0

چرا امام سجاد(ع) حج را به جهاد ترجيح داد؟

 
khodaeem1
khodaeem1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 89277
محل سکونت : خراسان رضوی

چرا امام سجاد(ع) حج را به جهاد ترجيح داد؟

 
فارس/ دوره امامت امام سجاد(ع) دوران بسيار سختي بود، زيرا امويان شرايط خفقان شديدي را ايجاد کرده بودند، در اين ميان امام زين‌العابدين از طريق دعاها و نشر معارف اسلامي توانست شيعيان را منسجم کند و با افشاگري‌ها در فرصت‌هاي مناسب و بيان حماسه دشت نينوا و ماجراي شهادت امام حسين(ع) و يارانش به مخالفت با ظلم‌هاي بني‌اميه پرداخت، گريه‌هاي مدام بر سيدالشهدا(ع)‌، يادآوري وقايع عاشورا، توصيه به زيارت امام حسين(ع) و سجده بر تربت اباعبدالله الحسين(ع) و سفارش بدان را مي‌توان از اقدامات امام سجاد(ع) براي يادآوري واقعه کربلا در جامعه دانست.
به همين جهت بود که خلفاي اموي تاب حضور امام سجاد(ع) را نداشتند تا اينکه وليد بن عبدالملک روي کار آمد،‌ وي کينه امام را در دل داشت، بارها مي‌گفت: من تا وقتي که علي بن الحسين در دنيا باشد راحت نيستم، بنابراين تصميم گرفت امام را مسموم کند. پس زهر کشنده‌اي براي کارگزارش در مدينه فرستاد و به او دستور داد تا اين زهر را به امام بخوراند، اين کار اتفاق افتاد و امام سجاد(ع) در سن 57 سالگي در مدينه منوره به شهادت رسيد.
البته تاريخ شهادت امام سجاد(ع) در برخي نقل‌ها سال 92 و در نقلي ديگر 94 و در منابعي ديگر سال 95بيان شده، اما ماه شهادت آن حضرت(ع) را در ماه محرم دانسته‌اند، با اين وجود روز شهادت آن امام همام در منابع به اختلاف 25،22 و 18 ذکر شده است.

به مناسبت سالروز شهادت امام عارفان، سيدالساجدين(ع) به گوشه‌اي از بيانات رهبر انقلاب حضرت آيت‌الله سيدعلي خامنه‌اي درباره امام سجاد(ع) مي‌پردازيم:

*حقيقتي که امام سجاد(ع) در صحيفه بيان کرد
-مقابله با هواي نفس و شناختن آن و پيمودن راه خدا و تحمل دردسرهاي آن، اينها عواملي هستند که يک انسان را سعادتمند مي‌کنند. براي اين است که مي‌بينيد در دعاها و تضرعات و در کلمات ائمه(ع)، نفس بشري و هواهاي انساني و شخصي، اين‌ همه مورد مذمت قرار گرفته و براي اين است که در دعاي صحيفه سجاديه مي‌خوانيم: «هذا مقام من استحيي لنفسه منک»؛ يعني پروردگارا! به خاطر سبکسري‌هاي نفس خودم، از تو شرمنده‌ام. توجه کنيد که اين را امام سجاد(ع) مي‌گويد! بنده عقيده ندارم که ائمه(ع)، آنچه را که در دعا و در نيمه شب و در حال تضرع و گريه مي‌گفته‌اند، فقط براي اين بوده است که ما از آن‌ها ياد بگيريم؛ بلکه ايشان قصد انشا مي‌کردند و حقيقت را مي‌گفتند. منتها مسأله هواي نفس، در مراتب نفوس بشري مختلف است. آنچه را که آن بزرگوار هواي نفس مي‌داند، ممکن است در زندگي ما، عبادت يا انجام عمل مستحب هم باشد. آن، در زندگي و در ترکيب وجودى امام سجاد، هواي نفس است؛ چون اوج ايشان زياد است، لطافت روح و صفاي معنوي و روحاني‌اش بالاست، «هذا مقام من استحيي لنفسه منک و سخط عليها و رضي عنک»؛ عرض مي‌کند پروردگارا! من بر نفس خودم خشمگينم، اما از تو راضي‌ام. رضاي بنده از خداي متعال، مرحله عالى انسان بزرگ است. بايد در اين خط حرکت کنيم. انسان دائماً در معرض انتخاب است.

*چرا امام سجاد(ع) استغفار مي‌کرد
-استغفار، براي همه است. لذا ملاحظه مي‌کنيد که ائمه(ع) در اين دعاها، چه سوزوگدازي دارند. بعضي خيال مي‌کنند که امام سجاد اين سوزوگداز را کرده است، براي اينکه به ديگران ياد بدهد. بله؛ ياد دادن به ديگران که هست - هم در شکل و هم در مضمون کار - اما اصل قضيه اين نيست. اصل قضيه، آن حالت طلب خود اين بنده صالح و انسان والا و بزرگوار است. اين سوزوگداز، متعلق به خود اوست. اين اظهار تضرع پيش پروردگار، متعلق به خود اوست. اين ترس از عذاب خدا و ميل به تقرب الي‌اللَّه و رضوان الهي، متعلق به خود اوست. اين استغفار و طلب از خدا، واقعاً متعلق به خود اوست.
ممکن است مثلاً توجه به مباحات در زندگي - لذت‌هاي مباح، کارهاي مباح - در نظر انساني که در آن حد از علو درجه است، يک نوع سقوط و انحطاط محسوب شود. دلش مي‌خواست که در چارچوب ضرورت‌هاي مادي و جسماني قرار نمي‌داشت و همين نيم نگاه را هم به مباحات و به مسائل عادي زندگي نميک‌رد و در راه معرفت و در آن وادي بي‌نهايت به سوي رضوان الهي و بهشت معرفت الهي، بيشتر پيش مي‌رفت. وقتي چنين چيزي نشده است، پس استغفار مي‌کند. بنابراين، استغفار براي همه است.

*کدام امام شبيه اميرالمؤمنين(ع) است
-در همين روايت فرمود: «و ما اشبهه من ولده و لا اهل بيته احد اقرب شبها به في لباسه و فقهه من علي بن الحسين عليهماالسّلام»، امام صادق(ع) مي‌گويد: در تمام اهل بيتمان - اهل بيت و اولاد پيامبر - از لحاظ اين رفتارها و اين زهد و عبادت، هيچ کس به اندازه علي بن الحسين به اميرالمؤمنين شبيه‌تر نبود؛ امام سجاد، از همه شبيه‌تر بود. امام صادق فصلي در باب عبادت امام سجاد ذکر مي‌کند؛ از جمله مي‌فرمايد: «و لقد دخل ابوجعفر ابنه عليهما السلام عليه»؛ پدرم حضرت ابي جعفر باقر يک روز پيش پدرش رفت و وارد اتاق آن بزرگوار شد. «فاذا هو قد بلغ من العبادة ما لم يبلغه احد»؛ نگاه کرد، ديد پدرش از عبادت حالي پيدا کرده که هيچ کس به اين حال نرسيده است. شرح مي‌دهد:
رنگش از بي‌خوابي زرد شده، چشمهايش از گريه درهم شده، پاهايش ورم کرده و... امام باقر اينها را در پدر بزرگوارش مشاهده کرد و دلش سوخت: «فلم املک حين رأيته بتلک الحال البکاء»؛ مي‌گويد وقتي وارد اتاق پدرم شدم و او را به اين حال ديدم، نتوانستم خودداري کنم؛ بنا کردم زار زار گريه کردن: «فبکيت رحمة له». امام سجاد در حال فکر بود - تفکر هم عبادتي است - به فراست دانست که پسرش امام باقر چرا گريه مي‌کند؛ خواست يک درس عملي به او بدهد؛ سرش را بلند کرد: «قال يا بني اعطني بعض تلک الصحف التي فيها عبادة علي بن ابي‌طالب عليه‌السلام»؛ در ميان کاغذهاي ما بگرد و آن دفتري که عبادت علي بن ‌ابي طالب را شرح داده، بياور. ظاهراً از دوران امام علي بن ‌ابيطالب(ع) نوشته‌ها و کتاب‌هايي در باب قضاوت‌هاي آن حضرت، در باب زندگي آن حضرت، در باب احاديث آن حضرت، در اختيار ائمه بود.
از مجموع روايات ديگر، آدم اين‌ طور مي‌فهمد که در موارد گوناگوني از آن استفاده مي‌کردند. اينجا هم حضرت به پسرش امام باقر فرمود آن نوشته‌اي را که مربوط به عبادت عليبن ابيطالب است، بردار بياور. امام باقر مي‌فرمايد: «فاعطيته»؛ رفتم آوردم و به پدرم دادم. «فقرأ فيها شيئاً يسيرا ثم ترکها من يده تضجرا»؛ مقداري به اين نوشته نگاه کرد - امام سجاد، هم به امام باقر درس مي‌دهد، هم به امام صادق(ع) درس مي‌دهد، هم به من و شما درس مي‌دهد - با حال ملامت آن را بر زمين گذاشت؛ «و قال من يقوي علي عبادة علي علي بن ‌ابيطالب عليه‌السّلام»؛ فرمود: چه کسي مي‌تواند مثل علي بن‌ ابيطالب عبادت کند؟ امام سجادي که آن قدر عبادت مي‌کند که امام باقر دلش به حال او مي‌سوزد - نه مثل من و شما؛ ما که کمتر از اينها هم به چشممان بزرگ مي‌آيد - امام باقري که خودش هم امام است و داراي آن مقامات عالي است، از عبادت عليبن الحسين دلتنگ مي‌شود و دلش مي‌سوزد و نمي‌تواند خودش را نگه دارد و بي‌اختيار زار زار گريه مي‌کند، آن وقت علي‌ بن‌ الحسينِ با اين‌ طور عبادات مي‌گويد: «من يقوي علي عبادت علي بن ‌ابيطالب»؛ چه کسي مي‌تواند مثل علي عبادت کند؟ يعني بين خودش و علي فاصله‌اي طولاني مي‌بيند.

*چرا امام سجاد(ع) حج را به جهاد ترجيح داد
-عبّاد بصري، امام سجاد(ع) را در راه حج ديد و عرض کرد: «ترکت الجهاد و صعوبته و اقبلت علي الحجّ و لينه»؛ يعني جهاد و سختي‌هايش را رها کرده‌اي و سراغ حج آمده‌اي که کار آساني است؟! اين آيه را هم براي حضرت خواند: «انّ اللَّه اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّة يقاتلون في سبيل‌اللَّه فيقتلون و يقتلون»، او براي امام سجاد(ع) آيه‌ قرآن مي‌خواند که چرا شما عوض جهاد، به حج مي‌آييد؟! جهاد زير پرچم چه کسي؟ عبدالملک مروان! يعني امام سجاد(ع) زير پرچم عبدالملک برود و جهاد کند؟ آيا اين جهاد است؟ حضرت فرمود: دنباله‌ اين آيه را بلدي؟ عرض کرد: بله. فرمودند: بخوان. خواند: «التّائبون العابدون الحامدون السّائحون الرّاکعون السّاجدون الامرون بالمعروف و النّاهون عن المنکر و الحافظون لحدود اللَّه». حضرت فرمود: هر وقت که تائبون، عابدون، حامدون، سائحون، راکعون، ساجدون، امرون بالمعروف، ناهون عن المنکر و حافظون لحدوداللَّه سر کار آمدند، من زير پرچم آن‌ها مي‌روم و آنگاه جهاد خواهم کرد؛ حالا روز جهاد نيست.

*6 درخواستي که سيدالساجدين(ع) از خداوند داشت
-در يکي از دعاهاي صحيفه سجّاديه - صحيفه ثالثه سجّاديه - در آخر دعايي که مابين نافله و فريضه صبح خوانده مي‌شود، از امام سجاد(ع) چنين نقل شده است: «اللّهم الرّزقني عقلاً کاملاً و عزماً ثاقبا و لبّاً راجحاً و قلباً زکياً و علماً کثيراً و ادباً بارعا»، آن حضرت، شش چيز از خداي متعال خواسته است. مي‌فرمايد: خدايا! عقل کامل، اراده نيرومند، لبّ راجح، دل پاکيزه، دانش بسيار، و ادبي برجسته و درخشان به من عنايت کن!
نکته و خواسته سوم، «لبّ راجح» است. معنايش اين است که «باطن و مغزِ کار من، از ظاهر و شکل کار من، بيشتر باشد.» ببينيد امام سجاد(ع) از خدا چه خواسته است! من مي‌خواهم براي شما مردم مؤمن، براي ملت بزرگ ايران، براي دل‌هايي که به نور ايمان روشن شد و با سخن و عمل خود دنيايي را روشن کرد، اين نکته را تکرار کنم: «لبّاً راجحاً.»
ما، دو نوع آدم داريم: يک نوع، آدمي است که هر چه هست، در ظاهر اوست. ظاهرش جذاب و چشمگير و احياناً خاشع کننده و خاضع کننده است. اما باطنش پوک و پوچ است؛ چيزي در او نيست. اين، بدترين نوع آدمي است که مي‌خواهد منشأ آثار بزرگ باشد. پناه بر خدا! اما يک نوع ديگر، آدمي است که باطن او بر ظاهرش ترجيح دارد. ظاهرش هر چه هست، باطن او بهتر و بيشتر از ظاهر، جذابيت دارد. امام سجاد(ع) به ما درس مي‌دهد که از خدا بخواهيم آدمي از نوع دوم باشيم.
مي‌دانيم که دعاها، فقط خواستن از خدا نيست؛ بلکه درس براي خود ما نيز هست. رياکاري، مال آدمِ نوعِ اول است. صومعه، از آن آدم نوع اول است. پوکي و بي‌مغزي، ويژه آدم نوع اول است. چنين آدمي، نه در جنگ به درد مي‌خورد، نه در شدت به کار مي‌آيد و نه بارهاي سنگين را مي‌تواند بر دوش بگذارد. هر چه دارد، فقط ظاهر است! اما تربيت اسلامي، غير از اين است. تربيت اسلامي بر اين مبناست که ظاهرت را بايد حفظ کني، اما باطنت بايد از ظاهرت بهتر باشد. کساني نگويند «ظاهر هر طور بود، بود. اصل، باطن است»، بله! اصل باطن است. اما ظاهر بايد نمودار باطن باشد: «الظاهر عنوان الباطن»، ظاهر را هم بايد درست کرد، هيچ‌کس نبايد تظاهر به کار خلاف کند. اگر از عمل و سيماي کسي آثار عبادت خدا ديده و شناخته شود، تأثير بسيار خوبي مي‌گذارد. اما در همان حال، بايد باطن از ظاهر، بهتر و سنگين‌تر باشد.

 

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست

یک شنبه 17 آبان 1394  8:01 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها