0

اشعاری به مناسبت ماه محرم وصفر

 
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعاری به مناسبت ماه محرم وصفر

بغض گلویم مسیر آه گرفته
از غم خورشید قلب ماه گرفته

این همه رقاصه از برای چه اینجاست؟
بس که شده ازدحام راه گرفته

 

شهر پر از هلهله ست و زینب کبری
یک نفره بانگ وا اخاه گرفته

با اسرای یهود، آل نبی را
فکر کنم شام اشتباه گرفته

درد بزرگی‌ست اینکه دختر غیرت
دور و برش را فقط نگاه گرفته

سنگ رها از کمان پیره زنان را
آه ببین جا به سجده گاه گرفته

یوسف ما سیر شد ز عرش نشینی
باز دلش میل قعر چاه گرفته

میلاد حسنی

یا صاحب الزمان علیه السلام

دوشنبه 25 آبان 1394  3:11 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعاری به مناسبت ماه محرم وصفر

میان سینه چرا رد آه جا مانده
میان روز روی نیزه ماه جا مانده

و مادری که شده داغ دار و محسن او
شهید گشته و در بین راه جا مانده*


بروی نیزه سر شیر خواره ای رفته
ولی تنش پس آن خیمه گاه جا مانده

و دختری که روی برگ نازک رخ او
نقوش بوسه ی دستی سیاه جا مانده

تنور خولی و آن خاطرات خاکستر
بروی گیسوی یک پادشاه جا مانده

تنش که دفن شده لیک خاتم جدش
به دست های پلید سپاه جا مانده

و خواهری که خودش در میان شام ولی
دلش میان دل قتلگاه جا مانده

تمام روضه همین است، عمه ی ما گفت:
مرو که دخترکی بی پناه جا مانده

علی مشهوری”مهزیار”

*منظور حضرت محسن بن الحسین ع است که در شش ماهگی ودر بین راه اسارت سقط و در بالای کوهی دفن شد…در حال حاضر مقبره ی ابن شهرآشوب و چند تن دیگر از بزرگان در کنار قبر ایشان است

یا صاحب الزمان علیه السلام

دوشنبه 25 آبان 1394  3:11 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعاری به مناسبت ماه محرم وصفر

داردمهیا میشود،اَلشّام اَلشّام
بزمی که برپا میشود،اَلشّام اَلشّام
سجاد دائم در سجود است؟یاکه قدّش
ازغصه ها تامیشود،اَلشّام اَلشّام
درپاسخ اینکه:کجاها سخت تر بود؟
بغض لبش وا میشود:اَلشّام اَلشّام
بعداز مصیبت های پشت درب ساعات
دروازه ها وا میشود،اَلشّام اَلشّام
زینب که حتی سایه اش را کس نمیدید
داردتماشا میشود،اَلشّام اَلشّام
برروی نیزه چشم های زخم عباس
ازاشک دریا میشود،اَلشّام اَلشّام
لکنت گرفته دخترت ازسیلی زجر
حرفش..ب ب ب بابا میشود،اَلشّام اَلشّام
مانده رباب ازاینکه درحلقوم اصغر...
نیزه مگرجا میشود؟اَلشّام اَلشّام
باقصد قربت...سنگ و سَبُّ و ناسزاها
حکم است و فتوا ميشود،اَلشّام اَلشّام
وجارچی تا جار زد؛ آل علی اند
از کینه غوغا میشود،اَلشّام اَلشّام
بغض علی وکوچه تنگ یهودي
اینجاست معنا میشود:«اَلشّام اَلشّام»
اینجاست ذکرقاری قرآن نیزه:
«یارَب اَغِثنا» میشود،اَلشّام اَلشّام
.
بزم شراب مستی و ناموس حیدر
این روضه حالا میشود:«اَلشّام اَلشّام»
ما بین جمعیت رقیه تا ببیند
بر پنجه اش پا میشود،اَلشّام اَلشّام
پرسید:عمه جان چرا هی خیزرانش
پایین وبالا میشود؟ اَلشّام اَلشّام
هفتادتن آنجا و اینجاهم رقیه
زینب چه تنها میشود،اَلشّام اَلشّام
.
ایمان دهقانیا

یا صاحب الزمان علیه السلام

دوشنبه 25 آبان 1394  3:11 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعاری به مناسبت ماه محرم وصفر

امام حسین(ع)-دیر راهب

 

امشب كه پا گُشا شده ای در كُنِشْتِ1 من

انگار اُلـفتی است تـو را با سـرشتِ من

آورده قـابِ چَشـمِ تو عكسِ بهشتِ من

تـغییر می دهـی همۀ سرنـوشتِ من

از رویِ نیـزه سر زده مهـمانِ من شدی

تـو كیـستی؟ كه ماه به ایـوانِ من شدی

تو كیستی؟ كه یوسفِ بازارِ من شدی

من نه، تو آمدی و خریدارِ من شدی

عیسی ترین مسیحی و دلدارِ من شدی

با جلوه ای تمامِ كَس و كارِ من شدی

من تا به حال فخر بدین سان ندیده ام

طوبی لَكْ از تمامیِ عالم شنیده ام

برقِ نگاهِ تو جگرم را كباب كرد

تاریكی كُنشتِ مرا آفتاب كرد

یك عمر هر چه ساخته بودم خراب كرد

آقایی تو رویِ كمِ من حساب كرد

آن قطره ام كه در دلِ دریا نشاندیم

پایِ ضریحِ قبلۀ دل ها نشاندیم

زُنّار2 پاره می كنم از جان به راهِ تو

ای روح و اِبن و اَب به فدایِ نگاهِ تو

ای عرش و فرش سایه نشینِ پناهِ تو

از چیست؟ نوكِ نیزه شده تكیه گاهِ تو

یحییِ سر بریده به خون می كشی مرا

با شور و جلوه ات به جنون می كشی مرا

من آبرو گرفته ام از آبرویِ تو

باشد گواهِ غربتِ سُرخت، گلویِ تو

با اشك و با گلاب دهم شستشویِ تو

خاكسترِ تنور بگیرم ز رویِ تو

با بَد وسیله ای به گلویت كشیده اند

پیداست كه به زجر سرت را بریده اند

با پا چراغِ انجمنت را شكسته اند

چون روز روشن است تنت را شكسته اند

حتماً قِداستِ سخنت را شكسته اند

با چكمه ها لب و دهنت را شكسته اند

یك هاله نور دور و برت چرخ می زند

یك قافله به پایِ سرت چرخ می زند

دور و برِ تو روحُ الاَمین پر گرفته است

زانویِ غم به سینه پیمبر گرفته است

پهلو شكسته روضه ات از سر گرفته است

از حال رفته بوسه ز حنجر گرفته است

با ناله های فاطمه از كِثرتِ غمت

عرش خدا به لرزه در آمد ز ماتمت

پیر و مرادِ من شدی ای نو مشرقین

باب النجات  امت حیران در عالمین

ساغر بریز ساقی ذكرِ شهادتین

دیوانه می شوم به هوایِ تو یا حسین

خونِ خدا به پایِ تو ایمان می آورم

قابل بدانی ام به خدا جان می آورم

من عاقبت به خیرِ توام، خوش به حالِ من

با عرشیان به سیرِ توام، خوش به حالِ من

نا آشنا ز غیرِ تو ام، خوش به حالِ من

اینجا اسیرِ دِیرِ تو ام، خوش به حالِ من

حالا كه خاكِ راه  شدم در سپاهِ تو

می خواهم التماسِ دعا از نگاهِ تو

 

علیرضا شریف

 

1-آتشکده و معبد یهودان

2- زنار کمربندی بود که ذمیان نصرانی در مشرق زمین به امر مسلمانان مجبور بوده‌اند داشته‌باشند تا بدین وسیله از مسلمانان ممتاز گردند.

یا صاحب الزمان علیه السلام

دوشنبه 25 آبان 1394  3:12 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعاری به مناسبت ماه محرم وصفر

امام حسین(ع)-دیر راهب

 

دید از دور مسیحا نفسی می‌آید

دید با قافله فریادرسی می‌آید

صحنه‌ای دید در آن قافله اما جانکاه

بر سر نیزه سری دید، سری همچون ماه

این سر کیست که اینقدر تماشا دارد؟

صوت داوودی و انفاس مسیحا دارد؟

از سر هر مژه‌اش معجزه بر می‌خیزد

با طنینش همه آفاق به هم می‌ریزد

با نسیم از غم دل گفت به صد شیون و آه

به ادب نافه‌گشایی کن از آن زلف سیاه

گرچه این شیوه‌ی رندان بلاکش باشد

حیف از این زلف که بر نیزه مشوش باشد

با دلی سوخته آمد به طواف سر ماه

پاره پاره دلش از داغ لب پرپر ماه

گفت ای جان جهان نذر غمت! جانم باش

امشبی را ز سر لطف تو مهمانم باش

ماه را همره خود با دلِ بی‌تاب آورد

نذر لب‌های ترک خورده کمی آب آورد

خون از آن چهره که می‌شُست، دلش خون می‌شد

حال او منقلب و دیده دگرگون می‌شد

اشک در چشم پر از شیون راهب می‌خواند

روضه می‌خواند از آن اوج مصائب می‌خواند

روضه می‌خواند: همه عمر در این چرخ کبود

بین زرتشتی و آشوری و ترسا و یهود

نشنیدم که سرِ نیزه سری را ببرند

یا که در سلسله بی بال و پری را ببرند

آه از آن سوز و گدازی که در آن محفل بود

عشق می‌گفت به شرح، آن‌چه بر او مشکل بود

گفت: عالم شده حیرانِ پریشانی تو!

کیستی تو؟ به فدای سر نورانی تو!

ناگهان ماه،‌ چه جانکاه دمی لب وا کرد

محشری در دل آن سوخته‌دل، برپا کرد

گفت: من کشته‌ی لب‌تشنه‌ی عاشورایم

زینت دوش محمد، پسر زهرایم

دید راهب به دلش شعله و شور افتاده‌ست

شعله‌ی‌ آتشی از نخله‌ی طور افتاده‌ست

تشنه‌ی عشق شد از غصه نجاتش دادند

ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند

صورتش را به روی صورت خونین حسین...

و مُشَرَّف شد از آن لحظه به آئین حسین...

 

یوسف رحیمی

***

* در این شعر بعضی از ابیات «حافظ» به شیوه‌های مختلفی تضمین شده است.

** این ماجرا، با تفاوت‌هایی در منابع زیر نقل شده است:

- بحارالانوار، ج45، ص184

- لهوف، ص136

- عبرات المصطفین فی مقتل الحسین(ع)، ج2، ص258

- مقتل الحسین(ع) مقرم، ص446

- تذکرة الخواص، ص150

(به نقل از کتاب «خورشید بر فراز نیزه‌ها» نوشته آقای سیدمحی‌الدین موسوی، ص88تا95)

یا صاحب الزمان علیه السلام

دوشنبه 25 آبان 1394  3:14 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعاری به مناسبت ماه محرم وصفر

سری به نیزه شد و آفتاب را گریاند
نبی و فاطمه و بوتراب را گریاند

صدای مویه ی زلفش که دست باد افتاد
چقدر حضرت ختمی مآب را گریاند

 

لباس تیره به تن کرد آسمان بعدش
ز بام بارش سنگین ، سحاب را گریاند

کسی مقابل نی آب را زمین می ریخت
اشاره بر لب او کرد و آب را گریاند

سوال ” أین أبی ” بین کاروان پیچید
رسید بر سر نیزه ، جواب را گریاند

کمان حرمله بر قامتی کمان خندید
کمان حرمله خیلی رباب را گریاند

به آستین نزارش گرفت رو ، زینب
وقار پوشیه ی او حجاب را گریاند

شراب تا به سر گیسوی حسین رسید
دو چشم عنبر و مشک و گلاب را گریاند

قلم شکست و … در آخر فقط نوشت ، کنیز
ورق ورق صفحات کتاب را گریاند

شاعر: محسن حنیفی

یا صاحب الزمان علیه السلام

دوشنبه 25 آبان 1394  3:14 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعاری به مناسبت ماه محرم وصفر

دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند

چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند

ما که از کوچه فقط خاطره بد داریم

شود این حادثه تکرار خدارحم کند

یک و زن و قافله و خنده نامحرم ها

بر اسیران گرفتار خدا رحم کند

یک شبه پیر شدی یا زتنور آمده ای

یک سر و این همه آزار خدا رحم کند

نیزه داران همه مستند نیفتی پایین

حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند

گیسویت کم شده و این جگرم میسوزد

بر من و زلف ِ خم یار خدا رحم کند

ظرفِ خاکسترِ یک عده هنوز آتش داشت

شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند

دست انداخت یکی پرده محمل را کَند

جلویِ چشم علمدار خدا رحم کند

راهمان از گذرِ برده فروشان افتاد

این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند

زنی از بام صدا زد که کدام است حسین

نوبت من شده این بار خدارحم کند

یک نفر گفت اگر بغض علی را داری

سنگ با حوصله بردار خدا رحم کند

شاعر :؟؟؟

یا صاحب الزمان علیه السلام

دوشنبه 25 آبان 1394  3:15 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعاری به مناسبت ماه محرم وصفر

کوفی و شامی یکی از دیگری بدچشم تر

مانده ام گویم امان از کوفیان یا شامیان

رفتن و ماندن به یک اندازه داغم می کند

مانده ام گویم بران ای ساربان یا که مران

دیدنت بر نی هم آتش زد هم آرامم نمود

مانده ام گویم بمان پیشم حسین جان یا نمان

صوت تو دل می بَرد اما امان از سنگها

مانده ام گویم بخوان قرآن حسین جان یا نخوان

اشک تو بر نیزه هم از دیده جاری می شود

مانده ام گویم بدان از حال زینب یا ندان

مهدی مقیمی

یا صاحب الزمان علیه السلام

دوشنبه 25 آبان 1394  3:15 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعاری به مناسبت ماه محرم وصفر

کرببلاست غربت تلخ غریب ها
فصل بلند ناله ی امن یجیب ها

کرببلاست وادی از خودگذشتگی
در موج خون حکایت شیب الخضیب ها

 

در های و هوی تیغ و عطش ، خاک کربلاست
آیینه ی تمام نمای حبیب ها

تصویر ناب عشق و وفا و صداقتند
در قتلگاه و علقمه ، خدالتریب ها

بر نی سر عزیز خدا بود و مِی زدند
همپای اشک خواهر او نانجیب ها

شد از شکوه خطبه ی زینب به شام شوم
نقش بر آب ، نقشه ی مردم فریب ها

پاییز ، دست و پای خودش جمع کرد و رفت
پیچید در مشام زمین عطر سیب ها

محمود شریفی

یا صاحب الزمان علیه السلام

دوشنبه 25 آبان 1394  3:16 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعاری به مناسبت ماه محرم وصفر

من که مکشوفه روضه می خوانم
کمی از کوفه روضه می خوانم

بعد تو روز خواهرت شب شد
ذکر تو ناله های هر شب شد


فقط ای کاش لعن می کردند
اهل بیت تو دم به دم سب شد

با کنایه دو جمله می گویم
بعد تو وضعمان مرتب شد

دختری کعب نی نخورد اصلا!
بعد تو قاتلت مؤدب شد

تو که بالا نشین شدی رفتی
غل و زنجیر سهم زینب شد

این سخن می کشد مرا ای داد
دَخَلَت زینب عَلَی بن زیاد

شاعر:علی مشهوری”مهزیار”

یا صاحب الزمان علیه السلام

دوشنبه 25 آبان 1394  3:16 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعاری به مناسبت ماه محرم وصفر

بیرون دویدم من ز خیمه، گریه کردم
رأس تو را دیدم به نیزه، گریه کردم

دنبال طفلان حرم تنها دویدم
بعدِ تو یک روز خوش از دنیا ندیدم

آتشْ پرستار تن سجاد بود و …
کار همه اهل حرم فریاد بود و …

آتش به گیسوی یکی افتاد و میسوخت
دربین آتش طفل توجان داد و میسوخت

از دردِ کعب نی، یکی فریاد میزد
او سوی مقتل می دوید و داد میزد

دستی به رخسار سه ساله قاب گردید
سیلی به گوش کودکانت باب گردید

دیدم سکینه رو به سوی علقمه داشت
“بنگرعمو جان حال مارا” زمزمه داشت

آقا به تو گفتم “دعا کن من بمیرم”
تا که نباشم بعد تو ماتم بگیرم

بار غمت بر شانه ها تا شام بردم
سنگ از عدوی مرتضی، از بام خوردم

بزم شراب و خیزران و رأس در طشت
طفل سه ساله و خرابه ، یادِ آن دشت

ما را مدینه برنگرداندی.. بماند
جاخوش به نوک نیزه ای کردی.. بماند

تا که سرِ پاکت به نوک نی نشسته
زینب سرش با چوبه ی محمل شکسته

یک یادگارت در خرابه ماندْ، بی من
اما به زودی در کنارش میرسم من

درکوفه هم برحال ما رحمی نکردند
بر آل پاک مصطفی رحمی نکردند

محزون شدم اما اسیر غم نگشتم
غم روی غم دیدم ولیکن خم نگشتم

من هرچه دیدم غیر زیبایی ندیدم
از قتلگاه تو به عرش حقّ رسیدم

شاعر : وحید دکامین

یا صاحب الزمان علیه السلام

دوشنبه 25 آبان 1394  3:16 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعاری به مناسبت ماه محرم وصفر

لب گشودی… علی انگار به منبر رفته
خواندن خطبه ات از بسکه به حیدر رفته

چادر سوخته و خاکیتان ارثی بود
حتم دارم به همان چادر مادر رفته

 

معجرت رفت به بازار حراجی بغل
آن عقیقی که ز انگشت برادر رفته

به درخت و سر دروازه، سرش آویزان
آن شهیدی که سر دوش پیمبر رفته

به همان نیزه که بستند سر سقا را
مانده ام من که چگونه سر اصغر رفته

سر زینب به سلامت سر نوکر به درک
به تو بانو ادب این همه نوکر رفته

اربعین… کرببلا… دست تورا می بوسد
صاحب صبر!گدا حوصله اش سر رفته
علیرضا وفایی

یا صاحب الزمان علیه السلام

دوشنبه 25 آبان 1394  3:16 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعاری به مناسبت ماه محرم وصفر

حضرت زینب(س)-در مسیر كوفه و شام

 

کوفی و شامی یکی از دیگری بدچشم تر

مانده ام گویم امان از کوفیان یا شامیان

رفتن و ماندن به یک اندازه داغم می کند

مانده ام گویم بران ای ساربان یا که مران

دیدنت بر نی هم آتش زد هم آرامم نمود

مانده ام گویم بمان پیشم حسین جان یا نمان

صوت تو دل می بَرد اما امان از سنگها

مانده ام گویم بخوان قرآن حسین جان یا نخوان

اشک تو بر نیزه هم از دیده جاری می شود

مانده ام گویم بدان از حال زینب یا ندان

یا صاحب الزمان علیه السلام

دوشنبه 25 آبان 1394  3:17 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعاری به مناسبت ماه محرم وصفر

حضرت سجاد(ع)-دفن ابدان مطهر شهدای كربلا

 

صبری کنید این کشته ها را می شناسم

جاماندگان نینوا را می شناسم

من زادهء  زهرا علی بن الحسینم

هم زخمها را هم شفا را می شناسم

گرچه شناسایی کمی سخت است اما

من دو یتیم مجتبی را می شناسم

این پیکر مُثله که مانده روی خاک و

رفته سرش بر نیزه ها را می شناسم

از عمه جانم مانده اینجا یادگاری

طفلان اویند این دو تا را می شناسم

از علقمه بوی عمو جانم می آید

ای قوم بوی آشنا را می شناسم

من تک تک این تکه تکه ، جسم های

از هم جدا ، از سر جدا را می شناسم

یک پیرهن حتی نماند از یوسف اما

من یوسف کرببلا را می شناسم

دفنش بدون بوریا امکان ندارد

من پیکر خون خدا را می شناسم

بر جسم بابای غریبم یک نشانی است

بر سینۀ او جای پا را می شناسم

 

مهدی مقیمی

یا صاحب الزمان علیه السلام

دوشنبه 25 آبان 1394  3:17 PM
تشکرات از این پست
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:اشعاری به مناسبت ماه محرم وصفر

حضرت زینب(س)-در مسیر كوفه و شام

 

وقتی قرار شد دلی امتحان شود

باید دچار درد و غمی بیکران شود

رویی برای آنکه شود آبروی دین

باید اسیر سیلی نامحرمان شود

از بهر حفظ معجر خود دختر یتیم

باید به پشت خار مغیلان نهان شود

آن شیر زنی که درد و بلا را به جان خرید

باشد سزا کفیل امام زمان شود

قامت برای آنکه بگردد ستون عشق

باید به زیر بار مصائب کمان شود

باید سفیر واقعه بهر حیات نور

با دست بسته در پی قاتل روان شود

آتش به جان خرید چو آگاه شد دلش

باید به شام و کوفه چو آتش فشان شود

***

 

محمد مباشری

یا صاحب الزمان علیه السلام

دوشنبه 25 آبان 1394  3:17 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها