0

خلاصه زندگينامه امام دهم حضرت هادى (ع )

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:خلاصه زندگينامه امام دهم حضرت هادى (ع )

زيارت جامعه کبيره

زيارت جامعه کبيره از مشهورترين زيارتنامه هاي ائمه اطهار(عليهم السلام) از امام هادي(عليه

السلام) نقل شده است.

امام در اين زيارت، به معرفي جايگاه و شناسايي ابعاد وجودي امامان در نظام آفرينش و نقش

هدايتگر آنان در به کمال رساندن استعدادها و سيراب کردن تشنگان از سرچشمه هاي زلال

معرفت و دانش پرداخته و در بياني ژرف و قالبي رسا و عارفانه از گوشه هايي از اسرار نهفته

امامت پرده برداشت و تنها راه سعادت و دستيابي به کمال را در پيروي از آنان و چنگ زدن به

ريسمان محبتشان و کناره گيري و بيزاري از دشمنانشان دانسته است.

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 13 آذر 1394  10:06 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:خلاصه زندگينامه امام دهم حضرت هادى (ع )

نقش انگشتري امام

نقش انگشتري امام اين جمله بود: «حِفْظُ الْعُهُودِ مِنْ أَخْلاقِ الْمَعْبُودِ» و همچنين گفته شده که

نقش انگشتري حضرت اين جمله بوده است: «اللهُ رَبِّي وَ هُوَ عِصْمَتِي مِنْ خَلْقِهِ» و قول ديگري نيز

مي گويد آن نقش چنين بوده است: «مَنْ عَصي هَواهُ بَلَغَ مُناهُ».

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 13 آذر 1394  10:06 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:خلاصه زندگينامه امام دهم حضرت هادى (ع )

زمامداران عصر امام

دوران امامت امام هادي(عليه السلام) با خلافت معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعين و معتزّ

مقارن بود.

متوکل 14 سال و اندي بر کشور پهناور اسلامي حاکم بود و نسبت به اميرمؤمنان و خاندان پاک او

کينه بسيار داشت تا آنکه گروهي از نظاميان ترک، به تحريک فرزندش منتصر، او و وزيرش فتح بن

خاقان را در حال عياشي به قتل رساندند.

منتصر به اميرمؤمنان و خاندان او اظهار علاقه مي کرد و با علويان رفتاري خوش داشت. او در

نخستين اقدام، صالح بن علي را که فردي ستمگر و بدخواه علويان بود، برکنار و علي بن حسين را

جايگزين او ساخت و وي را به خوشرفتاري نسبت به علويان مدينه سفارش نمود و فدک را به

نوادگان امام حسن و حسين(عليهما السلام) داد و ممنوعيت زيارت امام حسين(عليه السلام) را

برداشت.

خلفاي بعدي، همه شهوت ران بوده و بيت المال مسلمين را حيف و ميل مي کردند. امام هادي

(عليه السلام) در زمان معتزّ بالله به شهادت رسيد.

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 13 آذر 1394  10:06 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:خلاصه زندگينامه امام دهم حضرت هادى (ع )

علويان در عصر امام

نهضت هاي علويان که براي برچيدن ستم عباسيان و بازگرداندن قدرت به اهل بيت(عليهم

السلام) تلاش مي کردند، آشکارا مورد حمايت امام هادي قرار نمي گرفتند؛ زيرا در اين صورت جان

خود امام به خطر مي افتاد و براي سران علويان خطرآفرين بود. اما امام در مناسبتهاي مختلف

حمايت قلبي و معنوي خود را نشان مي داد؛ چنانچه ابوهاشم از ياران حضرت مي گويد: با ابو

الحسن(عليه السلام) به قصد ديدار برخي از انقلابيون به بيرون «سامرا» رفتيم. وي به نحوه ديدار

و سخنان رد و بدل شده اشاره اي نمي کند.

متوکل افرادي را بر سر کار آورد و پستهاي کليدي را به افرادي داد که به دشمني با اهل بيت

(عليهم السلام) معروف بودند. مثل عبيدالله بن يحيي بن خاقان، علي بن جهم (شاعر نامي) و...

اين حکومت اختناق و ترور چنان مردم را ترسانده بود که از هرگونه تماس و ارتباط با علويان دوري

مي جستند، ابراهيم بن هَرمه مي گويد: «وارد مدينه شدم، يکي از علويان نزدم آمد و به من

سلام کرد، به او گفتم: از من دور شو و مرا مهدورالدم مکن!»2

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 13 آذر 1394  10:06 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:خلاصه زندگينامه امام دهم حضرت هادى (ع )

امام در مدينه

امامت امام هادي(عليه السلام) را 33 سال و اندي مي دانند که حدود سيزده سال آن در مدينه

سپري شد و بقيه در سامرا.

در روزگاري که امام در مدينه بود، به خاطر ضعف و آشفتگي دستگاه خلافت، به تبيين و گسترش

مباني اعتقادي و فرهنگي اسلام روي آورد. شيعيان و دوستان اهل بيت(عليهم السلام) که

تعدادشان بسيار بود. از نقاط مختلف بهويژه از ايران، عراق، مصر به طور حضوري يا از طريق مکاتبه

با امام در تماس بودند. وکلا و نمايندگان امام نيز در نقاط مختلف کشور اسلامي با مردم ارتباط

داشتند.

امام هادي از چنان موقعيت و محبوبيتي در مدينه برخوردار بود که فرماندار آن شهر، قدرت

موضعگيري عليه آن حضرت را نداشت و در حقيقت تشکيلات آن حضرت، دولتي در درون حکومت

عباسي بود و تحت رهبري او اداره مي شد.

بُريحَه عباسي، که متصدّي نماز در مکه و مدينه بود، طي نامه اي به متوکّل نوشت:

«اگر تو را به حرمين(مکه و مدينه) نيازي هست، علي بن محمد را از اين دو شهر بيرون کن؛ زيرا او

مردم را به سوي خود فراخوانده و گروه زيادي دعوتش را پذيرفته اند.»

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 13 آذر 1394  10:06 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:خلاصه زندگينامه امام دهم حضرت هادى (ع )

احضار امام

متوکّل عباسي همان روش پدران خود را در کنترل اهل بيت به اجرا گذاشت و طي نامه اي امام را

به بغداد احضار کرد تا بتواند آن حضرت را دقيق تر تحت کنترل بگيرد. اگر چه اين احضار، در ظاهر

رنگ دعوت احترام آميز داشت.

متوکّل در اين نامه احضاريّه هشت بار خود را اميرالمؤمنين خطاب کرد تا برتري خود را نشان دهد و

در ضمن براي امام عبارات احترام آميز به کار برد، تا مورد سؤال قرار نگيرد و در حالي که به ظاهر

اختيار را به امام واگذارد، سردار خود را با نيروهاي زيادي براي آوردن امام اعزام کرد.

متوکّل از حضور امام در مدينه وحشت داشت. يزداد، پزشک نصراني دربار، در گفتگويي که با

اسماعيل بن احمد کاتب در سامرا داشته، مي گويد: «بر اساس آنچه شنيده ام انگيزه خليفه از

احضار علي بن محمد به سامرا اين بوده است که مبادا مردم، به ويژه چهره هاي سرشناس، به

وي گرايش پيدا کنند و در نتيجه حکومت از دست بني عباس خارج شود.»

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 13 آذر 1394  10:07 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:خلاصه زندگينامه امام دهم حضرت هادى (ع )

واکنش مردم مدينه

يحيي بن هرثمه با در دست داشتن نامه متوکّل مبني بر احضار امام به بغداد، به مدينه وارد شد و

پس از تفتيش منزل امام و پيدا نکردن مدرکي نسبت به اقدام عليه حکومت، آن حضرت را در جريان

تبعيد، همراهي کرد.

مردم مدينه فرياد اعتراض برآورده، شيوه و ناله سر دادند؛ به گونه اي که هرثمه مي گويد: «من تا

آن روز، چنان ضجه و ناله اي نشنيده بودم.»

هرثمه به مردم قول داد که اين سفر خطري براي امام در نداشته باشد.

امام که از نيت پليد متوکّل آگاه بود، با اکراه و اجبار تن به اين سفر داد؛ چنانکه فحام از منصوري از

عموي پدرش نقل مي کند که امام هادي به من فرمود:«ابوموسي! من به اجبار و ناخواسته به

سامرا آورده شدم.»

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 13 آذر 1394  10:07 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:خلاصه زندگينامه امام دهم حضرت هادى (ع )

از مدينه تا سامرا

تبعيد امام علي بن محمد(عليهما السلام) در سال 234 ق. اتفاق افتاد و آن حضرت بيست سال و

اندي در سامرا به سر برد. ماجراهاي در حين سفر رخ داد که به برخي از آنها اشاره مي شود:

تأييد حديث امام علي(عليه السلام)

يحيي بن هرثمه مي گويد: به دستور متوکّل براي احضار علي بن محمّد(عليهما السلام) عراق را

به قصد حجاز ترک کرديم. در ميان ياران من، يکي از رهبران خوارج وجود داشت و نيز کاتبي بود که

اظهار تشيّع مي کرد. من نيز بر آيين حَشْويّه3 بودم. شخصي که از خوارج بود و کاتب درباره مسائل

اعتقادي با هم مناظره مي کردند و من نيز براي گذراندن سفر به مناظره آنان گوش مي دادم. چون

به نيمه راه رسيديم، مرد خارجي به کاتب گفت: مگر اين سخن مولايتان علي بن ابي طالب

نيست که هيچ قطعه اي از زمين نيست مگر آنکه قبري است يا قبري خواهد شد؟ اکنون بدين

خاک بنگر، کجاست آنکه در اينجا بميرد تا خدا آن را قبر قرار دهد؟

به کاتب گفتم: آيا اين سخن شماست؟ گفت: آري، گفتم مرد خارجي راست مي گويد، چه کسي

در اين بيابان وسيع خواهد مرد تا خداوند آن را پر از قبر نمايد!

و ساعتي بر اين گفتار خنديديم؛ به گونه اي که کاتب شرمنده و خوار شد. هنگامي که وارد مدينه

شديم، نزد علي بن محمد رفته، نامه متوکّل را به او تسليم کردم. امام نامه را خواند و فرمود: فرود

بياييد از طرف من مانعي براي اين سفر نيست. چون فردا نزد او رفتيم، با آنکه فصل تموز و هوا در

نهايت گرمي بود، امام خياطي را مأمور کرد تا به کمک گروه ديگري از خياطان براي او و

خدمتکارانش از پارچه هاي ضخيم «خفتان»(لباس ضخيم ويژه اي که از ابريشم يا پشم مي بافتند

و در هنگام جنگ مي پوشيدند) بدوزند و تا فردا صبح تحويل دهند. من ازاين سفارش امام شگفت

زده شدم و با خود گفتم: در فصل تموز و گرماي شديد حجاز و عراق ده روز راه است. اين لباس ها

را براي چه تهيه مي کند. اين مرد که سفر نکرده فکر مي کند درهر سفري انسان نيازمند چنين

لباسهايي است و شگفت از شيعيان است که بااين درک چگونه او را امام خود مي دانند؟!

چون زمان حرکت فرا رسيد، امام به خدمتکارش دستور دادکه لباس گرم همراه خود بردارند، تعجّب

من بيشتر شد و با خود گفتم: او مي پندارد که در بين راه زمستان به سراغ ما خواهد آمد که اين

چنين دستور مي دهد؟! از مدينه خارج شديم، هنگامي که به جايگاه مناظره رسيديم، ناگهان

ابري تيره پديدار شد و رعد و برق آغاز گشت. و چون بر بالاي سرِ ما قرار گرفت، تگرگ هاي

درشتي مانند سنگ بر سر ما ريخت. امام و خدمتکارانش «خفتان» را بر خود پيچيده و لباس هاي

گرم را پوشيدند و به من و کاتب نيز لباس گرم داد.

بر اثر بارش اين تگرگ هشتاد نفر از ياران من به قتل رسيدند، ابر از روي ما گذشت و گرما به حالت

نخست بازگشت. امام به من فرمود: اي يحيي! به بازماندگان يارانت دستور بده مردگان را دفن

کنند، خداوند بيابانها را اين چنين پر از قبر مي کند.

من خود را از اسب به زمين انداختم و رکاب و پاي آن حضرت را بوسيدم و گفتم: شهادت مي دهم

که جز الله معبودي نيست و محمّد بنده و فرستاده اوست و شما جانشين خدا در زمين هستيد و

من تا کنون کافر بودم ولي هم اکنون به دست شما اسلام آوردم.

از آن لحظه به بعد تشيع را برگزيدم و در خدمت امام بودم تا زماني که درگذشت.

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 13 آذر 1394  10:07 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:خلاصه زندگينامه امام دهم حضرت هادى (ع )

 

امام در عصر متوکل

بيشترين عمر امام در زمان متوکل گذشت و آن بزرگوار سختي هاي فراواني در اين 14 سال تحمّل

کرد. در زمان ساير خلفا اطلاع زيادي از حوادث زندگي آن حضرت در دست نيست، گويا پس از

متوکّل فشار کمتري متوجه امام بوده است.

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 13 آذر 1394  10:07 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:خلاصه زندگينامه امام دهم حضرت هادى (ع )

دشمني متوکل با اهل بيت(عليهم السلام)

متوکل در سال 236هـ .ق. ديزج نامي از مأمورانش را به کربلا فرستاد تا قبر مطهر امام حسين

(عليه السلام) و خانه هاي اطراف آن را تخريب کرده، سپس شخم زنند و بر آن آب جاري سازند.

ديزج تمامي اين کارها را انجام داد و در اطراف حرم حسيني به مساحت هر ميل نگهباناني

گذاشت تا مانع زيارت مردم شوند.

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 13 آذر 1394  10:07 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:خلاصه زندگينامه امام دهم حضرت هادى (ع )

ورود به سامرا

هنگام ورود امام(عليه السلام) به سامرا، متوکّل خود را ننماياند و دستور داد که امام را در

کاروانسراي ويژه مستمندان، که به «خان الصَّعالِيک» معروف بود، فرود آورند.

محل فرود امام به قدري تحقيرآميز بود که صالح بن سعيد مي گويد:

«روز ورود امام به سامرا، نزد آن حضرت رفتم. وقتي آن وضع را ديدم، عرض کردم: فدايت شوم! از

هر امر و فرصتي براي خاموش کردن نور الهيِ شما و کوتاهي کردن در حقّتان استفاده مي کنند؛

چندان که شما را در اين کاروانسراي نامناسب که اختصاص به مستمندان دارد، فرود آورده اند.

امام (رو به من کرده و) فرمود: اي پسر سعيد، تو اينجايي! (معرفت تو نسبت به ما در همين حد

است؟) سپس با دست به سمتي اشاره کرد و فرمود: نگاه

کن! صالح مي گويد: وقتي نگريستم، باغ هاي زيبا و آراسته با نهرهاي جاري، درختهاي سرسبز

ديدم که بهترين عطرها از آنها استشمام مي شد و پسراني که همچون مرواريدهاي نهفته و

دست نخورده ديدم. با ديدن اين منظره ها، چشمانم خيره و شگفتي ام افزون شد. امام رو به من

کرد و فرمود: اي پسر سعيد! ما هرجا که باشيم اينها از آنِ ماست، ما در خان الصعاليک نيستيم.»

يک روز پس از توقف در آن کاروانسرا، امام را به منزلي در محل مخصوص لشکريان عباسي بردند،

که حکم يک زندان را داشت و از رفت و آمد شيعيان به آن منزل جلوگيري به عمل مي آمد.

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 13 آذر 1394  10:07 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:خلاصه زندگينامه امام دهم حضرت هادى (ع )

پرده ها کنار مي رود

عده اي پس از مشاهده تجليل و احترام خدمتکاران نسبت به امام، به متوکل گفتند:

در رابطه با علي بن محمد هيچ کس به اندازه خودت بد عمل نکرده است. هيچ فردي در خانه تو

نيست مگر آنکه در خدمت اوست؛ يکي پرده برايش بالا مي زند و ديگري در را باز مي کند... مردم

که چنين عظمتي را مي بينند، مي گويند: اگر متوکل او را سزاوار خلافت نمي دانست، نسبت به

او اين رفتار را نداشت؟ او را تنها بگذار تا خود،

پرده را بالا زند و همچون ديگران راه رود تا از اين طريق خوار و منزوي گردد.

متوکّل پيشنهاد را عملي کرد، اما همان گروه به نزد متوکل آمده و گزارش دادند:

علي بن محمد(عليهما السلام) وارد منزل شد در حالي که نه خدمتکاري همراه او بود و نه کسي

که برايش پرده را بالا زند، ولي در اين هنگام بادي برخاست و پرده را براي او بالا زد. وقت بيرون

آمدن نيز بادي بر خلاف جهت نخست برخاست. و براي او پرده را کنار زد و او گذشت.

متوکل پس از شنيدن اين گزارش گفت: ما نمي خواهيم باد براي او پرده را بالا بزند، همچون

گذشته، پرده را برايش بالا بزنيد.

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 13 آذر 1394  10:07 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:خلاصه زندگينامه امام دهم حضرت هادى (ع )

مقايسه با فرزندان امام علي(عليه السلام)

يعقوب بن سکّيت که از دانشمندان معروف علم نحو بود، بنا به درخواست متوکل، به منظور آموزش

فرزندانش به دربار راه يافته بود. جلال الدين سيوطي اين گونه نقل مي کند:

«روزي متوکّل در حضور ابن سکيت به فرزندانش ـ معتزّ و مؤيد ـ نگاه کرد و سپس رو به ابن سکيت

کرده، از وي پرسيد: کدام يک نزدت محبوب ترند؟ اين دو يا حسن و حسين؟ ابن سکّيت پاسخ داد:

قنبر خدمتکار علي از دو فرزند تو بهتر است. متوکل خشمگين شد و دستور داد غلامانِ ترک،

شکم او را بدرند...»

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 13 آذر 1394  10:08 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:خلاصه زندگينامه امام دهم حضرت هادى (ع )

اذيت و آزار امام

متوکّل، روزي در حالي که مست بود امام را احضار کرد و پياله هاي شراب را در مقابلش نهاد. امام

در برابر او ايستاد و او را موعظه کرد و به ياد آخرت انداخت. او که ديد امام تحت تأثير اين مجلس

قرار نگرفته و بر اطاعت از خدا اصرار دارد، دستور داد تا حضرت را به زندان افکنند.

امام در ميان زندان فرمود: من از ناقه صالح عزيزترم و آيه 65 سوره هود را تلاوت فرمود: "فَعَقَرُوها

فَقالَ تَمَتَّعُوا فِي دارِکُمْ ثَلاثَةَ أَيّام ذلِکَ وَعْدٌ غَيْرُ مَکْذُوب.." سه روز نگذشت که متوکّل به دست

منتصر به هلاکت رسيد.

* از امام(عليه السلام) نزد متوکّل سعايت شد که در خانه سلاح و اموال زيادي دارد و آنها از

شيعيانش در قم به او رسيده است.

متوکّل گروهي از نظاميان ترک را مأمور بازرسي منزل امام کرد. آنان شبانه به خانه امام يورش

بردند و منزلش را تفتيش، سپس دستگير کردند و نزد متوکّل آوردند.

هنگام دستگيري امام، در حالي که جامه اي پشمين بر تن داشت، بر روي شن فرش، رو به قبله

نشسته و مشغول عبادت بود. پس از بردن امام به قصر، گزارش خانه امام را به متوکل دادند.

متوکل که از اين کار خود، سودي نبرده بود، به فکر ترور شخصيتي امام افتاد و جام شراب را به

امام تعارف کرد. امام فرمود: «مرا معذور بدار، سوگند به خدا گوشت و خون من هرگز به شراب

آلوده نشده است». متوکّل دست برداشت و گفت پس شعري بخوان. امام فرمود: «من کمتر شعر

مي خوانم» گفت: بايد بخواني. امام اشعار ذيل را خواند:

باتُوا علي قُلَلِ الأَجْبال تَحْرِسُهُم *** غُلْبُ الرّجالِ فَما اَغْنَتْهم القُلَلُ

و اسْتُنْزِلوُا بَعْدَ عِزٍّ عَنْ مَعاقِلِهمْ *** فَاَودَعوُا حُفراً، يا بئْسَ ما نَزَلوا

ناداهُم صارخٌ مِن بَعدِ دفنهم *** اَيْنَ الاساوِرُ و التّيجانُ وَ الحُلَلُ

اَينَ الوُجوهُ الّتي کانتْ مُنَعِّمَه *** مِنْ دُونِها تَضْربُ الاَسْتارُ وَ الکِلَلُ

فَأفْصَحَ القَبْرُ عَنْهم حينَ سائَلَهُمْ *** تِلْکَ الوُجوهُ عَلَيْها الدُّودُ تَنْتَقِلُ

قَد طالَ ما أَکَلُوا دَهْراً و ما شَرَبُوا *** فأصبحُوا بَعدَ طُولِ الأکلِ قد اُکلُوا

«بر بلنداي کوهساران، شب را به صبح آوردند، در حالي که مردان نيرومند از آنان نگهباني مي

کردند.

سرانجام پس از دوران شکوه و عزّت، از جايگاه هاي خويش به زير کشيده شد و در گودال ها

(قبرها) نهاده شدند و چه جاي بد و ناپسندي منزل گزيدند.

پس از آنکه به خاک سپرده شدند، فريادگري فرياد برآورد: کجاست آن دستبندها و تاج ها و

زيورآلات و لباس هاي فاخر؟! کجاست آن چهره هاي نازپرورده و پرده نشين؟!

قبر به جاي ايشان پاسخ داد: بر آن چهره ها، هم اکنون کرم ها راه مي روند.

در طول زمان چه بسيار خوردند و آشاميدند ولي هم اکنون پس از آن همه خوردنها، خود خورده

شدند.»

اشعار امام بزم خليفه را دگرگون ساخت و حاضران را تحت تأثير عميق قرار داد. حتّي متوکّل به

گريه افتاد و ريشش تر شد. جام شراب را بر زمين انداخت و دستور داد بساط را جمع کنند. سپس

چهار هزار درهم به امام داد و آن حضرت را با احترام به منزلش بازگرداند.

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 13 آذر 1394  10:08 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:خلاصه زندگينامه امام دهم حضرت هادى (ع )

سپاه الهي

متوکّل براي نشان دادن توان نظامي خود، به نيروهاي رزمي اش، که بالغ بر نود هزار نفرمي

شدند، دستور داد هر کدام توبره اسب خود را پر از خاک قرمز کرده و در يک نقطه خالي کنند و

سپس لباس رزم بپوشند و سلاح برگيرند و با بهترين وجه صف آرايي کنند. هنگامي که دستور

اجرا شد و کوه بزرگي از خاک توبره اسبان تشکيل گرديد، امام هادي را احضار کرد و گفت هدف از

فراخواني شما اين است که سپاهيان مرا تماشا کنيد. امام که به نيت پليد او پي برده بود، فرمود:

آيا مي خواهي من هم سپاهيانم را بر تو عرضه کنم؟

متوکل که تا کنون سپاهي براي امام نمي شناخت و احتمال چنين سخني را از امام نمي داد، با

ناباوري و تعجب گفت: بله.

در پرتو دعاي امام، يکباره ميان آسمان و زمين و مشرق و مغرب پر از سپاهيان الهي (ملائکه) شد

که همگي غرق در سلاح بودند. متوکل با ديدن آن همه نيروي نظامي از وحشت، مدهوش شد. و

چون به خود آمد، امام خطاب با او فرمود: ما در دنيا و مسائل مربوط به آن، با شما به ستيز برنمي

خيزيم، ما به امور مربوط به آخرت مشغوليم. بنابراين، از آنچه که گمان مي کني، به تو زياني

نخواهد رسيد.

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 13 آذر 1394  10:08 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها