جذب حداكثري كه اين روزها زياد در موردش سخن به ميان مي آيد، راهكارهاي خاص خود را مي طلبد و تنها با شعار به سرانجام نخواهد رسيد. همه بايد بدانيم كه شعار اساسي اسلام جذب حداكثري است، اما براي محقق شدن اين شعار بايد به راهكارها و دستوراتي كه اسلام براي عملياتي شدن آن ارائه داده, گوش فرا داد و عمل نمود.
مهمترين راهكار اين مساله, اخلاق نيكو است كه معجزه مي كند و دواي هر دردي است, اما تاكتيكهاي كارساز و تاثيرگذار ديگري نيز وجود دارد كه بدون آنها نمي شود به اين نكته پر اهميت دست يافت.
قرآن يكي از وظايف اهل ايمان را گفتار و رفتار نيكو با مردم برمي شمرد. اما نه با گروه كوچكي از مردم بلكه با همه مردم از هر قشر و جنس و مذهب و آيين و روشي. در سوره بقره آيه 83 مي خوانيم:
«وَ قولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا» «با مردم نيك سخن بگوييد»
بنابراين برخورد خوب و گفتار نيكو، نه تنها با مسلمانان، بلكه با همه مردم لازم است. اما سوال اين است كه چرا بايد با همه مردم با هر گرايش و تفكري و با هر اعتقاد و انديشه اي، خوش برخورد بود و معاشرتي نيكو داشت؟
تاكتيكي براي نفوذ در دلها
دليل اين دستور الهي را بايد از اهل بيت پرسيد و پاسخ را از زبان آنان شنيد. امام صادق عليه السلام در مورد اين آيه مي فرمايد: مقصود، همه مردمان اعم از مؤمنان و مخالفان است. با مؤمنان، بايد گشاده رو بود و با مخالفان نيز بايد به نرمى و مدارا سخن گفت تا به سوى ايمان كشيده شوند. (بحار الأنوار، ج 75، ص 401)
بنابراين يكي از اهداف اساسي اين معاشرت نيكو، هدايت و جذب مخالفان به سوي شهر پر نور ايمان است.
آري، يكي از مهمترين تاكتيك هاي جذب حداكثري اسلام، «معاشرت همراه با مدارا» است كه معمولا با صبر و شكيبايي و تحمل نظر مخالف، همراه است.
البته ظاهر اين دستور شايد به نظر مشكل نيايد، اما نوبت به عمل كه مي رسد روشن خواهد شد كه بسيار كار سختي است. رفاقت و بگو و بخند با همفكران كه كاري ندارد و عمل سختي نيست. (بگذريم از برخي كه در همين كار ساده هم مانده اند.) بلكه توانمندي در آن است كه بتوانيم با مخالفان خود (البته نه با دشمنان و متجاوزان) همنشيني مسالمت آميزي داشته باشيم و ارتباطي جدي با آنان برقرار نماييم. هنرمند كسي است كه بتواند دروازه دل مخالفانش را بگشايد و قله هاي محبت قلب آنان را فتح كند و نور هدايت را بر سرزمين انديشه آنها بتاباند.
بنابراين مهم آن است كه بتوانيم با يك حركت تاكتيكي، آهن ربا گونه عمل كنيم و مخالفان خود را به درون شهر ايمان راهنمايي نماييم.
امامان ما هم تا توانسته اند فرمان به استفاده از اين تاكتيك كارا داده اند. يكي از شيعيان به امام جواد عليه السلام نامه نوشت كه: پدرم مرد ناصبى و بد اعتقادي است. من از سوي او با زحمات و سختي فراواني رو به رو گشته ام. خواهشمندم كه درباره ام دعا كنيد و بيان فرمائيد كه نظرتان در اين باره چيست؟ آيا با وى به دشمنى و پرخاش برخيزم و يا مدارا نمايم؟
حضرت در پاسخ نوشتند: نوشته ات را خواندم و به آنچه درباره پدرت گفته بودي, پى بردم. ان شاء اللَّه در باره تو دست از دعا نمى كشم و مدارا براى تو بهتر از دشمنى و پرخاشگرى است. به همراه هر سختي و مشكلى, آسانى و راحتي است. صبر، پيشه ساز كه عاقبت از آن پرهيزكاران است. خداوند تو را بر ولايت آن كس كه ولايتش را پذيرفته اى ثابت بدارد. ما و شما در امانت خدائيم. همان خدائى كه اماناتش ضايع و تباه نمي گردد.
او مي گويد: پس از آن، خداوند دل پدرم را مطابق ميلم برگرداند. به گونه اي كه در هيچ چيز با من مخالفت نمى ورزيد. (امالي مفيد، ص 191)
شك نكنيد كه اين ابزار به ظاهر ساده, بسيار معجزه گر است و كارايي وسيعي دارد. فراوان است دلهايي كه قفل محكم و سرسخت آن با كليد مدارا گشوده شده است و گوي سبقت را از ديگران ربوده.
بنابراين يكي از كليدهايي كه بايد در دست همه مومنان باشد و فراوان از آن بهره بگيرند, مدارا با ديگران علي الخصوص با مخالفان در عقيده است. كليدي كه تقريبا به اكثر قفلها مي خورد و دروازه هاي دل بسياري از مردم را به سوي نور مي گشايد و راه برون رفت از بسياري از بن بست ها است.
مخالفت با تاكتيك اهل بيت به بهانه محبت!!
به طور قطع مدارا يكي از تاكتيك هاي اساسي اهل بيت براي جذب و كشش مخالفان به سوي ايمان است. مدارايي كه با محبتي واقعي همراه باشد و قلبها را مجذوب خود كند. بسياري از دشمنان اهل بيت كه ناصبي بودند و از هيچ ناسزايي فروگذاري نمي كردند با اين تاكتيك كارا رو به سوي مكتب اهل بيت كردند و مومن شدند.
اما متاسفانه برخي در جامعه شيعي ما خلاف تاكتيك پيشوايانمان عمل مي كنند و به بهانه محبت اهل بيت در حق آنان جفا مي كنند.
به نظر شما آيا مي شود شيعه همين امامان بود و به جاي مدارا با مخالفان بر طبل اختلافات مذهبي كوبيد؟ مي شود پيرو آنان بود و مدام در تريبون هاي آشكار به اعتقادات آنها بي احترامي كرد؟ مي توان خود را علوي دانست و هر روز فاصله را با پيروان آيين ها و مذاهب ديگر بيشتر و بيشتر نمود؟
آيا سخنراني هاي تند و تيزي كه گاه از برخي از سخنوران به نام، پخش و تكثير مي شود و با توهين و بي احترامي به مخالفان شيعه همراه است، با تاكتيك مدارا گونه اهل بيت سازگار است؟ آيا مي شود به اسم محبت به اهل بيت مزار امامين عسكرين را تخريب كرد؟ آيا عملي كه نتيجه اش تخريب اين دو حرم شريف است، آنقدر پسنديده است كه بسياري از آن درس نمي گيرند و به كار قبيح خود ادامه مي دهند؟
آيا خون شيعيان پاكستان به گردن گردانندگان جلسات علني منسوب به خليفه دوم نيست؟ آيا دشمن از شيعه امير مومنان جز حماقت و كنار گذاردن سلاح كاراي مدارا مي خواهد؟
آيا نمي توان چنين سبكسري آشكاري را بدعتي روشن و واضح برشمرد؟
آيا گروه گروه افرادي كه مستبصر مي شوند و پاي بر عالم تشيع مي نهند، با نوارهاي سخنراني و مداحي كذايي هدايت مي شوند و راه را پيدا مي كنند؟
آري، چه مظلوم است آقايي كه نامش را به زبان مي آوريم و مرامش را به باد فراموشي مي سپاريم. آقايي كه خود را شيعه او مي دانيم و گاه دقيقا خلاف مسير او را مي پيماييم.
با اين وجود دل خوشيم كه اكثريت با هوشياران است و قاطبه شيعيان در عمل و انديشه همراه و همگام مولايشان علي هستند.
نويسنده: سيد مصطفي بهشتي