0

آيا امام سجاد علیه السلام مى ‏توانست دست ‏به ‏مبارزات سياسى و فعاليتهاى گسترده فرهنگى و اجتماعى بزند

 
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

آيا امام سجاد علیه السلام مى ‏توانست دست ‏به ‏مبارزات سياسى و فعاليتهاى گسترده فرهنگى و اجتماعى بزند

 

آيا امام سجاد علیه السلام مى ‏توانست دست ‏به ‏مبارزات سياسى و فعاليتهاى گسترده فرهنگى و اجتماعى بزند ؟

غلامحسين اعرابى

 

امام سجادعلیه السلام با شش خليفه معاصر بود كه هيچ يك با اهل‏بيت (عليهم السلام) مهر نورزيدند . اين خلفا عبارتند از :

 

1- يزيد بن معاويه

 

2- عبدالله بن زبير

 

3- معاويه‏ بن يزيد

 

4- مروان بن حكم

 

5- عبدالملك بن مروان

 

6- وليدبن عبدالملك

 

 امام سجادعلیه السلام پس از شهادت پدر ، درايام اسارت و در شرايط ‏اختناق ، امامت را به عهده گرفت اين شرايط سخت تا پايان ‏امامت وى ادامه يافت . مسعودى نوشته است : «قام ابومحمد على ‏بن الحسين علیه السلام بالامر مستخفيا على تقيه شديده فى زمان صعب . »حضرت سجادعلیه السلام امامت را به صورت مخفى و با تقيه شديد و درزمانى دشوار عهده دار گرديد .

در چنين مقطع زمانى ، آيا امام علیه السلام مى ‏توانست دست ‏به ‏مبارزات سياسى و فعاليتهاى گسترده فرهنگى و اجتماعى بزند ؟ به نظر مى ‏رسد پاسخ منفى است ; به دو دليل :

1- جو اختناق و كنترل شديدى كه حكومتها پس از شهادت امام حسين(علیه السلام) به وجود آورده بودند ; اين اختناق سبب شد مبارزات سياسى ‏يا مسلحانه نتيجه ‏اى جز هدر رفتن نيروها نداشته باشد . چنان كه‏ مبارزات زمان آن حضرت تماما به شكست انجاميد . براى درك اين ‏وضعيت اسفبار ، توجه به دو روايت زير سودمند است :

الف) «سهل بن شعيب‏» ، يكى از بزرگان مصر ، مى ‏گويد :روزى به حضور على بن الحسين علیه السلام رسيدم و گفتم : حال شماچگونه است ؟

فرمود : فكر نمى ‏كردم شخصيت‏ بزرگى از مصر مثل شما نداند كه‏ حال ما چگونه است ؟ اينك اگر وضع ما را نمى ‏دانى ، برايت توضيح ‏مى ‏دهم : وضع ما ، در ميان قوم خود ، مانند وضع بنى ‏اسرائيل در ميان ‏فرعونيان است كه پسرانشان را مى ‏كشتند و دخترانشان را زنده نگه‏ مى ‏داشتند . امروز وضع ما چنان دشوار است كه مردم با ناسزاگويى ‏به بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها ، به دشمنان ما تقرب مى ‏جويند.»

ب) زراره بن اوفى مى‏گويد : دخلت على على ابن الحسين علیه السلام فقال : يازراره الناس فى‏زماننا على ست طبقات : اسد و ذئب و ثعلب و كلب و خنزير و شاه‏فاما الاسد فملوك الدنيا يحب كل واحد منهم ان يغلب و لا يغلب واما الذئب فتجاركم يذمو (ن) اذا اشتروا و يمدحو (ن) اذاباعوا و اما الثعلب فهولاءالذين ياكلون باديانهم و لايكون فى ‏قلوبهم ما يصفون بالسنتهم و اما الكلب يهر على الناس بلسانه ويكرمه الناس من شر لسانه و اما الخنزير فهولاءالمخنثون واءشباههم لايدعون الى فاحشه الا اءجابوا و اما الشاه بين اءسد وذئب و ثعلب و كلب و خنزير .»

حضرت در اين روايت ، حاكمان را به شيران درنده و مسلمانان رابه گوسفندان اسير در چنگ درندگان ، تشبيه كرده است .

2- شرايط نا سالم فرهنگى آن روزگار; براثر فعاليتهاى ناسالم ‏حكومتهاى وقت و انگيزه‏ هاى مختلفى كه در آن زمان وجود داشت‏ مردم به طرف بى ‏بندوبارى سوق داده شدند و با چنين مردمى هرگزنمى ‏شد كارهاى بنيادى انجام داد مگر اين كه تحولى معنوى در آنان‏ به وجود آيد . در اين موقعيت ، تمام تلاش حضرت سجادعلیه السلام اين ‏بود كه شعله معنويت را روشن نگه دارد و اين جز از راه دعاها ونيايشها و تذكارهاى مقطعى حضرت به خوبى از عهده آن برآمد ، ممكن نبود .

در مورد رواج فرهنگ غلط بى ‏بندوبارى و فحشا در آن عصر ، يكى‏از محققان مى‏ نويسد : «در مدينه مجالس غنا و رقص برپا مى ‏شد و چه بسا زنان ومردان با يكديگر بودند و هيچ پرده ‏اى نيز در ميان نبود .

(الشعر والغنافى المدينه و مكه ، ص 250) . . . عايشه دختر طلحه مجالس مختلط از مردان و زنان برپامى‏كرد و در آن مجالس با فخر و مباهات آواز مى ‏خواند . (الاغانى ، ج 10 ، ص 57)

. . . مدينه پر از زنان آوازه ‏خوان شده بود و آنها نقش فعالى ‏در آموزش غنا به دختران و پسران و گسترش آوازه ‏خوانى و اشاعه‏ بى ‏بندوبارى و فساد داشتند . . . .»

در تاريخ الادب العربى ، ج 2 ، ص 347 چنين آمده است : «گويى اين دو شهر بزرگ حجاز (مكه و مدينه) را براى ‏خنياگران ساخته بودند ، تا آنجا كه نه تنها مردمان عادى ، بلكه ‏فقيهان و زاهدان نيز به مجالس آنان مى ‏شتافتند .»

در اين موقعيت ، امام سجادعلیه السلام براى تبيين معارف اسلام وبرپاداشتن شجره اسلام و زنده نگه داشتن مشعل معنويت ، از سلاح ‏دعا استفاده كرد و بذر معنويت پاشيد تا در موقعيت مناسب ثمردهد .

 يكى از نويسندگان معاصر در باره صحيفه سجاديه كه در بردارنده ‏دعاهاى امام علیه السلام است . مى ‏نويسد : «. . . صحيفه سجاديه اساس انديشه انقلابى را تشكيل داده وامت اسلامى نيز نياز به تكيه گاهى كامل و انقلابى داشته است .

نياز امت در آن هنگام ، سخن و يا اشعار كينه برانگيز و عواطف ‏لحظه ‏اى و زودگذر نبود ، بلكه به يك نظريه كامل و انقلابى نيازداشته است . امام زين العابدين علیه السلام اين نظريه را تنها درصحيفه سجاديه كه چكيده اصول تربيتى امام علیه السلام است . تبيين ‏نكرده ، بلكه خود امام زبور ناطق بوده است .»

اين نويسنده در مورد تاثير صحيفه سجاديه در هدايت انقلابيان ‏و حركتهاى اسلامى مى ‏نويسد : «من گمان نمى‏ كنم كه پس از قرآن كتابى همچون صحيفه سجاديه ‏باشد كه اين گونه قلب محرومان را تسلى بخشد و خون انقلاب را دررگهاى مستضعفان به جوش آورد و دلهاى مجاهدان را به درخشش خودروشن كند و هدايتگر انقلابيون در راه مبارزه باشد . . .»

عنوان صحيفه ، دعا و نيايش است ; اما از موضوعات مبارزاتى وسياسى تهى نيست . موارد زير بر درستى اين سخن گواهى مى ‏دهد :

 

1) دعاى چهل و هشتم صحيفه :

حضرت در اين دعا به صراحت از مسايل زير كه جنبه سياسى دارد ياد مى‏ كند :

 

الف) مقام خلافت مخصوص خلفا و اصفياى الهى است .

 

ب) مقام خلافت مورد يورش و غصب قرار گرفته است .

 

ج) احكام خدا تبديل گشته و كتاب خدا مورد غفلت قرار گرفته‏است .

 

د) واجبات الهى تحريف شده است .

 

ه) سنت پيامبر (صلی الله علیه و آله) متروك گشته است .

 

متن دعا چنين است : «. . . اللهم ان هذا المقام لخلفائك و اصفيائك و مواضع‏امنائك فى الدرجه‏الرفيعه التى خصصتهم بها قد ابتزوها و انت‏المقدر لذلك لايغالب امرك و لا يجاوز المحتوم من تدبيرك كيف شئت‏و انى شئت و لما انت اعلم به غير متهم على خلقك و لا لارادتك حتى‏عاد صفوتك و خلفاوك مغلوبين مقهورين مبتزين يرون حكمك مبدلا وكتابك منبوذا و فرائضك محرفه عن جهات اشراعك و سنن نبيك متروكه‏ اللهم العن اعداءهم من الاولين و الاخرين و من رضى بفعالهم واشياعهم و اتباعهم اللهم صل على محمد و آل محمد انك حميد مجيدك صلواتك و بركاتك و تحياتك على اصفيائك ابراهيم و آل ابراهيم وعجل الفرج و الروح و النصره و التمكين و التاييدلهم . . .»

 

2) دعاى چهل و هفتم :

درزمانى كه اهل‏بيت (عليهم السلام) در فشار به سر مى‏بردند واميرمومنان علیه السلام بر فراز منبرها لعن مى ‏شد ، حضرت در دعاى چهل‏ و هفتم (دعاى روز عرفه) به مسايل مهم زير اشاره مى ‏كند :

 الف) مقام امارت و رهبرى از آن اهل‏بيت (عليهم السلام) است

 

ب) ائمه (عليهم السلام) از هر پليدى پيراسته و شايسته ‏وساطت‏ بين خالق و خلق‏اند .

 

ج) دين به وسيله امام منصوب از سوى خداوند تقويت مى ‏شود .

 

د) خدا اطاعت از ائمه را واجب ساخته است .

 

فرازى از دعاى عرفه آن حضرت چنين است : «رب صل على اءطائب اهل بيته الذين اخترتهم لامرك و جعلته م‏خزنه علمك و حفظه دينك و خلفائك فى ‏ارضك و حججك على عبادك وطهرتهم من الرجس و الدنس تطهيرا بارادتك و جعلتهم الوسيله اليك‏و المسلك الى خبتك . . .»

 

«. . . اللهم انك ايدت دينك فى كل اوان بامام اقمته علمال عبادك و منارا فى بلادك بعد ان وصلت‏حبله بحبلك و جعلته‏الذريعه الى رضوانك و افترضت طاعته و حذرت معصيته و امرت‏بامتثال اوامره . . . و اته من لدنك سلطانا نصيرا وافتح له‏فتحا يسيرا . . . .»

 

3) دعاى چهاردهم :

اين دعا سراسر شكوه از ستمگران است كه در نظر آن حضرت مصداقى‏ جز حكام وقت ندارد .

 

4) دعاى بيستم : (دعاى مكارم الاخلاق)

حضرت در اين دعا از خداوند مى ‏خواهد او را از سلطه ستمگران ‏نجات بخشد و پيروزش سازد : «اللهم صل على محمد و آل محمد و اجعلنى يدا على من ظلمنى ولسانا على من خاصمنى و ظفرا بمن عاندنى وهب لى مكرا على من‏كايدنى و قدره على من اضطهدنى . . .»

 

5) دعاى چهل و نهم :

حضرت در اين دعا از فراوانى دشمنانش و از برنامه ‏هاى حساب شده ‏آنان جهت آزار و حتى قتل امام به خدا شكوه مى ‏كند : «فكم من عدو انتضى على سيف عداوته و شحذلى ظبه مديته وارهف لى شباحده و داف‏لى قواتل سمومه و سدد نحوى صوائب سهامه ولم تنم عنى عين حراسته و اضمر ان يسومنى المكروه و يجر عنى ‏زعاق مرارته فنظرت يا الهى . . . .»

 

بارخدايا ! چه بسا دشمنى كه شمشير عداوت آخت و بر من تاخت وبراى كشتن من خنجر خويش تيز كرد و با دم برنده آن آهنگ جان من ‏نمود و زهر كشنده به آب من بياميخت و خدنگ جان شكار خويش دركمان نهاد و مرا نشانه گرفت و چون پاسبانان همواره بيدار ،ديده از من برنمى ‏گرفت و در دل داشت كه مرا گزندى سخت رساند وشرنگ كينه خويش به كامم ريزد ; آنگاه اى خداوند من ! ديدى كه ... .»

 

پی نوشت:

ماهنامه كوثر شماره 34

 

یک شنبه 15 آذر 1394  10:00 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها