بیهدف در کوچه قدم میزدم. چند روزی میشد که «یار خرد پیشهی نورانی» ام را ندیده بودم و از حال و روزش خبر نداشتم. طوری به او عادت کرده بودم که اگر یک روز نمیدیدمش، تمام روز بیقرار بودم. او را مثل برادر، حتی بیشتر دوست داشتم. هر چه داشتم از او بود. چیزهای زیادی از او آموخته بودم. سر کوچه به «محمد بن حمزه» بر خوردم. بعد از سلام و علیک پرسید:
- ابوهاشم! بیحالی! نکند خدای نکرده مریض باشی!
- نه! حالم خوب است؛ فقط...
- فقط چه؟ بیپولی؟
- نه بابا! تو هم حرفها میزنی! راستش چند روز است امام هادی علیهالسلام را ندیدهام. دلم برایش تنگ شده. فکر میکنم به مسافرت رفته است.
- مگر خبر نداری؟
- چه شده؟
- به به! عجب مریدی هستی که از حال مرادت خبر نداری!
- چه شده؟ اتفاقی افتاده؟
- حضرت بیمار است. دو روز است که در بستر افتاده و تب شدیدی دارد.
همین الآن از عیادت او میآیم.
- پس من رفتم. خداحافظ...
با شتاب خود را به خانهی امام رساندم. هنوز چند دقیقه از نشستنم نمیگذشت که امام فرمود:
- ابوهاشم!
- بله آقا!
- اگر کاری به تو محول کنم، انجام میدهی؟
- حتما، با کمال میل!
- میخواهم یکی از دوستان را به حرم امام حسین علیهالسلام بفرستی تا برای شفای من دعا کند. هزینهی سفرش را هم میدهم! کیسهی کوچک پول را از زیر متکایش بیرون آورد و به من داد:
- این هم خرج سفر.
هاج و واج مانده بودم که چه بگویم. کیسه را گرفته، بیرون رفتم. در راه به «علی بن بلال» برخوردم. تمام آنچه را که اتفاق افتاده بود گفتم و از او خواستم به کربلا برود و برای بهبودی امام دعا کند.
علی بن بلال گفت:
- با جان و دل حاضرم، ولی حضرت، خودش از حرم امام حسین علیهالسلام
برتر و بالاتر است. او از آل پیغمبر صلی الله علیه و آله است و مسلما دعایش از دعای من روسیاه زودتر مستجاب میشود. چرا چنین گفته؟
- نمیدانم! حال حاضری بروی یا نه؟
- گفتم که حاضرم، اما ابتدا باید به منزل بروم و به همسر و فرزندانم خبر بدهم، سپس عازم میشوم. پولها را به او دادم و خواستم مرا نیز از دعای خیر فراموش نکند. به منزل حضرت برگشتم تا هم بیشتر ببینمش و هم از قرارم با علی بن بلال آگاهش کنم.
جریان را برای امام تعریف کردم و من نیز مثل علی بن بلال تعجبم را از درخواست ایشان ابراز کردم، فرمود:
- ابوهاشم! مگر جدم، رسول خدا صلی الله علیه و آله از خانهی کعبه و حجرالاسود برتر نبود؟
- چرا؟
- با این حال به گرد خانهی خدا طواف میکرد و حجرالاسود را میبوسید. خدا روی زمین مکانهای مقدسی دارد که دعا در آن جا مستجاب است. اطراف قبر امام حسین علیهالسلام نیز از همان مکانها است. [1] .
پی نوشت ها:
[1] کامل الزیارات، باب 90، ص 458.
منبع: حیات پاکان: داستانهایی از زندگی امام هادی؛ مهدی محدثی؛ بوستان کتاب چاپ دوم 1385.