4. مبارزه با انديشههاي انحرافي
در عصر امام هادي عليه السلام عدهاي از «غلاة» در مورد معصومين عليهم السلام افراط ميكردند
و آن بزرگواران را تا حد مقام خداوندي بالا ميبردند و گروهي را با اين افكار باطل به گمراهي
كشانيده بودند. پيشواي دهم با گفتار حكيمانه، رفتار مدبرانه و نامههاي روشنگرانه خود مرز افراط
و تفريط را مشخص مينمود. آن حضرت دوستداران واقعي اهل بيت عليهم السلام را از ا نحراف و
تمايل به سوي انديشههاي نادرست و آراء باطل بر حذر ميداشت. افرادي مانند: علي بن حسكه
قمي، قاسم يقطيني، حسن بن محمد باباي قمي، محمد بن نصير و فارس بن حاتم قزويني و ...
از جمله اين كجانديشان منحرف بودند. امام هادي عليه السلام با شيوههاي مختلف با اين افراد
برخورد مي نمود.
در مورد عقايد باطل و انحرافي اين گروه يكي از ياران امام هادي عليه السلام به آن حضرت نامه
نوشته و اعتقادات علي بن حسكه را شرح داد خلاصه نامه چنين است: «فدايت گردم اي آقا و
سرور من! علي بن حسكه معتقد است تو ولي او و همان خداي قديم هستي، و خود را پيامبري
ميداند كه از جانب شما ماموريتيافته مردم را به سوي شما دعوت كند.» آن حضرت پاسخ
ميدهد: «ابن حسكه دروغ گفته است. من او را در شمار دوستان خود نميدانم ... به خدا
سوگند، خداوند محمد صلي الله عليه وآله و پيامبران پيش از او را جز به آيين يكتاپرستي و نماز و
زكات و حج و ولايت نفرستاده است. محمد صلي الله عليه وآله تنها به خداي يكتاي بيشريك
دعوت كرده است و ما جانشينان او نيز، بندگان خداييم و به او شرك نميورزيم. در صورت اطاعت
از خدا مورد رحمت او قرار گرفته و چنانچه از فرمانش سرپيچي كنيم، عقوبت و عذاب خواهيم
شد. ما حجتي بر خداوند نداريم و خداوند بر ما و تمام مخلوقاتش حجت دارد. من از كسي كه اين
سخنان را به زبان آورده بيزاري جسته، به خدا پناه ميبرم - خدا آنان را لعنت كند - شما نيز از
آنان دوري كنيد و آنان را در تنگنا قرار داده و تكذيبشان كنيد. و اگر به يكي از اين افراد دسترسي
پيدا كرديد سرش را با سنگ بشكنيد.»
اما هادي(ع) با دو گروه صوفيه و واقفيه(كه اين گروه امام موسي كاظم(ع) را آخرين امام و همان
منجي موعود مي دانستند) هم كه در زمان ايشان فعاليت زيادي داشتند به شدت مخالفت و
برخورد مي نمودند.