بحث سهو النبی و امکان راه یافتن فراموشی در ذهن و ضمیر انبیاء یکی از غوامض معارف دینی است که در میراث مکتوب برجای مانده از دانشمندان دین، به تفصیل پیرامون آن سخن رفته است.
کثیری از کلامیون همچون خواجه نصر الدین طوسی در تجرید الاعتقاد، علامه حلی در شرح تجرید، محقق اول در نافع و برخی از مفسران از جمله علامه فقید، محمد حسین طباطبایی بر این باورند که سهو ونسیان در انبیا راه ندارد. با این حال، برخی دیگر از علما مانند شیخ صدوق به قبول و صحه گذاردن بر "سهوالنبی" شهرت یافته اند.
یکی از پیامبران الهی که بر حسب ظاهر آیات قرآن، گرفتار فراموشی شده است حضرت موسی است. این مقاله می کوشد تا تبیینی موجه از این آیات به دست دهد.
از ظاهر آیات متعددى در سوره کهف استفاده مىشود که موسى گرفتار فراموشکارى شد در یکجا مىفرماید: هنگامى که آن دو (موسى و دوست همسفرش) به محل تلاقى دو دریا رسیدند ماهى خود را (که براى تغذیه آورده بودند) فراموش کردند، و ماهى، راه خود را در پیش گرفت و رفت!
«فَلَمّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِى الْبَحْرِ سَرَباً»(کهف 61)
بنابر این فراموشى به هر دو دست داد.
و در دو آیه بعد از آن، از زبان دوست موسى نقل مى کند «من ماهى را فراموش کردم، و فقط شیطان بود که یاد آن را از خاطر من برد» «فَاِنِّى نَسِیتُ الْحُوتَ وَما اَنْسانِیهُ اِلاَّ الشَّیْطانُ اَنْ اَذْکُرَهُ»(کهف 63).
اگر دوست او یوشع بن نون، وصی اصلی حضرت موسی(ع) باشدـ همان گونه که در میان مفسران مشهور است ـ و در آن حال پیامبر بوده باشد این شائبه قوت میگیرد که نسیان و فراموشکارى براى پیامبران جایز است!
باز در چند آیه بعد، از قول موسى (علیه السلام) مى خوانیم هنگامى که آن مرد الهى (خضر) را ملاقات کرد با او عهد کرد که از اسرار اعمالش سۆالى نکند تا خودش توضیح دهد، ولى موسى بار اول فراموش کرد، زیرا هنگامى که خضر، آن کشتى سالم را سوراخ کرد بانگ اعتراض موسى بلند شد که چرا چنین مى کنى، و هنگامى که خضر پیمانش را به او یادآورى نمود گفت: «مرا به خاطر این فراموشکارى مۆاخذه مکن» «قالَ لاتُۆاخِذْنِى بِما نَسِیتُ» (کهف 73) و این مسأله براى بار دوم و سوم نیز تکرار شد.
آیا از مجموع این آیات استفاده نمى شود که امکان نسیان و فراموشى براى پیامبران وجود دارد؟ و آیا یکى از شاخه هاى عصمت مصونیت از نسیان و خطا نیست؟
مفسران در جواب این سوال، طرق مختلفى را پیموده اند. بعضى گفته اند «نسیان» گاهى به معنى ترک نمودن چیزى است، هر چند آن را فراموش نکرده باشد، همان گونه که در داستان حضرت آدم مى خوانیم وَلَقَدْ عَهِدْنا اِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ... «ما با آدم عهد و پیمان بستیم و او فراموش کرد» (طه 115).
مسلماً آدم پیمان الهى را در مورد نخوردن از درخت ممنوع، فراموش نکرده بود، ولى چون نسبت به آن بى اعتنائى کرد تعبیر به فراموش شده است.
بعضى نیز گفته اند «نسیان کننده» در حقیقت، دوست همراه موسى (علیه السلام) بود، نه موسى، و پیامبر بودن او مسلّم نیست، حدّاقل از نظر آیات قرآن، چنین چیزى ثابت نیست، در آیات مورد بحث مى خوانیم که دوست موسى (علیه السلام) افتادن ماهى به دریا و زنده شدن و حرکت او را دیده بود، و تصمیم داشت این مسأله را با موسى (علیه السلام) در میان بگذارد، ولى فراموش کرد، بنابر این فراموش کننده، تنها او بوده است، زیرا او این صحنه را مشاهده کرد، و اگر در جمله«نسیا» به هر دو نسبت داده شده، از قبیل نسبت دادن کار فرد به گروه است، که بسیار رایج مى باشد.
و اگر گفته شود چگونه ممکن است مسأله اى به این مهمى به فراموشى سپرده شود، در پاسخ مى گوییم دوست موسى (علیه السلام)، معجزاتى مهمتر از آن دیده بود، بعلاوه آنها در این سفر استثنائى، به دنبال مسأله مهمترى بودند که به خاطر آن فراموش کردن این صحنه جاى تعجّب نیست.
و این که فراموشى مزبور به شیطان نسبت داده شده ممکن است به خاطر این باشد که جریان زنده شدن ماهى، ارتباط نزدیکى با پیدا کردن آن مرد عالم داشت که بنا بود، موسى (علیه السلام) از علم او بهره بگیرد، و از آنجا که شیطان کارش اغواگرى است و مى خواهد هیچ کس به هدف مقدسش نرسد، یا دیرتر برسد، این فراموشى را در ذهن «دوست موسى»(علیه السلام) به وجود آورد.
در بعضى از روایات از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) نقل شده است که هنگامى که ماهى حرکت کرد و به دریا افتاد و راه خود را پیش گرفت و رفت، موسى (علیه السلام) در خواب بوده، و دوستش (که این ماجرا را دیده بود) نخواست موسى (علیه السلام) را از خواب بیدار کند و ماجرا را بگوید، و بعد از بیداریش، فراموش کرد جریان را به او بازگو کند، و لذا یک شبانه روز دیگر به راه خود ادامه دادند، سپس دوست موسى (علیه السلام) ماجرا را به خاطر آورد و بازگو کرد، ناچار آنها به مکان اوّل که ماهى در آب افتاده بود، بازگشتند.(1)
بعضى نیز گفته اند که پیامبران در برابر نسیان و فراموشى معصومند، اما نسیانهایى که به نوعى با دعوت آنها ارتباط داشته باشد، ولىنسیان در یک کار عادى روزانه که هیچ ارتباطى با مسأله وحى و نبوّت و تعلیم و تربیت و تبلیغ ندارد، بلکه عدم ارتباط آن را همه مى دانند، لطمه اى به مقام عصمت انبیاء نمى زند و نسیانى که در آیات بالا آمده است از همین قبیل است.(2)
1 ـ تفسیر مراغى، جلد 15، صفحه 174.
2 ـ تفسیر پیام قرآن 7/126.