0

مقام امام حسین

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

مقام امام حسین

بی‏هدف در کوچه قدم می‏زدم. چند روزی می‏شد که «یار خرد پیشه‏ی نورانی» ام را ندیده بودم و از حال و روزش خبر نداشتم. طوری به او عادت کرده بودم که اگر یک روز نمی‏دیدمش، تمام روز بی‏قرار بودم. او را مثل برادر، حتی بیش‏تر دوست داشتم. هر چه داشتم از او بود. چیزهای زیادی از او آموخته بودم. سر کوچه به «محمد بن حمزه» بر خوردم. بعد از سلام و علیک پرسید: 
- ابوهاشم! بی‏حالی! نکند خدای نکرده مریض باشی! 
- نه! حالم خوب است؛ فقط... 
- فقط چه؟ بی‏پولی؟ 
- نه بابا! تو هم حرف‏ها می‏زنی! راستش چند روز است امام هادی علیه‏السلام را ندیده‏ام. دلم برایش تنگ شده. فکر می‏کنم به مسافرت رفته است. 
- مگر خبر نداری؟ 
- چه شده؟ 
- به به! عجب مریدی هستی که از حال مرادت خبر نداری! 
- چه شده؟ اتفاقی افتاده؟ 
- حضرت بیمار است. دو روز است که در بستر افتاده و تب شدیدی دارد. 
همین الآن از عیادت او می‏آیم. 
- پس من رفتم. خداحافظ... 
با شتاب خود را به خانه‏ی امام رساندم. هنوز چند دقیقه از نشستنم نمی‏گذشت که امام فرمود: 
- ابوهاشم! 
- بله آقا! 
- اگر کاری به تو محول کنم، انجام می‏دهی؟ 
- حتما، با کمال میل! 
- می‏خواهم یکی از دوستان را به حرم امام حسین علیه‏السلام بفرستی تا برای شفای من دعا کند. هزینه‏ی سفرش را هم می‏دهم! کیسه‏ی کوچک پول را از زیر متکایش بیرون آورد و به من داد: 
- این هم خرج سفر. 
هاج و واج مانده بودم که چه بگویم. کیسه را گرفته، بیرون رفتم. در راه به «علی بن بلال» برخوردم. تمام آنچه را که اتفاق افتاده بود گفتم و از او خواستم به کربلا برود و برای بهبودی امام دعا کند. 
علی بن بلال گفت: 
- با جان و دل حاضرم، ولی حضرت، خودش از حرم امام حسین علیه‏السلام 
برتر و بالاتر است. او از آل پیغمبر صلی الله علیه و آله است و مسلما دعایش از دعای من روسیاه زودتر مستجاب می‏شود. چرا چنین گفته؟ 
- نمی‏دانم! حال حاضری بروی یا نه؟ 
- گفتم که حاضرم، اما ابتدا باید به منزل بروم و به همسر و فرزندانم خبر بدهم، سپس عازم می‏شوم. پول‏ها را به او دادم و خواستم مرا نیز از دعای خیر فراموش نکند. به منزل حضرت برگشتم تا هم بیش‏تر ببینمش و هم از قرارم با علی بن بلال آگاهش کنم. 
جریان را برای امام تعریف کردم و من نیز مثل علی بن بلال تعجبم را از درخواست ایشان ابراز کردم، فرمود: 
- ابوهاشم! مگر جدم، رسول خدا صلی الله علیه و آله از خانه‏ی کعبه و حجرالاسود برتر نبود؟ 
- چرا؟ 
- با این حال به گرد خانه‏ی خدا طواف می‏کرد و حجرالاسود را می‏بوسید. خدا روی زمین مکان‏های مقدسی دارد که دعا در آن جا مستجاب است. اطراف قبر امام حسین علیه‏السلام نیز از همان مکان‏ها است. [1] . 

پی نوشت ها:
[1] کامل الزیارات، باب 90، ص 458. 

منبع: حیات پاکان: داستانهایی از زندگی امام هادی؛ مهدی محدثی؛ بوستان کتاب چاپ دوم 1385. 

یک شنبه 15 آذر 1394  2:50 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها