می نشستم با تو با نام تو برمی خاستم
می نشستم با تو با نام تو برمی خاستم هر دم از مداح خود در روضه ، در می خواستم جمعه ها بعد از عشا آقای ما در کربلا سوز ِ سر می داد و من سوز ِ جگر می خواستم گاه شبها همچو طفلی می شدم نقش زمین می گرفتم هی بهانه چون پدر می خواستم
شاعر: محمد رضا فروغی