6. برخورد با انحرافات و تحريفات
از ديگر فعاليتهاى علمى و فرهنگى امام عسكرى عليهالسلام برخورد با بدعتها، تحريفات و
انحرافاتى بود كه در جامعه پيش مىآمد؛ مخصوصا اگر اين انحرافات از ناحيه اهل قلم و دانشمندان
و علما سر مىزد، حضرت نسبت به آن خيلى حساس بود، و اين خود درس بزرگى است براى علما
كه در مقابل انحرافات و تحريفات و بدعتهايى كه در جامعه ايجاد مىشود، سكوت اختيار نكنند.
به نمونهاى در اين زمينه توجه فرماييد:
«اسحاق كِنْدى» كه از فلاسفه اسلام و عرب به شمار مىرفت و در عراق اقامت داشت، كتابى
تأليف كرد به نام «تناقضهاى قرآن»! او مدتهاى زيادى در منزل نشسته و گوشهنشينى اختيار كرده و
خود را به نگارش آن كتاب مشغول ساخته بود. روزى يكى از شاگردان او به محضر امام عسكرى
عليهالسلام شرفياب شد. هنگامى كه چشم حضرت به او افتاد، فرمود: آيا در ميان شما مرد
رشيدى وجود ندارد كه گفتههاى استادتان «كندى» را پاسخ گويد؟ شاگرد عرض كرد: ما همگى از
شاگردان او هستيم و نمىتوانيم به اشتباه استاد خود اعتراض كنيم. امام فرمود: اگر مطالبى به
شما تلقين و تفهيم شود، مىتوانيد آن را براى استاد خود نقل كنيد؟
شاگرد گفت: آرى! حضرت فرمود: بعد از برگشتن نزد استاد با او به گرمى و محبت برخورد كن و
سعى نما با او انس و الفت پيدا كنى. هنگامى كه كاملاً انس و آشنايى به عمل آمد، به او بگو:
مسئلهاى براى من پيش آمده است كه غير از شما كسى شايستگى پاسخ آن را ندارد و آن اين
است كه: آيا ممكن است گوينده قرآن از گفتار خود معانىاى غير از آنچه شما حدس مىزنيد، اراده
كرده باشد؟
او در پاسخ خواهد گفت: بلى! ممكن است چنين منظورى داشته باشد. در اين هنگام بگو: شما
چه مىدانيد، شايد گوينده قرآن معانى ديگرى غير از آنچه شما حدس مىزنيد، اراده كرده باشد و
شما الفاظ او را در غير معناى خود به كار برده باشيد! امام در اينجا اضافه كرد: او آدم باهوشى
است، طرح اين نكته كافى است كه او را متوجه اشتباه خود كند.
شاگرد به حضور استاد رسيد و طبق دستور امام رفتار كرد تا آنكه زمينه براى طرح مطلب مساعد
گرديد. سپس سؤال امام را مطرح و جواب پيشبينى شده را گرفت. استاد كه مىدانست شاگرد او
چنين سؤالى را از پيش خود نمىتواند طرح نمايد و در حدّ انديشه او نيست، رو به شاگرد كرد و
گفت: تو را قسم مىدهم كه حقيقت را به من بگويى، چنين سؤالى از كجا به فكر تو خطور كرد؟
شاگرد: چه ايرادى دارد كه چنين سؤالى به ذهن من آمده باشد؟
استاد: نه! تو هنوز زود است كه به چنين مسائلى رسيده باشى. به من بگو اين سؤال را از كجا ياد
گرفتهاى؟
شاگرد: حقيقت اين است كه «ابو محمد» مرا با اين سؤال آشنا كرد.
وجود پرسش و طرح شبهه مىتواند باعث بالندگى و رشد جامعه شود، به شرطى كه به آن پاسخ
صحيح و هدايتگر داده شود.
استاد: اكنون واقع امر را گفتى. سپس افزود: چنين سؤالهايى تنها زيبنده اين خاندان است [آنان
هستند كه مىتوانند حقيقت را آشكار سازند]. آنگاه استاد با درك واقعيت و توجه به اشتباه خود،
دستور داد آتشى روشن كردند و آنچه را كه به عقيده خود درباره «تناقضهاى قرآن» نوشته بود، تماما
سوزاند.(18)
1. رجال، شيخ طوسى، چاپ نجف، المكتبة الحيدرية، 1381 ه . ق ، ص 427.
2. سيره پيشوايان، مهدى پيشوايى، ص 627.
3. بحار الانوار، بيروت، ج 2، ص 150، ح 25؛ رجال النجاشى، ابوالعباس نجاشى، قم، مكتبة
الداورى، 1402 ه . ق، ص 447، شماره 1208.
4. بحارالانوار، ج 2، ص 150، ح 27.
5. فلاح السائل، سيد ابن طاووس، قم، دفتر تبليغات، ص 183.
6. الذريعة الى تصانيف الشيعة، آغابزرگ تهرانى، تهران، المكتبة الاسلامية، ج 3، ص 149؛ آشنايى
با متون حديث، مهريزى، قم، مركز جهانى علوم اسلامى، چاپ اوّل، ص 77.
7. ر. ك: الذريعة الى تصانيف الشيعة، ج 4، صص 283 ـ 297؛ آشنايى با متون حديث، مهريزى، ص
77.
8. الذريعة الى تصانيف الشيعة، ج 3، ص 149.
9. تدوين السنة، سيد محمد رضا حسينى، قم، مكتب الاعلام الاسلامى، 1418 ه . ق ، ص 185.
10. حياة الامام العسكرى، محمدجواد طبسى، قم، دفتر تبليغات، ص 223؛ تاريخ الشيعة، شيخ
محمد حسين مظفر، مكتبة بصيرتى، ص 62، 78 و 102؛ سيره پيشوايان، ص 632.
11. معادن الحكمة فى مكاتب الائمة، فيض كاشانى، ص 264.
12. بحارالانوار، ج 50، ص 317.
13. همان.
14. اختيار معرفة الرجال، شيخ طوسى، دانشگاه مشهد، ص 575؛ بحارالانوار، ج 50، صص 219 ـ
323.
15. نور الابصار، شبلنجى، ص167؛ مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب، قم، كتابفروشى
مصطفوى، ج 4، ص 425؛ داستانهاى صاحبدلان، محمدى اشتهاردى، ج 2 ـ 1، صص 119 ـ 120.
16. بحارالانوار، ج 50، ص 370؛ فصول المهمة، ابن صباغ مالكى، چاپ قديم، صص 304 ـ 305.
17. مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 437؛ اثبات الهداة، حرّ عاملى، قم، مطبعة
العلمية، ج 3، ص 407، شماره 32.
18. مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 424؛ سيره پيشوايان، صص 628 ـ 630 با
تلخيص.