پدر و مادرم بین شصت و پنج و هفتاد ساله هستند. خواهری سی و دو ساله و یک برادر سی و شش ساله ی مجرد دارم. متأسفانه شب و روز هر چهار نفرشان با تماشای فیلم های ماهواره ای و توضیح و تفسیر فیلم می گذرد. دو دختر نوجوان دارم. هر دو هفته یک بعد از ظهر به خانواده ام سر می زنم. با این که چندین بار از آنها خواهش کرده ام این چند ساعت به خاطر بچه ها تماشای برنامه های ماهواره را به تعویق بیندازند، توجهی به حرف هایم نکرده و به من برچسب عقب مانده زده اند. خواهش می کنم بگویید، چه کار کنم؟
پاســــخ روان شناس:
اصولاً برای سؤالاتی که اینگونه مطرح میشوند، جواب کلی وجود ندارد. سن و شرایط افراد در نحوهی واکنش فرد به موضوع، متفاوت است. ممکن است راهحلهایی ارائه شود که فرد، همهی آن راهها را رفته و نتیجهای کسب نکرده باشد. با توجه به کلیت ماجرا راهحلهایی ارائه میدهم که امیدوارم سازنده باشد.
توجه مادر به سن حساس نوجوانی و اینکه در معرض هر پیامی قرار نگیرند، بسیار مثبت و نشانگر توجه او به تربیت فرزندانش است. اما به هر صورت از این واقعیت هم نباید چشمپوشی کرد که فرزندان در جریان تعاملات اجتماعی قرار میگیرند که با افرادی بنا به نسبتهای خانوادگی مراوده داشته باشند. اجبار دیدن خانوادهی شخص ممکن است نگرانی عواقب آن را برای شخصی که حساسیتهایی نسبت به رفتارهای خانوادهی خود دارد، به وجود بیاورد.
در این جا دو مسئله مطرح میشود؛ یکی لزوم سرزدن به خانواده و از طرف دیگر، نگرانی از تأثیراتی که چنین خانوادههایی بر فرزندان میگذارند.
سؤالی که در اینجا مطرح میشود، این است که علت مقاومت خانوادهی این مخاطب عزیز با توجه به این که هر دو هفته یکبار همدیگر را ملاقات میکنند- بدون در نظر گرفتن موضوع ماهواره- در برابر خواستهی او چیست؟
اگر از دور به مسئله نگاه کنیم، انتظار میرود در مهمانییی که هر دو هفته یکبار صورت میگیرد، افراد رعایت حال یکدیگر را کنند و زمانیکه این کار را انجام نمیدهند، چند گزینه مطرح میشود. یکی از موارد، شکل گرفتن رفتارهای مقابلهای در برابر اصرار زیاد یک شخص است به این شکل که افراد رعایت حال یکدیگر را نمیکنند.
در این موارد چگونه مطرح کردن مسئله از اهمیت بالایی برخوردار است. شاید نحوهی مطرح کردن موضوع توسط شخص، به گونهای بوده که به شکل گرفتن این رفتارهای مقابلهای و اصرار بر آن انجامیده است یا اختلافات فکری که میان دو طرف وجود داشته به این رفتارها دامن زده است.
ضمن توجه به همهی این موارد باید دقت کرد آیا برنامهای که مورد علاقهی خانوادهی این فرد است واقعاً محتوای نامناسبی برای بچهها دارد؟ اگر واقعاً تشخیص داده میشود که این برنامهها برای سن بچهها مناسب نیست، باید تصمیمی جدی میان رفتن بچهها به خانهی پدری و پیشگیری از قرار گرفتن آنها در معرض این برنامهها گرفت.
باید به این نکته هم توجه کرد که این بچهها در سنین نوجوانی هستند و توضیح بسیاری از مسائل برای آنان واجب است.
میتوان با بچهها همراه بود و ضمن تبادل نظر در مورد این موضوع از آنها نظر خواست و با مشورت راه حلی برای این موضوع پیدا کرد. به این دلیل که اگر در این زمینه با بچهها صحبت نشود و به آنان آگاهی داده نشود، ممکن است بچهها در این محیط یا محیطهای متفاوت در معرض برنامهها یا فیلمهایی قرار بگیرند که واقعاً به لحاظ محتوا برایشان مضر است و خوشایند خانواده نباشد یا با اعتقادات آنان سازگاری نداشته باشد.
در این شرایط میتوان روش دیگری اتخاذ کرد؛ اگر تهدیدی وجود دارد میتوان آن را از این طریق به فرصت تبدیل کرد. به این شکل که فرصتی برای آموزش و یادگیری برای بچهها فراهم آورد. در این راه باید دقت کرد و همهی زوایا و جوانب را در نظر گرفت و در مورد همهی اقدامات فکر کرد.
از طرف دیگر این موضوع مطرح میشود که ممکن است میان اعضای خانواده از قبل، اختلافاتی باشد و این موضوع بهانهای برای نشان دادن این اختلافات شده است. در این صورت باید با توجه به نوع مشکل، فضایی را که در خانواده وجود داشته به فضایی حمایتی تبدیل کرد، حتی اگر افراد به لحاظ عقیدتی یکدیگر را قبول نداشته باشند.