0

♣مباحث حدیثی همراه با شرح♣

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:♣مباحث حدیثی همراه با شرح♣

ملك الموت روزى پنج بار به هر خانه اى سركشى مى كند





 

 
متن حديث:


عَنِ الزُّهَرى، عَنْ اَنَسِ ابْنِ مالِك قالَ، قالَ رَسُولُ الله(صلى الله عليه وآله وسلم) ما مِنْ بَيْت اِلاّ وَ مَلَكُ الْمَوْتِ يَقِفُ عَلى بابِه كُلَّ يَوْم خَمْسَ مَرّات;
فَاِذا وَجَدَ اْلاِنْسانَ قَدْ نَفَدَ اَجَلُهُ، وَ انْقَطَعَ اُكُلُهُ اَلْقى عَلَيْهِ الْمَوْتَ فَغَشِيَتْهُ كُرُباتُهُ، وَ غَمَرَتْهُ غَمَراتُهُ; فَمِنْ اَهْلِ بَيْتِهِ النّاشِرَةُ شَعْرَها، وَ الضّارِبَةُ وَجْهَها، الصّارِخَةُ بِوَيْلِها، الْباكِيةُ بِشَجْوِها فَيَقُولُ مَلَكُ الْمَوْتِ: وَيْلَكُمْ! مِمَّ الْجَزَعُ؟ وَ فيمَ الْفَزَعُ؟ وَ اللهِ ما اَذْهَبْتُ لاَِحَد مِنْكُمْ مالا، وَ لا قَرَّبْتُ لَهُ اَجَلا، وَ لا اَتَيْتُهُ حَتّى اُمِرْتُ، وَ لا قَبَضْتُ رُوحَهُ حَتّى اسْتَأمَرْتُ. وَ اِنَّ لى اِلَيْكُمْ عَوْدَةً، ثُمَّ عَوْدَةً، حَتّى لا اُبْقِىَ مِنْكُمْ اَحَداً. ثُمَّ قالَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله وسلم): وَ الَّذى نَفْسى بِيَدِه، لَوْ يَرَوْنَ مَكانَهُ وَ يَسْمَعُونَ كَلامَهُ، لَذَهَلُوا عَنْ مَيِّتِهِمْ، وَ بَكَوْا عَلى نُفُوسِهِمْ، حَتّى اِذا حُمِلَ الْمَيِّتُ عَلى نَعْشِه، رَفْرَفَ رُوحُهُ فَوْقَ النَّعْشِ وَ هُوَ يُنادى: يا اَهْلى وَ وُلْدى، لاَتَلْعَبَنَّ بِكُمُ الدُّنْيا كَما لَعِبَتْ بى. جَمَعْتُهُ مِنْ حِلِّه وَ مِنْ غَيْرِ حِلِّه وَ خَلَّفتُهُ لِغَيْرى، وَ الْمُهَنَّأُ لَهُ وَ التَّبَعاتُ عَلَىَّ، فَاحْذَرُوا مِنْ مِثْلِ ما نُزِّلَ.(1)



ترجمه حديث:



زُهرى از انس بن مالك روايت كرده كه حضرت رسول(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
هيچ خانه اى نيست مگر اين كه فرشته مرگ بر در آن خانه در شبانه روز پنج بار مى آيد تا ببيند آيا عمر صاحب اين خانه و افرادى كه در آن هستند تمام شده يا نه؟ اگر ديد پيمانه سر آمده و روزى او تمام شده است، مرگ را بر او مى اندازد و چون سكرات و سختى هاى مرگ تمام وجود او را مى پوشاند; سر و صداى اهل خانه بلند مى شود، موها پريشان مى گردد، بر سر و صورت مى زنند و گريه مى كنند; ملك الموت مى گويد: واى بر شما، از چه جزع و فزع مى كنيد؟ به خدا سوگند! مال كسى را نبرده ام، اجل او را نزديك نساخته ام، من كه بدون دستور به سوى شما نيامده ام، بلكه با اجازه كس ديگرى قبض روح مى كنم. من باز بطور مكرّر به سوى اين خانواده بر مى گردم تاكسى از اين خانواده باقى نماند.
سپس حضرت(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: قسم به كسى كه روح و جان من در دست اوست، اگر جايگاه ملك الموت را، كه بر در خانه ايستاده، ببينند و سخن او را بشنوند مرده خودشان را فراموش مى كنند، بلكه براى خودشان اشك مى ريزند. تا اين ميت را بر تابوت حمل مى كنند روح ميّت بالاى تابوت مى رود بال و پر مى زند و فرياد مى كشد: اى خانواده من، فرزندان من، دنيا با شما بازى نكند آن چنان كه با من بازى كرد من از حلال و حرام جمع كردم و براى ديگران گذاشتم; خوشى و شاديش براى آنها اما مسؤوليتهايش براى من مانده است. بترسيد از اين كه مثل آنچه بر من نازل شد بر شما هم فرود آيد.(2)



شرح حديث:




در اين حديث به توصيه ملك الموت و سفارش مرده به بازماندگانش اشاره شده است. ما در احاديث مكرّر اين مسأله را داريم كه آدم باهوش و سعادتمند كسى است كه زياد ياد مرگ كند. به ياد مرگ بودن بسيارى از مشكلات را حل مى كند، چون 99% غصّه هاى ما براى امور مادّى است. غصه نمى خوريم كه چرا ديشب نماز شب نخواندم؟ يا چرا فلان اطاعت از دست من رفت؟ و يا چرا فلان گناه را مرتكب شدم؟ اصلا و ابداً چنين غصه اى نمى خوريم. وقتى انسان به ياد مرگ مى افتد سبك مى شود براى اين كه عاقبت هركس مرگ است و چيزى كه سرانجامش چنين است اصلا غم و غصه ندارد.
بايد ما به پايان زندگى ديگران نگاه كنيم گاهى در كوچه و بازار كه عبور مى كنيم بعضى از اين پيرمردان و پيرزنان ناتوان را عصا زنان مى بينيم كه به زحمت خودشان را حركت مى دهند يا كسان ديگرى، زير بغلشان را مى گيرند. در نهايت اين سرنوشت، براى همه رقم مى خورد كه زمانى آنان هم جوانى و نشاطى داشته اند و الان ببينيد چه حالى دارند و به چه روزى افتاده اند.
يكى از علماى بزرگ يزدى مقيم قم را - در اوايلى كه به قم آمده بودم - ديده بودم. ايشان از علماى سرشناس حوزه بود. اين اواخر ايشان را در يكى از كوچه ها زيارت كردم. گفتم: حالتان چطور است؟ گفت: «چه كنم نه مرده آن دنيا هستم و نه زنده اين دنيا; بين اين دنيا و آن دنيا قرار گرفته ام. تمام قوا تحليل رفته، خودم را نمى توانم بكِشم و در انتظار مرگ هستم.» هميشه كه اين گونه نبود و اين برنامه هم منحصر به اين فرد نيست، بلكه شترى است كه بر در خانه همه مى خوابد. عدّه اى در پيرى مى ميرند و عده اى در جوانى.
- ياد مرگ، انسان را تربيت مى كند. اگر مردن نبود زندگى كردن بسيار مشكل بود، بلكه مردن از نعمت هاى بزرگ خداست. حال براى اين چند روز دنيا، مى بينيد چه غوغايى به پا مى كند; اگر انسان زندگى جاويدان و ابدى داشت چه مى كرد؟

1. بحار، ج 74، ص 188.

2. آورده اند كه در زمان بنى اسرائيل، يكى از پيغمبران از گورستانى مى گذشت، اصحاب گفتند: اى پيغبمر خدا! از خدا بخواه كه يكى از اين مردگان را زنده كند تا او از احوال جان كندن و سؤال نكير و منكر به ما خبر دهد. آن پيامبر خدا دست به دعا برداشت و بعد از دعا شخصى - كه تمام اعضاى بدن او سياه بود - از قبر بيرون آمد و با سخن فصيح گفت: «يا اَهْلَ الدُّنْيا، أَنَا مِتُّ تِسْعينَ سَنَة، فَما ذَهَبَ مَرارَةُ الْمَوْتِ مِنْ حَلْقى; اى اهل دنيا! نود سال است كه من مرده ام و هنوز تلخى جان كندن از كامم بيرون نرفته است.»
پس شما زندگان، غفلت نورزيد و از حلال و حرام بپرهيزيد و حق و باطل را بشناسيد كه آن جا پشيمانى سودى ندارد. روز و شب در كار سازى آخرت باشيد و ذخيره آن جا را مهيّا كنيد كه كسى از عقبِ شما نمى آورد. بدانيد كه همه بايد شربت مرگ را بچشند. پيغمبر خدا خطاب به او گفت: اى مرد، در دنيا عملت چگونه بود؟ گفت: اى پيامبر خدا، من از اهل دنيا بودم و دنيا را دوست مى داشتم و هميشه حريصانه در پى جمع كردن مال بودم و در عين حال مى شنيدم كه در آخرت اين گونه عذاب ها هست. شيطان ملعون مرا از راه به در برد و دنيا را در چشم من شيرين كرد. هرچه گردآورى كردم، به وارثان واگذاشتم و با دست تهى به اين جا آمدم; و آن مال، وبال من شد، اكنون وارثان آن را مى خورند و هيچ يادى از من نمى كنند. پس شما امروز كه فرصت داريد غافل مباشيد و از گناهان توبه كنيد و دل از حبّ جاه اين دنياى فريبكار برداريد كه آن جا افسوس و پشيمانى سودى ندارد و ملك الموت به گونه اى جان بنده دوستدار دنيا را مى گيرد، كه رگ هاى اعضا، در هم گسسته مى شود و هفت اندام او به درد مى آيد. آن گاه بنده گناهكار، آهى از ته دل و از عمق جان بر مى كشد و مى گويد: «اَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرّطْتُ فى جَنْبِ اللهِ...; (اين دستورها براى آن است كه) مبادا كسى روز قيامت بگويد: افسوس بر من از كوتاهى هايى كه در اطاعت فرمان خدا كردم.» (زمر (39) آيه 56) آه و دردا و دريغا! از تقصيرى كه در راه خدا كردم و نامه عملم را سياه و عمر خود را تباه ساختم

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 7 آذر 1394  8:58 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:♣مباحث حدیثی همراه با شرح♣

هشدار و آمادگى



 
متن حديث:


عَنْ ابْنِ عَبّاس قالَ، قالَ رَسُولُ الله(صلى الله عليه وآله وسلم) فى بَعْضِ خُطَبِه اَوْ مَواعِظِه: اَيُّهَا النّاسُ، لا يَشْغَلَنَّكُمْ دُنْياكُمْ عَنْ آخِرَتِكُم، فَلا تُؤْثِرُوا هُواكم عَلى طاعَةِ رَبِّكُم، وَ لاتَجْعَلُوا ايمانَكُمْ ذَريعَةً اِلى مَعاصيكُمْ، وَ حاسِبُوا اَنفُسَكُمْ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبُوا، وَ مَهِّدُوا لَها قبل أن تُعَذَّبُوا، وَ تَزَوَّدُوا لِلرَّحيلِ قَبْل اَنْ تُزْعَجُوا.... (1)


ترجمه حديث: 



ابن عبّاس از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) روايت مى كند (آن حضرت) رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) در بعضى از خطبه ها و مواعظش فرمود: اى مردم! دنيا شما را از آخرت باز ندارد پس هوى و هوس خودتان را بر طاعت الهى مقدّم نداريد و ايمانتان را وسيله اى براى ارتكاب گناهان قرار ندهيد. به محاسبه نفس خويش بپردزايد پيش از آنكه حسابرسى شويد و (وسايل سعادت) را براى قيامت آماده كنيد پيش از آن كه عذاب شويد و براى كوچ كردن توشه بيندوزيد قبل از آنكه به اجبار حركت داده شويد.


شرح حديث:




در ابتداى اين حديث، حضرت(صلى الله عليه وآله وسلم) هشدارى مى دهد و آنگاه پنج دستور صادر مى كند:
مى فرمايد: «اى مردم! مواظب باشيد كه دنيا شما را به خود مشغول نسازد و از آخرت غافل نكند.» اين هشدارى است از طرف رهبر بزرگ انسانيّت، كه دنيا را به راستى و درستى مى شناسد.
قرآن در آيه 20، سوره حديد مى فرمايد: «اِعْلَمُوا اَنَّمَا الْحَيوةُ الدُّنْيا لَعِبٌ و لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِى الاَْمْوالِ وَ الاَْوْلادِ...; بدانيد زندگى دنيا، تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخر فروشى در ميان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است.» بازيگوشى و سرگرمى مال بچه هاست. كسانى هستند كه عقل آنها به اندازه عقل بچه هاست، گرفتار خاكبازى مى شوند و به دنيا دل مى بندند، ولى عقل هاى كامل هرگز گرفتار اين زرق و برق نمى گردند. مى بينيد كه بچه ها خانه بازى مى كنند، بچه اى پليس مى شود، يكى وزير مى شود و ديگرى چيز ديگر. گاهى نيز ما از بازى بچه ها خنده مان مى گيرد و به خود مى گوييم اينها چه مى كنند؟ كسانى هم هستند وقتى به ما و اعمالمان مى نگرند، خنده شان مى گيرد كه حرف حساب اينها چيست؟ مگر اينها مى خواهند در دنيا باقى بمانند؟
بعد از اين هشدار، حضرت رسول(صلى الله عليه وآله وسلم) پنج دستور صادر مى كند كه هر كدام از اينها، گاهى به صورت كلمات قصار از حضرتش نقل شده، و هر كدامش برنامه مستقلّى است:
1- «فَلا تُؤْثِرُوا هَواكُمْ عَلى طاعَةِ رَبِّكُمْ: انسان هشيار و بيدار كسى است كه اطاعت خدا را بر اطاعت نفس مقدّم دارد.» در تقاطعها مشخص مى شود كه چه كسى مسلمان است و چه كسى نيست. همان گونه كه در آيه 20، سوره نساء مى خوانيم، افرادى كه مى گويند: «... وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْض وَ نَكْفُرُ بِبَعْض...; به بعضى ايمان مى آوريم، و بعضى را انكار مى كنيم.» معلوم مى شود هنوز مسلمان نشده اند. مؤمن و مسلمان، ميل و هوى و هوسش را بر خواسته خدا ترجيح نمى دهد. اين گونه نيست كه هرگونه ميلش بود، رفتار كند و احكام الهى را زير پا بگذارد. هرجا كه مطابق ميلم بود، حكم خدا را خيلى درست و محكم بدانم و بگويم: چقدر مصالح الهى در اين احكام است; اما در جايى كه مخالف هوى و هوس من است، بگويم: عسر و حرج است; ضرورت است: اَلضَّرُوراتُ تُبيحُ الْمَحْذُوراتِ، پس اشكالى ندارد.
2- «وَ لاتَجْعَلُوا ايمانَكُمْ ذَريعَةً اِلى مَعاصيكُمْ»: بعضى ايمان را وسيله گناه قرار مى دهند چگونه؟ مى گويند: ما اگر آلوده هستيم، خدا كريم است. با ايمان به كرم خداوندى، گناه مى كند. اين جمله، در بين مردم بسيار معروف است كه «ما همه غرق گناهيم و يك حسين داريم». در اين جا ولايت را وسيله معصيت مى كنند. 
اين ايمان نيست، بلكه مقدّمه نافرمانى است. كسى كه اين سخن را مى گويد دروغ مى گويد اگر واقعاً توكّل بر خدا دارى، مطيع او باش و توكّل را وسيله اى براى ارتكاب معاصى قرار نده. اين شبيه همان بحثى است كه در بحث شفاعت مى شود و در تفسير نمونه هم آمده است. نقل مى كنند شاعرى در مدح اميرالمؤمنين على(عليه السلام) سرود:
حاجب، اگر معامله حشر با على است *** من ضامنم كه هرچه بخواهى گناه كن
شب در خواب ديد كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) فرمود: حاجب خيلى بد شعر گفتى، شعرت را عوض كن.
عرض كرد: چه بگويم؟
فرمود، بگو:

حاجب، اگر معامله حشر با على است *** شرم از رخ على كن و كمتر گناه كن

كسى كه معتقد به ولايت است، مى داند هر هفته - حداقل يكى دو بار - اعمالش را حضور صاحب الزّمان(عليه السلام) مى برند، در آيه 105 سوره توبه مى خوانيم: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ...; بگو: عمل كنيد خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مى بينند.» خدا، پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم)و امام(عليه السلام)اعمال او را مى بينند بايد از رخ امام زمان(عليه السلام) خجالت بكشد و گناه نكند. اگر نامه اعمال ما را به امام زمان(عليه السلام) بدهند از بالا به پايين همه گناه است: دروغ، تهمت، غيبت، بدزبانى و...; اگر به درستى مؤمن باشيم كارى كه باعث آزردگى و رنجش امام(عليه السلام) شود نمى كنيم. نفرين امام زمان(عليه السلام) را براى خودمان نمى خريم و اى بسا، بسيارى از مسائل اجتماعى و فردى را كه گرفتار آن مى شويم، به سبب رنجش حضرت حجت(عليه السلام) باشد.
3- «وَ حاسِبُوا اَنْفُسَكُمْ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبُوا»: چه بيدار است كسى كه قبل از حسابرسى ديگران، به حساب خويش رسيدگى كند! اگر به قيامت و حساب و كتاب معتقديم، چرا به حساب اعمال خودمان رسيدگى نمى كنيم؟ واقعاً اگر روز قيامت، قضاوت را به دست خودمان بدهند، بگويند: بيا و خودت قضاوت كن. اين نامه اعمالت است، انصاف بده كه بايد بهشتى باشى يا جهنّمى; چه مى گويى؟ آيا عمل خالصى انجام داده اى؟ اصلا چه كار مثبتى براى خدا كرده اى تا مستحق بهشت باشى؟
4- «وَ مَهِّدُوا لَها قَبْلَ اَنْ تُعَذَّبُوا; قبل از آن كه عذاب خود را فراهم كنيد و گرفتار آن شويد وسايل سعادت خود را فراهم سازيد.» با طاعت و كرنش نزد خدا، خوشبختى دو جهان را بخريد.
5- «وَ تَزَوَّدُوا لِلرَّحيلِ قَبْلَ اَنْ تُزْعَجُوا; براى كوچ كردن، زاد و توشه تهيه كنيد قبل از اين كه شما را به زور ببرند.» چون دنيا، مانند منزلگاهى است كه مسافرها پياده شده اند تا آب بردارند و غذا تهيّه كنند، چرا كه راه طولانى است و آب و غذايى در آن نيست. در اين منزلگاه اگر به بازى مشغول شويد ناگاه بانگ رحيل بر مى آيد كه، برخيزيد وقت رفتن است و اينها مى بينند كارى نكرده اند و توشه اى بر نداشته اند.

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 7 آذر 1394  8:58 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:♣مباحث حدیثی همراه با شرح♣

شيعه خالص


 
متن حديث:


قال الامام: الفرق انّ شيعتنا هم الذين يتبّعون آثارنا و يطيعونا فى جميع أوامرنا و نواهينا فاولئك شيعتنا (پيروى از آثار و تمام اوامر و نواهى، به صورت موجبه كليّه) فامّا من خالفنا فى كثير ممّا فرضه اللّه عليه فليسوا من شيعتنا...(1)


ترجمه و شرح حديث:



«آثار» اشاره به سنّت هايى است كه بعد از انسان هم مى ماند كه گاهى سنّت حسنه و گاهى سنت سيّئه است. امام مى فرمايد شيعيان ما غير از اوامر و نواهى، سنّت هاى ما را هم حفظ مى كنند. مثلا سنّت ائمه(عليهم السلام)اين بود است كه مستقيماً به مردم كمك مى كردند، همچنين شبها به در خانه نيازمندان رفته و به آنها كمك مى كردند، سنّت ديگر آنها تواضع آنها بود و يا در مقابل برخوردهاى خشن، ملايم بودند و دفع سيّئه به حسنه مى كردند نه دفع سيّئه، پس مطابق فرمايش امام كسانى كه سنّتها را زنده بدارند و تمام اوامر و نواهى را عمل كنند، آنها شيعيان ما هستند، در صدر روايت امام(عليه السلام)مى فرمايد جميع اوامر و نواهى يعنى اگر يكى را هم مخالفت كند شيعه نيست در حالى كه در ذيل روايت مى فرمايد آنها كه كثيرى را اطاعت نكنند شيعه نيستند، آيا اين تناقض بين صدر و ذيل است؟
به نظر ما قليل در اينجا هم كثير است شبيه اين تعبير را در قرآن هم داريم «يشترون به ثمناً قليلا» كه اين تعبير در قرآن كراراً به كار رفته است. آيا منظور آيه اين است كه اگر براى تحريف آيات تورات رشوه سنگينى بگيرند اشكال ندارد؟
جواب داده شده كه كثير در اينجا هم قليل است يعنى اگر دنيا را بدهند تا آيه اى را تحريف كنيد كم است و گاهى كم هم زياد است يعنى با توجّه به مقامات ائمه معصومين(عليهم السلام) يك ذرّه مخالفت هم زياد است و اگر غير از اين باشد صدر و ذيل تناقض دارد پس معناى روايت اين است كه اگر مخالفت كنند در قليلى كه خود به منزله كثير است شيعه نيستند.
اين روايت هم به دنبال يك حادثه تكان دهنده اى است كه در دو روايت قبل مشابه آن آمده بود كسى دچار مشكلى شده و كمك خواسته و خود را شيعه اهل بيت(عليهم السلام) معرفى كرد، از امام پرسيدند كه آيا او شيعه است؟ امام فرمود شيعه نيست; او بعد از خلاصى از امام پرسيد چرا فرموديد من شيعه نيستم؟ حضرت فرمود چون بر اين مسئله خيلى پافشارى نداشتى از مشكل خلاص شدى و شما محبّ هستيد نه شيعه پس اين ادّعايى بيش نيست و بايد بگوييد محبّ هستيم.
انسان از اين روايت مأيوس نمى شود بلكه اميدوار مى شود و مى فهمد كه بايد براى شيعه بودن خيلى زحمت كشيد، چرا كه محبّ بودن آسان و شيعه بودن مشكل است و ما در ابتداى راه هستيم و بايد از آنها كمك بخواهيم تا شيعه شويم.
رواياتى كه خوانده شد، نشان مى دهد كه ادّعاى تشيّع در صورتى كه اين صفات نباشد فقط يك ادّعاى باطل نيست بلكه مجازات دارد. حال اگر يك مملكت ادّعا كند كه شيعه على(عليه السلام) است آيا با اين وضع مطبوعات يا همايش هايى كه براى بزرگداشت بعضى كه يقين به الحاد آنها داريم با مفاسدى كه در جامعه هست و با كسانى كه در كنار خيابان ها مى خوابند آيا با اين وضع مى توان گفت اين مملكت شيعه است؟!
اميدوارم به بركت ائمه(عليهم السلام) بتوانيم در خط تشيّع باشيم

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 7 آذر 1394  8:58 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:♣مباحث حدیثی همراه با شرح♣

ويژگي هاي بندگان خوب خدا


الحديث

عَنْ ابْنِ عُمَرَ قالَ: خَطَبَنا رَسُولُ اللهِ(ص) خُطْبَةً ذَرَفَتْ مِنْهَا العُيُونُ وَ وَجِلَتْ مِنْهَا الْقُلُوبُ فَكانَ مِمّا ضَبَطْتُ مِنْها: اَيُّهَا النّاسُ، اِنَّ اَفْضَلَ النّاسِ عَبْداً مَنْ تَواضَعَ عَنْ رَفْعَة، وَ زَهِدَ عَنْ رَغْبَة، وَ اَنْصَفَ عَنْ قُوَّة، وَ حَلُمَ عَنْ قُدْرَة... .
(بحار، ج 74 ص 179) 



ترجمه

از ابن عمر روايت شده كه پيامبر(ص) براى ما خطبه اى خواند كه از آن خطبه، چشم ها گريان شد و دل ها لرزيد و بخشى از آنچه من يادداشت كردم، اين است: اى مردم! بهترين بندگان خدا كسى است كه در عين بزرگى، فروتنى كند و در عين دلبستگى به دنيا، زهد ورزد و در عين توانايى، انصاف دهد و در عين قدرت، حليم و بردبار باشد. 



شرح

مسئله مهمّى كه در اين قسمت از حديث منعكس شده، اين است كه ترك گناه گاه به سبب ناتوانى است; و گاهى به سبب عدم تمايل به گناه، مثلا، كسى اصلا از شراب خوشش نمى آيد، يا دوست دارد امّا قدرت ندارد، يا مقدّماتش مهيّا نيست و يا به جهت زيانهايش آن را ترك كرده و نمى خورد، چنين تركى كه براى ناتوانى است اهميّت ندارد بلكه مهمّ آن است كه در عين قدرت، انسان گناه را ترك كند و به فرموده پيامبر در حالى كه صاحب مقام و موقعيّت اجتماعى بالايى است، تواضع(1)

افراد در مسئله ترك گناه مختلفند. گروهى از انسان ها از بعضى از گناهان ذاتاً متنفّرند و آن را انجام نمى دهند، لذا هر فردى بايد خودش ببيند كه به چه چيز حرامى تمايل دارد، تا همان را ترك كند. البته شناختن خود، كار آسانى نيست، گاهى صفاتى در انسان وجود دارد كه با گذشت شصت سال از عمرش از وجود آنها بى خبر است چرا كه هيچ كس با چشم انتقاد به خود نگاه نمى كند. اگر كسى مى خواهد در زمينه امور معنوى پيشرفت كند و به درجه هاى عالى برسد بايد با بدبينى به خود بنگرد تا نقاط ضعف خود را بشناسد. و به همين جهت است كه گفته مى شود براى شناخت نقاط ضعف از دشمنان و يا دوستان دلسوزِ منتقد (نه عيب پوش) استفاده كنيد و از همه بهتر اين است كه انسان خود منتقد خويش باشد. اگر بداند به چه گناهانى تمايل دارد و لغزشش از كجاست و شيطان از چه وسايل، زمينه ها و انگيزه هايى در وجود او استفاده مى كند، اسير نفس و شيطان نمى شود. به قول مولوى:

نفس اژدهاست او كى مرده است از غم بى آلتى افسرده است

پس به همين جهت پيامبر(ص) مى فرمايد: «برترين مردم كسى است كه، در عين رغبت، زاهد و در كمال قدرت، منصف و در عين عظمت، متواضع باشد».
اين سفارش خطاب به همه است، به خصوص به اهل علم، چرا كه امام و پيشواى مردمند و پيشواى مردم قبل از اين كه به تعليم مردم بپردازد بايد خود را تربيت كند. هر چه مقام انسان عظيم تر باشد، لغزش هاى او هم بزرگ تر است و هر كارى حسّاس تر باشد خطراتش هم بيشتر است: «اَلْمُخْلِصُونَ فى خَطَر عَظيم; مخلصان در خطر بزرگى هستند».
انسان مادامى كه جوان است هر گناهى را مرتكب مى شود و مى گويد: در پيرى توبه مى كنم، كه اين تسويف و به تأخير انداختن، از حيله هاى شيطان و نفس است، و يا به خود وعده مى دهد كه وقتى ماه رمضان آمد توبه مى كنم، در حالى كه اگر كسى بخواهد به ميهمانى و ضيافت الهى برود بايد اوّل خود را شستشو دهد و لباس تميز بر تن كند و آن گاه به ميهمانى قدم بگذارد، نه اين كه با لباس آلوده در آن شركت جويد.(2)

پويندگان راه كبر و خودبينى كه نه در برابر خدا سجده مى كنند و نه تسبيح و حمد او را به جا مى آورند و نه حق بندگان او را پاس مى دارند، بت بزرگى، چون نفس خودشان دارند. (تفسير نمونه، ج 17، ص 146). 
2. از عالم بزرگوار، «شيخ بهايى»، چنين نقل شده: مردى به نام «توبه» بود كه غالباً به محاسبه نفس مى پرداخت. روزى در سن شصت سالگى وقتى گذشته عمر خود را محاسبه كرد ديد كه مجموعه ايام عمرش 21500 روز است; گفت: اى واى بر من، اگر در ازاى هر روز يك گناه بيشتر نكرده باشم بيش از بيست و يك هزار گناه كرده ام، آيا مى خواهم خدا را با بيست و يك هزار گناه ملاقات كنم؟ در اين هنگام صيحه اى زد و بر زمين افتاد و جان به جان آفرين تسليم كرد. (تفسير نمونه، ج 24، ص 465) 1. قرآن مجيد، يكى از اوصاف مؤمنان راستين را تواضع و فروتنى و ترك هر گونه استكبار مى داند، چرا كه كبر و غرور، نخستين پله نردبان كفر و بى ايمانى است و تواضع و فروتنى در مقابل حق و حقيقت، نخستين گام ايمان است.
 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 7 آذر 1394  8:58 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:♣مباحث حدیثی همراه با شرح♣

نشانه هاي انسان با شخصيت



متن حديث:




عن الصادق(عليه السلام) ثلاثة تدلّ على كرم المرء: حسن الخلق و كظم الغيظ و غض البصر.(1)





ترجمه حديث:



سه چيز نشانه شخصيت انسان است. حسن خلق و فرو بردن خشم و چشم پوشى كردن.







شرح حديث:



«كرم» در فارسى به معنى جود، سخاوت و بخشش است و در عربى هم گاهى به اين معنا استعمال مى شود. در آيات و روايات به معنى شخصيّت و ارزش استعمال شده است، مثلا در آيه «إنّ اكرمكم عند الله اتقيكم» به معنى با شخصيت تر و بزرگوارتر است و مكارم اخلاق هم به معنى ارزش هاى اخلاقى است.
مطابق اين حديث شخصيّت انسان از سه چيز شناخته مى شود:

1- حسن خلق:

برخورد خوب، حسن معاشرت و رعايت ادب همه حسن خلق است كه در آيات و روايات خيلى بر آن تأكيد شده است و يكى از معجزات پيامبر حسن خلق است.
افراد با ظرفيّت اگر كم و زيادى هم در زندگى آنها پيش آيد به روى خودشان نمى آورند و خود را كنترل مى كنند، در مقابل افراد بى شخصيّت با اندك ناملايمات بى تاب شده و با همه برخورد مى كنند. براى اهل علم حسن خلق بسيار ضرورت دارد و براى جذب مردم در مسائل معنوى سرمايه مهمّى است كه تمام هم نمى شود. پنجاه درصد تبليغ حسن خلق است و بقيّه آن مطالب علمى است.

2- فرو بردن خشم:

«كظم» در لغت به معنى بستن دهان مشك است. از آنجا كه خشم در درون انسان مانند آتشى است كه از درون زبانه مى كشد و شخص جلوى آن را مى گيرد از آن تعبير به كظم شده است، كه اين نشانه شخصيّت است. البتّه خشم هاى مقدّس هم داريم كه لازم است.

3- چشم پوشى كردن:

«غمض» به معنى بستن و چشم هم گذاشتن است ولى «غضّ» به معنى نقصان است، يعنى پايين نگريستن.
چشم را بايد از چه فرو بندد؟
چشم پوشى معنى وسيعى دارد:
- چشم پوشى از نامحرم
- چشم پوشى از عيوب مردم.
ـ چشم پوشى از خطاهاى كوچك مردم.
- چشم پوشى از زرق و برق دنيا.
اميدوارم همه سعى كنيم اين نشانه ها را در خود زنده كنيم و خداوند به هم توفيق اين كار را عنايت فرمايد.

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 7 آذر 1394  8:58 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:♣مباحث حدیثی همراه با شرح♣

آثار گناه



متن حديث:






قال الباقر(عليه السلام): ما من عبد يمتنع من معونة اخيه المسلم و السعى له فى حاجته قُضيت أولم تقض (كارى انجام بدهد يا نه، سعى خودش را مى كند) الاّ أبتلى بالسعى فى حاجة فيما يأثم عليه و لا يوجر (كار بيهوده) و ما من عبد يبخل بنفقة ينفقها فيما يرضى الله الاّ أبتلى بأن ينفق أضعافها فيما أسخط الله.(1)


ترجمه حديث:




كسى كه برادر مؤمنش به او نياز پيدا كند و حاضر نشود به او كمك كند خدا او را مبتلا مى كند به اينكه نيروهايش را در جايى مصرف كند كه نه در آخرت ثواب دارد و نه در دنيا نفع مى برد و كسى كه در راه خدا انفاق نكند، اموالش را در راه حرام صرف خواهد كرد.

شرح حديث:





گناهان و اطاعات دو دسته آثار دارد:


1- تكوينى
2- تشريعى



به عنوان مثال رباخوارى يك اثر تشريعى دارد كه همان مجازات قيامت و فشار قبر است و آثار تكوينى هم دارد مثل اين كه ربا كار منفور جامعه است.
آثار تكوينى خود به دو گونه است; بعضى رابطه منطقى آن را با دليل عقل مى فهميم، به عنوان مثال قرآن مى فرمايد:
«و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم...»(2) كه اين اثر تكوينى اختلاف است و رابطه منطقى آن هم معلوم است، چون وقتى اختلاف شود نيروها هدر مى رود و به جاى برخورد با دشمن با خود درگير مى شوند.
يا مثلا قرآن مى فرمايد:
«إدفع بالتى هى أحسن فإذا الذّى بنيك و بينه عداوة كانّه ولىّ حميم»(3) در جواب بدى ها نيكى كن، اين نيكى سبب مى شود دشمنان سرسخت تبديل به دوست مهربان شوند.
ائمه(عليهم السلام) و پيامبر(صلى الله عليه وآله) چنين بودند و دشمن را با محبّت خود شرمنده مى كردند.
دسته ديگر از آثار تكوينى رابطه اش روشن نيست و ما نمى فهميم، به عنوان مثال در روايت داريم كه:
«صلة الرحم تعمر الديار و تزيد فى الاعمار» كه اثر تكوينى است، ولى معلوم نيست چگونه عمر را زياد مى كند.
و يا در جايى ديگر قرآن مى فرمايد:
«و من يتّق الله يجعل له مخرجا* و يرزقه من حيث لايحتسب»(4) چه رابطه اى بين تقواى الهى و روزى فراوان من لا حيث لايحتسب موجود است كه ما نمى توانيم آن را درك كنيم؟
مسئله مهمّ اين است كه تمام عبادات و معاصى داراى اين گونه آثار هستند. ممكن است بعد از گناه توبه كند و خدا هم ببخشد ولى آثار تكوينى آن باقى است، پس با توبه اثر تشريعى كنار مى رود ولى اثر تكوينى آن تا مدّتى باقى است، مثل سمومى كه در بدن وارد مى شود ولى به زودى خارج نمى شود و بايد پادزهر بيايد تا اثر سمّ برود.
در اين روايت هم به دو اثر تكوينى اشاره شده است و اگر به اين آثار توجّه شود جامعه زودتر اصلاح مى شود.
اميدوارم خداوند به همه ما توفيق توجّه به برنامه هاى آموزنده اسلام عنايت فرمايد

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 7 آذر 1394  8:58 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:♣مباحث حدیثی همراه با شرح♣

فروبردن خشم


 
متن حديث:

 

 

«يَا عَلى أوُصيكَ بِوَصيَّة فَاحْفَظْهَا فَلاتَزالُ بِخَيْر مَا حَفِظْتَ وَ صيَّتى. يَا عَلىّ مَنْ كَظَمَ غَيْظَاً وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى اِمْضائِه أَعْقَبَهُ اللّهُ يَوْمَ الْقيامَةِ أَمْناً، وَايمانَاً يَجِدُ طَعْمَهُ...;(1)

ترجمه:

 

 

اى على، سفارشى به تو مى كنم و آن را حفظ كن; زيرا اگر اين سفارشم را حفظ كنى پيوسته در خير و نيكى هستى. اى على، كسى كه خشمش راـ كه بتواند آن را انجام دهدـ فرو ببرد، خداوند در روز قيامت امنيت و ايمانى مى دهد كه مزه اش را مى چشد.

شرح حديث:

 

 

در اين قسمت از وصيّت حضرت رسول(صلى الله عليه وآله)، يك سفارش بيشتر نيست و آن اين كه هر كس در حال توانايى اِعمال آن را فرو برد، خداوند نعمتى در دنيا و نعمتى در آخرت به او مى دهد: نعمت آخرت امنيّت، و نعمت دنيا ايمانى است كه مزّه آن را مى چشد.
«كَظْمْ»ـ كه در اين جا آمده ـ در اصل به معناى محكم بستن سر مشك است; گويى وقتى انسان خشمگين مى شود، خشم از درون وجود انسان به بيرون فوران مى كند.
در اين جا نكاتى است كه به صورت پراكنده بيان مى كنم:
1)خشم و غضب يكى از عوامل مهم ايجاد گناه است:
گناهانى كه انسان در موقع خشم مرتكب مى شود فراوان است; مثلاًتوهين و آزار مؤمن، آلودگى زبان به انواع گناهان و.... همچنين گاهى انسان به گناهانى دست مى يازد كه نمى توان آن را كنترل كرد، يا از سر خشم عملى انجام مى دهد كه در مدّت عمرش نمى تواند آن را جبران كند. 
ازاين رو، بيشتر تصميماتى كه در حال عصبانيّت گرفته مى شود، ندامت و پشيمانى به همراه دارد بنابراين، بايد انسان به خودش توصيه كند كه بعداً تصميم مى گيرم; زيرا در آن حالت، فكر انسان معتدل نيست و درست كار نمى كند و قدرت تشخيص مصالح و مفاسد را ندارد و از اين رو بزرگان گفته اند: در حال عصبانيّت و خشم نه تصميم، نه دستور و نه تنبيه. به عبارت ديگر، در چنين حالى هيچ عمل مهمّى انجام ندهيد، بلكه مهم اين است كه تصميم نگيرد و خودش را هم كنترل كند. البته كنترل نمودن خود در حال عصبانيّت كار مشكلى است، و از جمله چيزهايى كه در كنترل اين كار مؤثراست، ايجاد عوامل انصراف است; مثلاً از آن محلّى كه هست دور شود، يا اگر در منزل عصبانى شده است بيرون برود. حتى گفته اند اگر انسان ايستاده است بنشيند، يا نشسته است، برخيزد و يا كمى آب بياشامد. خلاصه در هر صورت، تغيير حال بدهد، حتّى اگر تغيير مختصرى در حال خودش بدهد مؤثّر است; مثلاً به صورتش آب بزند و يا سوره اى از قرآن تلاوت كند، تا وضع و مسير را تغيير دهد. حتّى بعضى اوقات، انسان به اندازه اى خشمگين مى شود كه براى فرو نشاندن آن چاره اى جز مشت كوفتن به ديوار ندارد تا عقده هايش خالى شود و در نتيجه خشم و غضبش روشن نشود. خشم شعله اى از آتشهاى شيطان و مهمترين ابزار ابليس است. آنچه بايد توجه داشت اين است كه خشم انسان را از حال طبيعى خارج مى گرداند; مثلاً آدمهايى را ديده ايم كه در حالت عادّى، انسانهاى خوب و طبيعى هستند، ولى در زمان عصبانيّت همه چيز را به طرف مقابل پرت مى كنند، اصلاًآدم عادّى نيست، چون درآن حالت عوارض بسيارى در انسان ديده مى شود ومشكل هم اين است كه انسان درآن حالت عذر شرعى هم ندارد كه بگويد مثلاً در حال خشم بودم، زيرا بيشتر قتلهايى كه رخ داده در حال عصبانيّت بوده است،براى اين كه هيچ كس در حال خونسردى كارد بر نمى دارد سر كسى را ببرد.
2)خشم از خطرناكترين ابزارهاى شيطان براى انجام گناه است:
خود خشم از موهبتهاى الهى است كه به نادرست و بد از آن استفاده مى شود، چرا كه خشم عبارت است از: بسيج تمام نيروهاى بدن براى مقابله با مشكل; به عبارت ديگر خداوند خشم را در انسان آفريده است تا بتواند در مقابل تهاجمات از خودش دفاع كند، زيرا اگر در اين حالت خونسرد باشد و نيروهاى بدنش بسيج نشود نمى تواند از خودش دفاع كند. بعضى مى گويند: انسان در حال عادّى حدود يك دهم نيروهايش آماده است ولى در حال عصبانيّت قدرتش ده برابر مى شود; يعنى تمام نيروهايش بسيج مى شوند، لذا مشاهده مى شود كه بعضى آدمها در حال عادّى شُل و وِل هستند امّا در حال خشم و عصبانيّت پنج نفر هم از عهده او برنمى آيند و نمى توانند او را نگه دارند چرا كه همه قدرت او بسيج شده است. لذا اين چيزى را كه خداوند در انسان آفريده از نعمتهاى اوست ولى بايد در جاى خودش مصرف شود; به عبارت ديگر، خشم بر دو قسم است: خشم مذموم، خشم ممدوح و واجب.
در مقابل عاصيان و گناهكاران بايد انسان غيرت شرعى داشته باشد و نبايد با آنها بى تفاوت بود. آن روايت معروف كه، خداوند عده اى از ملائكه ها را براى عذاب قومى فرستاد، ولى آنها مأموريت خويش را انجام نداده برگشتند و عرض كردند: بارالها ما در ميان اين قوم پيرمرد عابدى را ديديم كه در دل شب بيدار بود و عبادت مى كرد و ما نخواستيم آنها را نابود كنيم، چون آن پيرمرد در ميان آنها بود. به آنها وحى شد كه دوباره برگرديد و آن آبادى را ويران كنيد و آن پيرمرد را هم نابود كنيد و بعد تعليل در روايت: «لَمْ يَحْمَرَّ وَجْهُهُ لِغَضَب قَطُّ...;همين پيرمرد عابدى كه در نيمه هاى شب عبادت مى كرد، حتّى يك بار هم صورتش سرخ نشده; يعنى براى رضاى خدا در مقابل گناهان خشمگين نشده و به رگ غيرتش بر نخورده است.
بنابر اين، در جايى كه بايد امر به معروف و نهى از منكر نمايد و خشمگين شود بايد به آن وظيفه بپردازد و در مقابل گناهان از پاى ننشيند; چنين خشمى ممدوح و واجب است و از نظر اسلام، انسان بى تفاوت ارزشى ندارد و البته خشم نابجا نيز ناپسند است.
3) پاداش فرو برندگان خشم (=الكاظمين الغيظ):
الف) امنيت در روز قيامت: آيا اگر خداوند در روز قيامت ـ كه به «يوم الحسرة»، «يوم البروز»، «يوم الخوف»، «يوم الوحشة الاكبر» و «يوم الفزع» معروف است ـ به انسان امنيّت بدهد بالاترين نعمت و موهبت است، چون اگر انسان تمام دنيا را داشته باشد ولى آرامش خاطر نداشته باشد، فايده اى ندارد، ولى اگر آرامش خاطر داشته باشد چيزى هم نداشته باشد در واقع همه چيز دارد.
ب) ايمان: درباره بعضى از گناهان آمده است كه اگر انسان آنها را ترك كند، خداوند به او ايمانى مى دهد كه در ذايقه اش نمايان مى شود; يعنى، اين ايمان به صورت اعتقادى خشك نيست، بلكه چون شيرينى در ذايقه است و آن را احساس مى كند. اين را به همه كس نمى دهند، بلكه به كسانى مى دهند كه در مقابل نفس ايستادگى و مقاومت كرده اند; مثلاً، در كتاب «وسايل الشيعه» در باب «مقدّمه نگاه» روايتى داريم كه، «كسى كه چشمش به زن زيباى نامحرم بيفتد و فوراً چشمش را بر گيرد خداوند به اوايمانى مى دهدكه مزه آن را مى چشد».

خشم در روايات اسلامى:
1) امام صادق(عليه السلام) از حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) روايت كرد كه فرمود: «أَلْغَضَبُ يُفْسِدُ الاْيمانَ كَما يُفْسِدُ الْخَلَّ; خشم ايمان انسان را فاسد مى كند همان گونه كه سركه عسل را فاسد مى سازد».(2)
2) از امير مؤمنان(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «ايّاكَ وَالْغَضَبَ، فَأَوَّلُهُ جُنُونٌ وَآخِرُهُ نَدَمٌ; از خشم بپرهيزيد كه آغازش جنون و پايانش پشيمانى است»
3) حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) فرمود: «لَيْسَ الشَّديدُ بَالصّرْعَةِ، إِنَّماالشَّديدُ الَّذى يَمْلَكُ نَفْسَه عِنْدَ الْغَضَبِ; نيرومند و قهرمان كسى نيست كه در كُشتى رقيب خود را بر زمين زند، بلكه نيرومند كسى است كه در موقع خشم مالك نفس خود باشد».(3)
4) امير مؤمنان على(عليه السلام) فرمود: «أَلْغَضَبُ نارٌ مُوقَدَةٌ مَنْ كَظَمَهُ أَطفَأْها، وَ مَنْ أَطْلَقَهُ كانَ أَوَّلَ مُحْتَرَق بِها; غضب آتشى است مشتعل، كسيكه خشم خود را فرو نشاند، آن آتش را خاموش كرده است و آن كس كه غضب را به حال خودش آزاد گذارد خود اوّلين كسى است كه در شعله هاى آن خواهد سوخت».(4)
5) امام صادق(عليه السلام) فرمود: «أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرٍّ; خشم، كليد تمام بديها و شرور است».(5)
6) على(عليه السلام) فرموده: «شِدَّةُ الْغَضَبِ تُغَيِّرُ الْمَنْطِقَ، وَ تَقْطَعُ مادَّةَ الْحُجَّةِ، وَتُفَرِّقُ الْفَهْمَ; خشم شديد چگونگى گفتار را تغييرمى دهد، و اساس استدلال را به هم مى ريزد، تمركز فكر را از ميان مى برد و فهم آدمى را پراكنده مى سازد».(6)
7) حضرت على(عليه السلام) فرمود: «أَعْدى عَدُوٍّ لِلْمَرْءِ غَضَبُهُ وَشَهْوَتُهُ، فَمَنْ مَلَكَهُما عَظُمَتْ دَرَجَتُهُ وَبَلَتْ غايَتُهُ، دشمن ترين دشمنان آدمى غضب و شهوت او است. آن كس كه بتواند اين دو غريزه سركش را مهار كند و آنها را به فرمان خود درآورد، مقام عظيمى دارد و مى تواند به اوج انسانيت برسد».(7)
8) پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «إِذا غَضِبْتَ فَاسْكُتْ; هرگاه خشمگين شدى سكوت كن».(8)
9) از امام كاظم(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ، كَفَّ اللّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ يَوْمَ الْقيامَةِ; هر كس خشمش را از مردم باز دارد، خداوند نيز در روز قيامت خشمش را از او باز خواهد داشت».(9)
10) پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) فرمود: «إِذا غَضِبَ أَحَدُكُمْ، فَلَيَتَ وَضَّأْ بَالْماءِ الْبارِدِ، فَاِنَّ الْغَضَبَ مِنَ النّارِ; هرگاه يكى از شما خشمگين شد، با آب سرد وضو بگيريد، زيرا خشم از آتش است».(10)

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 7 آذر 1394  8:58 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها