0

سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)

 
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)

سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)-قسمت اول

 

 

سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)-قسمت اول

 

نيروهاي حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از مليت هاي گوناگوني تشکيل شده اند و به هنگام قيام، با شيوه ي خاصي فراخواني مي شوند. افرادي که از پيش براي فرماندهي تعيين شده اند، هدايت لشکريان و عمليات جنگي را به عهده مي گيرند.

سپاهياني که با شرايط خاصي در ارتش مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) پذيرفته مي شوند، داراي ويژگي هاي مخصوص به خود هستند. تعدادي در کادر اوليه حضور دارند و گروهي به ارتش حضرت مي پيوندند و از گروهي به عنوان گارد حفاظت نام برده شده است.

در اين مقاله روايات مربوط به اين موضوع را ملاحظه مي فرماييد:

آلف) فرماندهان سپاه

در روايات، نام افرادي را مي بينيم که يا عمليلات نظامي خاصي و يا فرماندهي تعدادي از لشکريان به آنان نسبت داده شده است. در اين قسمت به نام ها و عملکرد برخي از آنان اشاره مي کنيم:

1. حضرت عيسي (عليه السلام)

اميرمؤمنان (عليه السلام) در خطبه اي مي فرمايد: ... آن گاه مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ، حضرت عيسي را به جانشيني خود، در عمليات تهاجمي عليه دجال بر مي گزيند. عيسي (عليه السلام) براي يافتن و سرکوبي دجال حرکت مي کند.

دجال که همه ي جهان را در سلطه خود دارد و کشاورزي و نسل بشري را نابود کرده است، مردم را به خويش مي خواند و هر کس او را بپذيرد، مورد لطف قرار مي گيرد و اگر خودداري ورزد، او را مي کشد. سراسر جهان، جز مکه، مدينه و بيت المقدس را در هم نورديده است و همه فرزندان نامشروع از شرق و غرب جهان پيرامونش گرد آمده اند.

دجال به سوي حجاز حرکت مي کند و عيسي (عليه السلام) در گردنه ي هرشا به او مي رسد و فريادي هولناک بر او مي کشد و ضربه اي سخت بر او فرود مي آورد و او را در شعله هاي آتش ذوب مي کند؛ آن سان که سرب در آتش ذوب مي شود . (1)

فرود آوردن ضربه اي که ذوب شدن دجال را در پي دارد، شايد در اثر به کارگيري مدرن ترين سلاح هاي آن روز باشد و ممکن است حکايت از اعجاز حضرت عيسي کند.

در ويژگي حضرت عيسي (عليه السلام) آمده است: او چنان ابهتي دارد که چون دشمن او را مي بيند، به ياد مرگ مي افتد؛ چنان که گويي عيسي قصد جانش را کرده است. (2)

2. شعيب بن صالح (عليه السلام)

اميرمؤمنان (عليه السلام) مي فرمايد: سفياني و صاحبان پرچم هاي سياه با يک ديگر رودرور مي شوند، در حالي که ميان آنان جواني از بني هاشم است که در کف دست چپ او خال سياهي است و در پيشاپيش لشکريان او شخصي از قبيله بني تميم به نام شعيب بن صالح است . (3) ممکن است گفته شود که دلالت بر مدعي ندارد، مگر به قرينه ي روايات ديگر.

حسن بصري مي گويد: در سرزمين ري، شخصي به نام شعيب بن صالح که چهار شانه، سبزينه و بدون ريش است، خروج مي کند. لشکري چهار هزار نفري تحت امر دارد که لباس هاي شان سفيد و پرچم هاي سياه است و آنان پيشقراول سپاهيان مهدي اند . (4)

عمار ياسر مي فرمايد: شعيب بن صالح، پرچمدار حضرت مهدي است. (5)

شبلنجي مي گويد: فرمانده ي لشکريان پيشرو حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مردي از قبيله ي بني تميم است که محاسن کمي دارد و او را شعيب بن صالح مي نامند. (6)

محمد بن حنفيه مي گويد: از خراسان سپاهي حرکت مي کند که کمربندهاي سياه و پيراهن سفيد پوشيده اند؛ جزو پيشقراولان سپاه، فرمانده اي به نام شعيب بن صالح يا صالح بن شعيب است که از قبيله ي تميم است. آنان سپاهيان سفياني را شکست داده، گريزان مي کنند و در بيت المقدس فرود مي آيند و زمينه ي حکومت حضرت مهدي را پايه ريزي مي کنند. (7)

3. اسماعيل فرزند امام صادق (عليه السلام) و عبدالله بن شريک

ابو خديجه مي گويد: امام صادق (عليه السلام) مي فرمود: من از خدا خواستم که ( فرزندم ) اسماعيل را پس از من بر جاي گذارد؛ ولي خداوند نخواست و درباره ي او مقام ديگري به من بخشيد؛ وي نخستين کسي است که با ده نفر از يارانش ظهور مي کند و عبدالله بن شريک يکي از آن ده نفر است که پرچم دار اوست . (8)

امام باقر (عليه السلام) مي فرمود: گويا عبدالله بن شريک عامري را مي بينم که عمامه مشکي بر سر نهاده، دو طرف عمامه اش بين شانه هايش افتاده، با سپاهي چهار هزار نفري پيش روي قائم ما از دامنه ي و کوه بالا مي روند و همواره تکبير مي گويند . (9)

4. عقيل و حارث

حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد: ... حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) لشکر را حرکت مي دهد تا آن که وارد عراق مي شود؛ در حالي که سپاهيان، پيشاپيش و پشت سر او حرکت مي کنند و فرمانده ي نيروهاي پيشرو، مردي به نام عقيل است و فرماندهي سپاهيان پشت سر را مردي به نام حارث عهده دار است . (10)

5. جبير بن خابور

امام صادق (عليه السلام) از امير مؤمنان (عليه السلام) نقل فرموده است: اين شخص- جبير- در جبل الاهواز به همراه چهار هزار نفر- در حالي که سلاح ها را از نيام کشيده اند- منتظرند تا قائم اهل بيت ما ظهور کند. آن گاه اين شخص همراه حضرت و در رکابش با دشمنان خواهد جنگيد . (11)

6. مفضل بن عمر

امام صادق (عليه السلام) به مفضل فرمود: تو با چهل و چهار نفر ديگر با حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) خواهيد بود. تو در سمت راست حضرت (عليه السلام) امر و نهي مي کني و مردم در آن زمان بهتر از امروز از تو اطاعت مي کنند . (12)

7. اصحاب کهف

امير مؤمنان (عليه السلام) ميفرمايدک اصحاب کهف براي ياري مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) خواهند آمد . (13)

ب) مليت سپاهيان

نيروهاي حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از مليت هاي گوناگوني تشکيل مي شوند. در روايات، سخنان گوناگوني در اين باره وجود دارد. گاه از عجم ها به عنوان سپاهيان حضرت نام مي برند که غير عرب را در بر مي گيرد. برخي روايات نام شهرها و کشورهايي را ذکر مي کنند که سپاهيان از آن جا به ياري حضرت مي شتابند و گاهي سخن از قوم خاصي مانند توبه کنندگان بني اسرائيل، مؤمنان مسيحي و انسان هاي وارسته رجعت يافته است که به ياري حضرت مي آيند.

نويسنده: نجم الدين طبسي

منبع مقاله :

طبسي، نجم الدين؛ (1385)، دولت موعود، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، چاپ ششم


 

پي نوشت ها:

1- أمير المؤمنين (عليه السلام) : ثم إنه (عليه السلام) يجعل عيسي خليفته علي قتال الأعور الدجال، يخرج أميراً علي جيش المهدي يطلب الاعور الدجال و قد أهلک الحرث و النسل. و صاح علي أغلب الدنيا. و يدعو الناس لنفسه بالربوبيه، فمن أطاعه، أنعم عليه. و من أبي قتله و قد وطئ الأرض کلها إلا مکه و المدينه و بيت المقدس و قد أطاعه جميع أولاد الزني من مشارق الأرض و مغاربها. ثم يتوجه إلي أرض الحجاز، فيلحقه عيسي علي ( عقبه هرشا ) فيزعق عليه عيسي زعقه و يتبعها بضربه، فيذوب الدجال کما يذوب الرصاص في التار . الشيعه و الرجعه، ج1، ص 167.

2- و يلقي عليه مهابه الموت . ابن حماد، فتن، ص 161.

3- علي (عليه السلام) يلتقي السفياني ذا الرايات السود، فيهم شاب من بني هاشم في کفه اليسري خال و علي مقدمته رجل من بني تميم يقال له: شعيب بن صالح... ابن حماد، فتن، ص 86؛ عقد الدرر، ص 127؛ کنز العمال، ج14، ص 588.

4- عن الحسن: يخرج بالري رجل ربعه، أسمر مولي لبني تميم، کوسج يقال له: شعيب بن صالح في أربعه آلاف ثيابهم بيض، و راياتهم سود، يکون مقدمه للمهدي . ابن طاووس، ملاحم، ص53؛ عقد الدرر، ص 130؛ الشيعة و الرجعة، ج1، ص 210.

5- يقول الشبلنجي: إن علي مقدمه جيشه- أي المهدي- رجلاً من تميم خفيف اللحية، يقال له: شعيب بن صالح . ابن طاووس، ملاحم، ص 53؛ الشيعة و الرجعة، ج1، ص 211.

6- نور الابصار، ص 138؛ الشيعة و الرجعة، ج1، ص 211.

7- عن محمد بن الحنفية: ثم يخرج من خراسان أخري سوداء، قلانسهم سود، و ثيابهم بيض علي مقدمتهم رجل يقال له: شعيب بن صالح أو صالح بن شعيب من تميم، يهزمون أصحاب السفياني حين ينزل بيت المقدس، يوطئ للمهدي سلطانه . ابن حماد، فتن، ص 84؛ ابن المنادي، ص 47؛ دارمي، سنن، ص 98؛ عقدالدرر، ص 126؛ ابن طاووس، فتن، ص 52.

8- عن ابي خديجة الجمال، قال: سمعت أبا عبدالله (عليه السلام) يقول: إني سألت الله في إسماعيل أن يبقيه بعدي، فأبي ولکنه قد أعطاني منه منزلهً أخري أنه أول منشور في عشره من أصحابه، و منهم عبدالله بن شريک العامري. و هو صاحب لوائه . الايقاظ من الهجعه، ص 266؛ ر.ک: کشي، اختيار معرفه الرجال، ص 217؛ ابن داود، رجال، ص 206.

9- عن أبي جعفر (عليه السلام) : کأني بعبد الله بن شريک العامري، عليه عمامة سوداء ذؤابتاهما بين کتفيه، مصعداً في لحف الجبل، بين يدي قائمنا أهل البيت في أربعه آلاف يکرون و يکررون [ يکبرون يکررون] . الايقاظ من الهجعه، ص 266؛ ر.ک: بحار الانوار، ج53، ص 76؛ اثبات الهداه، ج3، ص 561.

اين دو نفر از حواريان اصحاب امام باقر و صادق (عليه السلام) و بسيار مورد توجه آن دو بزرگوار بودند.ر.ک: تنقيح المقال، ج2، ص 189؛ مستدرکات علم الرجال، ج5، ص 34.

10- عن علي (عليه السلام) : ثم يسير بالجيوش، حتي يصير بالعراق، و الناس خلفه و أمامه. و علي مقدمته رجل اسمه عقيل و علي ساقه رجل اسمه الحارث . الشيعة و الرجعة، ج1، ص 158.

11- عن الصادق (عليه السلام) : قال علي (عليه السلام): لأصحابه، إن هذا- يعني جبير الخابور- في جبل الأهواز في أربعه آلاف مدججين في السلاح. فيکونون معه حتي يقوم قائمنا أهل البيت فيقاتل معه . خراائج، ج1، ص 185؛ بحار الانوار، ج41، ص 296؛ مستدرکات علم رجال الحديث 118:2.

درباره ي جبير بن خابور با وجود پژوهش فراوان در کتاب هاي شيعه و سني جز مطلب زير، مطلب ديگري يافت نشد.

امام صادق (عليه السلام) فرمود: جبير بن خابور، گنجينه دار معاويه بود. او مادر پيري داشت که در شهر کوفه زندگي مي کرد. روزي جبير به معاويه گفت: دلم براي مادرم تنگ شده است؛ اجازه بده تا از او ديدار کنم تا کمي از حقوقي که بر گردن من دارد، ادا کنم.

معاويه گفت: در شهر کوفه چه کار داري؟ در آن جا مرد جادوگري به نامعلي بن ابي طالب است و اطمينان ندارم که تو را نفريبد. جبير گفت: من با علي کاري ندارم. من مي خواهم به ديدار مادرم بروم و حق او را به جا آوردم. جبير پس از کسب اجازه عازم سفر شد. آن گاه که به شهر کوفه رسيد چون امير المؤمنين (عليه السلام) پس از جنگ صفين پيرامون شهر کوفه ديده بان گماشته بود و رفت و آمدها را کنترل مي کردند ديده بانان او را دستگير کردند و به شهر آوردند. علي (عليه السلام) به او فرمود: تو يکي از گنجينه هاي خداوندي. معاويه به تو چنين گفته است که من جادوگر هستم . جبير گفت: سوگند به خدا که چنين گفته است.

حضرت فرمود: تو مالي همراه داشته اي که مقداري از آن را در منطقه ي عين التمر به خاک سپرده اي . جبير اين مطلب را نيز تصديق کرد. سپس اميرمومنان (عليه السلام) به امام حسن (عليه السلام) دستور داد تا از وي پذيرايي کند. روز بعد علي (عليه السلام) به ياران خود فرمود: اين شخص در جبل الاهواز... ./ ( ادامه مطلب در متن کتاب است ).

12- الصادق(عليه السلام) : يا مفضل، أنت و أربعه و أربعون رجلاً تحشرون مع القائم. أنت علي يمين القائم تأمر و تنهي و الناس إذا ذاک أطوع لک منهم اليوم . دلائل الامامه، ص 248؛ اثبات الهداه، ج3، ص 573.

13- علي(عليه السلام) : و يجيء له أصاحاب کهف . الهدايه، ص 31؛ ارشاد القلوب، ص 286؛ حليه الابرار، ج5، ص 303؛ تفسير عياشي، ص 32.

 

یک شنبه 1 آذر 1394  12:17 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)

سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)-قسمت دوم

 

 

سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)-قسمت دوم

 

در اين فصل برخي روايات را در اين زمينه يادآور مي شويم:

1. ايرانيان

از روايات فهميده مي شود که تعداد قابل توجهي از سپاهيان مخصوص و ارتش مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از ايرانيان هستند و از آنان با تعبيرهاي، اهل ري، اهل خراسان، گنج هاي طالقان، قمي ها، اهل فارس و ... ياد شده است.

امام باقر (عليه السلام) مي فرمايند: نيروهايي با پرچم هاي سياه- که از خراسان قيام کرده اند- در کوفه فرود مي آيند و هنگامي که حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در شهر مکه ظهور مي کند، با آن حضرت بيعت مي کنند . (14)

امام باقر (عليه السلام) مي فرمود: ياران حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) سي صد و سيزده نفرند و از فرزندان عجم ( غير عرب ) مي باشندم. (15)

عبدالله بن عمر مي گويد: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: خداوند قدرت شما ( مسلمانان ) را از عجمها قرار مي دهد؛ آنان شيراني هستند که هرگز ار رزمگاه نمي گريزند. شما ( عرب ها ) را مي کشند و دارائي هاي تان را مي برند . (16)

حذيقه نيز از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) روايتي به همين مضمون نقل مي کند. (17) البته در دلالت اين روايت جاي انديشه و اشکال است. بر پايه ي روايات، روزي فرا مي رسد که ايرانيان براي گسترش اسلام و بازگرداندن عرب ها به اسلام، بر آنان شمشير مي کشند و مخالفان را گردن مي زنند. وضعيت عرب ها در آن روزگار بسيار ناخوشايند است و روزهاي سخن و ناگواري را در پيش دارند.

هر چند عجم به غيرعرب گفته مي شود، ولي به طور قطع ايرانيان را نيز در بر مي گيرد. بر اساس رواياتي ديگر، در زمينه سازي عملياتي که پيش از ظهور و به هنگام قيام حضرت مهدي صورت مي گيرد، ايرانيان نقش اساسي دارند و تعداد فراواني از جنگ آوران را تشکيل مي دهند.

در خطبه اي که علي (عليه السلام) درباره ي ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و مليت آنها، ايراد کرده است، نام برخي از شهرهاي ايران ذکر شده است.

اصبغ بن نباته مي گويد: امير مؤمنان (عليه السلام) خطبه اي ايراد کرد و در ضمن آن،حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و يارانش را- که همراه حضرت قيام مي کنند- برشمرد و فرمود: از اهواز يک نفر؛ از شوشتر يک نفر؛ از شيراز سه نفر به نام هاي حفص، يعقوب و علي؛

از اصفهان چهار نفر به نام هاي موسي، علي، عبدالله و غلفان؛ از بروجرد يک نفر بهنام قديم؛ از نهاوند يک نفر به نام عبدالرزاق؛ از همدان (18) سه نفر به نام هاي جعفر، اسحاق و موسي؛ از قم ده نفر که هم نام اهل بيت رسول خدا هستند ( و در حديثي ديگر هيجده نفر ذکر شده است)؛

از شيروان يک نفر؛ از خراسان يک نفر به نام دريد و نيز پنج نفر که هم نام اصحاب کهف هستند؛ از آمل يک نفر؛ از جرجان يک نفر؛ از دامغان يک نفر؛ از سرخس يک نفر؛ از ساوه يک نفر؛ از طالقان بيست و چهار نفر؛ از قزوين دو نفر؛ از فارس يک نفر؛ از ابهر يک نفر؛ از اردبيل يک نفر؛ از مراغه سه نفر؛ از خوي يک نفر؛ از سلماس يک نفر؛ از آبادان سه نفر؛ از کازرون يک نفر .

پس امير مؤمنان (عليه السلام) فرمود: پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سي صد و سيزده نفر از ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به تعداد ياران بدر را براي من بر شمرد و فرمود: خداوند آنان را، در کم تر از يک چشم به هم زدن از مشرق و مغرب زمين، در کنار کعبه گرد مي آورد . (19)

چنان که مشاهده مي کنيد از سي صد و سيزده نفر سپاه مخصوص حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)- که در آغاز قيام همراه آن حضرت هستند- هفتاد و دو نفر از شهرهاي کنوني ايران مي باشند و اگر طبق نقلي که دلائل الامامه (20) طبري آمده است، محاسبه مي شود، يا نام شهرهايي که در آن روزگار از ايران بوده است، آورده شود، تعداد ايرانيان از اين نيز بيش تر مي شود.

در اين روايت گاهي نام شهري دوبار آمده است يا اين که نام چند شهر از يک کشور آمده است و آن گاه نام همان کشور نيز ذکر شده است.

در صورتي که روايت به طور صحيح نقل شده باشد، شايد نمايانگر تقسيمات و نام گذاري آن روزگار است و تقسيمات جغرافيايي اين عصر نمي تواند کلاک تفسير و فهم اين روايت قرار گيرد؛ زيرا نام شهرها تغيير يافته، گاهي نام يکي از شهرها، در روزگار کنوني بر کشوري گفته مي شود.

نکته ي ديگر اين که با تطبيق دادن نام شهرها بر نقشه جغرافيايي کنوني جهان، شايد بتوان نتيجه گرفت که ياوران حضرت در سراسر جهان پراکنده هستند و ممکن است واژه افرنجه- که در روايت آمده است- اشاره به مغرب زمين باشد. اگر اين تطبيق و سخن صحيح باشد، روايت با جمله لو خليت قلبت مصداق و معنا پيدا مي کند؛ زيرا زمين در هيچ دوراني از افراد نيک تهي نمي گردد وگرنه سرنگون و نابود مي گردد.

و طبق روايت ابن طاوس، دو نفر از بصره، يک نفر از اهواز؛ يک نفر از عسکر مکرم (21)؛ يک نفر از شوشتر؛ يک نفر از دورق (22)؛ يک نفر از باسيان (23)؛ نام او علي است؛ سه نفر از بشم (24) به نام هاي احمد و عبدالله و جعفر؛ دو نفر از عمان به نام هاي محمد و حسن؛ دو نفر از سيراف به نام هاي شداد و شديد؛ سه نفر از شيراز به نام هاي حفص و يعقوب و علي؛

چهار نفر از اصفهان به نام هاي موسي و علي و عبدالله و غلفان؛ يک نفر از إيذج (25) به نام يحيي؛ يک نفر از مرج العرح به نام داوود؛ يک نفر از کرخ (26) به نام عبدالله؛ يک نفر از بروحس (27) به نام قديم؛

يک نفر از نهاوند (28) به نام عبدالرزاق؛ دو نفر از دينور به نام هاي عبدالله و عبدالصمد؛ سه نفر از همدان به نام هاي جعفر و اسحاق و موسي؛ دو نفر از قم همنام با اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم): يک نفر از خراسان به نام دريد؛ پنج نفر از دفن (29) هم نام اصحاب کهف؛ يک نفر از آمد (30)؛ يک نفر از آمل؛ يک نفر از جرجان؛ يک نفر از هرات؛ يک نفر از بلخ؛ يک نفر از قراح (31)؛ يک نفر از عانه؛ يک نفر از دامغان؛ يک نفر از حرحس (32)؛ سه نفر از سفنارس (33)؛

يک نفر از ساوه؛ يک نفر از سمرقند؛ بيست و چهار نفر از طالقان، همان هايي هستند که پيامبر اکرم درباره شان فرمود: در خراسان گنج هايي است که نه طلا و نه نقره است، بلکه مردهايي هستند که خدا و رسول او آنها را در روز مقرر گرد هم مي آورد؛ دو نفر از قزوين؛ يک نفر از فارس؛ يک نفر از ابهر؛ يک نفر از برجان (34) از [طايفه] جموح؛ يک نفر از ساج (35)؛

يک نفر از صريح (36)؛ يک نفر از اردبيل؛ يک نفر از بريل(37)؛ يک نفر از تدمر (38)؛ يک نفر از أرمنييه؛ يک نفر از دبيل (39)؛ يک نفر از ندليس (40)؛ يک نفر از نشور (41)؛ يک نفر از برکري؛ يک نفر از أرجيش (42)؛ يک نفر از منازجرد (43)؛ يک نفر از خلاط (44)؛ يک نفر از قاليقلا (45)؛

سه نفر از واسط؛ ده نفر از زوراء؛ چهار نفر از کوفه؛ يک نفر از قادسيه؛ يک نفر از سورا (46)؛ يک نفر را صراه؛ يک نفر از نيل؛ يک نفر از صيداء؛ يک نفر از جرجان؛ يک نفر از قصور؛ يک نفر از انبار؛ يک نفر از عکبري؛ يک نفر از حبار (47)؛ يک نفر از تبوک؛ يک نفر از جامده (48)؛ سه نفر از آبادان؛ سه نفر از حديثه موصل (49)؛ يک نفر از معلثايا (50)؛ يک نفر از نصيبين (51)؛ يک نفر از اردن؛ يک نفر از فارقين؛ يک نفر از لامد (52)؛ يک نفر از رأس عين (53)؛ يک نفر از رقه؛ يک نفر از حران؛ يک نفر از باليس (54)؛ يک نفر از منبح (55)؛ سه نفر از طرطوس (56)؛ يک نفر از قصر (57)؛ يک نفر از أذنه (58)؛ يک نفر از خمري؛ يک نفر از عرار (59)؛

يک نفر از قورص؛ يک نفر از انطاکيه؛ سه نفر از حلب، دو نفر از حمص؛ چهار نفر از دمشق؛ يک نفر از سوريه؛ دو نفر از قسوان؛ يک نفر از قيمون (60)؛ يک نفر از اصوريه (61)؛ يک نفر از کرار (62)؛ يک نفر از اذرح (63)؛ يک نفر از عائر (64)؛ يک نفر در لاکار (65)؛ دو نفر در بيت المقدس؛ يک نفر در رمله (66)؛ يک نفر از صور؛ يک نفر از عرفات؛ يک نفر از عسقلان؛ يک نفر از غزه؛ چهار نفر از فسطاط؛ يک نفر از بس (67)؛ يک نفر از دمياط (68)؛ يک نفر از محله (69)؛ يک نفر از اسکندريه؛ يک نفر از برقه (70)؛ يک نفر از طنجه (71)؛ يک نفر از آفرنجه (72)؛ يک نفر در قيروان (73)؛

پنج نفر از سوس دور (74)؛ دو نفر از قبرس؛ سه نفر از حميم؛ يک نفر از قوس (75)؛ يک نفر از عدم؛ يک نفر از علاقي (76)؛ ده نفر از شهر مدينه ي پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)؛ چهار نفر از مکه مکرمه؛ يک نفر از طائف؛ يک نفر از دبر (77)؛ يک نفر از شيروان؛ يک نفر از زبيد (78)؛ دو نفر از صبرا؛ يک نفر از احساء؛ يک نفر از قطيف؛ يک نفر از هجر؛ يک نفر از يمامة... (79) و (80).

البته بعضي شهرها تکرار شده و بعضي از شهرها غير واقع و بدون نقطه آمده که شايد از اغلاط و اشتباهان نسخه بردارها بوده است. به هر حال در صورت صحت سند، تعداد افرادي که از هر نقطه اي به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ملحق مي شود و اعضاي اوليه را تشکيل مي دهند بيان مي کند. و شايد اين نام ها استعاره و رمزي باشد، و آنان نام هاي ديگري داشته باشند.

روايت طولاني و مفصل است، و ما مورد نياز را آورديم و به آن بسنده کرديم.

نويسنده: نجم الدين طبسي

منبع مقاله :

طبسي، نجم الدين؛ (1385)، دولت موعود، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، چاپ ششم


 

پي نوشت ها:

14- الباقر (عليه السلام) : تنزل الرايات السود- التي تخرج من خراسان- الکوفة. فإذا ظهر المهدي بمکة بعث إليه بالبيعة . ابن حماد، فتن، ص 85؛ عقد الدرر، ص 129؛ الحاوي للفتاوي، ج2، ص 69.

15- الباقر (عليه السلام) : أصحاب القائم ثلاث مائة و ثلاث عشر رجلاً أولاد العجم . نعماني، غيبة، ص 315؛ اثبات الهداة، ج3، ص 547؛ بحار الانوار، ج52، ص 369.

16- عن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم): يملأ الله عزوجل أياديکم من الأعاجم و يصيرون أسداً لا يفرون، يضربون أعناقکم، و يأکلون فيئکم . فردوسي الاخبار، ج5، ص 366.

17- حذيفة : يوشک أن يملأ الله أيديکم من العجم، و يجعلهم أسداً لا يفرون، فيضربون رقابکم و يأکلون فيئکم .

من المحتمل قواي أن الرواية الأخير و قبلها إشارة إلي تحالف القوي الکافرة و هجماتهم الشرسة ضد مصالح الإسلاام و المسلمين. و ليست مرتبطه بالحرکات الممهدة و الموطئة لدولة المهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف). عبدالرزاق، مصنف، ج11، ص 385؛ المعجم الکبير، ج7، ص 268؛ حلية الاولياء، ج3، ص 24؛ فردوس الاخبار، ج5، ص 445.

18- احتمال دارد که منظور قبيله همدان از قبايل عرب باشد.

19- دلائل الامامة، ص 316.

20- دلائل الامامة، ص 316.

21- يکي از شهرهاي خوزستان منسوب به مکرم بن معزاء است. ( معجم البلدان، ج4، ص 123 ).

22- يکي از شهرهاي خوزستان است، و به آن دورق الفرس نيز مي گويند. همان، ج2، ص 483.

23- يکي از روستاهاي خوزستان است، همان، ج1، ص 322.

24- حمويي مي گويد: منطقه اي بين ري و طبرستان و از مناطق سردسير است. همان، ص 428.

25- امروز به آن ايذه مي گويند. فرهنگ معين، ج5، ص 206؛ معجم البلدان، ج2، ص 288.

26- کرخ ظاهراً اسم غير عربي و اصلاً نبطي است. ولي نام مکان هاي متعددي است که بيش تر آنها در عراق واقع شده. کرخ يا جدا، همان کرخ سامر است، و کرخ بصره، و کرخ بغداد، و کرخ جدان در خانقين، و کرخ رقه و کرخ ميسان در استراباد و کرخ عبرتا، و کرخ خوزستان، کرخه. معجم البلدان، ج4، ص 450.

27-چنين آمده است.

28- از شهرهاي نزديک کرمانشاه است. همان، ج2، ص 544.

29- منطقه اي است نزديک به نجران ( حجاز ). همان، ص 578.

30- بزرگ ترين شهر از شهرهاي دياربکر ترکيه است. همان، ج1، ص 57.

31- يکي از محله هاي بغداد است. همان، ج4، ص 315.

32- بدون نقطه آمده است.

33- بدون نقطه آمده است.

34- از نواحي خزر مي باشد. همان، ج1، ص 372.

35- شهري معروف بين کابل و غزنين، همان، ج3، ص 170.

36- بدون نقطه آمده است.

37- از شهرهاي اندلس. همان، ج1، ص 407.

38- از شهرهاي شام است. همان، ج2، ص 17.

39- بين يمن و يمامه، همان، ص 438.

40- مقصود بدليس از شهرهاي ترکيه است. همان، ج1، ص 358.

41- از روستاهاي دينور در کرمانشاه است. همان، ج5، ص 286.

42- از شهرهاي باستاني ارمنيه ي ترکيه است. همان، ج1، ص 144.

43- از شهرهاي معروف ارمنييه ي ترکيه است. همان، ج5، ص 202.

44- از روستاهاي معروف ارمنييه ي ترکيه است. همان، ج2، ص 380.

45- از شهرهاي اطراف ارمنييه است. همان، ج4، ص 299.

46- از نواحي نزديک به شهر حله است. همان، ج3، ص 278.

47- در اصل، چنين آمده است.

48- از روستاهاي بزرگ اطراف بصره است. همان، ج2، ص 95.

49- از نواحي موصل است. همان، ص 230 و ج5، ص 158.

50- از نواحي موصل است. همان، ص 230 و ج5، ص 158.

51- بين راه موصل و شام است. همان، ج5، ص 288.

52- محتمل است آمد و يا لامرد باشد.

53- از نواحي و مناطق موصل است. همان، ج3، ص 14.

54- ميان حلب و رقه واقع شده است. همان، ج1، ص 328.

55- از شهرهاي روم است. همان، ج5، ص 205.

56- از شهرهاي مرزي شام است. همان، ج4، ص 28.

57- بر نواحي متعددي اطلاق مي شود. همان، ج1، ص 132.

58- از شهرهاي مرزي شام است. همان، ج5، ص 144.

59- در فلات نجد واقع است. همان، ج4، ص 93.

60- از نواحي و مناطق فلسطين است. همان، ص424.

61- بدون نقطه آمده است.

62- بدون نقطه آمده است.

63- از نواحي شام است. همان، ج1، ص 129.

64- منطقه اي است در مدينه. همان، ج4، ص 73.

65- يکي از شهرهاي فلسطين است. همان، ج3، ص 69.

66- يکي از شهرهاي فلسطين است. همان، ج3، ص 69.

67- چنين آمده است.

68- از شهرهاي باستاني است و در نزديکي مصر است. همان، ج2، ص 472.

69- از شهرهاي مصر است. همان، ج5، ص 63.

70- ميان مصر و آفريقاست. همان، ج1، ص 388.

71- از شهرهاي ساحلي عربي است. همان، ج4، ص 43.

72- از شهرهاي مجاور روم، در شمال اندلس است. همان، ج1، ص 228.

73- از شهرهاي آفريقايي ( مغرب ) است. همان، ج3، ص 281.

74- از شهرهاي مغرب است. همان، ج1، ص 228.

75- يکي از دره هاي حجاز است. همان، ج3، ص 281.

76- در جنوب مصر واقع است. همان، ج4، ص 145.

77- اطراف شهر صنعاء يمن است. همان، ج2، ص 437.

78- از شهرهاي يمن است. همان، ج3، ص 131.

79- ابن طاووس، الملاحم، چاپ مؤسسه ي صاحب الأمر.

80- عن الأصبغ من نباته. قال: خطب أميرالمؤمنين علي (عليه السلام)، خطبه فذکر المهدي و خروج من يخرج معه و أسماءهم فقال له أبو خالد الحلبي: صفه لنا يا أمير المؤمنين؟ فقال علي (عليه السلام) : ألا إنه أشبه الناس خلقاً و حسناً برسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم). ألا أدلکم علي رجاله و عددهم؟ قلنا: بلي يا أميرالمؤمنين: قال: سمعت رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) قال: أولهم من البصره و آخرهم من اليمامه و جعل علي بعدد رجال المهدي و الناس يکتبون، فقال: نرجلات من البصره و رجل من الأهواز، و رجل من عسکر مکرک، و رجل من مدينه تستر. و رجل من دورق، و رجل من الباستان و اسمه علي. و ثلاثه من اسمه، أحمد و عبدالله و جعفر، و رجلان من عمان- محمد و الحسن- و رجلان منسيراف- شداد و شديد-. و ثلاثه من شيراز: -حفص و يعقوب و علي- و أربعه من أسفهان: - موسي و علي و عبدالله و غلفان-. و رجل من أبدح و اسمه يحيي، و رجل من المرج ( العرج ) و اسمه داود، و رجل من الکرخ و اسمه عبدالله و رجل من بروجرد اسمه قديم. و رجل من نهاوند و اسمه عبدالرزاقاق، و رجلان من الدينور:- عبدالله و عبدالصمد- و ثلاثه من همدان: - جعفر و اإسحاق و موسي-. و عشره من قم أسماؤهم علي أسماء أهل بيت رسول الله، و رجل من خراسان اسمه دريد، و خمسه من الذين اسماؤهم علي أهل الکهف، و رجل من آمل، و رجل من جرجان، و رجل من هراه، و رجل من بلخ، و رجل من قراح و و رجل من عانه؛ و رجل من من دامغان، و رجل من من سرخس، و ثلاثه من السيار، و رجل من ساوه، و رجل من من سمرقند، و إربعه و عشرون من الطالقان، و هم الذين ذکرهم رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و في خراسان کنوز لاذهب و لافضه، ولکن رجال يجمعهم الله و رسوله، و رجلان من قزوين، و رجل من فارس و رجل من أبهر و رجل من برجان من جموح، و رجل من شاخ، و رجل من صريح، و رجل من أردبيل، و رجل من مراد، و رجل من تدمر، و رجل من أرمينيه، و ثلاثه من المراغه و رجل من خوي، و رجل من سلسماس، و رجل من أردبيل و رجل من بدليس، و رجل من تسور، و رجل من برکري، و رجل من سرخيس، و رجل من منارجرد، و رجل من قرقيلا، و ثلاثه من واسط، و عشره من الزوراء، و أربعه من الکوفه، و رجل من القادسيه، و رجل من من سوراء و رجل من من السراه، و رجل من النيل و رجل من صيداء، و رجل من جرجان و رجل من القصور، و رجل من الأنبار، و رجل من عکبرا، و رجل من الحنانه، و رجل من تبوک و رجل من الجاممده، و ثلاثه من عبادان، و سته من حديثه الموصل، و رجل من الموصل، و رجل من مغلثايا، و رجل من نصيبين، و رجل من کازرون و رجل من فارقين، و رجل من آمد؛ و رجل من رأس العين، و رجل من الرقه، و رجل من حران، و رجل من بالس، و رجل من قبج، و ثلاثه من طرطوس، و رجل من القصر، و رجل من آدنه، و رجل من خمري، و رجل من عرار، و رجل من قورص، و رجل من أنطاکيه، و ثلاثه من حلب، و رجلان من حمص، و أربعه من دمشق، سوريه، و رجلان من قسوان، و رجل من قيموت، و رجل من صور، و رجل من کراز، و رجل من أذرح، و رجل من عامر، و رجل من دکار، و رجل من بين المقدس، و رجل من الرمله... و رجلان من عکا. و رجل من صور، و رجل من عرفات، و رجل من عسقلان، و رجل من غزه، وأربعه من الفسطاط. و رجل من قرميس، و رجل من دمياط، المحله، و رجل من الإسکندريه، و رجل من برقه، و رجل من طنجه أفرنجه، و رجل من القيروان، و خمسه من السوس الأقصي، و رجل من قبرص، و ثلاثه من حميم، و رجل من قوص، و رجل من عدن، و رجل من علالي، و عشره من مدينه الرسول (صلي الله عليه و آله و سلم) و أربعه من مکه، و رجل من الطائف، و رجل من الدير، و رجل من الشيروان، و رجل من زبيد، و عشره من مرو، و رجل من الأحساء، و رجل من القطيف، و رجل من هجر، و رجل من اليمامه- قال عليه الصلاه و السلام-؛ آحصاهم لي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) ثلاثممائه و ثلاثه عشر رجلاً بعدد اصحاب بدر يجمعهم الله من مشرقها إلي مغربها في أقل مما ينم الرجل عيناه، عند بيت الله الحرام... . ابن طاووس، ملاحم، ص 146.

 

یک شنبه 1 آذر 1394  12:20 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)

سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)-قسمت سوم

 

 

سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)-قسمت سوم

 

در رواياتي ديگر از شهرهاي به خصوصي نيز نام برده شده است که در اين جا به ذکر چند روايت درباره ي شهرهاي قم، خراسان و طالقان بسنده مي کنيم:

قم

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: خاک قم، مقدس است... مگر نه اين که آنان ياران قائم ما هستند و دعوت کننده به حق ما مي باشند؟ . (81)

عفان بصيري مي گويد: امام صادق (عليه السلام) به من فرمود: آيا مي داني چرا شهر قم را به نام قم ناميدند؟ عرض کردم: خدا و رسولش و شما بهتر مي دانيد. فرمود: زيرا مردم قم پيرامون قائم گرد مي آيند و با او مي مانند و پايداري مي کنند و به او ياري مي رسانند . (82)

خراسان

امير مؤمنان (عليه السلام) مي فرمايد: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: ... در خراسان گنج هايي است که از جنس طلا و نقره نيست؛ بلکه مرداني هستند که عقيده به خدا و رسولش، آنان را در کنار هم ديگر گرد خواهد آورد . (83) شايد مقصود اين است که آنان در اعتقاد راستين به خدا و رسولش مشترکند. يا اين که همه را خداوند در يک روز در مکه گرد خواهد آورد.

طالقان

امير مؤمنان (عليه السلام) مي فرمايد: خوشا به حال طالقان! زيرا خداوند در آن گنج هايي دارد که از جنس طلا و نقره نيستند؛ بلکه مرداني مؤمن هستند که خداوند را به حق شناخته اند و آنان ياوران حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در آخرالزمان مي باشند . (84)

2. عرب ها

روايات مربوط به شرکت عرب ها در قيام حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بر دو دسته اند: برخي بر عدم شرکت آنان در انقلاب مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) دلالت دارد و تعدادي از روايات، برخي از شهرهاي کشورهاي عربي را نام مي برد که از آن جا افرادي به پشتيباني از حضرت قيام مي کنند.

رواياتي که دلالت بر عدم شرکت عرب ها دارد، در صورت صحيح بودن سند، قابل توجيه است؛ زيرا ممکن است در سپاهيان مخصوصي- که در آغاز قيام همراه حضرت خواهند بود- عرب ها شرکت نداشته باشند؛ چنان چه شيخ حر عاملي در کتاب اثبات الهداه روايات را اين گونه شرح داده است و درباره ي شهرهاي عربي نيز که در روايات نام برده شده است، شايد از آن جا سپاهيان غير عربي- که در آن جا سکونت دارند- به ياري حضرت بشتابند؛ نه کساني که اصالت عربي دارند و يا مراد حکومت ها و دولت هاي عربي است. به اين دسته روايات توجه کنيد:

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: از عرب ها بپرهيزيد؛ زيرا آينده بد و خطرناکي در پيش دارند؛ مگر نه اين است که کسي از آنان همراه حضرت مهدي قيام نمي کند . (85) شيخ حر عاملي مي گويد: شايد مراد از اين سخن امام صادق (عليه السلام) آغاز قيام حضرت (عليه السلام) است يا کنايه از کمي شرکت آنان است... .

رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: بزرگان و انسان هاي شريفي از سرزمين شام ( سوريه ) به حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي پيوندند و نيز کساني که از قبايل و سرزمين هاي گوناگون اطراف شام هستند؛ آنان چنانند که گويي دل هاي شان پاره هاي آهن است. آنان پارسايان شب و شيران روزند . (86)

امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: سي صد و سيزده نفر، به عدد ياران جنگ بدر، در ميان رکن و مقام ( در کعبه ) با حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بيعت مي کنند. در ميان آنان بزرگاني از مردم مصر و نيکاني از شام و نيکاني از مردم عراق به چشم مي خورند. حضرت فرمانروايي خواهد کرد، آن مقدار که خدا بخواهد . (87)

نيز امام باقر (عليه السلام) درباره ي شهر کوفه مي فرمايد: هنگامي که حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ظهور کند و به کوفه بيايد، خداوند از پشت کوفه ( نجف ) هفتاد هزار انسان صديق و راستگو را بر مي انگيزد. آنان از ياران و اصحاب حضرتش خواهند بود . (88)

3. پيروان اديان گوناگون

مفضل بن عمر مي گويد: امام صادق (عليه السلام) فرمود: هنگامي که قائم آل محمد (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ظهور کند، تعدادي از پشت کعبه بيرون مي آيند که عبارتند از: بيست و هفت نفر از قوم موسي- آنان که به حق قضاوت مي کنند-هفت نفر از اصحاب کهف، يوشع وصي موسي، مؤمن(89) آل فرعون (90)... .

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: روح مؤمنان، آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را در کوه هاي رضوي مي بينند و از غذاي آنان مي خورند و از نوشيدني هاي آنان مي آشامند؛ در مجالس آنان شرکت مي جويند و با ايشان هم سخن مي شوند تا روزگاري که قائم ما اهل بيت قيام کند.

در آن هنگام که خداوند آنان را برمي انگيزد؛ آنان گروه گروه، دعوت حضرت را مي پذيرند و همراه حضرت مي آيند. در آن روزگار صاحبان عقايد باطل به شک و ترديد دچار مي شوند و گروه ها و احزاب و مدعيان طرفداري و پيروي، از هم مي پاشند و مقربان درگاه الهي ( و مؤمنان ) نجات مي يابند . (91)

ابن جريح مي گويد: شنيده ام هنگامي که دوازده قبيله از بني اسرائيل پيامبران خود را کشتند و کافر شدند، يک قبيله از اين رفتار پشيمان شد، و از کرده ي خويش بيزاري جستند و از خداوند درخواست جدايي ميان آنان با ديگر قبايل کردند. خداوند کانالي در زير زمين گشود که آنان به مدت يک سال و نيم در آن حرکت مي کردند تا اين که از پشت سرزمين چين سر درآوردند و هنوز در آن جا به سر مي برند. آنان مسلمان هستند و به قبله ي ما روي مي آورند. (92)

برخي مي گويند: جبرئيل در شب معراج، پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را نزد آنان برد و حضرت ده سوره از سوره هاي مکي قرآن را براي آنان خواند. آنان ايمان آوردند و رسالت حضرتش را تصديق کردند. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به آنان دستور داد در همان جا اقامت داشته باشند و شنبه ( که روز تعطيلي يهوديان است ) کار را رها کنند و نماز را به پا دارند و زکات بدهند. آنان نيز پذيرفتند و اين وظايف را انجام دادند. و فريضه ي ديگري واجب نشده بود. (93)

ابن عباس مي گويد:

در تفسير آيه ي مبارکه ( وَقُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا؛ (94) و پس از آن به بني اسرائيل فرمان داديم که در آن سرزمين ساکن شويد تا از آن پس که وعده ي آخرت فرا رسد، همه ي شما را باز مبعوث گردانيم ). گفته اند که مراد از وعده ي آخري، ظهور حضرت عيسي (عليه السلام) است که بني اسرائيل همراه آن حضرت قيام مي کنند؛

ولي اصحاب ما روايت کرده اند که آنان به همراه حضرت قائم آل محمد (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام مي کنند. البته شايد منافات نداشته باشد، چون در وعد الآخرة حضرت عيسي به همراه حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، وزير ايشان خواهد بود.

در تفسير آيه ي شريفه ي ( وَمِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يعْدِلُونَ؛ (95) گروهي از قوم موسي به ( دين ) حق هدايت گرديده، به آن دين باز مي گردند ( مردم را هم به دين اسلام و قرآن دعوت مي کنند )). مرحوم مجلسي مي فرمايد: در اين که اين امت چه کساني هستند، اختلاف نظر است.

برخي چون ابن عباس مي گويند: آنان قومي هستند که در آن سوي چين زندگي مي کنند و ميان سرزمين آنان و چين، بياباني از شن روان فاصله شده است. آنان هرگز در حکم خدا، دگرگوني و تبديل پديد نمي آورند. (96)

امام باقر (عليه السلام) در وصف آنان ميفرمايد: آنان مالي را مخصوص به خود نمي دانند، بدون اين که برادر ايماني شان را در آن شريک بدانند. آنان نيز شب استراحت مي کنند و روز بيدارند و به کشاورزي اشتغال دارند. ولي کسي از ما ( مردم ) به سرزمين آنان نمي رسد و فردي از آنان به سرزمين ما ( مردم ) نمي آيند و آنان بر حق هستند . (97)

درباره ي آيه شريفه ي ( وَمِنَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى أَخَذْنَا مِيثَاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ؛ (98) برخي از آنان که گفتند: ما به کيش عيسي هستيم، از آنان عهد گرفتيم که پيرو ( کتاب ) و رسول خدا باشند. آنان از آن چه ( در انجيل ) پند داده شدند، نصيب بزرگي را از دست دادند ( و با حق مخالفت کردند )).

امام صادق (عليه السلام) فرمود: نصارا اين راه و رسم را متذکر خواهند شد و گروهي از آنان همراه حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) خواهند بود . (99)

4. جابلقا و جابرسا

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: خداوند در شرق زمين، شهري به نام جابلقا دارد که داراي دوازده هزار در از طلاست. فاصله ي هر دري از ديگري، يک فرسنگ است. بر روي هر يک از درها برجي وجود دارد که يک لشکر دوازده هزار نفري را در خود جاي داده است. آنان تجهيزات، سلاح و شمشير خود را آماده کرده اند و منتظر ظهور حضرت قائم مي باشند. نيز خداوند شهري را در غرب زمين به نام جابرسا ( با همان خصوصيات ) دارد و من حجت خدا بر آنان هستم . (100)

روايات متعدد ديگري نيز بر اين که شهرها و سرزمين هاي ديگري در جهان وجود دارد که هرگز مردم آن، خدا را معصيت نمي کنند. براي آگاهي بيشتر به جلد 54 کتاب بحارالانوار رجوع کنيد.

از مجموع اين روايات فهميده مي شود که حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در سراسر جهان لشکريان و پايگاه هايي به طور آماده دارد که به هنگام ظهور، وارد پيکار مي شوند؛ ولي از برخي روايات فهميده مي شود که آنان سال ها پيش، از دنيا رفته اند و براي ياري حضرتش، خداوند آنان را دو بار زنده کرده، به دنيا باز مي گرداند و آنان رجعت مي کنند. (101)

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: نجم فرزند اعين از کساني است که در رجعت ( دوباره زنده شده ) جهاد مي کند . (102) نيز درباره ي حمران و ميسر مي فرمايد: گويا حمران بن اعين و ميسر بن عبدالعزيز را مي بينم که شمشير به دست گرفته، بين صفا و مروه ( در نزديک کعبه ) مردم را به شدت مي زنند . (103)

آية الله خوئي در معجم الرجال الحديث، يخبطان الناس را با زدن به شمشير تفسير مي کند.

هم چنين امام صادق (عليه السلام) به داود (104) رقي نگاه کرد و فرمود: هر کس که مي خواهد مردي از ياران حضرت قائم را ببيند، به اين مرد بنگرد. ( يعني اين مرد از ياران حضرت است که دوباره زنده خواهد شد ) . (105)

افراد ديگري هم چون: يوشعبن نون وصي موسي و مؤمن آل فرعون و سلمان فارسي و ابودجانه و مالک اشتر و داود رقي و نجم بن اعين، حمران بن اعين و ميسر بن عبدالعزيز هستند که در روايات، به زنده شدن دوباره ي آنان و حضورشان در زمان امام قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) اشاره شده است که ما در بخش آينده به آن اشاره خواهيم کرد.

نويسنده: نجم الدين طبسي

منبع مقاله :

طبسي، نجم الدين؛ (1385)، دولت موعود، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، چاپ ششم


 

پي نوشت ها:

81- عن الصادق (عليه السلام) : تربة قم مقدسه... أما و إنهم أنصار قائمنا و دعاه حقنا . بحار الانوار، ج57، ص 218.

82- عفان البصري: عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: أتدري لم سمي قم؟ قلت: الله و رسوله و أنت أعلم. قال: إنما سمي قم. لأن أهله يجتمعون مع قائم آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)، و يقومون معه و يستقيمون عليه و ينصرونه . بحار الانوار، ج57، ص 216.

83- قال أمير المؤمنين (عليه السلام) : سمعت رسول الله 0ص) قال: ... وفي خراسان کنوز لاذهب و لافضه، ولکن رجال يجمعهم الله و رسوله . ابن طاووس، ملاحم، ص 147؛ روضة الواعظين، ص 310؛ بحار الاوار، ج52، ص 304.

84- عن أمير المؤمنين (عليه السلام) : ويحاً للطالقان: فإن لله عزوجل بها کنوزاً ليست من ذهب و لا فضه ولکن بها رجال مؤمنون عرفوا الله حق معرفنه و هم أنصار المهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) في اخر الزمان . برهان الهندي، ص 150؛ کشف الغمه، ج3، ص 268؛ کنز العمال، ج14، ص 591؛ شافعي، بيان، ص 106؛ ينابيع الموده، ص 91.

85- عن الصادق (عليه السلام) : اتق العرب: فإن لهم خبر سوء. أما لإنه لا يخرج مع القائم واحد منهم . طوسي، غيبه، ص 284؛ اثبات الهداه، ج3، ص 517؛ بحار الانوار، ج52، ص 333.

86- قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): ... يخرج إليه الأبدال من الشام و أشتاتهم کأن قلوبهم زبر الحديد رهبان بالليل و ليوث بالنهار . ابن طاووس، ملاحم، ص 142؛ بحار الانوار، ج52، ص 304.

87- عن أبي جعفر (عليه السلام) : يبايع بين الرکن و المقام ثلاث مائه ونيفٌ عده أهل بدر، فيهم النجباء من أهل مصر، و الأبدال من أهل الشام، و الأخيار من أهل العراق، فيقيم ماشاء الله أن يقيم . طوسي، غيبه، چاپ جديد، ص 477؛ بحارالانوار، ج52، ص 334؛ اثبات الهداه، ج3، ص 518.

88- و عنه (عليه السلام) : إذا ظهر القائم و دخل الکوفه، بعث الله تعالي من ظهر الکوفه سبعين ألف صديق، فيکونون في دصحابه و أنصاره . ابن طاووس، ملاحم، ص 43؛ ينابيع الموده، ج2، ص 435؛ الشيعه و الرجعه، ج1، ص 456.

89- نامش سماک بن خرشه انصاري است. مرحوم مامقاني درباره اش مي فرمايد: من او را حسن الحال مي دانم... ( تتقيح المقال، ج2، ص 68 ).

90- عن المفضل بن عمر: عن أبي عبدالله (عليه السلام) : إذا قام قائم آل محمد، استخرج من ظهر الکعبه سبعه و عشرين رجلاً من قوم موسي الذين يقضون بالحق و به يعدلون، و سبعة من أصحاب الکهف، و يوشع وصي موسي، و مؤمن آل فرعون و سلمان الفارسي، و أبادجانه الأنصاري و مالک الأشتر . روضه الواعظين، ج2، ص 266.

91- عن أبي عبدالله(عليه السلام) : إن أرواح المؤمنين يرون آل محمد في جبل رضوي. فتأکل من طعامهم و تشرب من شرابهم و تحدث معهم في مجالسهم حتي يقوم قائمنا أهل البيت. فإذا قام قائمنا، بعثهم الله معه. يلبثون زمراً فزمواً، فعند ذلک يرتاب المبطلون، و يضمحل المنتحلون، و ينجو المقربون . الکافي، ج3، ص 131؛ الإيقاظ، ص 290؛ بحار الانوار، ج27، ص 308؛ معجم احاديث الامام المهدي (عليه السلام)، ج4، ص 101.

92- عن ابن جريح: بلغني أن بني اسرائيل لما قتلوا أنبياءهم، و کفروا و کانوا اثني عشر سبطاً. تبراً سبط منهم. مما صنعوا و اعتذروا و سألوا الله أن يفرق بينهم و بينهم، ففتح الله لهم نفقاً من الأرض، فساروا فيه سنه و نصف سنه حتي خرجوا من ورائ الصين، فهم هناک، حنفاء مسلمين، يستقبلون قبلتنا. بحار الانوار، ج4، ص 316.

93- و قيل: إن جبرئيل انطلق بالنبي (صلي الله عليه و آله و سلم) ليله المعراج إليهم. فقراً عليهم من القرآن عشر سور نزلت بمکه فآمنوا به و صدقوه . و أمرهم أن يقيموا مکانهم و يترکوا السبت و أمرهم بالصلاه و الزکاه و لم يکن نزلت فريضه غيرهما ففعلوا . بحار الانوار، ج54، ص 316.

94- الإسراء ( بني اسرائيل ) (17) آيه 104.

95- اعراف (7) آيه 159.

97 و 96- عن الصادق (عليه السلام) : لا تشتر من السودان أحداً. فإن کان لابد فمن النوبه. فإنهم من الذين قال الله عزوجل: و من الذين قالوا إنا... أما إنهم سيذکرون ذلک الح، و سيخرج مع القائم عصابه منهم... الکافي، ج5، ص 353.

البته سند اين روايت ضعيف است چنانچه در کتاب ايلام ديار شيعيان گمنام به آن اشاره کرديم. بحار الانوار، ج54، ص 316.

98- مائده (5) آيه 14.

99- کافي، ج5، ص 352؛ التهذيب، ج7، ص 405؛ وسائل الشيعه، ج14، ص 56؛ نور الثقلين، ج1، ص 601؛ تفسير برهان، ج1، ص 454؛ ينابيع الموده، ص 422.

100- عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال : إن الله عزوجل بالمشرق مدينه اسمها جابلقا. لها اثنا عشر ألف باب من ذهب، بين کل باب إلي صاحبه مسيره فرسخ. علي کل باب برج فيه اثنا عشر ألف مقاتل، يلهبون الخيل، و يشحذون السيوف و السلاح، ينتظرون قيام قائمنا، و إن لله عزوجل بالمغرب مدينه يقال لها: جابرسا، لها اثنا عشر ألف باب من ذهب، بين کل باب إلي صاحبه مسيرة فرسخ، علي کل باب برج فيه اثنا عشر ألف مقاتل، يلهبون الخيل، و يشحذون السلاح و السيوف، ينتظرون قائمنا، و أنا الحجه عليهم . بحار الانوار، ج54، ص 334 و ج 26، ص 47.

101- شيعه بر اين عقيده است که در همين دنيا و. پس از ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) امامان معصوم و گروهي از مؤمنان و گروهي از کافران دوباره زنده مي شوند و به دنيا باز مي گردند. در اين باره صدها روايت وارد شده است. مرحوم آيه الله والد (رح) در جلد دوم الشيعه و الرجعه به گستردگي در اين باره سخن گفته است. اخيراً اين کتاب را حجه الاسلام ميرشاولد به نام ستاره درخشان ترجمه و منتشر کرده است و از اين جانب نيز پانزده سال پيش جزوه اي به نام رجعت از نظر شيعه منتشر شده است که با استفاده از نوشته ها و سخنان مرحوم والدم مي باشد و برايشان آن را قرائت کردم. اخيراً نيز جزوه اي با عنوان الرجعه في أحاديث الفريقين از اين جانب منتشر شده است.

102- عن أبي عبدالله (عليه السلام) : إنه- يعني نجم بن أعين- ممن يجاهد في الرجعه . الؤيقاظ من الهجعه، ص 269.

103- عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال : کأني بحمران بن أعين و ميسر بن عبدالعزير يخبطان الناس بأسيافهما بين الصفا و المروة . کشي، رجال، ص 402؛ الخلاصه، ص 98؛ قهبائي، رجال، ج2، ص 289؛ الايقاظ، ص 284؛ بحار الانوار، ج54، ص 4؛ معجم رجال الحديث، ج6، ص 259.

104- درباره ي موثق بودن داود، علماي رجال بحث هاي گسترده اي کرده اند. برخي اين روايت را ضعيف شمرده و بعضي آن را موثق دانسته اند. روايت ديگري از امام صادق (عليه السلام) نقل شده که فرموده است: منزلت و مقام داود نزد من، همانند موقعيت مقداد نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است . تتقيع المقال، ج2، ص 414.

105- نظر أبو عبدالله (عليه السلام) إلي داود الرقي، و قد ولي، فقال: من سره أن ينظر إلي رجل من أصحاب القائم، فلينظر إلي هذا . الايقاظ، ص 264.

 

یک شنبه 1 آذر 1394  12:22 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)

سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)-قسمت چهارم

 

سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)-قسمت چهارم

 

ج ) تعداد سپاهيان

درباره ي تعداد لشکريان و ياران امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) روايات گوناگوني در دسترس است. برخي روايات، تعداد آن را سي صد و سيزده نفر يادآور شده اند و برخي روايات، از ده هزار نفر و بيش تر سخن مي گويند. در اين جا يادآوري دو نکته ضروري است:

الف ) سي صد و سيزده نفر- که در روايات آمده است- نيروهاي ويژه اي هستند که در آغاز قيام همراه آن حضرت خواهند بود. آنان در حکومت جهاني امان زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از کارگزاران مي شوند؛ چنان چه مرحوم اربلي در کشف النعمه فرموده است:

از اين روايت ( روايت ده هزار نفر ) استفاده مي شود که تعداد ياران حضرت در عدد سي صد و سيزده محدود نمي شود؛ بلکه اين تعداد، نفراتي هستند که در آغاز قيام، همراه حضرت هستند.

ب ) تعداد چهار هزار، ده هزار و ...- که در برخي روايات گفته شده است- آمار کل نيروهاي ارتش مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيست؛ بلکه- هم چنان که از روايات نيز استفاده مي شود- هر يک از اين ارقام، نماينگر تعداد نيروهايي هستند که در برهه اي از زمان ظهور حضرت (عليه السلام) و يا در پيکار خاصي در گوشه اي از جهان شرکت دارند. شايد هم مطلب ديگري باشد که ما آن را نمي دانيم که با ظهور حضرت، روشن خواهد شد.

1. نيروهاي مخصوص

يونس پسر طبيان مي گويد: خدمت امام صادق (عليه السلام) بودم که ايشان نامي از ياران حضرت قائم به ميان آورد و فرمود: آنان سي صد و سيزده تن هستند و هر يک خود را در ميان سي صد نفر مي بيند . (1)

از اين که حضرت مي فرمايد: هر يک خود را درميان سي صد نفر مي بيند ، دو احتمال تصور مي شود: 1.اينکه توان جسمي هر يک از آنان برابر سي صد نفر باشد؛ چنان که توان هر يک از مؤمنان در آن روزگار برابر نيروي چهل مرد است. 2. هر کدام از آنان، سي صد نفر نيرو دارند و خود را در ميان سي صد نيرو تحت فرمان ميبينند. بنابراين احتمال، آنان حدود سي صد گردان نيروي نظامي را فرماندهي مي کنند و محتمل است که همان ظاهر لفظ مراد باشد؛ يعني هريک خود را جزء آن عده مي داند؛ چنان که بعضي گفته اند.

امام زين العابدين (عليه السلام) ميفرمايد: آنان که از بستر خود براي ياري امام قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ناپديد مي شوند، سي صد و سيزده نفر به تعداد اهل بدر هستند که صبح آن شب ( صبح روز بعد ) در مکه گرد مي آيند. (2)

امام جواد (عليه السلام) مي فرمايد: پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از سرزمين تهامه ( مکه ) ظهور مي کند. او گنج هايي دارد که از جنس طلا و نقره نيست؛ بلکه آنها اسب هايي نيرومند و مرداني نامور به تعداد اصحاب بدر هستند.

آنان سي صد و سيزده نفرند که از سراسر جهان به دور او گرد مي آيند. کتاب مُهر کرده اي با حضرت است که تعداد يارانش با نام، شهر، نوع نژاد، مشخصات و کنيه ي آنان در آن نوشته شده است. آنان همه در فرمانبرداري از مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي کوشند . (3)

رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: مردم مانند پرندگان در اطرافش گرد مي آيند تا اين که سي صد و چهارده مرد- که در بين آنان زناني نيز هستند- گرد مي آيند و آن حضرت بر هر ستمگر و فرزند ستمگري پيروز مي گردد و عدالت چنان مي شود که مردم آرزو مي کنند: اي کاش مردگانشان در بين زندگان بودند و از عدالت بهره مند مي شدند . (4)

امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) با سي صد و سيزده نفر به تعداد اصحاب بدر، بدون آگاهي و وعده ي قبلي ظهور مي کند؛ در حالي که آنان چون ابري پاييزي پراکنده اند؛ آنان شيران روز و نيايشگران شب هستند . (5)

ابان بن تغلب مي گويد: امام صادق (عليه السلام) فرمود: به زودي سي صد و سيزده نفر به مسجد شما ( مکه ) مي آيند. مردم مکه مي دانند که اين افراد نسبتي با پدران و اجدادشان ندارند ( و جزو مردم مکه نيستند ). هر کدام از آنان شمشيري دارد که بر روي آن کلمه اي ثبت است که از آن کلمه هزار کلمه ( مشکل ) گشوده و حل مي شود . (6)

در برخي از روايات، نام برخي از آنان گفته شده است که به ذکر دو روايت بسنده مي کنيم:

امام صادق (عليه السلام) به مفضل بن عمر- يکي از اصحاب آن حضرت- فرمود: تو و چهل و چهار مرد ديگر، جزو ياران و همراهان حضرت قائم هستيد . ( 7)

شايد مراد از چهل و چهار نفر، کساني باشد که از اصحاب امام صادق (عليه السلام) هستند.

نيز آن حضرت مي فرمايد: هنگامي که قائم آل محمد (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ظهور کند، بيست و هفت تن از پشت کعبه بيرون مي آيند و بيست و پنج نفر از قوم موسي- که همگي قاضيان به حق و عادل هستند- زنده مي شوند و نيز هفت تن از اصحاب کهف، يوشع وصي موسي، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسي، ابادجانه انصاري و مالک اشتر به دنيا باز مي گردند . (8) در بعضي از روايات، مقداد بن اسود نيز ذکر شده است.

طبق روايات فرشتگان جا به جا کننده، مردگان نيک را به اماکن مقدسي مانند خانه خدا منتقل مي کنند. (9) بنابراين، اين مردگان از آن دسته اي باشند که اجسادشان به کنار کعبه انتقال داده شده است و رجعت و دوبار زنده شدن آنان نيز از همان جا خواهد بود. طبق نقل ديگري، اين مکان پشت شهر کوفه، يعني شهر نجف است که باز معناي روايت صحيح مي شود؛ زيرا اجسادشان به آن جا، يعني نجف اشرف انتقال داده شده است.

شايسته ي ذکر است که اين افراد، سابقه ي مبارزه در ابعاد سياسي و نظامي را با طاغوت هاي روزگار خويش داشته اند؛ به خصوص سلمان فارسي، ابودجانه، مالک اشتر و مقداد که در جنگ هاي صدر اسلام شرکت کرده، رشادت هاي بسياري از خود نشان داده اند و گروهي از آنان سابقه ي فرماندهي نيز داشته اند. 

نويسنده: نجم الدين طبسي

منبع مقاله :

طبسي، نجم الدين؛ (1385)، دولت موعود، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، چاپ ششم


گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان

http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

پي نوشت ها:

1- دلائل الامامة، ص 320؛ المحجة، ص 46.

2- عن يونس بن ظبيان، قال: کنت عبدأبي عبدالله (عليه السلام): فذکر أصحاب القائم: قال: ثلاثمائة و ثلاثة عشر، و کل واحد يري نفسه في ثلاثمائة . دلائل الامامه، ص 320 عن علي بن الحسين (عليه السلام) قال: المفقودون عن فرشهم ثلاثمائه و ثلاثه عشر رجلاً، عده أهل بدر، فيصحبون بمکه . کمال الدين، ج2، ص 654؛ عياشي، تفسير، ج2، ص 56؛ نورالثقلين، ج1، ص 139 و ج4، ص 94؛ بحار الانوار، ج52، ص 323.

3- عن أبي جعفر الثاني (عليه السلام): قال النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) لأبي بن کعب في وصف القائم... يخرج من تهامه... و له کنوز لا ذهب و لافضه إلا خيول مطهمة، و رجال مسموه، يجمع الله له من أقاصي البلاد علي عده أهل بدر- ثلاثمائه و ثلاثه عشر رجلاً- معه صحيفة مختومة فيها عدد أصحابه بأسمائهم، و بلدانهم و طبائعهم ، حلاهم و کناهم، کدادون مجدون في طاعته . عيون اخبار الرضا، ج1، ص 59؛ بحار الانوار، ج52، ص 310.

4- عن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) فيجتمع إليه کالطير الواردة حتي يجتمع إليه ثلثمائة و أربعة عشر رجلاً فيهم نسوة. فيظهر علي کلجبار و ابن جبار، و يظهر من العدل ما يتمني له الأحياء أمواتهم . مجمع الزوائد، ج7، ص 315.

5- من أبي جعفر (عليه السلام) : فيظهر في ثلثمائة و ثلاثة عشر رجلآً عده أهل بدر علي غير ميعاد قرعاً کفرع الخريف، رهبان بالليل، و أسد بالنهار . ابن طاووس، ملاحم، ص 64؛ التفاوي الحديثيه، ج31.

6- عن أبان بن تغلب، قال أبو عبدالله (عليه السلام) سيأتي في مسجد کم، ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً- يعني مسجد مکه - يعلم أهل مکه أنه لم يلدهم آياؤهم و لا أجدادهم، عليهم السيوف، مکتوب علي کل سيف [عليها] کلمه تفتح ألف کلمه کمال الدين، ج2، ص 671؛ بصائر الدرجات، ص 311؛ بحار الانوار، ج52، ص 286.

7- عن الصادق (عليه السلام): يا مفضل، أنت و أربعة و أربعون رجلاً مع القائم دلائل الامامة، ص 248؛ اثبات الهداة، ج3، ص 573.

8- روضة الواعظين، ص 266؛ اثبات الهداة، ج3، ص 55.

9- درر الخبار، ج1، ص 258.

 

دوشنبه 2 آذر 1394  9:54 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)

سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)-قسمت پنجم

 

 

سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)-قسمت پنجم

 

2. ارتش مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)

ابوبصير مي گويد: مردي از اهالي کوفه، از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: چند نفر با حضرت قائم (عليه السلام) قيام مي کنند؟ مردم مي گويند: همراهان حضرت به تعداد سربازان بدر يعني سي صد و سيزده نفرند. امام (عليه السلام) فرمود: حضرت مهدي ظهور نمي کند، مگر با ارتشي قوي و نيرومند و ارتش قدرتمند کم تر از ده هزار نيروي رزمنده نخواهد داشت . (10)

نيز آن حضرت مي فرمايد: هنگامي که خداوند به حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) اجازه قيام دهد، سي صد و سيزده تن با او بيعت مي کنند. آن حضرت در مکه توقف مي کند تا اين که عدد اصحابش به ده هزار نفر برسد. آن گاه به سوي مدينه حرکت مي نمايد . (11)

امير مؤمنان (عليه السلام) مي فرمايد: مهدي حداقل با لشکر دوازده هزار نفري و حداکثر پازده هزار نفري ظهور مي کند. رعب و ترس از نيروي نظامي او، پيشاپيش سپاهيانش در حرکت است. هيچ دشمني با ايشان روبه رو نمي شود، جز اين که شکست مي خورد. آن حضرت و سپاهيانش در راه خدا به سرزنش کسي نمي انديشند. شعار لشکريانش اين است: بميران، بميران . (12)

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ظهور نمي کند، مگر آن که حلقه و تعداد آنان کامل گردد . راوي پرسيد: تعداد آنان چند نفر است؟ حضرت فرمود: ده هزار نفر . (13)

شيخ حر عاملي مي گويد: در روايت است که تعداد کامل سپاه امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) صد هزار نفر است . (14)

3. گارد حفاظت

کعب مي گويد: مردي از بني هاشم، در بيت المقدس منزل مي کند. تعداد نيروهاي محافظ وي دوازده هزار نفرند و درروايت ديگري مي گويد: تعداد محافظان وي سي و شش هزار نفرند و بر سر هر يک از بزرگ راه هاي منتهي به بيت المقدس، دوازده هزار نفر مستقرمي شوند. (15)

البته کلمه ي حرس که در روايت است، به معنان اعوان و کمک نيز آمده است و اين معنا با عنوان حديث مناسب نيست؛ چون ممکن است مقصود ياران و اعوان حضرت باشد.

د ) اجتماع سپاهيان

چنان که پيش تر گفته شد، لشکريان حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از گوشه و کنار جهان گرداگرد او جمع مي شوند. درباره ي شيوه آگاهي سپاهيان از قيام و گرد آمدن آنان در مکه، روايات به شيوه هاي گوناگوني اشاره دارد.

بعضي شب در بستر خود به خواب رفته اند و صبحگاهان خود را در محضر امام (عليه السلام) مي بينند. برخي با طي الارض- پيمودند مسافت طولاني در مدتي بسيار کوتاه- به حضرت مي پيوندند و گروهي پس از آگاهي از قيام به وسيله ي ابرها نزد حضرت مي آيند.

به روايتي در اين باره توجه فرماييد:

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: هنگامي که به حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) اذن خروج و قيام داده شود، خداوند را به نام عبري آن مي خواند. در آن هنگام يارانش- که سي صد و سيزده نفرند و همانند ابرهاي پاييزي پراکنده اند- مهيا مي شوند و آنان همان صاحبان پرچم ها ( و فرماندهان ) هستند.

برخي از آنان شب هنگام در حالي که در بستر آرميده اند، ناپديد مي شوند و به هنگام صبح خود را در مکه مي بينند و برخي به هنگام روز سوار بر ابرها ديده مي شوند. آنان با نام خود و پدر و فاميل و شهرت شناخته مي شوند. (16)

مفضل بن عمر مي گويد: عرض کردم: فدايت شوم؛ کدام دسته از نظر ايمان در مرتبه ي برتري قرار داند؟ حضرت فرمود: آنان که بر فراز ابرها در حرکت خواهند بود، همان ناپديد شدگان که در شأن آنان اين آيه ي مبارک فرود آمده است: ( أَينَ مَا تَكُونُوا يأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا؛ (17) هر کجا باشيد، خداوند همگي شما را خواهد آورد ).

رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: پس از شما اقوامي خواهند آمد که زمين زير پاي شان جمع مي شود و دنيا به روي آنان گشوده مي گردد و مردان و زنان فارس، آنان را خدمت مي کنند. زمين کم تر از يک چشم بر هم زدن، زير پاي شان طي مي گردد؛

به گونه اي که هر يک از آنان مي تواند، شرق تا غرب زمين را يک لحظه سپري کند. آنان از اين دنيا نيستند و دنيا نيز در آنان بهره و سهمي ندارد . (18)

امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: شيعيان و ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از سراسر زمين به سوي او حرکت مي کنند؛ زمين زير پايشان جمع مي شود و با طي الارض به امام (عليه السلام) مي رسند و با او بيعت مي کنند . (19)

عبدالله پسر عجلان مي گويد: خدمت امام صادق (عليه السلام) سخن از قيام حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به ميان آمد. به حضرت عرض کردم: چگونه از ظهور حضرت آگاهي مي يابيم؟ فرمود: صبح مي کنيد، در حالي که زير بالش خود، نامه اي را مي بينيد که در آن نوشته شده است: پيروي از مهدي کار معروف و خوبي است . (20)

امام رضا (عليه السلام) مي فرمايد: سوگند به خدا که اگر قائم ما قايم کند، خداوند، شيعيان را از همه ي شهرها، نزد او گرد مي آورد . (21)

نيز امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: در حالي که جوانان شيعه، بر پشت بام ها خوابيده اند، ناگهان آنها را گروه گروه در يک شب و بدون وعده ي قبلي نزد حضرت مي آورند. آنگاه همگي صبحگاه نزد حضرت گرد مي آيند . (22)

نويسنده: نجم الدين طبسي

منبع مقاله :

طبسي، نجم الدين؛ (1385)، دولت موعود، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، چاپ ششم


 

پي نوشت ها:

10- عن أبي بصير: سأل رجل من أهل الکوفه أبا عبدالله (عليه السلام): کم يخرج مع القائم فإنهم يقولون: إنه يخرج معه عدة أهل بدر- ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً-؟ قال: و ما يخرج إلا في أولي قوة، و ما يکون أولوا القوة أقل من عشرة آلاف . کمال الدين، ج2، ص 654؛ تفسير، ج1، ص 134؛ نور الثقلين، ج4، ص 98؛ ج1، ص 340؛ العدد القوية، ص 65؛ اثبات الهداة، ج3، ص 548.

11- عن أبي عبدالله (عليه السلام): إذا أذن الله تعالي للقائم- و قد و افاه ثلاث مائة و بضعة عشر رجلاً، فيبايعونه، و يقيم بمکه حتي يتم أصحابه عشرة آلاف نفس- ثم يسير منها إلي المدينة المستجاد، ص 511.

12- ابن رزين الخافقي إنه سمع علياً (عليه السلام) يقول: يخرج المهدي في اثني عشر ألفاً إن قلوا، و خمسة عشر ألفاً إن کثروا، و يسير الرعب بين يديه، لا يلقاء عدو إلا هزمهم، شعارهم: أمت أمت: لا يبالون في الله لومه لائم . ابن طاووس، ملاحم، ص 65.

13- عن الصادق (عليه السلام): لا يخرج القائم حتي يکون تکملة الحلقة قلت: و کم الحلقه؟ قال: عشرة آلاف . نعماني، غيبة، ص 307؛ اثبات الهداة، ج3، ص 545.

14- اثبات الهداة، ج3، ص 57؛ بحار الانوار، ج52، ص 307؛ بشارة الاسلام، ص 190.

15- کعب الأخبار: ينزل رجل من بني هاشم ببيت المقدس حرسه أثنا عشره ألفاً. و في نقل آخر عنه: حرسه ستة و ثلاثون ألفاً علي کل طريق لبيت المقدس اثنا عشر ألفاً . ابن حماد، فتن، ص106؛ عقدالدرر، ص 143.

16- قال أبوعبدالله (عليه السلام): إذا إوذن الإمام، دعا الله باسمه العبراني، فاتيحت له أصحابه الثلاثمائة و ثلاثة عشر. قزع کقزع الخريف. و هم أصحاب الألوية، منهم من يفقد عن فراشه ليلاً فيصبح بمکه، و منهم من يري يسير في السحاب نهاراً يعرف باسمه و اسم أبيه و حليته و نسبه . قلت: - جعلت قداک- إنهم أعظم أيماناً به قالک الذي يسير في السحاب نهاراً، و هم المفقودون، و فيهم نزلت هذه الآيه ( أَينَ مَا تَكُونُوا يأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا ) . کمال الدين، ج2، ص 672؛ عياشي، تفسير، ج1، ص 67؛ نعمان، غيبة، ص 315؛ بحار الانوار، ج52، ص 368؛ کافي، ج8، ص 313؛ المحجة، ص 19.

17- بقره ( 2 ) آيه 148.

18- عن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم): سيکون بعدکم أقوام تطوي لهم الأرض و تفتح لهم الدنيا، و تخدمهم بنات فارس و أبناؤهم. تطوي لهم الأرض في أسرع الطرق. حتي لو شاءحدهم أن يأتي مشرقها أو مغربها في ساعه فعل، ليسوا من الدنيا و ليست الدنيا منهم في شيء . فردوس الاخبار، ج2، ص 449.

19- عن الباقر (عليه السلام): و تسير إليه- أي المهدي- شيعته من أطراف الأرض تطوي لهم طياً، حتي يبايهوه . روضة الواعظين، ج2، ص 263؛ عقد الدرر، ص 65؛ متقي هندي، برهان، ص 145.

20- عبدالله بن عجلان، قال: ذکرنا خروج القائم عند أبي عبدالله (عليه السلام): فقلت له: کيف لنا بعلم ذلک؟ فقال: يصبح أحدکم و تحت رأسه صحيفه عليها مکتوب: طاعه معروفه . بحار الانوار، ج52، ص 324؛ اثبات الهداة، ج3، ص 582؛ ترجمه جلد 13، بحار الانوار، ص 916.

21- الرضا (عليه السلام): ... و الله أن لو قام قائمنا لجمع الله إليه جميع شيعتنا من جميع البلدان:. مجمع البيان، ج1، ص 231؛ اثبات الهداة، ج3، ص 524؛ نور الثقلين، ج1، ص 140؛ بحار الانوار، ج52، ص 291.

22- قال أبو عبدالله (عليه السلام): بينا شباب الشيعة علي ظهور سطوحهم نيام : إذا توافوا إلي صاحبهم في ليلة واحدة علي غير ميعاد فيصحبون بمکة . نعماني، غيبة، ص 316؛ بحار الانوار، ج52، ص 198؛ بشاره الاسلام، ص 198.

 

دوشنبه 2 آذر 1394  9:55 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)

سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)-قسمت ششم

 

 

سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)-قسمت ششم

 

هـ ) شرايط پذيرش و آزمايش سپاهيان

امير مؤمنان (عليه السلام) در اين باره مي فرمايد: ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)- که سي صد و سيزده نفرند- به سوي او مي روند و او را که پنهان شده است، مي يابند و مي پرسند: آيا تو مهدي موعود هستي؟ مي فرمايد: آري، ياران من! آن گاه دوباره خودش را از آن پنهان مي کند و به مدينه مي رود.

ياران حضرت چون آگاهي مي يابند، به سوي شهر مدينه به راه مي افتند و آن گاه که به شهر مدينه مي رسند، امام پنهاني به شهر مکه باز مي گردد و يارانش براي پيوستن به حضرت به مکه مي روند. بار ديگر امام (عليه السلام) به شهر مدينه مي رود و چون ياران مدينه مي رسند، حضرت به سوي مکه حرکت مي کند و اين رفتار سه بار تکرار مي شود .

امام (عليه السلام) ياران را اين گونه مي آزمايد تا از ميزان پيروي ايشان آگاه گردد. پس از آن، در ميان صفا و مروه- در کعبه- ظاهر مي شود و خطاب به يارانش چنين مي گويد: من به کاري دست نمي زنم، مگر آن که شما با من بر شرايطي بيعت کنيد و بر آن پاي بند باشيد و چيزي از آن را تغيير ندهيد؛

من نيز هشت چيز را متعهد مي شوم . يارانش در پاسخ امام (عليه السلام) همگي مي گويند: ما به طور کامل تسليم هستيم و از تو پيروي مي کنيم و هر شرطي را که قرار دهيد، مي پذيريم. بفرماييد آن شرايط چيست؟

حضرت به سوي کوه صفا در مکه به راه مي افتد و ياران نيز در پي او مي روند. در آن جا خطاب به آنان مي فرمايد: با شما بر اين شرايط پيمان مي بندم:

1. از ميدان رزم نگريزيد.

2. دزدي نکنيد.

3. عمل نامشروع انجام ندهيد.

4. کارهاي حرام انجام ندهيد.

5. کار منکر و زشت انجام ندهيد.

6. کسي را جز به حق نزنيد.

7. زر و سيم نيندوزيد.

8. جو و گندم احتکار نکنيد.

9. مسجدي را ويران نسازيد.

10. به ناحق شهادت ندهيد.

11. مؤمني را خوار و کوچک نکنيد.

12. ربا نخوريد.

13. در سختي ها و مشکلات پايداري کنيد.

14. فرد خداپرست و يکتاپرستي را لعنت نکنيد.

15. شراب ننوشيد.

16. لباس زربافت نپوشيد.

17. لباس ابريشم و حرير بر تن نکنيد.

18. شخص فراري را تعقيب نکنيد.

19. خون حرامي را نريزيد.

20. به منافق و کافر انفاق نکنيد.

21. لباس خز نپوشيد.

22. خاک را بالش خود قرار دهيد ( شايد به اين معنا باشد که فروتن و متواضع باشيد ). 23. از کارهاي ناشايست بپرهيزيد. 24. به معروف امر کنيد و از منکر باز داريد.

اگر به اين شرايط، پاي بند شويد و رفتار کنيد، بر من واجب است که جز شما را به عنوان ياور برنگزينم و نپوشم مگر آن چه شما مي پوشيد و نخورم جز، آن چه شما مي خوريد و برمرکبي که شما سوار مي شويد، سوار شوم و هر جا که شما باشيد، با شما باشم و هر جا که رهسپار شويد، با شما بيايم و به نيروي کم خرسند و خشنود باشم و زمين را از عدل و داد آکنده سازم؛ آن سان که از ستم و جور پر شده است و خدا را به گونه اي که شايسته است، پرستش نمايم. من به آن گفتم، وفادار خواهم بود و شما نيز به عهد خود وفا کنيد .

اصحاب مي گويند: راضي شديم و به آن چه فرمودي با تو بيعت مي کنيم. آن گاه امام (عليه السلام) با تک تک ياران ( به نشانه ي بيعت ) مصافحه مي کند. (23)

البته بايد توجه داشت که حضرت، اين شرايط و آزمايش را با نيروهاي ويژه انجام مي دهد: زيرا آنان در حکومت امام (عليه السلام) از کارگزاران خواهند بود و آنانند که باکردار خوب خود، در گسترش عدالت در جهان نقش مؤثري دارند.

ضمناً، سند اين روايت مورد تأمل است؛ چون از خطبه البيان است که برخي آن را ضعيف دانسته اند؛ هر چند بعضي ديگر از بزرگان در مقام دفاع از آن برآمده، آن را تقويت کرده اند. (24)

و ) ويژگي هاي سپاهيان

در روايات براي اصحاب و ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ويژگي هاي بسياري گفته شده که به پاره اي از آنها بسنده مي کنيم:

1. عبادت و پارسايي

امام صادق (عليه السلام) در توصيف ياران حضرت مي فرمايد: آنان مرداني شب زنده دار هستند که شب را در حال قيام- به پرستش مي پردازند- و به هنگام نماز، زمزمه اي مانند زنبور عسل دارند و صبح هنگام در حالي که بر اسب هاي خود سوارند، باري انجام مأموريت مي روند. آنان پارسايان شب و شيران روزند و از ترس خدا، حالت خاصي پيدا کرده اند. خداوند به وسيله ي آنان، به امام حق ياري مي رساند . (25)

و نيز آن حضرت مي فرمايد: گويا قائم آل محمد (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و يارانش را در پشت شهر کوفه مي بينم. گويي پرندگان بر بالاي سر آنان بال گسترده اند. زاد و توشه شان پايان يافته و لباس هاي شان مندرس و ژنده است و سجده بر پيشاني آنان اثر گذارده است.

آري، آنان شيران روز و نيايشگران شبند. دل هاي شان مانند پاره هاي آهن، محکم و استوار است. هر کدام از آنان نيروي چهل مرد را داراست. کسي جز کافر و منافق آنان را نمي کشد. خداوند در قرآن از آنان اين گونه ياد کرده است: ( إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ؛ (26) در اين مطلب، هوشمندان را آيت و عبرت بسيار است ) . (27)

2. عشق به امام و فرمانبرداري از او

امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: اصحاب امر را در برخي از اين دره ها ( ذي طوي ) غيبتي خواهد بود. دو شب پيش از ظهورش، نزديک ترين پيشخدمتش، به ديدار برخي از ياران حضرت مي رود و از ايشان مي پرسد: شما در اين جا چند نفريد؟ مي گويند: چهل تن. مي گويد: چگونه خواهيد بود، اگر پيشواي خود را ببينيد؟ پاسخ مي دهند: به خدا سوگند، اگر در کوه ها زندگي کند، همراه او خواهيم بود و همان گونه زندگي خواهيم کرد . (28)

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: ياران حصرت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) دست هاي خود را زين مرکب امام (عليه السلام) مي کشند و با اين کار، درخواست برکت مي کنند. دور حضرت حلقه مي زنند و در جنگها جسم و جان خود را سپر بلاي او مي کنند و هر چه از آنان بخواهد، اجابت کرده، انجام مي دهند . (29)

نيز آن حضرت در توصيف ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي فرمايد: او مرداني دارد که گويا دل هاي شان از پاره آهن است... آنان در برابر حضرت از يک کنيز نسبت به مولا و مالک خود، فرمانبردارتر و در برابر اوامرش تسليم هستند .(30)

رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: خداوند براي حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از گوشه و کنار جهان به تعداد اهل بدر، جنگجو گرد مي آورد. و آنان در فرمانبرداري از حضرتش بسيار کوشا و مصمم هستند . (31)

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: گويا مي بينم که حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و يارانش در نجف ( کوفه ) مستقر شده اند ( و چنان ثابت و استوارند ) که گويي پرنده بر سر آنان نشسته است . (32)

جنگاوران چنان منظم، بي حرکت و تسليم محض در برابر حضرت مي ايستند که گويي پرنده بر سرشان نشسته است که اگرکوچک ترين حرکتي از خود نشان دهند، پرنده پرواز مي کند.

3. سپاهيان قدرتمند و جوان

اميرمؤمنان (عليه السلام) مي فرمايد: ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) همه جوانند و پير و کهنسال در ميان آنان وجود ندارد، جز تعداد اندکي که مانند سرمه براي چشم و نمک براي غذا لازم هستند. البته کمترين چيز مورد نياز در غذا نمک است . (33)

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: منظور لوط پيامبر، از اين سخن خود که دشمنان گفت: " اي کاش نيروي قدرتمندي عليه شما داشتم يا به استوانه اي محکم پناه مي بردم"، نيرويي همان نيروي مقتدر مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و ياران او بود که يک تن از آنان، توان چهل مرد را دارد. آنان دل هايي استوارتر از پاره هاي آهن دارند و چون از برابر کوه ها بگذرند، صخره ها به لرزه در آيند. شمشيرها را غلاف نمي کنند تا آن هنگام که خداوند بخواهد و خشنود شود . (34)

امام سجاد (عليه السلام) در اين باره مي فرمايد: آن گاه که قائم ما قيام کند، خداوند سستي و ضعف را از شيعيان ما دور مي کند و دل هاشان را چون پاره هاي آهن محکم و استوار مي نمايد و به هر کدام از آنان قدرت چهل مرد را مي بخشد و آنان فرمانروايان و بزرگان زمين مي شوند . (35)

امامصادق (عليه السلام) مي فرمايد: در حکومت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) شيعيان ما، فرمانروايان و بزرگان زمين خواهند بود و هر کدام از آنان، قدرت چهل مرد را داراست . (36)

امام باقر (عليه السلام) فرمود: در دل شيعيان ما ( امروز ) از دشمنان ترس انداخته شده است؛ ولي روزگاري که حکومت ما فرا رسد و امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ظهور کند، هر يک از شيعيان ما، از سير بي باک تر و از نيزه برنده تر خواهند شد. آنان دشمنان ما را با پا لگدمال مي کنند و با دست مي کشند .(37)

عبدالملک بن اعين مي گويد: هنگامي که از خدمتم امام باقر (عليه السلام) برخاستم، به دستم تکيه دادم و گفتم: آرزو داشتم، ظهور حضرت قائم (عليه السلام) را در روزگار جواني، ( روزهايي که توان جسمي داشتم ) درک کنم. امام (عليه السلام) فرمود:

آيا به اين خشنود نيستيد که دشمنان شما يک ديگر را بکشند، ولي شما در خانه هاي تان در امان باشيد؟ اگر امام (عليه السلام) ظهور کند، به هر يک از شما توان چهل مرد داده مي شود و دل هايتان همانند پاره هاي آهن مي گردد؛ به گونه اي که اگر با آن دل ها به کوه بزنيد، کوه ها را مي شکافد و از جا مي کند و شما رهبران زمين و امانت داران آن خواهيد بود . (38)

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: به هنگام فرا رسيدن امر ما ( حکومت حضرت مهدي ) خداوند، ترس را از دل شيعيان ما بر مي دارد و در دل هاي دشمنان ما جاي مي دهد. در آن هنگام هر يک از شيعيان ما از نيزه برنده تر و از شير شجاع تر مي شود. يک شيعه، دشمن خود را با نيزه هدف مي گيرد و با شمشير مي زند و زير پاي خود لگدمال مي کند . (30)

هم چنين آن حضرت مي فرمايد: ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مرداني هستند که دل هاي آنان مانند آهن سخت و محکم است. هرگز شک و شبهه اي در ذات خدا، بر آن دل ها راه نمي يابد. آنان از سنگ ها سخت ترند. اگر به آنان مأموريت داده شود تا کوه ها را از جاي برکنند و جابه جا کنند، اين کار را به سرعت انجام مي دهند و اگر مأموريت سرکوبي و نابودي شهري به انان داده شود، آن را ويران مي سازند ( در سرعت عمل و قاطعيت چنانند که ) گويي عقاب هايي بر اسب ها نشسته اند . (40)

4. سپاهيان محبوب

امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: گويا ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را مي بينم که سراسر زمين و آسمان را احاطه کرده اند و هيچ چيز در جهان نيست که فرمانبردار و تسليم محض آنان نباشد. درندگان زمين و پرندگان شکاري نيز در پي خشنودي آنان هستند. آنان به قدري محبوبيت دارند که جايي از زمين بر جاي ديگر فخر و مباهات مي کند و مي گويد: امروز يکي از ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بر من گام نهاد و از اين جا گذشت . (41)

5. عاشقان شهادت

امام صادق (عليه السلام) درباره ي ويژگي هاي ياران حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي فرمايد: آنان از ترس خدا، بيمناکند و آرزوي شهادت دارند. خواسته شان اين است که در راه خدا کشته شوند. شعارشان اي خونخواهان حسين (عليه السلام) است. چون حرکت مي کنند و رعب و ترس از آنان در دل دشمن به فاصله يک ماه در حرکت است . (42)

نويسنده: نجم الدين طبسي

منبع مقاله :

طبسي، نجم الدين؛ (1385)، دولت موعود، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، چاپ ششم


 

پي نوشت ها:

23- قال أميرالمؤمنين (عليه السلام) في خطبه البيان- بعد ما بين أصحابه الثلاثمائة و ثلاث عشر-:

يقال: إنهم بمضون إلي المهدي (عليه السلام) و هو مختف تحت الناتره، فيقولون له: أنت المهدي، فيقول: نعم، يا أنصاري، ثم يخفي نفسه عنهم لينظر کيف هم في طاعته، فيمضي إلي المدينه فيخبرونهم أنه لا حقٌ بقبر جده رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) فيلحقونه بالمدينه؛ فإذا أحس بهم رجع إلي مکه فلا يزالون علي ذلک ثلاثاً ثم يتراءي لهم بعد ذلک بين الصاف و المروة، فيقول لهم: إني لست قاطعاً أمراً حتي تبايعوني علي ثلاثين خصلة: ألزمکم أن لا تغيروا منها شيئاً و لکم علي ثمان خصال، فقالوا: سمعنا و أطعنا، فاذکر ما أنت ذاکره يابن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): فيخرج إلي الصفا فيخرجون معه، فيقول: أبايعکم أن لا تولوا دابراً. و لا تسرقوا، و لا نزنوا، و لا تفعلوا محرماً، و لا تأتوا فاحشه. و لا تضربوا أحداً إلا بحق، و لا تکنزوا ذهباً، و لا فضه، و لا براً و لا شعيراً، و لا تخرجوا مسجداً، و لا تشهدوا زوراً، و لا تقبحوا علي مومن و لا تأکلوت رباً، و أن تصبروا علي الضراء، و لا تلعنوا موحداً، و لا تشربوا مسکراً، و لا تلبسوا الذهب و لا الحرير و لا الديباج. و لا تتبعوا هزيماً، و لا تسفکوا دماً حراماً. و لا تغدروا بمسلم، و لا تنفقوا علي مافر و لا منافق. و لا تلبسوا الخز من اثياب، و تتوسدون التراب، و تکرهون الفاحشه، و تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر. فإذا فعلتم ذلک فلکم علي أن لا أتخذ سواکم و لا ألبس إلا ما تلبسون، و لا آکل إلا مثل ما تأکلون. و لا أرکب إلا مثل ما ترکبون، و لا أکون إلا مثل ما تأکلون، و لا أکون إلا حيث تکونون، و أمشي حيثما تمشون، و أرضي بالقليل، و أملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلمآً و جوراً. و نعبد الله حق عبادته، و أوف لکم و أوفوا لي. فقالوا: رضينا و بايعناک علي ذلک، فيصافحهم رجلآً رجلاً . الشيعة و الرجعه، ج1، ص 157؛ عقد الدرر، ص 96.

24- مرحوم والدم در پاورقي جلد اول الشيعة و الرجعه، درباره ي خطبه البيان چنين فرموده اند: ما اين خطبه را از کتاب دوحه الانوار شيخ محمد يزدي نقل کرده ايم؛ ولي منحصر به اين کتاب نيست، بلکه در کتاب هاي ديگري نيز درج شده است. چنان چه آقا بزرگ طهراني در جلد 7 الذريعه نام چند کتاب را ذکر مي کند:

1. قاضي سعيد قمي در شرح حديث غمامه م. 1103هـ ق؛

2. محقق قمي در جامع الشتات، ص 772؛

3. نسخه اي در کتابخانه ي امام رضا (عليه السلام) به تاريخ 729 هـ ق؛

4. نسخه اي به خط علي بن جمال الدين به تاريخ 923 هـ. ق؛

5. خلاصه الترجمان؛

6. معالم التنزيل.

اين خطبه عباراتي دارد که با توحيد نمي سازد، ولي در همه ي نسخه ها اين عبارات نيست و بدون شک از ساخته هاي غلات مي باشد.

اما عباراتي هم چون: انا مورق الاشجار و مثمر الثمار مانند آن در روايت ديگر فراوان است؛ هم چون بنا أثمرت الاشجار و أينعت الثمار، و جرت الأنهار و بنا تنزل الغيث و تنبت عشب الأرض و در زيارات مطلقه چنين آمده است:

و بکم تنبت الأرض أشجارها و بکم تخرج الأشجار و أثمارها... .. و در زيارت رجبيه: أنا سائلکم و آملکم فيما إليکم التفويض و عليکم التعويض، فبکم يجبر المهيض و يشفي المريض و...

بنابراين، هر عبارتي که مخالف ظاهر قرآن بود و قابل تأويل و توجيه صحيحي نبود، معصومين از آن بري و منزه هستند؛ اما جعلي بودن عبارات اين خطبه، سبب نادرستي همه ي خطبه شريف نمي شود. اين بود سخن مرحوم والد. ولي اشکالي که در آن به نظر مي رسد اين است که خطبه را ابن مسعود از حضرت امير مؤمنان نقل مي کند و حال آن که او سال 32 قمري و پيش از خلافت حضرت فوت شده است؛ ولي ممکن است مراد شخص ديگري به اين نام باشد!

25-عن أبي عبدالله (عليه السلام): ... رجال لا ينامون الليل، لهم دوي في صلاتهم کدوي النحل. يبيتون قياماً علي أطرافهم، و يصبحون علي خيولهم، رهبان باليليل ليوث بالنهار.... و هم خشيه الله مشفقون بهم ينصر الله إمام الحق . بحار الانوار، ج52، ص 308.

26- حجر ( 15 ) آيه 75.

27- وعنه (عليه السلام): کأني أنظر إلي القائم و أصحابه في نجف الکوفه کأن علي رؤسهم الطير. قد فنيت أزوادهم و خلقت ثيابهم. قد أثر السجود بجباههم. ليوث بالنهار رهبان بالليل. کأن قلوبهم زبر الحديد، يعطي الرجل منهم قوه أربعين رجلآً، لا يقتل أحداً منهم إلا کافراٌ أو منافق، و قد وصفهم الله تعالي بالتوسم في کتابه ( إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ ). بحار الانوار، ج52، ص 386.

28- قال أبو جعفر (عليه السلام): يکون لصحاب هذا الأمر غيبة في بعض الشعاب- ثم أمأ بيده إلي ناحيه ذي طوي- حتي إذا کان قبل خروجه بليلتين، انتهي المولي الذين يکون بين يديه حتي يلقي بعض أصحابه. فيقول: کم أنتم ههنا؟ فيقولون: نحو من أربعين رجلاً، فيقول: کيف أنتم لو قد رأيتم صاحبکم؟ فيقولون: والله لو يأوي بنا الجبال، لآويناها معه، ثم يأتيهم من القابله فيقول لهم... . عياشي، تفسير، ج2، ص 56؛ بحار الانوار، ج52، ص 341.

29- عن أبي عبدالله (عليه السلام): يتمسحون بسرج الإمام (عليه السلام) يطلبون بذلک البرکه و يحفون به، يقونه بأنفسهم في الحروب، و يکفونه ما يريد منهم . بحار الانوار، ج52، ص 308.

30- و عنه (عليه السلام): له... رجال کأن قلوبهم زبر الحديد، هم أطوع له من الامه لسيدها . همان.

31- النبي (صلي الله عليه و آله و سلم): يجمع الله له من أقاصي البلاد علي عداه أهل بدر، کدادون، مجدون في طاعته . همان، ص 310.

32- عن الصادق (عليه السلام): کأني أنظر إلي القائم و أصحابه في نجف الکوفه، کأن علي رؤوسهم الطير . اثبات الهداه، ج3، ص 585.

33- عن أمير المؤمنين (عليه السلام): أصحاب المهدي شباب لا کهول فيهم إلا مثل محل العين، و الملح في الزاد، و أقل الزاد الملح . طوسي، غيبة، ص 284؛ نعماني، غيبة، ص 315؛ ابن طاووس، ملاحم، ص 145؛ کنز العمال، ج14، ص 592؛ بحار الانوار، ج52، ص 334؛ اثبات الهداة، ج3، ص 517.

34- الصادق (عليه السلام): ما کان قوله لوط (عليه السلام) لقومه ( لو أن لي بکم قوه أو آوي إلي رکن شديد ) إلا تمنياً لقوه القائم، و شده و لو مروا بجبال الحديد لتدکدکت، لا يکفون سيوفهم حتي يرضي الله عزوجل . کمال الدين، ج2، ص 673؛ بحار الانوار، ج52، ص 317 و 327.

35- علي بن الحسين (عليه السلام): إذا قام قائمنا، أذهب الله عزوجل من شيعتنا العاهة، و جعل قلوبهم کزبر الحديد. و جعل قوه الرجل منهم قوه أربعين رجلاً، و يکونون حکام الأرض و سنامها . کمال الدين، ج2، ص 673؛ بحار الانوار، ج52، ص 317، 327، 372؛ ينابيع الموده، ص 424؛ احقاق الحق، ج13، ص 346.

36- الصادق (عليه السلام): يکون شيعتنا في دوله القائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) سنام الأرض و حکامها، يعطي کل رجل منهم قوه أربعين رجلاً . مفيد، اختصاص، ص 24؛ بحار الانوار، ج52، ص 372.

37- قال أبو جعفر (عليه السلام): القي الرعب في قلوب شيعتنا من عدونا فإذا وقع أمرنا، و خرج مهدينا کان أحدهم أجري من الليث، و أمضي من السنان، يطأ عدونا بقدميه و يقتله بکفيه . مفيد، اختصاص، ص 24؛ بصائر الدرجات، ج1، ص 124؛ ينابيع الموده، ص 448، 489؛ اثبات الهداة، ج3، ص 557؛ بحار الانوار، ج52، ص 318، 372.

38- عن عبدالملک بن أعين، قال: قمت من عند أبي جعفر (عليه السلام) فاعتمدت علي يدي فبکيت، و قلت: کنت أرجو أن أدرک هذا الأمر و بي قوه، قال: أما ترضون أن أعواء کم يقتل بعضهم بعضاً و أنتم آمنون في بيوتکم. إنه لو کان ذلک، أعطي الرجل منکم قوه أربعين رجلآً، و جعل قلوبکم کزبر الحديد لو قذفتم بها الجبال فلقتها، و أنتم قوام الأرض و خزانها . کافي، ج8، ص 282؛ بحار الانوار، ج52، ص 335.

39- عن أبي عبدالله (عليه السلام): إن الله نزع الخوف من قلوب أعدائنا، و أسکنه قلوب شيعتنا، فإذا جاء أمرنا نزع الخوف من قلوب شيعتنا و أسکنه في قلوب أعدائنا. فواحدهم أمضي من سنان. و أجري من ليث، يطعن عدوه برمحه، و يضربه بسيفه، و يوسه بقدمه . خرائج، ج2، ص 840؛ بحار الانوار، ج52، ص 336؛ ر. ک: حلية الاولياء، ج3، ص 184؛ کشف الغمه، ج، ص 345؛ ينابيع الموده، ص 448؛ مانند اين روايت از امام باقر (عليه السلام) رسيده است: بصائر الدرجات، ص 24؛ بحار الانوار، ج2، ص 189.

40- و عنه (عليه السلام): و له (عليه السلام): ... رجال کأن قلوبهم زبر الحديد، لا يشوبها شک في ذات الله أشد من الحجر، لو حملوا علي الجبال، لأزالوها، لا يقصدون براياتهم بلده إلا خربوها، کمأن علي حيولهم العقبان . بحار الانوار، ج52، ص 308.

41- عن أبي جعفر (عليه السلام): کأني بأصحاب القائم (عليه السلام) و قد أحاطوا بما بين الخافقين، فليس شيء إلا و هو مطيع لهم حتي سباع الأرض و سباع الطير. يطلب رضاهم في کل شيء حتي تفخر الارض علي الأرض، و تقول: مربي اليوم رجل من أصحاب القائم . کمال الدين، ج2، ص 673؛ اثبات الهداه، ج3، ص 493؛ بحار الانوار، ج52، ص 327.

42- عن أبي عبدالله (عليه السلام): في حديث أصحاب القائم (عليه السلام): و هم من خشيه الله مشفقون، يدعون بالشهاده، و يتمنون أن يقتلوا في سبيل الله شعارهم يا لثارات الحسين ، إذا ساروا يسير الرعب أمامهم مسيرة شهر . مستدرک الوسائل، ج11، ص 114.

 

دوشنبه 2 آذر 1394  9:56 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh ali_kamali
دسترسی سریع به انجمن ها