0

آیا امام خمینی (ره) یک صوفی بودند؟

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

آیا امام خمینی (ره) یک صوفی بودند؟

می دانیم که امام خمینی (ره) فردی بودند که از ابتدای جوانی، در راه خودسازی معنوی گام برداشته و این شیوه را تا پایان عمر حفظ نموده اند. از این رو در سخنان و اشعار ایشان گاه می توان به مطالب و تعابیری مشابه با اعتقادات و اصطلاحات صوفیان برخورد نمود که در نگاه اول، تمایل ایشان را به مکتب "تصوف" برداشت کرد؛ مانند این شعر:
 
کشکول فقر شد سبب افتخار ما
 
ای یار دلفریب بیفزای افتخار
 
ما ریزه خوار صحبت رند قلندریم
 
با غمزه ای نواز دل پیر جیره خوار[9]
 
و یا:
 
ای پیر مرا به خانقاهی برسان
 
یاران همه رفتند براهی برسان[10]
 
و نیز:
 
صوفى! ز ره عشق صفا باید کرد
 
عهدى که نموده‏اى وفا باید کرد[11]
 
هر چند از این اشعار و تعابیری که در آن به کار برده شده، نوعی تمایل به "تصوف" برداشت می شود، اما نباید به سرعت و یک جانبه قضاوت نمود، بلکه باید از طرفی، توجه داشت که اصطلاحات به کار رفته در این سخنان، اشاره به واقعیاتی است که شاید نتوان آنها را صریحا مطرح نمود، و گر نه می دانیم که امام خمینی، در عمر طولانی خود، نه کشکولی بر دوش گذاشته و نه به خانقاهی سرکشی نمود و از طرف دیگر باید به دیگر سخنانشان نیز توجه کرد و نتیجه نهایی را به دست آورد. در این راستا اشعار دیگری وجود دارد که مخالفت ایشان را با صوفی گری اصطلاحی بیان می دارد؛ چون:
 
صوفی از وصل دوست بی خبر است
 
صوفی بی صفا نمی خواهم[12]
 
و یا:
 
عشقت از مدرسه و حلقه صوفی راندم
 
بنده حلقه بگوش در خمارم کرد[13]
 
و نیز:
 
با صوفی و با عارف و درویش بجنگیم
 
پرخاشگر فلسفه و علم کلامیم[14]
 
اکنون با این اشعار به ظاهر متضاد، چه باید کرد؟! و در نهایت، آیا ایشان "تصوف" را قبول داشته و یا از آن گریزان بودند؟
 
در پاسخ باید گفت: چنانچه در بخش اول نیز بیان شد، آن دسته از تعالیم "تصوف" که در راستای شرع مقدس بوده و یک مسلمان واقعی باید برای خودسازی معنوی از آنها استفاده نماید، مورد تأیید امام (ره) بوده و توصیه می نمودند که: "مؤمن به این بشویم که مناجات خدا با انسان چى هست. مناجات را مؤمن بشویم به آن، انکار نکنیم، نگوییم اینها حرف هاى درویشى است. همه این مسائل در قرآن هست به نحو لطیف و در کتب ادعیه مبارکه ما که از ناحیه ائمه هدى وارد شده است، همه این مسائل هست، نه به آن لطافت قرآن، لکن به نحو لطیف ... و همه اشخاصى که بعدها این اصطلاحات را به کار برده‏اند فهمیده و نفهمیده از قرآن و حدیث گرفتند، و ممکن است که اصل مسندش (را) هم درست ندانند".[15]
 
بر این اساس، در دیدگاه امام، نباید از انگ صوفی و درویش بودن هراسید و خودسازی معنوی را به کناری گذاشت، اما این بدان معنا نیست که ایشان، تمام رفتار و کردار صوفیان را مورد تأیید خود قرار دهند.
 
در نامه ای از امام که ده ها سال قبل از انقلاب و در عنفوان جوانی (سال 1317 شمسی) نگاشته اند، چنین سفارشی را می یابیم که:
 
"به خوش سخنى ارباب تصوف و عرفان رسمى خشنود مباش؛ و به دعاوى و طامات پر سر و صداى اهل خرقه راه مسپار".[16] و ده ها سال بعد (سال 1363)، بعد از آن که توصیه های اکیدی به فرزندشان حجت الاسلام و المسلمین سید احمد جهت خودسازی بیان می نمایند، اما همزمان سفارش می کنند که: "آنچه گفتم بدان معنا نیست که خود را از خدمت به جامعه کنارکشى و گوشه گیر و کَلِّ بر خلق اللَّه باشى که این از صفات جاهلان مُتنسِّک است یا درویشان دکان‏دار".[17]
 
و در توصیه ای دیگر به عروس خود (همسر سید احمد) چنین ابراز می دارند: "من نمى‏خواهم تطهیر مدعیان را بکنم که: اى بسا خرقه که مستوجب آتش باشد. مى‏خواهم اصل معنا و معنویت را انکار نکنى، همان معنویتى که کتاب و سنّت نیز از آن یاد کرده‏اند و مخالفان آن، یا آنها را نادیده گرفته و یا به توجیه عامیانه پرداخته‏اند".[18]
 
امام خمینی (ره)، نظریه های افراطی و تفریطی را مورد انتقاد قرار داده و میزان در پذیرش اعمال را نیات و انگیزه های باطنی افراد قلمداد می نمایند، نه رفتارهای خاص و شکل و شمایل ظاهری، با این تعبیر که: "پسرم! نه گوشه گیرى صوفیانه، دلیل پیوستن به حق است، و نه ورود در جامعه و تشکیل حکومت، شاهد گسستن از حق. میزان در اعمال، انگیزه‏هاى آنها است. چه بسا عابد و زاهدى که گرفتار دام ابلیس است".[19]
 
این گونه است که اگر سخنی از ایشان را مشاهده نماییم که بویی از تصوف و درویش مآبی دارد، نباید آن را تأیید کننده صوفیان و درویشان رسمی و نام و نشان دار به شمار آوریم، بلکه باید آن را در راستای دستورات قرآن و سنت ارزیابی کنیم.
 
 
[1] انعام، 32؛ یونس، 24؛ عنکبوت، 64؛ محمد، 36؛ حدید، 20 و صدها آیه دیگر.
[2] اعراف، 32؛ بقره، 168و 172؛ مائده، 88؛ انعام، 141؛ ملک، 15 و ...
[3] بقره، 201، "ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنة و قنا عذاب النار".
[4] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 134، ح 17، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 ش.
[5] مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 429، ح 37، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
[6] کافی، ج 5، ص 65، ح 1.
[7] همان، ج 2، ص 16، ح 6.
[8] برای مطالعه بیشتر در زمینه چگونگی پیدایش و رشد تصوف، می توانید به کتاب هایی چون "جستجو در تصوف ایران" تآلیف دکتر عبدالحسین زرین کوب مراجعه نمایید.
[9] باده عشق، ص 40، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1368 ش.
[10] همان، ص 77.
[11] صحیفه امام، ج 18، ص 444، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1386 ش، چاپ چهارم.
[12] باده عشق، ص 29.
[13] همان، ص 33.
[14] همان، ص 55.
[15] صحیفه امام، ج 17، ص 458.
[16] صحیفه امام، ج 1، ص 18.
[17] صحیفه امام، ج 18، ص 511."کل بر خلق خدا" به معنای سربار جامعه و "جاهلان متنسک" به معنای افرادی هستند که بدون دانش کافی، تظاهر به زهد و تقوا می نمایند.
[18] صحیفه امام، ج 18، ص 453.
[19] صحیفه امام، ج 18، ص 512.
پنج شنبه 28 آبان 1394  12:03 PM
تشکرات از این پست
younes_t
دسترسی سریع به انجمن ها