0

داستان طنز

 
Mitra964
Mitra964
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1394 
تعداد پست ها : 36
محل سکونت : کرمان

داستان طنز

مردي مي خواست تا يک طوطي سخنگو بخرد، طوطي هاي متعددي را ديد و قيمت جوان ترين و زيباترين شان را پرسيد. فروشنده گفت: "-اين طوطي؟ سه چهار ميليون! ... و دليل آورد: - "اين طوطي شعر نو ميگه، تموم شعراي شاملو، اخوان، نيما و فروغ رو از حفظه!" مشتري به دنبال طوطي ارزان تر، يکي پيدا کرد که پير بود اما هنوز آب و رنگي داشت، رو به فروشنده گفت: "- پس اين را مي خرم که پير است و نبايد گران باشد" - اين؟!... فکرش رو نکن، قيمت اين بالاي شش هفت ميليونه... چون تمام اشعار حافظ و سعدي و خواجوي کرماني رو از حفظه مرد نا اميد نشد و طوطي ديگري پيدا کرد که حسابي زهوار در رفته بود، گفت: "- اين که مردني است و حتماً ارزان... " - اين؟!... فکرش رو نکن، قيمت اش بالاي پونزده شونزده ميليونه... چون اشعار سوزني سمرقندي و انوري و مولوي رو حفظه... مرد که نمي خواست دست خالي برگردد به طوطي ديگري اشاره مي کند که بال و پر ريخته بر کف قفس بي حرکت افتاده و لنگ هايش هوا بود.... انگار نفس هم نمي کشيد. "- اين يکي را مي خرم که پيداست مرده، حرف که نمي زند، حتماً هيچ هنري هم ندارد و بايد خيلي ارزان باشد..." - اين يکي؟!... اصلاً فکرش رو نکن! قيمت اين بالاي شصت هفتاد ميليونه! "- آخه چرا؟ مگه اينم شعر مي خونه؟" "- نه...! شعر نمي خونه، حتي نديدم تا امروز حرف بزنه، اصلا هيچ کاري نمي کنه... اما اين سه تا طوطي ديگه بهش ميگن استاد!
سه شنبه 3 آذر 1394  8:32 AM
تشکرات از این پست
farshon
دسترسی سریع به انجمن ها