بیحال و بیرمق، با پوستی همچون نوزادان تازه متولّد شده، خود را به ساحل کشاند. به راستی هم گویا پروردگارش با نجاتش از دهان نهنگ، به او حیاتی نو بخشیده بود. زیر تیغ آفتاب، دست نرم و چروکیدهاش را به زحمت بالا آورد تا از پوست نازکش محافظت کند؛ امّا آن پروردگار یکتا و مهربان، حتّی نگذاشت که دستش به بلندی صورتش برسد. همان لحظه، بوتهای در بالای سرش رویید و برگهایش را بر روی صورتش پهن کرد و درست در همان هنگامی که گرسنگی به او روی آورد، بوتهی سبز، کدوی تازه در اختیارش گذاشت.(1)
حالا دو، سه روزی از رسیدنش به ساحل گذشته بود و یونس(علی نبینا و آله و علیه السلام)، غمگین به خشک شدن تدریجی بوته نگاه میکرد. پیام سروش رسید که: «از چه ناراحتی یونس؟»، عرضه داشت: «پروردگارا این بوته برایم سودمند بود و حالا دارد خشک میشود.» پاسخی مهربانانه آمد: «یونس! برای درختی که خود نکاشتی و خودت آبش ندادی و نرویاندی، اندوهگین میشوی و برای اهل نینوا که بیش از صد هزار نفرند غصّه نمیخوری و خواستی که بر آنان عذاب فرستم؟ بدان که اهل نینوا ایمان آوردهاند؛ تقوا پیشه ساز و به سویشان بازگرد...»(2)
یونس(ع)، اندیشهکنان برخاست. قدمهایش را به افق قومش بازگرداند. قومی که چند روز پیش، با خشم ترکشان کرده و عذابشان را خواسته بود.(3) به یاد آورد که چگونه پروردگارش از او خواست که صبر پیشه کند و او صبر نکرد. و تمام لحظههای همنشینی با نهنگ را به یاد آورد. تمام لحظههایی که عاجزانه گفته بود: «پروردگارا! خداوندی نیست جز تو؛ تو پاک و پیراسته از عیبی و ستمکاری از سوی من بود.»(4)
یونس(ع)، نگاهی به بوتهی کدو کرد و رو برگرداند. دوباره به سوی قومش میرفت و این بار پیامبر صبور قومش میشد...
یونس نبی(ع)، ذو النون
ماجرای حضرت یونس نبی(ع)، پس از عروج حضرت عیسی(ع) و در شهر نینوا رخ داد. خداوند از حضرت یونس(ع) در قرآن، با عبارت «ذو النون؛ صاحب ماهی»(5) یاد کرده است. ماجرای افتادن آن حضرت به دهان نهنگ نیز خواندنی است. یونس نبی(ع) در حالی قومش را ترک کرد که آنها عذاب خداوند را بر بلندای آسمان شهر خود میدیدند.(6) حضرت یونس(ع) به حساب اینکه قومش عذاب میشوند، وارد کشتی شد. در میانهی راه، کشتی دچار طوفان شد و مردمی که در کشتی بودند، به این عقیده رسیدند که کسی باید از کشتی بیرون برود تا عذاب برطرف شود و تلاطم دریا خاموش گردد. سه بار قرعه انداختند و هر سه بار، قرعه به نام یونس نبی(ع) درآمد. بدین ترتیب، آن نبیّ خدا را از کشتی بیرون انداختند و نهنگی عظیم الجثّه، به فرمان خداوند، در همان لحظه ایشان را بلعید.(7)
مدّت زمان ذکر شده دربارهی اینکه حضرت یونس(ع) چه زمان در دهان نهنگ ماندند، بین سه ساعت تا نه روز متغیّر است؛(8) امّا آنچه که خداوند بدان تأکید کرده، این است که اگر حضرت یونس(ع) از عجلهای که برای عذاب قومش داشت، توبه نمیفرمود، تا قیامت او را در دهان نهنگ زنده نگه میداشت و این کار برای خداوند قادر، سخت و دشوار نیست.(9)
پس از نجات حضرت یونس(ع) از دهان نهنگ، ایشان به سوی قومشان بازگشتند و مردم شهر به نبوّت ایشان معتقد شدند. بدین ترتیب، قوم حضرت یونس(ع)، که پیش از بازگشت حضرت یونس(ع)، توبه کرده بودند، نخستین و آخرین قومی بود که از عذاب خداوند نجات یافتند.(10)
پینوشتها:
1. روایتی به نقل از امام باقر علیه السلام. قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمي - قم، چاپ سوم، 1404ق. ج1 ؛ ص319.
2. همان.
3. همان، ص 317.
4. انبیاء: 87 (وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمين)
5. همان آیه. برای نگریستن به معنای «نون» ن. ک به: قرشى بنايى، على اكبر، قاموس قرآن - تهران، چاپ ششم، 1412ق.ج7، ص: 133.
6. ابن بابويه، محمد بن على، «علل الشرائع»، ترجمه ذهنى تهرانى، قم، چاپ اول، 1380ش. ج1، ص: 277.
7. قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمي، همان، ج1، ص 317؛
8. در منابع مختلف، روزهای مختلفی ذکر شده است از جمله ن. ک به همان منبع پیشین.
9. سورة صافات: 141- 144.
10. يونس : 98 فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إيمانُها إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى حين؛ را هيچ شهرى نبود كه [اهل آن] ايمان بياورد و ايمانش به حال آن سود بخشد؟ مگر قوم يونس كه وقتى [در آخرين لحظه] ايمان آوردند، عذاب رسوايى را در زندگى دنيا از آنان برطرف كرديم، و تا چندى آنان را برخوردار ساختيم.»