پارچه دارد و چهل تکه دوزی زیاد می کند. و این کار را با چرخخیاطی انجام می دهد. اما نمونه ای نداشت که به ما نشان دهد چون او هم مانند مادرشتمام کارهایش رو به عنوان هدیه به دوست و آشنا بخشیده بود.
«این چیزها رفتنیهستند و باید بروند و چیزی که می ماند خوبی و یادگاری است و من برای ثوابش کارمی کنم.»

همان طور که ملاحظه شد چهل تکه دراین منطقه به صورت ابتدایی و کاملاً ساده انجام می شود چه برسد به اینکه بخواهندبرای این کار کارگاهی جدا منظور کنند. کارگاه افراد، خانه شان است و پارچهاصلی ترین چیزی است که برای این کار در دسترس می باشد. وسیله ای که گرچه خیلی سادهو پیش پا افتاده به نظر می رسد، اما همین پدیده ی ساده در این منطقه در اختیار همهقرار ندارد. چه بسا اگر همه ی زن ها مثل عمه خانم پارچه داشتند رقابتی بین افرادایجاد می شد، در نتیجه می توانستیم شاهد تنوع آثار باشیم و همین مسئله می توانستمنجر به پیشرفت این تکنیک شود.
ابزار دیگر سوزن و نخ است که تقریباً خانم هایایرانی به نحوی با آن سر و کار دارند ولی کم پیش می آید که آن را در این زمینه بهکار بندند. همان طور که بی بی یک عمر با سوزن و نخ چهل تکه های بسیار زیبایی دوختهو در این آثار در واقع خاطرات دوران مختلف زندگی خود را در هر تکه پارچه نهفته استبه وسیله ی کوک به یکدیگر متصل کرده و گاهی ماه ها روی یک اثر زحمت کشیده و دردها وعشق ها و شادی هایش را با خاطرات گذشته آمیخته تا یک رو تختی یا رو رختخوابی خلقکرده و چه بسا که به سختی می توانسته از آن دل بکند.
«جوان تر که بودم ۴ ماهتمام تکه پارچه ها را به هم کوک می زدم، می خواستم یک ملحفه بدوزم وقتی شوهرم مُرد،اندازه ی ملحفه ۷ متر شده بود ولی عروسم آن را گرفت و نابودش کرد. اگر ۳۰ هزارتومان گم می کردم اینقدر ناراحت نمی شدم که این ملحفه را از دست دادم.»
اما غیراز سوزن و نخ اگر چرخ خیاطی داشته باشند از آن استفاده می کنند. این وسیله گاهیبرای افراد وسیله ی معاش است و گاهی برای کسانی مثل عمه خانم وسیله ای است جهت حفظروابط اجتماعی و محبت کردن و هدیه دادن به دیگران. این چرخ ها بسیار ساده و قدیمیهستند و اصلاً با چرخ های مدرن و پیشرفته ی امروزی قابل مقایسه نیستند.
«یکی ازاقوام ما خیلی خوب خیاطی می کرد، یک بار مهمان داشت و او خیلی از کارش تعریف کرد وبعد از آن فامیلمون دیگر نتونست خیاطی بکنه و مهمانشون چشمش کرده بود برای همین عمهخانم اینها [خرمهره و پارچه ی سبز دعا] را به چرخش آویزان کرد تا چشمش نکنند» (صدیقه)
نمونه کارهایی که در سمیرم دیدم الگوی پیچیده و خاصی نداشت. معمولاً بهدو شکل دوخته می شدند یا به شکل چهار گوش کنار هم قرار می گرفتند یا اینکه آنها رابه شکل مثلث های بلند (به قول خودشان اریب وار) می بریدند و آنها را کنار هممی دوختند. آنچه با این الگوها دوخته می شد را به عنوان لحاف، رو تختخوابی، سیسمونی بچه، کیف و یا سفره قندی استفاده می کردند و یا اینکه به دیگران که امکانچهل تکه دوزی ندارند هدیه می دهند.
در بخش گذشته با نمونه هایی از چهل تکه دوزیدر استان اصفهان آشنا شدیم، حال در ادامه ی این فصل به دنبال این هستیم کهنمونه هایی از این هنر را نزد مردم استان چهارمحال بختیاری بررسی کنیم.

چهل تکه دوزی در استان چهارمحال بختیاری
قبل از هر چیز درمرکز استان یعنی شهرستان شهرکرد با هدف تحقیق خود به جستجو پرداختیم و با یکنمونه ی چهل تکه که در موزه ی مردم شناسی چالشتر نگهداری می شد برخوردکردیم.
اما برای یافتن نمونه های دیگر بازدید از عشایر استان به ما پیشنهاد شدکه در شهرستان کوهرنگ نزدیک آبشار شیخ علی خان ساکن بودند. از شهرکرد تا شهرستانکوهرنگ ۸۵ کیلومتر راه است و در این منطقه بر سر سبزی زمین ها افزوده می شود و هواهم نسبتاً سردتر است و در بهار و تابستان سیاه چادرهای عشایر بختیاری به چشممی خورد که گروهی از این اقوام در منطقه ی شیخ علی خان در خانه های بسیار کوچک وبدون امکانات ساکن شده اند و ما با هدف مشخص کار خود عازم این منطقه شدیم. در اینمنطقه از هر که می پرسیدی راجع به چهل تکه دوزی می دانست و خانمی بود که کارهایزیادی را بدون هیچ الگو و نظم خاصی دوخته بود.

در این منطقه هممانند استان اصفهان، هم از چرخ استفاده می کنند هم از سوزن و نخ؛ البته ناگفتهنماند، عشایری که ساکن هستند بیشتر از چرخ خیاطی استفاده می کنند چون مجبور نیستندکه با تغییر فصل و هنگام کوچ این وسیله را با خود حمل کنند در حالی که عشایر کوچ رومعمولاً کار را با دست انجام می دهند چون یا چرخ ندارند و یا اگر هم دارند آن را باخود به منطقه ی ییلاقی نمی آوردند.
شرخ خیاطی کاملاً ساده است و پارچه ها هم ازتکه های اضافی لباس هایی است که در گذشته دوخته و معمولاً از رنگ های شاد و تنداستفاده می کنند و بالطبع این نشانگر این است که مردم این منطقه به لباس هایی بااین رنگ ها و طرح ها علاقه مند هستند (معمولاً پارچه های طرح دار گلدار دارند) وشاید نوع سلیقه در اثر زندگی و تماس دائم با طبیعت حاصل شده باشد چه بسا که ما اینطراحی و رنگ آمیزی پارچه را در نمونه کارهای منطقه ی سمیرم نداشتیم و اگر خوب دقتشود متوجه می شویم که شیوه ی زندگی و انس با طبیعت تا چه حد روی سلیقه ی مردمان اینمنطقه تأثیر گذاشته است.
اما مسئله ی دیگر موارد استفاده ی چهل تکه دوزی در اینمنطقه است. آن طور که در جریان کار در منطقه دیدیم و برداشت کردیم متوجه شدیم کهچهل تکه در این منطقه بر اساس الگوی خاصی دوخته نمی شود. در نتیجه نظم خاصی هم برکارها حاکم نیست. در حالی که در سمیرم کارها بر اساس دو الگو که هر چند ساده بودند (چهارگوش و اریب) دوخته می شدند و نظمی مشخص بر ساختار کلی کار حاکم بود در حالی کهدر این منطقه چنین نظمی در کارها به چشم نمی خورد و به نظر می رسد که هدف تنهااستفاده ی بهینه از پارچه های اضافی است که معمولاً آنها را به عنوان پرده و ملحفهو رو تختخوابی استفاده می کنند. و بیشتر نوعی صرفه جویی و ملاحظه های اقتصادی دردوختن چهل تکه منظور می شود.
در ادامه ی بحث چهل تکه دوزی در ایران بیش از اینجایز نمی بینم که به نمونه های سنتی و ابتدایی این کار بپردازیم زیرا در نمونه هاییکه در سمیرم، شهرکرد، یزد و حتا نمونه هایی که زمان و مکان خالق مشخصی نداشت و ماآنها را از تهران جمع آوری کرده بودیم (البته ناگفته نماند که نظم بیشتر در کارها،نشان دهنده ی امکانات بیشتر جامعه ی مورد مطالعه و همچنین ارتباط بیشتر افراد باخارج از جامعه ی مذکور است) تفاوت چشمگیری ملاحظه نشد به این معنی که اشکال ساده وابتدایی این کار در ایران از هیچ الگو و سیستم خاصی پیروی نمی کنند و در هر منطقهبه فراخور شرایط زندگی مثلاً ارتباط نزدیک با طبیعت (زندگی عشایری)، شرایط اقتصادی … کارها تا حدی از نظر رنگ آمیزی و طراحی و نظم با هم متفاوت هستند ولی در نهایتآنچه مد نظر است و اهمیت دارد وصل کردن تکه پارچه های اضافی به یکدیگر است تا گاهیاز این طریق کمبودهای اقتصادی تا حدی جبران شود یا اینکه آن را به عنوان هدیه بهدیگران ببخشند همان طور که در سمیرم ملاحظه شد و در این موارد به جنبه هایزیبایی شناسی کار هم اهمیت می دهند، یا اینکه این کار وسیله ای می شود برای پُرکردن اوقات فراغت (البته ما این را به شکل منظم و برنامه ریزی شده در انجمن پچیرانداریم که در بخش بعد بررسی میشود).
در نهایت پدیده ای که به ظاهر بسیار ابتداییو پیش پا افتاده می آید، مانند هر پدیده ی دیگری که در یک جامعه وجود دارد مثلاًیک ظرف سفالی می تواند اهمیت زیادی پیدا کند و اطلاعات مفیدی در رابطه با آن فرهنگو زندگی خاص در اختیار پژوهشگر قرار دهد، چه بسا که رنگ آمیزی و طرح های پارچه هادر شهرکرد می تواند مثال بارز این مسئله باشد.

چهل تکه دوزی

چهل تکه دوزی

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 16 آذر 1394  11:02 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:صنایع دستی ایران

حصیربافی یا بافت بوریا بی گمان یکی از قدیمی‌ترین صنایع دستی و شاید کهن‌ترین آنها باشد نمونه‌های بدست آمده در بین النهرین و آفریقا گواه آن است که حصیربافی و سبدبافی، منشاء نه فقط نساجی بلکه سفالگری یا کوزه گری نیز بوده است. پروفسور آرثر آپهام پوپ معتقد است که نخستین زیراندازهای بشری از نی و گیاهانی که در باتلاق‌های سفلای بین النهرین روئیده، تهیه شده و بهم انداختن ساق گیاهان و در آوردن بافته ای «حصیر» مانند اولین قدم در دستیابی انسان به شیوه‌های تولید قالی بوده است از این رو با قاطعیت می‌توان اظهار کرد که نخستین زیراندازهای تهیه شده توسط انسان بافته‌های حصیری بوده و اولین سرپناه‌ها پس از رسیدگی در غارها و غارنشینی به کمک حصیر و نی پدید آمده است.

امروزه در مناطق مختلف کشورمان بویژه مناطق شمال و جنوب آن هر کجا که دسترسی به برگ درخت خرما، ساقه گندم، نی و ترکه امکان پذیر باشد می‌توان نشانه‌هایی از حصیربافی و سبدبافی را یافت با این حال این صنعت در استان‌های سیستان و بلوچستان، خوزستان، کردستان، هرمزگان، بوشهر، خراسان، کرمان، یزد، فارس، مازندران، گیلان، آذربایجان شرقی و تهران از رونق بیشتری برخوردار است.
حال با توجه به تنوع مواد اولیه و روش بافت در سراسر کشور در این کارگاه آموزشی با چند نمونه از شیوه‌های بافت مناطق مختلف آشنا خواهیم شد.

مواد اولیه حصیربافان نقاط مختلف ایران به نسبت تنوع محیط جغرافیایی کشور متنوع است و بیشتر عبارت است از برگ درخت خرما، ساقه‌های نی باتلاقی مناطق گرمسیری و سردسیری، ساقه گندم، ترکه بید و … مواد پرداخت کننده عبارتنداز انواع روغن‌ها از جمله روغن جلاء.

ابزار و وسایل مورد استفاده در حصیر بافی بسیار ساده و محدود نظیر داس، انواع کارد، اره، رنده، انبر دست، قیچی، سوزن، درفش، دفتین و سنگ نفت است.
این ابزار عمدتاً برای قطع گیاهان و پیراستن آنها به منظور آماده سازی مواد اولیه مورد استفاده قرار می‌گیرد و گاهی نیز حین تولید به عنوان وسیله کمکی امر ساخت را تسهیل می‌بخشد.

پس از رسیدن نی به قطر و طول مطلوب بوسیله داس از نزدیک‌ترین محل به ریشه قطع و پس از جدا کردن برگ‌هایش در قسمت بالای آن در جهت طولی شکافی با چاقو ایجاد می‌شود سپس به صورت انبوه روی هم قرار گرفته و کوبیده می‌شود تا به صورت نوارهایی با عرض‌های متفاوت در آید در مرحله بافت نوارهای حاصله در کنار یکدیگر قرار گرفته و بصورت سه تا زیر، سه تا رو بافته می‌شود و همانگونه که گفته شد حاصل کار بیشتر به مصرف حصیر زیرانداز، حصیر سقف و بدنه کپر می‌رسد.

شیوه کار چم بافی، مرواربافی و ترکه بافی به طور تقریبی مشابه یکدیگر و شبیه بافت شعاعی بامبو است به این طریق که بافندگان ابتدا ترکه‌های درخت را که ماده اولیه مورد مصرفشان است انتخاب و آن تعداد از ترکه‌هایی را که قابلیت تقسیم شدن به دو ، سه یا چهار قسمت را دارند ابتدا برش طولی داده و سپس از نظر اندازه به طول‌های مورد نیاز در آورده و در آب می‌خیسانند تا انعطاف پذیر و قابل استفاده شود.
درمرحله بافت تعدا چهار عدد از ترکه‌ها در کنار یکدیگر قرار گرفته و تعداد چهار یا پنج ترکه دیگر بصورت متقاطع روی آنها قرار می‌گیرد تا تشکیل یک ستاره هشت پر را بدهد آنگاه به وسیله ترکه‌های باریک‌تری مهار شده و بافنده با ترکه‌های نازک عمل بافت را به شیوه یکی از زیر، یکی از رو آغاز کرده و ترکه‌ها را بطور یک در میان از لابلای ترکه‌هایی که قبلاً بطور متقاطع روی یکدیگر قرار گرفته عبور می‌دهد و این کار را تا تکمیل قسمت کف شی که تولید آن مورد نظر است تعقیب می‌کند.
بعد از پایان کار بافت قسمت کف، در محلی که قرار است از آن جا به بعد لبه کار بافته شود عموماً صنعتگران به بافت حالت مارپیچی داده و کار را به شیوه قبلی ادامه می‌دهند و انتهای کار را نیز بصورت مارپیچ در آورده و سر ترکه‌هایی را که در واقع حالت تار کار را دارند به داخل قسمت مارپیچ خم می‌کنند.

حصیر از گذشته تا به امروز مصارف متنوع و گوناگونی چون کیف، سبد نان، زنبیل (ساک خرید)، سبد میوه، زیرانداز، پاراوان و کلاهک آباژور داشته است. حفاظت از حرارت و آتش، فشار، ضربه و اشیای نوک تیز و برنده برخی از راه‌های نگهداری است که البته این تولیدات با آب ولرم و شوینده‌های معمولی قابل شست و شو است.

حصیر بافی

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 16 آذر 1394  11:02 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:صنایع دستی ایران

خاتم ترکیبی است از چند ضلعی‌های منظم با تعداد اضلاع متفاوت که با استفاده از مواد اولیه گوناگون در رنگ‌های مختلف تشکیل می‌شود. پنج، شش ف هشت یا ده ضلعی است. خاتم از هنرهای دستی دقیق و پرکار است که تولید و ساخت آن احتیاج به دقت و حوصله زیاد دارد .چند ضلعی‌هایی که درخاتم‌سازی به کار می‌آید.در لغت‌نامه دهخدا خاتم‌ساز چنین معنی شده است: «آنکه پاره‌های استخوان را در چوب با نقش و نگار بنشاند. خاتم‌سازی عمل خاتم‌ساز را گویند.»

در دایره المعارف فارسی درباره خاتم‌کاری و خاتم‌سازی آمده است:«هنر آراستن سطح اشیاء به صورتی شبیه موزائیک، با مثلث‌های کوچک. طرح‌های گوناگون خاتم همواره به صورت اشکال منظم هندسی بوده است .این اشکال هندسی را با قراردادن مثلث‌های کوچک در کنار هم نقش‌بندی می‌کنند.مثلث‌ها را از انواع چوب، فلز و استخوان می‌سازند. هرچه مثلث‌ها ریزتر وظریفتر باشند، خاتم مرغوب‌تر است .در یک طرح خاتم، برای ساختن کوچک‌ترین واحد هندسی، حداقل سه مثلث و برای بزرگ‌ترین آن، حداکثر چهارصد مثلث به کار می‌رود.»

خاتم سازی یکی از هنرهای با ارزش شرق است. از گذشته خاتم سازی اطلاعات زیادی در دست نیست، زیرا مواد اولیه خاتم اکثرا چسب و چوب است و این دو ماده بر اثر مرور زمان از بین می روند. با این همه در اماکنی که جنبه تقدس داشته و در نتیجه از آنها به خوبی نگه داری شده، به خاتم هایی بر می خوریم که قدمت دویست تا سیصد ساله دارند.

مهمترین مرکز خاتم سازی جهان امروز، ایران است. هر چند در کشورهای هندوستان، سوریه، عراق و فلسطین نیز هنر خاتم کاری وجود دارد، اما به قدمت و ظرافتی که در ایران انجام می شود نیست، در حقیقت این هنر ویژه ایران است. خاتم های ایران در نمایشگاههای جهانی و بین المللی، همواره در رده اول و ممتاز بوده است.

در موزه های جهان، انواع مختلف خاتم های مرغوب ایران وجود دارد؛ از جمله تخته شطرنج خاتم کاری شده ای که در موزه “بناکی” در شهر آتن نگه داری می شود و در زمره بهترین نمونه خاتم عصر صفوی است. شاید بهترین نمونه این هنر در عصر حاضر، میز خاتمی است که در نمایشگاه بروکسل – سال ۱۹۵۸- مدال طلا را نصیب خود کرد. در هنر خاتم سازی از چوبهای گوناگون از قبیل عاج، استخوان، برنج و گاهی طلا و نقره استفاده می شود.

ابتدا چوب، استخوان یا فلز را به صورت منشورهای مثلث القاعده می برند و آنها را بنحوی کنار هم قرار می دهند که برش عرضی آنها دارای اشکال هندسی منظم باشد، زیرا شکل عمومی بیشتر خاتم ها را نقوش هندسی تشکیل می دهد.

بعد این برش ها را در کنار هم و بوسیله سریشم ، روی ورقه نازکی از چوب، می چسبانند و نهایتا ورقه را بر اشیاء گوناگونی مانند میز، صندلی، جعبه، قاب و غیره می نشانند. اخیرا خاتم های خطی نیز ساخته می شود که در آن کلماتی مانند اسماء خداوندی بعنوان نقش ظاهر می شوند.

در خاتم های گرانقیمت، قسمت های فلزی خاتم از طلا یا نقره تشکیل میشود و به جای استخوان در ساخت آنها عاج به کار می رود. مرغوبترین انواع خاتم، به “پره وارو” و “سیم دار” مشهور است. این هنر از دویست سال پیش تا کنون بدون تغییرات زیاد باقی مانده و نمونه کارهای قدیمی و معاصر تفاوت چندانی باهم ندارند.

رباره مخترع و مبتکر خاتم بین خاتم‌سازان و هنرمندان روایات گوناگونی وجود دارد ولی آنچه قابل ذکر است آن است که به درستی معلوم نیست اولین بار خاتم‌سازی را چه کسی ابداع کرده است.در دایرةالمعارف فارسی آمده است: «زمان آغاز این هنر دانسته نیست، و آنچه درباره آن گفته می‌شود با افسانه همراه است. برخی از استادان خاتم‌ساز هنوز بر این عقیده‌اند که هنر خاتم‌سازی معجزه ابراهیم پیغمبر است»

صنعتگران مصری این روش را مانند بسیاری از هنرها و پیشه‌های دیگر از قبطی‌ها اقتباس کرده‌اند، چندین قطعه و لوحه که روی آنها با چوب و استخوان موزائیک‌کاری شده است در عین الصیره نزدیک قاهره دراوایل دوره اسلام به دست آمده و اغلب آنها درموزه صنایع اسلامی قاهره ویا موزه برلین وجود دارد که یکی ازعالی‌ترین نمونه‌های این صنعت درموزه متروپولیتن است.

ازدیگر آثار ونمونه‌های تاریخی دراین هنر :

منبر خاتم کاری در مسجد جامع عتیق شیراز دارای قدمت بیش از هزارسال.
سقف ایوان اصلی مسجد جامع عتیق شیراز مریوطه به سده هشتم هجری (سده چهاردهم میلادی)
درهای خاتم قصر رویایی تیمور گرکانی به نام دلگشا در سمرقند و درهای آرامگاه وی در سال۸۰۷ هجری(۱۴۰۵میلادی)
درهای چوب گردو و روکش استخوان ودیگر چوبها ساخته شده توسط هنرمندی بنام حبیب الله درسال ۹۹۹هجری(۱۵۹۱میلادی) که درموزه برلین نگهداری می‌شود .
درهای مزین به اشکال هندسی گل و بته، از شهر بخارا که درموزه ویکتوریا آلبرت موجود است
منبر چوبی مسجد لنبان اصفهان بااشکال هندسی و اجزای نقره‌های مربوطه به سال ۱۱۱۴هجری(۱۷۰۲میلادی)

اوج شکوفایی و تکامل این هنر در دروان صفویه بود، دراین دوران از گوشه و کنار ایران هنرمندان به اصفهان، پایتخت آن زمان آمدند و هنرهای فراموش‌شده این کشور ازنو پایه گذاری شد و هنرمندان ضمن فعالیت در رشته‌های خاتم‌کاری، منبت‌کاری، کاشی‌کاری و گره‌چینی، به ترمیم و ساختن ساختمان‌ها و آثار گذشته و بارگاه‌هاواماکن مقدس تشویق و ترغیب شدند. بعدها در زمان قاجاریه به علت عدم توجه به هنرها این هنر نیز همانند سایر هنرها از درجه اعتبار و اهمیت افتاد و استادان وهنرمندان این رشته دراین دوران در بدترین وسختترین شرایط زندگی می‌کردند.

درسال ۱۳۰۷ اوایل دوران پهلوی مدرسه صنایع مستظرفه به کوشش استاد محمد غفاری (کمال الملک) تأسیس و این هنرستان رونق و توسعه‌ای به هنرهای دستی کشور بخشید و پس ازآن کارگاه‌های خاتم‌سازی و چند کارگاه دیگر در وزارت فرهنگ و هنر سابق تشکیل شد .

آثار بجا مانده جمعی از هنرمندان اصفهان، تهران وشیراز، اتاق هفت در هفت متری خاتم‌کاری شده به تمامی وسایل موجود در آن، در کاخ مرمر به مدت چهار سال .

تالار خاتم مجلس شورای ملی با ۴۰۰ متر مربع خاتم‌کاری.

هنر خاتم‌سازی بعد از انقلاب اسلامی در کارگاه خاتم‌سازی وزارت فرهنگ و هنر سابق تحت نام جدیدی با وابستگی به وزارت فرهگ و آموزش عالی ادامه یافت و از آن زمان تاکنون سمت وسوی طرح‌ها تغییر یافته و با حذف طرح‌های خارجی توجه بیشتری به سنت‌گرایی معطوف یافته وازآن به بعد خط و نوشته وارد خاتم شد.

خاتم کاری

خاتم کاری

خاتم کاری

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 16 آذر 1394  11:02 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:صنایع دستی ایران

بر طبق شواهد تاریخی بدست آمده،نخستین آثار هنری انسان به 20000 سال پیش تعلق دارد و بوضوح‏ روشن شده است که نه تنها هنرمندان ایرانی،بلکه‏ هنرمندان سراسر این کرهء خاکی،در هرکجا که‏ بوده‏اند،برحسب نیازهای زمان و مکان،نبوغ و استعداد خود را به اثبات رسانده و با بکارگیری هر وسیله‏ای که‏ در دسترس خویش داشته‏اند به هنرنمایی پرداخته و در این راه،طرح و نقش خود را بر پهنهء هر سطحی که‏ جوابگوی نیاز درون آنان بوده نشانده‏اند.آنان در ادوار تاریخی،به اثبات رسانده‏اند که نه تنها از سطوح محدّب‏ و مقعر کوزه‏ها و کاسه‏ها-در ترکیب‏بندی فرم و نشست‏ تناسب دقیق اشکال نهراسیده و آن را مانعی فراراه‏ خویش نپنداشته‏اند،بلکه با کوته‏نمایی اندام‏ها چنین‏ سطوحی را هماهنگ با طراحی و نقاشی خود نموده‏اند.

بی‏تردید هنرمندان ایرانی نیز با آن گذشتهء بالنده که‏ حدود 12000 سال تمدن را بدوش می‏کشند بی‏هیچ‏ پروائی هنر طراحی و رنگ‏آمیزی خود را گاه به روی‏ سنگ و سفال و گچ،گاه به روی چوب و شیشه و کاشی،و گاه نیز به روی پارچه و عاج و دیگر وسائلی‏ که سطحی هموار را برای عمل طراحی و نقاشی فراهم‏ می‏ساخت به نمایش در آورده‏اند و در اختیار نداشتن‏ بومهای نقاشی امروزی نمی‏توانست چنین عطشی را در دل آنان خاموش نماید.بنابراین به هرکجا و به هرچه‏ نگاه می‏کنیم جای پای نبوغ هنرمندانی را می‏بینیم که‏ هیچگاه خود را بعنوان نقاش معرفی ننموده و مدعی چنین‏ دست‏آوردی نبوده‏اند.

هنر حکاکی ایران که در بستر زمان به تحولاتی‏ شگرف می‏رسد،خود وسیلهء بیان دیگری است که راه را برای کاربرد ارزشهای طرح و نقش می‏گشاید،همچنن‏ زبان گویای دیگری است که به زیبایی‏های نهفته در آثار ایرانی اشاره می‏کند.مهرهای استوانه‏ای شکل‏ هخامنشی که متعلق به حدود 320 ق.م است،نبوغ و استعداد آنان را در حک استوانه‏های دوار به اثبات‏ می‏رساند.آنان با بهره‏گیری از موم که هم به جای‏ سطحی زیرین،و هم به جای جوهر و رنگ بکار می‏رفت به ترسیم اشکال انسانی و حیوانی می‏پرداختند و تناسب اندام حیوان و انسان را که در استوانه‏های دوار رعایت کرده بودند-با غلطاندن استوانه‏ها به روی اشیاء و اسناد درباری-به صورت نقش برجسته(بارولیف) ارائه می‏دادند که کوچکترین خللی در ترسیم اندازه‏ها و نمایش عضلات،پوست،و البسهء پیکره‏های نیم برجستهء انسانها و نقش گل و گیاه و دیگر شکلهای فیگوراتیو بوجود نمی‏آورد.این اشکال نیم برجسته قدرت نمایشی و سطوح تیره و روشن خود را زمانی عیان می‏ساختند که‏ نور بر آن برجستگیها و فرورفتگیها می‏تابید.جا دارد متذکر شویم که این همه دقت و ظرافت در اشیایی‏ چنین ریز و کوچک گواه ذوق و سلیقهء هنرمندانی است‏ که با امکانات محدود حضور خود را در عرصهء هنر ایران‏ اعلام داشته‏اند.بویژه اینکه خوب می‏دانیم عمل کندن‏ و حکاکی نمودن،دشوارتر از بکارگیری قلم‏مو بر روی‏ سطوحی صاف و یکدست است.از دیگر آثار بدست آمدهء تاریخی می‏توان به ظروفی اشاره‏ کرد که متعلق به 2400 تا 2300 ق م است و در گور ملکه پویائی واقع در اور یافت شده است.این ظروف‏ که در نهایت ظرافت حکاکی گشته،از سنگ سبز رنگی است که گمان می‏رفت در کولی واقع در هرپا، یعنی در وادی سند شکل گرفته است،امّا در قرن حاضر، به سال 1349 هـ.ش حفاریهای دامنه‏داری در تپه یحیی‏ واقع در کرمان صورت پذیرفت و کارگاه‏های‏ سنگ‏تراشان از زیر خاک بیرون آمد که سرشار از آثار حکاکی شدهء ناتمام بود؛سپس در نزدیکی آن،معادن‏ متروک پیش از تاریخ پیدا شد و آزمایشهای فیزیکی و شیمیایی تأیید کرد که سنگ سبز یاد شده از همان‏ جنس سنگ اور و هرپا است.همچنین در حفاریهای‏ تپه یحیی بتی سنگی بدست آمد که پیشینه و عمر این‏ صنعت و هنر را تا سال 4500 ق م نشان می‏دهد.این‏ سنگ سبز را هنوز هم از این منطقه استخراج می‏کنند و به‏ مشهد می‏فرستند و بدین ترتیب رشته پیوستهء هفت هزار سال تاریخ این صنعت و هنر محلی را از گسستگی و انحطاط می‏رهانند.بی‏تردید شواهد تاریخی موجود که‏ در این سرزمین یافت شده است گواه هنرآفرینی این‏ هنرمندان بشمار می‏رود،بویژه اینکه انعکاس نقوش‏ مطروحه را متعاقبا در دیگر آثار ایرانی شاهد هستیم.

هنرمندان ایرانی در ترسیم نقوش پارچه‏های قلمکار، با استفاده از قالب‏های چوبی کنده‏کاری شده و با سود جستن از رنگهای طبیعی به هنرنمایی پرداخته و بخوبی‏ توانسته‏اند صفحهء زرین دیگری را بر دامنهء هنرهای‏ ایرانی بگشایند.هنرمند قلمکار گاه از طراحی و رنگ‏آمیزی کاشی‏ها و گاه نیز از دیگر هنرها ایرانی‏ تقلید و یا الهام می‏گیرد،زیرا در ارائه باره‏های اندیشه و تفکر که در طراحی و رنگ‏آمیزی اثرش بکار می‏بندد همان ارزشهایی را برمی‏گزیند که در دیگر آثار ایرانی رخ‏ نموده است.آنان درواقع از وحدت اندیشه سود می‏جویند و راه خود را از اسلاف خویش جدا نمی‏پندارند و این ارتباط و همبستگی را در گذر تاریخ‏ حفظ و حراست نموده‏اند.در این‏ تصاویر شاهد بکارگیری نقوشی هستیم که نه تنها در هنر کاشی‏کاری،بلکه در دیگر هنرهای ایرانی نیز بکار رفته‏ است.

هرچند عمل حکاکی(گراوور)که به عنوان‏ چاپ‏های دستی در ایران مشهور است؛هنرمند حکاک‏ را غالبا با محدودیت در تنوع رنگذاری مواجه می‏کند،و مشکلات فراوانی در رنگ‏آمیزی آثارش بوجود می‏آورد، معذلک،زمانیکه او نیاز حضور رنگی را احساس‏ می‏نماید،به هیچ‏وجه از بکار بردن رنگ عاجز نمی‏ماند.درواقع هنرمندانی که با صبر و حوصلهء وصف‏ناپذیر در سطوحی کوچک به ارائه پیچیده‏ترین‏ طرحها می‏پردازند چگونه ممکن است از محدودیت و دشواری رنگ‏ذاری در حکاکی بهراسند؟جا دارد متذکر شویم،که این هنرمندان حتی زمانیکه امکان رنگ‏ذاری‏ در حکاکی را نداشته و با چنین تکنیکی آشنا نبوده‏اند، گاه اتفاق افتاده که بعد از اتمام آثار خویش آنها را با رنگهای گوناگون آراسته‏اند.

از اولین آثاری که توسط حکاکی به‏ روی چوب‏ ساخته و پرداخته شد،می‏توان به کتاب قانون در طب و یا به کتاب نجات ابن سینا اشاره کرد که به سال 1002 هجری قمری،مطابق با 1593 میلادی در رم شکل‏ گرفت و چه بسا حضور چنین نمونه‏هایی در ایران سبب‏ رشد این تکنیک و هنر شده باشد.

در اروپا قبل از اینکه گراوور به‏روی چوب متداول‏ گردد،این عمل را به‏روی سنگ انجام می‏دادند،ولی‏ به‏علت سختی تراش سنگ و اشکال حمل‏ونقل آن‏ -و به‏علت سنگینی و وزن زیاد-بزودی چوب‏ جایگزین الواح سنگی گردید و به‏همین مناسبت‏ گراوور به‏روی چوب نامیده شده است.طرز عمل نیز بدین ترتیب بوده که ابتدا طرح تصویر را به‏روی چوب‏ ترسیم می‏کردند و یک یا چند متخصص این فن اطراف طرح مزبور را می‏تراشیدند تا بقدر کافی گود شود و تصویر یصورت برجسته درآی،سپس به‏روی طرح، مرکت مخصوص حکاکی قرار می‏دادند و نقش مزبور را به‏روی کاغذ یا پارچه چاپ می‏کردند.پارچه‏های‏ قبطی قرون چهاردهم،پنجم و ششم میلادی با همین‏ اسلوب چاپ گردیده و نمونه‏های آن در موزهء لوور پاریس‏ موجود است.در فرانسه برای اولین بار به سال 1370 میلادی گراوور به‏روی چوب بکار ربرده شد؛لیکن در دوره‏های جدید که موئاد تازه‏ای اختراع گردید بجای‏ چوب از اینولئوم استفاده نموده‏اند.

درباره«چاپ سنگی»ایران یا«لیتو گرافی»نیز باید گفت:هرچند که درواقع نقش به‏روی سنگ‏ حک نمی‏شود،امّا این تکنیک و هنر در زمرهء آثار گراوور مطرح شده و دامنهء وسیعی را در اختیار هنرمندان‏ قرار داده است.در این روش،تصویری که با مرکب و یا رنگهای مخصوص لیتوگرافی به‏روی سنگ ترسیم‏ می‏شود،بطور معکوس به‏روی کاغذ منتقل می‏گردد.

چاپ سنگی در ایران رونق بسزائی داشته و تمامی‏ راز و رمزهائیکه در مینیاتورهای ایرانی دیده می‏شود،در کتاب‏های چاپ سنگی نیز مشاهده شده است.آثاری‏ از این دست،اغلب اتفاق افتاده که به دست صاحبلان‏ ذوق و یا دارندگان کتاب و یا احتمالا بدست نگارگر لیتوگراف رنگ‏آمیزی شده است.

از ابتدایی‏ترین نمونه‏های چاپ سنگی می‏توان به‏ کتاب حامل المتن جامع الشرحین که متعلق 1265 هجری قمری و کتاب حبیب السیر که متعلق به 1273 هجری قمری و یا به تذکرة الخطاطین که به‏ امتحان الفضلا نیز شهره است و متعلق به 1291 هجری‏ قمری است و بسیاری دیگر از این دست اشاره کرد.نمونه‏های مطروحه،هرچند که از رنگ‏آمیزی بی‏بهره‏اند.معذلک تمامی سجایای تذهیب کاری،تشعیر،تزئین و دیگر خصوصیات‏ مینیاتورسازی ایران را در خود حفظ نموده‏اند.

از اواخر نیمه دوّم سدهء سیزدهم هجری قمری،با به‏ تصویر کشیدن سفرنامه‏های ناصر الدّین شاه به‏عنوان‏ روزنامه‏های وقت،چون روزنامهء سفر از تهران الی‏ کربلا و نجف متعلق به 1287 هـ.ق و یا روزنامهء سفر به‏ مدینه که متعلق به 1294 هـ.ق است و یا با به تصاویر کشیدن کتبی چون کلیله و دمنه،یوسف و زلیخا،خمسهء نظامی و یا مجموعهء طلسم اسکندر،فصل دیگری در ترسیم کتابهای نفیس چاپ سنگی گشوده می‏شود .

از آنجائیکه چاپ سنگی در تکثیر کتب و تصاویر هنری مشکلات فراوانی داشت و به کندی صورت‏ می‏گرفت،با ورود چاپ سربی و سرعت بیشتر در تکثیر،طریقهء تازه‏ای به فن کتابت ایران افزوده گردید.یکی از روحانیون که برای نخستین بار چاپ سربی را در شیراز بکار گرفت،میرزا احمد تبریزی است که به میرزا احمد خوشنویس و همچنین به وحید الاولیاء شهرت‏ دارد.وی در چاپ سنگی مهارت داشته و در سال‏ 1326 هجری قمری با سفر به بمبئی،یک دستگاه‏ ماشین چاپ به انضمام چرخ سوزن‏زنی و کاغذبری و صحافی که با دست و پا کار می‏کرد خریداری و به‏ شیراز حمل می‏نماید.وحید الاولیاء شاید از نادر کسانی‏ باشد که جهت حفظ دست‏آوردهای مذهبی و ادعیه‏های‏ دینی تا چاپ سه رنگ،آبی،قرمز و سبز پیش می‏رود و گاه نیز از آبی،قرمز و بنفش در مجموعه آثار خود سود می‏جوید.

با گسترش هنر حکاکی در غرب،غالبا،نقاشان آن‏ سامان به هنر گراوورسازی نیز توجه نموده و آثار ارزشمندی در حیطه حکاکی به‏روی فلزاتی چون مس، روی و یا آلومینیوم بوجود آوردند.بطور مثال می‏توان به‏ آثار حکاکی آنتونیو پولا یوئولو(1431-1498 م)آندرئا (1431-1506 م)هنرمندان ایتالیائی،آلبرشت‏ دورر(1471-1528 م)هنرمند آلمانی پتر،پل روبنس‏ هنرمند هلندی و بعدها به آثار هنرمندانی چون گویا، دومیه و سپس به آثار نقاشانی چون ماتیس،پیکاسو و پراک اشاره نمود.با توسعه و تحول این فنون و سفر مارکو پولو و یا شاردن به ایران؛در هامبورگ گلستان‏ سعدی و دیگر آثار شعرای ایران و یا سفرنامه‏های‏ مارکو پولو و شاردن به‏صورت«گراوور»به چاپ می‏رسد و نمونه‏هایی از این دست را به ایران می‏فرستند که مورد توجه درباریان و هنرمندان ایرانی وقت قرار می‏گیرد.

در عصر حاضر نیز حکاکی به‏روی فلزات و استفاده‏ از اسیدهای گوناگون در ایران رواج یافته و هنرمندان‏ نقاش نیز اکثرا چون هنرمندان غرب به فراگیری حکاکی‏ و استفاده از امکانات تکثیر و دیگر خصوصیات‏ گراوورسازی در ارائه آثار خویش پرداخته‏اند.آثاری که مرزه به‏دست هنرمندان ایرانی و یا دیگر هنرمندان‏ حکاک در جهان ساخته و پرداخته می‏شود از چنان‏ تنوعی برخوردار است که برای گروهی جای نقاشی را گرفته و در هر قسمت آن با تخصصی خاص بطور جداگانه به پیش می‏روند.هنرمندان اروپائی با گسترش روزافزون فنون حکاکی راه خود را از صنعتگران‏ و متخصصین چاپ جدا کرده و دستاوردهای چاپ‏های‏ دستی را که گوتنبرگ مبتکر آن بود-جهت تکثیر آثار هنری-حفظ و حراست نموده‏اند.

از هنرمندان عصر حاضر ایران که در این زمینه به‏ فعالیت پرداخته‏اند می‏توان به عباس مصباح‏زاده، هوشنگ پزشک‏نیا،محمود جوادی‏پور،رضا فروزی، پرویز تناولی،رضا بانگیز،درخشنده زعیمی،مارکو گریگوریان،همایون مظاهری،ناهید حقیقت،ابراهیم‏ احراری،نوریان،جعفر روحبخش،ژنا جلیلی و بسیاری‏ دیگر اشاره کرد.

عباس مصبازاده به‏روش حکاکی تیزابی‏ (حکاکی به‏روی فلز به‏وسیلهء اسید)علاقمند می‏گردد و با سود جستن از خط به هنرنمایی می‏پردازد.اکثر آثاری‏ که او بوجود آورده،به‏صورت منفی(نگاتیو)است.

یکی از آثاری که وی به سال 1326 هجری شمسی به‏ طریقهء حکاکی تیزابی ساخته و پرداخته، «بسم اللّه الرحمن الرحیم»می‏باشد که به‏صورت منفی‏ ارائه داده است.این اثر که با مرکب سیاه به‏روی کاغذ سفید شکل گرفته است.در ترکیب‏بندی خطوط ریز در کنار درشت و خطوط عمودی در تقابل با افقی و سرانجام‏ در استتار خطوط مورب به فضاسازی و زیبایی‏های‏ بصری ارزشمندی رسیده است که یادآور تضاد بین نورو ظلمت و یا روشنایی و تاریکی است بویژه که از نام‏ خداوند و آیات قرآنی بهره جسته و از بکارگیری رنگهای‏ مشعشع دوری نموده است.

مارکو گریگوریان با بکارگیری لیتو گرافی در رم به‏ تجربه‏های خود می‏افزاید و آثار ارزشمندی را که در مسیر شیوهء نقاشی اوست به جهان هنر ایران ارائه می‏کند. یکی از آثاری که به سال 1351 هجری شمسی در رم و در حیطه لیتو گرافی بوجود آورد،حکایت از سیالیت قلم و چیره‏دستی وی در این زمینه دارد. مروزه،با توجه به پیشینهء کنده‏کاری،حکاکی و چاپ سنگی(لیتو گرافی)در ایران-هرچند که چاپ‏ سنگی به‏دلیل رونق انواع چاپ و به بازار آمدن‏ ماشین‏های مدرن به فراموشی سپرده شده،و از مسیر هنری خویش خارج گردیده-هنر حکاکی با تنوع‏ بیشتری به حیات خود ادامه می‏دهد،زیرا در اثر ارتباط روزافزون ما با غرب و با گسیل داشتن و سفر نمودن‏ هنرمندان ایرانی به‏دیار فرنگ شاهد گسترش امکانات‏ وسیع‏تری هستیم.جا دارد متذکر شویم که اکثر هنرمندان یاد شده تحصیلات خود را در اروپا و یا آمریکا به‏پایان رسانده و در بازگشت به ایران به تدریس این‏ رشته‏ها،با تمام فقدان‏ها و کمبودها-از قبیل در اختیار نداشتن دستگاه پرس مخصوص حکاکی(چوب،فلز و سنگ)و بویژه پرس لیتو گرافی که هنوز هم این کمبود را حتی در دانشکده‏های هنری تهران نیز می‏بینیم- پرداخته‏اند.

امید می‏رود روزی بتوانیم این کمبودها را که با اندک تلاش و هزینه برطرف می‏گردد،از سر راه‏ هنرجویان برداشته و شاهد شکوفائی استعدادهای آنان‏ در این زمینه باشم.

در خاتمه قابل ذکر است،با توجه به تحولات‏ صنعتی-هنری،و سرانجام گستردگی این مبحث که‏ در بستر تاریخ شکل گرفته است،بررسی بیشتر را-در دوره‏های گوناگون-به فرصتی دیگر موکول می‏نمائیم.

حکاکی

حکاکی

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 16 آذر 1394  11:03 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:صنایع دستی ایران

خراطی شیوه‌ای از تولید محصولات چوبی است که طی آن و توسط ابزار و وسایل مختلف و عمدتاً به وسیلهٔ دستگاه خراطی اشیایی نظیر قلیان، گهواره، پایهٔ آباژور و ظروف مختلف ساخته و پرداخته می‌شود.خراطی ساختن اشیا از چوب است که سابقه‌ای بسیار طولانی دارد. بقایای نقش برجسته‌های کاخ داریوش در تخت جمشید نشان می‌دهد که تخت و چهار پایه و عودسوز آن به شیوهٔ خراطی تهیه شده‌است.شاردن جهانگرد فرانسوی نیز تحت تاثیر مهارت خراطان ایران قرار گرفته و سخن گفته‌است. حرفه خراطی از هنرهای مکانیکی است که ایرانیان توانسته‌اند از آن به خوبی بهره برداری کنند.

خراطی چوب یکی از صنایع دستی سنتی ایران است که از زمانهای قدیم در این مرز و بوم رواج داشته و به طور معمول در مناطقی از کشور که چوب در آنجا بیشتر یافت می‌شود رایج است. در هنر خراطی اشیاء به صورت متقارن ساخته می‌شود اغلب از چوبهای نرم و اندکی مرطوب برای این کار استفاده می‌کنند. هنر خراطی از تراش و شکل بخشیدن به چوب در اثر حرکت دورانی دستگاه خراطی حاصل می‌شود. سابق بر این دستگاه خراطی مشتمل برچند ابزار دستی بود که از چوب ساخته و پرداخته می‌شد در حال حاضر این دستگاه علاوه بر تغییر شکل ظاهریش ازدو بازوی فلزی تشکیل شده‌است که با قرار گرفتن ومحکم شدن حجم چوبی میان آنها، وبا چرخش چوب حول یک محور کار و با استفاده از میله‌های فلزی (مغار))هر کدام درایجاد فرو رفتگی یا خراشیدگی خاصی استفاده می‌شوند(بر حجم چوبی، شکل مورد نظر را ایجاد می‌نمایند. محصولات توليد شده خراطي شامل تنه‌قليان، نرده‌هاي چوبي، وردنه، عصا، گلدانهاي تزئيني و … مي‌باشد.

سابق بر این دستگاه خراطی مشتمل برچند ابزار دستی بود که از چوب ساخته و پرداخته می شد در حال حاضر این دستگاه علاوه بر تغییر شکل ظاهریش ازدو بازوی فلزی تشکیل شده است که با قرار گرفتن ومحکم شدن حجم چوبی میان آنها، وبا چرخش چوب حول يک محور کار و با استفاده از میله های فلزی ( مغار) )هر کدام درایجاد فرو رفتگی یا خراشیدگی خاصی استفاده می شوند( بر حجم چوبی ، شکل مورد نظر را ایجاد می نمایند.

خراطی

خراطی

خراطی

خراطی

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 16 آذر 1394  11:03 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:صنایع دستی ایران

زغره دوزی یا ژغره دوزی به معنی فلز دوزی ست در گذشته جنس پولک‌ها از فلزهای گرانبهایی چون طلا و نقره بود و همچنین ملیله‌ها نیز از همان جنس و به صورت دست ساز تهیه می‌گردید این نوع دوخت که بسیار زیبا و ظریف است معمولاً به صورت دو خط موازی در کنار هم یک خط پهن را ایجاد می‌نمود و برای تزئین حاشیه لباس‌ها در قسمت یقه پیش سینه، حاشیه کت و تزئین حاشیه پرده‌های بزرگ استفاده می‌شد این دوخت زیبا در دو مرحله یعنی زغره و سپس جلوه دوزی به انجام می‌رسد جلوه دوختی است که حتماً می‌بایست روی حد فاصل و روی دوخت‌های زمینه انجام شود جلوه دوزی مرحله تکمیلی زغره دوزی است که زیبایی کار را صد چندان می‌نماید امروزه از زغره و جلوه دوزی برای دوخت اسماء متبرکه و تزئین بقچه‌های ترمه تزئین لباس شب و غیره استفاده می‌شود این دوخت در گذشته فقط در یزد و اصفهان به کار گرفته می‌شد و امروزه متاسفانه اثری از آثار این دوخت زیبا وجود ندارد.
زغره دوزی

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 16 آذر 1394  11:03 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:صنایع دستی ایران

همانگونه كه از نامش پيداست هنری مرتبط با زرتشتيان ايران می باشد و توسط زرتشتيان نيز ابداع گرديده است.

از آثار باستانشناسی و نقوش طاق بستان در می يابيم كه در زمان ساسانيان، زرتشتيان به بافتهای ظريف علاقه فراوان داشته و بر فن بافند گی اقوام ديگر، از اروپا تا چين و ژاپن اثر نهاده و مردم عادی نيز اين علاقه به پارچه های ريزباف را پايدار نگهداشته و مهارت در سوزن دوزی را ارج می نهادند، بطوريكه مهارت دختران در سوزن دوزی بخشی از جهيزيه ايشان بشمار می رفت.

در گذشته اندكی پس از زاده شدن فرزند دختر، كار دوختن جامه عروسی او آغاز می شد. سالها وقت لازم بود تا گلدوزی لباس عروس به پايان رسد و آنرا به يك اثر هنری مبدل كند.

زرتشتی دوزی معمولأ با نخ ابريشمی الوان روی پارچه های ريز بافت انجام می شود و نگاره های رايج بيشتر تصاوير درخت، طاووس، گل و نقوش هندسی تشكيل مي دهد. نقوشی كه با ابريشم الوان دوخته می شود بقدری ظريف است كه بخيه های آن را فقط با ذره بين می توان ديد و يكی از ويژگيهای اين نوع دوخت تركيب و هماهنمگی كامل رنگها است.

زرتشتی دوزی (گبردوزی )

زرتشتی دوزی (گبردوزی )

زرتشتی دوزی (گبردوزی )

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 16 آذر 1394  11:03 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها