0

تمرين خواندن................همفرست

 
8pooria
8pooria
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 5257
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تمرين خواندن............... عروس و داماد

 The Bride & Groom
 John is going to marry Sally. A few weeks before the wedding, John goes to the priest and makes him an unusual offer.
👥 “Look, I’ll give you 100 euros if you’ll change the wedding vows,” says John. “When you get to the part where I’m supposed to promise to love, honour and obey her forever, I’d appreciate it if you’d just leave that out.” John passes the minister a 100- euro bill, and the priest nods in agreement.
💍 But on the day of the wedding, when it’s time for the groom’s vows, the priest looks the young man in the eye and says: “Will you promise to obey her every command, to serve her breakfast in bed every morning of your life, and never to look at another woman as long as you both shall live?” The groom gulps, looks around, and says, “Yes”. Later, John leans towards the priest and says, “I thought we had a deal.”The priest then returns John’s 100-euro bill and says, “She made me a better offer”.

 

 


 عروس و داماد

💧 جان ميخواد با سالي ازدواج كند. چند هفته قبل از مراسم عروسي جان پيش عاقد رفت و پيشنهاد عجيبي به او داد.
⭕️ - ببين، من صد يورو بهت ميدم فقط موقع قول دادن من به عشق و احترام و بودن هميشه با همسرم، حرفت رو قطع كن. جان صد يورو رو به عاقد داد و اون هم به علامت موافقت سرش را تكان داد.
💎 ولي در روز عقد، زماني نوبت به داماد براي قسم ازدواج رسيد،  عاقد رو به داماد كرد و در چشماش نگاه كرد و گفت: تو قول ميدي كه هميشه از همسرت اطاعت كني، هر روز صبح صبحانه اش را در تخت خوابش فراهم كني، و تا زماني كه زنده اين به هيچ زن ديگري نظر نكني؟
داماد در حاليكه از استرس اب دهنشو قورت ميداد گفت : بله
و بعد نزديك عاقد رفت  و گفت : فك كنم قبلا توافق كرده بوديم.
سپس عاقد صد يوروي داماد رو بهش بازگرداند و گفت عروس پيشنهاد بهتري داشت.

 

دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است:

السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه

مدیر گروه زبان انگلیسی

 

یک شنبه 27 دی 1394  6:51 PM
تشکرات از این پست
siryahya
8pooria
8pooria
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 5257
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تمرين خواندن................همفرست

Difficult Essay Exam
One day a student was taking a very difficult essay exam. At the end of the test, the prof asked all the students to put their pencils down and immediately hand in their tests. The young man kept writing furiously, although he was warned that if he did not stop immediately he would be disqualified. He ignored the warning, finished the test. Minutes later, and went to hand the test to his instructor. The instructor told him he would not take the test.

The student asked, "Do you know who I am?"

The prof said, "No and I don't care."

The student asked again, "Are you sure you don't know who I am?"

The prof again said no. Therefore, the student walked over to the pile of tests, placed his in the middle, then threw the papers in the air "Good" the student said, and walked out. He passed.

 

 


آزمون خيلي سخت

روزي يك دانش‌آموز يك آزمون خيلي سخت داشت. در آخر امتحان، استاد از همه‌ي دانش‌آموزان خواست كه قلم‌هايشان را پايين بگذارند و بلافاصله دست خود را در روي برگه خود بگذارند. مرد جوان با خشم به نوشتن ادامه داد، گو اينكه او مطلع بود كه اگر او بلافاصله دست نگه ندارد او محروم خواهد شد. او اخطار را ناديده گرفت و امتحان را تمام كرد. دقايقي بعد، با برگه‌ي آزمون به سوي آموزگار خود رفت. آموزگار به او گفت كه برگه امتحاني او را نخواهد گرفت.

دانش آموز پرسيد: «مي داني من چه كسي هستم»

استاد گفت: «نه و اهميتي نميدم»

دانش آموز دوباره پرسيد: «مطمئني كه مرا نمي شناسي؟»

استاد دوباره گفت نه. بنابراین دانش آموز رفت سمت برگه‌ها و برگه خودشو وسط اونا جا داد (جوری که استاد نمی‌تونست بفهمه که کدوم برگه اونه!) اونوقت [با خوشحالی] کاغذهایی که تو دستش بود رو به هوا پرت کرد و گفت: ایول! و رفت سمت بیرون.

*کلید واژه ها*

Essay = مقاله نویسی
immediately = سریعا
threw = پرتاب کردن

دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است:

السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه

مدیر گروه زبان انگلیسی

 

یک شنبه 27 دی 1394  7:11 PM
تشکرات از این پست
siryahya
8pooria
8pooria
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 5257
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تمرين خواندن................همفرست

Heavy cupboard
Miss Green had a heavy cupboard in her bedroom. Last Sunday she said, 'I don't like this cupboard in my bedroom. The bedroom's very small, and the cupboard's very big. I'm going to put it in a bigger room.' But the cupboard was very heavy, and Miss Green was not very strong. She went to two of her neighbors and said, 'Please carry the cupboard for me.' Then she went and made some tea for them.

The two men carried the heavy cupboard out of Miss Green's bedroom and came to the stairs. One of them was in front of the cupboard, and the other was behind it. They pushed and pulled for a long time, and then they put the cupboard down.

'Well,' one of the men said to the other, 'we're never going to get this cupboard upstairs.'

'Upstairs?' the other man said. 'Aren't we taking it downstairs?'

 

 


كابینت سنگین

خانم گرین كابینت سنگینی در اتاق خوابش داشت. یكشنبه گذشته گفت: من كابینت اتاق داخل اتاق‌خوابم را دوست ندارم.

اتاق خوابم خیلی كوچك و كابینت خیلی بزرگ. می‌خواهم این (كابینت) را در اتاق بزرگ‌تری قرار دهم. اما كابینت خیلی سنگین بود و خانم گرین خیلی قوی نبود. او پیش دو تا از همسایه‌هایش رفت و گفت: لطفا كابینت را برای من حمل كنید. بعد او رفت تا برای آن‌ها چای درست كند.

آن دو مرد آن كابینت سنگین را از اتاق‌خواب خانم گرین بیرون آورند و به سوی پله‌ها رفتند. یكی از آن‌ها در جلوی كابینت بود، و دیگری در پیشت كابینت.

 

آن‌ها برای مدت طولانی (كابینت را) هل دادن و كشیدند، و سپس كابینت را زمین گذاشتند.

یكی از مردها به دیگری گفت: خوب، ما كه نمی‌توانیم كابینت را به بالای پله ها ببریم.

مرد دیگر گفت: بالای پله‌ها؟ مگر نمی‌خواهیم آن را پایین ببریم.

*کلید واژه ها*

neighbor = همسایه
carry = حمل‌
Upstairs = طبقه ی بالا

دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است:

السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه

مدیر گروه زبان انگلیسی

 

چهارشنبه 7 بهمن 1394  10:07 AM
تشکرات از این پست
siryahya
دسترسی سریع به انجمن ها