انتقاد شدديد از زنان مهاجر و انصار
و اين بار نوبت زنان است كه فاطمه عليهاالسلام مى بايد از آن ها سخت انتقاد كند، چرا كه آنان
نيز در ضايع كردن حقوق اهل بيت و ناديده گرفتن سفارش هاى پيامبر صلى الله عليه و آله بويژه
كوتاهى در حق امير مؤ منان عليه السلام سهم بسزايى داشتند. آنان با سكوت خود بر كارهاى
خلاف شوهران خود صحه گذاشتند، و اين كار كه مورد خشم فاطمه عليهاالسلام قرار گرفته بود،
در عيادتى كه زنان مهاجر و انصار از او داشتند، ضمن خطبه اى طولانى به آنان گوشزد كرد.
ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه از عبدالله بن حسن از مادرش فاطمه دختر امام حسين عليه
السلام نقل كرده : زمانى كه بيمارى فاطمه شدت يافت عده اى از زنان مهاجرين و انصار به نزد وى
رفته ، گفتند: اى دختر رسول خدا چگونه اى ؟
فاطمه عليهاالسلام فرمود: به خدا سوگند شب را به صبح رساندم در حالى كه از دنياى شما
ناخشنود، و از مردان شما خشمگين و ناراحت هستم . واى بر آن ها چگونه خلافت را از پايگاه
استوار رسالت و از پايه هاى نبوت و از محل نزول جبرئيل امين و از كسى كه حاذق و آگاه به امور
دين و دنيا است منحرف كردند و دور ساختند؟!
آگاه باشيد اين همان خسران آشكار است ! چه شده كه اينان از ابوالحسن انتقام گرفتند و به
علت استوارى قدم هاى او بر روى باطل و از بين بردن آن و به خاطر تسليم ناپذيرى اش در راه خدا
بود كه چنين كردند، به خدا سوگند اگر زمام امرى كه رسول خدا به على سپرده بود دست بر مى
داشتند، آن حضرت مهار شتر رهبرى و خلافت را كاملا در دست مى گرفت و به راحتى و آسانى
آنان را رهبرى مى كرد، به طورى كه بر شتر خلافت نه جراحتى در بينى اش ايجاد مى شد و نه
اضطراب و ناآرامى بر سوار كارش دست مى داد.
آنان را به سرچشمه اى زلال جوشان و وسيع مى رساند، تشنگى را برطرف مى كرد، در آب غوطه
ور شده و شراره تشنگى و گرسنگى را خاموش مى نمود...
آنچه بيان شد گوشه اى بود از دفاع فاطمه زهرا عليهاالسلام از ولايت و رهبرى على بن ابى طالب
عليه السلام ، اما سخن در اين باره فراوان است و درد دل بسيار كه خود به آن ها آگاهتريد.
حال سؤ ال ما اين است اگر مولا در فرمايش پيامبر صلى الله عليه و آله در ماجراى غدير خم به
معناى دوستى و محبت بود و نه به معناى ولايت و خلافت و سرپرستى امت ، چرا فاطمه
عليهاالسلام به ماجراى غدير استدلال كرده و چرا خود را به اين همه دردسر و مشقت انداخته و تا
سر حد جان از حريم ولايت دفاع مى كند. مگر ولايت به معناى دوستى آن همه مشكل آفرين بوده
است ؟ مگر امت اسلامى نمى دانستند كه پيامبر صلى الله عليه و آله اهلبيت را دوست داشته و
مسلمانان را به اين دوستى فرا مى خوانده ؟!
مگر قرآن مجيد مردم را به محبت و دوستى اهل بيت پس از نزول آيه قل لا اءسئلكم عليه اءجرا الا
المودة فى القربى موظف نكرده بود؟
پس چه لزومى داشت كه پيامبر صلى الله عليه و آله بار ديگر سه روز مردم را در آن بيابان سوزان
نگه داشته و خطبه بخواند و مردم را براى دوستى اهل بيت فرا بخواند.
وانگهى آيه اليوم اءكملت لكم دينكم و اءتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا چه هدفى
را دنبال مى كرد و چه چيزى در روز غدير كامل شد كه پيش از اين هنوز گفته نشده بود؟ آيا
دوستى بود كه قبلا آيه اش نازل گرديده بود؟!
هم چنين مگر مسلمانان در آن روز به على عليه السلام تبريك نگفتند، مگر در آن روز عمر نگفت :
بخ لك يابن اءبى طالب اءصبحت مولاى و مولى كل مسلم .
و اگر مولا به معناى دوستى و محبت بود، ديگر چه نيازى داشت كه عمر بن الخطاب به او تبريك
بگويد: خوشا به حال تو اى پسر ابو طالب كه امروز مولاى من و هر مسلمانى شدى .
آرى اين تبريك بخاطر سمت جديد على عليه السلام بود كه در روز غدير خم توسط پيامبر صلى الله
عليه و آله به عنوان خليفه و جانشين آن حضرت اعلام شده بود. و فاطمه عليهاالسلام دقيقا از
همين موضع جانانه دفاع كرده و بر آن ايستادگى نمود.
فاطمه(س) الگوى حيات زيبا
محمد جواد مروجى طبسى