(بسم الله الرحمن الرحیم)
محمدعلی طاهری گر چه شفاعت معصوم(ع) را نفی میکند، ولی به شفاعتی معتقد است که در هیچ آموزه دین اسلام نیامده است! او در تقسیمبندی خاص خود از وجود انسان به «من معنوی» اشاره میکند که بُعدی از وجود انسان است و حکم معلم درون اوست!
در بررسی و تحلیل آموزههای هر دین یا فرقه باید ابتدا به بررسی مبانی و پیش فرضهای آن پرداخت، برای شناسایی بهتر آموزههای فرقه «عرفان ضاله حلقه» نیز لازم است، به بیان مبانی فکری این فرقه بپردازیم، با مطالعه آثار مکتوب و شفاهی عرفان حلقه درمییابیم که این فرقه نیز مطالبی را از ادیان مختلف و همچنین فرقههای انحرافی برای مبانی و پیش فرضهای خود انتخاب کرده است، محمد علی طاهری با تصریح به التقاطی بودن مبانی فرقه خود میگوید:
«ادیان، یک سلسله دروس، پله پله با هم هستند و جدا شدنی نیستند، علتش را هم من متوجه شدهام؛ یعنی مثل یک چیز میماند که دامنهدار است؛ ولی نویسندهها متفاوت هستند، بدون درک عهد عتیق، {فهم} عهد جدید امکان ندارد و بدون درک آن، درک این امکان ندارد، حالا إنشاءالله این را در یک جایی جداگانه مطرح میکنیم؛ اما من یک مطلبی میخواهم بگویم، من امروز به این نتیجه رسیدهام که یک عدهای به من خبر دادهاند که ما مطلب شما را با عرفان یهودی کابالا انطباق دادهایم. عجیب است! شاگردان کلیمی ما گفتهاند، به طرز عجیبی دریافتهای شما با عرفان کابالا میخواند، مسیحیها هم یک طوری همین را گفتهاند؛ شما فکر نکنید که مسلمانها فقط میخواهند با قرآن تطبیق بدهند، مسیحی میخواهد برود با انجیل تطبیق بدهد و کلیمی میخواهد با عهد عتیق انطباق بدهد، ما خودمان را نگاه نکنیم؛ ما داریم یک حرف میزنیم که از اول، این، انسانشمول است، توجه فرمودید؟! من ایمان دارم دریافتها و مطالب با کتب مقدس در تضاد نخواهد بود، حالا ما با قرآنش را انجام بدهیم، دیگران هم با کتب دیگر انجام بدهند؛ اما شما بدانید که به نظر من کتب مقدس، جلد یک، دو، سه هستند که از هم جدا نیستند».
بنابر گفتههای رهبر این فرقه آموزههای او از ادیان مختلف یهودی، مسیحی و .... برگرفته شده و از همین روی در ادامه به بررسی مبانی او که از ادیان مختلف گرفته شده است، میپردازیم:
*شفاعت
از شبهههایی که طاهری سعی دارد، آن را به مریدان خود القا میکند، «نبود شفاعت» است. وهابیون نیز با منکر شدن شفاعت اهل بیت(س) سعی دارند، مردم را از یکی از دو ثقل گرانسنگ جدا سازند، طاهری همواره در گفتارش به قرآن استناد میکند، اما با وجود آیات صریح قرآن درباره مقام شفاعت، باز هم این امر را برای حضرات معصومین (س) میشود.
شفاعت یعنی چه و معصومین از چه کسانی شفاعت میکنند؟ شفاعت از ماده « شفع»، به معنای ضمیمه کردن چیزی به مثل اوست. پس باید نوعی شباهت و همانندی میان دو چیز وجود داشته باشد، تا یکی شفیع دیگری شود.
مفهوم قرآنی شفاعت این است که شخص گنهکار به خاطر پارهای از جنبههای مثبت مانند ایمان یا انجام برخی اعمال صالح با اولیای خدا شباهتی پیدا کرده، آنها با کمکهای خود، او را به سوی کمال سوق داده، از پیشگاه خدا تقاضای عفو کنند؛ به تعبیر دیگر، حقیقت شفاعت قرار گرفتن موجودی قویتر و برتر، در کنار موجود ضعیفتر و کمک کردن به او برای پیمودن مراتب کمال است.
صرفنظر از برخی جزئیات، همه علمای اسلام (شیعه و سنی) شفاعت را قبول دارند.
*چهار دیدگاه قرآن در بحث شفاعت
1ــ شفاعت به طور مطلق نفی شده است. (بقره /48)
2ــ شفاعت مختص خداوند متعال است. (زمر/45 و سجده/ 4)
3ــ شفاعت مشروط به اذن الهی است. (بقره / 255 و سبأ /23)
4ــ شفاعت برای شفاعتکنندگان دارای شرایط خاصی است. (انبیاء/ 28 و مریم/ 87)
آیات قرآن، شفاعت مستقل از خدای متعال و در عرض خواست او را نفی میکنند و مقصود آیاتی که شفاعت را برای غیر خداوند اثبات میکنند، مقصود آیاتی که شفاعت غیر مستقل یعنی شفاعت با اذن و اراده خداوند است؛ چنان که اسلوب قرآن درباره «توفی»، «خلق»، «رزق» و دیگر کمالات نیز چنین است.
پس شفاعت بیان شده در قرآن، شفاعتی است که محور اصلی آن اذن خداوند است و تا او اجازه شفاعت ندهد، کسی حق شفاعت را ندارد و این گونه شفاعت تأکیدی بر توحید است، چون به امر از ناحیه خداوند متعال و به اذن او است، توحیدی خالی از هر گونه شرک، زیرا تأثیر این اسباب به اذن خدا است و در حقیقت، کار آنها یک نوع شفاعت تکوینی است، همچنین در عالم شریعت، وجود چنین اسبابی برای مغفرت و آمرزش و نجات به اذن خدا، نه تنها با توحید منافات ندارد، بلکه تأکیدی بر آن است و این همان چیزی است که آن را شفاعت تشریعی مینامیم.
همچنین در روایات متعددی افراد دارای اجازه شفاعت مشخص شدهاند، پیامبر اکرم(ص) در این باره فرمودهاند: «پنج دسته در قیامت شفاعت میکنند: قرآن، صله رحم، امانت، پیغمبر شما و اهل بیت پیغمبرتان».
طاهری گر چه شفاعت معصوم(ع) را نفی میکند، ولی به شفاعتی معتقد است که در هیچ آموزه دین اسلام نیامده است! او در تقسیمبندی خاص خود از وجود انسان به «من معنوی» اشاره میکند که بُعدی از وجود انسان است و حکم معلم درون اوست و کارگزاری است که تزکیه و به دنبال آن جلب لطف الهی را باعث میشود. همچنین او به نوعی تعلیم معلم درون معتقد است که به دریافت نوعی الهام تشابه دارد و نیز با توضیحات مبسوطی، کارگزاری رویارویی انسانها را پس از منسوب کردن آن به حکمت الهی به من معنوی بر میگرداند و بخشش دیگری را نیز نتیجه توافق من معنوی خود و دیگری میداند. طاهری با این مضامین، برای من معنوی، شفاعت را نیز تعریف کرده است.
حال پرسش این است که آیا این مباحث در واقع اعتقاد به خدای درون نیست؟ وین دایر که از رهبران جنبشهای معنوی به شمار میرود، میگوید:
شما در درون خود همان نیرویی را دارید که زمین و سیارات را میچرخاند و جوانه زدن دانهها و شکفتن گلها موجب میشود. هر نفر خدای مخصوصی ندارد، بلکه یک شعور کیهانی در وجود همه جاریست. این نیروی عشق است. هر وقت در مورد الهی بودن خودتان به شک و تردید دچار شدید، آن را به خودتان یادآوری کنید و به خودتان یادآوری کنید که همان نیرویی که در مسیح و بودا بود، در شما هم وجود دارد.
تعبیرات طاهری، ویندایر و امثال آنها در دنیای امروز، به صورتی است که گاهی تصور میشود، آنها در صدد اصلاح اخلاق فردی و تغییر در رفتارها در جهت مثبت هستند؛ اما با قدری تأمل تلاش در جهت تغییر در نگرش و بینش مخاطبان مشاهده میشود، آنها با قبول یا ردّ پارهای از باورها، ضابطهای جدید مطرح و مفاهیم جدیدی را جایگزین میکنند، آنها برای این هدف، از مفاهیمِ رایج اخلاقی بهره میبرند، این نوع مفاهیم به دلیل داشتن معادلهای دینی و اسلامی، برای مخاطبان مسلمان و اهل کتاب جذابیت دارد و غالباً مثبت و متعالی ارزیابی میشود.
*مردهها نمیشنوند و دعا فایدهای برای آنها ندارد!
طاهری اعتقاد دارد زیارت قبور بیفایده است، تنها جنبه ادب و احترام دارد و در آموزههای این فرقه به جای خواندن حمد و سوره برای اموات، حلقه «مثبت دو» اعلام میشود. طاهری در پاسخ به این پرسش که آیا زیارت قبور ائمه فایدهای دارد؟ چنین پاسخ میدهد:
«بله، فایدهاش این است که ما میخواهیم آنها را هدایت کنیم، به زعم ما، به زندگی خودشان برسند، به کمال خودشان برسند، جذب روزمرگی ما نشنوند، روزمرگی ما را که تجربه کردند که، درست شد؟ دوباره جذب روزمرگی ما نباشند و بروند دنبال زندگی خودشان، ببینید اینجا بحث ائمه نیست، بحث افرادی است که فوت کردند. من برای پدر خودم، برای درگذشتگان، اینجا من تقاضام این است که به عنوان یک دعا، اینها جذب روزمرگی ما نباشند، دل مشغول و مشغله خاطر و ناراحت این مسائل نباشند، این مسائل همیشه بوده و هست و خواهد بود. این موضوع چه موقع جنبه عملی برای گروه پیدا میکند؟ برای آنکه با عرفان کیهانی، عرفان حلقه آشنا است پیدا میکند؟ زمانی که ثابت شد براش که این اینجا دارد زندگی میکند، وقتی ثابت شد، حالا به دنبال هدایتش میآید که حالا برو، اینجا نایست، درست شد؟
ولی برای شما که اون تجربه رو نداری، مَثَل میگم، شمای نوعی، زیارت قبور برای شما فایده داره، ما داریم همان را با یک برنامه دیگری انجام میدهیم. شما همان کار را دارید با زیارت قبور انجام میدهید، بنده با نظرم انجام میدهم. مثبت دو! حالا این در وجود من چیست؟ این است در وجود من که اینجا نایست، برو، اگر مثبت دو بخواهد ترجمه شود این است، آقا اینجا نایست، برو به زندگی خودت برس، به فکر کمال خودت و زندگی خودت باش. به فکر من نباش».
ادلّه قرآنی و روایی مورد قبول همه مسلمانان درباره زیارت قبور مسلمانان و قبور ائمه طاهرین(ع) در بخش شرک بودن زیارت قبور ائمه(ع) از نظر این گروه مطرح شد؛ اما درباره اموات نیز به طور اختصاصی روایاتی وجود دارد. به عنوان مثال بنا بر نقل مجامع روایی اهل سنت در روایتی که صحیحه محسوب میشود، پیامبر اکرم(ص) در این باره فرموده است: «نَهَیتُکُم عَن زیارة القُبُور فَزُوروها فإنّ فی زِیارَتِها تذکرة»؛ قبلاً شما را از زیارت قبرها نهی میکردم، اما از این پس میتوانید آنها را زیارت کنید که در آن یادکرد است» و نیز پیامبر(ص) فرمودهاند: «پیشتر شما را از زیارت قبور نهى کرده بودم، پس اینک آنها را زیارت کنید، چون شما را نسبت به دنیا بىرغبت مىکند و یادآور آخرت است».
منبع: کتاب «حلقه اسارت» به قلم جمعی از استادان حوزه و دانشگاه