0

درموردشیطان .....

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

درموردشیطان .....

درموردشیطان

 



"شيطان" اسم عام (اسم جنس) است ، در حالى كه "ابليس" اسم خاص (عَلَم) مى باشد، و به عبارت ديگر شيطان به هر موجود موذى و منحرف كننده و طاغى و سركش ، خواه انسانى يا غير انسانى مى گويند، ونام ابليس در باورهاي اسلامي شيطان,به معناي كسي كه ادم را فريب داده است.
شيطان به موجود موذى و مضر گفته مى شود، موجودى كه از راه راست بر كنار بوده و در صدد آزار ديگران است ، موجودى كه سعى مى كند ايجاد دودستگى نمايد، و اختلاف و فساد به راه اندازد، و اينكه به ابليس هم شيطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتى است كه در او وجود دارد.
شيطان معانى مختلفى دارد، كه يكى از مصداقهاى روشن آن ابليس و مصداق ديگر آن انسان‌هاى مفسد و منحرف كننده است.
در آموزه هاي قرآني به دو دشمن درون و بيرون اشاره شده است. گزارش هاي قرآني درباره دشمن بيرون به آن اندازه است كه حساسيت ما را برانگيزاند.
اين دشمن كه قرآن از آن به دشمن آشكار ياد مي كند، هرگز به طور مستقيم در ما تصرف نمي كند ولي با روش ها و ابزارهايي كه در دست دارد به درون نفوذ كرده و با استفاده از ابزارها و ظرفيت هاي موجود نفس آدمي را به يار و ياور خويش تبديل مي كند و دشمن درون را با خود همراه مي سازد. اين گونه است كه اعدي عدوك (دشمن ترين دشمنان انسان) كه نفس و در درون انسان است. هماهنگ و همراه با دشمن بيرون، انسان را به بردگي كشيده و از راه راست و حق و حقيقت دور مي سازد و همه ظرفيت ها و توانمندي هاي موجود در انسان را كه مي بايست در راستاي تكامل و كمال يابي به كار گرفته شود در خدمت خويش مي گيرد و آدمي را به نابودي مي كشاند.
قرآن نام اين دشمن بيروني را كه از نوع جن و جان و آفريده اي از آتش خالص و ناب است، ابليس و به تعبيري شيطان نام نهاده است. ابليس كه در زبان عبري آن را عزازئيل مي نامند به معناي رانده شده از خداست. ابليس نام خاصي براي يك فرد از نوع جن است كه در ميان فرشتگان مي زيست و همراه فرشتگان آسماني مامور به سجده به انسان شد. اين موجود كيست و چه دشمني با انسان دارد و چرا از آغاز آفرينش انسان با وي مخالفت كرده و چرا مي كوشد تا او را گمراه و بدبخت سازد؟ از چه روش هايي براي دست يابي به مقصد و مقصود خويش بهره مي برد و چرا به دشمن آشكار ناميده شده؟ اين نوشتار مي كوشد تا به طور گذرا نگاهي به اين موضوع بر پايه آموزه هاي قرآني داشته باشد. با هم اين مطلب را مي خوانيم.


كيستي ابليس

ابليس در تحليل و گزارش هاي قرآني شيطان بزرگ از جنيان (كهف آيه 50) و آفريده شده از آتش (ص آيه 76) است كه عامل اخراج آدم(ع) و حوا از بهشت گرديد. (بقره آيه 36)
اين نام برگفته از واژه بلس است. ابلاس در زبان عربي به معناي ياس و نوميدي است و ابليس را از آن رو به اين نام ياد كرده اند كه از رحمت الهي مايوس شد. (صحاح اللغه و مقاييس اللغه)
ابليس در ميان فرشتگان مي زيست و از سوي خداوند مامور به سجده بر آدم(ع) شد. (بقره آيه 34) وي به جهت خود برتر بيني از سجده به آدم سرباز زد. (ص آيه 71 تا 76) ابليس آن گاه در بهشت به سراغ آدم رفت و با عنوان خيرخواهي كوشيد تا او را بفريبد. (اعراف آيه 20 و 22) وي با وسوسه آدم(ع) در بهشت (همان) و شبهه افكني در ذهن او (همان) عامل لغزش و عصيان آدم از خدا (اعراف آيات 20 تا 27) شد به گونه اي كه آدم(ع) با عصيان و لغزش و خوردن از درخت ممنوع به تطميع ابليس كه به سلطنت جاويدان يا فرشتگي دست مي يابي، گرفتار دو مشكل شد: نخست اين كه با خوردن از درخت ممنوع برهنه و لخت شد و بدن زميني اش آشكار گشت و شرمگاه و ديگر اعضاي او نمايان شد به گونه اي كه نياز به پوششي غيراز پوشش طبيعي پيدا كرد كه در بهشت از آن برخوردار بود و عيب ها و تن خاكي اش با نقص ها و كمبودهاي نهانش هويدا شد (همان و نيز طه آيه 120 و 121) ديگر آنكه از بهشت رانده شد.


ابليس نماد تكبر

ابليس در قرآن نماد تكبر و استكبار و عصيان و نيز دشمن آشكار انسان است كه مي كوشد به هر شكل و روشي انسان را به بند كشيده و گمراه و بدبخت سازد. (اسراء آيات 61 و 62 و ص آيه 82) قرآن ريشه اين دشمني را خودبرتربيني برمي شمارد كه موجب شد اطاعت انسان را به عنوان خليفه خداوند نپذيرد و با عصيان خويش به جنگ با انسان و خدا برود.
اين دشمن در تحليل و گزارش هاي قرآني از چنان اهميت و جايگاهي برخوردار است كه بي شناخت خصوصيات و رفتارهاي او نمي توان از دست اذيت و آزارهايش در امان ماند. ويژگي مهم ابليس پنهان بودن وي از چشم انسان است. وجود جني او كه ريشه در آتش دارد اين امكان را برايش فراهم كرده است تا انسان را ببيند در حالي كه ديده نشود. (اعراف آيه 27) از اين روست كه قرآن به اشكال مختلف و در آيات متعددي به اين دشمن پرداخته و شيوه ها و روش هاي او را تحليل و تبيين نموده تا انسان با بهره گيري از آموزش ها و توانايي هايي كه در ذاتش سرشته و امانت نهاده شده است خود را از شر و آسيب هاي او در امان نگه دارد.
خداوند در آيه 50 سوره كهف به انسان هشدار مي دهد كه نسبت به دشمني ابليس هوشيار باشد. با آن كه از نظر قرآن اين دشمني ابليس آشكار است (يس آيه 60) ولي به نظر مي رسد مردم كم تري به اين دشمن توجه دارند.


ابليس پنهان، دشمن آشكار

تعبير قرآن به عدو مبين يعني دشمن آشكار با توجه به اين كه ابليس موجودي ناپيدا براي آدمي است و انسان نمي تواند وي را ببيند، شايد به اين علت باشد كه ابليس به هيچ وجه حاضر به دست برداشتن از دشمني خويش با انسان نيست و آشكارا اعلام داشته كه با آدم (ع) و فرزندان وي دشمن است و تا آنان را به گمراهي و بدبختي نكشاند دست بر نمي دارد. (اعراف آيه 27)
ابليس براي رسيدن به اين مقصد از خداوند مهلت مي گيرد كه تا قيامت اين فرصت را داشته باشد مردمان را گمراه كند (اعراف آيات11 تا 15) ولي خداوند به وي مهلت مي دهد تا زماني معين اين امكان را داشته باشد كه به گمراهي مردمان مشغول باشد. (حجر آيات 32 تا 38 و ص 79 تا 81)
به نظر مي رسد اين وقت معين داراي دو مفهوم باشد نخست آنكه شايد مراد از وقت معلوم اين باشد كه وي بتواند تا زمان مرگ آدمي درروي زمين او را گمراه كند ولي اجازه نداشته باشد پس از مرگ و در عالم برزخ و عالم مثال به انسان دسترسي داشته باشد. گمانه دوم اين است كه به وي اجازه داده شده است تا زماني كه حكومت مهدوي(ع) برپا نشده به اين كار خويش ادامه دهد ولي پس از آن قادر نباشد به گمراهي مردم اقدام كند.
قرآن ضمن گزارش كامل از علت دشمني ابليس نسبت به آدم(ع) به اين نكته اشاره مي كند كه اين دشمني، خاص فردي نيست بلكه عموم بشريت را شامل مي شود و در حقيقت ابليس سوگند خورده است تا همه بشر را گمراه و بدبخت سازد و از اطاعت و پيروي خدا باز دارد. (نساء آيه 117 تا 119 و اعراف آيه 11 تا 17 اسراء آيه 61 و 62 و ص آيه 74 و 82 و سبا آيه 20 و 21)
البته گروه بسيار اندكي را از اين مسئله جدا مي سازد كه اينان همان بندگان صالح در تعبير ابليس است. (حجر آيه 39 و 40)
به نظر مي رسد كه اين گروهي كه استثنا شده اند كساني هستند كه ابليس خود مي دانست كه راهي براي گمراهي آنان ندارد. (همان)
قرآن از دوستي انسان با ابليس كه دشمن آشكار انساني است پرهيز مي دهد (كهف آيه 50) و بيان مي كند كه ابليس مي كوشد هم چنان كه خود از امر پروردگارش سرپيچيد و راه فسق و فجور را در پيش گرفت مردم را به فسق و عصيان بكشاند و مردمان را جزو ستمگران و ظالمين قرار دهد. 
(همان) 


ديدگاه ابليس نسبت به انسان

ابليس موجودي مختار همانند ديگر جنيان است و مي تواند بر پايه اراده خويش اطاعت و يا عصيان پيشه گيرد. (بقره آيه 34) وي مي تواند انسان ها را با وسوسه و اغواگري از راه بدر كند و گمراه نمايد. (اعراف آيه 16 و 17 و نيز حجر آيه 39 و 40)
به نظر ابليس جنس انسان از ماده بي ارزشي آفريده شده (لجن و گل بدبو) بنابراين قابليت آن را ندارد كه مورد اطاعت و سجده قرار گيرد. (حجر آيه 32 و 33 و اسراء آيه 61) اين موجود داراي فرزند است و خود و فرزندانش به كينه رانده شدن از درگاه خدا مي كوشند تا فرزندان آدمي را گمراه و بدبخت سازند. او موجودي عصيان گر (بقره آيه 34) و ملعون و رانده شده از درگاه خداوندي است. (ص آيه 75 تا 78) و ريشه اخراج وي از جايگاه رفيع در ميان فرشتگان استكبار او بوده است. (ص آيه 75 و 77)
به نظر شيطان آدم قابل تكريم و احترام و اطاعت نيست (اسراء آيه 62) و به كينه اي كه از وي در دل دارد مي كوشد او و فرزندانش را گمراه كند. از اين رو با توجه به توانايي هايي كه در اغواگري و فريب و وسوسه دارد آدمي را به دام مي اندازد و مي كوشد تا بر پايه آن، بدبختي و شقاوت ابدي را نصيب انسان كند. وي براي دست يابي به اين هدف از روش هايي بهره مي برد كه در اين جا به برخي از آن ها با توجه به آيات قرآني اشاره مي شود.


روش هاي اغواگري ابليس

ابليس براي دست يابي به هدف خود كه سوگند خورده و به آن پاي بند است از شيوه هاي متفاوتي استفاده مي كند تا انسان، منحرف و گمراه شود. (اعراف آيه 11 تا 17) از جمله اين روش ها مي توان به آهنگ باطل اشاره كرد. وي با ايجاد صوت خاصي مي كوشد تا آدمي را از حق و حقيقت دور سازد. شيخ طبرسي در مجمع البيان ذيل همين آيه منظور از گمراه كردن با صوت و صدا را آهنگ هاي باطلي دانسته است كه مصداق آن غنا و صداهايي است كه آدمي را به گمراهي و گناه مي خواند.
به نظر مي رسد كه صوت، اختصاص به آهنگ هاي باطل و نوازندگي نداشته باشد بلكه گاه در گوش جان آدمي زمزمه مي كند كه ما امروزه از آن به بيماري اسكيزوفرني و يا شيزوفرني ياد مي كنيم.
بسياري از افراد روان پريش بر اين باورند كه شخصي در گوش آنان زمزمه مي كند و آنان را به گناه و يا كفر دعوت مي كند و يا مي خواهد پدر و مادر و يا خواهر خود را بكشند و يا به ديگري آسيب برسانند و يا اين كه ديگري مي كوشد تا به وي آسيب برساند. به نظر مي رسد كه ابليس اين توانايي را داراست تا در گوش برخي زمزمه شيطاني بخواند و آنان را با صوت خويش گمراه و بدبخت سازد.
شيطان براي رسيدن به مقصود خويش از سواره نظام و پياده نظام گسترده اي براي اغواي انسان استفاده مي كند (اسراء آيه 61 و 64) اين سواره نظام و پياده نظام با شيوه هاي مختلف به جنگ انسان مي آيند و از هر ابزاري براي تسلط بر بشر بهره مي برند. بنابراين انسان مي بايست بسيار هوشيار و آگاه باشد تا از شر و بدي دشمناني اين گونه قدرتمند و فراوان در امان بماند.
از روش هاي نفوذ و تسلط شيطان بر آدمي بهره گيري از سوگندهاي دروغين است. قرآن گزارش مي كند كه ابليس چگونه با بهره گيري از اين شيوه توانست بر آدم چيره شود و مهار كنش و واكنش هاي وي را در اختيار گيرد و او را وادار سازد به دست خود عصيان كند و از ميوه ممنوع بخورد و از بهشت رانده شود. (اعراف آيه 20 تا 22)
ايجاد آرزوهاي موهوم و دروغين و وعده هاي نادرست در انسان از روش هايي است كه ابليس براي دست يابي به اهداف خود از آن بهره مي برد. در داستان حضرت آدم(ع) ديده شد كه چگونه وي را به وعده جاويدانگي و سلطنت پايدار و يا فرشته شدن و در امان ماندن از آسيب هاي احتمالي و مشكلات آن، گمراه كرد و او را وادار كرد از ميوه ممنوع بخورد و از بهشت و نعمت هاي آن محروم گردد و اگر پذيرش توبه و هبوط وي به زمين نبود به عنوان شقي ابدي گرفتار دوزخ و خشم الهي مي شد. (نساء آيه 117 تا 119)
وعده هاي فريبنده شيطان از مواردي است كه خداوند در آيات 61 و 64 سوره اسراء به آن اشاره مي كند و توضيح مي دهد كه چگونه او از اين روش براي دست يابي به اهداف خود بهره مي برد.
تزيين اعمال ناپسند نزد مردم و نشان دادن كارهاي نادرست و ناروا به عنوان اعمال درست و پسنديده از روش هائي است كه ابليس براي گمراهي مردم و عصيان خداوند به كار مي گيرد. قرآن در آيه 32 تا 39 سوره حجر به اين مسئله اشاره و بيان مي كند كه چگونه ابليس توانست از اين راه آدم را بفريبد و گمراه سازد.


وسوسه گري، مهمترين روش شيطان

وسوسه گري مهم ترين و اساسي ترين شيوه اي است كه ابليس براي فريب و گمراهي مردم از آن بهره مي برد كه در داستان آدم(ع) به خوبي روشن شده است. انسان به طور كلي در برابر وسوسه ها عاجز و ناتوان است و واكنش خوبي نسبت به آن انجام نمي دهد تا از آن برهد. از اين رو بهتر است كه در برابر هر وسوسه اين را توجه داشته باشد كه آيا مطابق آموزه هاي الهي است يا مخالف آن مي باشد. دام ابليس وسوسه گري است كه در آيات چندي به آن اشاره شده است. (اعراف آيه 20 و طه آيه 120)
مكر و فريب از راه هاي ديگر ابليس است كه در آيه 20 تا 22 اعراف به آن اشاره شده است و امري است كه همگان با آن آشنا و خطر آن را مي شناسند.
ابليس براي دست يابي به اهداف خود از هر روش و شيوه اي استفاده مي كند و چيزي را فرو نمي گذارد، از اين رو سوگند خورده است كه در راه دشمني با آدم و فرزندانش از همه روش ها استفاده خواهد كرد. از اين رو در اموال و دارايي و حتي فرزندان آدم شريك مي شود تا بوسيله عزيزترين و گرامي ترين وجود بشري انسان را گمراه كند. 
(اسراء آيه 61 و 64)
از ديگر راه هاي او ايجاد بي اعتقادي به آخرت در انسان است كه زمينه ساز سلطه ابليس است. 
(سبا آيه 20 و 21)
البته اين سلطه چنان كه گفته شد منحصر در پيروان گمراه ابليس است (حجر آيه 32 و 42) و از اين كه بتواند بر همگان بخصوص بندگان خاص سلطه يابد عاجز است. اين بندگان خاص همان كساني هستند كه قرآن از آنان به بندگان صالح خدا و در تفاسير عرفاني به انسان كامل ياد مي شود.
اين ها نمونه هايي از روش هايي است كه قرآن به عنوان شيوه هاي ابليس براي گمراهي مردم بيان مي كند. اين روش ها به گونه اي است كه بيشتر مردم از طريق آن در دام ابليس گرفتار و بدبخت و شقي مي شوند.
ذكر اين نكته هم خالي از لطف نيست كه قرآن براي رهايي سلطه و يا مصونيت يابي از سلطه ابليس، به عوامل چندي اشاره مي كند كه انسان مي تواند با به بكارگيري آن خود را نجات دهد. از جمله عواملي كه قرآن بيان مي كند مي توان به ايمان (سباء آيه 20 و 21) و بندگي در برابر خداوند (حجر آيه 32 و 42) اشاره كرد.
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

یک شنبه 8 آذر 1394  10:10 AM
تشکرات از این پست
yas1405
yas1405
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 106
محل سکونت : قم

پاسخ به:درموردشیطان .....

مشكل ما اين است كه نه به طور دقيق مي­دانيم كه او چه مي­طلبد و نه اين كه اگر بدانيم، توان مخالفت با او را داريم، ولي او روانشناس ماهري است كه مي­داند ما چه مي­طلبيم. از اين رو حرام­ها و زشت­ها را به صورت همان مطلوب، در برابر ما تزيين مي­كند و به ما ارائه مي­دهد و ما هم آن را حق مي­يابيم و به آن عمل مي­كنيم.

در هر صورت اگر با شيطان كاري نداشته باشيم، او با ما كار دارد و طولي نمي­كشد كه ما را مي­ربايد و تصاحب مي­كند. و کسانی که از شیطان و ولایت آن پیروی کنند به عذاب الهی وعده داده شده­اند. لذا آشنایی با ولایت شیطان و پیامدهای ولایت آن امر بسیار مهمی به نظر می­رسد و چاره­اي جز اين نيست كه در معارف دين، بنيان مرصوصي داشته باشیم و در فضايل اخلاقي نيز سدي بسازیم كه نفوذ در آن ميسور كسي نباشد.

جمعه 26 مرداد 1397  7:27 PM
تشکرات از این پست
yas1405
yas1405
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 106
محل سکونت : قم

تفاوت ابلیس با شیطان

تفاوت ابلیس با شیطان

در خصوص فرق بین ابلیس و شیطان، نظریه­ها مختلف است؛ برخی گفته­اند: ابلیس اسم است و شیطان وصف؛ در نتیجه، وصف معنای عامی دارد و منطبق بر مصادیق فراوانی می­شود، و ابلیس چون اسم است، معنا و مصداق خاصی را می طلبد. بنابراین، ابلیس نام خاص یک موجود جنی که از دستور سجده بر آدم­(8) امتناع ورزید و شیطان، نامی عام و فراگیر برای هر موجود شریر و فریبکار است. بر این اساس ابلیس شیطان است، ولی هر شیطانی ابلیس نیست.

دکتر احمد عابدی در مقدمه کتاب هستی و چیستی ابلیس پیرامون این بحث اینگونه بیان می­دارند: «تفاوت ابلیس و شیطان واضح است. خداوند متعال در مسأله خلقت آدم و سجده ملائکه، بحث ابلیس را مطرح کرده است..... آن موجود مجردی که آدم را سجده ننمود او ابلیس است. (البته گاهی به او شیطان نیز گفته می­شود، مثل آیه 22 سوره مبارکه ابراهیم) و اما هر موجود مادّی، انسی یا جنی، جاندار یا بی­جان که سبب اغواء و وسوسه در انسان شده و او را از خداوند باز دارد، را شیطان می­نامند در اینصورت، انسانی که سبب گمراهی انسان دیگری شود او شیطان است، گاهی مقام و مسند و ریاست و گاهی پول و ثروت و گاهی عکس و فیلم و... شیطان است. کشوری که سبب ظلم و تبعیض و بی­عدالتی و ترویج فساد و فحشاء می گردد شیطان است. بهرحال هر چیزی که سبب گمراهی می گردد او شیطان است.» [1]

آیت الله مکارم شیرازی نیز اینگونه بیان می­دارند: «بايد دانست كه «شيطان» اسم عام (اسم جنس) است، در حالى كه «ابليس» اسم خاص (علم) مى‏باشد، و به عبارت ديگر«شيطان» به هر موجود موذى و منحرف كننده و طاغى و سركش، خواه انسانى يا غير انسانى مى‏گويند، و ابليس نام آن شيطان است كه آدم را فريب داد و اكنون هم با لشكر و جنود خود در كمين آدميان است.»[2] همچنین گفته شده که: «ابلیس اولین فرد شیاطین و جن بوده است، در واقع ابلیس «ابو­ الجنّ و ابو الشیاطین» است.»[3]

از موارد استعمال اين كلمه در قرآن نيز بر مى‏آيد كه «شيطان به هر موجود موذى و مضر گفته مى‏شود، موجودى كه از راه راست بر كنار بوده و در صدد آزار ديگران است، موجودى كه سعى مى‏كند ايجاد دو دستگى نمايد، و اختلاف و فساد به راه اندازد».[4]

چنان كه در قرآن کریم مى‏خوانيم:

«إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ»[5]

«شيطان مى‏خواهد بين شما دشمنى و بغض و كينه ايجاد كند»

با توجه به اينكه كلمه «يريد» فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد حاكى از اين معنى است كه اين اراده، اراده هميشگى شيطان است. و از طرفى مى‏بينيم كه در قرآن نيز شيطان به موجود خاصى اطلاق نشده، بلكه حتى به انسان­هاى شرور و مفسد نيز اطلاق گرديده است. آنجا كه مى‏خوانيم:

«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِ»[6]

«بدينگونه ما براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انسانى و يا جن قرار داديم»

و اينكه به ابليس هم شيطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتى است كه در او وجود دارد.[7]

علاوه بر اينها، گاهى كلمه شيطان بر «ميكرب­ها» نيز اطلاق شده: به عنوان نمونه امير مؤمنان حضرت علی(­8) مى‏فرمايند:

«لَا تَشْرَبُوا الْمَاءَ مِنْ‏ ثُلْمَةِ الْإِنَاءِ وَ لَا مِنْ‏ عُرْوَتِهِ‏ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ يَقْعُدُ عَلَى الْعُرْوَةِ وَ الثُّلْمَة»[8]

«از قسمت شكسته و طرف دستگيره ظرف، آب نخوريد، زيرا شيطان بر روى دستگيره و قسمت شكسته شده ظرف مى‏نشيند.»

و نيز امام صادق(8) مى‏فرمايند:

«وَ لَا يُشْرَبُ‏ مِنْ‏ أُذُنِ‏ الْكُوزِ وَ لَا مِنْ كَسْرِهِ إِنْ كَانَ فِيهِ فَإِنَّهُ مَشْرَبُ الشَّيَاطِينِ.‏»[9]

«از دستگيره و قسمت شكسته كوزه آب مخوريد كه جايگاه آشاميدن شيطان­ها است.»

به اين ترتيب طبق احادیث فوق الذکر روشن شد كه «يكى از معانى شيطان، ميكرب­هاى زيانبخش و مضر است. ولى بديهى است منظور اين نيست كه: شيطان در همه جا به اين معنى باشد، بلكه منظور اين است كه شيطان معانى مختلفى دارد، كه يكى از مصداق­هاى روشن آن «ابليس» و لشكريان و اعوان او است و مصداق ديگر آن انسان­هاى مفسد و منحرف­كننده، و احياناً در پاره‏اى از موارد به معنى ميكرب­هاى موذى آمده است.»[10]

بنا به گفته صاحب تفسیر شریف مجمع البیان، طبق بررسى كاربرد واژه شيطان در قرآن و تفسير مفسران، در بيشتر موارد، مقصود از شيطان و مصداق بارز آن، همان ابليس است[11] و قرآن مجيد، بعد از نافرمانى ابليس از دستور سجده، از او با نام شيطان ياد مى‏كند. البته با لحاظ آيات مختلف در سوره‏ها و مقايسه آنان با همديگر، آن را مى‏توان اثبات نمود.

 

 

[1] - سعادت نیا، رضا، هستی و چیستی ابلیس، ص 18

[2] - مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج‏1، ص 192

[3] - ميبدى، احمد بن محمد، كشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقيق على­اصغر حكمت‏، چاپ پنجم‏، انتشارات امير كبير، تهران، 1371 ش، ج 14، ص 144

[4] - همان

[5] - سوره مبارکه مائده(5)، آیه 91

[6] - سوره مبارکه انعام(6)، آیه 112

[7] - مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج‏1، ص 192

[8] - كلينى، محمد بن يعقوب‏، الكافي، مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، بی چا، نشر دار الكتب الإسلاميه، تهران‏، 1407 ق‏، ج 6، ص 385

[9] - همان

[10] - مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج‏1، ص 193

[11] - طبرسى، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن‏، ج 13، ص 122

جمعه 26 مرداد 1397  7:36 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها